مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 1104
  • بازدید دیروز : 3594
  • بازدید کل : 13136695

مهدویت و جهانی‌سازی


عنوان:

مهدویت و جهانی‌سازی

 

فهرست:

فصل اول

کلیات

مهدویت

مهدویت در ادیان توحیدی

1ـ نجات‌بخش و انتظار موعود در دین زرتشت

2ـ نجات‌بخش و انتظار موعود در دین یهودیت

3ـ نجات‌بخش و انتظار موعود در دین مسیحیت

مهدویت در قرآن کریم:

فصل دوم:

جهانی‌سازی و جهانی شدن

تعریف جهانی‌سازی و جهانی شدن

تاریخچه جهانی‌سازی و جهانی شدن

فصل سوم:

مبانی فکری جهانی‌سازی غرب

مبانی جهانی‌سازی اسلامی

ویژگی حکومت جهانی اسلام توسط حضرت مهدی (علیه السلام)

نتیجه‌گیری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

کلیات

1ـ مهدویت:

مهدویت از لحاظ لغوی از ریشه «هَدَیَ» و مصدر صناعی از کلمۀ «مهدی» به معنای «مهدی بودن» است و در اصطلاح ما اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پایبندی به لوازمات این اعتقاد را گویند که از جمله اعتقادات اصولی مذهب شیعه اثنی عشری و همان پدید آمدن حکومت عدل جهانی است. عقیده به مهدویت و انتظار ظهور موعود آخرالزمان علاوه بر آنکه عقیده به یک واقعیت و عقیده به وعده حتمی و تخلف ناپذیر الهی است، نور امید و آینده‌نگری را مؤکد می‌سازد و از برکاتش این است که منتظران را در راه یاری حق و یاری دین خدا و امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ظلم و زور و تسلیم نشدن در برابر باطل قوت می‌بخشد و جبهه اسلام را در مقابل کفر، چنان می‌سازد که نومید از فتح و پیروزی در آن مفهومی نداشته باشد.

مهدویت تمام هویت شیعه در عصر حاضر است و همواره نقش اسلام را در عمل خواهان بوده و این نهاد بر خلاف عده‌ای که نقش اسلام را پایان یافته و متعلق به 1400 سال قبل می‌دانند، آن را متعلق به زمان حال و آینده می‌داند و پاسخی است در برابر انتظارات دنیا امروز از اسلام.

 

 

مهدویت در ادیان توحیدی

1ـ نجات بخشی و انتظار موعود در دین زرتشت:

بسیاری از پیروان دین زرتشت، این باور را پذیرفته‌اند که بر طبق متون مقدس و روایات، فرد یا افرادی در آخر الزمان ظهور کرده و آیین مَزدِیَسْنا (زرتشت) را که دچار تغییر و تحول بسیار می‌شود، احیاء خواهند کرد.[1] این فرد یا افراد در اوستا با نام سوشیانت (soshiant) یا سوشیانس شناخته می‌شوند، این واژه غالباً به معنی رهاننده تعبیر شده است.[2] درگاتها که سرودهای زرتشت پیامبر آئین زرتشتی است، زرتشت چندین بار خود را سوشیانت و نجات دهنده خوانده است.[3] اما هر چند طبق نص یسنا از اوستا، هات 46، قطعه 31، زرتشت تجسم نیکی، خیر و کمال و بزرگترین سوشیانس بود اما او آخرین رهاننده نیست و نخواهد بود،[4] بلکه در اوستا مکرر از سوشیانتها و غالباً از آخرین سوشیانت که پس از ظهور او رستاخیز خواهد بود، نام برده شده که در آخرالزمان ظهور می‌کند. بنا به سنت زرتشتی سه هزار سال اخیر از عمر جهان مادی عهد سلطنت روحانی زرتشت و سه پسر آینده اوست که هر یک به فاصله هزار سال از یکدیگر پای به دایره وجود گذارند. نامهای این سه پسر و اسامی مادران آنها و محل تولدشان (کنار دریاچه هامون) در اوستا مندرج است اما وقت ظهور آنان در اوستا تعیین نشده است، همین قدر برمی‌آید که در آخرالزمان ظهور خواهند کرد، ولی وقت تقریبی در کتب پهلوی معلوم است. اسامی سوشیانتها در بند 128 و 129 فروردین یشت چنین آمده: «به فروهر او خشیت اِرته مقدس درود می‌فرستیم. به فروهر او خشیت نمنگه درود می‌فرستیم. به فروهر استوت ارته درود می‌فرستیم. به آن کس که به سوشیانت پیروزگه موسوم خواهد شد و به استوت ارته موسوم خواهد شد. او را از این رو استوت ارته گویند که آنچه در جهان دارای جسم و جان است از پرتو او به یک زندگانی فنا ناپذیر رسد تا آن که جنس دو پا ضد دروغ مقاومت تواند نمود؛ تا آنکه پاکدینان در ستیزه ضد دشمنان ایستادگی توانند کرد» او خشیت ارته لفظاً یعنی کسی که قانون مقدس را می‌پروراند.

امروزه این اسم را «اوشیدر» یا «هوشیدر» گویند. نام دومین موعود، اُوخشیت نمنگه، یعنی کسی که فزاینده یا پروراننده نماز و ستایش است. این نام را امروزه «اوشیدر ماه» یا «هوشیدر ماه» گویند.

سومین موعود استوت ارتهه لفظاً به معنی کسی است که مظهر و پیکر قانون مقدس است. وقتی از سوشیانت و موعودهای زرتشتی یاد می‌شوند بیشتر توجه به آخرین آنهاست که سوشیانس هم گفته می‌شود. در فروردین یشت و برخی قسمتهای اوستا معمولاً ابتدا به فروهر نخستین بشرـ کیومرس درود فرستاده می‌شود و سپس به ترتیب تا به آخرین سوشیانت موعود فردیسنا که آخرین آفریده اهورا است و آخرین فروهری که به زمین فرود می‌آید فروهر سوشیانت است. در سنت از جاویدانهایی نام برده شده که در رستاخیز با سوشیانت قیام خواهند کرد، مانند اشوزدنگهه پسر پوروداخشتی، نرسی، اغرپرت، توس، گیو، گودرز، کیخسرو، پشوتن، گرشاسب، نریمان و حتی خورشید چهر (آخرین پسر زرتشت) سردار لشکر پشوتن، در دینکرد آمده که پشوتن جاودانه با صد و پنجاه تن از یاران و پیروانش از کنک دژ به درآمده و قادر به نو کردن جهان خواهد بود و در بند هش (کتابی دینی و تاریخی به زبان پهلوی شامل 1300 کلمه) پانزده مرد و پانزد زن از یاران سوشیانت شمرده شده‌اند[5].

 

جهان پایانی از دیدگاه دین زرتشت:

یکی از مهم‌ترین موضوعات در اعتقاد به موعود، مسأله ترسیم جهان پایانی و فرجام جهان است، در آئین زرتشت جهان پایانی که پس از ظهور سوشیانس ایجاد خواهد شد در بندهای 88 تا 96 زامیاد (نوزدهمین یشت از یشت‌های بیست و یک‌گانه اوست) اینگونه آمده است: «پس از ظهور سوشیانس گیتی پر از عدل و حکمت گردد، سعادت روی آورد، اندیشه و گفتار و کردار نیک ظفر یابو، جهان از دروغ پاک شود، خشم نابود گردد، راستی به دروغ چیره آید، منش ناپاک از منش پاک شکست بیند، امشا سپندان خرداد و امرداد دیوهای گرسنگی و تشنگی را براندازد، اهریمن بگریزد»[6] به هر حال جهانی که پس از ظهور آخرین نجات‌بخش یعنی سوشیانس، ساخته می‌شود با جهان آغازین، یعنی آن‌گاه که از اهریمن و یارانش خبر نبود، همانند است، در این جهان همه چیز بر مبنای دین است و در زیر قدرت کامل هرمزد و بر وفق دستور او اداره می‌شود.

این جهان به مدد تلاش‌ها و کوشش‌های نیکمردان آراسته شده و از خونریزی نیز خالی نبوده است.

حق در سایه تیغ ستیزه کادر و شمشیر استوار شده است و مظاهر زشتی و پلیدی و آشوب که احتمالاً به پیکر نمادین گرگ، خرفستو (جانور موذی مانند مار، موش و...) و یا در لباس راننده شدگانی چون ضحاک توصیف شده‌اند، به مدد نیروی ستایش‌های دینی و یاری‌های هرمزدی یا به کمک تیغ برنده دلیرانی چون گرشاسب یل نابود شده‌اند و یا فسادشان کاهش یافته به تدریج از میان رفته است. نیروی اهریمنی سستی گرفته و او بدان درجه از خواری رسیده است که همدستان خود را از گرسنگی خورده و در پایان به سوراخی فرو شده که مفری جز دروخ ندارد و برای همیشه در آنجا زندانی شده است و با ناپدید شدن او، ناخوبیها و عصیانها از پهنه گیتی رخت بربسته است. در جامعه مطلوب رادی، راستی، آشتی و بی‌کینی رواج کامل یافته است. مردم به رستگاری روان، بیش از تن گرایش دارند، تا بدان‌جا که تن رها کرده‌اند و تنها شادی روان را می‌جویند و بس. از نیرنگ‌ها و حیله‌ها اثر نیست و صافی، سلامت و صداقت جای ناپاکیها را گرفته است و به تعبیر برخی، گرگ زمان سپری شده، میش زمان در رسیده است. غم در دل کسی راه ندارد. آدمیان به شادی و خوشی می‌زیند، زمانه بی‌اندوه است، روانها شاد و دلها مالامال از مهربانی. (و دروغ و خیانت از جهان برخیزد و غم و اندوه از دل مردم دور شود و نشاط و خرمی و عیش جای گیرد)[7].

حکومت اندیشه‌نیک، گفتارنیک و کردارنیک به تحقق پیوسته است. دستورهای دینی، بدان گونه که در کتاب اوستا بیان شده، رواج پذیرفته است و این استقرار ظاهراً تدریجی بوده است چه هوشیدر قوانین «هاتمانسری» را به کار گرفته است و پس از او، هوشیدر ماه «دادی» را بر آن افزوده و بالاخره سوشیانس قوانین «گاهانی» را استوار ساخته و بدین‌ترتیب حاکمیت کتاب دینی یعنی اوستا، گام‌ به گام استوار شده است، به نوعی که در پنجاه و هفت سال پایانی که موبدی موبدان با سوشیانس است قانون جز قانون هرمزدی وجود ندارد.

اوضاع طبیعی نیز به مراد و خواست مردم است. تنگی و خوشکسالی از میان رفته است، رودها پرآب، زمینها بارور، گیاهان سرسبز و درختان پربارند.

توجه به دین بیشتر شده است، مردم با رغبت وظیفه‌های دینی را انجام می‌دهند، آتشکده‌ها روشن است و پر از بوی خوش و موقوفات آن فراوان و هیزم برای روشن نگهداشتن آن در دسترس. آیین‌های دینی با آداب مربوط به آن همه‌جا رواج دارد. و این همه جهان آرمانی هرراست دینی است. تدبیر کارهای خونیزه (خوینرس یا خویندوث کشور مرکزی از هفت کشور، شریفترین قسمت زمین و مسکن ایرانیها و محل ظهور سوشیانس). در دست سوشیانس است و فرمانروایی شش کشور دیگر زمین با شش تن از نزدیکان اوست که هماهنگ با یکدیگر کارهای هفت کشور زمین را پیش می‌برند و بدین‌ترتیب حکومت واحد جهانی تحقق یافته است. جهان و جهانیان هم‌چنان سیر تکاملی خود را می‌پیمایند تا بدان‌جا که کاملاً از علایق مادی رهایی می‌یابند و شایسته باریابی درگاه هرمزد می‌شوند. زنان و مردمان، زمان سوشیانس با یکدیگر می‌آرامند اما فرزند ندارند. جهان از گناهکار خالی است و مردم نمی‌میرند، مگر این‌که پیر شوند یا به شمشیر کشته شوند. پزشکی چنان پیش رفته است که مرگ را درمان کرده‌اند. مردم جاویدند و آنان از غم خوراک نیست. از شیر یک گاو هزار مرد سیر می‌شوند و آدمی با یک وعده غذا سه روز می‌زید و از یک تکه‌نان ده تن تغذیه می‌شوند. در راه رسیدن به مطلوب، آدمیان نخست گوشتخواری را رها می‌کنند و گیاه‌خوار می‌شوند و سپس گیاه‌خواری را نیز رها می‌کنند و آب می‌خورند. در ده سال پایان جهان، آب نیز نمی‌خورند بلکه خوراک معنوی دارند و در این مرحله است که جهانیان با مینویان همانندند و اندیشه و گفتار و کردارشان همسان و واحد است. وحدتی کامل و بی‌نقص دارند و این رمز جاودانی بودن و بی‌مرگی آنان است:

(اگر شما که مردم (هستید) هم‌اندیشه، هم‌گفتار، هم‌کردار باشید آن‌گاه شما راست پیر نشدن، بیمار نشدن نابسودن و ناپوسیدن ایدون ما که مشاسپندیم.)[8] بدین‌ترتیب جهان آرمانی شکل می‌گیرد و آدمی شایسته باریابی پیشگاه هرمزد می‌شود و آن‌گاه است که عمر جهان به سر می‌رسد و عظیم‌ترین نیروی هرمزدی آشکار می‌شود و وعده بزرگ و روز موعود چهره می‌نماید و انتظار دیرین مردم، پایان می‌پذیرد و رستاخیز و تن‌پسین آراسته می‌شود[9].

 

2ـ نجات‌بخشی و انتظار موعود در دین یهودیت:

یهودیت که از ادیان توحیدی جهان است بیشتر یک دین قومی است و یهودیان دین خود را مختص قوم بنی‌اسرائیل می‌دانند. در سفر لاویان فصل 26 آیه 12 اینگونه آمده است: «و در میان شما گردش کرده از برای شما خدا و شما از برای من قوم خواهید بود» که نشان می‌دهد بنی‌اسرائیل خود را قوم خدا و یهودیت را دین خود می‌دانند و بر کسانی غیر از خودشان که خواستار گرویدن به دین یهود هستند روی خوش نشان نمی‌دهند. همین روحیه خودخواهی و خودپسندی و خودبزرگ‌بینی قوم یهود باعث شده است تا آنها در طول تاریخ دچار محنت‌ها و رنج‌های بسیاری شوند. «انحصار طلبی و خود بزرگ‌بینی خوی و خصلت جدایی نا‌پذیر قوم کوچک یهود است و سایر اقوام جهان در واکنش به این صفات، با یهودیان از درد دشمنی و ستیزه درآمده و به تحقیر آنان پرداخته‌اند.

شاید نخستین ویرانی شهر قدس و گرفتار شدن بنی‌اسرائیلیان به دست بابلیان در حدود شش قرن قبل از میلاد نیز به همین علت بوده است. هنگامی که کورش بنیانگذار سلسله‌ی هخامنشی ایران به اسارت یهودیان پایان داد، گروهی از آنان به فلسطین بازگشتند و بازسازی شهر قدس را آغاز کردند. در آن دوران اقوام سرزمین‌های مجاور احساس خطر نمودند و از برپایی یک حکومت مقتدر یهودی در خاک فلسطین جلوگیری کردند.

سپس حکومت‌های ناتوانی در مناطق مختلف فلسطین برپا شد و پس از چند قرن آشفتگی و درگیری شهر قدس برای بار دوم ویران گردید. این ویرانی در سال 70 میلادی به دست شاهزاده رومی، تیتوس (titus) انجام گرفت و موجب پراکندگی یهودیان در جهان شد. از آن پس، یهودیان در کشورهای بیگانه زندگی نکبت‌باری را می‌گذراندند و انواع خواری و سرکوفتگی را در جسم و جان خود می‌چشیدند.»[10] اما در این میان آنچه باعث التیام دردها و رنج‌های قوم یهود بود اعتقاد آنها به منجی و موعودی است که نجات دهنده قوم یهود بودو پس از ظهور او رنج‌ها و سختی‌های یهودیان پایان یافته و دوران سروری آنها آغاز می‌گردد. «نجات‌دهنده پایانی بر مبنای معتقدات یهودیان، مسیح (ماشیح، مسیحا) است که جهان درخشان و باشکوه آینده را می‌سازد.»[11] ایمان به آمدن ماشیح به اندازه‌ای در میان یهودیان دارای اهمیت است که اعتقاد به آمدن او و ظهور دوره گئولا (نجات) از اعتقادات اساسی یهودیان شمرده شده است.

«یکی از پایه‌های اساسی و اصول مهم آئین یهود، ایمان به آمدن ماشیح و دوره نجات می‌باشد. هر یهودی باید اعتقاد داشته باشد که ماشیح بپاخواسته و پادشاهی خاندان داوید (داود یا همان) را دوباره تجدید خواهد کرد، بیت همیقداش (معبد مقدس در یروشالیم یا هحان بیت‌المقدس) را از نو مبنا نهاده و پراکندگی ملت اسرائیل را گرد هم خواهد آورد و در زمان او، تمامی قوانین تورات همانند سابق بمرحله اجرا گذاشته خواهند شد. هرکس که به او اعتقاد نداشته باشد و یا کسی که چشم به راه آمدن او نباشد. نه تنها عملاً گفته‌های سایر انبیاء را انکار کرده است، بلکه تورات (پنج سفر تورات و موشه ربنو حضرت موسی (علیه السلام) را نیز منکر شده است».[12]

به هر حال انتظار ظهور ماشیح و گئولا اصلی‌ترین عامل ایستادگی یهودیان در برابر مصائب و رنج‌ها بوده و همواره نور امید آینده را در دل آنها روشن نگهداشته است. «درست در زمان‌هایی که آزار و شکنجه و رنج و مشقت ملت یهود به اوج خود رسیده ایمان به ماشیح و گئولا بوده که جرقه‌های امید را روشن نگهداشته و باعث شده که ملت یهود بر بدترین و هولناک‌ترین مصیب‌های تاریخ چیره گشته و در انتظار روز قضاوت الهی باشند که حق بر ناحق پیروز شده و سحر تازه‌‌ای از صبح و صفا و برادری و صمیمت بر جهانیان طلوع کند و تمامی زمین از دانش الهی مملو گردد و تمامی نوعی بشر نام خدا را خوانده و او را یکسان عبادت خواهند کرد.»[13]

در پایان این موضوع چند نکته ضروری درخصوص اعتقاد به ماشیح در آئین یهودیت را یادآور می‌شویم:

1ـ به اعتقاد یهودیان ماشیح یک انسان است که برخوردار از جلوه و جبروت خدایی است و درواقع یک فوق انسان نیست[14].

2ـ این انسان به اعتقاد یهودیان یا حضرت داود (علیه السلام) است یا فرزندی از خاندان اوست که در پایان جهانی برای نو ساختن جهان و نجات آن ظهور می‌کند که این اعتقاد به گونه‌ای ریشه در حکومت طلایی دوران حضرت داود (علیه السلام) و سلیمان (علیه السلام) دارد.[15]

3ـ تشکیل و ایجاد رژیم جعلی اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی فلسطین در اواسط قرن بیستم توسط صهیونیست‌ها و یهودیان افراطی تلاشی استعماری است که به نام تحقق آرمان ماشیح و حکومت جهانی یهودیان در سرزمین فلسطین صورت پذیرفت که هرگز جایگزین آرمان اصلی ماشیح در نزد یهودیان نخواهد بود.[16]

 

نجات‌بخشی و انتظار منجی و موعود در دین مسیحیت:

«شنیدید که من بشما گفتم که میروم و بنزد شما می‌آیم...» انجیل یوحنا باب چهاردهم آیه28.

مسیحیان معتقدند حضرت عیسی (علیه السلام) پس از مصلوب شدن زنده شده و به آسمان عروج کرد و دوباره از آسمان فرود می‌آید و حکومت خدا را روی زمین ایجاد خواهند نمود و هزار سال حکومت خوشبختی در جهان آغاز خواهد شد.[17][18]

در انجیل لوقا باب 11 آمده است که حضرت عیسی از حواریون و شاگردانش خواست تا برآی آمدن آن روز دعا کنند: ایشان را گفت چون نماز گذارید بگوئید ای پدر ما که در آسمانی، مقدس باد اسم تو و آید پادشاهی تو و کرده شود خواهش تو در زمین چنانچه در آسمان است.» از مهم‌ترین مطالبی که در این زمینه می‌توان گفت اینست که جهان قبل و مقارن ظهور، و جهان پس از ظهور مجدد حضرت عیسی (علیه السلام) دارای نشانه‌ها و ویژگی‌هایی است که در عهدین به آنها اشاره شده است.

جهان قبل و مقارن ظهور:

بنا به برخی روایتها طی دوران هفت ساله پیش از ظهور مسیح جهان وضع خاصی خواهد داشت. نخستین سال از هفت سال پیش از ظهور مفهوم «بر یک شهر بارانیدم و بر شهر دیگر بنا رانیدم کتاب آموص باب 4ـ آیه7» مصداق خواهد یافت. در سال دوم و سوم قحطی شدید حکمفرما خواهد شد و مردان و زنان و کودکان و پارسایان خواهند مرد و آموزندگان تورات آنرا فراموش خواهند کرد. در سال چهارم نعمت خواهد آمد اما نه به طور کامل و نه چنان که مردم خرسند شوند و راضی باشند. در سال پنجم فراوانی خواهد بود و مردم خواهند خورد و خواهند نوشید و تورات، سوی آموزندگانشان باز خواهد گشت. در سال ششم نداهایی از آسمان به گوش خواهد رسید و بالاخره در سال هفتم جنگها درخواهد گرفت و در پایان این دوره مسیح قیام خواهد کرد.[19]

همچنین افزایش تعداد انبیاء کاذب و خطر بدعت در کلیسا، افزایش جدائم و بی‌اعتمایی نسبت به قوانین خدا، افزایش وقوع جنگ، قحطی و زلزله، کاهش محبت و عطوفت خانوادگی[20] از نشانه‌های جهان قبل و مقارن ظهور است.

جهان پس از ظهور:

در مقابل جهان پس از ظهور، جهان حکومت خوشبختی در جهان است. دورانی که دوران سلطنت هزارساله خواهد بود. در آن دوران شیطان در بند کشیده خواهد شد، مقدسین جفادیده زنده خواهند شد، کلیسا و تمام شهدای دوران مصیبت با مسیح سلطنت خواهند کرد، طبیعت به ترتیب و کاملیت اولیه خود بازخواهد گشت، تمام شریران از قبر برخواهند خواست تا داوری گردند، تمام دشمنان خدا به دریاچه آتش خواهند افتاد. خدا زمین فعلی را خراب خواهد کرد و آسمان و زمین جدید خلق خواهد نمود و اثرات هر گناهی از بین خواهد رفت و زمین جدید مرکز فرمانروایی خدا خواهد شد.[21]

در این جهان آسایش همگی فراهم خواهد شد، درختانشان هر روز میوه می‌دهند. زمین پر از گنجینه‌های گرانبهاست و بیشه‌هایش تهی از دد و دام وحشی درنده.[22]

نکته دیگری که درخصوص ظهور دوباره حضرت عیسی (علیه السلام) باید گفت اینست که یهودیان و مسیحیان هر دو در مورد علائم قبل از ظهور و جهان پس از ظهور عیسی (علیه السلام) اعتقادات بسیار مشترکی دارند اما آنچه موضوع اعتقاد به منجی را در میان یهودیت و مسیحیت متمایز می‌کند اینست که یهودیان اعتقاد دارند که مسیح هنوز ظهور نکرده و موعود همان مسیح است و بزودی برای اولین‌بار ظهور خواهد کرد اما مسیحیان منتظر ظهور مجدد مسیح هستند.[23][24]

 

مهدویت در قرآن کریم:

با نظر در قرآن کریم و آیاتی که در لسان احادیث در شأن امام زمان علیه السلام نازل شده درمی‌یابیم این آیات مجموعاً موضوع مهدویت را عنوان می‌کنند ولی هرکدام به موضوعی خاص اشاره دارند که باید ذیل همان موضوع مورد بحث قرار گیرند.

لذا با استفاده از این نکته در این قسمت تنها آیاتی بحث می‌گردند که به کلیت موضوع مهدویت و پایان جهان اشاره دارند و آیات دیگر ذیل موضوه مربوط به خود استفاد خواهد شد.

 

1ـ آیه33 سوره توبه:

هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون

ترجمه:

او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند.

آیه 33 سوره توبه عیناً در آیه 9 سوره صف و با کمی تفاوت در آیه 28 سوره فتح نیز تکرار شده است. به نظر مفسران منظور از هدی در این آیات قرآن کریم[25]، محتوای دعوت پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم)[26]، هدایت الهی[27]، دلایل و برهان‌های آشکار[28]، و همان راهی که انسان‌ها را به سوی بهشت رهسپار می‌کند[29]، است و منظور از دین حق نیز اسلام است. و اظهار دین حق (اسلام) یعنی تعلق اراده‌ی الهی بر غلبه یافتن دین حق (اسلام) بر دیگر ادیان جهان، علی‌رغم کراهت مشرکان[30]، استفاده از ریشه (ظهر) در باب افعال باتوجه به سایر استعمالات آن (مانند آیه 20 سوره کهف و آیه 8 سوره توبه) نشان می‌دهد این غلبه و پیروزی همه جانبه است یعنی روزی فرا می‌رسد که اسلام هم از نظر منطقی و استدلال و هم از نظر نفوذ ظاهری و حکومت بر تمام ادیان جهان پیروز خواهد شد و همه را تحت شعاع خویش قرار خواهد داد[31]. به هر حال این آیات به صراحت از روزگاری سخن می‌گویند که در آن دین اسلام جهانی شده، بر تمامی جهان سیطره دارد و تنها دین جهان خواهد بود و چون تاکنون چنین شرایطی ایجاد نشده است پس قطعاً این آیات از آینده جهان خبر می‌دهند[32]. در احادیث بسیاری آمده که تأویل و عینیت خارجی این آیات مربوط به زمان ظهور منجی جهان، حضرت مهدی (عجل ا... تعالی فرجه الشریف) است امام صادق (علیه السلام) در حدیثی به خداوند متعال سوگند یاد می‌کند که تأویل این آیه (آیه 33 سوره‌ی توبه یا صف) هنوز نازل نشده و نخواهد شد تا قائم (علیه السلام) به پا خیزد:

قال ابوعبداله (علیه السلام) فی قول اللَّه عزوجل: (هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون) فقال:

«و اللَّه ما نزل تأویلها بعد، و لا ینزل تأویلها حتی یخرج القائم (علیه السلام)، فاذا خرج القائم (علیه السلام) لم یبق کافر باللَّه [العظیم] و لا مشرک بالامامة إلا کره خروجه حتی [ان] لؤ کان کافراً [أو مشرکاً] فی بطن صخرة [لـ] قالت: یا مؤمن فی بطنی کافر، فاکسرنی واقتله]

حضرت ابوعبداله امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی فرموده خدای ـ عزوجل ـ: «اوست خدایی که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه‌ی دین (و تمامی کیش‌ها) آشکار سازد هرچند مشرکان این امر را اکراه دارند» فرمود:

به خدا سوگند، تأویل آن هنوز نازل نشده است و تأویل آن نازل نخواهد شد تا این‌که قائم (علیه السلام) به پا خیزد چون قائم (علیه السلام) خروج کند، هیچ کافری به خدای عظیم و هیچ مشرکی به امام باقی نماند مگر اینکه خروج او را نخواهد تا جایی که اگر کافر و مشرکی در دل سنگی (مخفی) باشد آن سنگ (به زبان آمده) خواهد گفت: ای مؤمن در دل من کافری هست، مرا بشکن و او را به قتل رسان»[33] تعداد دیگری از احادیث نیز به همین مضمون روایت شده است[34]. در روایتی که کلینی در کافی نقل می‌کند آمده است راوی از امام کاظم (علیه السلام) در مورد «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق» سؤال نمود امام (علیه السلام) فرمودند: هو الذی امر رسوله بالولایة لوصیه و لولایة هی دین الحق»، «اوست که رسولش را بولایت وصیش امر کرد و ولایت همان دین حق است» سپس در مورد «لیظهره علی الدین کله» پرسید امام (علیه السلام) فرمودند: «یظهره علی جمیع الادیان عند قیام القائم»، «آنرا در زمان قیام قائم بر همه دین‌ها غلبه دهد»[35] که در این روایت دین حق همان ولایت امیرالمؤمنین بعنوان وصی پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) و فرزندان امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان وصایای او بیان شده است. در مجمع البیان نیز حدیثی از امام باقر (علیه السلام) درخصوص تفسیر این آیه نقل شده که مؤید همین نکته است: و قال ابوجعفر «ان ذلک یکون عند خروج المهدی من ان محمد فلا یبقی احد إلا أقرّ محمد»[36].

 

2ـ آیه مبارکه 105 سوره انبیاء:

«و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الارض یرثها عبادی الصالحون»

«و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد».[37]

در تفسیر و تشریح این آیه مفسران چند واژه را جهت روشن شدن بحث مورد توجه قرار داده‌اند. از جمله این واژه‌ها کلمه زبور است. مفسرین چندین معنا برای زبور نقل کرده‌اند از جمله زبور را در این آیه کتب انبیاء و یا کتبی که پس از تورات بر انبیاء نازل شده است دانسته‌اند[38]. اما به قرائنی ثابت است که منظور از زبور در اینجا، همان کتاب حضرت داود است که در قرآن هم از آن با نام زبور یاد شده است. به همین منظور می‌توان به «ال» در «الزبور» اشاره کرد که برای عهد است، چنانکه در آیه 163 سوره نساء آمده است «و آتینا داود زبوراً»[39]. همچنین در مزامیر موجود عبارات و آیاتی وجود دارد که با آیه مورد بحث مطابقت می‌کند. مانند «زیرا که شریران منقطع می‌شوند، و اما متوکلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد و حال اندک است که شریر نیست می‌شود، هرچند مکانش را استفسار نمایی ناپدید خواهد شد.[40] و یا در همان مزمور آمده است«زیرا متبرکان خداوند وارث زمین خواهند شد، اما ملعونان وی منقطع خواهند شد.[41]

در مورد واژه «ذکر» نیز موارد مختلفی بیان شده است از جمله لوح محفوظ و یا قرآن کریم[42]، و یا برخی از مفسران «الذکر» را به یکی از معانی لغوی آن «تذکیر»، موعظه، یاد و یادآوری، گرفته‌اند.[43]

ولی با تعابیر که در آیه به کار رفته مانند بیان آن بعد از زبور که چند سطر قبل بحث آن مطرح شد می‌توان گفت که منظور از «ذکر» در اینجا همان تورات است که در آیات قرآن کریم نیز از آن با نام ذکر یاد شده است از جمله آیه 48 همین سوره که می‌فرماید: «و لقد ءاتینا موسی و هرون الفرقان و ضیاء و ذکراً للمتقین»

در رابطه با کلمه ارث راغب می‌گوید: وراثت و وارث یعنی که مال و ثروتی به تو برسد بدون آنکه معامله‌ای کرده و یا عقدی بسته باشی.[44] و مراد از وراثت زمین این است که سلطنت بر منافع از دیگران به صالحان منتقل و برکات زندگی در زمین مختص ایشان می‌شود، که به نظر علامه طباطبایی صالحان هم وارثان دنیا هستند، هم وارثان آخرت، زیرا این برکات یا دنیایی است که برمی‌گردد به تمتع صالحان از حیات دنیوی که در این صورت خلاصه مفاد آیه این می‌شود که: به زودی زمین از لوث شرک و گناه پاک گشته، جامعه بشری صالح که خدای را بندگی کنند و به وی شرک نورزند در آن زندگی کنند. (همچنانکه در آیه 55 سوره نور فرموده است). و یا اینکه این برکات اخروی است که عبارت است از مقامات قربی که در دنیا برای خود کسب کرده‌اند چون این مقامات هم از برکات حیات زمینی است بر چند که خودش از نعیم آخرت است همچنانکه می‌فرماید: «و قالوا الحمدللَّه الذی اورثنا الارض تتبوا من الجنة حدیث نشاء»[45] که حکایت از کلام اهل بهشت است و آیه «اولئک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس»[46] بدان اشاره می‌کنند[47]. همچنین در قرآن کریم خداوند متعال وارث اصلی زمین و آسمانهاست که آنرا به هر یک از بندگانش که بخواهد می‌دهد:

«و للَّه میراث السماوات و الارض»[48]

«انا نحن نرث الارض و من علیها والینا یرجعون»[49]

«ان الارض للَّه یورثها من یشاه من عباده و العاقبة للمتقین»[50]

اما در روایت نیز نقل شده است که مراد از صالحان در آیه 105 سوره مبارکه انبیاء حضرت مهدی (علیه السلام) و یاران او هستند که بر سراسر زمین حکومت خواهند نمود و وارثان آن هستند. از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که صالحان، اصحاب حضرت مهدی (علیه السلام) در آخرالزمان هستند.

«عن ابی جعفر (علیه السلام) قال: قوله عزوجل «ان الارض یرثها عبادی الصالحون» هم اصحاب المهدی (علیه السلام) آخرالزمان».[51]علی بن ابراهیم در تفسیر مأثور خود آورده است که صالحان، حضرت مهدی (علیه السلام) و یاران اویند: علی بن ابراهیم فی معنی الایه قال الکتب کلها ذکر اللَّه ان الارض یرثها عبادی الصالحون قال قال القائم (علیه السلام) و اصحابه.[52]
در روایاتی دیگر صالحانیکه وارثان زمین خواهند شد آل محمد (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) و در بعضی از روایات مؤمنین معرفی شده‌اند که منافاتی با موضوع احادیث گذشته نداشته بلکه مؤید آن نیز هست:

عن ابی جعفر (علیه السلام) قال قوله عزوجل: «ان الارض یرثها عبادی الصالحون» قال هم آل محمد (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم).[53]

عن ابی جعفر (علیه السلام) «إن ذلک وعد للمؤمنین بأنهم یرثون جمیع الارض».[54]

 

3ـ آیه مبارکه 55 سوره نور:

«وعد اللَّه الذین ءامنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبد لنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون»

«خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد، همانگونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر می‌کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند، و هرکس پس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند.[55]

در این آیه کریمه خداوند متعال مؤمنانی را که عمل صالح داشته باشند وعده داد تا به آنها خلافت در زمین را ببخشد همانطور که پیش از آنان را بخشیده بود. در ابتدای امر این سؤال مطرح می‌شود که منظور از «الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات» چه کسانی هستند؟

در پاسخ باید گفت در این رابطه نظرات مختلفی مطرح است، از جمله با استفاده از شأن نزول آیه که آمده: «هنگامیکه پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله) و مسلمانان به مدینه هجرت کردند و انصار با آغوش باز آنها را پذیرا گشتند تمامی عرب بر ضد آنها قیام کردند و آنچنان بود که آنها ناچار بودند اسلحه را از خود دور نکنند، شب را با سلاح بخوابند و صبح با سلاح برخیزند (و حالت آماده باش داشته باشند) ادامه این حالت بر مسلمانان سخت آمد، بعضی این مطلب را آشکارا گفتند که تا کی این حال ادامه خواهد داشت؟ آیا زمانی فرا خواهد رسید که ما با خیال آسوده شب استراحت کنیم و اطمینان و آرامش بر ما حکم‌فرما گردد، و جز از خدا نترسیم؟ آیه فوق نازل شد و به آنها بشارت داد که آری چنین زمانی فرا خواهد رسید.[56][57]

گروهی صاحبان وعده را، صحابه پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) و انجاز آنرا زمان حکومت خلفاء، بعد از پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) گفته‌اند، و عده‌ای نیز صاحبان وعده را تمامی امت پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) دانسته‌اند.[58][59] اما از دید بسیاری از مفسران شیعه این مطلب پذیرفته نشده است.[60][61]

شیخ طوسی در مورد قول افرادی که می‌گویند صاحبان وعده صحابه و خلفاء بعد از پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) هستند بیان می‌کند که منظور از استخلاف در این آیه امارت و خلافت نیست (امارت و خلافت صحابه) بلکه معنای استخلاف در این آیه ابقاء آنها (مؤمنین دارای عمل صالح) به جای اقوام گذاشته است و اینکه آنها را جایگزین و خلف آنها قرار دهد همانطور که خداوند در آیاتی فرموده «هو الذی جعلکم خلائف فی الارض فاطر/39» و یا فرموده «عسی ربکم ان یهلک عدوکم و یستخلفنکم فی الارض اعراف/128» و یا فرموده «و ربک الغنی ذو الرحمة ان یشأ یذهبکم و یستخلف من بعدکم ما یشاء انعام/133» و یا فرموده «و هو الذی جعل اللیل و النهار خلفه الفرقان/62» یعنی اینکه هر کدام از آنها را پشت سر دیگری قرار داده است و با استفاده از اثبات این امر پس از استخلاف و تمکینی که خداوند در این‌جا بیان فرموده در زمان پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) بوده است زیرا خداوند دشمنان حضرت را از بین برد ذکر و بیانش را برتری داد و ولایتش را منتشر ساخت و دعوتش را فراگیر نمود و دینش را کامل کرد. و پناه می‌بریم به خدا از اینکه بگوئیم خداوند در زمان پیامبرش دینش را تمکین نبخشید. همچنین منظور از تمکین در اینجا کثرت فتوح و غلبه بر شهرها نیست زیرا لازمه این مطلب آنست که بگوییم دین خدا هنوز تمکین نیافته برای اینکه می‌دانیم بسیاری از ممالک اهل کفر مانده است که هنوز توسط مسلمانان فتح نشده است و همچنین لازمه این مطلب آنست که بگوئیم این استخلاف شامل معاویه و بنی‌امیه نیز هست زیرا آنها بیشتر از ابی‌بکر و عمر تمکن داشتند و شهرها را فتح کردند که آنها فتح نکرده بودند.[62] بر همین اساس شیخ طوسی می‌پذیرد که آیه شامل صحابه رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) است اما اینکه انجاز آن فقط در زمان خلفاء باشد را رد می‌کند و می‌گوید این انجاز وعد در زمان حضرت پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) اتفاق افتاده است.

در نفی نظر کسانی که می‌گویند صاحبان وعده همه امت پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) هستند، علامه طباطبایی می‌گوید:

آنچه از سیاق آیه شریفه به نظر می‌رسد صرف‌نظر از مسامحه‌هایی که چه بسا بعضی از مفسرین در تفسیر آیات قرآنی دارند، این است که بدون شک آیه شریفه درباره بعضی از افراد امت است نه همه امت و نه اشخاص معینی از امت، و این افراد عبارتند از کسانیکه مصداق «الذین آمنوا و عملوا الصحالحات» بوده باشند، و آیه نص در این معناست، و هیچ دلیلی نه در الفاظ آیه و نه از عقل که دلالت کند بر اینکه مقصود از آنان تنها صحابه رسول خدا و یا خود رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) و ائمه اهل بیت (علیهم السلام) می‌باشد نیست و نیز هیچ دلیلی بر اینکه مراد از «الذین» عموم امت بوده، و اگر وعده در آیه متوجه به طایفه مخصوصی از ایشان شده به خاطر صرف احترام از آنان یا عنایت بیشتر به آنان بوده باشد، زیرا همه این حرفها سخنانی خود ساخته و بی‌دلیل است.[63]

به هر حال اگرچه مفسران بیان می‌کنند که قطعاً یکی از صاحبان وعده صحابه رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) هستند و انجاز این وعده الهی برای ایشان در زمان حکومت پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) در مدینه و مکه اتفاق افتاد اما اکثر قریب به اتفاق مفسران شیعه معتقدند معنای آیه شریفه جز با اجتماعی که بوسیله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) تشکیل می‌گردد قابل انطباق کامل و تمام با هیچ اجتماعی نیست. علامه طباطبایی در این مورد می‌گوید:

«پس حق مطلب اینست که اگر واقعاً بخواهیم حق معنای آیه را به آن بدهیم (و همه تعصبات را کنار بگذاریم) آیه شریفه جز با اجتماعی که بوسیله ظهور مهدی (علیه السلام) به زودی منعقد می‌شود قابل انطباق با هیچ مجتمعی نیست.[64] در تفسیر نمونه در رابطه با اینکه مصداق کامل آیه حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) است آمده:

«بدون شک آیه شامل مسلمانان نخستین می‌شود و بدون شک حکومت مهدی (علیه السلام) که طبق عقیده عموم مسلمانان اعم از شیعه و اهل تسنن سراسر روی زمین را پر از عدل و داد می‌کند بعد از آنکه ظلم و جور همه جا را گرفته باشد مصداق کامل آیه است، ولی با این حال مانع از عمومیت و گستردگی مفهوم آیه نخواهد بود نتیجه اینکه در هر عصر و زمان پایه‌های ایمان و عمل صالح در میان مسلمانان مستحکم شود. آنها صاحب حکومتی ریشه‌دار و پرنفوذ خواهند شد. و اینکه بعضی می‌گویند: کلمه «ارض» مطلق است و تمام روی زمین را شامل می‌شود و این منحصراً مربوط به حکومت حضرت مهدی (ارواحناله الفداء) است با جمله «کما استخلف الذین...» سازگار نیست زیرا خلافت و حکومت پیشینیان مسلماً در تمام پهنه زمین نبود. بعلاوه شأن نزول آیه نیز نشان می‌دهد که حداقل نمونه‌ای از این حکومت در عصر پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) برای مسلمانان (هرچند اواخر عمر آنحضرت) حاصل شده است. ولی باز تکرار می‌کنیم که محصول تمام زحمات پیامبران، و تبلیغات مستمر و پی‌گیر آنها، و نمونه اتم حاکمیت توحید و امنیت کامل و عبادت خالی از شرک در زمانی تحقق می‌یابد که مهدی آن صلاله انبیاء و فرزند پیامبر اسلام (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) ظاهر شود، همان کسیکه همه مسلمانان این حدیث را درباره او از پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) نقل کرده‌اند: لو لم یبق من الدنیا الا یوم لطول اللَّه ذلک الیوم یلی رجل من عترتی، اسمه اسمیء یملاء الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً. اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند خداوند آن یک روز را آنقدر طولانی می‌کند تا مردی از دودمان من که نامش نام من است حاکم بر زمین شود و صفحه زمین را پر از عدل و داد کند، آنگونه که از ظلم و جور پر شده باشد.[65] درباره قسمتی از آیه شریفه که می‌فرماید: «کما استخلف الذین من قبلهم» موارد مختلفی ذکر شده است از جمله شیخ طوسی در تفسیر التبیان و شیخ طبرسی در مجمع البیان (به نقل از مقاتل) ذکر می‌کنند که «الذین من قبلهم» یعنی بنی‌اسرائیل که پس از هلاکت ظالمان سرزمین مصر را در دست گرفتند البته شیخ طوسی نظر دیگری را نیز از جبایی نقل می‌کند که منظور زمان داود و سلیمان (علیه السلام) است.[66][67] در تفسیر صافی آمده است که منظور اوصیاء پیامبران (علیهم السلام) بعد از ایشان است.[68] که تفسیر روض الجنان انبیاء را نیز علاوه بر اوصیاءشان شامل «الذین من قبلهم» می‌داند.[69] از دیگر نظرات مطرح درخصوص «الذین من قبلهم» اینست که منظور کافران حاکم پیش از اسلام است.[70] اما علامه طباطبایی ضمن رد این نظرات معتقد است که منظور از «الذین من قبلهم» در آیه افراد معینی از گذشتگان نیست بلکه استخلاف قائم به مجتمع صالح است و آن را اشاره به امتهای پیشین که دارای ایمان و عمل صالح بودند و حکومت در روی زمین پیدا کردند می‌داند.[71]

«اما قول کسیکه گفته: مراد از مستخلفین قبل از ایشان، بنی‌اسرائیل است که خدا بعد از هلاک کردن فرعون و لشگریانش سرزمین مصر و شام را به ایشان ارث داده، و در آن مکنتشان داد، همچنانکه درباره آنان فرمود: «و نریدان ان نمنّ علی الذین استصغفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض» حرف صحیحی نیست. زیرا آیه مورد بحث از مردمی خبر می‌دهد که بعد از ارث بردن زمین اجتماعی صالح تشکیل دادند و قوم بنی‌اسرائیل بعد از نجاتشان از فرعون و لشکرش هرگز از کفر و نفاق و فسق خالص نگشتند و مصداق «الذین ءامنوا و عملوا الصالحات» نشدند، و به نص قرآن قرآن کریم در آیاتی بسیار هرگز و در هیچ دوره‌ای چنین روزی به خود ندیدند، و با اینکه اجتماع ایشان همواره از کفار و منافقین و صالحان و طالحان متشکل می‌شده، دیگر معنا ندارد که استخلاف ایشان را مثل بزند برای استخلاف «الذین ءامنوا و عملوا الصالحات» و اگر مراد از تشبیه اصل استخلاف ایشان، به استخلاف خلفای قبل از ایشان ـ که فرضاً بنی‌اسرائیل باشند چه خوب و چه بدـ بوده باشد، در این صورت احتیاجی نبود که مجتمع اسرائیلی را پیش بکشد، و به آنان تشبیه کند و حال آنکه امتهای موجود در زمان نزول آیه و قبل از آن بسیار قوی‌تر و پرجمعت‌تر از بنی‌اسرائیل بودند مانند روم و فارس و کلده و غیر ایشان: همچنانکه در آیه «اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح» و آیه «اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد» بدون هیچ تشبیهی این امت را جانشینان امتهای قبل دانست، و حتی کفار از این امت را هم خلفای اقوام پیشین خواند و فرمود: «و هو الذی جعلکم خلائف الارض» و نیز فرمود: «و الذی جعلکم خلائف فی الارض فمن کفر فعلیه کفره» حال اگر بگوئی چرا جایز نباشد که تشبیه در آیه مورد بحث، تشبیه به بنی‌اسرائیل باشد؟ آنگاه حق این مجتمع صالح را با جمله بعدی‌اش اداء نموده و بفرماید: «لیمکن لهم دینهم» در جواب می‌گوئیم: بله، اشکالی ندارد، جز اینکه همان طور که گفتم؛ بنابراین دیگر وجهی ندارد که امت اسلام از میان همه امتها تنها جانشین بنی‌اسرائیل باشند، و جانشین این امت تنها به جانشینی بنیء‌اسرائیل تشبیه گردد... و اما اینکه مراد از آن، خلافت الهی به معنای ولایت و سلطنت الهی، نظیر سلطنت داود و سلیمان و یوسف (علیهم السلام) بوده باشد، بسیار بعید است، چون از قرآن کریم بعید است که از انبیاء به عبارت «الذین من قبلهم» تعبیر فرماید، و این تعبیر به همین لفظ و یا به معنای آن در بیش از پنجاه مورد در قرآن کریم آمده، و در هیچ‌جا مقصود از آن انبیاء گذشته نبوده، با اینکه گفتگو درباره انبیاء گذشته در قرآن کریم بسیار آمده، بله در بعضی موارد به عبارت «رسل من قبلک» یا «رسل من قبلی» یا نظیر اینها با اضافۀ کلمه قبل به ضمیر راجع به رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) آمده است.[72]

در مورد عبارت شریفه «لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم» مفسران مراد از دین را اسلام دانسته‌اند.[73] و منظور از تمکین دین اسلام اظهار آن بر سایر ادیان بیان شده است.[74]

در رابطه با رضایت خداوند متعال به دین اسلام هم گفته شده است که توصیف آن به «مورد پسند خدا بودن» حاکی از این است که تنها این دین مناسب انسانهاست وگرنه موردپسند خدا نبود، گفتنی است سودمند بودن دین اسلام برای بشر از لام «لهم» که برای انتفاع است بدست آمده است.[75]منظور از «خوف» در این آیه ترس از دشمنان[76] یا ترس از مشرکین مکه[77] و یا ترس از حاکمان کافر قبل از آنها[78] و یا ترسی که مؤمنین صدر اسلام از کفار و منافقین داشتند عنوان شده است.

و منظور از تبدیل این ترس به امنیت نیز یاری خداوند بوسیله اسلام و بسط آن در عالم[79] و یا امان در آخرت تفسیر شده است.

  انتشار : ۱۶ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 825

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما