مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 1529
  • بازدید دیروز : 3661
  • بازدید کل : 13107645

رنگ در ادبیات و شعر


چکیده

رنگ در هنرهایی مانند نقاشی و معماری ماده­ی اصلی به حساب می­آید. در ادبیات و شعر فارسی نیز مقوله­ی رنگ از جایگاه ویژه­ای برخوردار است. شاعر به کمک ذخایر واژگانی بنابه قریحه­ی شاعرانه­اش، تابلوهایی خیالی و نگارین ترسیم می­کند و براساس عناصر رنگین طبیعت به رنگ آمیزی این تابلو می­پردازد. از جمله مضامینی که اکثر شعرا عموماً و نظامی خصوصاً به آن پرداخته­اند، مبحث پیری و جوانی است. توصیفات و تصاویری که از جوانی و پیری در شعر نظامی نمود چشمگیری دارد، توصیف آن براساس عنصر رنگ است. شاعر گنجه به کمک عناصر رنگین طبیعت و نیز به مدد استعارات خیالی، از خصوصیات ظاهری دو نسل جوان و پیر تصویرگری می­کند. رنگ سفید، سیاه و سرخ رنگ­هایی هستند که به صورت مستقیم و غیر مستقیم (استعاری) در اوصاف جوانی کاربرد دارد و رنگ­های زرد و سفید در کنار پیری نمود پیدا می­کند. از این نظر پژوهش در این زمینه می­تواند هرچه بیشتر و بهتر، زیبایی­های تصویر نظامی در خصوص پیری و جوانی را بازگو کند. نگارنده در این مقاله کوشیده است به بررسی و تحلیل تصاویر و مضامین مختلف جوانی و پیری بر اساس عنصر رنگ بپردازد.

 

مقدمه

رنگ عنصر زینت بخش جهان، مایه­ی آرامش جهانیان است. اولین نگارگری که در نقش­های خود ازاین عنصر بهره گرفته، نقاش عالم هستی خداست. رنگ، علامت ومشخصه­ی هر چیز و ممیز یک شیء از دیگر اشیا بوده و به کمک ان می­توان سره را از ناسره، پخته را از خام و خوب را از بد تشخیص داد. در انتخاب میوه­ی رسیده از نارس، به مدد رنگ می­توان بهترین و لذیذترین آن را برگزید؛ رنگ­ها رابطه­ی مستقیمی با اعصاب انسان داشته و در اشتهای ادمی نیز تأثیر گذار هستند.

هر کدام از رنگ­ها دارای خصوصیات و ویژگی­هایی هستند؛ « جوهانز ایتن» (Johannes Itten) در «کتاب رنگ» (The art colour) گرمی وسردی را یکی از خصوصیات رنگ­ها برمی­شمرد. رنگ­های سرد آنهایی هستند که در انسان احساس سرما پدید می­آورند. این رنگ­ها عبارت از آبی و سبز؛ اما رنگ­های گرم برعکس رنگ­های یاد شده، گرما را القا می­نمایند، این رنگ­ها شامل قرمز، زرد و نارنجی می­باشند. رنگ­های سرد، حالت عقب نشینی و دور شدن، و رنگ­های گرم خاصیت نزدیک شدن دارند( ایتن، 1388 :126).

رنگ در هنرهایی چون نقاشی و معماری ماده­ی اصلی این هنرهاست. در ادبیات و شعر فارسی نیز مقوله­ی رنگ جایگاهی ویژه دارد؛ شاعری مانند نقاشی هنری است که با تصویر و خیال ارتباط دارد. شاعر به کمک ذخایر واژگانی بنابر قریحه­ی سرشار خود، تابلوهایی خیالی و نگارین ترسیم کرده، در معرض دید خواننده قرار می­دهد. کار نقاش بسی آسانتر از یک شاعر است؛ نقاش در ترسیم صحنه­ای زیبا به کمک قلم و آبرنگ که هر دو را به شکل محسوس در کنار خود دارد، تصاویری خیالی خلق می­کند؛ اما مشکل شاعر نداشتن آبرنگ است. او برای جبران این کمبود برای رنگ امیزی تصاویر تخیلی خود، دست به دامان لغات و واژگان می­شود.

« شاعر و نقاش برای ارائه­ی تصاویر خیال انگیز ابزارهای مشترک به کار می­گیرند، مهمترین این ابزارها فرم و رنگ است». (شمیسا و کریمی ، 1384: 104). شاعر با تشبیه زلف پرچین و خم یار فرم را در سخن خود نقش می­زند و با تشبیه لب به لعل و رخسار یار به سمن، به رنگ آمیزی تصاویر شعری مشغول می­شود. « معشوق ادب سنتی معمولاً گل چهره­ای سیم اندام است با موی مشکین، ابرو و مژگان و چشمان سیاه، لبان لعل و خط سبز وزنگاری. عاشق سنتی نیز زرد رویی نزار و خمیده قامت است که اشک خونین همواره به چهره­ی زرگونش جاری است و وجودش در سرخی خون غوطه می­خورد» (شمیسا و کریمی، 1384: 104). نظامی در بیشتر آثارش؛ بویژه در « هفت پیکر»، توانائی خاصی در توصیف تغزلی و ترسیم تجسمی عناصر طبیعت دارد. او علاقه­ی وافری به شرح گونه­ها، رنگ­ها و تناسبات همه جانبه­ی هر چیز بظاهر کم اهمیتی دارد که برای او از اهمیت و گیرائی خاصی برخوردار است. « توصیف زیبای هفت گنبد، تلفیق کامل رنگ میان هر گنبد با جامه، قائل شدن رنگ برای هر روز هفته و برقرار کردن تناسب رنگ میان هر گنبد که نماینده­ی یکی از اقلیم­های هفتگانه است با سیاره­ی مربوط به آن، بیانگر این حقیقت است که نظامی بیش از هر شاعری در ادب ما، در نزدیک کردن شعر و کلام به هنرهای تجسمی توفیق یافته است» (احمدی ملکی، 1378: 24). حیوانات، طبیعت، درخت و هر برگ و رنگی، برای نظامی، انبوهی از تمثیل­ها و تشبیه­ها، استعاره­ها و ایماهای خاص به همراه دارد. او از خال­ها و تیره روشنی­های « گور» خرامان و وحشی، ان گونه حرف می­زند که گوئی خود آنها را با دقت نگاشته و آراسته است. گوری هموار پشت، با تیرگی­هائی قیرگون و روشنی­های شیری رنگ، که به جای بستن زنار به سبک ترسایان، اذینی از خط سیاه بر کمر و شانه درکشیده و درجای ومحل برقع و روبند، بر روی دیدگان و پیشانی، برقعی از پرند و حریر گلناری زده است:

پشت مالیده­ای شوشه­ زر شکم اندوده­ای به شیر و شکر

خط مشکین کشیده سرتا دم خال بر خال از سرین تا سم

در کشیده به جای زناری برقعی از پرند گلناری

آتشی کرده با گیا خویشی گلرخی در پلاس درویشی

ساق چون تیر غازیان به قیاس گوش خنجر کشیده چون الماس

سینه­ای فارغ از گریوه­ی دوش گردنی ایمن از کناره­ی گوش ( نظامی، 1380: 72)

باید یاد آور شد که نقاشی نظامی همیشه آشکارا نیست؛ گاه به کارگیری رنگ­ها از طریق تداعی، گاه از طریق ایهام و کنایه و سرانجام بیشتر از همه از طریق استعاره است ( مباشری، 1386: 387). عناصر رنگین طبیعت سازنده­ی مایه­های اصلی این رنگ­هاست. سنگ­ها و فلزات آبدار و گران بها ( یاقوت، لعل، عقیق، زر، سیم، زمرد...) گلها و گیاهان ( ارغوان، بنفشه، خیری، یاسمن، لاله، نیلوفر، نرگس...) و عناصر رنگارنگ طبیعت در حکم آبرنگی است که شاعر به کمک آنها تابلوی پر روح خود را نقش می­زند.

 

1. رنگ­های مرتبط با جوانی

در توصیفات شاعر گنجه جنس شخصیت­ها، اوصاف این شاعر را تحت تأثیر قرار می­دهد؛ آنچه در توصیف مرد جوان و چابک بازگو می­شود، چیزی متفاوت تر از اوصاف دختر سیاه زلف است. در اوصاف مرد جوان سخن از بلند بالایی، دلیری، چابکی و قدرت بدنی اوست و کمتر ویژگی­های زیبایی شناسی رخسار و اندام مطرح می­شود؛ اما در توصیف دوشیزگان جوان، حرف از زیبایی رخسار و اندام، عشوه و ناز ودلبری آنهاست. زلف­های مشکین چون کمند، خال­های سیاه، چشمان نرگس شهلایی، رخسار سفید متمایل به سرخ، لب­های لعل و... پاره­ای از این اوصاف­اند. از آن جهت که در توصیف از جنس مردها، معمولاً در خصوص ویژگی­های باطنی شخصیت­ها بحث می­شود و کمتر شاهد توصیفات زیبایی شناسی در این جنس هستیم، با تکیه بر اوصاف دخترکان جوان و معشوقکان، جنبه­ی رنگ را در ظاهر شخصیت­های این جنس ( اعم از جوان یا پیر) از سر می­گیریم.

 

- سیاه

ماکس لوشر در توصیف از رنگ سیاه ابراز می­دارد :« رنگ سیاه نمایانگر مرز مطلقی است که در فراسوی آن زندگی متوقف می­شود. سیاه بیانگر پوچی و نابودی است. این رنگ نشانه­ی ترک علاقه، تسلیم یا انصراف نهایی است» ( لوشر،1384: 97) اما این رنگ در شعر نظامی بدون آنکه صبغه­ی پوچی یا نابودی داشته باشد، اوج و منزلتی خاص دارد. سیاهی رنگی است که هر سالخورده­ای حسرت از دست دادن آن را می­خورد.

از دیدگاه نظامی رنگ سیاه زداینده­ی غم هاست. زنگیان سیاه سعاتمندترین انسان­هایی هستند که نام و نشانی از غصه را نمی­توان در آنها پیدا کرد؛ چرا که غم و اندوه علم خود را برای همیشه از هر چه سیاه و تیره باشد، برگردانده است. جوانان نیز مستثنی از این موهبت نیستند. زلف سیاه آنان ارزشمندترین یاورانی است که راه ورود غم را بر آنان می­بندد:

سیه مویی جوان را غم زداید که در چشم سیاهان غم نیاید

غم از زنگی بگرداند علم را نداند هیچ زنگی نام غم را ( نظامی، 1378: 397)

از آنجا که دامنه­ی لغات مربوط به رنگ در زبان فارسی محدود و اندک است، شاعر گنجه بیشتر مواقع جهت فرار از تکرارگویی و نیز برای زینت دهی و آرایش کلام، به صورت استعاری معنای این رنگ را در شعر طلب می­کند. در ادب فارسی گروهی از قبایل و قوم­ها براساس رنگ پوست (یا دلایلی غیر از آن) نماد رنگ­هایی قرار گرفته­اند. « هندو رمز سیاهی و ظلمت و کفر و زشتی و جسم؛ و ترک رمز سپیدی و سرخی و معنویت و زیبایی روح است» (شیمسا، 1377: ذیل ترک). زنگیان قومی هستند دیرمیر که در سخن سخنوران مصداق سیاهی و تیرگی قرار می­گیرند. « جشن یا حبشه ولایت زنگ یا زنگبار است که مردم آن ( زنگی) سیاه­اند» ( همان، ذیل حبش). در بیت ذیل منظور حکیم گنجه از حبش، نه قوم حبش؛ بل موهای سیاه جوانی است:

موی به مویت، ز حبش تا طراز تازی و ترک آمده در ترکتاز ( نظامی، 1385: 94)

در فصل­های پایانی اسکندرنامه، حکیم گنجه نیم نگاهی به گذر عمر و نزدیکی پیری دارد. وی در اثنای کلام به مانند طوطی یادی از هندوستان می­کند؛ اما او که حتی از گنجه پا فراتر نگذاشته، چگونه ممکن است با دیدار از هندوستان، یاد آن در دلش نو شده باشد. منظور او از هندوستان، سرزمین جادوان و قوم هندو نیست. دل وی در دوران پیری یاد هندوستان جوانبی را می­کند که زلف­های سیاهش یادآور این سرزمین­اند:

دلم باز طوطی نهاد آمده ست که هندوستانش به یاد آمده ست ( همان، 1385: 199)

نظامی در مقالت پانزدهم از مخزن الاسرار سخن خود را به نکوهش رشکبران اختصاص داده و خود که در این ایام دوران میانسالی را سپری می­کرده، نسبت به حسادت شعرای کهنسال هم عصر خویش واکنش نشان داده و آنان را مدعیانی برمی­شمرد که در ایام سفیدمویی دعوی هندو بودن که منظورش همان جوانی است، می­کنند:

گرچه جوانی همه فرزانگی است هم نه یکی شاخ ز دیوانی است؟

یاسمنی چند که بیدی کنند دعوی هندو به سپیدی کنند

من که چو گل گنج فشانی کنم دعوی پیری به جوانی کنم (همان، 149)

 

- سیاه

نقطه­ی مقابل رنگ سیاه، سفیدی است. « در تحلیل رنگ سفید که اغلب با بی رنگی مرادف است معصومیت غیر قابل لمس و تزکیه را می­توان یافت. رنگ سفید نماد صلح و آزادی بوده، به همین جهت رنگ پرچم صلح سفید است. البته سفید در برخی کشورها چون چین، لباس عزا و ماتم بوده و در قلمرو غزنویان و عباسیان نیز، همین معنا را داشته است. بنابراین سفید در مفهوم مثبت خود، نماد مرگ و وحشت و عناصر فوق طبیعی است ». (نیکوبخت و قاسم زاده، 1384: 216)

رخسار محبوب زیبارو مجموعه­ی باصفایی متشکل از تضادهاست، سیاهی در کنار سفیدی؛ زلف­های سیاه در مقابل رخسار سفید. نظامی در توصیف زیبایی­های بانوی همایون بخت، رخسار این حور بهشتی را در سفیدی همچون لشکر رومیانی می­داند که نماد سفیدی­اند، با این خصوصیت که سپاهی از زنگیان ( موهای سیاه) آن را احاطه کرده است:

پس یک لحظه چون نشست به جای برقع از رخ گشود و موزه زپای

شاهی آمد برون ز طارم خویش لشکر روم و زنگش از پس و پیش ( نظامی، 1380: 161)

 

آفتای وقمر نیز، به عنوان عناصر طبیعت، تداعی بخش رخسار روشن و سفید یار نوخط و نوجوان است:

شکن گیر گیسوش از مشک ناب زده سایه بر چشمه­ی آفتاب (همان، 1376: 255)

نوخطی در نشانده در کمرش غالیه خط کشیده بر قمرش ( همان، 1380: 78)

 

اما سفیدی تنها در رخسار محبوب خلاصه نمی­شود. تن او نیز مانند گوگرد سفید، غرق در سپیدی و آتش افروز دل عاشقان است. شیرین، معشوقه­ی زیبای خسرو، ضمن انکه نامی شکرین و شیرین دارد، تنش نیز در سفیدی و لطافت گویی شیری است که با شکرآمیخته باشد. لطافت و نرمی قاقم مانند بر و پشت، از دیگر مشخصه­های تن عاج مانند اوست:

سپید و نرم چون قاقم بر وپشت کشیده چون دم قاقم ده انگشت

تنی چون شیر با شکر سرشته طباشیرش برابر شیر هشته

ز تری خواست اندامش چکیدن ز بازی زلفش از دستش پریدن ( نظامی، 1378: 391)

 

- سرخ

این رنگ نماینده­ی اتش، قدرت، ایثار و عشق است. اعراب جاهلی « رنگ قرمز را دوست نمی­داشتند مثلاً سال قرمز ( السنه الحمراء) به معنی خشکسال بود و مرگ سرخ (میته حمراء) بدترین نوع مرگ بود. اما هنگامی که زبان عربی به مناطق دیگر انتقال یافت، تصورات اهل زبان نیز از رنگ­ها دگرگون شد و رنگ سرخ که بدترین رنگ­ها بود، مظهر زیبایی و جمال گردید». ( شفیعی کدکنی، 1386 : 107) به گونه­ای که در ادبیات عرب و ایرانی، سرخی و لطافت رخسار محبوب جوان به گلی سرخ مانند می­شود. گاه این همانندی فراتر از حد رفته و در قالب تشبیه تفضیل، بسی نیک رنگ تر و لطیف تر از گل فرض می­شود، به گونه­ای که گلاب با دیدن آن رخسار عرق شرم می­ریزد:

رخی چون کل و آب گل ریخته میان لاغر و سینه انگیخته ( نظامی، 1376: 255)

رخی چون تازه گل­های دلاویز گلاب از شرم آن گل­ها عرق ریز ( نظامی، 1378: 391)

 

البته گل رخسار معشوقک جوان، سرخ یکدست نیست. در دل چهره­ی سرخ فام او، چون گل لاله نقشی از سیاهی ست. چنین به نظر می­رسد که گونه­ها و لبان آتشین یار، گلبرگ­های لاله و خال و چشمان سیاه او نقش سیاه این گل باشد:

جوابش داد سرو لاله رخسار که: دایم باد دولت برجهان دار

فلک بند کمر شمشیر بادت تن پیل و شکوه شیر بادت ( نظامی، 1378: 307)

 

- زرد

رنگ زرد در هنرها و شاخه­های مختلف خیالی معانی متفاوتی دارد. این رنگ « در زمینه­های نقاشی هنرمندان قدیم، سمبولی از ماوراء، دنیای شگفت انگیز خورشید و نور و هاله­ی نورانی قدیسین آیت قداست انها بود » ( ایتن، 1384: 93)؛

اما این رنگ در ادبیات ما، چندان واقع و ارزشی ندارد. « مفهوم منفی این رنگ که نشان از ضعف و بیماری است نشأت گرفته از بیماری به نام یرقان است که در گذشته منجر به مرگ هزاران نفر می­شد. رنگ زرد در شعر و نثر فارسی برای ترس، غم، خزان، بیماری، پیری، ناتوانی و دوران طولانی رنج عاشق به کار رفته است» ( نیکوبخت و قاسم زاده، 1384: 219). در شعر نظامی رنگ زرد در تقابل با سرخی قرار دارد؛ همچنان که سیاهی در تضاد با سفیدی است. زردی چهره نشانه­ی ضعف و پیری و سرخی رخسار گویای سلامتی و جوانی است. رنگ سرخ مقدم بر زرد بوده، و سرانجام چهره­ی سرخ، زردی خزان و ضعف پیری می­باشد:

بنال، ای کهن بلبل سالخورد که رخساره­ی سرخ گل گشت زرد...

... فرو ماند دستم زمی خواستن گران گشت پایم ز برخاستن

تنم گونه­ی لاجوردی گرفت گلم سرخی انداخت، زردی گرفت ( نظامی، 1376: 34)

 

حکیم گنجه در بیشتر مواقع به واسطه­ی ملازمات گل­ها، تصاویر مربوط به پیری و جوانی را رنگ آمیزی می­کند. لاله، گل سرخ و ارغوان مایه­های رنگ سرخ و گل زرد و خیری مایه­های گل زرد را تشکیل می­دهند که در تقابل با یکدیگر قرار دارند:

پیر زنی ره به جوانمرد یافت لاله­ی او چون گل خود زرد یافت

زرد چرایی؟ نه جفا می­کشی تنگدلی چیست درین دلخوشی؟

بر تو جوان گونه­ی پیری چراست؟ لاله­ی خود روی تو خیری چراست؟ ( نظامی، 1385 : 164)

 

ترکیبات زرد شدن گل لاله، سرخی انداختن گل سرخ، خیری شدن لاله­ی خودروی و نظایر آن گویای ضعف و پیری است که با آمدن خزان پیری گل های رنگین طراوتشان را از دست داده و زرد و پژمرده می­شوند. البته برای بازگرداندن سرخی رخسار و مقابله با خزان پیری هم راهکاری وجود دارد. تنها به وسیله­ی آب ارغوان رنگ ( می) است که می­توان رونقی تازه به رخسار بخشید. البته منظور نظامی از این می، نه می مادی؛ بلکه باده­ی سرمستی از معرفت الهی است:

من که سرسبزیم نماند چو بید لاله زرد و بنفشه گشت سپید

بازماندم زنا تنومندی از کلهداری و کمربندی ( نظامی، 1380: 54)

 

بنال ای کهن بلبل سالخورد که رخساره­ی سرخ گل گشت زرد

دو تا شد سهی سرو آراسته کدیور شد از سایه برخاسته ( نظامی، 1376: 34)

 

نتیجه

نظامی با خلق و ابداع مضامین نو، تصاویر و تعابیر خاص و شیوه­ی بیان کاملاً تصویری جریانی جدید در شعر عصر خویش به وجود می­آورد. وی با تحمل رنج همه جا می­کوشد با بهره گیری از صور خیال مخصوصاً استعاره سخن خود را به شکل­های خیالی بیاراید. توصیفات این شاعر از ویژگی­های زیبایی شناختی و ظاهری جوان و پیر با توجه به ارتباطش با مقوله­ی رنگ از جایگاه ویژه­ای برخوردار است. رنگ­های سرخ و سیاه به سبب ارتباطشان با رخسار و رنگ مو که هر دو از ویژگی­های ظاهری جوان می­باشند با اوصاف جوانی منطبق­اند. در مقابل، رنگ زرد که با بیماری یرقان و ضعف و ناتوانمندی مرتبط است، دلالت بر پیری دارد. رنگ سفید نیز در هر دو نسل نمود دارد؛ به لحاظ شفافیت و سفیدی رخسار در جوان و به لحاظ سفیدی زلف در پیر. عناصر رنگ ساز در توصیف از جوانی و پیری معمولاً برگرفته از طبیعت و مظاهر مختلف آن است. کافور، بنفشه، یاسمن، آفتاب، قمر، لاله، خیری نمونه­های این عناصرند که به لحاظ رنگ با جوان و پیر مرتبط اند. ضمن آن که ترکیبات زرد شدن گل لاله، سرخی انداختن گل سرخ، خیری شدن لاله، خوروی و نظایر آن نیز که اشاره به ضعف پیری دارد، الهام گرفته از طبیعت و جلوه­های آن است. قبایل و قومیت­های مختلف که براساس رنگ پوست ( و یا غیر ان) در ادب فارسی از همدیگر قابل تمییزاند، در شعر نظامی به صورت استعاری ممیز دو نسل پیر و جوان قرار می­گیرد. هندوان، قوم حبش و زنگیان به سبب سیه چردگی و ارتباطشان با رنگ سیاه استعاره از موی سیاه جوان بوده و رومیان و قوم طراز نماد سفیدی و زلف سپید پیر می­باشند. نظامی در تمجید از جوانی و ترجیح این دوران بر پیری، به شکل ناپیدا و مضمر به توصیف رنگ سیاه که از جلوه­های جوانی است، می­پردازد و سیاهی را رنگی می­داند که غم و اندوه را از دل برمی­کند. در جهان دو قشر از انسان­ها بی غم و اندوه زندگی را به سر می­برند یکی زنگیان و دیگر جوانان. این دو قشر به سبب بهره مندی از رنگ سیاه که رنگی غم زداست در طول زندگی غم و اندوه را تجربه نمی­کنند.

  انتشار : ۱۹ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 1766

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما