نظریه یادگیری اکتشافی برونر
مقدمه
یادگیری اکتشافی (از ریشه لغوی discovery learning ) یعنی تغییر رفتار ، اما نه هر گونه تغییری ، بلکه تغییری که بر اثر تجربه حاصل شده باشد. بنابراین به تغییرات ناشی از رشد و بلوغ شیمیایی و مکانیکی به هیچ وجه یادگیری گفته نمیشود. از نظریههای شناختی میتوان به نظریه برونر که یادگیری اکتشافی نام دارد، اشاره کرد.
او در نظریه خود به فرایند کسب معرفت بیشتر از حفظ کردن واقعیتهای علمی توجه دارد. و برونر در تحقیقات خود به مطالعه فرایند یادگیری در کلاس میپردازد و به مطالعه یادگیری حیوانات از جمله موش و پرندگان ، کمتر رغبت نشان میدهد.
تاریخچه
برونر یکی از روانشناسان آمریکاست که در زمینه یادگیری شناختی بویژه درباره فعالیت آموزشی و کلاس به فعالیت و تحقیقی پرداخته است. برونز طی سالها سعی می کرد تا تحقیقاتش را طوری جلو برد که جوابگوی این سوال باشد که چگونه میتوان بهتر و بیشتر آموخت نه این که صرفا به تشریح و توصیف یادگیری بپردازد. بلکه باید فرد را با مسئله روبرو کند تا خود به کشف بپردازد.
روانشناسان و علمای تعلیم و تربیت ، تحقیقات بسیاری در زمینه یادگیری انجام دادهاند و حاصل یافتههای آنان به صورت نظریههای یادگیری ارائه شده است. که مجموع آنها را میتوان در دو مقوله شرطی و شناختی تقسیم کرد. که نظریه شرطی بر یادگیریهایی تاکید دارد که از طریق عادت و شرطی شدن حاصل میشوند و این در حالیست که نظریههای شناختی بر شناخت و یادگیری از راه بصیرت تاکید میورزد.
طرز کار
برونر حطیه عمل فعالیتهای آموزشی را در چهار زمینه عمده تحت تاثیر قرار داده است.
*تاکید بر فرایند یادگیری: به نظر او کسب معرفت مهم است نه حفظ حقایق و کسب معرفت یک فرایند است نه یک محصول. یعنی تاکید او بیشتر بر چکونگی یادگیری است، نه آنچه آموخته میشود.
*تاکید بر ساخت یادگیری: اگر مطالب یا محتوای آموزشی به شکل منطقی سازماندهی شود، شاگردان آن را بهتر یاد میگیرند. مانند تقسیم موجودات به دو دسته جمادات و جانداران. همچنین وجود ساخت یادگیری به معلم کمک خواهد کرد تا میان داشتن مقدماتی و عالی رابطه برقرار کند و از پیچیدگی مفاهیم آموزشی کاسته میشود.
*تاکید بر اهمیت شهود: برونر علاوه بر تاکید بر جریان و ساخت یادگیری ، بر اهمیت شهود و اشراق و راز آشنایی تاکید میکند و اصرار میورزد. او بر این باور است که حفظ کردن علوم ریاضی و کلامی هدف شایستهای برای آموزش و پرورش نیست. بلکه هدف آموزش و پرورش باید ارتقا سطح بینش و فهم شهودی باشد. عملکرد آموزش باید چنان باشد که شاگردان با یک نگاه تیز و ژرف موضوع را درک کنند.
*تاکید بر اهمیت انگیزش درونی: انگیزه درونی آن است که فعالیت صحیح و موفقیتآمیز موجب رضایت خاطر و تقویت رفتار گردد نه پاداشهای بیرونی به نظر برونر پاداشهای درونی بسیار موثرتر از پاداشهای بیرونیاند.
نقش و تاثیر در زندگی
از آنجا که این نظریه بر شناخت و یادگیری از راه بصیرت بینش تاکید دارد، طبیبعتا در آموزش و پرورش و در کلاس درس که حیطه مهمی از زندگی افراد است و همه در پی کسب آن از طرق مختلف هستند، بسیار تاثیرگذار است.
کاربرد
در نظریه برونر ، نگرش و بینش شاگرد بسیار مهم است. طبق این نظر ، معلمان باید به جای کنترل رفتار شاگردان و ایجاد رفتارهای پیش بینی شده بر اساس عادت ، به ایجاد وضعیت مطلوب یادگیری اقدام کنند و سبب شوند که آنان به کشف روابط و حل مسائل نائل گردند تا بتوانند کاربرد آموختههایشان را در زندگی واقعی بیابند. در چنین برداشتی هر شاگرد باید مطابق با استعدادهای خود و تواناییهای خود مسائل را حل کند و پیش برود.
باید به میزان مواد درسی و تفاوتهای فردی نیز توجه شود. به شاگردان خردسال باید اصول و مفاهیم را اغلب به طور مستقیم آموخت. زیرا آنان برای یادگیری اکتشافی تجربه و حوصله کافی ندارند. برعکس در دورههای عالی ، یادگیری اکتشافی موجب رضایت خاطر شاگردان میشود. از طرف دیگر ما دیگری از طریق اکتشاف احتیاج به معلمان کار آزموده و توانا دارد زیرا در غیر این صورت کلاس به بینظمی کشیده میشود.
ارتباط با سایر علوم
این نظریه یا هر نظریه مشابه دیگر که در حیطه یادگیری باشد با علوم مختلف از جمله علوم تربیتی و فنون تدریس مرتبط باشد و از طرف دیگر برای شناخت طرز عملکرد آن نیاز به علم روانشناسی و برای سنجش آن به علم روانسنجی ، آمار و علوم مشابه مرتبط است.
چشم انداز یا آینده بحث
طبق این نظریه پیشنهاد میشود محیط آموزشی محیطی کاملا آرام و دور از اضطراب و تنش باشد و شرایط آموزشی به گونهای تنظیم شود به شاگردان بتوانند عقاید خود را با آزادی بیان کنند، با علاقه به گفتار دیگران گوش دهند ، در مورد مسائل مختلف بیندیشند و به سازماندهی مفاهیم ذهنی خود بپردازند تا بدین وسیله نیروی تفکر در آنها تقویت شود. پیشنهاد میشود معلم وسایل کافی در اختیار شاگردان قرار دهد و سوالاتی را مطرح کند تا آنان با به کار گیری وسایل ، راه حل آنها را کشف کنند و بینش لازم را بدست آورند.
نظريهي يادگيري اكتشافي (برونر)
وي انسان را موجودي انديشهور ، آفريننده و دانشپژوه ميشناسد . روش او در مسايل يادگيري گزينشي يا التقاطي است . او ميخواهد بداند مردم با اطلاعات و معلومات خود چه ميكنند و چگونه از معلومات نظري و مجرد پا فراتر ميگذارند و به بينش كلي يا ادراكي كه به آنان شايستگي ميدهد دست مييابند .
او از آزمايشهاي خود چنين دريافت كه يادگيرندگان همواره پاسخهاي خاصي را با محركهاي معيني ارتباط نميدهند . يادگيري از نظر او مبتني بر هدفجويي است .به عقيدهي او تنها سايقهاي حيواني فرد را وادار به فعاليت نميكنند بلكه نيازهاي نخستين ديگر مانند كنجكاوي ، علاقه و ادراك او را وادار ميكند .برونر ، با انتقاد از روانشناسان به ويژه رفتارگرايان تصريح ميكند كه به جاي توضيح و تشريح يادگيري به گونهاي ماشينوار ، بهتر است بدانيم كه كودك نخست راههاي ساده نيل به هدف را ميآموزد ، آنگاه به كسب اطلاعاتي كه با هدفهايش ارتباط دارند ، ميپردازد ، سرانجام معلومات سازمانيافته و با هدف را تعميم ميدهد و به صورت معرفت كلي براي انجام منظورهاي خود به كار ميبرد .در واقع فرد به ياري ساخت نمونهها ، نه تنها اطلاعاتي به دست ميآورد بلكه پيشگويي ميكند و به طبقهبندي هم ميپردازد .
جنبههاي يادگيري:
به عقيدهي برونر يادگيري داراي سه جنبهي همزمان است :
1 ـ كسب معلومات جديد 2 ـ دگرگونسازي معلومات 3 ـ نظارت به صحت و كفايت معلومات
چهار اصل عمده در نظریه برونر:
- انگیزش(سايق کنجکاوی)
- ساختارداشتن موضوع درسی به عنوان یک هدف(بازنمایی عملی ،تجسمی ،نمادی)
- توالی مراحل رشد
- تقویت (برای یادگیری لازم است)
و بالاخره : نظريهي يادگيري اكتشافي يك نظريهي شناختي است و در زمينهي ادراك ، انگيزش ، تفكر و تنظيم مسايل يادگيري بررسي ميكند . روش او ، گزينشي يا التقاطي است و به اموري مانند گزينش ، حفظ و تغيير و تبديل معلومات علاقه دارد و انسان را موجودي كاركردگرا مينامد . وي در پژوهشهاي خود به دو موضوع يكي معلومات و ديگري ارتباط معلومات جديد با معلومات پيشين تأكيد ميورزد . براي كسب معلومات دو عامل انگيزش و ارزش داراي اهميت ميباشد .يادگيري هنگامي حاصل ميشود كه ساختارهاي معنادار به يكديگر ارتباط يابند وي بهترين راه دستيابي به معلومات را يادگيري فعال ميشناسد كه از راه مفهومسازي يا طبقهبندي حاصل ميشود .
دربارهي شناخت فرهنگي بايد موارد زير را موردنظر قرار داد :
1 ـ گفت و شنود سازنده ميان معلمان و دانشآموزان
2 ـ جلب توجه و اعتماد دانشآموزان به كارگشايي و حل مسايل زندگي
3 ـ خودرهبري دانشآموزان
4 ـ بهرهگيري از اقتصاد فكر و ذهن
5 ـ رشد صداقت عقلي و فكري
6 ـ ايجاد علاقه به زندگي در دانشآموزان و همكاريهاي اجتماعي
به نظر وي پاداش بروني چندان اهميتي ندارد و پاداش دروني مهمتر و مؤثرتر است .
منبع: http://stron.blogfa.com