مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 143
  • بازدید دیروز : 2675
  • بازدید کل : 13132140

نقش هنر و ادبيات


 

 

 

 

 

مقدمه

مهمترين سرمايه حيات بشر، عمر و فرصتي است که خداوند متعال براي زندگي در اين دنيا به انسان عطا فرموده است، زيرا به برکت وقت و فرصت است که انسان مي تواند از ساير نعمتهاي ديگر الهي (نعمت هستي، سلامتي، عقل و...) در راه تکامل خويش وپيشرفت جامعه بشري و در نهايت رسيدن به فلاح و رستگاري بهره مند گردد.

اهميت و ارزش اوقات زندگي وحيات در اين دنيا، براساس بينش و درک افراد از عالم و نظام هستي(جهان بيني) متفاوت است و در نتيجه قدر و اهميت لحظات زندگي و استفاده و بهره گيري از آن نيز متناسب با همين بينش و درک در انسانها متفاوت خواهد بود. در جهان بيني الهي، که دنيا را مقدمه اي براي آخرت مي داند و اوقات زندگي موحد را نه تنها محدود به کسب لذائذ وخواسته هاي دنيوي و نفساني نمي کند، بلکه توصيه مي نمايد تا از لحظه لحظه آن براي کمال همه جانبه خويش وپيشرفت جامعه استفاده نمايد.

امام صادق(ع) در اهميت استفاده از عمر مي فرمايد: »کسي که دو روزش در بهره ي زندگي و رشد انساني يکسان باشد، در معامله ي عمر مغبون است وکسي که امروزش بهتر از ديروز باشد شايسته است تا مورد غبطه ي ديگران واقع شود و توفيق را تمنا کنند و کسي که امروزش بدتر از ديروز باشد محروم از رحمت حق است.»[1]

بديهي است که اوقات فراغت انسان مسلمان و موحد مانند عمر اوقات ديگر زندگي او بايد در راستاي کمال و سعادت فردي و اجتماعي اش سپري شود. در اهميت اوقات فراغت اين فرمايش امام صادق(ع) را بايد هميشه مورد عنايت وتوجه قرار داد که : «سلامت، نيرومندي، فراغت وجواني، نشاط و بي نيازي خود را فراموش منما، در دنيا از آنها بهره برداري کن و متوجه باش که از آن سرمايه هاي عظيم به نفع معنويات وآخرت خود استفاده نمايي.»[2]

غور وتفحص در گسترده ي حيات بشر، بيانگر اين حقيقت است که در زندگي پر فراز و نشيب انسان، لحظه ها و اوقاتي وجود دارد که از اهميت وحساسيت فوق العاده اي برخودار مي باشد.

 


اهميت اوقات فراغت

در جوامع کنوني و بويژه در غرب، به موازات رشد تکنيک، مواجه با رشد ميزان بازده هستيم، بگونه اي که صنايع پيچيده مدرن بتدريج نقش انسان را تقليل مي دهند ودر عوض نقش او را با ماشين مي سازند، در نتيجه ساعات کار انسان را کاهش مي دهد وتقليل ميزان کار، منجر به پيدايش فرصت هاي اضافي جديد مي گردد که اصطلاحاً اوقات فراغت ناميده مي شود.[3]

اوقات فراغت به عنوان يک پديده ي فرهنگي، اجتماعي، که در ابعاد اقتصادي، سياسي مؤثر است، موضع مشترک بين تمامي اقشار جامعه است.

اوقات فراغت به جهت داشتن ويژگي هاي خاص، از يک سو مورد توجه وعنايت دست اندرکاران تعليم وتربيت و مسولان امور فرهنگي و... و از طرف ديگر روانشناسان و جامعه شناسان و... قرار گرفته است که بيشتر از ساير اقشار جامعه، نوجوانان وجوانان مورد توجه خاص مي باشند.

اوقات فراغت، بستر مطلوبي است براي جريان نيکري رشد شخصيت و اعتلاي وجود و يا زمينه ي همواري براي بروز اختلالات رفتاري، انحرافات اخلاقي و بزهکاري هاي اجتماعي است.[4]

اگر چه امروزه اوقات فراغت، بيشتر در قشر نوجوان وجوان مورد تحقيق وتجزيه وتحليل قرار مي گيرد، امّا به نظر مي رسد که يکي از مؤثرترين راههاي جلوگيري از جرائم اجتماعي و انحرافات اخلاقي و بهره وري مطلوب از اوقات فراغت اين قشر عظيم جامعه يعني 19 ميليون دانش آموز کشور مي باشد.[5]

 

اوقات فراغت در لغت

واژه ي اوقات فراغت: خود از دو کلمه ي »اوقات« و » فراغت« ترکيب شده است وضروريست که قبل از بيان تعريف مفهوم آن به معناي لغوي اين دو کلمه اشاره اي داشته باشيم.»اوقات« را در لغت به معني جمع کلمه »وقت« هنگامه ها، روزگارها، ساعات تعريف کرده اند.[6]

اوقات به معني: جمع »وقت« هنگامه ها، لحظه ها، گامها و زمانها، آورده شده است.[7]

در ميان معاني که براي وقت بيان شده است وقت و مدت و زمان، بيشترين کاربرد و نزديکترين مفهوم را به وقت دارد. و زمان پديده اي است که همه ي موجودات عالم هستي متأثر ونيازمند به آن هستند. در ميان تحقيقات به عمل آمده درباره زمان به بحثي از تحقيقات نسبتاً جامعي که توسط آقاي دکتر حسين باهر استاد محترم دانشگاه انجام شده است اشاره مي نمايم.

زمان پديده اي است که داراي اهميت فوق العاده اي بوده و يکي از موضوعاتي است که نه تنها در علم فلسفه، بلکه اديان الهي وآئين هاي انساني مورد توجه قرار مي دهند، همانا تفسير وتعبير آنها از کم وکيف»زمان« است.

کلمه ي فراغ يا فراغت در زبان محاوره و در ادبيات عامه، چند معني وصورت عملکرد دارد. يکي معني فارغ بودن و فراغت داشتن بيکاري وعاطل بودن است همان که در مذمت آن گفته اند: فراغت بايدت، راه عدم گير، در جايي ديگر»فراغت« را خلاف شغل دانسته و به دست کشيدن از کار معني کرده اند. يعني خلاص و به پايان رسانيدن امري، رها شدن و رهيدن از کاري، خالي شدن از کوششي، معني ديگر فراغت، آسودگي خاطر و آسايش است و در برابر رنج و سختي گفته مي شود.

اندرسون، فراغت را زمان فروخته شده اي مي داند که متعلق به فرد است تا به ميل خود از آن استفاده کند.[8]

اوقات فراغت وخلاقيت ها

يکي ديگر ازآثار و نتايج فعاليتهاي اوقات فراغت که امکان رشد و شکوفايي و خلاقيت و نوآوري در انسان مي شود، اوقات فراغت مي باشد. بگونه اي که بسياري از صاحب نظران، انديشمندان علوم تربيتي و اجتماعي بر نقش اوقات فراغت در شکوفايي خلاقيت ها تأکيد داشته و معتقدند که :

«انسانها هنگام اشتغال به فعاليتهاي آزادي يعني به هنگام گذران اوقات فراغت، قابليتهاي مردمي خود را نشان مي دهند و استعداد هاي ويژه قدرت خلاقه خود را ظاهر مي کنند.»[9]

«دومازيه» جامعه شناس فرانسوي نيز معتقد است که يکي از اهداف و نتايج فعاليتهاي اوقات فراغت به ظهور رساندن استعداد ها وخلاقيت هاي فردي است.[10]

اولين امتياز استفاده از اوقات فراغت را جلوگيري از هدر رفتن نيروها و هدر دادن خلاقيتها دانسته است.

اصولاً هنگامه هاي فراغت از پر بهاترين اوقات وحساس ترين لحظات زندگي انسان است. اوقات فراغت براي همه به خصوص کودکان و نوجوانان مي تواند مناسب ترين بستر براي نوآوريها وخلاقيتها باشد. چگونگي گذران اوقات فراغت در اجتماعي شدن افراد نيز نقش مهمي دارد. بسياري از مسئولان تعليم وتربيت نه تنها تأثير چگونگي گذران اوقات فراغت در اجتماعي شدن کودکان و نوجوانان را مهم مي دانند بلکه اثر آن را در اجتماعي شدن دوباره و همچنين اجتماعي شدن تدريجي افراد بزرگسال نيز قطعي مي دانند.[11]

در زمان آزاد و فراغت افراد با آزادي بيشتر استعدادهاي خلاقه خويش را بروز مي دهند.

فراسيس دوگه مي گويد: به من بگوئيد هنگام اوقات فراغت چه مي کنيد تا بگويم شما که هستيد و فرزندانتان را چگونه تربيت مي کنيد.[12]

يکي از جامعه شناسان در همين رابطه مي گويد: «اوقات بيکاري فرهنگ و هنر انساني است که مقتضيات جهان صنعت کمتر به آن جمال چهره نمائي مي دهد.»[13]

تاگور شاعر معروف هندي معتقد است که تمدنهاي انساني سرمايه هاي جاويداني است که از کاشت، داشت و برداشت صحيح اوقات فراغت متجملي گشته است.

و در مورد اوقات فراغت وچگونگي گذران آن در جامعه ما، قبل از انقلاب تحقيقاتي صورت گرفته است که در شرايط کنوني جامعه کاربرد چنداني ندارد وکار ساز نيست، تحقيقات وکتابها هر کدام از جنبه اي خاص به مسئله اوقات فراغت نگريسته اند. برخي فقط جنبه کنترلي و تربيتي اوقات فراغت و نقش آن را در جلوگيري نوجوانان وجوانان از انحراف و ناهنجاري در نظر گرفته اند. اگر در پر کردن اوقات فراغت دانش آموزان فراهم ساخته و در نتيجه با عواقب زيانباري مواجه خواهيم شد.

با همين ديدگاه نويسنده ديگري معتقد است که : «مسأله فراغت کودکان ونوجوانان وحتي جوانان از اهم مسائل قابل بحث در تربيت است. از يک سو مي تواند عامل رشد وسعادت به حساب آيد و از سوي ديگر موجب بدبختي و فساد و انحطاط آنها.»

اين نويسنده در جاي ديگر مي افزايد: «ايجاد زمينه هاي سرگرمي، تفريحي مفيد، براي مردم خود موجبي براي جلب آنها است و مي توان اميدوار بود که به تدريج مردم به برنامه هاي اصلاحي خو گيرند.»

 


نيازمنديها معنوي نوجوان

در هر سن و سالي نياز به تعلق داشتن به گروه، محبت ديدن، مورد احترام بودن، بهسازي محيط، لذت بردن از زيباييها را روانشناسان و دانشمندان تعليم و تربيت از اساسي ترين و بالا ترين نيازها مي دانند.

با توجه به تفاوت سن وسال محتواي اين نياز متفاوت است. تعلق داشتن، محبت ديدن از پدر و مادر، خواهر و محبت ورزيدن به گلها وحيوانات کوچک دست آموز، درختان، خورشيد محتواي داستانهايي مي توانند باشند که اين نياز را در کودک برآورده نمايد. اين نياز کم کم تغيير مي کند. دوستي بين همسالان و فدارکاري، انجام کارهاي مبهم، دوست داشتن حيوانات بزرگ تر بر احساس قلبي افزوده مي شود. محبت بين بزرگترها تجربيات تازه اي در اختيار نوجوانان مي گذارد وکم کم او را براي احساس بزرگتر و سازنده تر آماده مي سازد. اگر بتوان نوجوانان را از نوشته ها، فيلمها و تصاوير مبتذل دور نگه داشت تا به غناي محبت برسند و پيش از رسيدن به مرحله ي احترام به خود از کارهاي دوران نوجواني احساس سرافکندگي نکنند مفيد است.

در نوجوان قدرت خواندن به حدي مي رسد که مي تواند از ادبيات ساده کلاسيک بزرگسالان استفاده کند. اين استفاده در کنار بحث با بزرگ ترها بر مطلب خوانده شده و ضمن ايجاد فرصت تعمق، مطلوب است. به تدريج نوجوانان به صنايع ادبي از نظم و نثر علاقه ي بيشتر ي نشان مي دهند. به طوري که در نوشته هاي خود نيز به تدريج آنها را به کار مي برند.

منطقي ترين راه درست نوشتن براي کودک و نوجوان استفاده از زبان روز و قابل فهم اما اديبانه و هنرمندانه است.

در واقع مي توان گفت:

ادبيات پديده اي اجتماعي است و از پديده هاي اجتماعي نمي بايست و نمي شود تعريف به دست داد.

ادبيات مجموعه ي بازتابهاي آدميان است در مقابل عوامل دروني و بيروني که به صورت کلام همراه تخيل و عاطفه در آمده و هدفش سعدت آدمي است. ادبيات مجموعه ي تظاهرات هر قوم است که در قالب کلام ريخته شده باشد.[14]

 

دروه هاي ادبي در نوجوانان

الف) دوره ي قبل از دبستان

يعني تا شش سالگي اين دوره را سريع ترين مرحله رشد جسمي و رواني کودک در يافته اند. کودک شديداً کنجکاو است به لفظ وکلمه به سرعت مسلط مي شود، ولي توجه وتمرکزش کم است. بين تخيل و واقعيت نوسان است. کتابهايي را دوست دارد که از محيط گياهان، حيوانات وفضاي زندگي آشنايش حرف بزند. سخن گفتن حيوانات و گياهان را مي پذيرد. خود آموزها وحرف آموزها ضمن دنبال کردن يک داستان، آموزش مفيدي براي اوست.

ب) سالهاي اول دبستان

مشخصه ي اين سالها اين است که فکر کودک نظم منطقي پيدا مي کند. طرز تفکر بچه ها به سوي بزرگترها کمي نزديکتر مي شود. پايه هاي وجدان منطقي گذاشته مي شود و اعتماد به نفس او بيشتر شده کمتر متکي به بزرگترها است. بين کنجکاويها و چراها و تقليد و خيالبافي و داستان پردازي در تردد است. از طنز در حد درکش لذت مي برد.

لذت خوان را در مي يابد و تجربه مي کند. با ياري واژه ها، خواندن داستانهاي کوتاه، مجموعه داستانهايي، يا کتابهاي که در فصل آن يک مطلب را در بر مي گيرد، براي او دلپذير است. از عدم عدالت و نرسيدن حق به حقدار رنج مي برد. به هر مطلب خواندني کشش دارد. اسرار نوشته ها را مي خواهد دريابد. با گسترش شناخت و کنجکاوي نياز به انواع نوشته ها در اين سنين زياد مي شود. بنابراين بيشتر در معرض خطر خواندني هاي بد قرار مي گيرد. داستانها بايد از لطف و گرماي خانوادگي برخوردار باشد. مقدمات فکري و انتقادي پيدا مي کند.

 

ج) سالهاي ميانه ي دبستان (هشت و نه سالگي)

تمرکز و توجه در اين سنين افزايش مي يابد به طوري که کودک مي تواند يک تا دو ساعت به کاري سرگرم شود. در زمينه هاي علم و فن علاقه منديهاي پيدا مي کند. بين پسران و دختران تفاوتهاي ايجاد مي شود. گروه همسالان به عنوان تعيين کنندة سليقه ها و رفتارها نقش مي يابند. در اين سنين کودک داستانهاي بلند، کتابهاي تک داستاني، ماجراهاي گروه هاي مختلف کودکان و کتابهاي علمي و تاريخي را دوست دارد.[15]

 

د) سالهاي آخر دبستان (ده و يازده سالگي)

دوران بلوغ کودکي است فرا رسيدن دوره ي عقل و دانايي است. استعداد او در آموزش زبان زياد مي شود. استعداد موسيقي از خود نشان مي دهد. به کتابهاي هنري علاقمند مي شود. جاي خانه و مدرسه عوض مي شود. مدرسه بالاتر از محيط خانه قرار مي گيرد. براي جلب محبت همسالان به هر کاري دست مي زند. فرق بين واقعيت و خيال را خوب درک مي کند. افسانه هاي علمي را مي خواند براي خود قهرمانان خاصي را بر مي گزيند و تخيل بيشتر در زمينه هاي علمي و فلسفي برايش مطرح مي شود، ولي در زمينه ي واقعيات و زندگي اجتماعي کشش بي سابقه اي مي يابد. به افسانه کم توجه مي شود. در جزييات خلقي شخصيتها دقيق تر مي شود. به مباحث علمي و تاريخي کشانده مي شود.

از کتب مرجع مي تواند مطلبي را جست و جو نمايد. به دنبال مطلب جديد و يافتن پاسخ به پرسشهايش مي باشد. راهنمايي او به سوي ادبيات واقعي و دور کردن او از آثار مبتذل کار دشواري است. او در صورت تحت هدايت نبودن مطالعه اش بهترين مصرف کنندة مجلات مبتذل، وسايل ارتباط جمعي بي محتوا مي باشد و مي توان از اين حالت در دوران اوقات فراغت براي گرايش به سوي ادبيات بزرگسالان استفاده نمود.

 

ه) سالهاي نوجواني (دوازده تا پانزده سالگي)

دوره ي بلوغ دومين بحران، با تغييرات جسمي، عواطف شديد مي شود به صورت سرگردانيها، طغيانها و تقليدها بروز مي کند. به دنبال جهان بيني و فلسفه ي خاص مي باشد. به دنياي بزرگترها معترض است. دوره ي پر مخاطره اي است. يک مرتبه وجودش دچار تحولات سريعي شده که با آن تحولات آشنايي ندارد. نياز به کمک شديد دارد. هيچ نوع کنترلي بر عواطف و احساساتش ندارد، به آسمان بهاري، مي ماند. از نظر فرهنگي تحت تأثير محيط است. در هر شرايطي رنگ محيط را مي گيرد. تصاوير تخيلي و ايده آل براي خود از زندگي ترسيم مي کند. تأثير گروه همسالان به شديدترين درجه مي رسد و مربيان و پدر و مادر در درجه دوم اهميت قرار مي گيرند. در اين دوره است که مي توان او را با ادبيات و شعر و زيبايي آشنا نمود تا خود را بهتر بشناسد و بياموزد که عمر بر هوسهاي زودگذر نبازد.

زبان وسيله ي بيان ادبيات است. به ادبيات شکل مي دهد و به عکس، ادبيات شکل زبان را تعيين مي کند.

تاريخچه ي مختصر در ادبيات کودکان را در قياس با عظمت ادبيات فارسي بايد در تاريخچه ي تعليم و تربيت جستجو نمود. پدر و مادر، مربيان تعليم و تربيت و نويسندگان و محققين ايران با وجود اهميتي که براي تربيت کودک قائل بودند، به دوران کودکي به عنوان زمان آموزندگي و نقش پذيري نگريسته اند اما آن را مورد مشاهده ي علمي قرار نداده اند کودکي را گذري براي رسيدن به بزرگسالي مي دانند.[16]

کودک راهمان بزرگسال مي بينند با قدرت آموزندگي بيشتر. پس در اين حافظه تا مي توان بايد اطلاعات ذخيره نمود و بس. و به همين دليل آنچه براي کودک و نوجوان به وجود مي آورند تجانس با روحيه و طرز فکر او است و با توجه به ظن خودشان به نوجوان نزديک مي شوند. و اين انتقال روحيه ي ادبي در زمينه ي افسانه ها، داستانهاي عاميانه که به طور طبيعي به وسيله ي مادران و پدران بازگو مي شد اين نقش ديده نمي شد.

ادبيات عاميانه مانند ادبيات مردم در هر نقطه ي ديگر آينه اي است از خصوصيات خلقي و مسائل آن قوم. در لالاييهاي غم تنهايي مادران ديده مي شود. در شوخ طبيعي و رندي هوشيارانه و طبع طنز پسند ايراني، در افسانه هاي حماسي روح بلند و آزادي طلب مردم ديده مي شود که همواره کوشيده اند تسليم ستم نشده، موجوديت خود را به اثبات برسانند.

گنجينه ي ادبيات عاميانه قرنها سينه به سينه از دهان مادربزرگ ها به گوش نوه ها رسيده است و گاه نويسنده اي شنيده ها را با فکر خود در آميخته و آثاري بي نظير شاهنامه به وجود آورده است.[17]

کسي که اولين بار داستانهاي عاميانه ي ايراني را براي کودکان گردآوري نمود صبحي متهدي بود. او فعاليتهاي خود را از سالهاي قبل از شهريور 1320 شروع نمود او از طريق راديو با بچه ها گفت و گو و قصه گويي داشت و از آنها مي خواست که در راه گردآوري داستانها او را ياري نمايند و به اين ترتيب سيل داستانها و ترانه ها به سويش روانه شده کار صبحي را مي توان کاري در حد برادران کريم در آلمان و سارل پرو در فرانسه دانست. کار صبحي را نمي توان بهترين بازنويسي از ادبيات عاميانه دانست. و جنبش مشروطيت آن چنان که در ادبيات فارسي مؤثر بود طبعاً راهگشاي ادبيات کودکان نيز بود. و گروهي از نويسندگان که با ادبيات غرب در ارتباط بودند. گرچه منظورشان کودکان نبود و رسالتي ديگر داشتند اما از ادبيات کودکان نيز غافل نماندند.[18]

 

پايه گذران ادبيات نوين کودکان

در حدود سالهاي 1300 جبار (باغچه بان) عسگرزداده که نمونه يک معلم واقعي بود به خلق خواندنيهاي خاص کودکان مي پردازد براي آنها شعر مي گويد و نمايشنامه مي نويسد. او کودکان را خوب مي شناسد و با زبان و رفتار آنها آشنا بود. پس از وفاتش مجموعه ي اشعارش به نام « من هم در دنيا آرزو دارم» و «افسانه ي بابابرفي» با برخورداري از فنون چاپ جديد منتشر شد.

سيل ترجمه از ادبيات کودکان جهان به سوي کودکان ايران در اين سالها سرازير مي شود هر يک از ناشران در راه ايجاد نگرش به يک سوي جهان به انتشار کتب مربوط به فرهنگ آن سرزمين دست مي زنند.

در سال 1345 کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان شروع به کار مي کند و با در اختيار گرفتن نيروي فعالي از نويسندگان و مترجمان و نقاشان کتابهاي مناسب و زيبايي به تعداد زياد در اختيار کودکان و نوجوانان مي گذارد.[19]

 

هنر چيست؟

در ابتدا تعريفي از هنر را ارائه مي دهم دکتر شريعتي مي گويد: «هنر عبارتست از کوشش انسان براي برخوردار شدن هر چه بيشتر از که بايد باشد اما نيست. بنابراين انسان که خودش را تنها مي يابد. به وسيله ي هنر است که مي خواهد بر اين زمين و آسمان و يا آن اشيايي که با او متجانس نيستند، با او بيگانه هستند، رنگ آشنايي و تفاهم بزند تا آن را درک کند.»

بنابراين يک کار هنر اين است که بعد از آن که انسان با آگاهي از انساني بيشتر، گريز از طبيعت کرد و طبيعت را با خودش بيگانه ديد و خودش را در طبيعت غريب يافت. به کمکش مي آييد تا احساس غربت در او تخفيف پيدا کند، چگونه؟ بشر ديوار اين زندانش را به صورت آن خانه اي که آرزو مي کند که کاش مي بود- اما نيست- تزئين مي کند. اين اشيا، اين آسمان، اين ستاره ها و کوهها او را درک نمي کند و او در ميان تمام اين اشيا جامد و کور، تنها ماند و هنر همه ي اين اشيا را احساس مي دهد.

نخستين و رايج ترين نظر مي گويد که هنر در ما عواطفي را القا مي کند و بنابراين بر عواطف مبتني است. تولستوي مي گويد: «فعاليت هنر براساس استعداد افراد در القاي عواطف خود به ديگران و القا پذيري عواطف از ديگران قرار دارد. عواطف تند، عواطف ضعيف و عواطف مهم و يا عواطف نامربوط به عواطف خوب يا عواطف بد اگر اينها به خواننده، بيننده، يا شنونده تشري يابد- موضوع هنر واضح مي شوند.

هنر به مفهوم ساده به عنوان تشديدگر يا تقويت کننده يا وسيله اي براي القاي احساس عمل مي کند.

هنر زبان احساسي است که مي خواهيم آن را مطابق با آنچه بيان مي کند ارزيابي کنيم.

هنر يک رويداد روان شناختي است که در مواقع بحراني رفتار، براي ايجاد تعادل با محيط به کار مي رود.

گوئيو مي گويد: «هر تراکم واقعيت است، هنر به ما آن ماشين انسان را که زير فشار شديد باشد، نشان مي دهد. هنر مي کوشد به ما بيشتر از آنچه عملاً تجربه مي کنيم پديده هاي زندگي را به ما نشان بدهد.»

البته اين هستي که در هنر متراکم شده است نه تنها روي هيجانات بلکه روي اراده ما اثر مي گذارد، زيرا عواطف بذر اراده را در خود به همراه دارند. هنر واژه اي را که در جست و جوي آن هستيم بر زبان ما جاري مي کند و رشته تاري که سفت و سخت تنيده شده و اما بي صدا است به ارتعاش در مي آورد. واقعيت اين است که هنر کار بسيار پيچيده اي در مورد اميال قوي انجام مي دهد. و اندره به لي مي گويد: «وقتي که به موسيقي گوش فرا دهيم احساس مي کنيم انسانهاي بزرگ چه احساسي داشته اند. هنر همانند کارد يا هر وسيله ي ديگر، في نفسه نه خوب است و نه بد است. و به مفهوم دقيق تر کلمه، هنر داراي نيروي بالقوه عظيمي براي خير و شر دارد.[20]

هنر پرچمدار کشف خود انسان و شکفتن و شکوفايي دادن به همه ي استعدادهاي ماورايي حتي ماورايي عقلي و منطقي انسان است. هنر امروز برخلاف هنر ديروز، ماندن در تفنن نيست، بلکه ساختن نوع بالاتري از انسان و بشر است و اين رسالت و امانتي است که به قول مترلينگ: خداوند وقتي همه ي اشيا را ساخت به انسان رسيد و به انسان که رسيد از خلقت دست کشيد و آن را به خود انسان واگذاشت. و انسان خالق يعني هنرمند، انساني که از همه چيز مي برد و اين بزرگترين عظمت کار هنر است. وقتي از همه چيز مي برد در حالي که مي آفريند و با آفرينش هنريش مي سرايد، مي نوازد، مي تراشد، خود را مي سازد و خود را بيان مي کند.

 

واقعيت ذاتي هنر

يکي از محققان در يکي از سخنان خود در سميناري تربيتي عنوان مي نمايد که: «هنر ويژگي برجسته انسان نسبت به حيوان است». اديبان و بزرگان هنر و ادب ما مثل حافظ، رودکي، فردوسي، سعدي با تعابيري زيبا از هنر و هنرمند و تأثير هنر بر جوامع عقيده وافر دارند. سعدي مي گويد: «هنرمند هر جاي نشيند قدر بيند و بر صدر نشيند.»

در بين مطالعات هنري و ادبي اغلب محققان معتقدند که گرايش انسان به سمت هنر مي تواند دريچه اي باشد که فرد را به خدا نزديکتر مي کند و گاه تأثير يک تابلوي نقاشي و يا يک قطعه غزل از شعر کار صدها سخنراني و کتاب را به جا مي گذارد و چه بسا گاه خلق يک صحنه تئاتري تأثيري گذار، روح و روان آدمي را دگرگون مي سازد. حال اگر بر فرض ساختن فرد براي فردا به هنر و هنرمند و هنر دوست توجه شود. اجتماع انساني و جامعه روبه رشد مدارج ترقي و جايگاه جهاني و شايسته خويش را خواهد يافت.[21]

محققان اعتقاد دارند که: انتزاعي ترين و خالص ترين هنرها شعر است و موسيقي از هنرهاي تأثيرگذار بر روح و روان آدمي است که اگر درست و اصيل و علمي به آن بپردازند، هم مشغوليت فکري و ذهني است و هم موجب خلق آثار گرانبهاست.

به طوري که حتي امروزه، در روان شناسي و تحقيقات وابسته به اين نکته اعتقاد دارند که حيوانات موسيقي را درک مي کنند و به طور مثال کبک با پرده رنگين به وجود مي آيد، لذا شکارچيان براي شکار کبک از پرده هاي رنگين حتي براي پوشش استفاده مي کنند.

در مسابقات اسب دواني براي به هيجان در آوردن اسبها قبل از مسابقه اسب دواني از موسيقي خاصي پخش مي شود[22] و با توصيف اين جملات مي توان تا حدي به اهميت هنر پي برد و اينکه واقعيت هنر چيز ديگري است.

 

هنر، طبيعت و انسان

در طبيعت و در وجود انسان تابلوها و عناصر هنري به وفور يافت مي شود. ضربان قلب، موزون و ريتميک است و نوعي هارموني و نظم دارد. اما در مواقع هيجاني اين نظم و آهنگ به هم مي خورد. شش ها در انسان، مثل اکاردئون عمل مي کنند و حالت منظمي دارند. آبشار و طبيعت، وزش باد، رقص درختان، رنگين کمان، رقص امواج، جلوه گاه ابر در پهنه آبي آسماني و همه و همه تجلي گاه تصويري صوتي و هارموني و نظم هنر در طبيعت الهي است و هنر انسانها نيز در راستاي هنر طبيعت خداوند است.

و دنياي امروز به سمت و سوي بيکاري پنهان و ماشينزم مطلق فرو مي رود و کارها و اشتغال از حالت بدني و جسمي به حالت فکري و کنترلي مي رود و لذا هنر زيباترين مشغوليت روحي و رواني مي تواند باشد.

اقسام فعاليتها مثل جمع آوري تمبر، گل کاري و ديگر صنايع دستي در ساختار شخصي و شخصيتي و اجتماعي و فرهنگي و هنري فرزندان اين سرزمين کارساز است. ديگر سخن اينکه آهنگ و هارموني موجود در قرآن يکي از زيباترين معجزات قرآن است که به نوعي هنر الهي در زاويه زبان و گوشنوازي بشري است. احساسات پاک و شاعرانه نوجوانان و جوانان در اين هنر کهنسال تاريخ را در عصر خودمان به خوبي مشاهده مي کنيم و در نهايت اينکه هيچ کس در خويشتن چيزي نمي شود و هنر طريقي از جاده اي براي شدن، بودن و معنا يافتن است و هرچه سنين هنر پروري و هنر اندوزي پايين تر باشد صفاي آن بيشتر است.

امروزه در عين حال که هنر تسلاي روحي و مشغوليت مثبت ذهني است مي تواند کاربردهاي زيادي داشته و از وسايل کشف آلام بشري نيز باشد. در سنين نوجواني و بالاخص يکي از وسايل کشف ناراحتيهاي رواني و روحي نقاشي است. هنر به زندگي زيابيي مي بخشد و زندگي بدون هنر زندگي بدون روح است. [23]

 

فعاليتهاي هنري

الف) 1. فعاليتهاي هنري

از آنجا که هنر، علامتها را به جاي چيزها مي نشاند، يک زبان است. پس کار هنري گونه اي تلاش است براي ارتباط و تأثيرگذاري بر انسانهاي ديگر، اما همچنين راه يافتن به تجربه ي در اختيار گرفتن اين زبان، خود يک ارزش است. ارزش زيبا شناختي، ارزش زيباشناختي يک اثر هنري با جدا شدن آن از واقعيت محض و دريافت همان از طريقي ولايش يافته است و هنرمند به پاس زبان زيبايي شناختي چيزي مي آفريند خود را در مقام يک آفريننده بيان مي کند.

بدين نحو ارزش صرف اوقات فراغت با فعاليتهاي هنري و ادبي از هر زاويه اي که نگريسته شود، بي ترديد به رسميت شناخته خواهد شد. اهداف يا ارزشهاي منحصر به فرد تجربه ي هنري که گنجاندن آن را در برنامه هاي اوقات فراغت ضروري مي سازد عبارتند از:

1. فرد ياد مي گيرد که خود را به منزله ي يک شخص کشف کند. در دنيايي که همرنگي و بيان جمعي از مشخصات آن است. شخص خلاقانه در يادگيري مهارتهاي جديد، کشف استعدادهاي نهفته و اهميت دادن به انديشه ها و تجسماتي که به خود تعلق دارند شرکت مي جويد. الکساندر (1990) اظهار مي کند که هنر مي تواند به عنوان وسيله اي براي بيان خود در کودکاني که مبتلا به اختلالات هيجاني هستند مورد استفاده قرار بگيرد. از نظر او فعاليتهاي هنري، دانش آموزان را در درک خود و همدلي با ديگران ياري مي دهند. در مقاله اي تحت عنوان «نويسندگي و هنر»، «وسايل بيان و درک خود» اسکالي (1991) نوشته است که دانش آموزان مي توانند احساسات و مشکلات خود را از طريق نوشتن، نقاشي و ترسيم بيان کنند. همچنين چنين فرايندي مي تواند آگاهي و حساسيت آنان را نسبت به همکلاسيهاي خود افزايش دهد.

2. در جهاني که مشخصه اصلي آن عدم مشارکت است. جهاني که در آن کارها به وسيله ماشين انجام مي شود و ديگر ماشينها انسان را سرگرم مي سازند شخص در فعاليت هنري خود، اسباب تفريحش را فراهم مي کند. او يک فاعل است و يک گيرنده [24]فعل پذير نيست.

3. ارزش مهم فعاليت هنري اين است که در حد وسيعي به غناي سطح سليقه فرهنگي جامعه کمک مي کند.

4. از خلال تجربه هنري، به بعد جديدي در زندگي دست مي يابيم. و از زندگيمان آگاهتر و نسبت به زيبايي حساستر مي شويم و در نتيجه فرهنگ ملي ما در سطح کيفي ارتقا مي يابد.

افزون بر نکاتي که بيان شد، هنر واجد سودمنديهاي اجرايي مهم است:

1. فعاليتهاي هنري براي افرادي که ممکن است به برنامه هاي ورزشي و يا بازيها رغبت نداشته باشند، جاذبه دارد. فعاليتهاي هنري برخلاف برنامه هاي ورزشي و بازيها بيش از آن که بر رقابت و جنبه هاي جسماني تأکيد ورزند همکاري جنبه هاي عقلاني را موردنظر قرار مي دهند.

2. آموزش هنر نبايد به چهارچوب مدرسه محدود گردد لازم است به سازماندهي اين گونه فعاليتها در خارج از چهارچوب تحصيلي پرداخته شود.

3. هنر واجد ظرفيت منحصر به فردي در ارتقا روابط اجتماعي مطلوب است. براي مثال همراهي دوستانه افراد گروه تئاتر همکاري و نظم و اعضاي گروه سرود، بي ترديد به سطحي از همکاري دوستانه و مسئوليت پذيري افراد نياز دارد که در بهبود تعامل اجتماعي بسيار مؤثر است.

4. تجربه هنري برحسب سطوح مختلف مهارت ميسر مي گردد و به يک اندازه براي کودکان خردسال و اشخاص سالخورده مناسب و در خانه و در کليه تا فصول قابل انجام است. در مناطقي که آب و هوا به گونه اي است که بازي در فضاي بيرون از خانه در فواصلي از سال امکان پذير نيست، فعاليتهاي هنري بسيار سودمند واقع مي شوند.

 

الف)2 . نمايش

نمايش، فعاليتهاي نمايشي نوع ديگري از برنامه هاي اوقات فراغت امروزي را تشکيل مي دهند و يکي از بالاترين جنبه هاي نمايش آن است که بخش مهمي از زندگي فرهنگي است. از نمايش، اميدها، ترسها، شکستها و پيروزيها انسان متجلي مي شوند. و با بيان ولايش يافته ي نيازهاي زندگي را سرشار مي سازند.

نمايش اشکال متفاوتي از مشارکت، را در اختيار دست اندرکاران اين فعاليت هنري قرار مي دهد. و افزون بر بازيگري، کارگرداني، نورپردازي در صحنه، طراحي لباس، صحنه پردازي، گريم و موسيقي ديگر فعاليتهاي مرتبط با نمايش هستند.

در نمايش همچون ساير هنرها، همکاري صميمانه کليه شرکت کنندگان ضروري است.

به طور کلي مي توان برنامه هاي نمايشي را در چهار نوع اصلي متمايز ساخت:

1. تئاتر بزرگسالان که شامل بازيهاي کلاسيک رايج کنوني، کمدي آثار موزيکال يا نمايشنامه هاي تاريخي است.

2. تئاتر کودکان که معمولاً به برنامه هاي اطلاق مي شود که کودکان در آنها به بازيگري و صحنه پردازي مي پردازند. همچنين مي تواند شامل نمايشنامه هاي مشخصي گردد که بزرگسالان براي کودکان اجرا مي کنند.

3. فعاليتهاي نمايشي چون بديحه سرايي، عروسک گرداني، پانتوميم و قصه گويي

 

الف) 3. هنرهاي تجسمي- صنايع دستي

گونه ي عمده ديگر از فعاليتهاي خلاّق اوقات فراغت، آفرينش يک محصول عيني است که معمولاً به هنرهاي تجسمي و صنايع دستي معروفند. اين فعاليتها نياز انسان را به کشف خود، دستکاري محيط و خلق شي زيبا تزئيني يا مفيد سيراب مي سازند.

اين فعاليتها همچون هنرهاي تجسمي به دو نوع تقسيم مي شوند:

فعاليتهاي که به وضوح واجد ماهيتي هنري و خلاقند و آنها که به نوعي مکانيکي تر، ساده و فاقد محتواي بياني هستند. بهتر است چهار مقوله ي اصلي فعاليتهاي را که زير عنوان هنرهاي تجسمي- صنايع دستي قرار مي گيرند به شرح زير در نظر بگيريم.

1. اين مقوله مشتمل بر اشکال گرافيکي و پلاستيکي است که عمدتاً هنر ناميده مي شوند. از جمله: نقاشي، ترسيم، چاپگري و مجسمه سازي

2. در اين مقوله فعاليتهاي قرار مي گيرند که بر تبحر در فني يا کسب مهارتي مکانيکي تأکيد مي ورزند. و اشيايي را که معمولاً ارزش کنشي دارند توليد مي کنند: مانند قلمزني، نجاري، سفالگري، نساجي، طلاسازي و فنون مشابه

3. اين گروه شامل فعاليتهاي هستند که به استعداد يا مهارت مکانيکي چشمگيري نياز ندارند و فرصتي براي بيان خلاق فردي تدارک مي بيند از جمله: کاردستي کاغذي، مجسمه سازي با مفتول و صابون، عروسک گرداني ساده و قالب سازي. چنين فعاليتهايي در برنامه هاي هنرهاي تجسمي- صنايع دستي ويژه کودکان، سالخوردگان، معلولين به طور گسترده مورد استفاده قرار مي گيرد.

4. در آخرين مقوله، فعاليتهاي قرار مي گيرند که دعوي خلاق بودن ندارند، به مانند نقاشي با اعداد، الحاق قطعات تصاوير و استفاده از قالب براي سفال سازي. [25]

 

الف) 4 . موسيقي

موسيقي سهم بسزايي در بخشهاي زيست شناختي، جامعه شناختي و فرهنگي زندگي انسان داشته است و با توسعه ي بقا، اجتماع پذيري، پيشرفت و زيباشناسي پيوند دارد. موسيقي به منزله ي زبان جهاني زبان روح و واسطه ي بين زندگي و شهواني توصيف شده است. هنرها همواره وسيله اي براي اتحاد مردم تلقي شده اند. و از ميان هيچکدام به اندازه موسيقي نيروي تحکيم کننده محسوب نگرديده است. و انسان توانسته است به واسطه موسيقي بر موانع نژادي و زباني فائق آمد.

موسيقي عامل جامعه و معرّف آن است. موسيقي به عنوان يک هنر محض واجد تأثيرات فيزيولوژيکي و روان شناختي در انسان است. موسيقي موجب افزايش سوخت و ساز، تسريع تنفس، کاهش خستگي و تسهيل توجه مي شود. هر يک از عناصر موسيقي اثرات روان شناختي ويژه اي بر فرد مي گذارند. براي مثال، موسيقي با صداي بلند نشاط انگيز است و با صداي ملايم احساس دلتنگي يا نااميدي را ايجاد مي کند. اگر به زبان روان تحليل گري سخن بگوييم موسيقي هر سه پايگاه «بن»، «من» و «فرامن» را تحت تأثير خود قرار مي دهد.

«بن» در سطح زيست شناختي و به واسطه ي لذت جويي در معرض اثرات موسيقي واقع مي شود.

«من» در سطح واقعيات و در جهت حلّ تعارضات عميقي که در حيطه موسيقي وجود دارد با آن مواجه مي شود و به آن سازمان مي دهد و بالاخره پايگاه «فرامن» فارغ از احساس گنه کاري به موسيقي معناي ولايش يافته مي بخشد.

موسيقي يکي از جذاب ترين و مناسب ترين اشکال فعاليت هاي فراغت است و با هر سن، جنس و سليقه و خُلق يا سطح توانايي تناسب دارد. موسيقي ممکن است با فعاليتهايي چون نمايش، رقص همراه باشد و غالباً عنصر اصلي جشنها، وقايع ورزشي و برنامه هاي درمانگري و همه ي انواع رويدادهاي تفريحي.

 

تأثيرات هنر بر روح و روان آدمي

هنر زيباست و زيبايي آرام بخش آدمي است. زيبايي در واقع آدرس خانه خداست، زيرا که در قرآن مي فرمايد: «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن؛ چيزي که هم اول و هم تنهاست و آشکار است و هم پنهان است و کلاً همه چيز است زيباي مطلق است و آن خداست.»

هنر بايد کاري کند که احساسات برادري و عشق به همنوع، که اينک فقط بهترين افراد جامعه براي دسترسي دارند، احساسات عادي و معتاد شوند. هنر عمومي، با متحد ساختن افراد متفاوت هر يک احساس را از ميان برداشتن جدايي و نفاق آنها را براي اتحاد با يکديگر تربيت خواهد کرد و با آنها، نه از راه تخيل، بلکه بوسيله ي خود زندگاني، لذت اتحاد عمومي را بر غم موانع حيات، نشان خواهد داد. علامتي که هنري واقعي را از تقلبات هنري تفکيک مي کند اين شاخص ترديد ناپذير است. مسري بودن هنر، اگر انساني به هنگام خواندن و ديدن و شنيدن اثر انسان ديگر، بي آنکه از جانب خود فعاليتي بخرج دهد و بي آنکه تغييري در نظرگاه موضع فکري خويش پديد آورد حالت روحي خاصي را دريابد که او را با سازنده ي اثر و افراد ديگري که مانند او، موضوع هنر را دريافته اند متحد سازد، موضوعي که چنين حالتي را بوجود آورد، موضوع هنر است.

گاهي دريچه هنر حتي در خانه يک دانش آموز و يا در مداد شمعي يک کودک يا در صنايع دستي دخترکي عشايري و يا در نمايشنامه ساده گروهي شيفته ي تئاتر و يا در قطعه ادبي و شعر يک نوجوان و نوشتار و شريک جوان جلوگاه حق است.


منابع و مآخذ

1. اسلامي، احمد، مجله ي پيوند، انتشارات انجمن اوليا و مربيان، شهريور 1365

2. احمدي، سيداحمد، روان شناسي نوجوانان و جوانان شخصيتي، انتشارات مشعل، 1373

3. کوهستاني، حسين علي، پژوهش اوقات فراغت و راههاي بهره وري از آن، انتشارات امينيان، تابستان 1378

4. افروز، غلامعلي، مباحثي در روان شناسي و تربيت کودکان، انتشارات انجمن اوليا و مربيان، 1374

5. خنيفر، حسين، مجله ي تربيت، انتشارات پاکنويس، آبان 1378

6. آقاياري، خسرو، آشنايي با ادبيات کودکان و نوجوانان و معيارهاي نقد کتاب، انتشارات آسيا، 1368

7. ياوري، حورا، روانکاوي و ادبيات، دو متن، دو انسان، دو جهان، 1375

8. خمارلو (ميرهادي)، توران، جستجو در راهها و روشهاي تربيت، انتشارات اميرکبير، 1375

9. نوجوانان و جوانان سمينار بررسي مسائل نوجوانان و جوانان، معاونت پژوهشي دانشگاه آزاد، چاپ اول، 1373

10. شريعتي، علي، هنر مجموعه ي آثار (32)

11. بستاني، دکتر محمود، اسلام و هنر، ترجمه ي حسين صابري، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي

12. ويژه نامه تربيت، تابستان 1365 و 1368

 

 

[1]. کوهستاني، علي، ص95، پژوهش اوقات فراغت و راههاي بهره وري از آن

[2]. کوهستاني، علي، ص12، همان

[3]. کوهستاني، علي، ويژه نامه تابستان 1365، تابستان و اوقات فراغت، ص5

[4]. افروز، غلامعلي، هنگامه هاي فراغت

[5]. يوسفي، باقر، چگونگي گذران اوقات فراغت، ص4، ماهنامه تربيت 1371

[6]. فرهنگ معين، ج1، ص404، مجلة تربيت

[7]. عميد، حسن، فرهنگ نامه ي عميد، ص173

[8]. احمدي، احمد، نيازسنجي اوقات فراغت دانش آموزان دوره متوسطه، پايان نامه

[9]. جهانگير، يدالله، گذران اوقات فراغت ص84

[10]. يوسفي، باقر، چگونگي گذران اوقات فراغت، ص77

[11]. روزنامه اطلاعات، اوقات فراغت و ضرورت برنامه ريزي فرهنگي و اجتماعي، ص5

[12]. زماني، احمد، هنر چيست؟ ص156، انتشارات اميرکبير

[13]. دلخموش، محمدتقي، ص42، پايان نامه

[14]. هاشمي نسب، صديقه، کودکان و ادبيات رسمي ايران، انتشارات سروش، ص39، چاپ اول، 1371

[15]. هاشمي نسب، صديقه، کودکان و ادبيات رسمي ايران، ص39

 

[16]. مشرت آزاد تهراني، محمود، بازآفريني در ادبيات کودکان، فصلنامه ي کانون، دوره اول (3و 4)

[17]. سرامي قيوطي، سهم کودکان در ادبيات گذشته ايران، همان، دوره اول (2)

[18]. مشرت آزاد تهراني، محمود، بازآفريني در ادبيات کودکان، فصلنامه ي کانون

[19]. همان، ص47

[20]. دلخموش، محمدتقي، مسابقات فرهنگي و هنري دانش آموزان و نحوه استفاده و دانش آموزان شرکت کننده در اين مسابقات از اوقات فراغتشان، ص36، پايان نامه

[21]. دکتر تعيبي، واحد کارشناسي ارشد، علوم تربيتي، مجله ي تربيت، ص23، بهار 1376

[22]. همان

[23]. خنيفر، حسين، مجله ي تربيت، ص38

[24]. دلخموش، محمدتقي، تأثير مسابقات علمي و هنري، پايان نامه

[25]. دلخموش، محمدتقي، پايان نامه، ص37

  انتشار : ۱۹ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 244

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما