نگاهی به فرهنگ و رسانه
مقدمه:
رابطه متقابل فرهنگ و رسانه ریشه در تاریخ حیات بشر دارد و میتوان گفت پیدایش رسانه همزاد جامعه بوده است. در طول تاریخ، انسان برای انتقال پیام خود، رسانهها را به کار گرفته و فرهنگ خود را نیز با آن گسترش داده است. لذا بحث فرهنگ رسانه هم نوعی بحث تاریخی به شمار میرود. انقلاب ارتباطات در دنیای جدید، مولد انقلاب فرهنگی هم بوده و رسانه به همراه خود، فرهنگ جدیدی را تولید نموده که متعلق است به جوامعی که انقلاب ارتباطات را تجربه کردهاند. این فرهنگ؛ خاص، پویا (Dynamic) ، تداومی (Continual) و کاملاً جدید بوده و باعث تولد همگرائی (Congruence) فرهنگی شده است. در واقع فرهنگ رسانهای ناشی از انقلاب ارتباطات، نویدبخش فرهنگی جهانی است که تجمیع ملتها و اندیشهها را در برخواهد داشت . به بیان مک لوهان در این دهکده جهانی، ملتها چنان به یکدیگر نزدیک میشوند که به فرهنگی مشترک دست مییابند و زبان مشترک جهانی را شکل میدهند. منظور، پیدائی زبان نمادین جهانی است. نمادهای منفرد، تکافتاده و ملی، در پرتو انقلاب ارتباطات، به حریم جهانی وارد میشوند و مورد فهم و درک انسانها قرار میگیرند. جابجائی نمادها و ورود آنان به عرصه جهانی سطح تازهای در ارتباطات انسانی فراهم میآورد. (ر.ک به ساروخانی (ب): جامعهشناسی ارتباطات، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ هفدهم، 1385)
در عصر ارتباطات، کشورهای بسیار دوردست همسایه نزدیک هم شدهاند و برای اولین بار در تاریخ بشر، جامعهای فرازمان و فرامکان در حال شکوفائی است. انسان در دوران حیات خود، همواره اسیر زمان و مکان بوده و دنیای رسانهای او را از این بندرها کرده است، وی میتواند در کمترین زمان ممکن پیام خود را به دورترین نقاط جهان برساند. فرهنگ رسانهای ، نویدبخش آزادی آنان از مکان و زمان است.
در درون فرهنگ رسانهای ، مفاهیم اجتماعی نظیر فقر و غنا در کنار هم قرار میگیرند. فقرا که تا پیش از این از اغنیا بیخبر بودند، هماکنون سینه به سینه آنان حرکت میکنند. این پدیده فقط مربوط به مفاهیم درون جوامع نبوده و گسترة آن نیز به جامعه جهانی کشیده شده است. کشورهای در حال توسعه نیز با اطلاع کامل و به واسطة فرهنگ نوین رسانهها، دوشادوش کشورهای توسعه یافته قدم برمیدارند. فرهنگ رسانه، جهانی را متولد ساخته که در درونش نابرابریها برجسته است. خوبیها هم برجسته است.
تعلق جهانی (Universalism) اخبار و اطلاعات:
در زمره اهم ویژگیهای فرهنگ ارتباطات، تعلق جهانی اخبار و اطلاعات است. از این رو میتوان گفت، در برخورد جوامع جدید با رسانهها، هر فضا ،جهانی است. یک جمع ساده، در یک سالن کوچک و در یک روستای دوردست به جهان تعلق دارد و هر خبر یا اطلاع آن در عمق جهان انعکاس مییابد. بنابراین دیگر یک خبر یا یک حادثه متعلق به یک مکان یا یک گروه خاص نیست. در لحظهای که به وقوع میپیوندد، جامعه جهانی را تحتتأثیر قرار میدهد. به عنوان مثال، در زمان جنگ ویتنام، مبلغان مذهبی برای ابلاغ پیام خود، در کنار خیابان میایستادند و در حالی که نامهای حاوی پیام خود را در کناری میگذاشتند، برای جلب توجه رهگذران اقدام به خودسوزی میکردند. در عصر غیررسانهای که آنان تماسی با جهان نداشتند با این عمل میتوانستند فقط تعداد اندکی از بینندگان حاضر را مطلع کنند، لیکن برخورد ویتنام با جامعه رسانهای جدید، باعث شد که این واقعه در آن واحد به سراسر جهان منعکس شده و جهانی را تحتتأثیر قرار دهد. اینک تمام ملتها میتوانستند چهره او را در حالی ببینند که با آتش گریبانگیر است.
این تأثیر در جریان فکری جهانی، موجد واکنشهائی بود که قطعاً در راستای اهداف وی قرار داشت. این اوج توان فرهنگ رسانهای است. یا در آفریقای جنوبی و در دوره آپارتاید که ماندلا در زندان به سر میبرد، جامعه رسانهای چنان عمل کرد که حتی کودکان آمریکائی با ارسال هزاران نامه، خواهان آزادی قهرمان بودند. گویی زندان ژوهانسبورگ در همسایگی منزل آنهاست.
انفجار زمان و مکان:
از دیگر ویژگیهای عصر ارتباطات، انفجار زمان و مکان است. برای اولین بار، بشر این امکان را یافت که در چندهزارم ثانیه، پیام خود را به اقصی نقاط جهان بفرستد و یا از طریق شیوة های جدید نظیر کنفرانس از راه دور (Teleconference) در جای جای جهان و در یک لحظه از زمان حاضر باشد. بنابراین، بدرستی میتوان گفت، انفجار زمان و مکان، زاییده انقلاب بزرگ ارتباطات در جهان رسانهای است. دیگر اخبار به نقطهای خاص تعلق ندارد، بلکه برای همه جهانیان است. همه میتوانند صدایشان را به همه برسانند.
در داخل این فرهنگ که از دیدگاههای فرهنگ شناسانی نظیر مولوچ (Molotch) و لستر (Lester)، اخبار و دادههای خبری در درون حوزههای فرهنگی فراهم میآیند.... نماد همان فرهنگ هستند و سپس روند همان فرهنگ را بسط میدهند(3)، برای اولین بار در تاریخ بشری نه تنها بیشترین اطلاعات تولید میشود، بلکه به نحو بسیار گستردهائی هم منتشر میگردد. فرهنگ رسانهای همه خانهها را غرق در اطلاعات کرده است و انسان برای اولین بار فراخنای گزینش دارد. میتواند از بین هزاران کانال و یا وسیله ارتباطی دردسترس، هر لحظه انتخابی جداگانه انجام دهد. این مهمترین دستآورد جهان رسانهای بود که بشر هیچ وقت آن را تجربه نکرده است. در دنیای جدید رسانهای، دیگر اطلاعات و فرهنگ در درون جامعه برجستگان و نخبگان مبادله نمیگردد. هم اکنون خانهها نیز جایگاه فرهنگ شدهاند. اُدگارمور و دیگران سخن از شهر اطلاعات میکنند. رسانهها توان آن را یافتهاند که اطلاعات را از محدوده خاص یک کلاس و یک گروه خاص بیرون آورند و جایجای جامعه را اطلاعاتی نمایند. این عصر را عصر همهجائی (Ommpresence) یا حضور همه جائی (Ubiquity) میخوانند.
فرهنگ رسانهای و توسعه اجتماعی و اقتصادی:
در بیان نقش رسانه در توسعه اجتماعی لازم است ابتدا به مفهوم توسعه اجتماعی توجه کرد. اگر معنای توسعه را فقط در مفهوم رشد تلقی کنیم، جامعه ایران در حال توسعه خواهدبود. چرا که ما هم اکنون از امکانات و وسایل مدرن استفاده میکنیم و بعضاً برخی از آنها را نیز تولید مینمائیم. اما اگر توسعه را در معنای کیفی؛ پایدار و توسعه انسانی در نظر بگیریم، قطعاً با مشکلاتی خاص برخورد خواهیم کرد.
توسعه شتابآلود شهرهای بزرگ و ورود لگام گسیخته تکنولوژی و دانش جدید، تبعات خود را در پی دارد که مولد نوستالیژیا یا حرمان اجتماعی میگردد. انسان در چنین جامعهای که به قول تافلر در کلبه الکترونیک میزید، با نگاهی به گذشته نه چندان دور خود در برابر حرمانی قرار میگیرد که ناشی از خسران از دست داده است. لذا اگر توسعه اجتماعی بدون برنامهریزی صحیح و بدون نگاه به توسعه پایدار (Sustained development) و انسانی (Human development) باشد، انسان را از همهچیز محروم میکند. در توسعه فراگیر، عناصر بیرونی با انطباق با درون مدنظر قرار دارند. پیدایش تکنولوژی بر اساس نیازهای حیاتی در ساختار درونی جامعه صورت میگیرد و با کنترل بر ورود دانشهای جدید، هویت انسان دستخوش تغییرات خطرناک سریع نمیگردد. در صورت عدم رعایت اصول توسعه فراگیر، قطعاً گروههای مرجع بیگانه جای عناصر موثر فرهنگی درون گفتمان مسلط اجتماعی قرار میگیرند و انسان به جای مباهات به فرهنگ خودی به فرهنگ غیرخودی متمسک میشود که ذاتاً این پدیده در تعارض با توسعه پایدار خواهد بود. لذا توسعه را نمیتوان رشد تلقی کرد.
مفهوم تمثل (Assimilation) در همین راستا بکار میآید. منظور نفی یا تحقیر فرهنگ خودی و آرمانیسازی فرهنگ بیگانه است. نتیجه آن تلاش برای دیگریشدن است، بدون هیچ توفیق. تمثل یا همانندی در «دائرهالمعارف علوم اجتماعی» بدین سان تعریف شده است: «از ریشه لاتین به معنای مشابه ساختن یا مشابه شدن و حاصل یا نتیجه آن گرفته شده است». (ساروخانی (ب): دائرهالمعارف علوم اجتماعی، تهران، انتشارات کیهان، ص 46)
برگس و پارک در اثرشان با نام «مقدمه به دانش جامعهشناسی» مینویسند: «همانند گردی، فرآیند ذوب یا نفوذ متقابلی است که از طریق آن اشخاص یا گروهها، احساسات، آموختهها و طرز تلقیهای اشخاص یا گروههای دیگر را کسب میکنند و در جریان زمان و بطور تدریجی با آنان یکی شده و کلی واحد را تشکیل میدهند.» (Burgess, E. W – Park, R. E: Introduction to the Science of Sociology – P: 735) لذا مفهوم جهان پیرامونی و تأثیرات آن بر جهان ذهنی مخاطب را نباید از نظر دور داشت. بنابراین در داخل فرهنگ رسانهای نه مخاطب منفعل با نهایت پذیرائی و بدون مقاومت وجود دارد و نه بدون توجه به گفتمان اجتماعی و نقش جهان پیرامونی باید به برنامهریزی رسانه نگاه کرد. ضمن آنکه نباید ساختارهای اجتماعی را نیز در این میان به فراموشی سپرد.
در این راستا، خود رسانه قطعاً بخشی از فضای پیرامونی تلقی میگردد که مسلماً از حساسیت بیشتری برخوردار بوده چرا که به طریق اولی، اندیشههای جدید را اشاعه و بسط میدهد. حضور همه جائی رسانهای موجب شد که رسانه جزء لاینفک حیات خانوادهها گردد. این فرآیند از آغاز چنین بود. بطوریکه در سال 1353 (ه . ش) که آغاز ورود رسانههای مدرن به ایران است، ملاحظه میشود 775/114 ساعت پخش برنامههای رادیوئی و بیش از 7 هزار ساعت برنامه تلویزیونی در سال صورت میپذیرد.
منتها اگر بگوئیم همهچیز را رسانه تولید میکند و نقش عقیدهسازی را به آن مرتبط ساخته و آن را از گفتمانهای اجتماعی منتزع گردانیم، کاری اشتباه صورت پذیرفته و قطعاً صحیح نخواهد بود. علیالقاعده یک رسانه برای ایجاد توسعه اجتماعی و برای بسط یک اندیشه جدید و از همه مهمتر هدایت آن، باید در جای مناسبی از گفتمان اجتماعی قرار گیرد. بدینترتیب در بیان رابطه رسانه و توسعه اجتماعی میتوان گفت، رسانه در جامعه، مقوم گفتمان است، نه موجد تغییرات.
دنیای ارتباطات و فرهنگ رسانهای، جهان مجازی (Uritual world) را در کنار جهان واقعیت (Reaf world) پدید آوردهاند که در آن دنیا، اطلاعات آزادانه و بسیط مبادله میگردد و انسانها را فارغ از بندهای مکان و زمان به هم پیوند میدهد و البته جهانی باشکوهتر را به نمایش میگذارد و انسان را از تبعات فرهنگی غنی برخوردار میکند.
صنعت فرهنگ:
فرهنگ رسانهای از یک طرف با صنعت تولید فرهنگ نیز مواجه است. رسانه با قدرت نفوذپذیری خود، پوسته نهادهای اجتماعی خاصه خانواده را میشکافد و بدون اختیار اعضا، وارد زندگی آنها میگردد و اعماق آن نهادها را به تسخیر درمیآورد. این پیامها باعث تغییر در نگرش آنان میگردد و در صورتی که نتوان مدیریتی بر آن اعمال کرد، آن چنان سطح انتظار انسان را تغییر میدهد که میزان رضایتمندی او را از زندگی، دستخوش تلاطم میکند.
تحت تأثیر بمباران اطلاعاتی از سوی رسانهها، انسان راضی و سعادتمند دیروز به فردی ناراضی امروز تبدیل میشود. فرهنگ رسانهای حتی میتواند با نمایش تضاد عمیق بین جهان واقعی و جهانی که خود تولید کرده، انسان را در خلاء رها سازد. لذا فرهنگ رسانهای در کنار تمام مزیتهایی که دارد، میتواند در ایجاد تغییر در ارزشهای ذهنی مخاطبان، مفهومی تحت عنوان «شی مداری» (Reification) را بر ذهن گیرندگان خود حاکم نماید و بحران هویت (Identity Crisis) آن را تشدید نماید. رسانههایی که سعی دارند اطلاعات خود را با فشار بر ذهن مخاطب تحمیل نمایند، معمولاً در همان راستا قدم برمیدارند.
انسان آزاد است، منتها اگر از طریق تبلیغات فراآگاهیubliminal advertising))، اطلاعات منتشر گردد. میتواند با حرکتی زیرپوستی وارد ذهن او شده و او را در مسیری خاص حرکت دهد، که از آن با نام حرکت از راه دور (Telekinesis) یاد میکنند. در این شرایط تغییر رفتار وی ناخودآگاه و در همان جهتی خواهد رفت که رسانه مدنظر داشته است. به بیان دیگر انسان به رغم آزادی صوری و مشخص مجاب میشود، آنچه اصحاب رسانه میخواهند انجام دهد، یا آن طور که آنان میاندیشند، بیاندیشد. مفاهیم دیگری چون ربوتسازی در همین معنا بکار میروند. در همین راستا، مک لوهان معتقد بود رسانههای جدید باعث تحمیق انسان میشود و بدین واسطه سواد الفبائی بشر از بین خواهد رفت، چرا که انسان میتوانست از طریق دیدن، خیلی سریعتر به شناخت جهان پیرامونی برسد ولی در عین حال نگران این موضوع هم بود. (نظریه تحمیق مک لوهان جای بحث بسیار دارد. سؤال این است که آیا در درون فرهنگ رسانهای، انسانها از الفبای دانستن دور میمانند؟ آیا فرهنگ نوشتاری نابود خواهد شد؟ این سوالها، مباحث بسیاری برانگیخته است که در این مقاله نمیگنجد.). اما پیدایش تکنولوژیهای جدید به نوعی باعث افزایش قدرت و گسترش حواس بشری نیز شده است. لذا نمیتوان کاملاً از تحمیق احتمالی رسانهها ابراز نگرانی کرد و این در حالی است که هنر استفاده از فرهنگ رسانهای ،کما فی سابق در اختیار بشر باقی بماند . توسعه دامنه فعالیت رسانه ها انقلاب عظیم آموزشی در پی داشته است. سرعت رشد دانش را افزوده و در عمل نه تنها باعث تحمیق بشر نگردیده، بلکه تاکنون توانسته بر گسترة حواس وی نیز بیافزاید.
انسان آفریدگار این تکنولوژی است و باید در کنار آن هنر استفاده صحیح از آن را بشناسد و با حفظ توان گزینش خود، غرق در فرهنگ رسانهای نشده و هم خود و هم رسانه را تحت کنترل قرار دهد. فرهنگ رسانه برای ایجاد تعادل ضروری در حیات بشری است نه تحمیق انسان.
نقش رسانه ها در شکل دهي فرهنگ عمومي
رسانه ها با تحولاتي که در جنبه هاي مختلف از بعد فن آوري تجهيزاتي و حجم و روش داشته اند به عنوان حاملان و منتقل کنندگان پيام مي توانند در ساخت فرهنگ عمومي باورها و افکار عمومي موثر باشند. آنها بدون در نظر گرفتن مرزهاي جغرافيايي عقيدتي و فرهنگي امکان حضور را در همه نقاط جغرافيايي پيدا کرده اند. اين بحث مورد قبول و پذيرش همه دست اندرکاران امر فرهنگ است . اما اينکه در فضا و شرايطي که ما در آن هستيم چگونه از اين امر مي توانيم در جهت فرهنگ عمومي مورد قبول و منطبق با اهداف و سياست هاي تعيين شده يک حکومت با جهان بيني و ايدئولوژي خاص موثر واقع شيوم و از آن بتوانيم بهره برداري خوبي داشته باشيم موضوعي است که مقاله حاضر به آن مي پردازد. يعني به صورت خاص بحث صدا و سيما و نحوه عمل آن در فرهنگ عمومي را مورد بررسي قرار مي دهد. تلقي ما اين است که فرهنگ عمومي يک پديده پويا است و سکون در آن معنا ندارد و هر روز با اخترعات اکتشافات نظريه پردازي و رفتارهايي که دردنيا در ابعاد مختلف شکل مي گيرد فرهنگ عمومي پذيراي اين رفتارها و پذيراي اين تحولات و دگرگوني ها هست .
بنابراين کساني که اثر و تأثيرگذاري بالاتري در اين فرهنگ داشته باشند مي توانند در شکل دهي فرهنگ عمومي موفق تر باشند. اثر در فرهنگ عمومي با استفاده از ابزارهايي است که آن ابزارها امکان اين تأثيرگذاري را معين مي کند> مطبوعات به عنوان يکي از ابزارها و صدا و سيما به عنوان يک ابزار ديگر در اين راستا مطرح است . و چون نفوذ حضور> نحوه بيان و شکل انتقال پيام در رسانه صدا و سيما به طرز ويژه اي است که مخاطب را مي تواند با انواع و اقسام شگردها و روش هايي که در آن هست به خود جلب کند اين رسانه مي تواند در نحوه تغيير دگرگوني در فرهنگ عمومي پرنفوذترين و موثرترين عامل باشد . ما الان در شرايطي واقع شده ايم که فرهنگ عمومي بدون در نظر گرفتن مرزهاي جغرافيايي و عقيدتي دستخوش تغيير و دگرگوني است يعني عرصه فرهنگ عمومي امروز يک عرصه کاملاً رقابتي است و کساني مي توانند در عرصه هاي رقابت حضور پيدا کنند که بتوانند از قانون مندي هاي عرصه رقابت استفاده کنند و آن قانون مندي هاي را خوب بشناسند و منطبق با عملکرد آن قانونمندي ها حرکت کنند. اين عرصه در تمام امور سياسي اقصادي و حتي در امور روزمره و جاري صادق است. در شناخت اين عرصه آنچه اثر را بيشتر مي کند اين است که از طرفي پيام نگرش و ارزشي به گونه اي به عنوان فرهنگ و آن هم فرهنگ عمومي به مخاطبين ارايه شود که منطبق با نيازهاي عموم جامعه باشد . يعني جامعه نسبت به آن پيام فرهنگ و ارزش احساس نياز بکند. از طرفي وقتي مي توانيم موفق باشيم که بتوانيم آن پيام ارزش را به نحوه مطمئن و به نحوي که در مخاطب اثر بگذارد منتقل بکنيم . براي اين که همه اين امور به نحو احسن شکل بگيرد مي بايست در عرصه ملي و در عرصه رقابتي فرهنگ عمومي داراي اهداف معين و مشخص بوده و منطبق با آن اهداف که اهداف کلان نظام است پيام را انتخاب و به نحو احسن منتقل شود. در رسانه منطبق با اين امر يعني با توجه به وابستگي رسانه با کليت نظام و به عنوان ابزاري در جهت محقق کردن اهداف نظام تعيين هدف مي شود.
اهدافي را که ما به عنوان اهداف اصلي در رسانه به عهده داريم و منطبق با آن برنامه سازي و انتقال پيام مي کنيم عبارتند از
تبيين و تعميق باورهاي ديني
يعني حکومت جمهوري اسلامي به عنوان يک حکومت ديني و ارزشي در جهت پياده کردن احکام الهي در امور جاري اجتماعي و فردي يکي از وظايفش اين است که در تبيين و تعميق باورهاي ديني مردم گام هاي بلندي بردارد .
بينش سياسي عمومي جامعه
هدف ديگر اين است که بينش سياسي عمومي جامعه که هر روز در معرض قضاوت هاي سياسي و انتخاب هاي مختلف است تعميق و گسترش يابد . اين انتخاب ها و قضاوت ها در حالي صورت مي گيرد که با حجم انبوه اطلاع رساني چه در داخل با گسترش فضاي باز سياسي و چه در خارج با گسترش راديوها تلويزيون ها و رايانه در ارتباطا ت اينترنتي روبرو است . صدا و سيما به عنوان يکي از اهداف مهم خود بايد بتواند طوري بينش سياسي جامعه را تعميق ببخشد که نهايتاً تمام افراد جامعه بتوانند به مرحله قضاوت تشخيص و انتخاب برسند . اين به عوان يکي ديگر از اهدافي است که رسانه در جهت محقق ساختن آن تلاش مي کند.
وحدت ملي
بحث بعدي به عنوان يکي از محورهاي مهم رسانه اي بحث وحدت ملي در چارچوب جغرافياي سياسي کشور است . در کشورهايي که مرکب از اجزاي به هم پيوسته اي متفاوت از نظر منطقه اي نژادي و دين و اعتقادي است اگر در جهت تثبيت همگرايي و تقويت محورها و مولفه هايي که مي توانند نهايتاً منجر به همگرايي بشوند تلاش نشود يقيناً به طرف واگرايي و گريز از مرکز به وسيله مناطق خواهد رف . اين قوانين و قانونمندي هم در زمان مشروطيت و هم در مسير تاريخ معاصر و هم بعد از انقلاب تجزيه شده است . هر وقت در حاکميت مرکزي مولفه ها و محورهاي وحدت دچار اشکال بشوند مناطق به طرف واگرايي پيش خواهند رفت . پس به عنوان يک اصل و هدف اين موضوع در رسانه مورد توجه بوده و هست .
توسعه کلي
يکي ديگر از اهداف مهم رسانه توسعه کلي است . توسعه از ابعاد مختلف مورد نظر است . براي اين که امر توسعه به صورت يک باور و رفتار عمومي قلمداد شود به عنوان يکي از اهداف اصلي سازمان مد نظر است . ما در اين شرايط هميشه با اين يقين و علم به قضايا نگاه مي کنيم که در مسير و در کوران رقابت هاي بسيار زيادي هستيم و مي بايست به اين رقابت ها پاسخ مناسب بدهيم . براي اين که اهداف ذکر شده در رسانه با شرايط و نيازهاي مختلف هماهنگ شود در چارچوب اهداف رسانه اي از نظر قالب و برنامه تقسيم بندي انجام گرفته است . در رسانه چهار روش و يا چهار رويکرد براي ارايه برنامه ها وجود دارد که موضوعات را در قالب آن اهداف در داخل اين چهار رويکرد به مردم ارايه مي کند. يکي از روش ها بحث اطلاع رساني است که مجموعهاي از مطالب علمي و آموزشي و مسايل ارشادي و تربيتي در قالب اطلاع رساني عرصه و برخي از پيام ها به عنوان اوقات فراغت و سرگرمي ارايه مي شود. يعني هر چهار جنبه موضوع از اين جهت که مخاطبين نيازمند اين موضوعات و مطالب هستند> مورد توجه بوده است . در چارچوبي که عنوان شد با موضوعات متفاوتي روبرو هستيم که از اين بعد تفاوتي بين رسانه صدا و سيما در جمهوري اسلامي با رسانه هايي که در دنيا هست وجود دارد
در جمهوري اسلامي رسانه يک ابزار نظام و حکومت و انحصاري تعريف شده است . در پرداختن به موضوعات رسانه هاي دنيا عمدتاً به دو موضوع و يا مقوله وارد مي شوند مقوله اطلاع رساني و مقوله اوقات فراغت و سرگرمي . اگر مباحث اقتصادي سياسي اجتماعي و فرهنگي مطرح مي شود در دل همين دو موضوع مطرح مي شود که بيش از 80 موضوع را نظام به عهده اين رسانه گذاشته است .
رسانه صدا و سيما علاوه بر آن دو رويکرد با چهار رويکرد اصلي و بيش از 80 موضوع مختلف روبرو است يعني علاوه بر اين که بايد اوقات فراغت را پر کند بايد بحث آموزش و ارشاد را به عهده داشته باشد. ضمن عمل اطلاع رساني بهداشت مردم حفاظت ا ز جنگل ها و مراتع رفتار جمعي جامعه و اعتياد روابط ايران و آمريکا < ايران و اروپا را هم به عنوان يک موضوع مورد توجه قرار دهد حالا همه اينها در شرايطي اتفاق مي افتد که رسانه از لحاظ رقابتي در جامعه امکان رقابت ندارد زيرا يک رسانه انحصاري تعريف شده است آن هم با حجم عظيمي از مسووليت ها ووظايفي که به عهده اش گذاشته شده است و اين بر خلاف مطبوعات و ساير رسانه هايي است مکه اين امکان براي آنها به وجود آمده است . اين حجم انبوه فعاليت حداقل در بعد پخش در انحصار کامل در بعد توليد به خاطر عدم اتکاء به نيروهاي بيرون از رسانه از سال هاي 1330 به بعد اين فرصت براي عموم جامعه به عنوان هنرمندان و کساني که مي توانند در رسانه موثر باشند فراهم نشده است . يعني تقويت حرفه اي در بيرون صورت نگرفته است . اگر مشکل تهيه کننده کارگردان و سناريو نويسي وجود دارد به اين علت است که واقعاً در جامعه در بيرون از صدا و سيما اين تقويت حرفه اي صورت نگرفته است . به اين حرفه در 5 و 6 سال اخير هم به صورت ضعيفي توجه شده است . بنابراين بايد بخش توليد سناريو و تهيه کنندگاني در بيرون از جامعه تقويي شود و اين در شرايطي اتفاق مي افتد که ما با مخاطباتي تنوع و متفاوت از نظر سن جنس و سطح تحصيلات روبرو هستيم .
هم چنين آنها از نظر پراکندگي جغرافيايي و فرهنگ هاي بومي و منطقه اي هم متفاوتند يعني رسانه اي با حجم انبوهي از وظايف در قالب اهدافي که در چارچوب اهداف نظام تهيه شده بدون امکان رقابت در بيرون و بدون تقويت حرفه و کمک گرفتن از اکثر جامعه در مسير تحول و تکاملي خودش با طيف متفاوتي از مخاطبين مواجه است که ناگزير براي برقراري ارتباط با مخاطب با استفاده از شيوه هاي رسانه طوري عمل مي کند که ابتدا اعتماد مخاطب را جلب کند. در اين رابطه صدا و سيما آنچه را که تواسنته اجرا بکند اين است که تعدا شبکه ها را متناسب با وضعيت مخاطبيت آرايش بدهد. مثلاً در شبکه هاي تلويزيوني شبکه 1 را به عنوان هويت مخاطب عام شبکه 2 را به عنوان يک هويت آموزش و علمي با مخاطبين خاص شبکه 3 را با توجه به حجم انبوه جوانان و طبقه سني جوان به عنوان يک شبکه جوان و شبکه 4 را به عنوان شبکه خاص و مسايل آموزشي و علمي و تقريباً نخبه گرايي تعريف کرده است و در درايو هم همين تقسيم بندي ها صورت گرفته است . راديوي 1 سراسر به عنوان مخاطبين صورت گرفته است . راديوي 1 سراسر به عنوان مخاطبين عام راديوي 2 اتاني راديوي قرآن راديوي معارف که به زودي افتتاخ خواهد شد و راديوهاي استان ها باز با توجه به تفاوت هاي منطقه اي به لحاظ تفاوت در فرهنگ ها نگرش ها و باورها شبکه هاي ملي زده مي شود. در شبکه هاي منطقه اي همان حرف را منتها به زبان هاي محلي و منطقه اي براي مردم داشته باشند. اين طيف گسترده مخاطب و تفاوت در سليقه مخاطبين سازمان را هر روز با توجه به وضعيتي که دارد و با توجه به سلائقي که مخاطبين دارند در معرض قضاوت هاي مستمر مردم قرار داده است . اين رسانه با حجم عظيمي از ساخت و توليد برنامه معادل 160 هزار ساعت در طي سال و 5 شبکه تلويزيوني > 5 شبکه راديويي به اضافه شبکه جام جم که به عنوان شبکه بين الملل عمل مي کند به اضافه 27 راديو به زبان هاي خارجي که در برون مرزي پاسخ نيازهاي خارج از مرز را مي دهد و چهار شبکه تلويزيوني منطقه اي که براي مناطق خارج از ايران با توجه به دگرگوني مخاطبان تخصيص داده است قادر نيست به تمام نيازهاي مخاطبين پاسخ بدهد چرا ؟ چون حجم نياز مخاطبين در طيف هاي مختلفي واقع شده اند که اين طيف ها در بعضي از موارد به خاطر ارزش هاي حاکم و نظارت ها و دقت هايي که در رعايت مسايل در بعد شرعي و در بعد عرفي دارد از آن حريم ها بيرون مي روند. مثلاً بحث موسيقي . به عنوان يک موضوع وقتي به موسيقي در رسانه نگاه مي کنيم. از طيف صفر تا 100 اگر در نظر بگيريم . حدود 5 و 6 درصد تا 10درصدي در طيف پايين واقع مي شوند که موسيقي هايي که در صدا و سيما مطرح مي شود را موسيقي هايي مي دانند که گوش دادن به آن حداقل دچار شبهه است . در طيف بالاتر از آن حدود 10 درصد از جوانان يا کساني واقع هستند که باز موسيقي صدا و سيما را مطابق با خواست ونياز خودشان تلقي نمي کنند. چرا که اين موسيقي را در حد موسيقي که آنها را اقناع بکند نمي دانند. بنابراين صدا و سيما مجبور است حدي را که منطبق با عرف و ارزش مقتضيات شرعي ما هست در نظر بگيرد. شما اين طيف را درهمه برنامه هاي صدا و سيما داريد . يعني در برنامه هاي کودک و نوحوان سريالها در برنامه هاي ديگر هميشه با اين طيف به عنوان کساني که اقناع نمي شوند مواجه است . البته صدا و سيما با روشهاي مختلف نظرسنجي ها با برقراري ارتباطات تحليل محتوا درصدد است که بتوانند نهايتاً در يک طيفي حرکت بکند که به نيازهاي مختلف پاسخ مثبت بدهد. اما واقعاً قادر به پاسخ گويي نيست يعني هر کس ادعا بکند که مي تواند در صدا و سيما بنشيند و برنامه ريزي رسانه اي بکند و نهايتاً تمام جامعه را جلب بکند امري است بسيار محال مگر اين که صدا و سيما از نظر ساختار و از نظر مجوزهاي قانوني شکل بگيرد که بتواند به همه جامعه در همه شرايط به وسيله ايجاد رقابت و خارج شده از انحصار جواب بدهد . که البته آن زمان هم در حريم هاي شرغي و عرفي محدود ميشود. شما نگاه کنيد وقتي يک سريال ساخته مي شود و يا يک بحث طنز راديو و تلويزيوني هست از نظر شرعي شايد اشکال نداشته باشد که اين طنز به يک مقوله منطقه اي بپردازد> اما همين که در اين طنز يک کمي لهجه را به سمت يکي از مناطق حالا هر منطقه اي که باشد ببرين بلافاصله با حجم اعتراضات بسياري زيادي از آن منطقه روبرو مي شيوم . محدوديت وجود دارد. يا در بعد موسيقي هايي که مشکل شرعي از نظر پخش آن نيست . اما پخش آن موسيقي در آن منطقه از زمان هاي قبل در ذهن مردم متبادر با بحث لاابالي گري و لهو و لعب شده است .
همين که آن موسيقي در آن منطقه پخش مي شود يا اختلاف نظر و با اعتراضات مردم و روحانيت و علماي ديني آن منطقه روبرو مي شود. يکي ديگر تلقي بعضي از افراد جامعه در رابطه با رسانه است که واقعاً تلقي درستي نيست . چون شناخت کاملي از رسانه ندارند و در اعتراضاتي که دارند مي گويند مثلاً فلان فيلم و يا فلان سريال و فلان برنامه يا براي فلان تاريخ آماده شود و سريع هم برنامه مي نويسد اما اين دوستان چون با اصل رسانه و کار در رسانه مواجه نشدند توقعشان بالاتر از حد رسانه است چرا؟ براي توليد يک سريال در داخل رسانه با فاکتورها و مولفه ها و عوامل بسيار پيچيده اي اعم از لوکيشن به عنوان يک موضوع و سناريو به عنوان يک موضوع ديگر مواجه است . شما سريال ها را نگاه کنيد سريال ها کوتاه و 7 و 8 و 9 قسمتي است ما هيچ وقت سريال 30 > 40 قسمتي و يا 50 قسمتي نتوانستيم بعد از سريال گرگ ها و يا بعد از سريال سربداران بسازيم چون مواجه هستيم با بخشي به نام سناريونويسي که اين بخش را جامعه بايد به ما کمک بدهد. وقتي سناريو درست شد تازه با موضوعي به نام بازيگر> تجهيزات و عوامل ساخت روبو است که وقتي همه اين عوامل تلفيق مي شوند اگر به صورت خيلي درست و بدون خطر و بدون مسأله مسير را طي کند > ساخت يک سريال 7 و 8 قسمتي 1 سال زمان لازم دارد و ساخت سريالي مثل امام علي (ع) بيش از 5 سال زمان لازم دارد. ساخت يک سريال تلفيقي از مشاغل مختلف در داخل يک برنامه است .
چون مردم تصور درستي از ارتباط و شناخت رسانه ندارند توقعشان> توقعي است که نمي شود در زمان کوتاهي جواب داد. يکي ديگر از اشکالاتي که هست فرهنگ استفاده از اين رسانه است . حجم بزرگي از ايرادهايي که در رسانه است واقعاً وقتي بررسي مي شود اصلاً وارد نيست. مثلاً افراد 40 و 50 ساله داريم که به برنامه هاي کودک اعتراض دارند و مي گويند خوب نيست . در حالي که اين برنامه براي سنين بين 5 تا 14 و 15 ساله است . يا مثلاً کساني هستند که مي گويند چرا در شب هاي امتحان برنامه پخش کنند. نمي شود 30 ميليون نفر ناديده گرفته شود و برنامه قطع شود اين به عنوان يک اعتراض در روزنامه ها و مطبوعات مطرح مي شود و همه جا گفته مي شود. حداقل آن اين است که اگر فرزند شما اين برنامه را دوست دارد شما مي توانيد اين برنامه را ضبط کنيد تا وقتي که از سر جلسه امتحان آمد اين برنامه را نگاه کنيد. به هر حال اين رسانه به عنوان يک رسانه بسيار مهم و به عنوان يکي از ابزارهاي مهم تأثيرگذاري بر فرهنگ عمومي > وقتي موثر است که بتواند با مخاطبينش منطبق با نيازهاي آنها و با روش هاي درست و مورد قبول برنامه را ارايه کند. صدا و سيما براي اين که بتواند مخاطب را خوب بشناسد و بتواند مسايل را خوب به مخاطبين منتقل کند با کمبود امکانات در عرصه تخصص مطالب و تحقيق روبرو است . از اين رو مي بايست با قسمت هاي علمي تخصصي جامعه ارتباط داشته باشد و صدا و سيما براي اين که اين ارتباط را برقرار بکند در مراکز استان ها در تهران و در شبکه ها علي رغم انجام حجم عظيمي از تحقيقات نيازمند به محقق و نيازمند به اهل مطالعه و نيازمند به اهل تخصص است . در بعد فرهنگي > سياسي و اقتصادي رسانه صدا و سيما به عنوان يک ابزار مي تواند اين تضادها را در درون توسعه به تعادل برساند.
فهرست منابع:
* بیزو (آ) : «فرهنگ علوم اجتماعی» ـ ت: بافرساروخانی ـ تهران ـ انتشارات کیهان، چاپ چهارم ـ 1378
*بهنام (ج): «درباره خانواده و فرهنگ» در «سخنرانیهای دومین دوره جلسات بحث در باب خانواده و فرهنگ، با همکاری امور فرهنگی دانشگاه تهران ـ تهران ـ انتشارات فرهنگ و هنر ـ 1345.
* ساروخانی (ب): «دایرهالمعارف علوم اجتماعی» ـ تهران ـ انتشارات کیهان ـ چاپ سوم ـ 1378
* ساروخانی (ب) : «جامعهشناسی ارتباطات» ـ تهران ـ انتشارات اطلاعات ـ هفدهم ـ 1385
* ساروخانی (ب) : «اندیشههای بنیادین در دانش ارتباطات» ـ تهران ـ انتشارات اطلاعات ـ چاپ اول 1384
* کازنو (ژ) جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی» ترجمه باقر ساروخانی و منوچهر محسنی ـ تهران ـ انتشارات اطلاعات ـ چاپ پنجم ـ 1384.