مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 2319
  • بازدید دیروز : 2694
  • بازدید کل : 13166457

فرقه های نوظهور دینی


فرقه های نوظهور دینی در جوامع مدرن

مقدمه

جوامع مدرن در نیمه ی دوم قرن بیستم در میان خود ،شاهد ظهور گروه ها و فرقه های دینی جدید بوده اند. این قبیل فرقه های دینی جدید ،گاه برآمده و وابسته به ادیان بزرگ و کلاسیک یا سنتی اند وگاه نیز یکسره مستقل بوده و جدید می نمایانند ؛ گاه چون ادیان کلاسیک ، سازمان یافته اند و گاه چنین نیستند . علل ظهور و پیدایی آنها ، حتی کثرت آنها ، آن هم به ویژه در جوامع مدرن، بسیاری از جامعه شناسان و دین پژوهان را به خود مشغول کرده است .مقاله ی حاضر که ترجمه ی مقاله ای با عنوان " cult " ،برگرفته از "دایره المعارف ENCARTA " می باشد ،مارا با تاریخچه و آخرین وضعیت فرقه ها وگروه های دینی جدید در جوامع مدرن آشنا میکند .

"فرقه ی" دینی جدیدCult) ) یا "دین جایگزین"( Alternative Religion ) ، گروهی دینی است که درمقایسه با ادیان اصلی ، باورها واعمالی متفاوت دارد ."cult "ها به صورتی شگرف ،وسیع و ناسازگار، معنی یک "cult "و گروه هایی که باید به عنوان "cult" طبقه بندی می شدند راشامل می شود . امروزه ، اندیشمندان معمولاً اصطلاحات: "دین جایگزین "( alternative religion ) ، " دین جدید ") new religion)، یا " جنبش دینی جدید "(new religious movement ) را برای توصیف گروه هایی که از مسیر اصلی دینی جدا شده اند بکار می برند .ادیان جایگزین ، در سراسرتاریخ ظاهر شده اند هرچند ، برخی از آنها به زودی ناپدید شدند ،ولی برخی نیز مقاومت کرده و تعدادی هم سرانجام به عنوان" فرقه های مذهبی " رسمی پای گرفتند.

ادیان، یک بار به عنوان فرقه هایی شامل : "کلیسای حضرت عیسی مسیح (ع)قدیسین متأخر "،" شاهدان یهوه "،"تئوسوفی"( حکمت الهی ) و " علم مسیحی " طبقه بندی گردیدند .

 


CULT چیست ؟

واژه ی cult ،به لحاظ تاریخی ، به اعمالی دینی اطلاق گردیده که بر به جای آوردن تشریفات و پرستش مذهبی نسبت به خدا یا خدایان یا پرستش شخص یا شیئ تأکید داشت . امروزه نیزهمان معنی ادامه یافته و [با همان معنا ]نسبت به فرقه ی مریم مقدس(باکره) و فرقه ی قدیسی خاص بکار گرفته می شود . آنها به پرستش مخصوص آن شخص اشاره دارند .اما معنای واژه ی cultبسط پیدا کرد به طوری که برای بیان جنبش های دینی غیر سنتی یا گروه های مستقل و بریده از ادیان اصلی نیز بکار رفت .

مردم گاهی cult ها و sect ها را با یکدیگرخلط میکنند حال آنکه آنها متفاوتند . Cultها و sect ها از این لحاظ که هردو دینی جدید یا تفسیری جدید از یک دین رسمی را ترویج می کنند ، شباهت پیدا می کنند. اما، sect ها گروه هایی هستند که اغلب در اعتراض به چیزی که آنها آن را به عنوان انحراف یا اعتقادی ناخالص می بینند، از یک دین رسمی جدا شده اند اما cultها، برخلاف sect ها ،در اعتقادشان به نحو تیزتر و صریح تری از ادیان رسمی متفاوت اند . مضافاً اینکهcult ها نسبت به sect ها،نوعاً ،کوچکتربوده و چندان از انسجامی سازمانی برخوردار نیستند .و بلاخره اینکه cult ها معمولا ً در گرداگرد رهبری شکل می گیرند که مدعی است دارای نیروهایی مخصوص مثل شفا دادن یا غیب گویی است .چنان رهبرانی ، گاهی "کاریزماتیک" خوانده می شوند؛ واژه ای که بر اهمیت تجربه های دینی شخصی انگشت تأکید می نهد . پیروان cult ها، نوعاً ،وفاداری شدیدی نسبت به گروه و رهبرشان احساس میکنند.

اندیشمندانی که فرقه ها[ی دینی ] را به منزله ی نسل اول ادیان مورد توجه قرار می دهند ، اظهار می دارند که چند دین بزرگ روزگاری به عنوان فرقه نگریسته می شدند . این ادیان با گروه هایی کوچک از مردمی که تحت تأثیر القائات رهبرانی کاریزما با عقاید دینی جدید قرار داشتند آغاز شدند ." مسیحیت " به عنوان مثال ، با گروهی کوچک از یهودیانی که تعالیم عیسای ناصری را پذیرفته و او را به عنوان " مسیح " ( واژه ای یونانی به معنی "برگزیده") قبول کردند ،آغاز شد .متشابهاً، " آئین بودا " به وسیله ی شخصی تنها ، بنام " سیدارتا گوتاما " ( بودا ) که اصول آئین هندو را رد کرده وبا تأسیس اصولی از عقاید جدید خود که توسط گروهی کوچک از شاگردانش پذیرفته شد پایه گذاری گردید .

معنای واژه ی cult در غرب در دهه ی 1960 و 1970 میلادی به نحو ی هیجان آمیز و با پیدائی تعداد زیادی از جنبش های دینی جایگزین که اعمالی غیر سنتی داشتند و گمان می شد که جوانان را به سوی مذهب خود منحرف می کنند ، تغییر کرد. عامه ی مردم این گروه ها و رهبرانشان را افراطی و خطرناک می دیدند واحساس می کردند که آنها بر روی پیروان خود تکنیک های کنترل ذهن را بکار می گیرند . کسانی که به فرقه های دینی جدید می پیوستند قربانیان تهدید و اجبار یا شستشوی مغزی و یا افرادی به حساب می آمدند که دچار اختلالات احساسی بودند .

واژه ی cult ، در کاربردی عمومی ، رفته رفته برای توصیف هرگروهی با پرستشی تعصب آلود نسبت به یک شخص ، جنبش ، یا علاقه ای مشترک بکار رفت .

 

علت پیدایش فرقه ها و ادیان جایگزین :

جنبش های دینی جایگزین تمایل دارند در جوامعی که نسبتاً باز بوده و در جایی که دو فرهنگ متفاوت به هم می رسند ،سربرآورده و شکوفا شوند .برای مثال : آنها در امپراتوری روم که نسبت به عقاید متفاوت تساهل ورزیده می شد و برفرهنگ ها ومردمانی مختلف حکومت می گردید رو به فزونی نهادند .

یکی از آن ادیان ، مسیحیت بود که بعد از تسخیر منطقه ی یهودا ( که امروزه جزو اسرائیل می باشد ) توسط رومی ها در 63 سال قبل از میلاد مسیح (ع) سر برآورد .در قرون وسطی بود که مسیحیت نفوذ خود را در اروپا استقرار بخشیده بود .اما ،کلیسای مسیحی نسبت به جنبش های دینی جدید تساهل نشان نداد و بجای آن ،گاهی درصدد خشونت ورزی علیه آنها و از بین بردنشان برآمد .

ایالات متحده ی آمریکا با تضمین قانونی آزادی دینی ، محل تولد و ظهور بسیاری از جنبش های دینی جدید شده است . آنها که در قرن نوزدهم میلادی پیدا شدند عبارتند از: " کلیسای حضرت مسیح (ع) قدیسین متأخر " ( 1830 )،" روحگرایی " ( حدوداً 1848 ) ، " شاهدان یهوه " ( 1872 ) ، " انجمن تئوسوفی " ( 1875 ) ، و"علم مسیحی " ( 1879 )." هیأت تبلیغی صلح جهانی پدر مقدس " در اواخر دهه ی 1910میلادی آغاز بکار کرد و به سرعت پیروان زیادی جذب کرد . این گروه ها ،نوعاً، حداقل در ابتدا ، با سوء ظن ، تمسخر و کینه ورزی و عداوت استقبال شدند .برای مثال : "اعضای کلیسای حضرت مسیح (ع) قدیسین متأخر "که گاهی تحت عنوان "مورمون "ها شناخته می شوند ، توسط مردمی بی سرو پا و راند شده از اجتماعات آنها مورد حمله ی فیزیکی قرار گرفتند .

پلورالیسم – [هم ]زیست[ی ] فرهنگ ها و عقاید متفاوت – درست از فردا روز پایان جنگ جهانی دوم ( 1939 – 1945 ) در اروپا و آمریکای شمالی شدیداً توسعه یافت .سربازان اشغالگر آمریکایی مستقر در ژاپن در معرض تعالیم " ذن " – مکتبی بودایی که بر مدی تیشن و مراقبه تأکید می ورزد – قرارگرفتند و پس از بازگشتن از ژاپن فرقه های ذن را راه اندازی کردند .

در دهه ی 1960 و 1970 تعداد فرقه های دینی جدید در آمریکا با سرعتی باور نکردنی رشد کرد .اندیشمندان، این رشد را تا حدی متأثر از فضا وشرایط اجتماعی و نیز تغییرات سیاسی ای می دانند که در آن جوانان سبک هایی جایگزین را برای زندگی می جویند. شاید مهمتر اینکه : رئیس جمهور ال. بی . جانسون در 1965 قوانینی را که به موجب آن مهاجرت از آسیا به ایالات متحده شدیداً کنترل می شد ، لغو کرد .در نتیجه ی این الغاء، شمار کثیری از مردم هند ، ژاپن ، کره، و جنوب شرقی آسیا به آمریکا وارد شدند .

در میان مهاجران ،" گورو"ها ، " سووامی " ها و مبلغینی که در پی تأسیس شاخه هایی از جنبش های دینی خود در آمریکا بودند ، وجود داشتند .این جنبش ها عبارت بود از : " انجمن بین المللی کریشنا آگاهی " ( هارا کریشنا ) از هند ، " هیأت تبلیغی نور مقدس " (که اکنون "الان ویتال" خوانده می شود )،همچنین از هند ، و"کلیسای اتحاد " از کره به رهبری " سان میونگ مون ". در اوایل دهه‌ی1970 هر کدام از این گروه ها پیروان اندکی را در ایالات متحده جذب کردند .

اما همه ی جنبش های جدید دینی از شرق نیامده بودند .گروه هایی هم که در ایالات متحده سربرآورده بودند در دهه ی 1960 و 1970 رشد سریعی را تجربه کردند ." کلیسای علم آئینی "که درسال 1954 توسط نویسنده و فیلسوف آمریکایی بنام " ال . رون هابارت " بوجود آمده بود ، طرفداران زیادی پیدا کرد . گروه های دیگری که سربرآوردند عبارت بود از :" راه بین المللی " تأسیس شده در دهه ی 1940 ، به وسیله ی وزیر رادیو" ویکتور پل وایرویل "، " کلیسای فاتح جهانی " ( که ابتدا به "فانوس اعلی "شناخته می شد ) تأسیس شده در دهه ی 1960 توسط عارفانی چون "مارک پرافت " و " الیزابت کلار پرافت " ، و " فرزندان خدا " (با نام متأخر " خاندان " ) تأسیس شده در 1968 به وسیله ی واعظ انجیلی بنام " دیوید برگ " .جنبش های دیگری نیز بوجود آمدند که بر جادوگری ، بت پرستی ، شیطان پرستی و غیب انگاری تأکید داشتند. .

فرقه های دینی جدید و ادیان جایگزین تمایل دارند که به وقت بی ثباتی اجتماعی بوجود آیند . آنها به اعضای [خود ] راه حل های روشنی را برای مشکلات پیچیده ارائه می دهند : وعده ی نجات ، و احساس امنیت با پیوستن به گروه .آشوب اجتماعی دهه ی 1960 و تجربه ی سبک های زندگی جایگزین احتمالاً به افزایش شدید عضویت در فرقه های دینی جدید کمک کرد . سبک زندگی اشتراکی که به وسیله ی ادیان جایگزین تمرین شد ، بسیاری از جوانانی را که به دنبال باز سازی جامعه بودند به خود جذب کرد .

 

جنبش ضد فرقه ای:

مخالفت با جنبش های دینی جدید در دهه ی 1960 ، به ویژه در میان والدین ، گسترش یافت .علت این مخالفت تلاش های گروه ها برای منحرف کردن جوانان و تقاضاهایی بود که گروه ها از[ به اصطلاح ]منحرفین داشتند .تلاش برای جذب و سرباز گیری ، برخی مواقع به اخراج جوانان از دانشگاه و رها کردن مسیر اهداف ، و پذیرفتن زندگی دینی تمام وقت در یک وضع گروهی ناآشنا منجرگردید. متحد الشکل شدن اعضا از روی صداقت و وفاداری و نظم و ادبی که گروه از آنها می خواست ، زنگ خطر را به صدا درآورد .گروه ،ممکن بود از آنها بخواهد که لباس هایی عجیب و غریب بپوشند ، رژیم غذایی غیر معمول یا سختی را پیش بگیرند ، ودر مواقعی خاص ،موسیقی [عبادی ]اجراء کرده یا مراقبه داشته باشند ، یا نام جدیدی برای خود انتخاب کنند .برخی از گروه ها از اعضا می خواستند که در اجتماعاتی منزوی به سرببرند واعضای ممنوع شده یا آنها که عضویت شان خاتمه یافته با اعضای خانواده زندگی کنند و دیگرانی هم بیرون ازفرقه.

والدین و وابستگان دیگر ، فرقه هارا متهم کردند که برای جذب و نگهداری اعضای جدید ، فریب و نیرنگ بکار بسته و از مهارت های روانشناختی، عملیاتی که کنترل ذهن یا شستشوی مغزی نام گرفت ، استفاده می کنند .آنها بعداً فرقه ها را متهم کردند که از تکنیک های شستشوی مغزاستفاده میکنند تا توان استقلال فکری و عملی اعضا از آنها سلب شود.اتهامات شستشوی مغزی بعد از خودکشی دستجمعی اعضای "معبد مردم "، مزرعه ای اشتراکی در "جونزتاون" درکشور گویان، در1975 قوت گرفت .طبق فرمان رهبرشان "جیم جونز" ، بیش از 900 نفر از پیروان فرقه که اکثراً آمریکایی بودند ،سم خورده و مردند.

نخستین گروه ضد فرقه ای،[به نام ]"کمیته ی آزادی فرزندانمان از [فرقه] فرزندان خدا "(که بعداً "اف.آر.ای.ای.سی.او.جی"یا "فریکوگ" ( FREECOG )خوانده شد) دراوایل دهه ی1970 شکل گرفت .گروه ضد فرقه ای "فریکوگ"، گروه "فرزندان خدا " را به دلیل اعمال جنسی نامتعارف ، شامل اعمال جنسی اشتراکی و جذب افراد جدید از طریق فریب جنسی ، محکوم کرد . آشکار شدن اینگونه اعمال و نظایر آن ، در اواسط دهه ی 1970منجر به [تأسیس ] جنبش ضد فرقه ای در آمریکای شمالی ، اروپای غربی ،و جاهای دیگرگردید.

در اوایل دهه ی1980 گروه های متشکل از والدین در چیزی که به"شبکه ی فرقه – آگاهی " معروف گردید، ترکیب شدند .پس از خودکشی دستجمعی در "جونزتاون "، محاکم دادرسی پارلمانی برعلیه پدیده ی فرقه های دینی جدید، در واشینگتن دی.سی منعقد گردید .دولت های دیگر نیز محاکم دادرسی تشکیل دادند که درآنها اعضای سابق فرقه و والدین شان برعلیه عضویت در فرقه شهادت دادند . به خاطر خطرات بالقوه ای که در عضویت در فرقه وجود دارد ، برای رهایی فرزندانشان از گروه، معتقد به مداخله ی زورمندانه بودند .فرزندان ،گاهی برخلاف میل خود ربوده وزندانی شدند .گروه های والدین از عملیات برنامه زدایی [ در تقابل با عملیات شستشوی مغزی فرقه] که فشار روانی سختی را در برمی گرفت تا وفاداری فرد به گروه را بشکند ، حمایت کردند . گروه های مدنی آزادیخواه این گونه کارها را مورد انتقاد قراردادند .مناقشه بر سر فرقه های دینی جدید،جایگاهی برای پژوهش های محققانه در خصوص ادیان جایگزین باز کرد .در اواسط دهه ی1980 ،بسیاری از اندیشمندان [ علوم ]اجتماعی که در خصوص ادیان جایگزین تحقیق می کردند مفاد اندکی در عقیده ی عامه یافتند که[ حاکی از آن بود که] فرقه ها برای جذب افراد، برشستشوی مغزی و فشارهای روانشناختی تکیه میکنند. برخی از اعضا که تحت عملیات برنامه زدایی قرارگرفته بودند با استناد به اینکه عملیات برنامه زدایی ،تخلف از حقوق مدنی است، برعلیه مجریان عملیات برنامه زدایی پیروزی دادگاهی بدست آوردند.این عقب نشینی موجب تضعیف جنبش ضد فرقه ای شد.

ضدیت با فرقه ها علاوه بر والدین از سوی مراجع دیگر نیز صورت گرفت .ادیان جدید ،به لحاظ تاریخی ، با مخالفت ادیان رسمی ، خصوصاً ، فرقه های مسیحی انجیلی [پروتستان] مواجه شده اند. عموماً ، [فرقه های ] مسیحی انجیلی ،گروه هایی که اصول و مبانی مسیحیت ارتدوکس را منکرند، به عنوان ادیانی منحرف به حساب آمده اند . .فعالیت ضد فرقه ای آنها در وهله ی اول شامل تولید ادبیاتی ضد فرقه ای نسبت به اعضای کلیسا و اعضای فرقه های دینی جدید شده است .

 

فرقه های خطرناک :

برخی از فرقه های دینی جدید یا ادیان جایگزین ، آشکارا خطرناکند.آنها به خشونت یا فعالیت ضد اجتماعی یا به قرارگرفتن اعضای خود در [معرض] خطر فیزیکی دامن می زنند. تعدادی اندک، اعضا را با خود کشی دستجمعی به کام مرگ فرستادند یا از خشونت ، شامل قتل علیه آدم هایی بیرون از فرقه ،حمایت کردند .جامعه شناسان تذکار می دهند که گرچه فرقه های خشونت گرا توجه رسانه هارا زیاد به جلب میکنند [ولی آنها] تنها اقلیت کوچکی از ادیان جایگزین را شامل میشوند.

فرقه های خطرناک تمایل دارند که ویژگی های معینی را سهم خود نمایند.این گروه ها ،نوعاً ، دارای رهبری ای فوق العاده اقتدارگرا هستند که درپی کنترل همه ی جوانب زندگی اعضا بوده و اجازه ی هیچگونه چون وچرایی را در باره ی تصمیمات به آنها نمی دهد.اینگونه رهبران ممکن است که خود را مافوق قانون بنشانند واز الزاماتی که دیگر اعضای گروه به آنها ملتزم میشوند، مستثنا کنند.آنها اغلب سناریوی روز رستاخیز را تبلیغ مکنند که این امر آزار و اذیت از سوی نیروهای بیرون از فرقه را[برایشان ] مسلم میکند وبه تبع آن نیاز به آمادگی برای یک نبرد قریب الوقوع و سرنوشت ساز ، نبردی نهایی بین خیرو شر[ را ایجاد می کند ]. آنها ممکن است که جهت آمادگی ،سلاح های آتشین زیادی جمع آوری کنند. متناوباً ، رهبران فرقه، شاید افراد را برای خودکشی آماده کنند ، کاری که بنا به عقیده ی گروه ، آنها را به جایگاه سعادت جاودانه منتقل می کند .

بزرگترین خسارت جانی مربوه به فعالیت های فرقه ای ،وقتی رخ داد که 913 نفر از اعضای "معبد مردم " در "جونز تاون "، مزرعه ای اشتراکی در "گونان" که توسط "پاستور جیم جونز " رهبری می شد ، مردند.در 1978 یکی ازنمایندگان کنگره ی آمریکا به منظور رسیدگی به[این ] اتهامات که گروه ، اعضا رابرخلاف میلشان نگه می دارد ، از مزرعه ی اشتراکی دیدن کرد .رهبران فرقه، نماینده و چهارنفر دیگر را که شامل سه گزارشگر روزنامه می شدند به قتل رساندند .سپس "جونز" دستور داد که پیروانش به صورت دستجمعی با نوشیدن" پانچ"[(نوشابه ای مرکب ازآب میوه و مشروبات گازدار) ] درآمیخته با سیانورخودکشی کنند .

چند فرقه دیگردر دهه ی 1990 دچار رسوایی جهانی شدند .در سال 1993 بین نمایندگان حکومت آمریکا و شاخه ی" داوودیان " از[ فرقه ی]"واکو" ، درتگزاس ، درگیری پیش آمد که درنتیجه ی آن، 80 نفر از داوودیان ، که حدوداً 20 کودک در میان آنها بود ، کشته شدند . [ در این درگیری ] چهارنماینده ی دولت فدرال نیز کشته شد .در 1994، 53 عضو [فرقه ی]"سنت بین المللی وخورشیدی نظم شوالیه گری "( که عرفاً "معبد خورشیدی "خوانده می شود )، و اعضایی در دو روستا در سوئیس و پایگاهی درنزدیکی مونترال کانادا خودکشی کردند . اعضای[ فرقه ی] "معبد خورشیدی " عقیده داشتند که روح مردگان آنها نهایتاً به سیاره ای دیگر منتقل می شود .

بسیاری از اعضای این فرقه براثر خودکشی یا قتل از 1995تا1997 جان باختند .در توکیوی ژاپن ، اعضای [ فرقه ی ] " اوم شین ریکیو"در 1995،گاز سمی اعصاب در یک ایستگاه زیرزمینی توکیو رها کردند که به موجب آن 12مسافر کشته و بیش از 5000 نفر زخمی شدند .رهبران گروه محاکمه شده و چند تن از آنها به مرگ محکوم گردیدند.

بزرگترین خودکشی دستجمعی در ایالات متحده و در سال 1997 ،وقتی رخ داد که 39 نفر از اعضای [فرقه ی ] "دروازه ی آسمان " خود را در" رانچو سانتا فی" کالیفورنیا کشتند . اعضای فرقه ،اعتقاد داشتند که باخود کشی ،ارواح آنها ،اجسادشان را ترک گفته و به اقلیمی بالاتر صعود می کنند . بخشی ازایمان آنها از اعتقاد به بشقاب پرنده ناشی می شود. آنها براین باور بودند که بشقاب پرنده در پشت ستاره ی دنباله دار هالی پنهان بوده و وقتی به زمین نزدیک میشود ،ارواح آنها را منتقل می کند .

 

آینده ی فرقه های دینی جدید :

جامعه شناسان انتظار دارند که ادیان جایگزین در غرب و در فضای آزادی فردی که برفرهنگ غربی مسلط است به رشد خود ادامه دهند .ضدیت با ادیان جایگزین ،معمولاً ، در آمریکای شمالی فروکش کرده است .جنبش عصرجدید، تساهل نسبت به تجربه های معنوی مختلف را افزایش داده و موضع مردم را نسبت به دین تغییر داده است .اما ضدیت با ادیان جایگزین در دیگر کشورها ،به ویژه اروپای غربی شدیدتر رشد داشته است . به عنوان مثال ،حکومت های فرانسه و آلمان ، ، کلیسای علم آئینی را به عنوان دین به رسمیت نمی شناسند ؛ برخی مقامات رسمی ادعا می کنند که سازمان آن ،ضد دموکراسی است .فرقه های دینی دیگر که در اروپا به مشکل برخورده اند شامل " شاهدان یهوه " و کلیسای اتحاد " می شود .

 

انواع فرقه هاي شبه عرفاني

فرقه های شبه عرفانی در جهان به 7 دسته کلی تقسیم می شوند که به طور کلی و اختصار بیان می گردد:

1) عرفان های هندی 2) عرفان های امریکایی 3) عرفان مسیحیت 4) عرفان یهود 5) عرفان چینی

6) پدیده ای به نام فراعلم یا فراروانشناسی 7) سینمای ماوراء

فرقه های معنوی هند به دو دسته سنتی و نوظهور تقسیم می شوند. فرقه های سنتی شامل آئین ودا، آئین برهمن، آئین جین، آئین بودا و آئین تنتره است.

برهمن ها به ایده تناسخ معتقد هستند؛ یعنی هر وقت موجودی از بین برود، روح آن از کالبد جدا شده و در همین دنیا به کالبد موجود دیگری درمی آید و این به معنی نفی معاد و قیامت است و باید بدانیم که تناسخ با فرهنگ هندوها کاملاً گره خورده است. جینی ها به دو اصل اعتقاد دارند: یکی ریاضت شاقه؛ یعنی اگر انسان بخواهد به تعالی برسد باید با ریاضت های شاق و دشوار مسیر را طی کند و دوم نیازردن جانداران به حدی که کشاورزی در نزد آنها حرام است! بوداها به 4 اصل معتقد هستند؛ اصل رنج (زندگی سراسر رنج است)، ریشه تمامی رنج ها، آرزوها و امیال، هواهای نفسانی است، باید با آرزوها جنگید و برنامه عملی برای این مبارزه، که برای هر یک از این ها قاعده هائی را مطرح می کند. نکته قابل توجه این است که بودا به طرز افراطی به همه ی مسائل زندگی نگاه کرده است و زندگی و حیات انسان و دنیا را سیاه نمایی می کند ولی اسلام نگاهش اینگونه نیست، نگاه اسلام، نگاه متوازن و متعادل است، طبق آیات قرآن زندگی دنیا دو بخشی است؛ بخشی از آن آلام و رنج هاست اما بخش دیگر آن پر از زیبائی هاست.

بودا انسان را به فرار از رنج ها دعوت می کند، حال آنکه این فرار امکان پذیر نیست و فلسفه آن تذکر و توجه به خدا است و این حلقه مفقوده اندیشه های بوداست.

آئین تنتره هر گونه تحرک و تعالی و پویایی انسان را حاصل تعاملات جنیستی می داند و نکته قابل توجه در مورد آئین های هندی این است که همه آن ها حاصل تجربیات درونی انسان است؛ بنابراین ارتباطی با وحی الهی ندارند.

فرقه های نوظهور هندی شامل یوگا، اشو، سای بابا، رام ا...، کریشنا، یوگاناندا و دالایی لامای می باشد.

امروز در کشور حدود هزار مرکز آموزش یوگا فعال است که بسیاری از این ها غیرقانونی و غیر رسمی فعالیت می کنند. یوگا هشت مرحله دارد که این هشت مرحله حدود هزار تکنیک را شامل می شود. این تکنیک ها بسیار حساس است خصوصاً بعضی از آن ها اگر درست آموزش داده نشود آثار مخربی خواهد داشت که گاهی منجر به کمردردها و دیسک های شدید و علاج ناپذیر می شود. در یوگا اعتقاد به این نکته وجود دارد که کیهان یکپارچه ای انرژی است و در بدن اکثر انسان ها این انرژی ها خفته اند و باید آن را با راهکارهایی از قبیل موسیقی درمانی، سنگ درمانی، رنگ درمانی و... بیدار کرد. امروزه انرژی درمانی در جهان دارای جایگاه علمی است، اما در بعضی کشورها از جمله ایران، سوء استفاده شده و افراد مدعی به نام انرژی درمانگر خودشان را معرفی می کنند و بدون این که زمینه های علمی را فرا گرفته باشند به عنوان یک دکان و مغازه از این شیوه ها استفاده می کنند.

یوگا مجموعه تکنیک های ورزشی است که اگر درست فرا گرفته شود آثار مثبتی از قبیل کاهش اختلالات روحی، روانی، آرامش فکر و... دارد. اما نکته اینجاست که یوگا هیچ ارتباطی به عرفان ندارد. یکی از مسائلی که امروز در کشور ما تبلیغ می شود می گویند یوگا انسان را به آسمان می برد. اساساً انواع فرقه های معنوی هند از جمله یوگا هیچ اعتقادی به خدا ندارند.

 

امروزه عرفان ها دو دسته اند: عرفان های سکولار و عرفان های دینی. عرفان سکولار سه عنصر اساسی دارد:

1) هیچگونه اعتقاد به خدا در آن نیست.

2) فاقد شریعت وحیانی و آسمانی است.

3) فاقد اعتقاد به قیامت و جهان دیگر است.

 

لذا هر گونه مکتب عرفانی که این سه در آن باشد عرفان سکولار است. عرفان های هندی این گونه‌اند.

دومین کیش نوظهور هندی، اشو است. اولین و مهمترین اصل معنوی اندیشه های اشو اصل عشق است. او عشق را زمینی و جنسی می داند. وی به دلیل فساد اخلاقی از امریکا اخراج شد. از جمله خصوصیات آیین اشو نفی اعتقادات، نفی زهد و توبه، نفی زیارت، نفی مذهب، نفی تقدیر، جواز بت پرستی و... می باشد.

یکی از مسائل مهمی که در عرفان های هندی مطرح است قدرت های خارق العاده است که بسیاری از آن ها دروغ است و در برخی موارد باید گفت که این خاصیت نفس است که اگر آن را محدود کنیم و به گونه ای خاص تمرین دهیم، قدرت ها و توانایی های آن آشکار می شود. باید توجه داشت قدرت های معنوی و حرکات خارق العاده، فی نفسه، نه عرفان است و نه نشانه ای از عرفان راستین.عرفان حقیقی چیزی جز تقرب و معرفت به خدا نیست. البته اگر انسان در مسیر معنویت راستین قرار گیرد در طی مسیر به او هدایا و جوایزی خواهند داد که یکی از آنها ممکن است قدرت های خارق العاده باشد ولی باید توجه داشت که این ها هدف نیست، بلکه فقط وسیله ای است برای یاری انسان ها و هرکس به این توانایی ها و قدرت ها توجه کرد و آن ها را برای خود هدف قرار داد، از همان لحظه سقوط و انحطاط او آغاز می شود.

 

عوامل پیدایش معنویت‌های نوظهور

معمولاً این‌طور گفته می‌شود كه ما در عصر بازگشت انسان به معنویت یا بازگشت معنویت به زندگی بشر به سر می‌بریم؛ اما نگاهی به روند شتاب‌زده و گستردة معنویت‌گرایی كه بیش از چند دهه از عمر آن نمی‌گذرد، به وضوح نشان می‌دهد با پدیدة انفجار معنویت رو به رو هستیم.

معمولاً این‌طور گفته می‌شود كه ما در عصر بازگشت انسان به معنویت یا بازگشت معنویت به زندگی بشر به سر می‌بریم؛ اما نگاهی به روند شتاب‌زده و گستردة معنویت‌گرایی كه بیش از چند دهه از عمر آن نمی‌گذرد، به وضوح نشان می‌دهد با پدیدة انفجار معنویت رو به رو هستیم. انسان مدرن كه به سختى، دور از معنویات نگه داشته می‌شد و در تمدنی زندگی می‌كرد كه غیر از جهان و زندگی مادی برای چیز دیگری ارزش قائل نبود، حریص، عجول و عنان گسیخته به معنویات روی آورده و همانند مردمانی كه در قحطی به سر می‌برند و انبار نانی یافته‌اند، سنت‌های كهن عرفانی و معنوی را برگرفته، هر كس تكه یا تكه‌هایی از مكاتب مختلف را چنگ زده، می‌كوشد روح تشنة خود را با آن سیراب كند.

«میلتون»، پركارترین محقق در حوزة جامعه‌شناسی ادیان نوپدید می‌نویسد:

بیش از دو هزار فرقة معنویت‌گرا در آمریكا و بیش از دوهزار جریان معنویت‌جویی در اروپا است و درصد كمی از آنها مشتركند.

در حقیقت، با گذشت حدود چهل سال، قریب به چهار هزار مكتب و فرقة عرفانی و معنوی در جهان غرب شكل گرفته است. این جریان‌های معنویت‌گرا، طیف بسیار متنوعی را شامل می‌شوند كه از عرفان ادیان ابراهیمی تا استفاده از مواد مخدر و روابط آزاد جنسی را در بر می‌گیرد. در واقع، هر چیز كه به نوعی فرصت رهایی از چارچوب‌های جامعة مدرن و روگردانی از هنجارهای تمدن مادی و سرمایه‌داری را فراهم كند، معنویت شناخته می‌شود.

در این شرایط، معنویت، هر آن چیزی است كه برای اعراض از زندگی مادی و تمدن غالب و ارزش‌ها و هنجارهای سرمایه‌داری فرصتی فراهم سازد. مادیات برای انسان معاصر، همین مدل یكنواخت زندگی غربی و ارزش‌ها و اهداف زندگی روزمره است و به هر نحو كه بتوان از این چارچوب بیرون زد و نفسی كشید، صورتي از معنویت ايجاد شده است. معنویت در فرهنگ امروز انسان مدرن يا پست مدرن هر گونه فراروي، روگردانی ونه گفتن به معیارها و هنجارهای زندگی مادی مدرن است.

در دنياي امروز كه مرزهاي فرهنگي كمرنگ شده و سواره‌نظام و پياده‌نظام رسانه‌اى، ابر فرهنگ غرب را در جهان می‌گستراند، جهان اسلام نیز از حضور این جریان‌های هزار رنگ منزه و پاك نمانده است؛ از این رو مطالعة نقادانة این فرقه‌ها ـ به‌ویژه آنها كه در ایران پركارترند ـ ضروری است و كوتاهی در این امر زیان‌های جبران ناپذیری را به فرهنگ و سایر ساحت‌های حیات اجتماعی وارد خواهد كرد.

كثرت فرقه‌هاي معنویت‌گرايي كه در ايران رايج هستند، به راستی همت، دانش و مهارت محققان را به مصاف می‌طلبد. البته ممكن است بعضی از صاحب‌نظران ارجمند گمان كنند كه بهتر است تنها عرفان اسلامی را ارائه دهیم و در این صورت از نقد مستقل این فرقه‌های معنوی بی‌نیاز هستیم. در حالی كه از چند جهت نقد مستقل این جریان‌ها ضروری می‌نماید: نخست اینكه این فرقه‌ها به سبب نفوذ در فرهنگ مسلمانان، تعالیم و روش‌های خود را با برخی آموزه‌های اسلام همانند معرفی كرده، اذعان می‌كنند ما همان چیزی را می‌گوییم و می‌خواهیم كه عرفان اسلامی می‌جوید، تنها زبان و شيوة ما امروزى، متفاوت و مردمی‌تر است؛ به اين دليل لازم است تفاوت‌ها و كاستي‌هاي این جریان‌های معنویت‌گرا نقادي و تبيين شود، تا از این تشبیه جلوگیری كرده و این شبهه را برطرف كند. دوم اینكه عرفان اسلامی برای ارائه، نیازمند زبان و مخاطب‌شناسی امروزین است و نمی‌توان با خواندن آثار گذشته به تنهایی با جامعة امروزی ارتباط برقرار كرد و تحفه‌ای محبوب و دلنشین به جامعة فرهنگی ارمغان داد. معنویت‌هاي نوظهور با اينكه ساختار، اهداف و محتوای مناسبی ندارند، معمولاً ادبیات سهل و دلپذیری را به كار می‌گیرند كه آشنایی با آن، اساتید و پژوهشگران عرفان اسلامی را برای بازخوانی یا تولید عرفان اسلامی برای مخاطب امروزی و در جامعة معاصر، توانمند می‌سازد. سوم اینكه شناخت نقاط ضعف، كژی‌ها و كاستی‌های عرفان‌ها یا ادیان عصر جدید، كمك می‌كند در ارائة امروزین عرفان اسلامی و باز تولید تعالیم و آموزه‌های آن بر اساس شرایط مخاطب معاصر، به بیراهه نرویم و آسیب‌های نوآوری در این حوزه را كاهش دهیم.

 

شيداي فطرى

همة انسان‌ها، فطرتی الهی دارند كه همواره آنها را به سوی خداوند فرا می‌خواند. این صدایی است كه هیچ‌گاه خاموش نمی‌شود و نوری است كه فروغ آن افول نمی‌كند: «لا تبدیل لخلق الله».فطرت، همان بعد ملكوتی و روحانی انسان است كه در عالم الستْ، در محضر ربوبی بوده و او را به روشنی شناخته است. عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) پرسید: كدام فطرت است كه آیة شریف «فطرة الله التی فطر الناس علیها» از آن یاد كرده است؟ امام فرمود: «اسلام است كه وقتی خداوند از بشر بر توحید خویش پیمان می‌گرفت، به مؤمن و كافر فرمود: ألست بربّكم».

ابن مسكان می‌گوید از امام صادق(ع) پرسیدم: گواهي گرفتن كه در آية «و إذ أخذ ربّك من بني‌آدم من ذرّيـّتهم فأشهدهم علي أنفسهم ألست بربّكم قالوا بلى...» آمده آیا دیدن حقیقی بوده است؟ فرمود: «آرى؛ اما مردم آن را از یاد برده‌اند؛ ولی اصل آن معرفت را از دست ندادند و به زودی به یاد خواهند آورد و اگر معرفت هم از دست می‌رفت، هیچ كس نمی‌فهمید خالق و روزی دهنده‌اش كیست».2فطرت، سطحی از وجود انسان است كه در محضر خدا حاضر بوده و شاهد جلال و جمال، شكوه و كمال، نور و سرور، علم و قدرت، لطف و رحمت و سایر كمالات جلوه‌های صفات عالی الهی است؛ از این رو گرایش‌هایی از جان آدمی سر بر كشیده، او را به سوی سرچشمة بی‌كران هستی و كمال هدایت می‌كند. با تكيه بر اين سرماية معنوي درون و مطالعة فطرت و دنبال كردن آروزها و خواسته‌هايش مي‌توان به اصل هستى، زيبايى، عشق و كمال رسید. كسی كه كتاب فطرت را مطالعه كند، به خدا می‌رسد. فطرت، هادی درونی و دعوت رسای خدا است كه از درون هر انسان، برخاسته، او را به سوی مقصد حقیقی و اصل خویش فرامی‌خواند. طبیعت انسان، چيزي جز اين تن مادي است كه بيشتر مردم خود را با آن اشتباه مي‌گيرند و فراموش مي‌كنند كه در حقیقت، روحند و هویت اصیلشان منوط به فطرت و بعد ملكوتی وجودشان است.اگر مردم، فطرت الهی خویش را در نظر نگیرند و مقتضیات آن را با مقتضیات طبیعت از هم با نشناسند، از هدایت‌های فطری محروم و در تمنیات طبیعی گرفتار می‌شوند. در این صورت، فریفتة اموری خواهد شد كه مطلوب حقیقی و مورد تمنّای فطرت نیست. البته هدایت فطری و دعوت الهی كه نور او در وجود ما است هیچ‌گاه خاموش نمی‌شود؛ ولی كسانی كه از پس حجاب طبیعت آن را می‌شنوند و می‌بینند، از ملاقات با حقیقت ناب محروم شده، از كژراهة تمنّاهای طبیعی برای تحقق خواسته‌های فطری می‌كوشند و خود فریبی معنوی از همین جا آغاز می‌شود. در این وضعیت، انسان در پي خواسته‌هاي طبيعي مي‌رود و مي‌پندارد حقيقت و معنویت را خواهد يافت يا خواسته‌هاي مادي و عادي خود را معنویت و مصداق راستين نياز فطري خويش مي‌انگارد.

معنویت‌های نوظهور، در راستای تمنای فطری انسان هستند؛ ولی پاسخی مسخ شده به آن می‌دهند. فطرت، شیفتة عاشق شدن و دل بستن است؛ اما معنویت‌هاي نوظهور نظير «اشو» و «كوئيلو»، عشقی هوسناك و شهوت‌آلود را پیشنهاد می‌كنند. فطرت ما تشنة مشاهدة عظمت، شكوه و جلال الهی و تجربة هیبت و خشیت در برابر آن است؛ اما «مرلین منسون» پاسخ آن را كلیپ‌ها و موسیقی هولناك بلك متال می‌دهد. ما شیدای پرستیدن هستیم؛ ولی «سای‌بابا» خود را خدای پرستیدنی و خالق هستی معرفی می‌كند.

 

بن‌بست فلسفة مدرن

از حدود چهارصد سال پیش در مغرب زمین، اندیشه‌ای پیدا شد كه بعدها تمام جهان را فراگرفت و آن ایده، توانایی بشر در تأمین سعادت و بی‌نیازی از دین و تعالیم مقدس بود. انسان دورة رنسانس، پنداشت كه با سه شعار «عقل»، «طبیعت» و «پیشرفت» می‌تواند بهشت موعود را در زمین بنا كند4 و فریاد استغنا از دین و معنویات و خداوند را در زمین طنین افكن سازد؛ اما با گذشت چند قرن و وضعیت فلاكت‌بار زمین در قرن بیستم و پس از دو جنگ ویران‌گر جهانی و آسیب‌های گستردة محیط زیست به واسطة تكنولوژی و رشد دانش بشری در سه شعار عصر روشنگری تردید جدی پدید آمد. آیا عقل برای فهم هر چه به فراتر از آن وجود ندارد؟ و آیا پیشرفت علمی و مادی می‌تواند به خوشبختی و كامیابی بشر منجر شود؟

این تردیدها، مرحلة نوینی را برای تمدن كنونی بشر ایجاد كرده كه آن را دورة پست مدرن می‌نامند. در این دوران، مرز میان مدرن و كهن كمرنگ شده و بشر، درمان ناكامی‌ها و جبران شكست‌های خود را در میراث كهن بشری از جمله معنویات می‌جوید. شكست علم، تكنولوژى، اصالت دادن به عقل دنیااندیش، طبیعت‌گرایی افراطی و نفی ماوراء، زمينه‌ساز رويش و پيدايش فرقه‌هاي نوظهور معنویت‌گرا بوده است. معنویت‌هاي نو ظهور، می‌كوشند عالم غیب و فراطبیعت بارز این نو نگرش به عالم است كه با طرح ایدة سفر روح به عوالم بالا، از طبیعت فرا رفته و با راه‌هایی كه پیشنهاد می‌كند عقل را با شیوه‌های دیگری جایگزین كرده است و می‌خواهد به جای پیشرفت در زمین، تعالی و عروج روح را به انسان معاصر پیشنهاد كند.

 

شاخص‌ها و ويژگي‌هاي معنويت‌هاي نوظهور

1 - التيام روج‌هاي رواني

انسان امروز در زندان تنهايي، گستگي پيوندها، فشارهاي رواني، اضطراب‌ها، افسردگي‌ها و پوچي و بي معنايي گرفتار است. معنويت‌هاي نوظهور صرفا براي حل اين مشكلات به عرصة حيات بشري وارد شده است. اشو مي‌كوشد تا به پيوندهاي كوتاه مدت و نا پايدار كه افسردگي و پوچي را بر روح و روان مستولي مي‌كند، معنا دهد. او مي‌گويد كه عشق حقيقتا همين است نا پايدار و گذرا و هنگامي كه مي‌رود رفتنش را بپذير، گل حقيقي مي‌رويد، شكوفه مي‌دهد و مي‌پژمرد، اما گل مصنوعي هميشه همان‌طور مي‌ماند. بگذاريد عشق زنده باشد و اگر پژمرد سراغ شكوفه ديگري برويد كه در حال رويش و زندگي است.

كوئيلو نيز مي‌گويد معشوق مي‌رود و اين عشق است كه مي‌ماند مهم نيست با چه كسي خود عشق مهم است و به زندگي معنا مي‌دهد.

 

 

 

 

 

 

2 - ناتواني از ايجاد تحول در زندگي

ناتواني از ايجاد تحول و بسندگي به حداقل تغييرات خاموش در فرد از ويژگي‌هاي اين موج است. ماهاريشي ماهش بنيان گذار تي.ام. (مدتيشن متعالي) مي‌گويد شمانمي توانيد ديگران را تغيير دهيد يا جهان را عوض كنيد، اما مي‌توانيد خود را تغيير دهيد. پس موضع و ديدگاه خود را عوض كنيد و بدي‌ها را از نو نگاه كنيد، زيبا ببينيد، خوب بنگريد، همه چيز قابل تحمل و خواستني مي‌شود. همه تغييرات شگفت انگيز و تحول خلاقي كه روي آن تأكيد مي‌شود چيزي جز تغييراتي در بينش و نگرش نيست. البته اين مطلب تا جايي درست است ولي قدرت انسان در تغيير محيط را نديده گرفته و انسان را عاجز مي‌انگارد و ناتوان مي‌سازد.

معنويت‌هاي نوظهور در متن همين نظام تمدني به كار مي‌آيد و راه ديگري را به انسان نشان نمي دهد. اين معنويت‌ها تنها افراد را براي تحمل همين وضع موجود زندگي آماده مي‌كنند و سطح آمادگي او را براي زيستن در چارچوب تمدن كنوني با همه آسيب‌ها و كژي‌ها و كاستي‌هايش افزايش مي‌دهند.

 

3 - ستم پذيري

معنويت‌هاي نوظهور مردم را سر به زير و سيلي پذير بارمي آورد و روحية عزت و آزادگي را در قلب‌ها مي‌ميراند. اين معنويت‌ها مي‌كوشند مردم را تسليم نظم موجود و مطيع قدرت‌هاي حاكم گردانند و سكوت در برابر ستم را به آنها مي‌آموزند و به عنوان يك ارزش اخلاقي و معنوي تعليم مي‌دهند. در فالون دافا اعتقاد براين است كه هر كس كه مورد ظلم واقع مي‌شود، در حال تصفية روحاني و جبران ظلمي است كه در زندگي پيشين بر ديگري رواداشته است. كسي كه به ياري مظلوم مي‌رود در حقيقت تزكيه او را با مشكل مواجه ساخته است. در انديشه‌هاي دالايي هر كسي بدي و ظلم مي‌كند، خود بيش از همه از درون رنج مي‌برد و آزرده مي‌شود در نتيجه نيازي نيست كه با او مقابله شود. رنج دروني برايش كافي است و او را به حال خود بايد گذاشت. با اين استدلال او با اعدام جنايتكار پليدي همانند صدام مخالفت مي‌كند. و با چشم فروبستن بر ظلم‌هاي دردناك اشغالگران قدس، به آن سرزمين سفر كرده با آنها دست دوستي مي‌دهد.

4 - اسراف ميراث معنوي انسان

در معنويات صحبت از شادي، معنا، زندگي، عشق، خدا، آرامش، روح و... است اما هيچ كدام به معناي حقيقي و عظيمي كه دارند نمي رسند. اين معاني سحطي و حد اقلي كه معنويت‌هاي نوظهور ارائه مي‌دهند، به راستي اسراف در ميراث معنوي بشر است. عشقي كه پائولو كوئيليو معرفي مي‌كنند و در توضيح آن به شرح فرازهايي از رسالة پولس قديس مي‌پردازد عشق مقدسي كه در مسحيت مطرح بوده نيست. عشقي پاك مسيحي كه حتي در روابط مقدس زناشويي نيز به افراط رفته و آن را ممنوع مي‌داند، كجا و عشق روسپي گرايانة كوئيليو در رمان‌هاي ورونيكا و زهير كجا؟ سرور عرفان كجا و سرخوشي دالايي لاما كجا؟ نفس مطمئنة قرآن كجا و ريلكسيشن ماهاريشي كجا؟ عشق مقدس الذين آمنوا اشد حبا لله كجا و عشق مبتذل اشو كجا؟

از دالايي لاما، رهبر بوداييان تبت، مي‌پرسند بزرگ ترين آرزوي شما چيست؟ پاسخ مي‌دهد، خوراكي خوب و خوابي خوش. اين سخن او براي اين است كه آرامش و شادي در بي آرزويي است. و بي‌آرزويي او به از دست دادن همت بلند منجر شده است. و نتوانسته وارستگي را با بلند همتي جمع كند. به راستي اگر گوهرهاي گرانبهاي معنوي بشر اين طور تباه شود و در بين مردم اين گونه مسخ شده جابيفتد، چگونه مي‌توان دوب اره آنها را به انسان باز گرداند.

 

5 - پلوراليسم مخاطب گرايانه

اكنكار، فالون دافا، تي.ام كارها، همه و همه خودرا فرار از اديان و جامع آن‌ها معرفي مي‌كنند، ما اك مسيحي، اك يهودي، اك بودايي و اك مسلمان داريم. فرقة رام الله در ايران در مورد حضرت مسيح مي‌گويد: مسيح به معراج رفت ولي عيسا به صليب كشيده شد و در توجيه اين سخن نغز مي‌گويد: مخاطبان من هم مسلمان‌اند و هم مسيحي و من بايد به گونه اي سخن بگويم كه همه را جذب كنم.

افرادي نظير اشو و كوئيليو از كتب عرفاني اسلامي حتي قرآن، از عهد جديد و عهد عتيق از تائوته چينگ كتاب مقدس تائوئيست‌ها از متون مقدس بودايي و غيره استفاده مي‌كنند. معنويت‌هاي نوظهور در صدد ايجاد ديني جهاني‌اند و از اين رهگذر در ايجاد ابرفرهنگ جهاني براي تكميل پروژة جهاني‌سازي نظام سلطه نقش جدي ايفا مي‌كنند. در معنويت‌هاي نوظهور حقيقت مهم نيست، بلكه كارآيي مهم است و در اين صورت اهميت ندارد كه كدام دين و آيين معنوي كامل‌تر و درست‌تر است، بلكه هر كدام كه تو را آرام مي‌كند مي‌تواند دين تو باشد. دالايي لاما مي‌گويد ممكن است كسي با اعتقاد به خدا به آرامش برسد و ديگري با انكار خدا هر كدام بايد داروي مورد نياز خود را انتخاب كنند.

 

 

 

 

 

 

منابع:

1. كافى، ج 2، ص 12.

2. تفسير قمى، ج 1، ص 248.

3. آيت الله شاه‌آبادى، رشحات البحار، ص 6.

4. لوسین گلدمن، فلسفة روشنگرى، ترجمة شيوا كاويانى، مقدمة مترجم، ص 2119.

5. پائول توئیچل، اكنكار، كلید جهان‌های اسرار، ترجمة: هوشنگ اهرپور، ص 15.

و سايت هاي

"Cult," Microsoft® Encarta® Online Encyclopedia 2004

http://encarta.msn.com © 1997-2004 Microsoft Corporation

http://www.tebyan.net

 

  انتشار : ۱۹ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 328

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما