مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 1964
  • بازدید دیروز : 3594
  • بازدید کل : 13137555

ماجراي هابيل و قابيل


« ماجراي هابيل و قابيل»

 

مقدمه :

يکي از مقولات مهم در نظام عالم بحث شئون (جايگاه ها) مي باشد که ايمان به آن ، درجة نهم ايمان است. افرادي همچون سلمان (ع) به اين درجه از ايمان رسيدند واهميت اين موضوع تا آنجاست که سلمان (ع) «منا اهل البيت» شد. بديهي است که رعايت نکردن جايگاهها در نظام عالم مقابل ايمان به شئون قرار مي گيرد و تبعات بسيار بدي خواهد داشت. يکي از اين ماجراها که در اين نوشته مطرح مي کنيم ماجراي فرزندان آدم (ع) است که با توکل بر خدا به اين موضوع مي پردازيم.

 

خداوند در آيه 27سوره مائده مي فرمايد:

و داستان دو پسر آدم را به درستي بر ايشان بخوان‏، هنگامي كه [هر يك از آن دو،] قربانيي پيش داشتند. پس‏، از يكي از آن دو پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد. [قابيل‏] گفت‏: «حتماً تو را خواهم كشت‏.» [هابيل‏] گفت‏: «خدا فقط از تقواپيشگان مي‏پذيرد».

خداوند به آدم عليه السلام وحى كرد كه مى خواهم در زمين عالِمی كه به وسيله او آيين من شناسانده شود ، وجود داشته باشد و قرار است چنين عالمى از نسل تو باشد، لذا اسم اعظم و ميراث نبوت و آنچه را كه به تو آموختم و هر چه كه مردم بدان احتياج دارند، همه را به هابیل بسپار. آدم عليه السلام نيز اين فرمان خدا را انجام داد. وقتى قابيل از ماجرا باخبر شد، سخت غضبناك گشت . به نزد پدر آمد و گفت : پدر جان ! مگر من از هابيل بزرگتر نبودم و در منصب جانشينى شايسته تر از او نيستم ؟ آدم عليه السلام فرمود: فرزندم ! اين كار دست من نيست ، خداوند امر نموده ، و او هر كس را بخواهد به اين منصب مى رساند. اگر چه تو فرزند بزرگتر من هستى اما خداوند او را به اين مقام انتخاب فرمود و اگر سخنانم را باور ندارى و قصد دارى يقين پيدا كنى ، هر يك از شما قربانى به پيشگاه خدا تقديم كنيد. قربانى هر كدام پذيرفته شد، او لايق تر از ديگرى است. رمز پذيرش قربانى آن بود كه آتش از آسمان مى آمد و قربانى را مى سوزاند. قابيل چون كشاورز بود مقدارى گندم نامرغوب براى قربانى خويش آماده ساخت و هابيل كه دامدارى داشت گوسفندى از ميان گوسفندهاى چاق و فربه براى قربانى اش برگزيد. در يك جا در كنار هم قرار دادند و هر كدام اميدوار بودند كه در اين مسابقه پيروز شوند. سرانجام قربانى هابيل قبول شد و آتش به نشانه قبولى گوسفند را سوزاند و قربانى قابيل مورد قبول واقع نشد. شيطان به نزد قابيل آمد و به وى گفت چون تو با هابيل برادر هستى ، اين پيش آمد فعلاً مهم نيست ، اما بعدها كه از شما نسلى به وجود مى آيد، فرزندان هابيل به فرزندان تو فخر خواهند فروخت و به آنان مى گويند ما فرزندان كسى هستيم كه قربانى او پذيرفته شد ولى قربانى پدرت قبول نگرديد، چنانچه هابيل را بكشى پدرت به ناچار منصب جانشينى را به تو واگذار مى كند1.

 

در آيه 30 سوره مائده خداوند نفس اماره را مطرح مي کند که قابيل را به کشتن برادر ترغيب مي کند.

پس نفس [اماره‏]اش او را به قتل برادرش ترغيب كرد، و وي را كشت و از زيانكاران شد.

 

از يک طرف خداوند دراين آيه نفس اماره را مشوق قابيل مي داند. ازطرف ديگر در ماجراي فرزندان آدم (ع) از معصوم حديث است که آدم (ع)فرزند کافر به دنيا نياورد بلکه فرزندانش حنيف مسلم بودند. شايد بگوييد مگرممکن است حنيف از نفس اماره تبعيت کند؟ توجه شما را به آيه 55 سوره نور جلب مي کنم:

خداوند به کساني از شما که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده‏اند وعده مي‏دهد که قطعاً آنان را حکمران روي زمين خواهد کرد، همان گونه که به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد؛ و دين و آييني را که براي آنان پسنديده، پابرجا و ريشه‏دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مي‏کند، آنچنان که تنها مرا مي پرستند و چيزي را شريک من نخواهند ساخت و کساني که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند.

در اين آيه که مربوط به بعد از ظهور است ديگر شيطاني وجود ندارد اما خداوند وجود فاسقان را مطرح مي کند واين فاسقان همان کساني هستند که داراي ايمان وعمل صالح بودند.

از اين حديث ماجرا بسيار سنگين مي شود. قابيل حنيف ومسلمان بود ، اما حسدي که در دل داشت تمام اينها را نابود کرد وبرادرش را کشت . اين واقعه در ابتداي حرکت بشر ماکتي است براي وقايع آخر الزمان، ودر آيه 55 سوره نور به آن اشاره شد . قابيل حنيف و مسلمان بود اما با اين همه ، شئون را رعايت نکرد. شيطان نيز جزء ملائک بود ولي او نيز شئون را رعايت نکرد و به آدم (ع) حسادت کرد. اين ماجرا (حسد ورزيدن به جاي ايمان به شئون) بارها و بارها ظهور را عقب انداخته است. در سقيفه بني ساعده هم هيچ کدام از آن اعضا شأن اميرالمومنين (ع) را رعايت نکردند. کسي که اگر حاکم جامعه مي شد بعد از پنج سال يا نهايتاً ده سال ظلمات دنيا را مي شکست ، يعني نشئه حق بر پا مي شد . درماجراي يوسف (ع) برادران يوسف را مي بينيم که آنها نيز حسد را به جاي ايمان به شأن برادرشان در دل نهادند وباعث دوري از برادرشان به مدت بيش از سي سال شدند. در اين ميان يوسف (ع) صحنه اي را براي تربيت مردم وبرادران در قالب قحطي هفت ساله رقم مي زند تا برادران به گناه خود اعتراف کرده وتوبه کنند ، با اين اوصاف مي بينيم که رعايت نکردن جايگاهها در نظام عالم صدمات شديدي را بر پيکره بشريّت وارد آورده است ورشد وتکامل اورا نه تنها به تعويق انداخته، بلکه او را به نابودي کشانده است. حکايت مردم در آخر الزمان نيز همين است ؛ تا در قالب صحنه ها تربيت شده ونسبت به امام زمانشان معرفت پيدا کرده وشأنش را بشناسند و ايمان بیاورند. به ياري خداوند ما شيعيان در اين صحنه ها سر بلند بيرون آييم.

 

  انتشار : ۱۹ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 148

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما