مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 2855
  • بازدید دیروز : 2675
  • بازدید کل : 13134852

سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران اصلاحات در قبال کشورهای غرب آسیا


 

 

مرکز آموزش علمی کاربردی شهید محلاتی

 

 

 

 

عنوان:

سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران اصلاحات در قبال کشورهای غرب آسیا

 

استاد محترم:

جناب آقای نعیم آبادی

 

 

دانشجو:

سعید ابرازه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بهار 1395


سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران اصلاحات در قبال کشورهای غرب آسیا

 

مقدمه

طراحان سیاست بین المللی در تدوین استراتژی ملی کشورها، می باید عناصر مهم، اساسی و مثبت مورد توجه سایر کشورهای جهان را در نظر بگیرند. در محیط بین المللی، کشورهایی موفق ترند که دولتمردان آنها درک صحیح تری از توانایی های واقعی و منابع کشور خود داشته باشند و آنها را در اولویت روابط بین المللی قرار دهند، زیرا با توجه به مؤلفه های قدرت، سیاست بین المللی ناشی از جریان تعامل واحدهای سیاسی است و در این کنش دو مؤلفه «اهداف» و «امکانات» حایز اهمیت بسیاری است.در راستای حصول به هدف های ملی جمهوری اسلامی ایران در محیط بین الملل، نفت وگاز جایگاه ویژه ای را در میان عناصر اقتصادی در چارچوب استراتژی ملی و بین المللی ایران به خود اختصاص داده است. عامل موقعیت ویژه جغرافیایی یا ژئوپلیتیک ایران، بعد از عامل نفت و گاز، از جمله عناصر مثبت در پیشبرد روابط بین المللی است؛ اگرچه درصد بسیاری از این اهمیت ژئوپلیتیک نیز به دلیل همسایگی ایران با خلیج فارس و دریای خزر و تنگه هرمز(محل عبور 60 درصد نفت مورد مصرف جهان صنعتی)، دوباره به عامل نفت و گاز برمی گردد(جعفری،34:1382). حقیقت آن است که ایالات متحده آمریکا، وجود یک ایران قوی را به ضرر منافع خود در خلیج فارس و حوزه دریای خزر، یعنی مناطقی که نفوذ آمریکا در آنها پس از فروپاشی شوروری و نیز جنگ خلیج فارس بسیار فزونی یافته است می داند.

حقایق فوق، و برآوردی تحلیلی از اوضاع منطقه، به ویژه تحولات سریع در کشورهای همسایه شمالی، شرقی و غربی جمهوری اسلامی ایران، نشانگر این اثرانگشت هماهنگ کننده در این تحولات است. دست هدایتگر به دنبال آن است که جریان واقعی ژئوپلیتیک منطقه را دگرگون سازد و با ایجاد یک حلقه محاصره در اطراف ایران باعث شود تا این کشور به عنوان یک قدرت منطقه ای برخوردار از امکانات و موقعیتهای ممتاز ظاهر نشود.

 

رویکردهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

برای درک و فهم ماهیت و حتی چگونگی اعمال و کاربرد سیاست خارجی لازم است بارویکرد های مختلف ورویکرد مسلط بر جامعه آشنایی داشته، آنرا مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. رویکرد سیاسی بستری است که در درون آن سیاست خارجی یک کشور معنا پیدا می کند. در سال های گذشته شاهد طرح دیدگاهها و رویکردهای مختلفی در مورد سیاست خارجی ایران هستیم که هر یک در شرایط تاریخی مشخص بر شکل گیری ماهیت آن تاثیر گذاشته اند.

 

رویکرد فرهنگ گرای سیاست محور(1376-1384)

پس از انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری در دوم خرداد 1376 و طرح برنامه های رئیس جمهور جدید سیدمحمدخاتمی، گسترش روابط خارجی و رسیدگی به مسائل و امور خارجی در چارچوب رهیافت واقعگرایی نسبی باید ادامه می یافت با این تفاوت که نحوه بیان و شیوه های رفتار و برخورد با دیگران تغییر یافت و سیاست تعدیل اقتصادی و قایل شدن به توسعه صنعتی دولتی جای خود را به توسعه سیاسی داد و در روابط خارجی، پذیرش پلورالیسم (کثرت گرایی) جهانی به معنی نفی نظام تک قطبی و پذیرش تساوی فرهنگ ها، به محور اصلی سیاست خارجی تبدیل شد. همچنین پس از خرداد 76 با تحول در گفتمان سیاسی مواجه هستیم. دوری گزیدن از دشمن تراشی و طرح شعارهای پرخاشگرانه و تحریک کننده گردید. با وجود شرایط سیاسی جدید ضرورت پیدا کرد که نیروهای جدیدی دست کم در قوه مجریه وارد صحنه سیاسی شوند که هم بتوانند در داخل زمینه های قانونمند شدن هرچه بیشتر جامعه و تحقق جامعه مدنی را فراهم سازند و هم در روابط خارجی سیاست تنش زدایی را با عوامل مناسب تر و قابل تعمیم تر در راستای منافع ملی جامه عمل بپوشانند. برطبق اصول جدید در سیاست خارجی که بر تنش زدایی و همزیستی مسالمت آمیز تأکید دارد، ایران می بایست به صورت یک قدرت مدنی در صحنه بین الملل رفتار کند.

در واقع سیاست خارجی جدید در درجه نخست در تلاش کسب اعتبار جهانی از دست رفته است. به پیروی از این سیاست در چهار سال اول ریاست جمهوری آقای خاتمی، دولت جمهوری اسلامی گامهای اساسی در جهت گفتگو با جهان خارج و تنش زدایی با کشورهای منطقه و جهان برداشته و همکاریهای منطقه ای و بین المللی خود را افزایش داده است. روی کارآمدن آقای خاتمی و تغییراتی حتی اندک در ترکیب کادر سیاسی و وزارتی کشور، تحولی را نیز در رفتار سیاسی نخبگان اجرایی کشور موجب گردید. اگر در گفتمان های ادوار قبلی، دشمن تراشی، چه در کلام و چه در رفتار یک عنصر کلیدی سیاست خارجی را تشکیل می داد، اگر سیاست خارجی وسیله ای برای تثبیت موقعیت شخصیت ها به شمار می رفت و سخن گفتن درباطه روابط خارجی کشور وسیله ای برای نشان دادن جسارت انقلابی افراد و جناحها و مرغوب ساختن رقبا و نیروهای مخالف تلقی می گردید، در این دوره با پرهیز از شایعه پراکنی و طرح شعارهای تحریک کننده، شعار اصلی، صلح، دوستی و همزیستی در روابط خارجی است. یکی دیگر از مهمترین تحولات را می توان در مقوله امنیت ملی مشاهده کرد. آقای خاتمی با پیروی از سیاست همزیستی مسالمت آمیز و به رسمیت شناختن پلورالیسم جهانی توانست دو مقوله امنیت ملی و سیاست خارجی را که قبلاً از هم تفکیک نشده بود از هم جدا کند. سید محمد خاتمی همچنین توانست در چهارسال اول ریاست جمهوری خویش با تصحیح چهره خشن جمهوری اسلامی در روابط بین الملل و نگرش جهانیان نسبت به ایران را به نحوی بهبود ببخشد. سفرهای متعدد رئیس جمهور، وزیر امور خارجه و اعضاء کابینه به خارج از کشور و دیدارهای فراوان رؤسای جمهور، نخست وزیران و شخصیتهای مهم اروپایی، آسیایی و آفریقایی از ایران از مصادیق این وضعیت هستند. اما هنوز شاهد پارادوکس و تضادی در سیاست خارجی هستیم. قسمت اعظم این تناقض به وجود منابع و مراکز متعدد تأثیرگذاران در سیاست خارجی که خارج از نفوذ و کنترل رئیس جمهور می باشد، برمی گردد. این مجموعه ذی نفوذ در بسیاری از امور داخلی و دیپلماسی ایران دارای قدرتی بیش از رئیس جمهور و کارکنان عالیرتبه وزارت امور خارجه هستند. رئیس جمهور از یک سو مدعی تنش زدایی و گفتگوی بین تمدنها و ملتها است، در حالی که در نزاع بین اعراب و اسرائیل شعارهای مطرح شده و رفتارهای محافل رسمی دقیقاً با اصول تنش زدایی در تضاد می باشد.

هنوز برخلاف انتظارات وتوقعات جامعه روابط جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده آمریکا براساس معیارهای منافع ملی ارزیابی نمی شود و نگرش سیاست خارجی ایران نسبت به آمریکا هنوز شخصیت محور است. البته آقای سیدمحمد خاتمی در کابینه دوم خود سعی کرد با واقعگرایی بیشتری تناقضات بروز کرده و روابط خارجی جمهوری اسلامی را به نفع جامعه و مردم ایران حل و فصل نماید. با توجه به این واقعیت که کشور ایران از منابع مادی و معنوی کافی بهره مند می باشد و توانایی لازم جهت تأمین امنیت داخلی و برقراری توازن منطقه ای را دارد و حتی می تواند با اتکا به این منابع نقش موثر و تعیین کننده ای در روابط بین الملل بازی کند، کافی است عناصری که باعث توفیق و اعتلای نقش ایران و فعال شدن سیاست خارجی می شوند، شناسایی و برنامه ریزی شده و تقویت گردند. برای دستیابی به چارچوب مفهومی سیاست خارجی قاعده مند و جهت برخورداری از اولویت بندی موضوعی باید به تفکر راهبردی و علمی مجهز شد و به جای اسیر شدن در قالب های صرفاً ذهنی، شرایط عینی را جهت تبیین سیاست خارجی و اعمال آن در برقراری توازن و امنیت منطقه ای و جهانی ملاک عمل قرار داد. سیاست خارجی در جهانی با بیش از 180 کشور زمانی می تواند ادعای پیروزی نماید که حداکثر بهره برداری از شرایط جهانی را در جهت منافع ملی ببرد.

 


تنش زدایی

یکی از اصول مطرح شده در سیاست خارجی از زمان روی کارآمدن سیدمحمدخاتمی، سیاست تنش زدایی است. تنش زدایی به این معنی است که سیاست خارجی درصدد رفع سوءتفاهم های انباشته شده از گذشته و در تلاش جهت پایان دادن به هر نوع تنازع و کشمکش بین المللی است و برای تأمین امنیت خود به واقعیتهای موجود بین الملل توجه دارد. یعنی به هنگام بودن سیاست خارجی، برخورد برنامه ریزی شده و به روز با نظام بین الملل و بازیگران آن را اقتضا می کند. تنش زدایی نه تنها خواهان استقرار یک نظام مردم سالار در درون جامعه خود است بلکه «منادی عوت جهان به صلح مبتنی بر عدالت، تساوی و حذف زور در روابط بین الملل» نیز می باشد.

در واقع گسترش روابط با کلیه کشورهای جهان براساس احترام متقابل، منافع مشترک و نفی هر گونه سلطه گری و سلطه پذیری و تأکید بر نهادینه شدن مقررات حقوق بین الملل، تلاش در جهت کاهش تشنج در سطح منطقه ای و بین المللی، تقویت انسجام و وحدت کشورهای اسلامی و غیرمتعهد از جمله اولویت های سیاست خارجی تنش زدایی است. سیاست تنش زدایی بر این فرض استوار است که ایران با موقعیت تاریخی و ژئوپلیتیکی بسیار حساس و با سابقه چندهزار ساله تمدنی باید به عنوان بازیگر منطقه ای و جهانی جایگاه راستین تاریخی خود را به دست آورد. سیاست تنش زدایی از طریق گفتگو و مفاهمه، دیدگاهی است واقع گرا و در جهان پر از تعارض هم می تواند پاسخگوی ارزش ها باشد و هم این که منافع ملی را در سطح مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تأمین نماید. سیاست تنش زدایی و با فاصله گرفتن از اولویتهای امنیتی و ایدئولوژیکی به سمت همگرایی و همکاری همه جانبه پیش رفته و در نتیجه زمینه های بیشتری را برای گفتگوی میان تمدن ها و همگرایی چندجانبه حکومتی فراهم می آورد. سیاست تنش زدایی تمام جوامع را از خشونت و دشمنی به تحمل یکدیگر و همکاری متقابل فرا می خواند و با تأکید بر کثرت گرایی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و رعایت اصل تساهل و مدارا در روابط بین الملل، کشورها را به شرکت فعال تر و گسترده تر در سازمان های منطقه ای و بین المللی ترغیب می نماید. جمهوری اسلامی ایران با اولویت قابل شدن بر سیاست خارجی، عمدتاً درصدد کسب اعتبار بین المللی است و ظاهراً تأمین منافع از طریق حل بحران های مستمر اقتصادی و اجتماعی داخلی در رتبه دوم برنامه های دولت قرار گرفته است.

 

رویکرد بنیاد گرایی ارزش محور(1384 به بعد)

با پیروزی دکتر محمود احمدی نژاد در انتخابات سال 1384دولتی بنیاد گرا وارزش محور بر سر کار آمد که از همان ابتدا با شعارهای بر گشتن به اصول انقلابی خواستار تغییرات گسترده ای در سیاست خارجی شد.ایران در این مقطع با چالشهای زیادی روبرو بود از جمله مسائل هسته ای و حقوق بشر . با توجه به وضع داخل و همچنین وضع نظام بین الملل فشارهای فراوانی به ایران وارد شد . دولت نهم در مسائل هسته ای هیچ گونه عقب نشینی را قبول نمی کرد و غنی سازی اورانیم را همچنان ادامه می داد. دیدگاه اصلی غرب وامریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران عدم پذیرش آن به عنوان کشوری مستقل وبازیگری مهم در عرصه تعاملات منطقه ای وجهانی بوده است .آنان از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی با دستاویز قرار دادن موضوعاتی چون حقوق بشر ،صدور انقلاب ،حقوق زنان ،حقوق اقلیتها، حمایت از تروریزم، مخالفت با صلح خاورمیانه، تلاش برای نامن سازی عراق وافغانستان وبلاخره فناوری صلح آمیز هسته ای موجودیت ایران واستقلال کشورمان را مورد تهاجم قرار دادند. رویکرد دولت نهم در قبال سیاستهای امریکا در منطقه رویکرد مقاومت در برابر هژمونی غرب، پایداری برای احقاق حقوق اولیه کشور، حفظ اصول وارزش های اسلامی وامنیت ملی ،نهایتا دفاع از حق برخورداری عادلانه از دانش وامکانات هسته ای است.دولت احمدی نژاد اولین مسئله مهم وچالش اساسی آن در سیاست خارجی مسئله هسته ای بود با علنی شدن فعالیتهای هسته ای ایران در مجامع جهانی درزمان دولت خاتمی با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد سیاست ایران در قبال مسائل هسته ای قاطع تر شد ایران بعد از توقف دو سال غنی سازی اورانیم دوباره شروع به کار کرد .

موضع کشورهای منطقه در مورد فعالیتهای هسته ای ایران مسئله مهم در این زمینه نقش قدرتهای جهانی در منطقه است با توجه به نقش زیاد امریکا در منطقه خاورمیانه وتاثیر آن بر کشورهای منطقه می توان گفت که اغلب کشورهای منطقه از جمله اسرائیل شدیدا با فعالیتهای هسته ای ایران مخالف هستند اسرائیل با توجه به موضع ایران از ابتدای انقلاب که خواستار محو اسرائیل بوده و همچنین با روی کار امدن دولت احمدی نژاد ونفی هولکاست وتکرار شعارهای ابتدای انقلاب اسرائیل شدیدا از طرف ایران احساس خطر می کند وبا توجه به این رویکرد ایران اسرائیل تمام توان خود را بکار گرفته است که مانع دست یابی ایران به فناوری هسته ای شود . موضع کشورهای عربی هم در قبال فعالیتهای هسته ای شفاف نیست دسته ای از این کشورها باتعسی از امریکا مخالف فعالیت هستند ودسته دیگر هم نظر خواصی ندارد با توجه به اینکه ایران اعلام کرده که خواهان گسترش دانش هسته ای خود در میان کشورهای منطقه است موافق ان هستند امریکا هم با توجه به همین مسئله که ایران می تواند به الگوی برای کشورهای منطقه مبدل شود مخالف دست یابی ایران به فناوری هسته ای است . اهمیت خلیج فارس اهمیت خلیج فارس فقط در منابع نفت خام نهفته نیست، بلکه این منطقه زرخیز با کشف منابع عظیم در حوزه های گازی تحت حاکمیت ایران و قطر، جایگاه ویژه خود را ارتقا بخشید. در مجموعه روابط کشورهای عرب منطقه خلیج فارس با ایران، شکاف هایی وجود دارد که مشهورترین آنها کشمکش لفظی میان ایران و کشورهای عربی بر سر نام«خلیج فارس» است که کشورهای عربی از کاربرد درست آن امتناع می ورزند.

اگرچه بسیاری از کارشناسان منطقه از سه دیدگاه تاریخی، سیاسی و حقوقی مسئله را بررسی کرده اند، ولی جنگ لفظی بر سر اسم خلیج فارس به طور صرف جنبه سیاسی داشته و بیان کننده نوعی بهره برداری زمانی از مقتضیات همراه با جهت گیری های سیاسی به دور از واقعیت قضیه است. دومین تنش در روابط ایران و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، مسئله جزایر سه گانه است که به عنوان عامل توسعه طلبی ایران قلمداد می شود؛ اما وقعیت چیز دیگری است. صرف نظر کردن ایران از بحرین قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و عدم انتقام جویی از کشورهای عربی پس از حمله عراق به کویت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بیانگر آن است که ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب هرگز به خاک کشورهای عربی حوزه خلیج فارس چشم طمع نداشته است. بلکه برعکس، ایران بعد از دهه 70 بیش از آنکه تهدیدکننده موجودیت آنان باشد، مدافع منافع و موجودیت کشورهای حوزه خلیج فارس بوده است. در حقیقت از زمانی که دولت انگلستان تصمیم به خروج نیروهای خود از شرق سوئز و از جمله خلیج فارس گرفت، ایران خود را در شرایطی احساس کرد که می بایست خلاء قدرت ناشی از سیاست بیگانه را به خوبی پر کند و به شیوه های ممکن، زمینه های اعمال حاکمیت بدون چون و چرا را در محدوده قانونی فراهم آورد. ایران تنها کشوری نبود که نگران بازتاب های ناشی از خلاء یا جابه جایی قدرت در خلیج فارس بود، بلکه هر یک از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز به نوبه خود و در محدوده منافع سیاسی و اقتصادی خویش، به شدت خواستار حفظ وضع موجود و در نهایت احتراز از درگیر شدن در رقابت قدرت در منطقه بود.

علی رغم انگیزه های متفاوت، دو عامل عمده در همه کشورهای حاشیه خلیج فارس وجود داشت: اول وقوف کامل به اهمیت موقعیت استراتژیک منطقه و دوم وجود ذخایر عظیم نفتی و نیاز به توسعه اقتصادی و بهبود شرایط اجتماعی در محیطی آرام و عاری از خشونت و تشنج. به طور دقیق همین احساس مشترک از خطرات احتمالی و موقعیت ویژه ایران باعث شد که پس از خروج انگلستان از خلیج فارس، با مساعدت دولت ایالات متحده آمریکا، که از نفوذ شوروی در شرایط خلاء قدرت غرب نگران بود و از طرفی به دلیل شرایط و آثار به جامانده از جنگ ویتنام در جامعه آمریکا امکان حضور مستقیم نداشت، و وجود شرایط بهتر، زمینه ای فراهم آمد که ایران به تدریج بتواند به قدرت برتر منطقه تبدیل شود(اقتداری،34:1356). حمایت های وسیع آمریکا و غرب از شاه و کمک سازمان های اطلاعاتی غرب به او، به افزایش اختناق و دیکتاتوری در کشور منجر شد و دخالت های روزافزون قدرتهای خارجی، موجب شد تا مردم ایران نسبت به دخالت مستقیم بیگانگان در سرنوشت کشورشان عکس العمل نشان دهند و به تحقق قیامی سرتاسری به عمر حکومت وابسته پهلوی پایان دهند. تحقق انقلاب اسلامی اگرچه دست آمریکا را از دخالت در امور داخلی کشور کوتاه کرد، ولی به دلیل به هم ریختن آرایشی موردنظر قدرت های بزرگ به عاملی برای بی ثباتی بعدی تبدیل شد. به عنوان مثال سقوط رژیم شاه و تحقق انقلاب اسلامی ایران سبب شد تا چتر امنیتی ژاندارم منطقه و حافظ کشورهای خلیج فارس از بین برود. مهم ترین تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر تحولات منطقه، خلاء قدرت عظیم ناشی از حذف چتر امنیتی غرب بر منطقه نفت خیز بود. خلائی که باعث شد اتحاد جماهیر شوروی از فرصت طلایی به دست آمده، نهایت استفاده را ببرد و با تصرف افغانستان در 1979 یک گام بلند به سوی آب های گرم خلیج فارس بردارد و خود را به مرکز انرژی جهان نزدیک کند. انقلاب اسلامی ایران و هجوم شوروی به افغانستان، موقعیت آمریکا و غرب را در منطقه دچار مخاطره کرد. با سقوط شاه و عدم دخالت قاطع آمریکا در جلوگیری از فروپاشی سلطنت در ایران، رژیم سلطنتی وابسته به آمریکا در حوزه خلیج فارس و خاورمیانه احساس می کردند اگر در موقعیتی مشابه وضع شاه ایران قرار بگیرند نمی توانند امید چندانی به حمایت آمریکا داشته باشند.

موضوعی که شاه پس از فرار از ایران درملاقات با سادات، ملک حسین و ملک حسن بدان دامن می زد و باعث جوّ عدم اطمینان دیکتاتوری های منطقه نسبت به حمایت آمریکا شده بود. از این رو، آمریکا با اطلاع دقیق از احساس نگرانی پادشاهان منطقه، دست به اقدام زد و با تقویت کمربند امنیتی و مسلح ساختن کشورهای منطقه و افزایش توان زرهی خود از طریق تشکیل و تکمیل نیروهای واکنش سریع و بالاخره درگیر کردن ایران در جنگ با عراق و سهیم کردن کشورهای صنعتی غرب در مسائل امنیتی خلیج فارس تلاش کرد تا نظم موردنظر را برقرار سازد. با ادامه جنگ عراق و ایران، تمایل دو ابرقدرت با دو انگیزه متفاوت بر حمایت از صدام قرار گرفت. اتحاد جماهیر شوروی به دلیل قرارداد مودّت با عراق، همچنین دستگیری و اعدام رهبران حزب توده در ژانویه 1983 و وجود شعارهای ضدشوروی در ایران؛ ایالات متحده آمریکا به دلیل تحقیر شدید در انقلاب اسلامی و ماجرای گروگان گیری دیپلمات های آن کشور در 1979 و تحریک منطقه علیه آمریکا. نتیجه فشارهای داخلی، منطقه ای و بین المللی بر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، تنش روزافزون آنها در رابطه با ایران تا سرحد جنگ مستقیم بود. با این وجود در یک جمع بندی می توان گفت از هنگام وقوع انقلاب اسلامی ایران در 1357 تا انتخابات آقای رفسنجانی به ریاست جمهوری در 1368، از میان عوامل متعدد تنش زا در روابط ایران و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس به شش مورد بیش از سایر عوامل می توان اشاره کرد:

1- ایدئولوژی اسلامی با شعار«نه شرقی، نه غربی» حاکمیت سیاسی جهان توسط دو ابرقدرت را متزلزل کرد. آمریکا به لحاظ از دست دادن ایران و سقوط ژاندارم منطقه خلیج فارس و شوروی به دلیل ترس از تحریک جمهوری های مسلمان نشین جنوبی خود در همسایگی ایران ماهیتاً با انقلاب اسلامی ایران مخالف بودند.

2- تحقق انقلاب اسلامی زمینه قیام علیه حکام جابر و پادشاهان وابسته و درگیریهایی را فراهم آورد و بالاخره در 1987 به کشته شدن 450 نفر از جمله 275 ایرانی منجر شد. متأسفانه در حین درگیری و حتی قبل از آن واقعه شوم، بی باز، مفتی نابینای وهابی سعودی در تداوم سیاست سرکوب حکم حلیت ریختن خون شیعه را صادر کرده بود.

3- تشکیل شورای همکاری خلیج (G.C.C) و دخالت نکردن ایران در ترتیبات امنیتی منطقه. این شورا بلافاصله پس از انقلاب اسلامی ایران و با هدف متحد و مسلح کردن کشورهای عرب حوزه خلیج فارس شکل گرفت و در طول جنگ ایران و عراق در خدمت پشتیبانی از عراق بود.

4- تهاجم عراق به خاک ایران در 1359 و حمایت گسترده کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از عراق در طول جنگ از طریق حمایت سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی و پرداخت 40 میلیارد دلار وام بلاعوض و یکصد میلیارد دلار وام جهت خرید تسلیحات مدرن آمریکایی، اروپایی و روسی.

5- تمایل قدرت های بزرگ به سوی عراق در زمان جنگ با ایران، از جمله این حمایت ها فروش سلاح های فوق مدرن روسی، فرانسوی و انگلیسی و موشک های پیشرفته و سلاح های شیمیائی از سوی آلمان بود.

6- طرح مسئله حاکمیت امارات متحده عربی با جزایر ایرانی تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی در نشست های متعدد شورای همکاری خلیج فارس و کشاندن این بحران به جامعه عرب. با اتمام جنگ و برقراری مجدد سفر حجاج ایرانی به عربستان سعودی، به ویژهپس از تغییرات دولت جمهوری اسلامی ایران و انتخاب آقای هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری، که از مبارزان راه انقلاب اسلامی و سال ها در سمت رئیس مجلس و جانشین امام خمینی(ره) در فرماندهی کل قوا بود، و با اختیارات وسیع تر از ریاست جمهوری قبلی(به دلیل بازنگری قانون اساسی در 1367 و انتقال اختیارات نخست وزیر به رئیس جمهور)، علی رغم اتخاذ سیاست تنش زدایی از سوی دولت جدید، متأسفانه به دلیل وجود آثار به جا مانده از بحران های سیاسی قبلی، یخ های روابط تیره ایران و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس ذوب نشد. گویی حادثه ای می باید اتفاق می افتاد تا همگان گذشته را به دست فراموشی بسپارند و این اتفاق یک سال بعد در کمال ناباوری به وقوع پیوست. جمهوری اسلامی ایران با درک موقعیت مناسب جهت تأمین منافع ملی زمینه گسترش روابط با کشورهای عربی را فراهم آورد. صدام حسین قبل از حمله به کویت با ارسال نامه هایی خطاب به رهبران جمهوری اسلامی ایران، باب مکاتبه و مذاکره درباره حل اختلافات ایران و عراق را گشود. آقای هاشمی رفسنجانی در تاریخ هفدهم مرداد 1368، بر شرایط ایران برای مصالحه تأکید کرد که متضمن پذیرفتن قرارداد 1975 و عقب نشینی نیروهای عراق از خاک ایران و مبادله اسرای جنگی بود، صدام حسین روز پانزدهم اوت (24 مرداد 1369) در نامه ای طولانی موافقت خود را با اصول پیشنهادی ایران درباره پایه قراردادن قرارداد 1975 درباره مرزهای دو کشور، تخلیه فوری باقیمانده اراضی اشغالی ایران و مبادله اسیران جنگی در روز 17 اوت (26 مرداد) اعلام کرد(اقتداری،89:1356).

ایران با اعلام بی طرفی در جریان بحران و جنگ خلیج فارس و خودداری از حمایت صدام، موقعیت بین المللی خود را استحکام بخشید و زمینه برقراری روابط نزدیک تری را با کشورهای منطقه که درگیر با عراق بودند، فراهم ساخت. از دستاوردهای این سیاست، می توان به تجدیدروابط سیاسی بین ایران و عربستان سعودی و بهبود روابط با مصر و سایر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس اشاره کرد. افزایش قیمت نفت و افزایش تولید نفت ایرانت در جریان جنگ خلیج فارس، باعث افزایش درآمدهای ارزی و بهبود وضع اقتصادی کشور شد. سیاست عاقلانه و بی طرفی ایران، اسراییل و آمریکا را که مترصد فرصت بودند تا با ایران نیز تسویه حساب کنند، ناامید کرد و صدام نیز که با پرتاب موشک به اسراییل و فرستادن هواپیماهای خود به ایران،قصد درگیر کردن ایران را در جنگ داشت، با شکست روبه رو کرد. منافع ملی ایران در آسیای میانه و قفقاز شرایط جدید پس از فروپاشی شوروری، نگرانی های جدی و جدیدی را برای امنیت ملی ایران به وجود آورد، از جمله:

- فروپاشی شوروی موجب خالی شدن عرصه بین المللی برای بزرگ ترین دشمن ایران یعنی ایالات متحده آمریکا شد.

- حادثه حمله عراق به کویت موجب حضور قوی و مداوم و تهدید کننده نیروهای آمریکایی در مرزهای جنوبی ایران شد.

- وجود منابع سرشار نفت و گاز در کشورهای ترکمنستان، آذربایجان و قزاقستان با ذخایر تخمینی 200 میلیارد بشکه نفت و 80 تریلیون متر مکعب گاز موجب توجه شدید قدرت های منطقه ای و غیرمنطقه ای به این نقطه شد.

- ناامنی مرزهای شمالی وجنگ آذربایجان و ارمنستان در نزدیکی مرزهای شمالی ایران، تأثیرات نگران کننده جدی برای جمهوری اسلامی ایران از احتمال کشیده شدن ایران به جنگ فراهم آورد. همان طور که در مطالب فوق بیان شد، به دنبال فروپاشی شوروری و توجه بیشتر کشورهای آسیای میانه و قفقاز به منابع نفت و گاز خود و اهمیت روزافزون استراتژیک آسیای مرکزی و قفقاز، توجه جهانی به این منطقه زیاد شد و اکتشاف نفت و گاز در منطقه وچشم اندازهای واضح و روشن از منابع عظیم انرژی، شرکت های بزرگ نفتی غرب را به این منطقه کشاند و محیط را برای تنش ها و رقابت های گسترده اقتصادی و سیاسی کشورها فراهم ساخت که مهمترین تنش ها عبارتند از:

1- برخورد منافع آمریکا و روسیه در تداوم رقابت نیم قرن گذشته.

2- برخورد منافع روسیه و ترکیه در راستای نفوذ یک متحد آمریکا و عضو ناتو به محدوده امنیت ملی روسیه.

3- برخورد منافع ترکیه و ایران به عنوان دو قدرت منطقه ای با تضادهای فرهنگی، سیاسی و امنیتی.

4- برخورد منافع بین ایران و آمریکا در راستای دکترین مهار دوجانبه و قانون داماتو رقابت و تنش های فوق، وضعیت امنیتی حاکم بر منطقه را به طور فوق العاده پیچیده کرد، به طوری که این رقابت ها بر برخی بحران های داخلی این منطقه نظیر بحران قره باغ، تاجیکستان، گرجستان و برخی اختلافات مرزی بین کشورها نیز تأثیر گذاشت. این رقابت ها ابعاد تازه ای از امنیت و منافع ملی را برای ایران پدید آورد، به ویژه آنکه قدرت های برون منطقه ای با طرح همکاری های اقتصادی، ولی با انگیزه های متفاوت و به طورعمده سیاسی و امنیتی، به کشورهای تازه به استقلال رسیده با اقتصادی متلاشی سرازیر شدند و مشکلات عمده امنیتی و سیاسی برای کشورهای آسیای میانه و قفقاز به وجود آوردند.

ایران از نظر امنیتی تلاش خود را متوجه تقویت اعتماد، رفع بحران ها و تشویق به صلح پایدار در منطقه ای کرد که جنگ به عنوان مخرب ترین بنیان یک ملت، بر کشورهایی چون آذربایجان، ارمنستان، تاجیکستان و افغانستان در مرزهای جمهوری اسلامی ایران، حتی قبل از استقلال آن کشورها، تحمیل شده بود. در زمینه اقتصادی ایران با استفاده از امکانات ویژه جغرافیایی تلاش کرد با توجه به محصور بودن جمهوری های آسیای مرکزی در خشکی، وسیله ارتباط آنان را با بازارهای جهانی فراهم آورد. ایران باهمکاری در توسعه راه های ارتباطی و شبکه حمل و نقل، کوتاه ترین، امن ترین و ارزان ترین راه های ترانزیت را به منظور صادرات و واردات کالا و مواد خام برای این منطقه فراهم آورده است. در مورد ساختار سیاسی کشورهای تازه استقلال یافته به سه نکته اساسی باید توجه شود: نکته اول: اکثر این کشورها علی رغم داشتن قانون اساسی و حتی برگزاری انتخابات، حکومت دموکراسی ندارند و نهادهای حکومت را براساس دموکراسی پایه گذاری نکرده اند. کشورهایی که در قفقاز(گرجستان، ارمنستان و آذربایجان) و آسیای میانه(ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، تاجیکستان و قرقیزستان) از نه سال پیش، یعنی در ژانویه 1991 به استقلال دست یافتند، به طورعمده به وسیله فرد یا افرادی که می شوند که در حکومت قبلی دارای مناصب مهمی بوده اند و آنها مسیر حرکت کشور خود را تعیین می کنند. نکته دوم: بسیاری از افراد و پیروانی آنها که اکنون مورد توجه شرکت های نفتی بین المللی هستند، دارای کیش شخصیت و بزرگ بینی و آماده رقابت برای قدرتمند شدن هستند. نکته سوم: اهمیت استراتژیک منطقه دریای خزر، زمینه این رقابت را از تحولی منطقه ای به بحرانی بین المللی تغییر داده است. آنچه همه این کشورها فراموش کرده اند این است که همه این ذخایری که از آن نام می برند، تا به بازارهای مصرف نرسند، هیچ خواهند بود و نکته اساسی در این است که با توجه به محصور بودن اکثر آنها در خشکی این خطوط چگونه و از کجا عبور خواهد کرد. واقعیت آن است که ورود قدرتهای بزرگ برای دستیابی به منابع بزرگ انرژی در منطقه، از جمله تبدیل منطقه آسیای میانه و قفقاز به میدان زورآزمایی آمریکا علیه ایران، بر مشکلات متعدد منطقه افزوده است.

رفتار آمریکا با جمهوری اسلامی ایران در منطقه آسیای میانه و قفقاز به سه دوره سالهای 1991-1993، 1993-1994 و 1997-2000 تقسیم می شود.

الف- سالهای 1991 تا 1993 مرحله حرکت های کور ضدایرانی آمریکا علیه ایران است. رفتار آمریکا در این سالها چند ویژگی داشت:

1- ایران را به عنوان توسعه دهنده بنیادگرایی اسلامی با مفهوم آمریکایی معرفی و آقای جیمزبیکر، وزیر امور خارجه آمریکا در 1992 در سفر به منطقه آسیای میانه و قفقاز، آن کشورها را از همکاری با ایران منع کرد.

2- تبلیغ اینکه ایران به دنبال آن است که از فروپاشی شوروی استفاده کند و فن آوری بمب های اتمی را به دست آورد.

3- کارشکنی در تلاشهای صلح آمیز ایران در بحران قره باغ.

ب- در سالهای 1993-1996، مرحله حرکت های ضدایرانی منسجم تر است و آمریکا به منابع انرژی دریای خزر توجه بیشتری نشان می دهد و سعی در تحکیم اکو و انزوای ایران در آن نهاد منطقه ای و توسعه روابط با روسیه می کند. در رابطه با ایران علاوه بر تداوم سیاست های گریز از ایران در منطقه، به رفتار جدیدی نیز متوسل می شود:

1- سیاستش در مقابل ایران از نظر فکری منسجم و مهار دو جانبه به عنوان سیاست اصیل خارجی کلینتون معرفی می شود.

2- علاوه بر مهار دو جانبه، قانون تحریم ایران و لیبی(داماتو) طراحی و در 1996 به تصویب کنگره می رسد که در آن سرمایه گذاری بیش از 40 میلیون دلار در بخش انرژی ایران تحریم می شود.

3- با فشار بر روسیه، سعی می کند همکاری های دو جانبه، به ویژه در زمینه انرژی اتمی را کاهش دهد. این فشار آنقدر ادامه یافت که روس ها در 1995 پذیرفتند که قرارداد فروش اسلحه به ایران را تجدید نکنند.

ج- مرحله بعد در 1997-2000 است که حرکت های ضدایرانی بر روی جلوگیری از فعال شدن صنعت نفت و گاز ایران متمرکز می شود و شامل جلوگیری از ترانزیت نفت و گاز ایران و عبور خطوط لوله از ایران است که فشار بر روسیه کاهش می یابد و بر کشورهای نفت خیز منطقه افزوده می شود. در این سال انتخابات ایران و مصاحبه آقای خاتمی با سی ان ان فشار را بر دولت آمریکا برای تغییر سیاست خارجیش نسبت به ایران افزایش می دهد. تحلیل گران نفتی و بین المللی معتقدند منابع انرژی منطقه خزر، مخصوصاً ذخایر نفت و گاز طبیعی باعث اختلال و درگیری در آسیای مرکزی شده به طوری که به فصل تازه ای در «بازی بزرگ» جهت کنترل«اوراسیا» تبدیل شده است. این مشکلات شامل تنازعات فرامنطقه ای، عدم ثبات سیاسی، رقابت شدید میان توده های چندملیتی و بنیادهای حقوقی است. از طرفی واقعیت جغرافیایی منطقه این است که سه کشور نفت خیر منطقه یعنی قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان در خشکی محصورند و نیازمند همکاری فوری همسایگانش، جهت دسترسی به بازارهای غربی هستند. هم اکنون تنش رفتارهای خصومت آمیز قدرتهای منطقه ای و برون منطقه ای دو نماد علنی دارد:

اول: جنجال کشورهای حاشیه دریای خزر بر سر تفاسیر متفاوت از رژیم حقوقی دریای خزر.

دوم: مسیر انتقال و صادرات نفت و گاز از آسیای میانه و قفقاز به مراکز صنعتی جهان(ازغندی،164:1386). نتیجه گیری و پیشنهادات منافع ملی در چارچوب قدرت تعریف و تبیین می شود و توانایی های اقتصادی، جغرافیایی، نظامی، سیاسی و ایدئولوژی از مهم ترین عناصر قدرت محسوب می شوند. روابط خارجی و منافع ملی، دو مفهوم انتزاعی و ذهنی نیستند، بلکه در محیط بین المللی تجلی پیدا می کنند و دارای عوامل مثبت و پیش برنده و همچنین عوامل منفی و کند کننده در روابط خارجی هر کشور با سایر کشورها و سازمان های بین المللی اند.

روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور دارای مشخصات یک دولت(سرزمین، جمعیت، حکومت، حاکمیت)از قواعد فوق مستثنی نیست، یعنی روابط خارجیش به نمایندگی از انقلابی مردمی در محیط بین المللی( براساس اصل عقلانی)، می باید با استفاده از توانایی های مختلف به دنبال تأمین منافع ملی باشد. دو تحول مهم منطقه ای و بین المللی، یعنی حمله عراق به کویت در 1369 و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1370، موقعیت ویژه ای را برای خروج ایران از انزوای سیاسی فراهم آورد که مجریان سیاست خارجی می توانستند با استفاده از فرصت های طلایی به وجود آمده بار دیگر در سطح منقطه ای و بین المللی حضوری فعال داشته باشند. ارزیابی های بعدی نشان داد که علی رغم تلاش های وزارت امور خارجه در فاصله سالهای 1368-1376، نتایج مورد نظر طراحان سیاست خارجی حاصل نشد. از مجمع بررسی های کارشناسان، می توان نتیجه گرفت که علت اصلی این امر وجود مشکلات داخلی زیر در دستگاه اجرایی سیاست خارجی کشور بود:

1- در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی معدودی از کادر دیپلماتیک وزارت امور خارجه که در سیستم سیاسی دیگری آموزش دیده بودند، به کشورهای غربی پناهنده شدند. وزارت امور خارجه در اقدامی پیشگیرانه، تعدادی از افراد مطمئن در مدیریت، ولی غیرمتخصص در رشته علوم سیاسی و روابط بین الملل را در حوزه های معاونت، مدیریت کل، ادارات تخصصی و کادرهای اصلی دیپلماتیک، به ویژه مشاغل حساسی نظیر سفیر وارد کرد. این نیروها در سال های بعد، مانعی برای دستگاه دیپلماسی در اتخاذ تصمیمات فوری و منطبق بر منافع ملی شدند. یکی از منتقدان مشهور جذب این گونه نیروها در کادر دیپلماتیک کشور، دکتر محمدجواد لاریجانی معاون بین الملل وقت وزارت امور خارجه دارای دکترای فیزیک اتمی است؛ او می گوید: «انبوه نیروهای ناکارآمد در وزارت خارجه باعث شد که اگر افلاطون هم وزیر خارجه ایران شود، از دستش کاری برنیاید.»

2- مهمترین مشکل ورود کادرهای غیرمتخصص به دستگاه سیاست خارجی کشور و اعزام آنها به خارج از کشور، آشنا نبودن آنان با وظایف دیپلماتیک، از جمله عدم جمع آوری اطلاعات ذی قیمت از حوادث کشور محل مأموریت برای سیستم تصمیم گیری سیاست خارجی کشور بود. نتیجه مستقیم فقدان اطلاعات دقیق از تحلیل روند حوادث، عقب ماندن سیستم تصمیم گیری سیاست خارجی از تحلیل درست حوادث و تصمیمات کارآمد بود. ظهور و تسلط طالبان بر افغانستان در فاصله سالهای 1374-1377 و درک نادرست اهداف این گروه، تنش موجود در روابط خارجی ایران با جمهوری آذربایجان، ترکیه و ده ها حادثه مشابه آن در دهه دوم انقلاب اسلامی نتیجه عدم ارسال اطلاعات کارشناسی از حوزه مأموریت، از سوی سفرای اعزامی به مرکز و در نتیجه نقص اطلاعات و تصمیم گیری غلط بوده است.

3- ضعف کار کارشناسی دقیق در سیستم اجرایی سیاست خارجی کشور در فاصله سال های 1367-1377 باعث شد که به دلیل فعال بودن سیاست مهار دو جانبه آمریکا و کمی اطلاعات دست اندرکاران دیپلماسی کشور، نتوانند با استفاده از فرصتهای به دست آمده و با تکیه بر عوامل مثبت در سیاست خارجی، منافع ملی کشور را به طور کامل تأمین کند. به عنوان مثال پنج سال از اتصال خط آهن سراسری کشور از سرخس(نقطه مرزی ترکمنستان و ایران)به خط آهن آسیای میانه و قفقاز و از تبریز به اروپا و از جنوب به بنادر مجهز و وسیع بندرعباس می گذرد. در مراسم افتتاح این خط آهن با نام «جاده ابریشم فولادین»، پنج رئیس جمهور، سه نخست وزیر و سه هیئت نمایندگی از دیگر کشورها شرکت کردند که از آن حادثه همواره به عنوان برگ زرینی در دوران سازندگی نام برده می شود. هدف این اقدام مهم، انتقال کالا و نفت کشورهای آسیای میانه و قفقاز از طریق ایران به اروپا و آب های گرم خلیج فارس و بالعکس بود که می توانست به سست شدن سیاست مهار دوجانبه آمریکا در منطقه و کسب درآمد ارزی معادل چهار میلیارد دلار برای کشور از محل درآمدهای ترانزیت کالا منجر شود. متأسفانه در حالی که مشکلات فنی و گمرکی به عنوان مانعی برای استفاده کامل از ظرفیت این سیستم مطرح شده است، دستگاه دیپلماسی خارجی کشور، قبل از افتتاح، هرگز مشکلات گمرکی میان ایران و کشورهای همسایه را به سیستم اجرایی کشور منعکس نکرد و پس از آن نیز برای حل این مشکلات کوچک اقدام لازم انجام نگرفته است! همچنین کشورهای آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان و اخیراً روسیه، چندی است که یکی بعد از دیگری از شرکت های نفتی خارجی برای اکتشاف نفت و گاز در دریای خزر دعوت و کار حفاری را آغاز کرده و جمهوری اسلامی ایران را در مقابل عمل انجام شده قرار داده اند. با وجود این، هنوز هم کارشناسان وزارت امور خارجه بر ضرورت تنظیم و امضای قرارداد رژیم حقوقی جدید دریای خزر قبل از هر اقدامی تأکید می کنند!

همین اتفاق در مورد مسیر خطوط لوله نفت و گاز دریای خزر به اروپا از مسیرهایی غیر از جمهوری اسلامی ایران نظیر مسیر باکو- جیهان، دریای خزر و حتی ترکمنستان به افغانستان و پاکستان به وقوع پیوست. آن طرح ها اکنون از مرحله طراحی به مرحله اجرایی رسیده، ولی دستگه کارشناسی دیپلماسی هنوز نتوانسته است هشدارها و اطلاعات لازم را به سیستم تصمیم گیری بدهد که در صورت اجرای این خط لوله ها، چه ضربه سنگینی بر منافع ملی کشور وارد خواهد شد. مهمترین عامل در افزایش قدرت ملی جمهوری اسلامی ایران در محیط بین المللی موقعیت استراتژیک و انرژی است که به دلیل ویژگی های چهارگانه و نیاز کشورهای همسایه و صنعتی بدان، در شرایط بحرانی روابط خارجی ایران با دیگر کشورها و بهبود تدریجی این روابط، نقشی متعادل کننده داشت. لزوم بازنگری در عناصر قدرت ملی و اولویت بخشیدن به منافع ملّی در میان عناصر قدرت ملی جمهوری اسلامی ایران در صحنه بین المللی، بدون شک موقعیت ژئواستراتژیک در کنار عامل نفت و گاز در مجموعه عناصر اقتصاد، به عنوان عاملی برای جذب همکاری های منطقه ای و بین المللی انکارناپذیر است. سیاست خارجی می باید از فرصت به دست آمده برای گسترش روابط بین المللی در سایر بخش ها استفاده کند. اکنن مجریان سیاست خارجی ایران می باید با درک تغییر در شرایط بین المللی و تمایل سایر کشورها برای گسترش روابط بین المللی با جمهوری اسلامی ایران، درک شرایط جدید بین المللی، شناخت رقبا و استفاده از شرایط به وجود آمده با کاهش هرچه بیشتر نقش عوامل تنش زا و تأکید بر عوامل مثبت به اقدام فوری در حل چند مسئله مهم(مرتبط با عامل نفت و گاز) در جهت تأمین منافع ملی کشور اقدام کنند. اول: خط لوله انتقال نفت و گاز آسیای میانه و قفقاز به اروپا عبور این خط لوله از خاک ایران از سه دیدگاه حائز اهمیت است.

1- دیدگاه اقتصادی: در صورت عبور خطوط لوله نفت و گاز آسیای میانه و قفقاز، از خاک ایران به ترکیه و اروپا و پایانه خارک، براساس تخمین انجام شده در زمان ماکزیمم بهره برداری، می تواند سالانه هشت میلیارد دلار درآمد ارزی نصیب ایران کند، بدون اینکه به سرمایه گذاری نیاز داشته باشد یا اینکه خطری را از ناحیه ترانزیتت متوجه امنیت جمهوری اسلامی ایراان کند. علاوه بر آن در صورت مشارکت ایران در سرمایه گذاری، احداثت خط لوله می تواند بازار کار مناسبی را برای جوانان کشور ایجاد کند و از مشکلات اجتماعی ناشی از بیکاری بکاهد.

2- دیدگاه امنیتی: براساس نظریه وابستگی متقابل در مسائل بین المللی (Interdependency)، در صورت عبور خطوط لوله نفت و گاز کشورهای آسیای میانه و قفقاز از خاک ایران به ترکیه و اروپا دو اثر مثبت در روابط ایران با همسایگان ایجاد خواهد شد:

1-2- کشورهای صادرکننده نفت و گاز در آسیای میانه و قفقاز به دلیل نیاز به ارز خارجی برای توسعه کشور خود ناچارند در روابط منطقه ای و بین المللی خود جایگاه خاصی برای ایران قایل شوند، به عبارتی برای تداوم انتقال مواد نفت و گاز می باید از رفتار مغایر با سیاستهای جمهوری اسلامی ایران پرهیز کنند.

2-2- کشورهای مصرف کننده نفت و گاز آسیای میانه، به ویژه ترکیه، که با ورود گاز طبیعی، مجبور به تغییر سوخت کارخانجات قدیمی خود از گازوئیل، مازوت یا زغال سنگ و نفت به گاز طبیعی است، برای اطمینان از ورود این ماده ارزان با آلوده کنندگی کم و انرژی فراوان، می باید جهت گیری سیاست خارجی خود را به شکلی هدایت کند که تضادی با منافع ملی ایران ایجاد نکند

3-2- بدون شک یکی از دلایل عمده سازمان دهی طالبانت و حمایت پاکستانت از تسلط این گروه دست نشانده بر افغانستان، ایجاد تونلی اقتصادی میان آسیای میانه و پاکستان از خاک افغانستان، جهت عبور لوله های نفت و گاز و همچنین جاده ترانزیت کالا به بندر کراچی و رونق اقتصاد ضعیف و وابسته پاکستان و دسترسی به انرژی ارزان بود. از آ«جا که عبور خط لوله از طریق ایران از هر مسیری کوتاه تر، ارزان تر و از نظر زمانی فوری تر و از نظر امنیتی مطمئن تر است در صورت عبور این خطوط از ایران عملاً اهمیت حفظ طالبان در افغانستان برای پاکستان اولویت قبلی را نخواهد داشت. دوم: نیاز مبرم اتحادیه اروپا و ترکیه به گاز طبیعی با توجه به کاهش تدریجی وابستگی کشورهای اروپایی و صنعتی به نفت(به دلیل سیاستهای آژانس بین المللی انرژی) و همچنین اثراتت تخریبی سوخت نفت، گازوئیل، مازوت و زغال سنگ بر طبیعت و لایه اوزن، سیاست اصلی اتحادیه اروپا جایگزینی مصرف گاز به جای سایر منابع سوخت منازل و کارخانجات است. ایران می باید از فرصت برقراری ارتباط میان خود و کشورهای اروپایی بهترین استفاده را برای پرکردن نیاز روزافزون آن قاره به گاز طبیعی که بدون شک یکی از قدرت های مهم قرن 21 اتحادیه اروپاست، استفاده کند. به دست آوردن این فرصت می تواند منافع زیر را برای جمهوری اسلامی ایران به وجود آورد:

1- ترکیه هم اکنون با مشکل حاد در زمینه تأمین انرژی روبه روست به طوری که برابر اطلاعات موجود بعضی از نقاط این کشور روزانه پنج تا هشت ساعت قطعی برق دارد و امنیت ملی آن کشور، با رفع این نیاز عمومی مرتبط است. در میان سایر منابع انرژی، گاز طبیعی بهترین، ارزان ترین و در دسترس ترین منبع برای ترکیه است، بنابراین در صورتی که ایران به مسئله صادرات گاز اولویت بدهد، با توجه به نوسانات قیمت نفت، می تواند به منبع درآمد دیگری برای تداوم روند توسعه در کشور امیدوار باشد.

2- پارلمان اتحادیه اروپا در آبان 1375 در جهت یکسان سازی سیاستهای اقتصادی، زیست محیطی و پولی، در قطع نامه ای اعضا را به کاربرد روزافزون گاز طبیعی به جای نفت و زغال سنگ تشویق کرد. جمهوری اسلامی ایران به عنوان دارنده بیشترین گاز طبیعی پس از روسیه و داشتن امتیاز هم مرزی با اروپا، می تواند کشور بالقوه قدرتمندی برای تأمین گاز طبیعی اروپا در دوره های آینده باشد. سوم: لزوم توجه ویژه به صنعت پتروشیمی شرایط حاکم بر بازار اقتصاد جهانی حاکی از آن است که صنعت پتروشیمی در دوران شکوفایی و اوج خود به سر می برد و این در حالی است که منابع نفت جهان رو به کاهش است. صنعت پتروشیمی جهان، صنعتی است رو به رشد با کاربردهای جدید و آینده ای بسیار روشن و کشور ایران با داشتن مابع گاز پارس جنوبی که یکی از بزرگترین ذخایر گازی جهان است، فرصت طلایی برای رونق اقتصادی کشور از مسیر پتروشیمی و ایجاد اشتغال برای نسل جوان و بی کار در اختیار دارد. خوشبختانه چنین اقداماتی آغاز شده، و با انجام طرح های در دست اجرای صنایع پتروشیمی در کشور تا 1380، تولید سالانه 20 میلیون تن فرآورده پتروشیمی تحقق خواهد یافت. فروش محصولات پتروشیمی در بازارهای جهانی طی شش سال گذشته، به دلیل تحریم آمریکا، با مشکلاتی روبه رو بود. دولت آمریکا در اکتبر 1998 به تسهیل قوانین مربوط به دریافت گزارش از شرکت های خارجی وابسته، در خصوص مبادلات محصولات پتروشیمی با ایران اقدام کرد و این به معنی رفع تحریم محصولات پتروشیمی است. از طرفی برابر گزارشات رسمی، ارزش صادرات پتروشیمی در 1376 برابر با 560 میلیون دلار در شرایط تحریم بود؛ همچنین از خروج بیش از دو میلیارد دلار ارز در سال گذشته از

  انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 277

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما