ظهور خلافت بني عباس
درروز يكشنبه 27 ذيحجه سال 132 هجري با كشته شدن محمد بن مروان معروف به مروان حمار طومار حكومت غاصبانه و ظالمانه بني اميه در هم پيچيده شد و سايه سنگين هشتاد و چهار ساله بني اميه بر جهان اسلام و اهل يبت عصمت و طهارت و شيعيان علي (ع) به كنار رفت .
حكومت بني اميه كه سلطنت را به جاي امامت در ساختار نظام اسلامي نهادينه كرده بود سياست خود را با قتل و شكنجه شيعيان و توهين و افتراء به وجود مقدس علي (ع) و فرزاندان وي دنبال مي كرد، كينه قلبي خود را نسبت به تشيع آشكار ساخت .
در پرونده عصر سياه بني اميه و حاكميت خفقان و ديكتاتوري فرزندان ابوسفيان،بستر حادثه غم انگيز، ديگر حوادث تلخ و سياه ديگر اين دوره را تحت شعاع خود قرار داده است ، كه نه تنها قلب هر مسلمان بلكه قلب هرآزاده اي را جريحه دار مي كند .
حادثه نخست حادثه سال 61 هجري قمري است كه به شهادت امام حسين (ع) و يارانش در كربلا انجاميد و جهان اسلام را يك باره سوگوار خود كرد را مي توان دردناكترين حادثه دوران حاكميت بني اميه بر جهان اسلام بر شمرد.
حادثه دوم حادثه لشكر كشي به شهر رسول خدا ?مدينه منوره? براي بيعت گرفتن خليفه وقت بني اميه بود كه در آن حدود ده هزار و هفتصد تن از مردم كه در ميان آنان افرادي از قريش،مهاجر و انصار و عالمان دين به چشم مي خورند مي باشد .
و حادثه سوم حادثه غمبار سال 64 هجري ، حمله به مكه وسوزندان و تخريب خانه خدا براي سلطه بر اين شهرمقدس بود.
بي شك ظلم و بيداد حكمرانان بني اميه و در تنگنا قرار دادن پيروان اهل بيت (ع) زمينه هاي سقوط دولت اموي را فراهم ساخته بود اما اين سه عامل مهم يعني :
به شهادت رساندن فرزندان رسول خدا (ص) در كربلا
به شهادت رساندن مهاجر و انصار درمدينه الرسول
و تخريب و سوزندان بيت الله الحرام
را مي توان محوري ترين مؤلفه هاي سقوط حكومتبني اميه بر شمرد چراكه اين سه حادثه پرده از چهره واقعي بني اميه در هتك حرمت مقدسات و زير پا نهان همه ارزشهاي اخلاقي و اجتماعي برداشت.
تكرار تاريخ
خزشهاي خونين شيعيان و برخي از فرزندان علي (ع) چون زيد بن علي (ع) در عراق و حجاز و يحيي بن زيد در خراسان و... ضربه پذيري حكومت بني اميه را به منصه ظهور رساند . عوامل ديگر سياسي ، اجتماعي در كنار آن سه عامل محوري ياد شده در سالهاي 61 و 63 و 64 ، زمينه به قدرت رسيدن ابوالعباس سفاح در سال 132 و آغاز حكومت بني عباس را مهيا ساخت ، حكومتي كه تا سال 656 ( سال مرگ معتصم ) به حيات خود ادامه داد.
انتظار مي رفت پس از به قدرت رسيدن بني عباس كه از يك سو با بهره گيري از مظلوميت ائمه و شيعيان و تحريك احساسات مسلمانان در اين خصوص زمينه به قدرت رسيدن خويش را مهيا كرده بودند و ازسوي ديگر خود را عموزادگان اهل بيت عصمت و طهارت معرفي مي كردند ، معصومين عليهم السلام و شيعيان اهل بيت از تنگناهاي فكري و فرهنگي و حتي معيشتي بيرون آيند ، اما بن عباس با لطائف الحيل خاص بنيانگذار شيوه نويني در مبارزه فكري و فرهنگي با اهل بيت عصمت و طهارت شدند به گونه اي كه مظلوميت ائمه معصومين در دوران حكومت بني عباس كمتر از مظلوميت ائمه در برابر بني اميه نبود.
معصومين دوران حكومت بني اميه كه با تلاش مستمر و در محدوديت شديد فرهنگ ناب اسلام و سيره پيامبر اكرم (ص) به نسل كنوني رسانده بودند در دوران حكومت بني عباس با همان محدوديتها و تنگناها پيچيده در زرورقي جذاب روبرو شده بودند.
از اينرو شيوه مبارزه و گذرندان فرهنگ ناب اسلام و تشيع از اين گذرگاه سخت نيازمند شيوه اي نوين بود
پس از حادثه كربلا ، كه تبيين سيره پيامبر اكرم (ص) و فرهنگ تشيع از سوي امام سجاد (ع) در قالب ادعيه و اذكار و سپس توسط امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) در برپايي محافل درس و تاسيس حوزه هاي شيعه دنبال مي شد در دوران امام موسي كاظم (ع) وارد مرحله اي حساس شد تا جايي خلفاي بني عباس استمرار حكومت خود درزنداني كردن اهل بيت به تحليل نهاد.
گرچه شهادت امام محمد باقر (ع) و امام صادق (ع) توسط خلفاي پيشين بني عباس صورت گرفته بود اما شهادت مظلومانه امام موسي بن جعفر (ع) تاثيري شگرف بر معادلات سياسي اجتماعي نهاد و عواطف مسلمانان خصوصاً شيعيان را سخت جريحه دار كرد. تا جايي كه سياست خلفاي عباسي از اين تاريخ به بعد حول محور تحت نظر گرفتن ائمه در دايره اي خاص و رويكرد به عوامفريبي در ظاهر سازي خصوصاً نسبت به اظهار محبت به اهل بيت مي چرخيد.
اوج اين عوامفريبي را مي توان در عصر امام رضا (ع) وامام جواد (ع) جستجو كرد.