مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 1653
  • بازدید دیروز : 2770
  • بازدید کل : 13130975

شفاعت از دیدگاه قرآن کریم


شفاعت از دیدگاه قرآن کریم

 

مقدمه

یکی از مزایایی که خداوند تبارک و تعالی به مؤمنان اختصاص داده است این است که اگر شخص مؤمن ، ایمان خودش را تا هنگام مرگ حفظ کند و مرتکب گناهانی نشود که باعث سلب توفیق و سوء عقاب و سرانجام ، شک و تردید یا انکار و جحود نشود و خلاصه در یک جمله « اگر با ایمان از دنیابرود » به عذاب ابدی مبتلا نخواهد شد و جهنم برایش ابدی نخواهد بود و گناهان کوچکش به واسطه اجتناب و دوری از گناهان کبیره ، بخشوده شده و گناهان بزرگش به وسیله توبه کامل و مورد قبول پروردگارش ،آمرزیده می گردد و اگر موفق به چنین توبه ای نشد ،تحمل گرفتاری ها و مصائب دنیا بار گناهانش را سبک می کند و سختی های برزخ و مواقف آغازین رستاخیز ناخالصی هایش را می زداید و اگر باز هم از آلودگی های گناهان پاک نشد به وسیله ( شفاعت ) که مظهر تجلی بزرگترین و فراگیرترین رحمت الهی در اولیای خدا به ویژه رسول اکرم و اهلبیت گرامش علیهم الصلوة والسلام می باشد ، از عذاب دوزخ نجات خواهد یافت.

بنابر این ، بزرگترین و نهایی ترین امید مؤمنان گنهکار ، شفاعت است ولی در عین حال نباید از مکر الهی ایمن شوند وباید همیشه بیمناک باشند که مبادا کاری از آنها سر زده باشد یا سر بزند که موجب سوء عاقبت و سلب ایمان ، در هنگام مرگ گردد و مبادا علاقه به امور دنیوی و مادی به حدی در دلشان رسوخ پیدا کرده باشد که العیاذ بالله با بغض خدای متعال از این جهان بروند به آن جهت که می بیند اوست که به وسیله مرگ ، بین او و محبوب ها و معشوق هایشان جدایی می افکند .

پس یکی از عقاید مسلم اسلامی ، شفاعت شافعان در روز قیامت است که به اذن الهی انجام می گیرد . شفاعت در مورد افرادی صورت می گیرد که پیوند خود را به طور کلی با دین خدای متعال قطع نکرده و قابلیت آن را دارند که با وجود آلودگی به بعضی گناهان به برکت شفاعت شافعان ، مشمول رحمت حق می شوند .

بدون شک مجازات های الهی در قیامت خواه زودگذر باشد یا طولانی و ابدی ، خواه جنبه جسمانی داشته باشد یا روحانی ، خواه آن ها را اثر طبیعی اعمال بدانیم یا قراردادی به هرحال جنبه انتقامی ندارد و همه آن ها در مسیر تربیت انسان و ضامن اجرای قوانین الهی است که برای ترقی کمال انسان ها تعیین شده است .

به همین دلیل در عین این که عذاب های قیامت در قرآن مجید بسیار شدید توصیف گردیده ، راه های نجات از هر سو به روی انسان گشوده شده و به گنهکاران فرصت داده می شود که از راه خطا بازگردند و خویش را اصلاح کنند و به سوی خدا راه یابند .

شفاعت یکی از این راه ها است زیرا شفاعت به مفهوم صحیح کلمه به افراد آلوده هشدار می دهد که تمام پل های پشت سر خود را ویران نکنند و تمام خطور ارتباطی را با اولیاء الله قطع ننمایند و اگر آلوده گناهانی شدند ، مأیوس نشوند و در هر جا هستند بازگشت را شروع کنند و به استقبال رحمت واسعه الهی بشتابند .

بحث شفاعت با تمام ریزه کاری ها و نکات جالب تربیتی آن که در آیات فراوانی از قرآن مطرح شده در همین راستا است . اکنون به مدارک اصلی و دست اول در مورد مسأله شفاعت می پردازیم .

در قرآن درباره موضوع شفاعت ( به همین عنوان ) در حدود سی مورد بحث شده است که البته بحث ها و اشارات دیگری به این موضوع بدون ذکر این عنوان نیز دیده می شود .

آیاتی که در قرآن پیرامون این مسأله بحث می کنند را می توانیم به چند دسته و گروه مشخص تقسیم کنیم .

1. گروه اول : آیاتی است که به طور مطلق شفاعت را نفی می کند .

در این آیات راه های متصور برای نجات مجرمان غیر از ایمان و عمل صالح چه از طریق پرداختن عوض مادی یا پیوند و سابقه دوستی و یا شفاعت کردن بعضی نفی شده است .

« واتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا و لا یقبل منها شفاعة و لا یأخذ منها عدل و لاهم ینصرون».(22)

و بترسید از روزی که هیچ کس چیزی[ از عذاب خدا ] را از کسی دفع نمی کند و نه از او شفاعتی پذیرفته و نه به جای وی بدلی گرفته می شود و نه یاری خواهد شد.

گرچه مخاطب در این آیه به قرینه آیه سابق بر آن قوم یهودند ولی حکم آیه جنبه عمومیت دارند و تمام راه های نجات را به روی خلافکاران می بندد و از میان آن ها به چهار طریق مهم که در این دنیا وسیله نجات بسیاری از مجرمان می گردد اشاره شده است : اول این که کسی جریمه دیگری را بر عهده گیرد . دوم شخص آبرومندی برای او شفاعت کند . سوم غرامت از مجازات عفو شود . چهارم گروهی به یاریش برخیزند و او را از چنگال مجازات رهایی بخشند ، در قیامت هیچ یک از این ها مفهومی نخواهد داشت .

سخن در این است که در اینجا شفاعت به طور کلی نفی شده است ولی آیا این مخصوص به قوم یهود است که راه کفر و عناد و دشمنی با حق را پیش گرفته بودند و حتی انبیای الهی را به قتل می رساندند بنابر این منافاتی با آیات شفاعت و روایات متواتری که می گوید پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و سایر معصومین برای گنهکاران این امت شفاعت می کنند ندارد ، یا این که این آیه ناظر به پندار یهود است که گمان می کردند پدرانشان بر ای آن ها در قیامت شفاعت می کنند که محتوای آیه خط بطلان را بر این پندار می کشد و آن ها را مأیوس می سازد و یا این که ظاهر آیه اطلاق دارد و هر نوع شفاعتی را درباره هر کس نفی می کند .

« فما تنفعهم شفاعة الشافعین ».(23) و شفاعت شفاعتگران آن ها را سود نبخشد !

در این آیه گرچه هر گونه شفاعت را در مورد این گروه به طور کلی نفی می کند ( اعم از شفاعت انبیا و اوصیا و فرشتگان و صدیقین و شهدا و صادقین ) ولی تعبیر به « شافعین » که ظهور در فعلیت دارد نشان می دهد در آن روز شفاعت کنندگان و شفاعت شوندگانی هستند ولی شفاعت آن ها شامل حال این گروه که پیوسته روز قیامت را تکذیب می کردند و نماز و اطعام مسکین را به کلی ترک کرده بودند ، نمی شود .

تعبیر به « فما تنفعهم » نیز نشان می دهد که وضع حال و اعمال و عقاید آن ها چنین محرومیتی را به دنبال آورده است ، روی این حساب اگر چه این آیه جزء آیات نفی شفاعت است ولی در متن آن و به طور ضمنی اثبات شفاعت به صورت سربسته آمده است .

« یا ایهاالذین آمنوا انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یأتی یوم لا بیع فیه ولا خلة ولا شفاعة والکافرون هم الظالمون ».(24) ای کسانی که ایمان آورده اید از آنچه به شما روزی داده ایم انفاق کنید پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی است و نه دوستی و نه شفاعتی و کافران خود ستمکارانند .

« استغفر لهم اولی تستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعین مره فلن یغفر الله لهم ذلک بأنهم کفروا بالله و رسوله والله لایهدی القوم الفاسقین ».(25) چه برای آن ها آمرزش بخواهی یا برایشان آمرزش نخواهی [ یکسان است ، حتی ] اگر هفتاد بار برایشان آمرزش طلب کنی هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزید چرا که آن ها به خدا و فرستاده اش کفر ورزیدند و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی کند .

در این آیه آوردن کلمه ( سبعین ) خصوصیتی ندارد بلکه می خواهد کثرت را برساند نه این که از یک تا هفتاد بی فایده است ولی از هفتاد به بالا اثر دارد ولذا به دنبال آن علت مطلب را بیان کرده و فرموده : برای این که ایشان به خدا و رسولش کافر شدند یعنی مانع از شمول مغفرت ، کفر ایشان به خدا و رسول است و این مانع ، با بود و نبود استغفار و یا کم و زیادی آن برطرف نمی شود زیرا بود و نبود آن و کم و زیادش کفر ایشان را از بین نمی برد .

2. گروه دوم : آیاتی است که شفیع را منحصراً خداوند متعال معرفی می کند و شفاعت را فقط مخصوص ذات اقدس الهی می داند .

« و انذر به الذین یخافون ان یحشروا الی ربهم لیس لهم من دونه ولی ولا شفیع لعلهم یتقون ».(26) و به وسیله این [ قرآن ] کسانی را که بیم دارند که به سوی پروردگارشان محشور شوند هشدار ده [ چرا ] که غیر او برای آن ها یار و شفیع نیست ، باشد که پروا کنند .

در این آیه همانطور که از معنای آن مشخص است ولایت و شفاعت را به طور کلی از غیر خدا نفی می کند و آن را منحصر در خداوند بیان می کند .

« الله الذی خلق السموات والارش و ما بینهما فی ستة ایام ثم استوی علی العرش مالکم من دونه من ولی ولا شفیع افلا تتذکرون ».(27) خدا کسی است که آسمان ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش هنگام آفرید ، آنگاه بر عرش [ قدرت ] استیلا یافت ، برای شما غیر از او سرپرست و شفاعتگری نیست ؛ آیا باز هم پند نمی گیرید ؟

گفتیم شفیع عبارت است از کسی که منضم به سببی ناقص شود و سببیت ناقص آن را تکمیل کند ، پس شفاعت عبارت است از تتمیم سبب ناقص در تأثیرش و چون این معنا را با اسباب و مسببات خارجی تطبیق می کنیم نتیجه اش این می شود که هر یک از اسباب و شرایط عالم شفیع یکدیگرند چون سببیت یکدیگر را در تأثیر تکمیل می کنند .

حال می گوییم وقتی پدید آورنده اسباب و اجزای آن ها و ربط دهنده بین آن ها و مسببات خدای سبحان بوده پس خدا شفیع حقیقی است که نقص هر سبب را تکمیل می کند ، پس شفیع واقعی و حقیقی تنها خداست و غیر از او شفیعی نیست .

« قل لله شفاعة جمیعا له ملک السموات والارض ثم الیه ترجعون ».(28) بگو « شفاعت یکسره از آن خداست . فرمانروایی آسمان ها و زمین خاص اوست ؛ سپس به سوی او بازگردانیده می شوید »

در این آیه هم بحث انحصار شفاعت برای خداوند به شکل دیگری آمده آنجا که در پاسخ بت پرستانی که بت ها را به عنوان شفیعان خود برگزیده بودند د، می فرماید : به آنها بگو تمام شفاعت از آن خداست.

بدیهی است کسی حق بخشش و عفو از گنهکاران را دارد و کسی می تواند شفاعت کند یا شفاعت را پذیرا گردد که خالق و مالک همه موجودات است ، در آغاز از سوی او به وجود آمده اند و سرانجام به سوی او باز می گردند .

به این ترتیب در اصل ، صاحب شفاعت خداست و هیچکس همتای او نیست بلکه دیگران مشروعیت شفاعت خود را از او می گیرند ، روشن است انحصار شفاعت ذاتاً و به طور مستقل در وجود خداوند هیچ گونه منافاتی با مشروعیت شفاعت دیگران به اذن خداوند ندارد همانگونه که مالکیت و حاکمیت ذاتاً از آن اوست ولی دیگران می توانند به اذن او در محدوده خاصی مالک و حاکم گردند .

3. گروه سوم : آیاتی است که به وجود شفیعانی که به اذن و اجازه پروردگار شفاعت می کنند ، صریحاً اعتراف می کند و پذیرش شفاعت آن ها را فقط به اذن خداوند تبارک و تعالی محدود می سازد و در حقیقت مکمل آیات گروه دوم است .

« من ذالذی یشفع عنده الا بأذنه » بقره / 255 . کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند ؟

در این آیه که با یک استفهام انکاری همراه است ، پیامبران و اولیاء الله و خلاصه شافعان روز جزا همگی مشروعیت شفاعت خود را از خداوند می گیرند و تنها به اذن او شفاعت می کنند و مسلم است که اذن او نیز از حکمت او سرچشمه می گیرد و تا کسی شایسته شفاعت نباشد اجازه برای شفاعت او داده نمی شود.

قابل توجه این که در آیه فوق ( آیة الکرسی) این جمله بعد از آن گفته شده که مقام قیومیت و مالکیت را نسبت به تمام آنچه در آسمان ها و زمین است برای خدا تثبیت می کند بنابر این شفاعت ، از مالکیت و حاکمیت و قیومیت او سرچشمه می گیرد و به این ترتیب خط بطلانی بر عقاید بت پرستان می کشد که پرستش بت ها را به بهانه شفاعت آن ها در درگاه خدا می دانستند .

« یومئذ لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن و رضی له قولا »(29). در آن روز شفاعت [ به کسی ] سود نبخشد مگر کسی را که [ خدای] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید .

این که منفعت شفاعت را نفی می کند کنایه از این است که قضا به عدل و حکم فصل بر حسب وعده و وعید الهی جریان یافتنی است و هیچ عاملی جرم مجرمی را ساقط ننموده ، گناهی را از گنهکاری صرف نظر نمی کند پس معنای این که فرمود شفاعت نافع نیست این است که شفاعت اثر ندارد .

جمله « الا لمن اذن له الرحمن و رضی له قولا » استثنائی است که دلالت می کند بر این که در کلام سابق عنایت همه در این است که شفعاء را نفی کند نه تأثیر شفاعت را در شفاعت شدگان و مراد این است که به کسی اجازه نمی دهند که در مقام شفاعت سخن بگوید و می فهماند که آن روز سخن گفتن منوط به اجازه است .

« ... ما من شفیع الا من بعد اذنه ... »(30). شفاعت گری جز پس از اذن او نیست .

در این آیه نیز به صورت دیگری بیان می کند که هیچ شفاعت کننده ای به اذن خدا وجود ندارد بنابر این چرا برای شفاعت به سراغ بت ها می روید ؟ فقط پروردگارتان را عبادت کنید نه غیر او را چرا متذکر نمی شوید.

همین معنا در مورد شفاعت فرشتگان آمده است که تأکید می کند شفاعت آنها نیز به اذن خداست می فرماید : « و کم من ملک فی السموات لا تغنی شفاعتهم شیئا الا من بعد ان یأذن الله لمن یشاء و یرضی»(31). و بسا فرشتگانی که در آسمانهایند [و] شفاعتشان به کاری نیاید مگر پس از آن که خدا به هرکه بخواهد و خشنود باشد اذن دهد .

جایی که فرشتگان آسمان با آن همه عظمت قادر به شفاعت نیستند جز به اذن و رضای خدا ، چه انتظاری از بت های بی شعور و فاقد هرگونه ارزش می توان داشت . آیا شرم آور نیست که بگویند ما بت ها را از این جهت می پرستیم که شفیعان ما در درگاه خداوند باشد ؟!

جالب این که برای بیان اهمیت مطلب ، تعبیر به ( کم ) شده است که معمولاً به معنای کثرت است و در این جا معنای عموم دارد و نیز تعبیر به ( فی السموات ) شده ، آن نیز دلیل بر علو مقام آنهاست و نیز تعبیر به ( شفاعتهم) به صورت جمیع آمده تا معلوم شود شفاعت همه آن ها نیز بدون اذن و رضای خداوند اثری ندارد .

4. گروه چهارم آیاتی است که برای شفاعت کننده و شفاعت شونده شرایطی ذکر می کند.

« و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم یعلمون»(32). و کسانی که به جای او می خوانند [و می پرستند ] اختیار شفاعت ندارند مگر آن کسانی که آگاهانه به حق گواهی داده باشند.

در این آیه ضمن نفی شفاعت بت ها گروهی را استثتا کرده و آن گروه شفاعت دهندگان به حق هستند .

ظاهر آیه این است که این وصف برای (شفیعان) است و منظور از شهادت به حق که وصف اول آن هاست این است که موحد و یکتا پرست باشد یعنی جز در سایه توحید و نفی بت ها و استمرار از عنایات الهی شفاعت ممکن نیست .

« یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یشفعون الا لمن ارتضی و هم من خشیته مشفقون»(33). آنچه فراروی آن ها و آنچه پشت سرشان است می دانند و جز برای کسی که [خدا] رضایت دهد ، شفاعت نمی کنند و خود از بیم او هراسانند .

در این آیه شریفه یکی از شرایط شفاعت کنندگان را بیان می کند و این که شفاعت برای کسانی است که خدا از آن ها راضی باشد که عبارت (لمن ارتضی) با اشاره به راضی بودن از دین ، ایمان و توحید آن هاست و یا راضی بودن از شفاعت برای آنان که هر دو به یک معنا باز می گردد ، به این ترتیب شفاعت از سوی غیر خداوند تنها به اجازه اوست و اجازه او تنها مخصوص کسانی است که مؤمن و موحد باشد و خداوند متعال از آن ها راضی باشد .

« لایملکون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهدا »(34). [ آنان ] اختیار شفاعت را ندارند جز آن کس که از جانب [ خدای ] رحمان پیمانی گرفته است .

این آیه پاسخ دوم از آلهه گرفتن مشرکین به منظور شفاعت است و حاصلش این است که این طور نیست که هر که را انسان دوست بدارد شفاعتش کند و به همین منظور او را آلهه خود بگیرد و او هم شفیع او شود بلکه هر کسی که می تواند شفاعت کند قبلاً با خداوند عهدی دارد و این عهد را جز عده ای از مقربین درگاه خدا ، کسی مالک نیست .

« و انذرهم یوم الازفة اذ القلوب لدی الحناجر کاظمین ما للظالمین من حمیم ولا شفیع یطاع »(35). و آن ها را از روز قریب الوقوع بترسان ، آنگاه که جانها به گلوگاه می رسد در حالی که اندوه خود را فرو می خورند . برای ستمگران نه یاری است و نه شفاعتگری که مورد اطاعت باشد .

این آیه شریفه ناظر به آن است که بعضی از افراد به خاطر اعمالی که مرتکب شده اند شایسته شفاعت نیستند و مفهوم آن این است که شفاعت ، گروه های دیگری را شامل می شود پس خداوند صریحاً در این آیه ستمگران و ظالمان را از گروه شفاعت شوندگان خارج می کند .

با توجه به این آیاتی که بیان شد معلوم می شود که شفاعت بی قید و شرط نیست و شفاعت به اذن و اجازه خداست و شفاعت شونده باید واجد شرایطی باشد و اگر کسی شرایط شفاعت را دارا نباشد هرچند همسر پیامبر خدا باشد مورد شفاعت قرار نمی گیرد ، چنانکه در آیه 10 سوره تحریم( خدا برای کسانی که کفر ورزیده اند ، زن نوح و زن لوط را مثل آورده که هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به ما خیانت کردند و کاری از دست [شوهران ] آن ها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد : با داخل شوندگان ، داخل آتش شوید ).

پس از این آیه می فهمیم شفاعتی سازنده است که انسان را با اولیای خدا پیوند دهد و مانع یأس او شود ولی اگر ایمان به شفاعت سبب جرأت بر گناه گردد همانگونه که مسیحیان عقیده دارند که عیسی علیه السلام خدا شد تا گناهان ما بخشیده شود ، هرگز قابل قبول و پذیرفتن نیست .

5. گروه پنجم : در آیاتی نیز شفاعت به تعابیر و معانی مختلف مثل یاری و پشتیبانی از برادر عقیدتی و دینی در کمک به وی و یا در جهاد با تجاوزگران است که بهره دنیوی آن غنائم و پاداش اخروی آن جنت خداست و اگر در گناه و تجاوزی با هم دینش رفاقت کند بهره دنیوی او سرزنش و نصیب جهان دیگرش کیفر خواهد بود .

« من یشفع شفاعة حسنة یکن له نصیب منها و من یشفع شفاعة سیئة یکن له کفل منها و کان الله علی کل شیء مقیطا »(36). هرکس شفاعت پسندیده کند برای وی از آن نصیبی خواهد بود و هر کس شفاعت ناپسندیده ای کند برای او از آن [نیز] سهمی خواهد بود و خدا همواره به هر چیزی تواناست .

اگر مجموع این آیات مخصوصاً سه گروه اول را با هم در نظر بگیریم ، مفاد آن اثبات شفاعت و تبیین آن بر اساس توحید افعالی است .

بنابر توحید افعالی جهان هستی با نظام علت و معلولی اش ، اثر و فعل خداوند و قائم به اراده و قدرت اوست همچنان که اصل وجود و هستی علت ها و اسباب از خداست ، هرگونه سبب بودن و تأثیرگذاری شان نیز از اوست.

در حقیقت علت های مادی و معنوی واسطه های فیض الهی اند و فاعلیت آن ها در طول فعالیت خداوند است بر این اساس هم مثلاً قبض روح کار ملک الموت است اما در عین حال او واسطه است و بدون اراده و قدرت الهی کاری انجام نمی دهد و کار او به « الله » نسبت داده می شود.(37)

بنابر این از مجموعه آیات می توان این دو نتیجه گیری را کرد :

1. شفاعت یکسره و به تمامی متعلق و از آن خداست و نفی شفاعت حقیقی از غیر خدا ، چون شفاعت کننده ای بدون اراده و مشیت خداوند ، قدرت بر هیچ تغییری ندارد .

2. اثبات کننده شفاعت برای غیر خدا و این که در صورتی این شفاعت تأثیرگذار است که به اذن و اجازه و اراده خداوند باشد والا اسباب و وسایط با قطع نظر از مشیت الهی هیچ گونه تأثیری ندارند.(38)

  انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 283

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما