مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 916
  • بازدید دیروز : 2772
  • بازدید کل : 13119048

عالم ذر


عالم ذر

عالم ذر به محیطی بسته ووابسته گفته می شود که در آن محیط آنچه را که ازبرای زیست دنیائی انسانها نیاز است بدو ملحق می گردد. درعالم ذر انسانها نه ملکوتی اند نه حیات فانی رادرگذرند،ولاکن دومحیط دنیائی وملکوتی دو ابزار موثر بروجود این عالم است.پس می توان به سادگی معنی کرد ،بشر قبل ازحلول وگام نهادن بردنیای فانی در این عالم است. که بدو عالم ذر یا عالم بسته گویند.درعالم ذر بسیاری از آینده آن شخص پایه ریزی می گردد ،عالم ذر هم عالمی است بسیار متجلی وروشن هم دارای رکود ونفی است ودرآنجاست که بشر ،تجلی شخصیتی خود دردوران حیات فانی را برخود تجلی می سازد.

زیباست کند کاش درعلوم غریبه ،مانیزبدین جهت برسفره پراز نعمت وحکمت علوم فوق ادراک انسانی با شما همنیشین وهم خوانیم ومارا زین ضیافت بهره آن است . که ازاحساسات عاقلانه شما فیض عظمی را ادراک نمائیم واین فیض ازجمله فیوضات باریتعالی درعالم ذر به هرشخصیت آماده به پا گذاشتن به رحم مادر تجویزمی گردد وشکل دهی آن دردنیا وآنچه را که درآن عالم بر آن شخصیت وارد می گردد ازنظر اثبات عدالت ذات پاک اقدس اله آن است که این قدرت وهدیه دردرون تک تک انسانها ذخیره گردیده است پس منتج است که برهمه این پتانسیل موجود است وخدای به جهت ایجاد چخماق آتشین ازبرای فوران این قدرت راویانی ومعلمینی را وارد برجامعه می نماید.

حال معلمین کیستند؟رسولان ومتحیران علوم وعقول مختلفه اند که درعالم ذر براینها نیز همچون سایر انسانها این حکمت به ا مانت مانده است. اما نبوغ وشکوفائیش میسور گردیده است یعنی هرانسان درعالم ذر که عالمی است که درآن عالم بشارتها ،شرارتها ونفی وانفعالات را برهمه مترتب می سازند واین انرژیها ها دردنیای فانی می بایست متجلی شوند واستیلای آنان تنها وتنها وراهبردی کردن آن توسط گروهی خاص ممکن است که درجوامع شما معلم ومتعلم نامیده می شوند،عالم ذر،عالم علوم است. آدمی وآن جرم که درظاهرشباهتی به بشریت وانسانیت ندارد سرشاراز عقل است واین عقول فوران شده دردنیای مات شده ،همان سیری است که آن جرم به اصطلاح آدمیان درآن زمان خاص متحول می گردد واین زمان تحول این جرم را عالم ذر می گوینددرقیامت برعالم ذر وچون چرای آن عالم پرسش وپاسخی نیست ونبود پرسش وپاسخ چرا؟چون درآن عالم قدرت فعل وانفعال وچه کردن وچه نکردن وموجودیت انسان دراین قالب ممکن نیست وچون ممکن نیست وآن عالم جبر است. ودرعالم جبر خطا منتفی است. وهرچه را که ازسوی حق درانسان نهفته شود که ازچگونه بهره برداری آزآن انسان که متحیرباشدوازدستش خارج گردد این انسان درسرای عقبی پاسخگو یش نیست ، بسته بودن زمان نشان ازجزئی بودن عالم نیست چرا که بیشتر گذشته انسان وترقیات روحی او درآن عالم متذکر است پس درآنجاست که می گویندبه هنگام طرح فیزیو لوژی جفتهای انسانی ،چهل را درآن عدد بکاربرده اند،که مادروپدراگر بخواهند فرزندی ملکوتی والهی داشته باشند باید چهل را درپاکی وطهارت را سیر کنند.پس چرا که عالم ذربرای یک انسان که می خواهد درنتیجه جفت گیری انسان شکل پیدا کند آنجاست که ازعالم ذر خارج می شود و اینجاست که طهارت درزوجین اصل است،هرچه سلوک وامساک درچگونگی خوردن نعمات الهی به نیت مترتب گردیدن آثارخوراکیها به جنین شودبه این لحظات که دراصطلاح انسانیت وآدمیت به چهل وا می رود اوج عالم ذر این انسان است که جنین نام دارد وبدانید که عالم ذرباهمه محدویتی که می گوئیم عالمیست بس عظمی وبدانید که عرفا وزهاد وره یافتگان قرب خدا می توانند به راحتی بربرزخییون وارد شوند،اما به راحتی نمی توانند برعالمیان عالم ذر وارد شوند.

در بعضی از فرقه ها و مذاهب شرقی مثل « آیین بودا» به تناسخ ارواح معتقد هستند . ایشان معتقدند که روح انسان تا رسیدن به تکامل ، در چرخه دنیای مادی ( سمساره ) باقی می ماند . یعنی اگر انسان در طول زندگی مادی خویش ، روحش را به تکامل نرسانده باشد ، بعد از مرگ روح وی در جسم دیگری ( شامل انسان و یا حیوان ) مجددا وارد شده و زندگی دیگری را شروع خواهد کرد و این چرخه آنقدر ادامه خواهد داشت تا روح به تکامل رسیده و دیگر پس از مرگ مجبور نباشد برای رسیدن به تکامل دوباره به عالم ماده برگردد . چنین روحی به « نیروانا» میرسد.

مهترین نتیجه ای که از این نظریه گرفته میشود قانون « کارما » است . بر طبق این قانون نتیجه تمام اعمال ما ، به خود ما برخواهد گشت و از طرف دیگر تمام اتفاقاتی که در زندگی فعلی ما رخ می دهد ، نتیجه اعمال خود ماست چه در این دنیا و چه در زندگی های پیشین . برای مثال شخصی که دچار بیماری صعب العلاجی مثل سرطان می شود ، به دلیل اعمالی است که در زندگی قبلی خود در این عالم ، انجام داده است .

این نظریه امروزه در بین فرقه ها و نحله های عرفانی سراسر جهان رایج است ، و البته گرچه کاملا صحیح نیست اما رگه هایی از حقیقت در آن وجود دارد .

واقعیت این است که روح عوالم دیگری را قبل از حلول در جسم کنونی خویش ، پشت سر گذاشته است ، اما نه به شکلی که معتقدین به تناسخ ، قائل شده اند .

در اسلام چنین بیان شده است که ارواح قبل از حلول در اجساد کنونی خویش در « عالم ذر » زندگی می کرده اند و قبل از آن هم در « عالم ارواح » .

مدت عالم ارواح دو هزار سال بوده است و پس از آن ، ارواح به عالم ذر و یا « عالم میثاق » وارد شده اند ، که در آن عالم خداوند عهدها و میثاقهایی را از ارواح گرفته است . در این مورد روایات و احادیث معتبری وجود دارد که در صورت نیاز ذکر خواهم کرد .

اعتقاد بیشتر علماء شیعه و سنی بر این است که در عالم ذر ، روح در بدنهای ذره ای بسیار کوچکی ولی با همین مشخصات که امروز در دنیا دارد زندگی می کرده است و آنچنان که ما امروز با این بدنهای دنیوی زندگی می کنیم ، آنها هم در عالم ذر زندگی می کرده اند و با هم معاشرت نیز داشته اند و همینطور که ما امروزه صاحب اختیار هستیم ، انان نیز صاحب اختیار بوده اند . حلول روح در اجساد این عالم نیز نه بر حسب تصادف که بر اساس اعمال و سایر عواملی است که در عالم ذر بر ارواح حاکم بوده است .

ضمنا از آیات و روایات چنین استفاده می شود که ارواح انسانها در عالم ذر با افراد و مکانهایی برخورد داشته اند و صاحب معارفی بوده اند که همزمان با تولد شخص در این عالم ، فراموش می شود . این است علت اینکه گاهی با کسانی برخورد می کنیم و یا در مکانهایی می رویم که برایمان آشناست .

نکته جالب دیگری که در این مورد هست این است که انسان در عوالم قبل صاحب علوم بسیار و معارف بزرگی شده است که قسمتی از آن امروز به صورت غریزه و فطرت و عقل در او جلوه می کند و همچنین به دلیل اختیاری که داشته است ، توانسته است در راه حق و یا باطل سیر کند و در آن عالم نیز ارواح با ادیان و مذاهب و عقاید گوناگون زندگی می کرده اند و بر همان اساس در این عالم ، در محیطی متناسب با زندگی قبلشان متولد می شوند . ( در چهار ماهگی زمان حمل ، روح وارد جسم می شود )

در پایان ذکر این نکته ضروری است که گرچه انسان شرایط و مقتضیات هدایت و یا ضلالت را از عالم قبل به این دنیا آورده است ، اما در این دنیا نیز در انتخاب راهش کاملا آزاداست و به همین دلیل است که در اسلام بیشتر در مورد عوالم بعد از این حیات دنیوی صحبت شده است تا در مورد عوالم قبل از این عالم .

« و اوفوا بعهدالله اذا عهدتم و لا تنقضواالایمن بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون * و لاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکثا »

« و به عهد الهی چون پیمان بستید ، وفا کنید و سوگندهایتان را پس از موکد داشتن آنها ، مشکنید ، حال آنکه خداوند را بر خود ضامن گرفته اید ، بی گمان خداوند به آنچه می کنید آگاه است * و همانند آن زنی مباشید که پشمهایش را که می بافت ، پس از محکم داشتن ، رشته رشته وا می تافت »

 

عالم ذر از نظر آیات قرآن

در معنی فطریات ، در جمع میان آیه ای که می فرماید شما آفریده شدید در حالی که چیزی نمی دانستید ، و آیاتی که آنها را آیات میثاق و فطرت می نامیم . نظریه فیلسوفان اسلامی به این نحو است که انسان یک سلسله معلومات فطری دارد به معنی اینکه این معلومات ، اکتسابی نیست نه به معنی این که بالفعل همراه او هست و آنها را با خود آورده است . با خود بیاورد و از اول داشته باشد یک مطلب است ، وقتی که برایش پیدا می شود از راه کسب پیدا نمی شود مطلب دیگری است . این به معنی آن است که همین قدر که بر ذهن عرضه می شود ، بدون اینکه نیازی به دلیل باشد ، ذهن آن را در می یابد .

خداوند در سوره مائده : آیه 7 می فرماید:« وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ وَ مِیثاقَهُ الَّذِی واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (مائده،7)»ترجمه:و بیاد بیاورید نعمت خدا را بر شما و پیمانى را كه موكدا از شما گرفت، آن زمان كه گفتید شنیدیم و اطاعت كردیم، و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید كه خدا از درون سینه ها آگاه است. در این آیه مسلمانان را به اهمیت نعمتهاى بى پایان خداوند كه مهمترین آنها نعمت ایمان و اسلام و هدایت است، توجه داده مى فرماید:" نعمتهاى خدا را بیاد بیاورید". (وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ). گرچه نعمت در اینجا مفرد است ولى معنى جنس دارد و جنس در اینجا در معنى عموم استعمال شده و به این ترتیب همه نعمتها را شامل مى شود.البته این احتمال نیز در آیه هست كه منظور خصوص نعمت اسلام باشد كه در آیه قبل اجمالا به آن اشاره شده است آنجا كه مى گوید: وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْكُمْ.

و چه نعمتى از آن بالاتر كه در سایه اسلام، همه گونه مواهب و افتخارات و امكانات نصیب مسلمانان شد و جمعیتى كه قبلا كاملا پراكنده و جاهل و گمراه و خونخوار و فاسد و مفسد بودند به صورت جمعیتى متشكل و متحد و دانا با امكانات مادى و معنوى فراوان در آمدند. سپس پیمانى را كه با خدا بسته اند، یادآور شده میگوید:" پیمانى را كه بطور محكم خدا با شما بست فراموش نكنید، آن زمان كه گفتید شنیدیم و اطاعت كردیم". (وَ مِیثاقَهُ الَّذِی واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا). در اینكه منظور از این پیمان كدام پیمان است، دو احتمال وجود دارد، نخست پیمانى كه مسلمانان در آغاز اسلام در" حدیبیه" و یا" حجة الوداع" و یا" عقبه" و یا همه مسلمانان به مجرد قبول اسلام به طور ضمنى با خدا بسته اند و دیگر پیمانى كه به حكم فطرت و آفرینش، هر كسى با خداى خود بسته است و همان است كه گاهى از آن بنام" عالم ذر" تعبیر مى شود.

توضیح اینكه: خداوند به هنگام آفرینش انسان، استعدادهاى قابل ملاحظه اى به او دارد و مواهب بى شمارى در اختیار او گذاشت، از جمله استعداد مطالعه اسرار آفرینش و شناخت پروردگار بوسیله آنها و همچنین عقل و هوش و ادراكى كه بوسیله آن پیامبرانش را بشناسد و دستورهاى آنها را بكار بندد- خداوند با دادن این استعدادها" عملا" از آنها پیمان گرفته كه این استعدادها را عاطل و باطل نگذارند و از آن در مسیر صحیح بهره گیرند و افراد انسان نیز" به زبان حال و استعداد" فریاد بر آورده اند كه «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا»:" شنیدیم و به كار بستیم".این پیمان وسیعترین و محكمترین و عمومى ترین پیمانى است كه خداوند از بندگان خود گرفته است و همان است كه على ع در خطبه اول نهج البلاغه به آن اشاره كرده مى فرماید: «لیستادوهم میثاق فطرته »:" پیامبران براى این برانگیخته شدند كه مردم را دعوت به وفا كردن به پیمان فطرت كنند".بدیهى است این پیمان وسیع، همه مسائل دینى را نیز در بر مى گیرد .و هیچ مانعى ندارد كه آیه اشاره به تمام پیمانهاى تكوینى و تشریعى (پیمانهایى كه خدا به حكم فطرت گرفته و یا پیامبر ص در مراحل مختلف ازمسلمانان گرفت) باشد.

و از اینجا روشن مى شود حدیثى كه مى گوید: منظور از میثاق همان پیمانى بود كه پیامبر ص در حجة الوداع در موضوع ولایت على ع گرفت «1» با آنچه در بالا ذكر كردیم سازگار است زیرا بارها گفته ایم كه تفسیرهایى كه در ذیل آیات در این گونه موارد مى آید اشاره به یكى از مصداقهاى روشن است نه بمعنى انحصار.ضمنا باید توجه داشت كه میثاق در اصل از ماده وثاقة یا وثوق بمعنى بستن و محكم كردن چیزى با طناب و مانند آن است، و بعدا به هر كارى كه موجب آرامش خاطر مى شود گفته شده و از آنجا كه عهد و پیمان شبیه گرهى است كه میان دو نفر یا دو گروه مى خورد و موجب آرامش فكر آنها است، به آن میثاق مى گویند.و در پایان آیه براى تاكید این معنى مى فرماید:" پرهیزگارى پیشه كنید خداوند از اسرار درون سینه ها آگاه است". (وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).تعبیر به بِذاتِ الصُّدُورِ كه تركیبى از" ذات" بمعنى عین و حقیقت و" صدور" به معنى سینه ها است، اشاره به این است كه خداوند از دقیقترین اسرارى كه در اعماق روح آدمى نهفته است و هیچكس جز خودش از آن آگاهى ندارد با خبر است.

خداوند همچنین در سوره اعراف آیات 172 تا 174می فرماید:«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ (172) أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (173) وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (174)» ترجمه: به خاطر بیاور زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟! گفتند آرى، گواهى مى دهیم (چرا چنین كرد؟) براى اینكه در روز رستاخیز نگوئید ما از این غافل بودیم (و از پیمان فطرى توحید و خداشناسى بى خبر). یا نگوئید پدران ما قبل از ما بت پرستى را اختیار كردند و ما هم فرزندانى بعد از آنها بودیم (و چاره اى جز پیروى از آنان نداشتیم) آیا ما را به آنچه باطل گرایان انجام دادند مجازات مى كنى.و اینچنین آیات را توضیح مى دهیم و شاید به سوى حق باز گردند (و بدانند نداى توحید در درون جانشان از روز نخست بوده است). در این آیه که اشاره به فطرت انسانی است ، پس از آنکه می فرماید خداوند پیمان توحید را در نهاد مردم قرار داده است می گوید : برای اینکه بعدها نگویید همانا پدران ما مشرک بوده اند و ما چاره ای نداشتیم و مجبور بودیم که بر سنت پدران خود باقی باشیم . با چنین فطرت خدادادی هیچ گونه اجباری در کار نیست .

آیات فوق در حقیقت اشاره اى به" توحید فطرى" و وجود ایمان به خدا در اعماق روح آدمى است و به همین جهت بحثهایى را كه در آیات گذشته این سوره در زمینه" توحید استدلالى" بوده است تكمیل مى كند. خداوند روى سخن را در این آیه به پیامبر كرده، نخست چنین مى گوید:" به خاطر بیاور موقعى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنها را بر گرفت و آشكار ساخت و آنها را گواه بر خویشتن نمود و از آنها پرسید: آیا من پروردگار شما نیستم؟ آنها همگى گفتند آرى گواهى مى دهیم." ذریة" چنان كه دانشمندان لغت گفته اند در اصل به معنى" فرزندان كوچك و كم سن و سال" است، ولى غالبا به همه فرزندان گفته مى شود، گاهى به معنى مفرد و گاهى به معنى جمع استعمال مى گردد اما در اصل معنى جمعى دارد. در باره ریشه اصلى این لغت احتمالات متعددى داده شده است بعضى آن را از" ذرء" (بر وزن زرع) به معنى آفرینش مى دانند بنا بر این مفهوم اصلى" ذریه" با مفهوم مخلوق و آفریده شده برابر است. و بعضى آن را از" ذر" (بر وزن شر) كه به معنى موجودات بسیار كوچك همانند ذرات غبار و مورچه هاى بسیار ریز مى باشد دانسته اند، از این نظر كه فرزندان انسان نیز در ابتداء از نطفه بسیار كوچكى آغاز حیات مى كنند.

سومین احتمال كه در باره آن داده شده این است كه از ماده" ذرو" (بر وزن مرو) به معنى پراكنده ساختن گرفته شده و اینكه فرزندان انسان را ذریه گفته اند به خاطر آن است كه آنها پس از تكثیر مثل به هر سو در روى زمین پراكنده مى شوند.سپس اشاره به هدف نهایى این سؤال و جواب و گرفتن پیمان از فرزندان آدم در مسئله توحید نموده مى فرماید:" این كار را خداوند به این جهت انجام داد كه در روز قیامت نگوئید ما از این موضوع (توحید و شناسایى خدا) غافل بودیم" (أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ) در آیه بعد اشاره به هدف دیگر این پیمان كرده، و مى گوید:" این پیمان را به خاطر آن گرفتیم كه نگوئید: پدران ما پیش از ما بت پرست بودند و ما هم فرزندانى بعد از آنها بودیم و چاره اى جز تبعیت از آنها نداشتیم آیا ما را به گناه افراد بیهوده كار مجازات مى كنى" .آرى" این گونه ما آیات را توضیح مى دهیم و روشن مى سازیم تا بدانند نور توحید از آغاز در روح آنها بوده شاید با توجه به این حقایق به سوى حق باز گردند.

 


توضیح و داورى در باره عالم ذر

آیات فوق سخن از پیمانى به میان مى آورد كه به طور سربسته از فرزندان آدم گرفته شده، اما اینكه این پیمان چگونه بوده است توضیحى در باره جزئیات آن در متن آیه نیامده، ولى مفسران به اتكاء روایات فراوان و گوناگونى كه در ذیل این آیات در منابع اسلامى نقل شده است نظراتى دارند كه از همه مهمتر دو نظر زیر است:

1- هنگامى كه آدم آفریده شد فرزندان آینده او تا آخرین فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بیرون آمدند (و طبق بعضى از روایات این ذرات از گل آدم بیرون آمدند) آنها داراى عقل و شعور كافى براى شنیدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در این هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ":" آیا پروردگار شما نیستم"؟! همگى در پاسخ گفتند:" بَلى شَهِدْنا" آرى بر این حقیقت همگى گواهیم.سپس همه این ذرات به صلب آدم (یا به گل آدم) باز گشتند و به همین جهت این عالم را" عالم ذر" و این پیمان را" پیمان الست" مى نامند.بنا براین پیمان مزبور یك" پیمان تشریعى" و قرارداد خود آگاه در میان انسانها و پروردگارشان بوده است.

 

2- منظور از این عالم و این پیمان همان" عالم استعدادها" و" پیمان فطرت" و تكوین و آفرینش است، به این ترتیب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت" نطفه" از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتى بیش نیستند خداوند استعداد و آمادگى براى حقیقت توحید به آنها داده است، هم در نهاد و فطرتشان این سر الهى به صورت یك حس درون ذاتى به ودیعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت یك حقیقت خودآگاه!.بنابر این همه افراد بشر داراى روح توحیدند و سؤالى كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوین و آفرینش است و پاسخى كه آنها داده اند نیز به همین زبان است. اینگونه تعبیرها در گفتگوهاى روزانه نیز كم نیست مثلا مى گوئیم:" رنگ رخساره خبر مى دهد از سر درون" یا مى گوئیم:" چشمان به هم ریخته او مى گوید دیشب به خواب نرفته است"، از یكى از ادبا و خطباى عرب نقل مى كنند كه در سخنان خود چنین مى گفته است:« سل الارض من شق انهارك و غرس اشجارك و اینع ثمارك فان لم تجبك حوارا اجابتك اعتبارا»:" از این زمین بپرس چه كسى راه نهرهاى تو را گشوده؟ و درختانت را غرس كرده و میوه هایت را رسانیده؟ اگر زمین با زبان معمولى به تو پاسخ نگوید به زبان حال جواب خواهد گفت".

در قرآن مجید نیز تعبیر سخن گفتن در زمینه زبان حال در بعضى از آیات آمده است، مانند" «فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ" (فصلت- 11)»:" ترجمه:خداوند به آسمان و زمین فرمود:" با میل یا از روى اجبار بیائید و سر بر فرمان نهید آنها گفتند: ما از روى میل آمدیم و سر بر فرمان نهادیم". ولى تفسیر اول داراى اشكالاتى است مانند:

1- در متن آیات سخن از خارج شدن ذرات از پشت فرزندان آدم است نه خود آدم (مِنْ بَنِی آدَمَ- مِنْ ظُهُورِهِمْ- ذُرِّیَّتَهُمْ) در حالى كه تفسیر اول از خود آدم یا از گل آدم سخن مى گوید.

 

2- اگر این پیمان با خود آگاهى كافى و عقل و شعور گرفته شده چگونه همگان آن را فراموش كرده اند و هیچ كس آن را به خاطر نمى آورد؟ در حالى كه فاصله آن نسبت به زمان ما بیش از فاصله این جهان با جهان دیگر و رستاخیز نیست با اینكه در آیات متعددى از قرآن مى خوانیم كه افراد انسان (اعم از بهشتیان و دوزخیان) در قیامت سرگذشتهاى دنیا را فراموش نكرده و به خوبى یاد دارند، این نسیان عمومى در مورد عالم ذر به هیچوجه قابل توجیه نیست.

3- هدف از چنین پیمانى چه بوده است؟ اگر هدف این بوده كه پیمان با یادآورى چنین پیمانى در راه حق گام نهند و جز راه خداشناسى نپویند باید گفت چنین هدفى به هیچوجه از این پیمان به دست نمى آید زیرا همه آن را فراموش كرده و به اصطلاح به بستر" لا" خفته اند.و بدون چنین هدفى این پیمان لغو و بیهوده به نظر مى رسد.

 

4- اعتقاد به وجود چنین جهانى در واقع مستلزم قبول یك نوع تناسخ است زیرا مطابق این تفسیر باید پذیرفت كه روح انسان قبل از تولد فعلى او یك بار دیگر در این جهان گام گذارده است. و پس از طى دورانى كوتاه یا طولانى از این جهان باز گشته است، و به این ترتیب بسیارى از اشكالات تناسخ متوجه آن خواهد شد.

ولى اگر تفسیر دوم را بپذیریم هیچیك از این ایرادها متوجه نخواهد شد زیرا سؤال و جواب و پیمان مزبور یك پیمان فطرى بوده است كه الان هم هر كس در درون جان خود آثار آن را مى یابد و حتى طبق تحقیقات روانشناسان اخیر" حس مذهبى" یكى از احساسات اصیل روان ناخودآگاه انسانى است، و همین حس است كه بشر را در طول تاریخ به سوى خداشناسى رهنمون بوده و با وجود این فطرت هیچگاه نمى تواند به این عذر كه پدران ما بت پرست بودند توسل جوید «فطرة اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» (روم- 30) تنها ایراد مهمى كه به تفسیر دوم متوجه مى شود این است كه سؤال و جواب در آن جنبه كنایى به خود مى گیرد، ولى با توجه به آنچه در بالا اشاره كردیم كه این گونه تعبیرات در زبان عرب و همه زبانها وجود دارد، ایراد دیگرى متوجه آن نمى شود از همه تفاسیر نزدیكتر به نظر مى رسد. بنابرایندر مورد عالم ذر چنین به نظر مى رسد كه گرفتن پیمان الهى بر توحید از طریق فطرت و استعداد و نهاد آدمى بوده و عالم ذر نیز همین عالم استعداد و فطرت است.

  انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 265

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما