مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 506
  • بازدید دیروز : 2188
  • بازدید کل : 13145726

زندگي نامه ناپلئون بناپارت


زندگي نامه ناپلئون بناپارت

امپراتور فرانسه در شهر آياسيو به دنيا آمد. ناپلئون چهارمين فرزند از ۱۱ فرزند خانواده كارلو بناپارتو لتيزا رومولينو بود. پس از پايان تحصيلات ابتدايى ناپلئون به همراه برادرش عازم بورگوندى شد تا وارد دانشگاه شوند. يك سال بعد ناپلئون به دانشگاه علوم نظامى رفت ولى برادرش او را همراهى نكرد.ناپلئون از بهترين دانشجويان دانشگاه علوم نظامى در دانشگاهى بود كه در آن زمان قوى ترين و برترين مردان نظامى اروپا را در اختيار داشت. ناپلئون به خدمت در ارتش لويى شانزدهم پرداخت تا كمى بعد نقش مهمترى در تاريخ فرانسه ايفا كند. ناپلئون به رسته ادوات در «والنس» رفت و تعليمات ارشد نظامى را گذراند.

ناپلئون با درجه ستوان دومى راهى «كروسيكا» شد. تا سال ۱۷۹۳ تمام فكر و ذكر او درباره زادگاهش بود و اين كه چگونه به آن محل دور افتاده خدمت كند. در سال ۱۷۸۶ و با مرگ پدرش به منطقه زادگاه بازگشت تا به رتق و فتق برخى امور خانواده بپردازد. در سال هاى ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۰ در آكسون بود و آن جا تفكرات انقلابى خود را پرورش داد و به ابعاد مختلف آن فكر كرد. در سال ۱۷۹۱ به والنس منتقل شد در تابستان ۱۷۹۲ به پاريس آمد و پس از آن دوباره به والنس بازگشت تا شاهد اختلاف ميان هواداران سلطنت و هواداران انقلاب در درون ارتش فرانسه باشد. انقلاب سال ۱۷۸۹ تاثير چندانى بر ناپلئون و وضعيت او نداشت چرا كه او با ديگر سلطنت طلبان همدردى نداشت و از سويى ديگر آدم سياسى و انقلابى نيز نبود. در سال ۱۷۹۲ فرانسه وارد جنگ پروس و اتريش شد. انگليس در سال ۱۷۹۳ كنترل «تولون» را به دست گرفت. پس از نقش آفرينى ويژه در شكست انگليسى ها، ناپلئون به درجه ژنرالى رسيد و با «آگوستين روبسپير» برادر كوچك تر ماكسيميليان آشنا شد. هر چند ناپلئون عضو ژاكوبن ها نبود ولى از حمايت سياسى آنها برخوردار شد. سقوط ژاكوبن ها در ۱۷۹۴ باعث شد ناپلئون نيز به زندان بيفتد ولى پس از ۱۰ روز و به دليل نبود هيچ مدركى عليه او، آزاد شد.

پس از اين كه كمى در ارتش با فراز و نشيب همراه شد، از او خواستند كه عمارت باغى شاه يا «تويلرى» را حفاظت كند و او با موفقيت شورش دوم را سركوب كرده و به سرپرستى نيروهاى امنيتى حاضر در پاريس منصوب شد. در زمستان سال ۱۷۹۵ «ژوزفين» را ديد و با او كه از همسر قبلى خود دو فرزند داشت، ازدواج كرد. چند روز پس از ازدواج عروس خود را در پاريس گذاشته و خود به سوى جبهه هاى جنگ راهى ايتاليا شد. پس از كسب پيروزى هاى زياد در ايتاليا به فرانسه بازگشت و در پاريس از او به عنوان قهرمانى ياد مى كردند كه هم در جنگ و هم در صلح مى تواند پيشتاز باشد. پس از آن به ناپلئون پيشنهاد شد تا براى به خطر انداختن مستعمرات انگليس راهى مصر شود. در سال ۱۷۹۸ ناپلئون با ارتش ۳۵ هزار نفرى خود راهى مصر شد و اسكندريه را تسخير كرد. بعد از آن به قصد تسخير قاهره راه افتاد و در نزديكى العدم با نيروهاى مصرى وارد جنگ شد و با حداقل تلفات جنگ را به سود خود پايان داد.

در سال ۱۷۹۹ ناپلئون به پاريس رفت و طى كودتايى حكومت را سرنگون كرد و در راس هيات ۱۳ نفرى، ديكتاتورى خود را آغاز كرد. تا سال ۱۸۰۲ و پس از سركوب جنگ هاى داخلى، ناپلئون به يكى از مقتدرترين ديكتاتورهاى تاريخ فرانسه تبديل شد. در سال ۱۸۰۵ قصد حمله به انگليس را كرد ولى به جاى آن به جبهه اتريش و روسيه رفت و شكست سختى را به آنها تحميل كرد. تا سال ۱۸۰۷ ناپلئون تمام منطقه را به تصرف خود در آورد و شكست سختى به سوئد تحميل كرد و وارد لهستان شد. تنها قدرتى كه در منطقه مقابل ناپلئون باقى ماند، انگليس بود. ناپلئون قصد حمله به انگليس را كرد ولى در دريا شكست سختى از دريادار نلسون انگليسى خورد. در ۱۸۱۲ به روسيه حمله كرد ولى نتيجه آن شكست ارتش ۵۰۰ هزار نفرى فرانسه بود.

امپراتورى قدرتمند ناپلئون به همان سرعت كه شكل گرفت، به همان سرعت نيز از هم گسيخت. در سال ۱۸۱۵ به جزيره «البا» تبعيد شد ولى پس از ۱۰ ماه با شنيدن اخبار نارضايتى مردم از سلطنت لويى هجدهم با يك هزار و ۲۰ مرد جنگى به پايتخت بازگشت و به تخت سلطنت نشست. يكصد روز آرام گذشت ولى متحدان اروپايى دوباره حمله كردند و ناپلئون مجبور بود براى حفظ تاج و تخت به جنگ برود. در ژوئن همان سال در جنگ واترلو ناپلئون شكست سختى خورد و به پاريس بازگشت. وى را به جزيره سنت هلن تبعيد كردند و تا آخر عمر در آن جا باقى ماند. در حالى كه از بيمارى سرطان رنج مى برد در پنجم ماه مه ۱۸۲۱ درگذشت. ناپلئون بناپارت رسوم خاصى در اداره مملكت داشت و هنوز از قوانين مدنى و اروپاى متحد او به نام قوانين ناپلئون نام مى برند. ايراد ناپلئون در اين جا بود كه مى خواست نيات خود را به زور اجرا كند.

 

اشتباهات ناپلئون

بنا به گفته مورخین بزرگ‌ترین اشتباهات ناپلئون یکی تسخیر اسپانیا (یار دیرین و متفق ناپلئون که در جنگها وی را یاری می‌‌نمود) و یکی لشکرکشی به روسیه بود که موجبات ضعف وی و کشته شدن بسیاری از ارتش وی و نیز نارضایتی شهروندان فرانسوی را فراهم آورد.

ناپلئون همراه با ایرانان یک معاهده را امضاء نمود که از خاک ایران برای تسخیر هند استفاده کند، در مقابل برای بر گردادن غفقاز و جورجیا به ایرانیان کمک کند. او به گفته‌های خویش عمل نمود و ارتش ایران را آموزش نظامی می داد، و برای آنها توپ‌های متحرک و تفنگ‌های باروتی از فرانسه وارد نمود. اما پس از امضا عهد نامهٔ صلح تلیست با الکساندر اول امپراتور روسیه از کمک به ایران در جنگ با وی سر باز زد و فتحعلی شاه قاجار بعد از خیانت وی به انگلستان متوسل شد.

 

شکست ناپلئون

بزرگ‌ترین دشمن ناپلئون انگلیس بود که همه جا چون سایه وی را تعقیب می‌کرد و دولتهای مورد تجاوز فرانسه را حمایت می‌‌نمود. سرانجام کشورهای تحت تسلط ناپلئون که همه از سوی انگلیس حمایت می‌‌شدند و همین طور دشمنان ناپلتون در خاک فرانسه متحد گشته وی را شکست دادند و بجای او لوئی هجدهم را به حکومت انتخاب کردند. ناپلئون پس از خلع از قدرت در سال ۱۸۱۴ از سوی متفقین به جزیرۀ الب تبعید شد. اما از آنجا گریخت و از تاریخ ۲۰ مارس ۱۸۱۵ تا ۲۲ ژوئن در یک دورۀ کوتاه که به حکومت صدروزه معروف است، ازنو رهبری فرانسه را بر عهده گرفت. پس از شکست در نبرد واترلو در ۱۸ ژوئن سال ۱۸۱۵، وی از امپراتوری استعفا داد و خود را به دشمن دیرینش نایب‌السلطنۀ انگلستان تسلیم کرد و برای همیشه به جزیرۀ سنت هلن تبعید شد. وی به دلیل بیماری در سن ۵۲ سالگی در همان جا درگذشت. البته شواهدی نیز وجود دارد که نشان می‌دهد ناپلئون از آنجا نیز فرار کرد و در میان مردم به طور مخفی زندگی کرده و در صدد بود تا پسرش را به قدرت برساند که بر اثر گلوله نگهبانی که او را نمی‌شناخت کشته شد.

ناپلئون سرداری بزرگ و سیاستمداری آگاه بود. اگرچه جاه طلبی او، وی را به جنگ و پیکار کشانید اما هرگز نمی‌توان او را یک جهانگیر مانند چنگیز و تیمور به حساب آورد. ناپلئون با مردم به مهربانی رفتار می‌‌کرد و خیال وی اتحاد اروپا تحت عنوان یک کشور بود.

ناپلئون بسیار باهوش و با تدبیر بود و در سایه لیاقت و کاردانی شخصی توانست فرانسه را از هرج و مرج بعد از انقلاب نجات داده و متحد کند. به دانشمندان احترام میگذاشت و جملات قصار او مشهور است. علاوه بر اینکه به نبوغ نظامی شهره بود، به دلیل مجموعه قوانین حقوق مدنی که در سال ۱۸۰۴ وضع کرد و به قوانین ناپلئون مشهور شد امروزه مورد توجه است و جزء بزرگان تاریخ به شمار می‌‌رود.

 

جنگهای ناپلئون

ناپلئون بناپارت، سردار پیروزمند جنگهای دوران انقلاب فرانسه، در سال 1799م، قدرت را در دست گرفت.وی نظم و امنیت را به فرانسه باز گرداند و با تمام قوا، با دشمنان فرانسه به پیکار برخاست. ناپلئون، سربازی برجسته بود و ارتشهای مجهز اروپایی را یکی بعد از دیگری شکست داد. در سال 1807 فرانسه صاحب بزرگترین امپراتوری بود که پس از عهد روم باستان در پهنه اروپا پدید آمده بود. اما، ناپلئون نتوانست بر اسپانیایی ها غلبه کند و نیروی دریایی بریتانیا در نبرد ترافالگار، قوای وی را شکست داد. در سال 1812، ناپلئون با سپاهی عظیم، روسیه را مورد هجوم قرار داد. این لشگرکشی، پایانی فاجعه آمیز داشت و ناپلئون در سال 1814 مجبور به جلای وطن گردید.

1792م

فرانسه به اتریش و پروس اعلان جنگ می کند و «جنگهای انقلاب» شروع می شود. یک سال بعد ناپلئون بناپارت بیست و چهارساله به ژنرالی ارتقاء می یابد.

1795

ناپلئون، مسئول دفاع از پاریس در برابر شورشیانی است که می خواهند حکومت انقلابی را سرنگون کنند. او فرمانده نظامی پاریس می باشد.

1796

ناپلئون به سرپرستی سپاهی برای جنگیدن با اتریشی هادر ایتالیا فرستاده می شود. او سربازان روحیه باخته را سازماندهی می کند و با پیروزی وارد شهر میلان می شود. فرانسه بر شمال کشور ایتالیا تسلط می یابد.

1797

در یک جنگ هوشمندانه، ناپلئون با سپاهی اندک و تجهیزاتی کم به نیروهای اتریشی حمله می کند و آنها را شکست می دهد و به اتریش فشار می آورد که سرزمین بیشتری در منطقه رود راین در اختیار فرانسه بگذارد و فرانسه اجازه می یابد که بر بلژیک تسلط داشته باشد.

1798

ناپلئون در خاورمیانه نیرو پیاده می کند. او قصد دارد مصر و سوریه را تصرف کند اما در یکم اوت، آدمیرال انگلیسی بنام هوراشیو نلسون ناوگان جنگی فرانسه را در نبرد نیل نابود می کند.

1799

ناپلئون به فرانسه برگشته و قدرت را در دست می گیرد و خود را به عنوان اولین کنسول منصوب می کند.

1800

ناپلئون به ایتالیا حمله کرده و اتریشی ها را زا آنجا بیرون می راند. و سال بعد با آنها صلح می کند.

 

 

 

1802

ناپلئون خود را بعنوان کنسول اول کشور منصوب می کند. جنگ بین انگلستان و فرانسه پایان می یابد و برای مدت ده سال در صلح زندگی می کنند. ناپلئون تمام قدرت خود را برای سازماندهی و ترمیم کردن خرابی های گذشته دوران انقلاب معطوف می دارد.

1803

جنگهای ناپلئونی آغاز می شود. ناپلئون خود را برای حمله به انگلستان آماده می کند؛ و حدود 2000 کشتی را در سواحل اطراف بولون جمع می کند.

دوم دسامبر 1804

از پاپ دعوت می شود که برای مراسم تاجگذاری امپراتور بناپارت در کلیسهی بزرگ نوتردام شرکت کند، اما در آخرین لحظات ناپلئون تاج را از دست پاپ می گیرد و خود شخصا تاجگذاری می کند.

1805

ناپلئون خود را پادشاه ایتالیا می کند. اتریش و پروس و انگلستان متفقا علیه فرانسه متحد می شوند. انگلستان در دریا نیروهای فرانسوی و اسپانیایی را در نبرد ترافالگار شکست می دهد، اما ناپلئون، اتریش و پروس را در دوم دسامبر در نبرد استرلیتز شکست می دهد.

1808

ناپلئون به اسپانیا حمله کرده و سعی می کند که برادر خود ژوزف را به عنوان پادشاه آنجا منصوب کند. اما اسپانیائی ها شورش می کنند. انگلستان ، پرتغال، اسپانیا و اتریش علیه فرانسه در جنگ پنی سولا با یکدیگر متحد می شوند.

1809

ناپلئون، اتریش را شکست می دهد و با آنها صلح برقرار می کند، اما انگلیسی ها در اسپانیا باقی می مانند و ناپلئون نه می تواند آنها را از آنجا بیرون کند ونه می تواند اسپانیائی ها را شکست دهد.

1812

ناپلئون با سپاه بزرگی، در حدود 000/500 نفر به روسیه حمله می کند وتمام راههائی که به مسکو ختم می شود را تسخیر می کند، اما زمستان او را مجبور به بازگشت می کند و در اثر گرسنگی، سرما و نبرد سربازان او کشته می شوند و تنها سی هزار نفر بر می گردند.

1813

پروس، روسیه، ایتالیا، اتریش و سوئد علیه فرانسه با یکدیگر متحد می شوند. ناپلئون در نبرد لایپزیک، شانزدهم تا نوزدهم اکتبر، کاملا شکست می خورد.

1814

ناپلئون قدرت را از دست می دهد و به جزیره الب مدیترانه تبعید می شود.

1815

ناپلئون از تبعید فرار کرده و به فرانسه بر می گردد و سپاهی تشکیل می دهد. او در هجدهم ژوئن در نبرد واترلو شکست می خورد؛ یعنی تقریبا صد روز بعد از آمدن به فرانسه دوباره قدرت را واگذار می کند و به جزیره کوچکی در جنوب اقیانوس اطللس بنام سنت هلن تبعید می شود.

 

پنجم مه 1821

ناپلئون در جزیره سنت هلن می میرد.

ناپلئون بناپارت (1769- 1821) مردی بود کوتاه قد با آرزوهای بزرگ. او یک ژنرال معروف و با هوش و همینطور یک سیاستمدار و حاکم قدرتمند در فرانسه بود. از سال 1804م هنگامی که او خود تاجگذاری کرد، یک دیکتاتور تمام عیار بود.

 

منبع

برگرفته از سايت http://www.goonagoon4u.blogfa.com/post-132.aspx

 

  انتشار : ۲۲ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 509

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما