مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 1833
  • بازدید دیروز : 2756
  • بازدید کل : 13163277

جنگ‏های سه ‏گانه امام علی علیه‏السلام


جنگ‏های سه‏گانه امام علی علیه‏السلام
جنگ اول. جنگ جمل (جهاد با ناکثان)اولین جنگ حضرت با گروهی از پیمان‏شکنان به رهبری طلحه و زبیر و عایشه اتفاق افتاد که در تاریخ، به دلیل نقض پیمانشان، از آنان به «ناکثین» تعبیر می‏شود. طلحه و زبیر پس از خروج از مرکز خلافت حضرت و شکستن بیعت خود، با همراهی و تشویق عایشه اولین جنگ را بر حضرت تحمیل کردند. جنگ جمل در منطقه‏ای نزدیک بصره در سال 36 ق اتفاق افتاد که در مدت یک روز با کشته شدن ده هزار تن و به روایت دیگر، سیزده تا بیست هزار تن از جبهه ناکثین و با شهادت تنها ده نفر از جبهه امام علیه‏السلام با پیروزی حضرت به پایان رسید.عوامل شروع جنگنیم‏نگاهی به وضعیت و مواضع برپاکنندگان جنگ پیش از آغاز خلافت حضرت و پس از آن، ما را به انگیزه‏ها و علل شروع جنگ آشنا می‏کند:1. داعیه خلافت و ریاست طلحه و زبیر: طلحه و زبیر، از محرّکان اصلی جنگ، از اصحاب معروف پیامبر بودند که در جنگ‏های آن حضرت حضور گسترده و مؤثری داشتند. آنان از شخصیت‏های سیاسی و اجتماعی آن دوران به شمار می‏آمدند. آن دو در کنار دیگر رقیبان، به حکومت و خلافت پس از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله طمع داشتند. امام علیه‏السلام خود به این نیت قلبی آنان متفطن بود. آن دو با وجود سه خلیفه پیشین نتوانستند به هدف دیرینه خودشان دست یازند. پس از قتل عثمان، مجددا به خلافت طمع ورزیدند، اما با انتخاب حضرت از سوی مردم، امید آنان به یأس تبدیل شد. در عین حال، انتظار داشتند به دلیل موقعیت اجتماعی و سابقه جهادی آنان در جنگ‏های پیامبر، در حکومت امام علیه‏السلام دارای مقام و منصبی باشند، اما حضرت بنا به عللی، حکومت درخواستی آنان ـ یعنی حکمرانی شام برای زبیر و عراق برای طلحه ـ را رد کرد(8) و در امور حکومت با آنان مشاوره نکرد. این امر برای آنان بسیار گران آمد، به نحوی که به صراحت، از عدم مشاوره حضرت در امر حکومت با ایشان انتقاد کردند.دو عامل مزبور (محرومیت از اصل خلافت و عدم مشارکت در حکومت) نقش بسزایی در ایجاد روحیه مخالفت و تقابل با امام علیه‏السلام در آن دو داشتند. ب. عدم تحمّل عدل علوی: با شروع حکومت علوی، حضرت تمامی امتیازات دولتی اشخاص معروف از جمله طلحه و زبیر را از بیت‏المال لغو کرد و سهم آنان مانند بقیه افراد عادی جامعه شد. طلحه و زبیر به این عدل حضرت و برابری حقوق آنان با حقوق یک شهروند عادی اعتراض کردند.این عوامل موجب شد که طلحه و زبیر نتوانند حکومت عدل علوی را تحمّل کنند و برای دست یافتن به آمال و آرزوی‏های خود، بیعت حضرت را نقض کردند و برای تشویق عایشه برای مقابله با حکومت علوی به سوی مکّه شتافتند.ج. عایشه و خون‏خواهی عثمان: طلحه و زبیر برای رسیدن به آمال دیرینه خود در مکّه، در مقام توطئه و براندازی حکومت علوی برآمدند و برای اجرای نقشه خود، به دنبال پیدا کردن یک مقام و شخصیت مقبول و مورد احترام میان مردم بودند تا از طریق آن، مردم را با بهانه قراردادن خون‏خواهی عثمان، علیه حکومت حضرت تحریک کنند. آنان بهترین فرد را عایشه، همسر پیامبر، یافتند؛ چرا که وی علاوه بر مقام و منزلت خاص، از دیرباز با حضرت روابط کینه‏توزانه‏ای داشت.مهم‏ترین عاملی که مردم عادی و جاهل را در جنگ با امام علیه‏السلام توجیه می‏کرد، ادعای خون‏خواهی از خلیفه مقتول (عثمان) و تحویل قاتلان وی بود که از سوی شخصیت‏های مقبول مردم مثل عایشه و طلحه و زبیر، مطرح می‏شد. مردم ناآگاه تحت تأثیر احساسات خود، به جنگ با حضرت مبادرت ورزیدند.د. تصرف بصره: کوشش‏های طلحه و زبیر به بار نشست و با آماده‏سازی لشکری انبوه و همراهی عایشه، اولین جنگ به حکومت نوپای علوی تحمیل گردید. آنان نخست با حیله و توطئه، شهر بصره را به تصرف خود درآورده، تعدادی از مأموران حضرت را به شهادت رساندند و بدین‏سان، شعله جنگ را روشن کردند.
جنگ دوم. جنگ صفین (جهاد با قاسطان)معاویه توسط دو خلیفه پیشین، به حاکمیت منطقه شام (سوریه) برگزیده شد و یک حکومت قدرتمند و خودمختار تشکیل داده بود. پس از قتل عثمان و گرفتن زمام خلافت توسط حضرت علی علیه‏السلام ، معاویه انتظار داشت که آن حضرت حکم حکومت وی را در شام تأیید و امضا کند. از سوی دیگر، به دلیل اعمال فاسد خود و چپاول حقوق مردم احتمال می‏داد که حضرت وی را از حکومت شام برکنار کند و همچنین علاوه بر آن پس از قتل عثمان، هوس خلافت در سر داشت. از این‏رو، برای به دست گرفتن برگ‏های برنده سیاسی ـ اجتماعی حکومت، راضی به کشته شدن عثمان توسط یاران و دوستان علی علیه‏السلام شد و خود عمدا به یاری عثمان در شکستن حلقه محاصره وی نشتافت تا با قتل وی توسط یاران امام علیه‏السلام ، معاویه آن حضرت را مسؤول اصلی قتل خلیفه معرفی کند.حضرت در اوایل حکومت خود، با فرستادن نمایندگانی به سوی معاویه، از او خواست با حضرت بیعت کند و در اولین فرصت، شام را ترک کرده، به سوی حضرت بشتابد. این کار برای معاویه گران تمام می‏شد؛ چرا که مساوی با از دست دادن حکومت چندین ساله خود بر شام بود. از سوی دیگر، نمی‏توانست در اولین فرصت برای حضرت جواب منفی بفرستد و بدین‏وسیله، سرپیچی و طغیان خود را نشان دهد؛ او در آن زمان آمادگی لازم برای جنگ با امام علیه‏السلام را نداشت.معاویه دست به سیاست‏کاری زد و با تأخیر در پاسخ امام علیه‏السلام و نگه‏داشتن نماینده حضرت (جریر) در مدتی طولانی در شام، توانست با مذاکره با مشاوران خود مانند عمروعاص، لشکر خود را برای مقابله نظامی با حضرت آماده کند.
بدین سان، با سرپیچی معاویه از حکم حضرت، جنگ در شوّال سال 36 ق، یعنی چهارماه پس از پایان جنگ جمل، آغاز شد.
مشروعیت جنگ صفیناز مطالب گذشته حقّانیت و مشروعیت جهاد حضرت با معاویه روشن شد، در این‏جا به ادلّه دیگری اشاره می‏شود:1. روایات پیامبر: در تحلیل مشروعیت جنگ جمل، روایات پیامبر مبنی بر حقّانیت جبهه حضرت و باطل و دشمن خدا و رسول خدا بودن جبهه مقابل حضرت گذشت. علاوه بر روایات مزبور، پیامبر به صراحت و به طور خاص، درباره حکم‏رانی معاویه و جلوس وی بر منبر رسول خدا هشدار داده و از امّت خویش خواسته بود که در این صورت، به قتل معاویه دست بزنند: «اذا رأیتم معاویة یخطب علی منبری فاقتلوه.»واضح است که با عدم صلاحیت معاویه برای تصدّی مقام موعظه و تبلیغ دین، عدم صلاحیت وی بر تصدّی مقام خلافت، که جانشینی پیامبر به شمار می‏آید، روشن‏تر می‏شود و هرگونه کوشش وی دراین راه، مانند عدم واگذاری شام به امام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و جنگ با حضرت باطل و ظالمانه خواهد بود. 2. یاغی بودن معاویه: دومین دلیل بر باطل بودن جبهه معاویه، طغیان و نافرمانی وی از خلیفه مشروع و مردمی است. حضرت وقتی تمامی حاکمانی را که عثمان نصب کرده بود، برکنار ساخت، همه آن‏ها از عزل حضرت تبعیت کردند، اما تنها معاویه بود که به بهانه خون‏خواهی عثمان، نه تنها مانع بیعت مردم شام برای حضرت شد، بلکه با تبلیغات و شگردهای خاص، احساسات مردم را علیه امام علیه‏السلام تهییج کرد.3. شهادت عمّار یاسر: در روایات متعددی از رسول خدا، پیش‏بینی شده بود که عمّار یاسر را گروه «باغی» در میدان نبرد به شهادت خواهند رساند: «تقتلک الفئة الباغیة.»در روایت دیگری پیامبر زمان شهادت عمّار را در جنگ اهل عراق و شام پیش‏بینی کرد که عمّار در جبهه حق خواهد بود.عمّار یاسر، که در جنگ جمل و صفیّن از یاران نزدیک امام بود، در صفیّن توسط لشکر معاویه به شهادت رسید. شهادت وی «گروه باغی» را مشخص کرد. با شهادت عمّار و پخش خبر آن در لشکر معاویه، جبهه وی دچار تردید و اضطراب در حقّانیت خود شد؛ زیرا آنان خود را مصداق حدیث پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏یافتند. اما معاویه دست به فریب لشکر خود زد و با این بهانه که قاتل عمّار کسی است که وی را به میدان جهاد فرستاده، توانست اذهان جاهلانه و ساده‏لوحانه لشکر خود را توجیه کند.ولی مضحک بودن توجیه معاویه بسیار روشن است و به تعبیر امام علیه‏السلام در این فرض، باید پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را ـ نعوذبالله ـ قاتل حمزه تلقّی کرد.

معاویه و بهانه خون‏خواهی عثماناما ادعای خون‏خواهی معاویه از خلیفه مقتول و تحویل قاتلان به وی بهانه‏ای بیش برای توجیه اعمال خود نبود که در تبیین آن به نکاتی اشاره می‏شود:1. در زمان محاصره دارالاماره عثمان توسط مخالفان، که قریب دو ماه طول کشید، معاویه با وجود قدرت لازم، به تقاضای کمک عثمان هیچ وقعی ننهاد و بدین سان علاقه‏اش به قتل وی را نشان داد.2. اتهام مشارکت حضرت در قتل خلیفه از سوی معاویه ادعای کذب محض است. حضرت شخصا کوشش‏های بسیاری نمود تا شورشیان را از قتل خلیفه بازدارد و سعی نمود با فرستان دو فرزند خود، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام ، به درالاماره به عنوان محافظ خلیفه، از قتل وی جلوگیری کند.3. طلحه و زبیر و همچنین عایشه هر سه از محرّکان مردم به شورش و مخالفت با عثمان بودند و فریاد «وای سنّت پیامبر» سرمی‏دادند. عایشه آشکارا حکم به قتل عثمان می‏داد.4. اصل تقاضای تحویل قاتلان عثمان به معاویه نیز فاقد مشروعیت و اعتبار است؛ زیرا اولاً، اگر قرار بر خون‏خواهی و محاکمه قاتلان باشد، با وجود خلیفه مشروع الهی و مردمی و همچنین اولیای دم، نوبت به معاویه نمی‏رسد؛ ثانیا، تحویل قاتلان به معاویه به نوعی رسمیت بخشیدن به حکومت وی در شام بود، در حالی که وی یک حاکم مخلوع و معزول از طرف حضرت بود که حکم یاغی پیدا کرده بود، به تعبیر خود حضرت، راه قانونی حل مسأله، نخست بیعت معاویه و اعلام تبعیت خود از حضرت بود تا سپس معاویه ادعای خود را در دادگاه مطرح کند.5. این‏که چرا حضرت، خود اقدام به محاکمه قاتلان عثمان نکرد، باید گفت: همان‏گونه که از تاریخ و نیز کلمات امام علیه‏السلام استفاده می‏شود،(43) قاتل عثمان شخص واحدی نبود، بلکه وی در جریان یک انقلاب کشته شد که در آن هزاران نفر از اهالی مدینه، بصره، کوفه و بادیه‏نشینان شرکت کرده بودند. حضرت نمی‏توانست در اوان حکومت نوپای خود، با چنین انسان‏هایی که نوعا از افراد برجسته و صحابه و دوست‏داران حضرت بودند، مقابله کند و بدین سان، معاویه با مشاهده تضعیف جبهه حضرت، درصدد براندازی حکومت علوی برآید. از این‏روی، حضرت مصلحت حکوت خویش را بر آن دید که در انجام محاکمه قاتلان، عجولانه و شتاب‏زده عمل نکند، بلکه با مرور زمان و استحکام پایه‏های حکومت خویش، به سروسامان دادن آن بپردازد. سخن آخر این‏که معاویه با طرح قصاص قاتلان عثمان یا تحویل آنان، حضرت را بین دو محذور و مشکل قرار داد. اگر حضرت، خود به محاکمه و قصاص قاتلان می‏پرداخت یا آن‏ها را به معاویه تحویل می‏داد، با انبوهی از مردم و صحابه معروف رودررو می‏شد که حکومت نوبنیاد حضرت توانایی تقابل با آن را نداشت و اگر آن را به وقت دیگر واگذار می‏کرد ـ که چنین کرد ـ دستاویز مخالفان حضرت مانند طلحه و زبیر، عایشه و معاویه قرار می‏گرفت و فریاد خون‏خواهی خلیفه مظلوم مقتول بلند می‏شد و ناکثان و قاسطان می‏توانستند با این بهانه به مخالفت و جنگ حضرت دست زنند که چنین نیز شد. پس باید گفت: حضرت در این جریان مظلوم واقعی بود که صفحات تاریخ آن را ضبط کرده است.جنگ سوم. جنگ نهروان (جهاد با مارقان)در سال 38 ق و به فاصله یک‏سال از جنگ صفیّن، سومین و آخرین جهاد حضرت با گروه خوارج در منطقه «نهروان» آغاز شد. خوارج یا مارقان از مسلمانان ظاهربین، قشری و سطحی‏نگر و به اصطلاح خشک مقدّس و متحجّر بودند که به اعمال ظاهری شریعت مانند نماز و روزه، اهتمام بیش‏تری می‏دادند، اما قدرت تحلیل گوهر دین و احکام آن و همچنین مسائل سیاسی و اجتماعی را نداشتند. شاهد آن فریب خوردن آنان از حیله معاویه در جنگ صفیّن در بالا بردن قرآن بر سرنیزه‏ها در لحظه شکست است که امام علیه‏السلام را تهدید کردند که باید با معاویه صلح کند، وگرنه جانش در خطر خواهد بود.ریشه و خاستگاه تفکر مزبور در عصر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ضبط شده است؛ وقتی آن حضرت غنایم جنگی را تقسیم می‏کرد، برای تشویق مشرکان تازه مسلمان، به آنان مقداری سهم بیش‏تری اعطا کرد. این تقسیم حضرت مورد اعتراض حرقوص، از بنیانگذاران خوارج، قرار گرفت و پیامبر را متهم به عدم رعایت عدالت کرد. حضرت در پاسخ وی فرمود: اگر عدالت پیش من نباشد، در کجا خواهد بود؟ نکته مهم، هشدار حضرت است که فرمود: وی (حرقوص) پیروانی خواهد داشت که در امر دین تعمّق و تعصّب جاهلانه خواهند داشت. آنان از دین خارج می‏شوند؛ مانند خارج شدن تیر از کمان، «یمرّقون من الدین کما یمرق السَّهم من الرمیة.»اما ظهور خوارج به صورت یک گروه رسمی و مخالف مربوط به جنگ صفین و پذیرش حکمیّت از سوی حضرت می‏شود که تحت اکراه و فشار خود خوارج انجام گرفت. خوارج پس از پذیرش حکمیّت و صلح بامعاویه، به اشتباه و گناه خویش پی بردند و براین اعتقاد شدند که حکمیّت یک گناه و موجب کفر است و حکمی و حاکمی جز خدا نیست: «ان الحکمُ الا للّه.» آنان خود از گناه خویش توبه کردند و از امام علیه‏السلام خواستند که وی نیز از گناه خویش (پذیرش حکمیّت) توبه کند و در صورت عدم توبه، گناه‏کار و کافر خواهد ماند. پس از پذیرش حکمیّت، دو لشکر امام علیه‏السلام و معاویه عرصه جهاد را ترک کردند، اما گروهی از مخالفان حکمیت قریب دوازده هزار نفر از جبهه حضرت منشعب شده، در ناحیه‏ای به نام «حروراء» و «نخیله» مستقر شدند. آنان به عنوان اعتراض، به نماز جماعت امام علیه‏السلام حاضر نمی‏شدند و با دادن شعارهای تند علیه حضرت و چه بسا تکفیر وی، مخالفت خود را اظهار می‏کردند.امام علیه‏السلام همه این اعتراضات را نادیده می‏انگاشت و با کرامت علوی خود، حقوق آنان را از بیت‏المال به همان شکل سابق خود می‏پرداخت(47) و می‏کوشید با ملاقات خصوصی خود با سران خوارج و اعزام نمایندگان خویش به سوی آنان، به راهنمایی و هدایت آنان دست یازد.(48) حضرت در این راه به موفقیت‏هایی دست یافت اما جنگ و جهاد مرحله آخرین بود که در این‏جا به علل شروع آن و همچنین مشروعیت جهاد حضرت با چنین انسان‏هایی که به ظاهر اهل عبادت و زهد بودند، اشاره می‏شود: علل شروع جنگ نهروان و مشروعیت آندر تبیین علل شروع جنگ، به نکات ذیل اشاره می‏شود:1. تشکیل گروه‏های براندازی: در پیش ذکر شد که امام علیه‏السلام مدارا و تساهل با خوارج را منوط به عدم اقدام عملی و مسلّحانه علیه حکومت خویش کرده بود. اما خوارج بر اظهار و تبلیغ عقیده فاسد خود و همچنین اهانت و تکفیر بر حضرت بسنده نکردند، بلکه با تشکیل گروهی مسلّح و انتخاب عبدالله بن وهب به عنوان رهبر خود و بیعت با او، درصدد براندازی و یا دست کم آسیب وارد کردن بر نظام علوی برآمدند و برای پیشبرد نقشه خود در منطقه‏ای به نام «نهروان» قرارگاهی تشکیل داده، دست به نامه نگاری‏ها و دعوت از دیگر گروه‏ها و اشخاص همفکر در شهرهای گوناگون زدند.روشن است که هیچ حکومتی نمی‏تواند به مخالفان خود اجازه تشکیل گروه‏های براندازی و به اصطلاح «کودتا» بدهد. از این‏رو، خوارج با این اقدام خود، یک گام به سوی خشونت و جنگ برداشتند. 2. کشتار شیعیان و ایجاد اغتشاش: از آن‏جا که خوارج، امام علیه‏السلام و شیعیان وی را به دلیل پذیرش حکمیّت کافر می‏دانستند، خونشان را حلال برمی‏شمردند و با این نظر خود دست به قتل‏های متعددی زدند. آنان در این اقدامات گستاخانه خود، به زن و مرد و بچه رحم نکردند؛ چنان‏که عبدالله بن خباب و همسر حامله‏اش را سر بریدند و سه زن دیگر از قبیله «طی» را به قتل رساندند.اخبار مزبور در حالی به حضرت رسید که آن حضرت با لشکرش در راه جنگ دوم با معاویه بود. حضرت برای تحقیق از صحّت و سقم اخبار مزبور و وضعیت خوارج، پیک مخصوصی به نام حارث به سوی آنان گسیل داشت که برخلاف انتظار و آداب جنگی، که نمایندگان از مصونیت برخوردارند، خوارج سفیر حضرت را نیز به شهادت رساندند.3. عدم تحویل قاتلان: با وجود این، حضرت باز به مدارا با خوارج پرداخت و به جای شروع جنگ، از آنان خواست فقط قاتلانِ مقتولان بی‏گناه را به حضرت تحویل دهند تا به مجازات قصاص برسند. خوارج به این حداقل درخواست حضرت وقعی ننهادند و همگی خودشان را قاتل معرفی کردند و گستاخانه تأکید نمودند که ما خون آنان و حتی شما را برای خودمان مباح می‏دانیم.4. احتمال حمله به مردم بی‏دفاع: لشکریان حضرت، که با تجهیزات و آمادگی کامل در حال حرکت به سوی جنگ با معاویه بودند، با مشاهده این اوضاع و شنیدن اخبار قتل‏های زنجیره‏ای که شامل زن و بچه نیز می‏شد، نمی‏توانستند خانواده‏های خود را در کوفه، در کنار قرارگاه خوارج، گذاشته و با آرامش خاطر به جنگ با شامیان در مسافت‏های دور بپردازند؛ چرا که امکان این وجود داشت که خوارج از عدم حضور امام علیه‏السلام در کوفه و اشتغال لشکر به جنگ با معاویه، از فرصت استفاده کرده، به کوفه حمله نمایند و مردم آن را بکشند. بر این اساس، لشکر از حضرت درخواست نمود که نخست مانع خوارج را از سر راه خود بردارند تا آنان با خیال آسوده به جنگ با معاویه بپردازند.. اصرار خوارج بر جنگ: با وجود ارتکاب انواع قتل و راه‏زنی از سوی خوارج، حضرت باز می‏کوشید با آنان با صلح و مدارا رفتار کند و از جنگ جلوگیری کند. حضرت برای نیل به این هدف مقدّس، پیک‏های متعدد و معتبری مانند ابن عباس به سوی قرارگاه آنان فرستاد.حضرت برای اتمام حجّت، غلام خود را به سوی خوارج فرستاد و از او خواست که از خوارج علت خروجشان را بپرسد، در حالی که او با آنان رفتار عادلانه دارد و سهمشان را از بیت‏المال می‏پردازد و به بزرگ و کوچکشان احترام می‏گذارد.نکته قابل تأمّل جواب خوارج است که تصریح کردند اجتماعشان در آن منطقه صرفا برای جهاد و جنگ با حضرت است و هدفی جز این ندارند. بدین‏سان، خوارج تمامی راه‏های صلح و مذاکره را بستند. امام علیه‏السلام باز به این پاسخ‏ها قانع نشد و برای اتمام حجّت و هدایت، خود شخصا دو مرتبه به مقرّ خوارج رفته، به سخنرانی پرداخت و در آخر خطبه خود، تصریح کرد که اگر بتوان یک اصل و خصلتی را پیدا کرد که عامل وحدت کلمه و ترک مخاصمه بین دو گروه گردد، بدان عمل و از جنگ امتناع خواهد کرد. حاصل وعظ و سخنرانی حضرت، هدایت و نجات قریب دو هزار تن بود.با مأیوس شدن حضرت از هدایت خوارج، حضرت هنگام شروع جنگ، پرچمی به دست ابوایوب انصاری، صحابه معروف پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، داد تا هرکس در زیر آن پرچم قرار گیرد یا خود را از قرارگاه خوارج جدا کند و به کوفه یا مدائن حرکت کند، در امان خواهد ماند. در پرتو امان علوی، قریب پنج هزار تن از لشکر خوارج منشعب شدند و بعضی به جبهه امام علیه‏السلام پیوستند و بعضی دیگر راه کوفه یا مدائن را پیش گرفتند. تنها یک گروه لجوج و کج‏فهم قریب 2800 نفر باقی ماند که از تصمیم خود مبنی بر ترک جنگ منصرف نشد. بنابراین، باید گفت: جنگ نهروان یک جنگ تحمیلی برای امام علیه‏السلام بود و حضرت می‏کوشید با راهکارهای گوناگون از وارد شدن در عرصه جنگ اجتناب کند که متأسفانه تحجّر و قشری بودن اندیشه خوارج مانع آن شد.6. روایات پیامبر: آخرین نکته در تأیید مشروعیت حکومت امام علیه‏السلام ، روایات متعدد پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است. قسم اول روایات مطلقی بود که جبهه حضرت را «جبهه حق» و جبهه مخالف را «جبهه باطل» و جنگ با حضرت را جنگ با خدا و رسول خدا توصیف می‏کرد که تفصیل آن‏ها گذشت. قسم دوم روایات خاصی است که با تعیین و مشخص کردن نام خوارج به عنوان «مارقان» و مکان جنگ (نهروان) بهترین دلیل بر حقّانیت جبهه حضرت در این نبرد است.در روایات متعددی پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از مقاتله امام علیه‏السلام با سه گروه (ناکثین، قاسطین و مارقین) خبر داده است. امّ سلمه از مشخصات سه گروه مزبور از پیامبر پرسید و حضرت مارقین را بر اصحاب نهروان تطبیق کرد: «قلتُ من المارقون؟ قال صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : اصحاب النهروان.»

 

  انتشار : ۲۳ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 261

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما