اشاره
"عقل" یکی از مواهب الهی و استعداد مخصوصی است کهخداوند متعال به انسان عنایت فرموده تا با بهرهگیری از آن بتوانددر مسیر زندگانی خود، راه سعادت و رستگاری را از طريق آن طي نمايد. پيامبر اعظم(ص) مي فرمايند: «خداوند متعال به بندگانش چیزی بهتر ازعقل نبخشیده است». در اين مجال با عنايت به اهميت اين موضوع بدان مي پردازيم.
مقدمه
اهميت تفكر و تعقل در زندگي انسان تا بدان جاست كه از آن به عنوان وجه تمايز اصلي آدمي و ساير موجودات نام مي برند. در واقع آن چه انسان را از ساير جانداران متمايز مي سازد توانائي شگرف قدرت تفكر و تعقل اوست. اين واقعيت كه: " هر فردي تا چه ميزان از عقل خود در راه تعالي و در مسير عمل استفاده مي نمايد؟ " يكي از عوامل اساسي مي باشد كه از طريق آن انسان ها در جوامع مختلف بشري محك خورده و توسط ديگران مورد ارزيابي قرار مي گيرند. اگر بخواهيم به صورت كلي نگاهي به رابطه عقل و دين هم داشته باشيم بايد به اين نكته اذعان نمائيم كه دين ضمن تأييد عقل به عنوان يكي از راه هاي اساسي شناخت همواره از آن براي درك صحيح مسائل و قواعد ديني و فقهي بهره مي گيرد. بر همين اساس متكلمين و اصوليون، تلازم عقل و شرع را قاعده ملازمه مىنامند، و مىگويند: كل ما حكم به العقل حكم به الشرع. يعنى هر چه عقل حكم كند شرع هم طبق آن حكم مىكند.
تعريف تفکُّر و تعقُّل
تفكر به معناي دقيق و صحيح كلمه، ويژگي اساسي انسان را تشكيل مي دهد." تفکر و تعقل" به معنای؛ « بهکار گرفتن نیروی عقل و اندیشه، برای استنتاج امور مثمر ثمر است »؛ چنانکه « تفکر علمی »، یک« نظر علمی » را نتیجه میدهد. عقل يكى از منابع چهارگانه احكام است. مقصود اين است كه گاهى ما يك حكم شرعى را به دليل عقل كشف مىكنيم. يعنى از راه استدلال و برهان عقلى كشف مىكنيم كه در فلان مورد فلان حكم وجوبى يا تحريمى وجود دارد، و يا فلان حكم چگونه است و چگونه نيست. حجيت عقل، هم به حكم عقل ثابت است (آفتاب آمد دليل آفتاب) و هم به تاييد شرع. اساساً ما كه حقانيت شرع و اصول دين را به حكم عقل ثابت مىكنيم، چگونه ممكن است از نظر شرعى عقل را حجت ندانيم. حضرت علي(ع) مي فرمايند: «لايستعان علي الدهر الابالعقل». تنها از طريق عقل مي توان بر زمانه پيروز شد.حل مسائل شخصي، اجتماعي، بين المللي و تحكيم مناسبات انساني و... در سايه تفكر ميسر است. در پاسخ به اين سؤال كه ماهيت تفكر چيست؟ مي گويند: ماهيت تفكر را بايد از طريق ماهيت حل مسئله روشن ساخت.
تعقل و تفکّر دینی
تعقل و تفكر در دين شريف اسلام جايگاه ويژه اي دارد. و همان طور كه ذكر شد عقل يكي از منابع چهارگانه احكام اسلامي است. قرآن کریم در تعلیمات خود، برای رسیدن به مقاصد و معارف اسلامی، سه راه را در دسترس پیروان خود قرار دادهاست: الف- ظواهر دینی ب- حجّت عقلی (تفکّر فلسفی( و ج- درک معنوی. در دين مبين اسلام علاوه بر عبادات بدنی (چون نماز و روزه) و مالی (چون خمس و زکات) نوع دیگر از عبادت وجود دارد که عبارت است از: «عبادت فکری». که اگر در مسیر بیداری و آگاهیبخشی انسانبهکار گرفته شود، از سالها عبادت بدنی هم برتر مي باشد.دين ما نهتنها با قدرت تعقل و تفکر مخالفت و مبارزه نکرده، بلکه تقریباً در تمام جهات از آن کمک و تأیید خواسته و به نحو عجیبی هم بر آن تأكيد نموده است. ارزش واقعی دین مبین اسلام و انطباق آن با فطرت در همینجا مشخص میشود. درحالیکه ادیان دیگر، قوة عقل انسان راحتی در جزئیترین مسائل راکد و منجمد نگهداشتهاند، اسلامآن قدر آنرا محترم و آزاد دانسته که حتی دربارة اصول عقیدتیخود- که تحصیل آنها بر همگان مفروض است- نهتنها تقلید وتعبد را ناکافی و مردود دانسته، بلکه خوان تعقل و تفکر انسان رانیز در ساحت آن گسترده و الزام داشته که هر فردی، مستقل وآزادانه صحت آن ها را کسب کند. پیش ازاسلام، دین را بهعنوان حقیقتی در تضاد با عقل میدانستند.علی الخصوص در تعالیم آیین تحریف شده مسیحیت، این طرزفکر غلط وجود داشته و دارد. آنان معتقد بوده و هستند که دینامری ربانی است و انسان را توان و اجازة تفکر در آن نیست و ازهمین روی زمینة انسداد فکری و بنبست عقلانی در عالم مسیحیت بهوجود آمد و آنچه که امروز شاهد آنيم به وقوع پيوست! تفکّر و تعقّل دینی نیز مانند سایر تفکّرات، منبع و مأخذیمیخواهد تا مواد فکری از آن سرچشمه بگیرد. منبع و مأخذ تفكر و تعقل در اسلام، همانا قرآن کریم مدرک قطعی و همیشگی پیامبر اعظم (ص) مي باشد.
مصاديقي از جایگاه تفکر و تعقل در قرآن
قرآن كريم انسان را به تفکر و تعقل دعوت نموده و ایمان را بر پایه آن می داند و بر همين اساس موضوعاتی که شایسته تفکرند بیان می فرمايد. با مطالعه آیات مذکور مي توان پی برد که قرآن تفکر در چه موضوعاتی را توصیه کرده است . این موضوعات را می توان از دیدگاه قرآن به دو بخش کلی تقسیم کرد: 1- آیات انفسی (خودشناسی) 2- آیات آفاقی (جهان شناسی، تاریخ شناسی و آگاهی از سنن و نظامات الهی، تاریخ، راهنماشناسی، راه شناسی و خداشناسی) كه برخي از مصاديق آن به شرح ذيل نقل مي گردد:
1- قرآن کریم به اشکال مختلف جایگاه بلند متفکران و دانشمندان را تذکر داده است : (زمر / 9 - مجادله / 11)
2- انسان را به تفکر در آفرینش و تفکر در خودشان دعوت کرده است : (آل عمران / 191)
3- در بسیاری از آیات، بدون این که صریحاً مردم را به تفکر دعوت کند، استدلال عقلی آورده مي شود؛ و بدون این که اعتبار تعبدی خود را لحاظ کند با منکران احتجاج می کند: (هود / 35- انبیاء / 22- مؤمنون / 91)
4- در ده ها آیه نشانه های خود را با هدف به تفکر واداشتن مردم بیان می نمايد. تعابیری چون : (لعلهم یتفکرون، لعلکم تتفکرون، افلا تتفکرون، لقوم یتفکرون) و یا تعابیری چون: (افلا تعقلون، افلم تکونوا تعقلون، لعلکم تعقلون، ان کنتم تعقلون، لقوم یعقلون، افلا یعقلون) که هر یک از آنها چندین بار تکرار شده است.
عناصر و محورهاي تفكر و تعقل
انسان ها به صورت فطري خود قادر به تفکر هستند. با اين تفاسير منطقی ها تفکر انسان را دارای دو عنصر اساسی می دانند:
1- مواد تفکر(دانسته هایی که انسان از قبل آموخته و می خواهد توسط آنها به مطالب جدیدی دست یابد) 2- شکل تفکر( چینش و نظمی که متفکر به دانسته های قبلی خود می دهد تا به طور صحیح به نتیجه برسد) همچنين از دیدگاه قرآن كريم، سه منبع اصلی برای تفکر وجوددارد: 1- طبیعت(تفکر و تعقل در طبیعیات عالم)،2- تاریخ و3- ضمیر انسان.
اصول تفکر و تعقل
قرآن كريم صریحاً بر استقلال قوة عقل تأکید و آن را درحکم غربال و وسیلة هدایت معرفی میفرماید و آن گاه این«هدایت عقلی» را «هدایت الهی» میداند. اما براي تفكر و تعقل صحيح اصولي مطرح است كه عمده ي آن به شرح زير است:
1- اقامة دلیل و برهان روشن: از فحوای آیة شریفة 126سوره مبارکة"نحل" چنین مستفاد میشود که پذیرفتن هرادعایی، منوط است به اقامة براهین و دلایل روشن، چراکهبرهان و دلیل، پایههای استواری هر مدّعایی هستند: «ادع الیسبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة وجد لهم بالتی هیاحسن».
2- پشتوانه علمی: مایة تفکر، علم است و امر به هر چیزی،امر به مقدمة آن است و چون تفکر بدون علم میسّر نیست، لذاامر به تفکر، خود امر به سرمایة آن (کسب علم) نیز هست.
3- ژرفنگری: تفکر اگر سطحی و پراکنده باشد، فایده واثری بر آن مترتب نیست، ولی اگر مبتنی بر مطالعات وآزمایشها و حسابگریهای دقیق باشد، بسیار مفید و سرمایةبزرگی برای پیشرفت جامعة بشری واقع خواهد شد.
4- دوری از تعصب: حقیقتجویی، منزّه از جزم اندیشی وتعصب کور و جاهلانه است.
آفات تفکُّر و تعقُّل
قرآن کریم (و همینطور وجدان سلیم)، عقل را مبرّا از خطاو اشتباه ندانسته و آفات آن را مشخص نموده است:
1- تکیه بر ظنّ و گمان به جای علم و یقین: یکی از عواملعمدة خطاها و اشتباهات عقل، پیروی از ظنیات(به جای پیروی از یقینیات) است. "دکارت" دانشمند غربی،هزار سال پس از نزول قرآن توانست به این نتیجه برسد و لذامیگوید: «هیچ چیز را حقیقت نمیدانم، مگر اینکه بر من بدیهیباشد و از شتابزدگی و سبق ذهن و تمایل بپرهیزم و آن رانپذیرم، مگر آنکه چنان روشن و متمایز باشد به جای هیچگونهشک و شبهه در آن نباشد»
2- پیروی از امیال و هواهای نفسانی: قرآن کریم، امیال وهواهای نفسانی را نیز یکی از عوامل لغزش عقل برمیشمارد.
3- شتابزدگی: شتاب و تعجیل ،یکی از لغزشهای اندیشه است.
4- سنتگرایی: مشکلی که تمامی پیامبران الهی در امر دعوت با آن مواجهمیشدهاند، استناد جاهلان به عقاید آباء و اجدادشان بودهاست.
5- پیروی از اکثریت: تصمیم اکثریت نمیتواند ملاک درستی برایتصمیمگیری باشد.
6- شخصیتگرایی: قرآن کریم، همة افراد بشر را به استقلال رأی و فکر دعوتمیکند و پیروی کورکورانه را موجبشقاوت ابدی میداند.
قرآن و مساله تفکر
یکی از اصول تعلیماتقرآنکریم دعوت به تفکر و تدبر است. انسان متفکر از راه مشخصی مجهول خود را معلوممیکند. یعنی در گام نخست ، مطلوب خود را بررسی میکند و میبیند برای او مجهول استسپس سراغ مقدماتش میرود و آنها را نظر ماده و صورت تنظیم میکند و از راه مقدماتتنظیم شده به مقصد میرسد. پستفکر عبارت است از سیردرونی یا حرکت از مقدمات به نتیجه و از معلوم به مجهول و اساس تفکرعلم است. به همین جهت میگویند امر به چیزی امر به مقدمه آن نیز هست پس با دعوت به تفکربه سرمایه تفکر یعنی کسب معلومات صحیح نیز امر شده است.
معلومات تفکر از دیدگاه قرآن
قرآن کریم موضوعات تفکر را مبهم نگذاشته بلکهانسانها را از دو راه به تفکر و اندیشیدن فرا میخواند :
* با ذکرتفکر وتعقلخداوند متعال درآیه 164 سوره بقرهفرموده است»: إنّ فی خَلقِ السَّمواتِ وَ الارضِ وَ اختِلافِ اللَّیلِِ والنَّهارِ و الفُلکِ الَّتی تَجری فِی البَحرِ «... و در ادامه میفرماید : در همه اینها آیات و نشانههایی از حکمت وجود دارد البته برای کسانی که تعقل کنند:» لَایاتٍ لقومٍ یَعقِلون«.
بدین معنا کهاگرانساناندکی در عالم طبیعت تدبر نماید خواهدفهمید که اجزای عالم مجموعا یک واحدی را بوجود آوردهاند و بین اجزای هر مجموعهایممکن است ارتباط و وحدت و هماهنگی باشد و ممکن هم است نباشد. به عنوان مثال گلهگوسفند مجموعهای است که بین اجزایش هماهنگی وجود ندارد در حالی که ساختمان هر کداماز آنها که از میلیاردها سلول زنده تشکیل شده مجموعهای است که روح و حیات ابدیدارد.
*بدون ذکر تعقل و تفکر : گاهی در یکآیه از عنوان تفکر و تعقلسخنی به میان نمیآید ولی در آن برهان عقلی و فکری مطرح میشود و خود استدلال تشویقبه تفکر است. بنابراین لازم نیست از عبارت» اِنَّ فیذلِکَ لَایاتٍ لِقَومٍ یَتفَکَّرون« استفاده شود.
روایات هم مانند قرآن از دو راهجامعه بشریرا دعوت به تفکر میکنند :
*هم در خود روایات عنوان تفکر و تعقل مطرح میشود مانند » : تفکر ساعة خیر من عبادة سنة«
*گاهی نیز معارف برهانی در روایات ارائه میشود که ادراک آن بدون تفکر و تعقلممکن نیست.
قرآن انسانها را از پیروی چیزی که دانشی نسبتبه آن ندارند منع نموده است »: وَ لا تَقفُ ما لَیسَلَکَ بِهِ عِلمٌ؛از چیزی که دانشی درباره آننداری پیروی مکن« (سوره اسراء _36)این آیه به تنهایی نشانمیدهد کهاسلام تا چهاندازه به زندگی آگاهانه اهمیت میدهد.
تاکیدی که قرآن به پرورش نیرویعقلکرده است نیز نشان میدهد که از نظرقرآن ، یکانسان رشد یافتهکسی است که اهل فکر و تشخیصباشد. از نظر قرآن اگر کسی فکر و اندیشه خود را به طرز صحیحی بکار گیرد و هدف اوتنها درک حقیقت باشد میتواندرستگاریرا ازگمراهیتشخیص دهد و لذا هیچگونه اجباری درپذیرفتناصول دیننیست: » لا اِکراهَ فی الدّینِ قَد تَبیَّنَ الرُّشدُ مِنَالغَیِّ؛دردین هیچ اجباری نیست هدایت ازگمراهی مشخص شده است« (سورهبقره-256)از این آیه بر میآید که عامل اصلی انحراف و گمراهی انسانها بکارنگرفتن فکر و اندیشه است.
تفکر در تاریخ اسلام
درتاریخاسلام بنا به عللی اکثر مسلمانان درست بر خلاف جهتی کهقرآنکریم مشخص کرده بود عمل کردند. اگر کسی کتب متکلمین و موضوعات آنها را باموضوعاتی که قرآن مردم را به مطالعه آن تشویق کرده مقایسه نماید، خواهد دانست کهآنها تا چه اندازه از تعلیمات قرآن دور شدهاند. البته تعداد اندکی که باروح تعالیم قرآنآشنا بودند و در موضوعاتشایسته به تفکر پرداختند همان کسانی هستند که از مفاخر مسلمین و بلکه از مفاخربشریت بشمار میروند.
نتيجه گيري
تفكر مستلزم هدفداري، عاقبت انديشي، آينده نگري، تحمل، نمادگرايي، توجه به دلايل، لوازم، نتايج و آثار يك عقيده است. يكى از مسلمات اسلامى، خصوصاً از نظر ما شيعيان اين است كه احكام شرعى تابع و منبعث از يك سلسله مصالح و مفاسد واقعى است. يعنى هر امر شرعى به علتيك مصلحت لازم الاستيفاء است، و هر نهى شرعى ناشى از يك مفسده واجب الاحتراز است. خداوند متعال براى اين كه بشر را به يك سلسله مصالح واقعى كه سعادت او در آن است برساند يك سلسله امور را واجب يا مستحب كرده است، و براى اينكه بشر از يك سلسله مفاسد دور بماند او را از پارهاى كارها منع كرده است. اگر آن مصالح و مفاسد نمىبود نه امرى بود و نه نهيى؛ و آن مصالح و مفاسد، و به تعبير ديگر: آن حكمتها، به نحوى است كه اگر عقل انسان به آنها آگاه گردد همان حكم را مىكند كه شرع كرده است. تفكر منطقي عبارت است از بررسي فعال، مداوم و دقيق هر عقيده يا هر شكل فرضي دانش، با توجه به دلايلي كه آن عقيده را تأييد مي كنند و نتايج بيش تري كه اين عقيده به آن ها گرايش دارد. ديوني بر اين باور است كه نقش و ارزش تفكر، رهايي از كارهاي عادي، امور غريزي و ساير چيزهايي است كه جنبه ميلي دارد يا تحت تاثير تمايلات قرار مي گيرد.
منابع و مآخذ
قرآن كريم/ اصول کافی، ج 1، باب "عقل و جهل"/سیر حکمت در اروپا، ج 1/ المیزان، ج6، ص319/ اسلام و مقتضیات زمان/ نهجالبلاغه/ بیست گفتار، شهید مطهری/اسلام و مقتضیات زمان، شهید مطهری/ مجلة قرآنی بشارت/ شناخت در قرآن، شهید مطهری/www.modiryar.com.
مراحل اخلاق در قرآن/آیت اللّه جوادی آملی
خلاصه آثار/شهید مرتضی مطهری