بنيانگذار مكتب نئوكلاسيك
در سال ۱۹۲۰، در حالی که غرب رکود اقتصادی را تجربه میکرد، برخی از دانشمندان علوم اجتماعی به رهبری التون مایو مطالعاتی را دربارهٔ چگونگی واکنش کارکنان به میزان تولید در صورت تغییر شرایط کاری، طراحی شغل و محرکهای مدیری آغاز کردند. بخش اعظم این مطالعات در یکی از واحدهای شرکت وسترن الکتریک در شهر هاثورن صورت گرفت که بعدها به مطالعات هاثورن مشهور شد نئوکلاسیکها بر جنبههای انسانی مدیریت تأکید میکردند. طرفداران این روش معتقد بودند که مدیریت باید توجه خود را بر افراد متمرکز کند؛ به بیان دیگر متغیرهای اجتماعی را مؤثرتر از متغیرهای فیزیکی میدانستند.
نئوکلاسیک قرن 18
خواستگاه نئوکلاسیک کشور فرانسه و شهر پاریس است گرچه این سبک در آمریکا -آلمان -انگلستان -روسیه و ایتالیا نیز رواج یافت .
در قرن 18 نئوکلاسیک در کشور فرانسه 4 شاخه داشت .
1-نئوکلاسیک تاریخ گرا
2-نئوکلاسیک التقاطی
3-نئوکلاسیک افراطی
4-نئوکلاسیک متحول بصری
که به فاصله 10 سال اتفاق می افتند.
نئوکلاسیک تاریخ گرا با دو ساختمان شروع می شود یکی کلیسای st.sulpice و دیگری کلیسایی به نام st.geneview می باشد.
نئوکلاسیک تاریخ گرا اصطلاحا نئوکلاسیک سازه ای است.
در کلیسای st.sulpice نمایی ساخته شده که مربوط به گذشت است در این نما نمای باروک و جهت ستونهای باروک را داریم با طاق رومی -پنجره های رومی و گنبد رومی و یکی از شاخص ترین مسائل مربوط است به سازه و سازه ای که به کار رفته سازه گوتیک است.
اما کلیسای st.geneview به نئو پانتئون مشهور است و به وسیله sufflot ساخته شده است.
در این کلیسا پلان یک پلان و سازه گوتیک است اما نما یک نمای کلاسیک به همین علت به این سبک کلاسیک گوتیک گفته می شود.
نئوکلاسیک التقاطی :در این معماری دو معمار مشهور داریم یکی ژاک گابریل و دیگری کلود پره.
از آثار کلود پره جبهه شرقی موزه لوور و میدان کنکورد پاریس است.این میدان به طاق نصرت منتهی می شود و بر خیابان شاتزه لیزه پاریس منطبق می باشد. پلان میدان مستطیل شکل بوده با تزئینات باروک که برای لوئی 15 ساخته شد و ژان گابریل یک خانه به اسم پتی تریانون ساخته که از نظر ظاهری شبیه پالادیو است.
اما نئوکلاسیک افراطی 3 معمار مهم دارد که معتقدند معماری نئو کلاسیک یک الهام بوده به معمار پس نباید در آن دخل و تصرف کرد.
معماران این دوره :
1-جوزف پیر
2- ژاک گوندن
3-چارلز ویلی
بودند.که جوزف پیر و چارلز ویلی تئاتر پاریس را طراحی می کنند .و ژاک گوندن سالن تشریح را می سازد که نصف گنبد پارتنون را در آن سالن ایجاد می کند.
در آخر معماری نئوکلاسیک متحول بصری را داریم که در این دوره مدزسه ای در فرانسه ساخته می شود به نام هنرهای زیبا که اصطلاحا به آن بوزارت گفته می شود.
از نئوکلاسیک های راست گرا تا نئوکلاسیک های چپ گرا
محمد مالجوکسانی بهغلط همه ی اقتصاددانان نئوکلاسیک را طرفدار اقتصاد بازارِ خودتنظیم گر معرفی می کنند. این تصور البته درست نیست. این طور نیست که همه ی اقتصاددانان نئوکلاسیکْ طرفدار اقتصاد بازارِ خودتنظیم گر بوده باشند. واقعیت این است که در یک تقسیمبندی کلی میتوان دست کم سه دسته از نئوکلاسیکها را در طول تاریخ اندیشهی اقتصادی از هم متمایز کرد: نئوکلاسیک های بازارگرای افراطی، نئوکلاسیک-های شبه سوسیال دموکرات، و نئوکلاسیک های مارکسیست.
از میانه روها شروع کنم، از نئوکلاسیک های شبه سوسیال-دموکرات که در فضای امریکا لیبرال شناخته می شوند. گرچه این دسته از اقتصاددانان معتقدند سازوکار قیمت ها علی-الاصول کارآست و به تخصیص بهینه ی منابع می انجامد اما درعین حال بر این باورند که نظام قیمت ها در برخی موقعیت ها نیز در تخصیص بهینه ی منابع با شکست مواجه می-شود. انحصار، کالاهای همگانی، پیامدهای خارجی، کالاهای استحقاقی، اطلاعات نامتقارن و مواردی از این دست اصطلاحاً شکست بازار به حساب می آیند. از نگاه نئوکلاسیک های شبه-سوسیال دموکرات، نظام قیمت ها در مواردی که شکست بازار به وقوع می پیوندد ناتوان از تخصیص بهینه ی منابع است و ازاین رو نیازمند مداخلهی نهاد غیربازاری دولت. این دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک معتقدند برای رفع این نارسایی ها باید سیستم دیگری نیز که همان نظام تخصیص متمرکز یا دولتی باشد همراه نظام قیمت ها در تخصیص منابع مورد توجه قرار گیرد. نئوکلاسیک های شبه سوسیال دموکرات عمدتاً با اتکا بر اقتصاد رفاه سنتی با شعار «فرشته ی بخش دولتی برای بیرون راندن دیو بلاهای بازار» به میدان می-آیند.
اما نئوکلاسیک های بازارگرای افراطی آن دسته از اقتصاددانان را شامل می شوند که معتقدند التزام به پیامدهای حاصل از سازوکار قیمت ها برای تخصیص منابع به بالاترین سطح رفاه برای جامعه میانجامد. این دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک بر وجود دولت حداقلی در نظام اقتصادی تأکید دارند و گرچه شکست بازار را در برخی وجوه نفی نمی کنند اما ضرورتاً معتقد نیستند مداخله ی نهاد غیربازاری دولت در اقتصاد بتواند موارد شکست بازار را جبران کند. این دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک با مداخله در نتایج بازار از اساس ضدیت دارند و سخت دلبسته ی شعار «دولتِ کوچک تر، زندگیِ بهتر» هستند. این تلقی منفی از مداخله ی دولت در اقتصاد گرچه از سابقه ای دیرینه برخوردار بوده و با فراز و نشیب تفکر محافظه کاری همواره شدت و ضعف می یافته اما در ده های اخیر عمدتاً سوار بر موج نولیبرالیسم به جریان غالب تبدیل شد. نئوکلاسیسم بازارگرای افراطی، سوای استدلال های سنتی بر ضد مداخله ی دولت، بر دلایلی نیز تکیه دارد که در دهه های اخیر خصوصاً از مکتب انتخاب دیوانی سرچشمه گرفته است. نظریهی انتخاب دیوانی نیز بهنوبهیخود واکنش افراطی و محافظه-کارانه ا ی بود به موج فکری ترقی خواهانه ای که با فرادستی کینزگرایان و اقتصاد رفاه سنتی و اقتصاددانان توسعه در دهه های پنجاه و شصت میلادی به راه افتاده بود، موجی فکری به طرفداری از مداخله ی بخش دولتی در اقتصاد. شعار نئوکلاسیک های بازارگرای افراطی عبارت است از « فرشته ی بازار برای بیرون راندن دیو بلاهای دولتی.» خلاصه کنم، هم نئوکلاسیک های شبه سوسیال دموکرات به نظام بازار ایمان دارند و هم نئوکلاسیک های بازارگرای افراطی. تفاوت در میزان مداخله ی دولت در نظم بازار است. یکی این مداخله را در مواردی مجاز می داند دیگری نه.
نه باور نئوکلاسیک های شبه سوسیال دموکرات به مکانیسم قیمت ها اسباب تعجب است و نه باور نئوکلاسیک های بازارگرای افراطی. آنچه شاید مایه ی شگفتی باشد اعتقاد برخی مارکسیست ها به سازوکار بازار است، بله، نئوکلاسیک-های مارکسیست. این دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک درواقع منادیان سوسیالیسم بازار هستند. نئوکلاسیک های طرفدار سوسیالیسم بازار استدلال می کنند که سرمایه داری بر سه نهاد اصلی مبتنی است: سازوکار قیمت ها، مالکیت خصوصی بر عوامل تولید، و کار مزدوری. در نظام سرمایه-داری، از نگاه این اقتصاددانان، بخش عمده ی معاملات اقتصادی تحت هدایت نیروهای عرضه و تقاضا قرار دارد که به نوبه ی خود با علائم قیمت های بازار هدایت می شوند؛ هم-چنین بخش عمده ی سرمایه ها یعنی ابزارهای تولید به افراد خصوصی تعلق دارد؛ سرانجام این که اکثریت نیروی کار از صاحبان عوامل تولید حقوق و دستمزد دریافت می کنند. در این میان، اقتصاددانان نئوکلاسیکِ طرفدار سوسیالیسم بازار می کوشند سازوکار قیمت ها را حفظ کنند اما نهاد مالکیت خصوصی و کار مزدوری را براندازند. طرفداران نظام اقتصادی مبتنی بر سوسیالیسم بازار درصددند سازوکار قیمتها را به طور دستوری و بدون تکیه بر مالکیت خصوصی عوامل تولید و کار مزدوری بازسازی کنند.
بدین اعتبار، در تاریخ اندیشه ی اقتصادی می توان سه دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک را از هم متمایز کرد: نئوکلاسیک های بازارگرای افراطی در منتهی الیهِ راست، نئوکلاسیک های شبه سوسیالدموکرات در میانه، و نئوکلاسیک های مارکسیست در منتهی الیهِ چپ. به عبارت دیگر، وجه مشخصه ی اقتصاد نئوکلاسیک یک هسته ی تئوریک است که در عین حال که نحوه ی کار سازوکار قیمتها را نشان میدهد قادر است در خدمت مواضع ایدئولوژیکیِ گوناگون از راست تا چپ قرار گیرد. هر سه دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک، چه راست ها و چه میانه روها و چه چپ ها، دربارهی کارآمدی سازوکار قیمت ها اتفاق نظر دارند. معتقدند اگر تخصیص منابع در نظام اقتصادی بر اساس علائم قیمت ها صورت بگیرد بهترین وضعیت پدید خواهد آمد. پاشنه ی آشیل این هر سه دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک ها در همین جاست. آیا سازوکار قیمت ها «بهترین» تخصیص منابع را به بار می آورد؟ تخصیص «بهینه» ی منابع به چه معناست؟ برای چه کسانی «بهینه» است؟ همگان؟ همگان یعنی که؟ امیدوارم در یادداشت های آتی بتوانم نشان دهم پشت این نتایج به اصطلاح «علمی» چه نوع مناسبات قدرتی خوابیده است.
تئوریهای نئوکلاسیک (مکتب روابط انسانی)
در سال ۱۹۲۰، در حالی که غرب رکود اقتصادی را تجربه میکرد، برخی از دانشمندان علوم اجتماعی به رهبری التون مایو مطالعاتی را دربارهٔ چگونگی واکنش کارکنان به میزان تولید در صورت تغییر شرایط کاری، طراحی شغل و محرکهای مدیری آغاز کردند. بخش اعظم این مطالعات در یکی از واحدهای شرکت وسترن الکتریک در شهر هاثورن صورت گرفت که بعدها به مطالعات هاثورن مشهور شد. نئوکلاسیکها بر جنبههای انسانی مدیریت تأکید میکردند. طرفداران این روش معتقد بودند که مدیریت باید توجه خود را بر افراد متمرکز کند؛ به بیان دیگر متغیرهای اجتماعی را مؤثرتر از متغیرهای فیزیکی میدانستند. عمده فعالیتهایی که در این دوره انجام شد به دو دستهٔ زیر تقسیم میشود:
مطالعات هاثورن
نگرش رفتاری (مدیریت) که بر این مبنا استوار بود که مدیرانی که روابط انسانی خوبی در محیط کار برقرار میکنند میتوانند به بهرهوری دست یابند. به علاوه، جنبش روابط انسانی مرحلهای را ایجاد کرد که تکامل یافتهٔ آن امروز بهعنوان رشتهٔ رفتار سازمانی، یعنی مطالعهٔ افراد و گروهها در سازمان مطرح است.
مدیریت امروز
در مطالعات مدیریت امروز بسیاری از نظریهها از ترکیب تئوریهای کلاسیکها و نئوکلاسیکها شکل گرفته است. پیروان جدید جنبش مدیریت علمی بر تصمیمگیریهای علمی، به کارگیری رایانه و ابزارهای تصمیمگیری تأکید دارند. گروه نظریهپردازان امروزی روابط انسانی، از بهبود و بازسازی سازمان صحبت میکنند و جای اصولگرایان را کسانی گرفتهاند که معتقدند قبل از آنکه بتوان به اصولی پایبند شد لازم است مدیریان زیادی را به طور عملی مورد مطالعه قرار داد. نظریات این دوره را میتوان به دستههای زیر تقسیم کرد:
نگرش کمی مدیریت، که هدفش کاربرد روش علمی برای حل مسائل فنی در سطح وسیع است. مدیریت کمی سه شاخهٔ اصلی دارد: علم مدیریت یا تحقیق در عملیات، مدیریت عملیاتی و سیستمهای اطلاعاتی مدیریت
نگرش سیستمی، که تقریباً از دههٔ ۱۹۶۰ در مدیریت مرسوم شد. طرفداران این نظریه معتقدند نگرش سیستمی بهترین طریق برای وحدت بخشیدن به مفاهیم و نظریههای مدیریت و دستیابی به نظریهای جامع است.
نگرش اقتضایی. اساس این نگرش که به آن نگرش موقعیتی نیز گفته میشود بر این استوار است که یک الگوی مدیریت برای همهٔ موقعیتها بهعنوان بهترین راه وجود ندارد. وظیفهٔ مدیر این است که تعیین کند چه روشی، در چه موقعیت خاصی، تحت چه شرایط ویژهای و در چه زمان بخصوصی بهترین زمینه را برای نیل به اهداف مدیریت فراهم میکند.
جنبش جدید روابط انسانی. در طول بیست سال گذشته نظریههای دیگری در مدیریت معاصر با نگرش روابط انسانی پدید آمده است که از این قبیل نظریهها میتوان به نظریه z اشاره کرد.