مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 1034
  • بازدید دیروز : 3594
  • بازدید کل : 13136625

مهاجرت


مهاجرت، موضوعي نيست كه بشود با آن به طور كلي برخورد كرد. چرا كه مهاجرت تاريخي به قدمت تمدن بشري دارد. بشر بنا به غريزه طبيعي، آنجايي كه موجوديتش در خطر بوده است، از مكان خود جابه جا شده است و چه بسا به نحوه ادراكش در شناخت موقعيت و سرنوشت خود مكاني برگزيده است و به اين انديشيده است كه سريع تر مي تواند به اهدافش دست پيدا كند. در اين ميان هدف مي تواند حوزه عملي، اجتماعي، فرهنگي، زيستي و ... باشد.

در عصر چهار ميليارد ساله كره زمين به گفته پرفسور ژ- برونفسكي «از زمان پيدايش انسان اوليه تا عصر ما مهاجرت در مراحل مختلف تكامل آدمي نقش زندگي ساز و تمدن پذير داشته است.» براي پي بردن به راز مهاجرت اوليه از شناخت آدمي و پيدايي مكان و چگونگي جابه جايي هاي اجباري و دلخواه او ضروري است.

مهاجرت ها در زندگي انسان نقشي زندگي ساز و تمدن آفرين داشته است. چرا كه طي بيست هزار سالي كه عمر تكامل «انسان دانا» تا مرحله ظهور انسان هاي دانشمند، هنرمند، معمار، شهرساز و ... كه دگرگوني هاي اساسي، فلسفي، علمي، فرهنگي و اجتماعي را در پي داشته است. در زندگي آدمي همچنان كارا، زندگي ساز و نقش آفرين بوده است. و در حقيقت انسان را ارباب بلامنازع كره زمين كرده است. از ده هزار سال پيش كه بشر به رام كردن حيوانات و كشت گياهان پرداخت يك نقطه عطف فرهنگي نيز پا گرفت كه چون «انفجار آرام» بشر را به دوره هاي تاريخي پيش راند. و تمدن هاي بسياري را رقم زد و انسان ابتدايي كه در طول ميليون ها سال از آفريقا به شمال كوچ كرده بود و با سختي هاي بسيار سرد و ره دشوار يخبندان را پشت سرگذاشت. وقتي با دنياي سبز و شكوفا و با حيواناتي فراوان روبه رشد عصر كشاورزي را آغاز كرد. و به انقلاب زيستي دست يافت و تا عصر اينترنت رفت و اين همه ثمره مهاجرت انسان بوده است.

در اثر توسعه صنعتي و بزرگ شدن شهرها هر روزه مسئله مهاجرت هم از نظر كيفيت و هم از نظر كميت معني و فرم با مهاجرت نه تنها محل زندگي افراد تغيير نمي يابد بلكه وضعيت اجتماعي آنها هم دچار دگرگوني مي گردد كه براساس آن انسان و جامعه با وجود مهاجرين دچار دگرگوني و تغيير مي شوند.

پديده مهاجرت يكي از مسائل اصلي موردنظر جامعه شناسان و سياستمداران و مؤسسات مسئول توسعه كشورها مي باشد. در نيمه دوم قرن حاضر و در همين زمان عمده انگيزه مهاجرت مردمان جوامع به نحوه تقسيم بندي هاي مباني لحاظ تكنولوژيك و سياسي مرتبط مي شود چه بعد از جنگ جهاني دوم و تقسيم مجدد قدرت و حضور كشورها متروپل و همچنين پيدايش بلوك شرق با ايدئولوژي كاملاً متفاوت با غرب، انسان جوامع بشري را در حيطه وقايع گردانيد تا آنكه اختيار گزينش داشته باشد. كشورهاي متروپل تعيين كننده اقتصاد و برنامه ريز بخش از جهان چه به لحاظ اقتصادي و سياسي شدند و نيز تلاش وافر نمودند تا مدرنترين اختراعات و اكتشافاترا نيز در چنگ و اختيار خود درآورند. همچنين كشورهاي بلوك شرق با ايجاد قوانين غيرتجربي و صرفاً تئوري، شرايطي را براي مردمانش فراهم ساخت كه حوزه ديد آنها لاجرم به دريچه اي كه خود مي خواستند معطوف نمودند. از طرف ديگر حاصل تضاد اين دو ايدئولوژي و ساختار اجتماعي منجر به كشورهايي گرديد كه چه به لحاظ سياسي و نيز علوم و فنون و حد ايجاد دموكراسي را براي رشد انديشه ها نداشتند و در نتيجه مجبور شدند كه زير سيطره قرار گيرند.

با اين روند مهاجرت آهنگ ديگري آغاز كرد و با رشد تكنولوژي و جايگزيني عقل به جاي احساس، تعريف موقعيت و موفقيت بر مبناي داشتن و نداشتن سنجيده شد.

 

فرايند مهاجرت

با توجه به اينكه مهاجرت هم اجتماعي و هم يك مكانيزم تطبيق دهنده فردي براي موقعيت هاي تكنولوژي، معاشي، فرهنگي و اقتصادي است مي توان دو مدل اساسي در مورد فرايند آن تعريف كرد:

1. مهاجرت، جستجويي عقلايي و هدفدار به منظور يافتن مكاني بهتر براي كار و زندگي تصور مي شود.

2. مهاجرت پاسخي غيرارادي به شرايطي است كه مهاجر را به نقل مكان سوق مي دهد و احتمالاً حركت او بدون در نظر گرفتن راههاي ديگر است.

در مورد بند دوم علي رغم مهاجرتهايي كه با برنامه دقيق صورت مي گيرد، مهاجرت ممكن است يك پاسخ بدون برنامه و ناگهاني به يك سري از شرايط باشد با اين حال مهاجرت بدون سياست ها و برنامه هاي متناسب با اميال و انتظارات مردم، در ارتباط با محل سكونت، يا محل كار آنها و همچنين بدون تغيير نيروهاي به وجود آورنده آن، به سادگي متوقف يا منحرف يا معكوس نمي گردد.

 

مهاجرت بين المللي

مهاجرت بين المللي پديده اي است كه همواره در تاريخ بشر به وقوع مي پيوسته است. انسانها به دلايل طبيعي، اقتصادي و اجتماعي از نقطه اي به نقطه ديگر كوچ مي كرده اند. جستجو براي محل جغرافيايي جديد جهت ارضاي نيازهاي معاش ميليون ها نفر از افراد خانواده ها و كل اجتماعات، تحرك را يك موضوع مطالعه فزاينده براي مردم شناسان، جغرافي دانان، جامعه شناسان، برنامه ريزان و عالمان بسياري از رشته ها نموده اند.

از آنجايي كه مهاجرت پديده اي پيچيده اي است كه با زمان، فرهنگ و شرايط اقتصادي ارتباط دارد. به عنوان يك نوع تطبيق و سازگاري اجتماعي در پاسخ به نيازهاي اقتصادي و اجتماعي و تحولات فرهنگي كه از جريان تغييرات جمعيت ناشي مي شود در سطح محلي، ملي و بين المللي پديد مي آيد كه از لحاظ تاريخي، مهاجرت بين المللي مركز بسياري از تحقيقات بوده است.

در قرون وسطي مهاجرت صاحبان فن مانند سنگ تراشان يا كاشي كاران از يك محل ساختماني در نقطه اي از اروپا به نقطه ديگر يك مسئله عادي محسوب مي شد.

اولين مهاجرت بزرگ در سالهاي 1733- 1732 ميلادي اتفاق افتاد كه در اثر شيوع طاعون بين سربازان فردريك ويليهم اول در ليتائون باعث مهاجرت 15 هزار ساكنين پرتستان شهر سالزبورك شد كه اين اولين مهاجرت بزرگ در تاريخ غرب مي باشد.

 

عوامل مهاجرت

عواملي كه در تصميم گيري مهاجرت مؤثر هستند مختلف و پيچيده هستند. چون مهاجرت فرايندي انتخابي است كه با خصوصيات اقتصادي، اجتماعي، آموزشي و جمعيتي مشخص در افراد تأثير مي گذارد. لذا نفوذ نسبي عوامل اقتصادي و غير اقتصادي نه تنها ممكن است بين كشورها و مناطق بلكه حتي در داخل مناطق و جمعيت هاي جغرافيايي مشخص متفاوت باشد.

در اغلب تحقيقات اوليه درباره مهاجرت بر عوامل اجتماعي، فرهنگي و رواني تأكيد مي شود كه از عمده ترين آنها مي توان موارد زير را نام برد:

1. عوامل اجتماعي: از جمله علاقه مهاجران به گسستن موانع سنتي سازمانهاي اجتماعي

2. عوامل طبيعي: از جمله آب، هوا و تحولات جوي ناگوار مانند سيل و خشكسالي

3. عوامل جمعيتي: از جمله كاهش مرگ و مير و نرخ بالاي رشد جمعيت

4. عوامل فرهنگي: از جمله استحكام روابط خانواده گسترده شهري و جاذبه به اصطلاح لامپهاي نوراني شهر

5. عوامل ارتباطي: كه از بهبود سيستم حمل و نقل، نظام تعليم و تربيت اداري، جهت گيري شهري و اثرات نوين ساز معمول شدن راديو، تلويزيون و سينما ناشي مي شود.

6. عوامل اقتصادي: از جمله پيدا كردن شغل مناسب و بهبود وضعيت اقتصادي

سالهاي سال است كه جامعه شناسان خود را با مسئله پيشرفت مهاجرت مشغول كرده اند، زيرا مهاجرت رشد عجيبي دارد. يك مهاجر از نظر سياسي و اخلاقي داراي انتظارات و تصورات خاص مي باشد. هر انساني كه مهاجرت مي كند چه آزادانه و چه اجباري انتظارات زيادي از خودش دارد كه البته اين بستگي به موقعيت فرد در وطنش دارد. كساني كه درخواست پناهندگي مي كنند خود را تسليم سياست هاي پناهندگي كرده و از كمك هاي مربوطه برخوردار مي شوند. جوامعي كه پناهندگان را مي پذيرند بايد خودشان را چه از نظر اجتماعي و چه از نظر سياسي با اين افراد تطبيق دهند. پذيرش مهاجرين در حقيقت نشانه مدرن شدن جامعه مقصد مي باشد. ميزان تحمل و نحوه رفتار ساكنان ثابت يك جامعه با مهاجرين، ميزان تطبيق و طاقت آن نشانه مدرن بودن جامعه بوده و در حقيقت مردم آن جامعه را مورد امتحان قرار مي دهد.

 

فرهنگ پذيري مهاجران

از آنجايي كه فرهنگ هاي انساني بسيار متفاوت اند شگفت انگيز نيست كه مردم متعلق به يك فرهنگ، همدردي كردن با عقايد و يا رفتار افراد متعلق به فرهنگ ديگر را، اغلب دشوار مي يابند با توجه به اين نكته كه مهاجرت تنها محل زندگي افراد را تغيير نمي دهد و در پي آن زندگي اجتماعي آنها دچار دگرگوني مي شود چهار عمده تغيير را

مي تواند در پي داشته باشد:

1. تغيير و تعلق به گروه اجتماعي خاص

2. تغيير در دانستنيهاي فردي، تغيير در رفتار فردي و رفتارهاي اجتماعي

3. تغيير در وضعيت اجتماعي

4. تغيير در وضعيت اقتصادي

از آنجايي كه گروهي با مقتضيات زندگي انسان سازش ندارد، فردي كه از جامعه خود جدا مي شود ناچار است به عضويت جامعه اي ديگر در آيد. انسان مهاجر بالاجبار وارد سيستمي مي شود كه از پيش شكل يافته است پس مجبور مي شود كه سيستم شكل يافته را بپذيرد و در نتيجه فرهنگ آن جامعه را فرا گيرد كه اين خود مستلزم دو گونه فعاليت است:

1. طرد فرهنگ پيشين يا فرهنگ اوليه

2. كسب فرهنگ جديد يا فرهنگ ميزبان

اين دو كنش لازم و ملزوم دگرگوني فرهنگي است و كم و بيش براي افراد در جوامع مختلف پيش مي آيد.

از بدو پاگيري ايالت متحده امريكا، زمامداران و مسئولان آن از چندگانگي فرهنگ ها و رشد آنها در مسير موقعيت مهاجرت بيمناك بودند و براي مقابله با آن اسطوره(Melting pot) را طرح كردند كه در آن همه ارزش هاي قومي و فرهنگي مي بايد در «فرهنگ امريكايي» جاي مي گرفت و جذب آن مي شد. تئودور روزولت بيست و ششمين رئيس جمهور امريكا در 1915 رسماً اعلام كرد. در اين كشور براي امريكايي بودن با خط فاصله جايي نيست مثلاً امريكايي- آلماني. ولي هرگز چنين نشد و در همان روزها زن اطلاح طلبي به نام «جين آدامس» با برپا كردن موزه «اقوام مختلف و مهاجران» در شيكاگو عملاً عليه معلماني كه در مدارس طرد فرهنگ هاي مهاجران را تبليغ مي كردند به مبارزه برخواست كه تاكنون حفظ فرهنگ ها و سنت هاي اقوام مهاجر در ابعاد گسترده ادامه دارد.

نگاهي گذرا به تلاش هايي كه مهاجران اروپايي و آسيايي براي ماندگار شدن فرهنگ ها و سرزمين هاي اصلي خود به عمل آورد به حقانيت تلاش اقوام مهاجر بر ماندگاري فرهنگ ها خود گواه اين است.

مهاجرت گروهي از افراد يك جامعه به جامعه ديگر موجب مي شود كه پس از سالها اقامت و زندگي در آن سرزمين، پاره اي از ويژگي هاي فرهنگ جامعه ميزبان نظير زبان، تكنولوژي، شيوه هاي افكار و عقايد و بعضي از جنبه هاي رفتاري را بپذيرند. اما در مقابل اين پذيرش، بسياري از ويژگي هاي فرهنگي خود را هم به آن جامعه انتقال مي دهند. در روانشناسي مهاجرت انسان؛ نسل اول مهاجران غالباً قرباني اصلي هستند، نسل دوم به سرزمين جديد تعلق دارند و در ميان جاذبه هاي در فرهنگ خودي بيگانه در نوسان هستند و نسل سومي ها به سرزمين جديد تعلق دارند اگرچه اين بدان معني نيست كه اين نسلها بكلي از فرهنگ و تاريخ سرزمين اوليه خود بريده است. به اين ترتيب برنامه ريزان و سياست گذاران خصوصاً در جهان سوم، مي بايست علاوه بر اينكه متوجه پيامدهاي جمعيتي و منابع انساني ناشي از مهاجرت باشند، به بستر فرهنگي مشترك و هويت نسلهايي كه از آميزش چندگرايي فرهنگ به وجود مي آيند توجه خاص مبذول دارند.

 

هويت

در مبحث چه كسي بودن و معناي «ما» مفهوم هويت يكي از پيچيده ترين مفاهيم است.

هويت مجموعه اي از علائم، آثار مادي، زيستي، جامعوي، فرهنگي و رواني است كه موجب شناسايي فرد از فرد، گروه از گروه يا اهليتي از اهليت ديگر (فرهنگي از فرهنگ ديگر) مي شود.

هويت را در مقياس فردي بنا به تقدم تاريخي به هويت خوني، هويت خاكي و هويت فرهنگي تقسيم مي كنيم. هويت ديني بخشي از هويت فرهنگي است. اين عناصر سه گانه هويت جنبه دهشي يا محول دارند كه به فرد تحميل مي شود. تقسيم بندي ديگر هويت را به هويت فردي (فرد)، هويت گروهي (فرد، جمعي، قومي) و هويت ملي (كلان كشور) تقسيم مي كنيم.

هويت در اصل، امري انفعالي است توجه به خود در رابطه و با توجه به ديگران و از خلال آنها معنا مي يابند. «خود بودن» يعني ديگري نبودن، با ديگران تفاوت داشتن و در عين پيوند يا حتي آميختگي، جدايي و بركناري را نگه داشتن، اين دريافت متعلق به انسان اجتماعي است و چون به واسطه و از راه ديگران معنا مي يابد. هرگاه از طرف اين ديگران مورد هجوم قرار گيرد و در خطر افتد، طبعاً توجه بيشتري نسبت به آن برانگيخته مي شود.

 

مفهوم هويت

هويت مفهومي چندگونه دارد كه از زواياي گوناگون در علوم اجتماعي، خصوصاً از زوايه روانشناسي و جامعه شناسي مورد بررسي قرار گرفته است. در حيطه جامعه شناسي، مفهوم هويت در دو سطح «فردي» و «اجتماعي» تعريف مي شود. در حيطه فردي هويت بخشي بر مبناي آنچه فرد خود به عنوان خصلت هاي خويش برمي شمارد تعريف مي گردد و بخشي نيز بر مبناي خصلت هاي گروهي و در سطح اجتماعي تعريف مي شود.

 

هويت ايراني و فرهنگ

پر واضح است كه نقش عناصر در ساختارهاي فرهنگي در تكوين و تداوم فرايند هويت سازي بسيار حياتي مي باشد. توانمندي و غناي فرهنگي الگوها و معيارهاي هويتي در سطح خرد و كلان به استمرار حيات يك جامعه تأثير مستقيمي دارد. چنانچه فرهنگ، ارزشها و الگوهاي فرهنگي توانايي جهت دهي به كنش و رفتار اجتماعي اعضا را نداشته باشند، يكي از ويژگي هاي مهم فرهنگ هر جامعه يعني استمرار و تداوم فرهنگي از بين خواهد رفت و جامعه در مسير زوال تاريخي قرار مي گيرد. از سوي ديگر پر پيداست كه عوامل و علل چندوجهي در تعيين و تثبيت ميثاق، همدلي و وفاق در روابط اجتماعي نقش دارند.

به سخن ديگر، در فرهنگ مادي و غيرمادي، عناصر و ويژگي هاي مشترك و متمايز كننده اي وجود دارند كه نقش كليدي در احساس تعلق به جامعه ايفا مي كنند و به طور عام فرهنگ فكري و ذهني اعضا جامعه را در طول تاريخ و نسلها در قالب هويت شكل مي دهند به گونه اي كه اين ساختارهاي فرهنگي در شناخت بهتر ما از دنياي روابط اجتماعي و درك پايگاه و نقش اجتماعي بسيار حياتي مي نمايند.

در حال حاضر به طور آشكار گروه بزرگي از ايرانيان در كشورهاي مختلف جهان سكني گزيده اند اگر فرهنگ و جامعه ايران قدمتي چندين هزار سال نتواند هويت ايشان را تداوم فرهنگي ببخشد، در واقع قابليت ها و توانمندي هاي فرهنگي جامعه كنوني زير سوال رفته است. به عبارت ديگر، اين شبهه پيش مي آيد كه در فرآيند اجتماعي شدن، ايرانيان مهاجر آنگونه كه شايسته بود ابعاد و الگوهاي فرهنگي ايراني را دروني نساخته اند و يا فرهنگ معاصر، توانايي فرهنگي را در مواجه با فرهنگ چندكشور اروپايي يا امريكايي و يا آسيايي نداشته است و اين فرهنگ نمي تواند ارزشها و معيارهاي هويتي اعضا خود را حفظ كند.

ايران كشوري است با فرهنگي بسيار طولاني كه پر از تكنولوژي، دانش، فلسفه، هنر، ادبيات و خيرخواهي كه هرگز نمي توان آن را به دست فراموشي سپرد. البته در اين مسير طولاني كه طي كرده ايم هميشه عواملي بوده اند كه وابسته اند هويت فرهنگي ما را محو كنند و يا اساساً تاريخ ما را از بين ببرند. خوشبختانه گذشتگان ما توانسته اند هويت خوب انساني خود را حفظ كنند. حكما و دانشمندان و ادباي ما زبانزد جهان هستند، شعله افكني بزرگان فلسفه، علم و ادب ايران در رشته هاي ستاره شناسي، فلسفه، پزشكي، رياضيات، موسيقي و شعر و ادب آفرين است و نام بزرگاني چون رازي و بوعلي سينا و خيام و مولانا و فردوسي و حافظ و سعدي و رودكي ... همچنان علم و ابد جهان مي درخشد.

مردم ايران كلاً طرفدار مهاجرت نبوده اند. تاريخ نشان مي دهد كه اكثر ايرانيان اجباراً در اثر تهاجمات مهاجرت كرده اند. بعد از ورود اسلام تعداد زيادي از ايرانيان به سمت چين و هند مهاجرت كردند.

قبل از شكل گيري انقلاب اسلامي و ايجاد تحولات و دگرگوني هاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي بسياري از ايرانيان به دلايل گوناگون كشور ايران را ترك گفتند و در يكي از كشورهاي قاره هاي اروپا، امريكا و اقيانوسيه قامت گزيدند. در باب انگيزه هاي مهاجرت اين گروه از ايرانيان بايد گفت كه گرچه آنان در شرايط اجتماعي، سياسي و اقتصادي خاص انقلاب اقدام به مهاجرت كردند اما پديده مهاجرت خود نشان داد كه منشأ تحولات شگرفي در ابعاد مختلف زندگي اين گروه از مهاجران شده است. در يك جمع بندي مي توان گفت كه دو گروه اصلي قابل تشخيص در ميان مهاجران ايراني وجود دارند. يك گروه از آنان كه به دلايل گوناگون سياسي، اقتصادي و مذهبي نمي توانستند در ايران بمانند و مجبور به مهاجرت و اقامت در كشور بيگانه بودند. به عبارت ديگر اين گروه از مهاجران به طور غير داوطلبانه و از روي اجبار جداي وطن كرده اند. گروه دوم مهاجراني هستند كه به طور داوطلبانه و بدون اجبار جمعي و بر مبناي انگيزه ها و خواسته هاي شخصي، تصميم به مهاجرت گرفته اند. اين گروه از مهاجران به طور آگاهانه و با برنامه ريزي قبلي اقدام به جداي وطن نموده اند.

ايرانيان مقيم غرب در كنار مشكلاتي كه همه مردم در غرب دارند سرشار از احساسات متضادي مي باشند. آنها بايد احساسات شخصي عقيده و صفات شرقي خود را به علت انطباق با شرايط اروپا و يا امريكا تغيير دهند يا فراموش كنند. اين شرايط براي ايرانياني كه در غرب زندگي مي كنند وضعيت غيرممكني را ايجاد مي كند و پيامد آن موجب به وجود آمدن سه گروه متفاوت مي شود:

گروه اول؛ اين گروه دچار تعصب ملي يا مذهبي مي شوند يعني راههاي تأثير فرهنگ غربي را كاملاً مي بندند و دائم با اين اثرات مي جنگند.

گروه دوم؛ اين گروه چنان فرهنگ غربي را مي پذيرند كه تمام فرهنگ و ارزشهاي ايراني را انكار مي كنند و كاملاً غرب زده مي شوند.

گروه سوم؛ اين گروه بين دو گروه بالا گيج و سردر گم مي باشند.

به عقيده جامعه شناسان گروهي كه سنتهاي ايراني را به زور حفظ مي كنند بيشتر بين خودشان ارتباط دارند و تمام نيرو و تلاش خود را در جهت اعتبار دادن و محافظت افكار و فرهنگ ايراني صرف مي كنند. اين گروه از انطباق دادن خود به جامعه غربي خسته و دلسرد شده اند. آنها در حقيقت در پناه مذهب و سنت ايراني خود را محفوظ احساس مي كنند و بدين وسيله اعتماد و اعتقادشان به مليت ايراني قوي تر مي شود.

 

مهاجران ايراني و تفاوت هاي فرهنگي و اجتماعي

دموكراسي و تكاپو، توليد و پيشرفت اقتصادي علوم و تكنيك، نشان دهنده يك جامعه پيشرفته صنعتي مي باشد. در اين جوامع مسائل اقتصادي و فن آوري تعيين كننده روش زندگي مي باشد و حتي ارزشهاي اخلاقي و معنوي جامعه را تحت شعاع قرار مي دهد به گونه اي كه به مرور زمان مذهب هم معني خود را از دست مي دهد. اكثر مردم تابع ساختار درست مي باشند و اگر در اثر اين روش در زندگي دچار ناراحتي بشوند به سيگار، الكل يا داروهاي آرام بخش پناه مي برند.

در مقايسه با ايران كه يك جامعه سنتي با ارزش هاي اخلاق و معنوي و مذهبي مي باشد در كشورهاي غربي امر و نهي و بازرسي وجود ندارد و ايرانيان مجبور به رعايت اين مقررات نمي باشند. بسياري از ايرانيان به ويژه خانم ها از اين آزادي استقبال مي كنند، ولي به مرور زمان درك مي كنند كه اين آزادي و ارزش هاي موجود در اين جوامع گاهي براي زندگي آنها مناسب نيست و مشكل ايجاد مي كند.

 

  انتشار : ۲۹ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 206

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما