نيازهاي نوجوانان، گوناگون و متعدد است و ما در اينجا به برخي از تقسيمبنديهاي نيازها که توسط
روان شناسان ارائه شده است اشاره ميکنيم.
((موري)) کليه نيازها را به دو دسته تقسيم ميکند:
1- نيازهائي که منشاء دروني دارند مانند نياز به آب و هوا، نيازهاي جنسي، نياز به دفع و تخليه و اجتناب از آسيب و درد.
2- نيازهايي که منشاء ذهني و فکري دارند مانند نياز به موفقيّت، هويت، استقلال، وابستگي، کمالطلبي و ...
((فرويد)) معتقد بود که بشر داراي دو نوع غريزه اساسي است:
1- غريزه زندگي: شامل نيازهاي جنسي و حفظ نفس.
2- غريزه مرگ: شامل گرايشهاي خود آزاري و خودکشي، احساسات پرخاشگرانه و خصمانه نسبت به ديگران.
((آلفرد آدلر)) گرايش به داشتن پايگاه اجتماعي را برجستهترين نياز انسان ميداند به نظر او مردم ميخواهند مهمّ و انديشمند باشند و بيشتر فعاليّتهاي آنها اختصاص به رفع اين نياز دارد.
((هربرت کارل)) معتقد است که حفظ و نگهداري و نيز ارتقاء و اعتدال انسان از طريق ارضاء چهار نياز اصلي تأمين ميگردد.
1- نياز به امنيت فيزيکي.
2- نياز به امنيت عاطفي.
3- نياز به پيشرفت و موفقيت.
4- نياز به پايگاه اجتماعي.
((مزلو)) در يک طبقهبندي منطقيتر و پيشرفتهتر، کمال طلبي را عاليترين مرحله از نيازهاي انساني ميداند. او طبقهبندي نيازها را در پنج سطح از پايينترين تا بالاترين سطح به اين شرح ارائه ميدهد.
1- نيازهاي فيزيولوژيک مانند گرسنگي، تشنگي، جنس و ...
2- نياز به امنيت مانند نياز به ثبات، نظم و ايمني.
3- نياز به دوست داشتن و تعلّق داشتن مانند نياز به محبت، ابراز وجود و هميشگي با ديگران.
4- نياز به عزّت نفس مانند نياز به احترام و موفقيّت و اعتبار و حيثيّت و ...
5- نياز به کمالطلبي که بالاترين مرحله از نيازهاي انساني است.
نوع فهرستبندي اين نيازها از اهميّت خاصي برخوردار است زيرا به نظر ميرسد که با رشد و تکامل هنجار فرد و هماهنگ است. از طرفي نيل تدريجي به عاليترين مرحله از نيازها بستگي به خود فرد و نيز ويژگيهاي جامعهاي که در آن زيست ميکند دارد.
مربيان و معلمان هنگام تجزيه و تحليل رفتار دانشآموزان بايد فهرستي از اين نيازها را در ذهن داشته باشند تا بتوانند تحليلي درست از رفتارها، انگيزهها و علّتها ارائه نمايند.
نيازهاي جوانان و نوجوانان گسترده و متنوع است و داراي زيرمجموعههاي فراواني است که در اين بحث نميگنجد.
1- نيازهاي زيستي
2- نيازهاي رواني
3- نيازهاي اقتصادي
4- نيازهاي فرهنگي
5- نيازهاي عقيدتي
6- نيازهاي اجتماعي، سياسي
7- نياز به شناخت ارزشها و موقعيّتها
علاوه بر نيازهاي کلِّي، فيزيکي، اجتماعي، رواني و ... هر فرد عاداتي را هم فرا ميگيرد.
اين عادات داراي نيروي خاصي است و هماهنگ با يک نياز اساسي نيز عمل ميکند مثلاً شخصي که ياد بگيرد فوتبال بازي کند و با مطالعه کند داراي نيازهائي است که با شخص ديگري که اين عادات خاص را فرا نگرفته متفاوت است. چنين است که هنگام تحليل و درک شناخت اينکه چرا دانشآموزان برانگيخته ميشوند تا کاري انجام دهند مربّي بايد نيازهاي اساسي و عادات و رغبتهاي فرد را مورد توجّه قرار دهد
‹اي انسان › آيا گمان مي كني كه موجودي خرد و بي مقداري ، و حال آنكه ‹راز› جهان عظيم تري در كتاب روح تو مندرج است . درد تو از خود توست ولي نمي داني و دواي تو نيز در خود توست ولي نمي بيني و تو آن كتاب مبيني هستي كه به ياري حروف اندك آن ، رازهاي عظيمي آشكار مي شود.
‹منسوب به ديوان اشعار حضرت علي عليه السلام›
جواني ، مهمترين بخش زندگي آدمي است و در دوران ، مهمترين مسئله براي جوانان ، نيازهاي روحي آنهاست ، و باز مهمترين مسئله در اين حوزه ، نحوه تأمين و اقناع مطلوب اين قبيل نيازهاست.
چگونه نيازهاي جوانان را بشناسيم؟
شيوه هاي شناخت و معرفت نيازها، اهميتي دارد. روش هاي عمده شناخت عبارتند از :
1- مشاهده رفتار و حالات جوانان ،معرف بخشي از احتياجات رواني اساسي آنهاست . در موقعيت هاي گوناگون ، اغلب مي توان از وراي رفتار ظاهري به احتياج باطني و از جلوه هاي بيروني شخصيت آنان به نيازهاي درونيشان پي برد.
2- گفتگو با جوانان ، فرصت ارزنده اي را براي شناخت نيازهايشان فراهم مي آورد . شايسته است ، هر زمان كه موقعيت براي همدلي با آنان مهيا مي شود، گفت و شنودهايي صميمانه و مؤثر ترتيب داد تا از خلال كلمات و عبارات جوانان ، به دنياي درونيشان نفوذ كنيم . حضرت علي عليه السلام ، دراين مورد جمله زيبايي دارند و مي فرمايند: "انسان در زير زبانش نهفته است."
3- مطالعات و بررسي هايي كه در خصوص جواني و شگفتي هاي آن به عمل آمده است و نيز منابع علمي و پژوهشي در اين زمينه ، مي تواند بخشي ازاحتياجات روحي و رواني آنان را به ما بشناساند.
4- تفكيك و بازشناسي نيازهاي اصيل از نيازهاي كاذب نسل جوان ، گام مؤثري در جهت شناخت دنياي دروني آنان است و در مقابل ،مساعدت به جوانان براي آنكه بتوانند بين نيازهاي منطقي و خواسته هاي غير منطقي خود فرق بگذارند، آنان در تعديل خواسته هايشان وانطباق با تواناييشان ياري مي دهد.
در نگاه اول، نيازهاي آنان را مي توان به دو دسته با عناوين " نيازهاي اوليه " و" نيازهاي ثانويه " تقسيم كرد. منظور از" نيازهاي اوليه " احتياجات زيستي يا فيزيولوژيك نظير احتياج به هوا ‹اكسيژن›، آب، غذا ، استراحت ، خواب و برخي ضرورتهاي غريزي ديگر است. " نيازهاي ثانويه " در حقيقت، همان نيازهاي اساسي رواني هستند كه به طور عمده شامل موارد ذيل است :
1- نياز به امنيت ‹ ايمني خاطر› : به اين مفهوم كه جوانان در كليت زندگي ، بتوانند نسبت به محركهايي كه از محيط خانواده ، جامعه ، آموزشگاه و گروه همسالان دريافت مي كنند، پاسخ مناسب بدهند و از نوعي آرامش دروني برخودار شوند و بر نگراني هاي خاص اين سنين فايق آيند.
2- نياز به مقبوليت ‹ پذيرش› : با اين توضيح كه نسل جوان از جايگاه و منزلت مقبولي در نزد خانواده ، جامعه ، آموزشگاه و به ويژه گروه همسالان برخودار باشد و اين موقعيت از سوي نهادهاي مذكور ، به خوبي پذيرفته شده باشد .
3- نياز به موفقيت و پيشرفت : جوانان ، جوياي نام، افتخار و كاميابي هستند و هر عاملي كه بتواند احساس تعادل را در آنها ارضا كند، مورد توجهشان واقع مي شود . هر نوع پيشرفت نسبي جوانان ، چنانچه مورد تأييد اطرافيان و تشويق آنها واقع شود، آنان را در اتخاذ گام هاي بلند و اساسي به سوي آينده ياري مي دهد.
4- نياز به دادو ستد عاطفي: احتياج به دوست داشتن و دوست داشته شدن مكمل يكديگرند . جوانان به همان اندازه كه مايلند با ديگران ، رابطه مبتني بر عواطف پاك و سالم برقرار كنند ، نياز دارند تا متقابلا ً مورد لطف محبت ديگران نيز واقع شوند . ابراز محبت در جلوه هاي مختلف قلبي ، زباني و عملي موجب اطمينان خاطر آنان مي شود.
5- نياز به تحصيل يك فلسفه حياتي ارضا كننده : اگر جوانان بدانند كه " چرا " بايد زندگي كنند ، قادر خواهند بود با هر" چگونه اي" بسازند، يعني با مشكلات خاص زندگيشان به خوبي مقابله كنند . لازم است، انديشه جوانان را در مورد مسائلي نظير فلسفه خلقت ‹ آفرينش › فلسفه زندگي و فلسفه مبارزه براي زندگي تقويت و در جهات اقناع كننده اي آنها را هدايت كرد.
6- نياز به معنويت : جوانان ، روحي پاك و قلبي زلال دارند و مايل اند با مبدأ هستي و پروردگارمتعال رابطه اي روشن، قابل درك و مستمر برقرار كند ، اين نياز ، اصيل ترين ، احتياج روحي آنان محسوب مي شود.
7- نياز به خود شكوفايي ‹ تحقيق خويشتن›: اگر شرايط براي جوانان به گونه اي فراهم شود كه آنان بتوانند همه ظرفيت هاي دروني و استعدادهاي مكنون خود را بشناسند ، در حقيقت تحقق نفس در آنها تجلي يافته است.
جوان و نيازبه داشتن هدف در زندگي
هدف براي جوان ، همچون فانوس دريايي براي كشتي است كه مانع غرق شدنش در درياي زندگي مي شود
كشتي هاي اقيانوس پيما به مدد قطب نما و رادارها، مقصد خويش را در دل شب هاي تاريك وطوفانهاي مهيب مي يابند . جوانان نيز در درياي زندگي به مدد هدف و آرماني كه دارند به ساحل سپيده مي رسند."
( ماردن)
اگر اين واقعيت را بپذيريم كه ذهن جوان ، ذهني پر تكاپو ، متفحص و جوينده است ، آن وقت پذيرش است مطلب كه آنها علاقمندند از زندگي و هدف آن ، بيشتر بپرسندآسانتر خواهد بود . هدف براي زندگي نسل معاصر ، همچون آهن رباي نيرومندي است كه تمامي ذرات وجود جوانان را به خود جذب مي كند و علاوه بر اينكه مانع از پراكندگي و تجزيه نيروهايشان مي شود، قادر است توان آنان را به طور متمركز ، در جهت ارزنده اي شكل داده و به كار گيرد.
هدفداري و آثار آن
شايد كمترفرصتي پيش آيد كه جوانان در اين معنا تأمل كنند كه هدف چه نقش در زندگيشان ايفا مي كند، ولي احتمالاً آگاه كردن آنها به برخي از تأثيرات مطلوب و سازنده هدفدار ، آرامش بخش است و ما به اختصار در اينجا به آنها مي پردازيم:
1- انتخاب هدف در زندگي جوانان ، موجب تمركز قواي فكري و وحدت وجود آنان مي شود و از هرزرفتن توانايي هايشان مانع مي شود.
2- قاطعيت و جديت از پيامدهاي مطلوب هدفداري نسل جوان است . زيرا آن كس كه مي داند از زندگي چه مي خواهد ، درمقابل با حوادث غافلگير نخواهد شد.
3- حل تعارض ها و ترديدها ي كشنده زندگي ، با انتخاب هدفي مطلوب ، ميسر است. سرگردانهاي بي پايان برخي از جوانان ، معلول نداشتن هدف روشن و مشخص است.
4- قدرت تأثير گذاري نسل جوان بر اطرافيان ، به نوع هدف زندگي بستگي دارد . هدفداري به جوانان ، سرعت عمل، انتخاب مؤثر و قابل دفاع و صراحت خاصي مي بخشد.
5- بهره گيري از فرصت ها يا به عبارتي " مديريت زمان" از آثار مطلوب هدفداري است، زيرا كسي كه به خوبي مي داند، " هدف اعلاي زندگي چيست" ، فرصت ها را خود مي سازدو منتظرفرا رسيدن فرصت نمي ماند.
نقش ما و هدفداري جوانان :
بخشي از وظايف را كه ما در قبال نسل جوان داريم ، اين است كه :
- به آها ياري دهيم تا تفاوت اصولي ميان"هدف" و" آرزو" را به خوبي درك كنند.
- به آنها تفهيم كنيم كه " هدف آدمي " بيانگر نوع شخصيت اوست. هدفهاي عالي انسان ، نماينگر روحي با ارزش و سرشار است.
- به جوانان بياموزيم چنانچه به هدف خود رسيدند، بلافاصله هدف ديگري را جايگزين هدف پيشين كنند و به هيچ وجه ، اسير ابتذال و روزمرگي نشوند.
- دوستانه و صميمانه به آنها بگوييم ، همانگونه كه هرانتخابي بايد متكي به دلايلي باشد، " انتخاب هدف" نيز بايد مستدل و قابل دفاع باشد.
- به آنها پيشنهاد كنيم ، چنانچه درانتخاب هدف خويش ، بر سردو راهي قرار گرفتند ‹ تعارض› ، مي توانند با يكي از نزديكان ، افراد مورد اعتماد خويش يا مشاوران و مربيان آموزشگاه ارتباط برقرار كنند و موضوع را به مشورت بگذارند تا در سايه " هم اند يشي " و تبادل فكر، ضريب خطاي احتمالي را كاهش داده و بر احتمال موفقيت خود بيفزايند.
- به جواناني كه در آستانه برگزاري كنكور ورود به دانشگاه هستند، صادقانه و دوستانه بفهمانيم كه هدف زندگي در دانشگاه رفتن خلاصه نمي شود، بلكه ورود به دانشگاه يك هدف مرحله اي است نه هدف غايي، تا آسيب پذيري هاي احتمالي كه در اثر خلاء آرماني به وجود مي آيد ، مصون و محفوظ نگه داريم و مسير رشد و تعالي آنان را همواركنيم.
« انسانهاي بزرگ مظهر تجسم عصاره يا نماينده جنبشها يا ادوار تاريخي هستند.»
پل ادواردز
« وقتي در برابر روح بزرگ يك انسان قرا ر ميگيريم. گويي بر بالاي قلهاي مرتفع ايستادهايم و نسيمي كه از دور دستها ميوزد ، روح ما را به اهتزاز در ميآورد .
چرا انسان به الگو نيازمند است ؟ و چرا جوانان بيش از ديگران، چنين نيازي را احساس ميكنند ؟ شايد اولين پاسخي كه به نظرتان ميرسد، خصيصه «كمالگرايي» آدمي است ،كه او را ا از درون به حركتي وا ميدارد تا خود را به كساني كه مظهركمالات اخلاقي هستند، نزديك كند و صفات او را اقتباس كرده و آنها را در شخصيت خود جذب كند . به اين پديده اصطلاحاً « همانندسازي» گفته ميشود. از سوي ديگر زندگي مشتمل بر قواعدي است كه جوانان مايلند، آنها را بياموزند و بهترين شيوه كار را در تأسي جستن به رفتار و منش افرا د مورد قبول خويش ميدانند . تا براين مبنا بتواند به شخصيت يك مرد يا زن كامل دست يابند.
معمولاً نسل جوان، به فعاليتها و امور زندگي، از جنبه تأثير آنها توجه ميكنند و اصطلاحاً « غايتگرا » هستند .در اين خصوص نيز آنها مايلند، بدانند كه نقش و تأثير الگوها در شخصيت آنها چيست؟
برخي از آثار ارزنده الگو برجوانان عبارتند ا ز :
1- گرايش به الگوهاي برجسته، افكار را منظم كرده و به آنها تمركز ميبخشد . در حقيقت، همگرايي فكري زماني پديد ميآيد كه آدمي درصدد همانندسازي با شخصيتي برتر از خود برآيد.
2- الگوگرايي، نسل جوان را به تعالي روح و همتهاي والا فرا ميخواند. آشنايي با چنين الگوهايي، جوانان را به نوعي تحسين آنها وا ميدارد و براي دستيابي به منزلت رفيع الگوها، از هدفهاي محدود و زندگي روزمره فراتر رفته و به نوعي حيات معقول و معنوي ، سوق ميدهد.
3- شناخت الگوهاي رشيد و بالنده، موجب به كارافتادن استعدادهاي راكد و ظرفيتهاي پراكنده وجود جوانان ميشود. حالت جذب و انجدابي كه در پرتو تماس و آشنايي با الگوها به جوانان دست ميدهد، آنچنان نيرومند است كه توانايي به جريان انداختن تواناييهاي مكنون و بلااستفاده نسل جوان را دارد.
رسالت ما در قبال الگوي نسل جوان چيست؟
برخي راه كارها در اين زمينه عبارتند از :
1- در اولين گام، ضروري است كه اعتماد نسل جوان را به قدركافي جلب نماييم تا بتوانيم امكان ارتباط آنان را با الگوهاي مورد نظرشان فراهم نماييم .
2- رسانههاي گروهي با توجه به جذابيت و گستره نفوذشان در شخصيت جوانان، الگوهاي ارزنده و متعالي را به خوبي ترسيم كنند تا نياز شديد اين نسل را اقناع كنند و ساختار انديشه غني و اصيل جوانان را به روزمرگي و ابتذال عادت ندهند.
3- تبيين عناصر فرهنگ خودي به زبان مورد پسند و اقبال جوانان، ضرورتي است زمان ديگري، توجه برنامه ريزان و مسئوولان فرهنگي جامعه را به خود جلب ميكند . تهيشدن از فرهنگ اسلامي و ملي، راه را براي نفوذ فرهنگ بيگانه هموار ميكند.
4- اطرافيان جوان همچون والدين ، اوليا و مربيان مدارس و استادان دانشگاهها نزديكترين و مؤثرترين افراد براي او محسوب ميشوند، زيرا جوانان براي اتخاذ الگوي مطلوب ، ابتدا به رفتار نزديكترين انسانهايي كه در پيرامونش هستند، دقيق ميشود و سعي در دورن سازي و جايگزين ساختن آنها در شخصيتش مينمايد . پس لازم است همه ما آنچنان باشيم كه كفايت و صلاحيت لازم را براي الگو بودن نسل جوان ، احراز نماييم .
5- تفكيك و شناسايي حدود و منزلت الگوها از ضد الگوها، امري ممكن و ضروي است. چه مانعي دارد در بحبوحه الگوپذيري نسل جوان، در خصوص ويژگيهاي الگوي مطلوب و موارد افتراق آن از« ضد الگو » برايشان سخن بگوييم و با ايجاد« پل عاطفي » مطلوب ارتباط و همانند سازي اين نسل پرشور خروش را با اسوههاي متعالي زندگي، تسهيل نماييم .
از جمله بندگان آن كس پيش خدا محبوبتر است كه براي بندگان خدا سودمند تر است.
رسول اكرم (ص)
جهان چندان وسيعت دارد كه مي توانيم در آن در كنار يكديگر زندگي كنيم و مطمئن باشيم كه نيازي به اينكه براي يكديگر دردسر ايجاد كنيم نيست .
غالباً جوانان در آرزوي مناسبات انساني مطلوب با ديگران به سر مي برند و بعضاً جملاتي از آنها شنيده مي شود كه معتقدند ديگران به درستي ما را درك نمي كنند در حقيقت ارتباط انساني اطرافيان با نسل جوان در الگوهاي ششگانه ذيل تحقق مي يابد: الف – ارتباط شناختي ( معرفتي ) : ما تاچه اندازه جوانان را مسي شناسيم ؟ والدين و مربيان تا چه ميزان توانسته اند به دنياي پررمز و راز نسل جوان نفوذ كنند؟ لازمه اين نوع ارتباط:
- شناخت ايتعدادها و قابليتها ي بي مانند آنان است
- شناخت نيازهاي اساسي رواني انهاست
- شناخت گرايشها و تمايلات آنهاست و در نهايت شناخت رفتارهاي مكانيزم هاي دفاعي شان مي باشد .
- آثار چنين شناختي عبارت است از اينكه:
- معرفت ما نسبت به نسل جوان ، موجب ايجاد انس و الفت با آنان مي شود.
- در سايه معرفت آنان ،مي تواني نفوذ كلام بيشتري در قلبشان داشته باشيم
- معرفت ما نسبت به جوانان ، موجب پيش بيني و كنترل رفتار آنان مي شود
ب- ارتباط عاطفي : دادو ستد هاي عاطفي ما با جوانان بايد به اين واقعيت منجر شود كه آنها اطمينان حاصل كنند كه مورد محبت و عالقه ما هستند و علاوه مي توانند احساسا پاك و بي شائبه خود را متقبلاً به ما ابراز نمايند
ج- ارتباط كلامي ك هر اندازه كه به گفتگويي ثمربخش و دوستانه با جوانان مي پردازيم گامي بيشتر در جهت تفاهم با آنان بر مي داريم ارتباط كلامي با اين نسل موجب مي شودكه :
1- از گفتار آنان ، مي توانيم پي به دشواريهاي و مشكلاتشان ببريم و گفتگو ، مقدمه اي براي خل معضلاتشان تلقي شود.
2- گفت و شنود با جوانان ،آنان را در جريان انتظاراتي كه ديگران دارند قرار مي دهد و اين خود مقدمه درك متقابل مي شود.
3- گفتگو با نسل جوان ، آنان را از ميزان علاقه و صميمي كه نسبت بدانها داريم ، آگاه مي كند.
د- ارتباط تشويقي : معمولاً جوانان مايلند به ميزاني كه در راه رسيدن به هدفهاي زندگي موفق مي شوند مورد تأييد و تشويق اطرافيانشان قرار گيرند .اين امر به لحاظ تأثيراتي كه در كوتاه مدت و ني در درازمدت برروند زندگيشان دارد ، حائز اهميت فراوان است .قبول اين واقعيت كه برخي از جوانان ، بيشتر از بيرون وجود خويش انگيزه دريافت مي كنند تا از درون خود ما را ملزم به اتخاذ رفتاري آگاهانه و مشوقانه نسبت به آنها مي نمايد
ه – ارتباط مشورتي : جوانان مايلند به عنوان مشاوراني با شخصيت در كنار خانواده و اولياي مدراس قرار گيرند تا لياقتهاي ذاتي خود را بروز دهند و علاوه بر آن بتوانند در هنگام ضرورت با اطرافيانسان به مسورت بپردازنذ لازمه چنين امري ايجاد فضايي مطلوب ، انساني و مبتني بر احترام متقابل است تا بتوانند از فرصت مشاوره ،بهره كافي گيرند
و- ارتباط الگويي: جوانان امروز مردان و زنان كامل فردايند و براي دستيابي به شخصيت مورد نظر خويش مي خواهند تجلي كام آن را در انسانهاي پيرامون خويش مشاهد نمايند.قبول اين واقعيت كه ثبات حافظه ديداري پايدارتر از ثبات حافظه شنيداري است، اطرافيان جوان را متعهد مي نمايد تا بيش از آنچه كه از طريق كلامي در صددساختن شخصيت او هستند از طريق عملي و ارائه جلوه هاي رفتاري ، اورا به اتخاذ چنين الگويي ترغيب نمايند
منبع:
روشهای هدایت رفتاری درنوجوانان وجوانان - محمد قمی فر
شبکه راديويي جوان
فهرست مطالب
عنوان صفحه
نيازهاي جوانان و نوجوانان... 1
چگونه نيازهاي جوانان را بشناسيم؟. 3