تاريخ هنر و معماري
كهنترين مرحله زندگي بشر در ايران، چنانكه نوشتهاند تمدن خاص عصر سنگ و مربوط به 12000 تا 10000 سال پيش است. اين مسأله نخستين باراز سوي پروفسور كارلتون. س. كون كه درسالهاي 1949ـ1951 درمأموريت دانشگاه فيلادلفيا در ايران كار ميكرد، با شناسايي غارهاي مسكوني نزديك بهشهر در مازندران به نامهاي غاركمربند وهوتو، به اثبات رسيد. همچنين درسال 1949 آثاري از انسان پيش ازتاريخ ازسوي پروفسور رومان گيرشمن فرانسوي در حفاري غاري درتنگ پبده در كوههاي بختياري واقع در شمال شرقي شوشتر، به دست آمد. در غارهاي ديگر مانند غار شكارچيان در بيستون كرمانشاه و كنجي در خرمآباد و… آثار زيست و ابزار و سلاحهايي از سنگ ناصاف مربوط به دوران حجر يافت شد. در كنار اين ابزار سنگي، در غارهاي دره ميرملاس در لرستان براي نخستين بار با نقاشيهاي ديواري مربوط به اواخر دوره سنگ يعني در حدود 6 يا 7 هزار پيش روبهرو ميشويم.
كاوشهاي تپه گنج دره در كرمانشاه نشان داده است كه در حدود 9000 سال پيش انسانهايي در آن ناحيه سكونت داشتهاند و مرحله غارنشيني و شكار حيوانات را گذرانيده و وارد مرحله شهرنشيني و كشت غلات و گلهداري شده بودند.
امّا نخستين مرحله ازاكتشافهاي بزرگ از هنر ايران ماقبل تاريخ، از حفريات شوش در خوزستان به دست آمده است. آثاري همچون دشنههاي سنگي ظروف سفالي ديگهاي سنگي، مجسمههاي كوچك گلي از حيوانات يافت شده است. علاوه بر شوش، در تپه گيان نزديك نهاوند، تپه سيلك نزديك كاشان، تورنگ تپه نزديك گرگان، تپه حصار نزديك دامغان، چشمه علي نزديك شهر ري و لرستان و آذربايجان، حفرياتي به عمل آمده و آثاري كشف شده كه همگي تأكيدي است بر تمدن كهن اين سرزمين. ساكنان اين تپههاي باستاني براي تهيه غذا، به دامپروري و كشاورزي روي آوردند و براي ابزاري كه موردنياز بود، ابتدا ازسنگ، سپس سفال و آنگاه از فلز وسايل زندگي خود را تأمين ميكردند.
با توجه به يافتههاي باستاني، ميتوان گفت كه پيش از پيدايش خط نيز، ايران در زمينه پيشرفت صنايع تاريخ بلندي داشته است: ابزار سنگي و سلاحها و زينتآلات فلزي و اشياء سفالي كه از طبقات مختلف فلات ايران به دست آمده، نشانگر تمدن مردمان اين سامان در اعصار قديم است.
حفريات تپههاي سيلك كاشان، حاوي گنجينه زيبايي از آثار سفالي خام و پخته و منقش است. و در برخي از طبقات اين تپه، كهنترين آثار دوره سنگ مانند تبرهاي سنگي تراشيده و صيقلي به دست آمده است. در كاوشهاي تپه حصار در دامغان، سفالينههاي منقوش متعلق به دو الي سه هزار سال پيش از ميلاد، و همچنين حفريات تپه گيان در نهاوند براي شناخت تاريخ تمدن عصر سنگ اين سرزمين بسيار مهم است. كاوشهاي اراضي ماهيدشت در كرمانشاه و حفريات ناحيه لرستان، بيشتر آثار برنز و مفرغين را معرفي ميكنند. اشيائي كه از مال امير (ايذه كنوني) در خوزستان به دست آمده، حفريات تورنگ تپه گرگان و كاوشهاي چراغعلي تپه رودبار (مارليك) و تخت سليمان و تپه حسنلو در آذربايجان غربي و تپه گودين در كنگاور و غيره، روشنيهاي قابل ملاحظه بر تاريخ هنر ايران افكندهاند.
حفريات و خاكبرداري در تخت جمشيد، نيز موجب كشف آثار گرانبهايي شد. اسناد تاريخي و آثار بر جاي مانده از اشكانيان، معرف تمدن و صنايع اين سلسله است: با توجه به نمونههايي از آثار و نقوشي كه در كوه بيستون، و معبد كنگاور و بناي كوه جواجه سيستان به دست آمده، ميتوان پايه معماري و نقاشي و زينتكاري اين دوره را تا حدودي درك كرد. همچنين آثار هنري بسياري از همين دوره، در اراضي ايذه كشف شده كه نشانگر پايه صنعتي دوره اشكانيان است. مجسمه برنزي بزرگ از يك مرد پارتي كه در موزه ملي نگهداري ميشود، از همين دوره است.
حفريات خرابههاي شهر بيشابور در كازرون فارس و كشف آثار معماري و تزييني اين شهر و آثار حجاري طاق بستان كرمانشاه، بقاياي طاق كسرا در تيسفون و آتشكدهها و حجاريهاي نقش رستم، بهترين معرف مكتب صنعتي و معماري سلسله ساسانيان است.
بناهاي اوايل دوره اسلامي و زمان سامانيان، غزنويان و سلجوقيان به عنوان بخش مهمي از بناهاي تاريخي ايران، حاوي نكات چشمگيري از معماري، شاهكارهاي فني، تزييني، گچبري و نقوش و كاشيكاري است. آثار دوره مغول، تيموريان و صفويه كه در سرتاسر ايران به يادگار مانده، بهترين شاهد پيشرفت و عظمت فكري و نيروي صنعتي و هنري ايرانيان در دوران اسلامي است.
ايرانيان به خاطر روحيه ملي و موقعيت جغرافيايي خاص، همواره آزادمنش و اهل مدارا بودهاند. با وجود همين روحيه پس ازاخذ و برخورد با عقايد و فنون و علوم ديگر ملتها، ميتوانستند با توجه بر پايه اصيل تمدن موجود در كشور آن را به صورتي والاتر از آنچه گرفتهاند، درآورند. ايران بارها بر اثر هجوم و غلبه بيگانگان چنان دستخوش ويراني شد كه ظاهراً امكان تجديد حيات در بخشهايي از آن هرگز متصور نبود؛ امّا بارها، پس از چنين آزمايش تلخ، فرهنگ ايران از نو جان گرفت.
نظري كلي به تاريخ نشان ميدهد كه اصالت ايراني در پرتو درخشندگي فرهنگ خاص خود، هر بار به صورتي جوانتر و با نيرويي بيشتر راه خود را به جانب حياتي نو آغازكرده است؛ اين واقعيت در سده چهارم قمري با نهضت سامانيان و در سده دهم و يازدهم قمري با نهضت صفوي به صورتي بارز تجلي يافته است.
تاريخ تمدن و هنر در ايران به صورت مدون به 2500 سال پيش، يعني زمان هخامنشيان مربوط ميشود. البته بنيان تمدن و هنر هخامنشي بر پايه فرهنگي استوار بوده كه از چندين هزاره بيشتر در فلات ايران وجود داشته است. تاريخ تمدن، بعضي از ساكنان اوليه، از چهار هزاره پيش از ميلاد تجاوز ميكند. بعضي از اين اقوام در درجات بالاتر از تمدن و فرهنگ سير ميكردند و داراي تشكيلات دولتي و اجتماعي و خط بوده و آثارمدني و هنري معتبري از خود بر جاي نهادهاند. از ميان اين اقوام ميتوان «ايلاميها» در جنوب غربي و «كاسيها» را نام برد. كاسيها در منطقه كوهستانهاي زاگرس لرستان كنوني زندگي ميكردند، ذوق و هنر آنها به ويژه در آثار مفرغي لرستان متجلي است.
آثار هنري بر جاي مانده از اقوام گوتيها و لولوبيها در كوهستانهاي مغرب ايران، در سينه كوه سنگي در سرپل ذهاب، يكي از كهنترين اثر حجاري ايران زمين است. سه نقش برجسته متعلق به هزاره سوم پيش از ميلاد در سينه كوه منسوب به پادشاه لولوبي وجود دارد كه صحنه پيروزي آنوباني ني را نشان ميدهد. نقش و نگار هنري كه در سنگتراشي اين نقوش كهن به كار رفته، بعدها در دوره هخامنشيان و در كتيبه معروف بيستون كرمانشاه تأثير نهاده است.
معماري :
از آنجايي كه هنر معماري در كشورهايي كه صاحب تاريخ و فرهنگ باستاني هستند، از مهمترين پايههاي تمدن ديرينه آنهاست و سرزمين ايران نيز با پيشينه مدنيت چندين هزار ساله خود، داراي چنين شاهكارهاي معماري است. شايد اين علاقه و توجه، سبب تداوم هميشگي اين هنرشده است: از تالارها، ايوانهاي ستوندار تخت جمشيد تا قصرهاي صفوي دراصفهان تا خانههاي روستايي. گنبدهايي كه بر چهار قوس بنا شده، صحن چهارايواني، حياط داخلي و حوض آن، همه اينها از ويژگيهاي معماري اصيل ايراني است كه در طول تاريخ معماري ايران پيوسته تداوم خود را حفظ كرده است.
يكي ازكهنترين نمونهها از ميان بناهاي شناخته شده باستاني ايران، معبد يا زيگورات چغازنبيل در 30 كيلومتري جنوب شرقي شهر باستاني شوش است. اين اثر تاريخي به سال 1250 پيش ازميلاد در زمان پادشاهي «انتاش گال» در شهر «دورـ انتاشي» براي خداي بزرگ شهر ايلام به نام «اينشوشيناك» در زمان ايلاميها ساخته شده است. بناي معبد كه شبيه به يك برج پلهدار است، «زيگورات» ناميده شده است. ساختمان آجري بنا چهار گوشه در اصل پنج طبقه بوده، امّا اكنون فقط سه طبقه آن باقيمانده است. بلندي بنا بين 52ـ49 متر تخمين زده شده است.
در ساختمان زيگورات، مجموعهاي ازقوسها، پلهها، راهروها، اتاقها و مقبره و آبروها ديده ميشود. اتاقهاي بدون پله به عنوان مقبره و اتاقهاي پلهدار به عنوان محل هدايا مورد استفاده قرار ميگرفت و اين نشان ميدهد كه زيگورات مانند اهرام مصر باستان به منزله آرامگاه هم بوده است. اين معبد را نخستين بار پروفسور رولند دمكنم فرانسوي به سال 1314 ش. و سپس گيرشمن به دنياي تاريخ هنر معرفي كردند. به طور كلي معماري اين پرستشگاه عظيم كه در شمار بزرگترين زيگوراتهاي جهان است، بهترين نمونه هنر معماري بر بنياد طاق قوسي را در دنياي باستان نشان ميدهد. همچنين طرز ساخت اين معبد با ديگر معابد بينالنهرين تفاوت كلي دارد، و آن ساخت طبقات اين زيگورات است كه هر كدام مستقلاً و از زمين تا بالا ساخته شدهاند، يعني مانند زيگوراتهاي بينالنهرين، هر طبقه بر روي طبقه ديگر ساخته نشده، بلكه مستقل بر پا شده است. درحياط معبد و در برابر يكي از وروديها، بناي ستون مانند آجري ديده ميشود كه احتمالاً مراسم قرباني در آن انجام ميشده است، امّا شايد اين نيم ستون آجري خود به گونهاي زمانسنج ساعت روزانه نيز بوده است. جالبترين شييء كه ازكاوشهاي زيگورات چغازنبيل به دست آمده است، مجسمه سفال لعابدار گاوي است كه بر گرده آن به خط ايلامي چند رديف نوشته ديده ميشود. اين مجسمه گاو ظاهراً در بالاي يكي ازسردرهاي زيگورات قرار داشته است. اشياء شيشهاي و مهرهايي از سنگ قير از ديگر نمونههاي اشياء هنري اين مكان باستاني است. همچنين تعداد زيادي آجرهاي لعابدار ديده ميشود كه بر آنها نوشتههاي ايلامي موجود است و بيشترين اطلاعات درباره ساختمان معبد از همين كتيبهها به دست ميآيد.
منبع: سايت
http://www.persian-language.org/Iran_Culture/Tarikhe_Honar.asp