مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 915
  • بازدید دیروز : 3594
  • بازدید کل : 13136506

خاطرات خواندنی تاج الملوک


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خاطرات خواندنی تاج الملوک

 

یک بار موقعی که رزم آرا برای اخلال در سلطنت محمدرضا نقشه چینی می کرد. خواب هایی می دید که به محمدرضا گفتم من می ترسم یک رضاخان پیدا شود و همان کاری را که پدرت با احمدشاه کرد با تو بکند! یادم هست که محمدرضا خندید و گفت: نه رزم آرا رضاشاه است و نه من احمدشاه! اما این پیش بینی من درست از آب درآمد و بالاخره کلک سلطنت پهلوی را کندند!

خوب شما ببینید چطور اسداله علم با کمال شهامت به محمدرضا می گفت که مشیر و مشاور دولت فخیمه انگلستان است. علم از ملکه انگلستان لقب اشرافی لرد و سر گرفته بود و خلاصه لقبی در انگلستان نبود که به او نداده باشند! یک پدر سوخته دیگری بود به نام شاپور جی که با پررویی به محمدرضا می گفت من قبل از این که تبعه ایران باشم نوکر ملکه انگلستان هستم! ما از امثال این آدمها که جاسوس و نوکر آشکار و یا پنهان انگلیسی ها و امریکایی ها بودند دور و برمان زیاد داشتیم.

گاهی به محمدرضا می گفتم چرا با علم به این که می دانی این پدرسوخته ها نوکر اجنبی هستند آنها را اخراج نمی کنی؟ محمدرضا می گفت: چه فایده ای بر اخراج آنها مترتب است؟ اینها را اخراج کنم ده ها نفر دیگر را اطرافم قرار می دهند. بگذارید اینها باشند تا خیال دولتهای خارجی از حسن انجام امور در ایران راحت باشد!

امریکا برای دادن کمک های اقتصادی شرط می گذاشت که باید فلان شخص بشود رئیس سازمان برنامه و بودجه . اصلاً خدمت شما عرض کنم که این سازمان برنامه و بودجه در ایران وجود نداشت و آمریکایی ها آن را درست کردند. مثلاً ارتش ایران احتیاج به توپ و تانک داشت. می گفتند می دهم به شرط آن که فلان کس بشود رئیس ستاد ارتش.

همه این امرای ارتش و رجال سیاسی مملکت با خارجی ها زد و بند داشتند واصلاً بعضی از آنها مثل جمشید آموزگار تبعه آمریکا بودند! بله! خیلی ها نمی دانند که بسیاری از این آقایان تبعه آمریکا یا انگلستان و به اصطلاح معروف دوملیتی بودند. گاهی اوقات بعضی اشخاص که به ما وفادار بودند، می آمدند واطلاع می دادند که هر شب در منزل سفیر آمریکا یا سفیر انگلستان یا فلان کشور خارجی جلسه است و آقایان وزرا و امرای ارتش با سفیر کبیر آمریکا یا انگلیس مشاوره و رایزنی می کنند و خط و ربط می دهند و خط و ربط می گیرند! ساواک هم هر روز صبح اول وقت گزارش این ملاقات ها را روی میز کار محمدرضا می گذاشت.

یک روز محمدرضا که خیلی ناراحت بود به من گفت: مادرجان! مرده شور این سلطنت را ببرد که من شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را برده اند ویتنام. آن موقع جنگ ویتنام بود و آمریکایی ها... هر وقت احتیاج پیدا می کردند... برای پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام از هواپیماها و یدکی های ما استفاده می کردند. حالا بماند که چقدر سوخت مجانی می زدند و اصلاً کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتی هایشان را از ایران می بردند.

همین آقای ارتشبد نعمت الله نصیری که ما به او می گفتیم نعمت خرگردن. او گردنی کلفت مثل خر داشت! می آمد خدمت محمدرضا و گاهی من هم در این ملاقات ها بودم. می گفت امریکایی ها فلان پرونده و فلان اطلاعات را خواسته اند! محمدرضا می گفت بدهید!

 

فوزیه، عروس مصری

فوزیه با آن که در یک خانواده سلطنتی بزرگ شده بود. قدری امل بود و حاضر نمی شد با میهمانان محمدرضا برقصد. خلاصه کلام این که این ازدواج اجباری بود. رضا اجبار کرده بود محمدرضا با یک شاهزاده مصری ازدواج کند و ملک فاروق پادشاه مصر هم خواهرش را مجبور به ازدواج با ولیعهد ایران کرده بود و هر دو از این ازدواج ناراضی بودند.

ارزیابى تحولات اقتصادى ایران (1353 - 1343)

 

از اواسط دهه 1340 شاه كنترل قدرت را در دست داشت و پایه‏هاى سلطه او، بر صحنه سیاسى كشور تحكیم یافته بود. ارتش، نیروهاى انتظامى و ساواك در برخورد با مخالفان، وفادارى خود را نسبت‏ به او اثبات كرده بودند و اجراى برنامه‏هاى رفورم، پیشرفت هاى اقتصادى را نوید مى‏داد.

از لحاظ سیاست‏ خارجى و موقعیت‏ بین المللى، شاه در شرایط مطلوبى قرار داشت، شركت هاى صنعتى و تجارى غرب، براى سرمایه گذارى به ایران روى آورده بودند، واشنگتن، دوست ‏شاه و متحد ایران بود، شوروی ها برنامه‏هاى رفورم رژیم ایران را تایید مى‏كردند (1)و البته اسرائیلی ها شاه را مى‏ستودند.

در زمینه مدرنیزه كردن ساختار اقتصادى و كشاورزى ایران، ظاهراً كارهایى صورت گرفته بود. شاه نوید مى‏داد كه استاندارد زندگى مردم ایران، از استاندارد زندگى مردم كشورهاى اروپاى غربى بالاتر خواهد رفت و در پایان قرن بیستم، ایران در زمره یكى از پنج كشور پیشرفته صنعتى جهان در خواهد آمد. (2)

ولى بین این وعده‏هاى پر سر و صدا، در مقایسه با آنچه انجام شده بود، فاصله زیادى به چشم مى‏خورد و این تفاوت مردمى را كه چشم امید به نتایج انقلاب شاه و مردم داشتند، رفته رفته ناامید مى‏ساخت.

در حقیقت آنچه طى یك دهه تحت عنوان مدرنیزاسیون صورت گرفت، نه پیشرفت اقتصادى و اجتماعى بود، نه مدرنیسم، بلكه شبه مدرنیسمى بود كه پشتوانه آن فقط به عواید نفت‏ بستگى داشت. (3)

هنگامى كه كشور، طبق گفته محمد رضا شاه در آستانه ‏دروازه‏هاى «تمدن بزرگ‏» قرار داشت، وضع مسكن در تهران و بسیارى از شهرهاى بزرگ ایران به صورت یك مشكل بزرگ در آمده بود. سرویس حمل و نقل، و دیگر خدمات شهرى بسیار نامناسب بود. بخشى از سیل مهاجرین روستاها، كه براى یافتن كار به تهران و دیگر شهرها روى آورده بودند، به طور موقت در كارهاى ساختمانى جذب شده بودند، و بقیه سیگار فروشى، بلیط بخت آزمایى فروشى، نوكرى و حتى گدایى مى‏كردند.

در استراتژى توسعه اقتصادى شاه، كمتر به تكنولوژى پیشرفته غرب و بیشتر به واردات تسلیحات و جنگ افزار توجه شده بود. كالاى عمده صادراتى ایران نفت ‏بود و همه چیز به درآمد نفت ‏بستگى داشت. درآمد حاصل از نفت كه در اواسط دهه 1340 حدود 500 میلیون دلار بود، در سال 1355، از 20 میلیارد (چهل برابر) تجاوز كرد. به همین ترتیب واردات كشور از 560 میلیون دلار در سال 1341، به بیش از 3 میلیارد دلار در سال 1351 و 400/18 میلیارد دلار در سال 1356 رسید. همچنین رشد درآمد نفت‏ به سقوط سهم صادرات غیر نفتى انجامید، به طورى كه در سال 1356 سهم صادرات غیر نفتى به 2 درصد كاهش یافت. به بیان دیگر، در آستانه دروازه‏هاى «تمدن بزرگ‏» صادرات كالاى كشاورزى و صنعتى ایران تنها 2 درصد كل صادرات كشور بود. (4)

در زمینه بهداشت و فرهنگ، طى دهه 1343 تا 1353 نیز اقداماتى صورت گرفته بود، تعداد پزشكان سه برابر و میزان سواداندوزى از 26 درصد در سال 1343 به 42 درصد، در اوائل دهه 1350 ترقى كرده بود، همچنین اعتبار براى هزینه‏هاى آموزش عالى از 6/7 درصد در سال 1343 به 13 درصد در سال 1349 افزایش یافته بود. (5)

ولى این نكته نیز حقیقت داشت كه ایران طى یك دهه گذشته از لحاظ كمبود پزشك، كمبود امكانات بهداشتى و بیمارستانى، یكى از كشورهاى عقب مانده خاورمیانه محسوب مى‏شد. افزون بر این 68 درصد بزرگسالان كشور همچنان بى سواد باقى مانده بودند، كمى بیش از 40 درصد اطفال در مدارس ابتدایى درس مى‏خواندند. براى 290000 دیپلمه متقاضى تحصیلات عالى، سالانه 60000 صندلی در دانشگاه ها وجود داشت و حد نصاب كسانى كه تحصیلات عالى داشتند، كمتر از دیگر كشورهاى خاورمیانه بود.

در مورد برنامه اصلاحات ارضى تعداد 1638000 خانوار كشاورز صاحب زمین‏ شده بودند. شركت هاى تعاونى روستایى، تسهیلاتى براى كشاورزان فراهم كرده بودند. تعداد تراكتورها شانزده برابر شده و سطح اراضى زیر كشت، به بیست ‏برابر رسیده بود، با این حال، كمبودهاى آشكاری به چشم مى‏خورد، شركت هاى تعاونى سرمایه كافى براى كمك به كشاورزان نداشتند، عمده سرمایه و امتیازات مالى و امكانات مربوط به كشاورزى در اختیار شركتهاى زراعى و كشت و صنعت قرار مى‏گرفت. بیش از 90 درصد روستاها، فاقد روشنایى (برق) بودند و مهمتر از اینها اكثریت كشاورزانى كه استحقاق دریافت زمین داشتند، از دریافت زمین محروم مانده بودند و یا مقدار زمینى كه به آنها واگذار شده بود به اندازه‏اى كه با كار در آن حداقل معاش خود را تأمین كنند نبود.

كنترل قیمت محصولات كشاورزى مانند گندم، افزایش جمعیت، مهاجرت روستاییان بدون زمین به شهرها، بى توجهى دولت ‏به مازاد محصولات كشاورزى، به عنوان منبعى براى تامین غذا و صادرات و تامین درآمد، به دلیل استفاده از درآمد نفت، از اهم مسائلى بود كه موجب پایین آمدن سطح محصولات كشاورزى گردید. در نتیجه، ایران از اواسط دهه 1350 ناگزیر از وارد كردن غله و دیگر فراورده‏هاى كشاورزى شد. در سال 1350 ارزش كل تولید كشاورزى ایران، بالغ بر 3/172 میلیارد ریال بود، در صورتى كه كل مصرف روستاییان 6/179 میلیارد ریال بود. به بیان دیگر، مصرف روستاییان 3/7 میلیارد ریال بیش از كل تولید كشاورزى ملكت ‏بود! (6)

در زمینه استاندارد زندگى مردم شهر نشین نیز پیشرفت هاى قابل توجهى صورت گرفته بود، ساختمان هاى جدید و آپارتمان هاى مدرن، فراوانى كالاى مورد نیاز، به خصوص یخچال، تلویزیون، اتومبیل سوارى، نشانه تغییر كیفیت زندگى شهرنشینان بود. كارگران از بیمه درمانى، بیمه بى كارى و سهیم شدن در سود كارخانجات بهره مى‏بردند ولى در مقابل، تعداد خانواده‏هایى كه فقط در یك اطاق زندگى مى‏كردند، طى ده سال (1346 تا 1356) افزایش یافته بود و از 36 درصد به 43 درصد رسیده بود.در سال 1356 بیش از 42 درصد ساكنان شهر تهران، محل سكونت مناسب نداشتند. تهران با بیش از 4 میلیون جمعیت از سیستم حمل و نقل شهرى مناسب در مقایسه با دیگر پایتخت هاى كشورهاى خاورمیانه، محروم بود. طبقات پایین كارگر، مانند دستفروشان، كارگران ساختمانى، وكسانى كه در كارگاههاى كوچك و نظایر آن كار مى‏كردند، از برنامه رفاه اجتماعى استفاده نمى‏كردند، زیرا واجد شرایط مقررات بیمه نبودند. بدین‏سان، صدها هزار تن كسانى كه از روستاها براى یافتن كار به تهران و شهرستانها روى آورده بودند، در فقر و بلاتكلیفى به سر مى‏بردند.

طى ده سال آخر حكومت ‏شاه، درآمد ناخالص ملى قوس صعودى داشت، ولى مردم ایران از این درآمد به نحو برابر بهره‏مند نشدند. ثروتمندان به مراتب بیش از طبقات متوسط و پایین سود بردند و ثروتمندتر شدند، و فساد با ابعاد وسیعى در اركان مملكت، همگام با استبداد پیش مى‏رفت. برادران و خواهران شاه و وابستگان آنها، از سهامداران عمده بسیارى از شركتهاى داخلى، یا واسطه معاملات بین دولت و شركتهاى خارجى بودند و از این رهگذر، صدها میلیون دلار به جیب زدند. روزنامه نیویورك تایمز در شماره 10 ژانویه 1979 به استناد گفته یكى از منابع بانكى در آمریكا نوشت «....فقط اوراق بهادار متعلق به شخص شاه بیش از یك میلیارد دلار است و تنها طى دو سال آخر، مبلغى بین 2 تا 4 میلیارد دلار از سوى خانواده سلطنتى ایران به آمریكا منتقل شده است.» محمد رضا شاه، در سالهاى اول دهه 1350 بى اعتنا به انتقاد مخالفان و مطبوعات در رؤیاى «تمدن بزرگ‏» و با تكیه به پشتیبانى واشینگتن، خود را رهبر انقلاب شاه و مردم و محبوب ملت مى‏دانست. وى در زمستان 1353 در مصاحبه با خبرنگار روزنامه گاردین گفت: «مردم ایران، با قلب و روحشان، پشت ‏سر پادشاه خود ایستاده‏اند» . (7)

جشن هاى 2500 ساله شاهنشاهى

در پاییز سال 1350 محمد رضا شاه، سالگرد 2500 ساله شاهنشاهى ایران را با شكوه كم نظیرى در محل پرسپولیس (تخت جمشید) جشن گرفت. در این جشن بیست پادشاه و امیر عرب، پنج ملكه، بیست و یك شاهزاده، شانزده رئیس جمهورى، سه نخست وزیر، چهار معاون رئیس جمهورى و دو وزیر خارجه از 69 كشور شركت كردند. از جمله مدعوین نیكلای پادگورنى رئیس جمهورى اتحاد جماهیر شوروى، مارشال تیتو از یوگسلاوى، یحیى خان از پاكستان، و.و.گیرى از هندوستان، ملك حسین پادشاه اردن و امپراتور هایل سلاسى، از اتیوپى بودند.اسپیرو آگنیو معاون ریچارد نیكسون به نمایندگى آمریکا در مراسم شركت داشت. گذشته از مقامات مزبور، دهها تن از شخصیت هاى علمى، هنرى، صنعتى، فرهنگى و نمایندگان رسانه‏هاى خبرى جهان و نیز نخبگان ایرانى، در جشنى كه یك هفته طول كشید حضور یافته بودند. (8)

مراسم جشن در نهایت گشاده دستى و اسراف انجام گرفت و هزینه آن بیش از 200 میلیون دلار برآورد شد (9) . شاه، با برگزارى این جشن پر سر و صدا، مرحله تازه‏اى از سلطنت‏ خود را آغاز كرد. شاید این كار نشانه‏اى بود از بیمارى بزرگ پندارى او، زیرا در همان اوان كه میلیونها دلار صرف هزینه خرید و ارسال مشروب، گل و غذا، از اروپا شد، و هنگامى كه میهمانان در تخت جمشید، جگر غاز و خاویار مزمزه مى‏كردند، هزاران ایرانى در ایالات سیستان و بلوچستان، و حتى در روستاهاى فارس گرسنه بودند. (10)

در چنین شرایطى صدها تن از شخصیت هاى معروف از اكناف جهان به پرسپولیس آمده بودند تا شاهد پیشرفت هاى ایران باشند و شاه را ستایش كنند. در پرسپولیس، محمد رضا شاه، بر سر مزار كورش نطقى ایراد كرد و گفت: «....كوروش بزرگ! شاه شاهان، شاه هخامنش، شاه سرزمین ایران، من شاهنشاه ایران، از جانب خود و ملتم، بر تو درود مى‏گویم! ...كورش! شاه بزرگ شاهان، آزاده‏ترین آزادگان، قهرمان تاریخ ایران و جهان! آسوده بخواب، زیرا ما بیداریم و پیوسته بیدار خواهیم ماند..» . (11)

مدعوین جشن 2500 ساله شاهنشاهى، صدها تن میهمانان خارجى و گروهى از نخبگان مورد اعتماد دستگاه بودند ولى مردم ایران به آنجا راه نداشتند.همه راههائى كه به پرسپولیس و تخت جمشید منتهى مى‏شد به وسیله نیروهاى نظامى و امنیتى بسته شده بود.صدها تن زن و مرد ایرانى، كه نسبت‏ به آنها سوء ظن مى‏رفت، دستگیر شده و یا تحت نظر قرار داشتند.

به رغم كوشش ها و هزینه سنگینى كه براى هرچه باشكوه تر جلوه دادن جشنها به كار رفت، مطبوعات آمریكا مطالب انتقاد آمیزى پیرامون بى‏نظمی هاى آن نوشتند و برخى شاه و رژیم او را به باد حمله گرفتند و دنباله انتقاد به محافل و شخصیت هاى سیاسى كشیده شد. جورج بال، معاون سابق وزارت امور خارجه آمریكا گفت «چه مناظر پوچ و زننده‏اى! فرزند یك سرهنگ فوج قزاق، در كشورى كه درآمد سرانه مردم آن 250 دلار در سال است، مانند یك امپراتور جشن برپا كرده و با ادعاى رفورم و نوگرایى، البسه و پوشاك دوران استبداد باستانى را به نمایش گذاشته است‏» . (12)

محمد رضا شاه كه از انتقادات مطبوعات خارجى پیرامون بى نظمی هاى جشن ها به خشم آمده بود، در مصاحبه‏اى كه با خبرنگار روزنامه لوموند به عمل آورد گفت:

«...اینها دیگر چه گله و شكایتى دارند؟ ما براى برخى از سران كشورها و میهمانان، دو بار ضیافت و میهمانى برگزار كردیم [....] به هر حال، این بزرگترین اجتماع كشورهاى جهان در تاریخ بود» . (13)

آیت الله روح الله خمینى، طى بیانیه‏اى كه از تبعید (عراق) منتشر كرد، جشن شاهنشاهى را محكوم نمود و از مردم ایران خواست علیه رژیم غارتگر پهلوى تظاهرات برپا كنند. وی با اشاره به تظاهرات دانشجویان ایرانى و مضروب شدن آنها به وسیله پلیس و مامورین امنیتى گفت «تنها گناه این دانشجویان نشان دادن مخالفت‏ با جشن هاى 2500 ساله بود. ما، به این جشنها نیاز نداریم، براى گرسنگان كارى بكنید. ما نمى‏خواهیم بر روى نعش ملت ما جشن برپا كنید» . (14)

پى‏نوشت‏ها:

1. پروفسور م.س.ایوانف، تاریخ ایران نوین، ترقیات اقتصادى و تحولات در زمینه آموزش و زندگى اجتماعى ایران، صفحات 236 تا 265.

2. ROULEAU; IRAN MITH AND REALITY, THE GARDIAN, OCT.24,1966.

3. HOMA KATOUZIAN : THE POLITICAL ECONOMY OF MODERN IRAN. PP.274/94.

(بخش عمده این كتاب به فارسى ترجمه شده است.)

4. همان كتاب، صفحات 240 تا 262.

5. دكتر ابراهیم گرانفر، اقتصاد در حال توسعه و برنامه ریزى نیروى انسانى، 1351، صفحه 163.

6. THE POLITICAL ECONOMY OF MODERN IRAN, P.229.

7. GARDIAN, JANUARY 14, 1974.

8 و 9. مدعوین در 3 چادر عظیم و 50 چادر بزرگ كه در خارج تهیه شده بود، پذیرایى شدند.براى تامین روشنایى محل از تهران و شیراز 6000 مایل كابل كشى و 20 مایل حلقه گل زینتى، شامل 130000 لامپ چراغ مصرف شده بود.در میهمانی هاى رسمى، 500 تن میهمان حضور داشتند.غذا شامل تخم بلدرچین با خاویار، خوراك خرچنگ، كباب بره با قارچ، طاووس بریان انباشته از جگر غاز، و دسر شامل تمشك تازه محصول فرانسه با لعاب انجیر و تمشك مخصوص بود. ماكس بلوئه، فرانسوى كه با 259 سر آشپز، آشپز و پیشخدمت، از ده روز پیش از برگزارى مراسم جشن از فرانسه آماده بود، سرپرستى پذیرایی ها را به عهده داشت. رستوران ماكسیم پاریس، غذا و مشروب، از جمله 25000 بطرى شراب مخصوص تهیه دیده بود.

در مراسم جشن پرسپولیس 600 روزنامه نگار، عكاس و فیلمبردار از اكناف جهان به تخت جمشید آمده بودند، بیش از یك میلیون كلمه خبر به سراسر دنیا مخابره كردند. شبكه تلویزیونى NBC از ایالات متحده آمریكا، مراسم جشن را با استفاده از ماهواره، براى ده‏ها میلیون بیننده آمریكایى پخش كرد. مردم ایران نیز قسمتهایى از مراسم را از تلویزیون تماشا كردند. به نقل از:

(JAMES A.BILL.OP.CIT.,PP.149 -184)

10. مؤلف در سال 1353 در معیت ‏سرلشگر میرجلالى فرمانده سپاه جنوب، در شهرستان خاش شاهد این حقیقت تلخ و شرم آور بود. میر جلالى ضمن بازدید تنها مدرسه شهر، از مدیر آن كه مرد ژنده پوشى بود پرسید، بچه‏ها كجا هستند. مدیر جواب داد ساعت تفریح آنهاست، عده‏اى براى علفخورى به صحرا رفته‏اند!

11. روزنامه‏ها، آذر 1350.

12. GEORGE W. BALL; THE PAST HAS ANOTHER PATTERN; MEMORIES, (NEW YORK; W.W. NORTON, 1982) , P.435.

(سپهبد فریدون سنجر، معاون عملیاتى فرمانده نیروى هوایى كه از افسران خوشنام آن نیرو به شمار مى‏رود، و در مراسم جشن هاى 2500 شاهنشاهى، میهماندار یكى از سران كشورهاى مدعو بوده است، مواردى از بى تربیتى‏ها را در آن مراسم، براى مؤلف نقل كرد. از جمله گفت در اولین روز و شب مراسم، براى میهمانداران كه حدود 50 تن افسر از درجه سرتیپ به بالا بودند، غذا و محل استراحت پیش بینى نشده بود و هیچ كس خود را مسئول این بى نظمی نمى‏دانست.)

13. مصاحبه با خبرنگار لوموند، به نقل از گاردین، 16 اكتبر 1971.

14. IRAN REPORT. AUTUMN, 1971,P.1.

كتاب: تاریخ سیاسى بیست و پنج‏ساله ایران، ج 1، ص 345

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این كه، چه عواملی در پیروزی انقلاب اسلامی و واژگونی رژیم 2500 ساله ی شاهنشاهی، نقش اصلی و اساسی داشته اند از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

از سال 1341 كه نهضت مقدس امام خمینی قدس سره آغاز شد، تا سال 1357 كه این نهضت به ثمر رسید با ظهور انقلابی بی نظیر كه ثمره ی آن تحقق نظام جمهوری اسلامی بود، همواره تنی چند از عالمان مجاهد، با یاری مردم فقیر و زجر كشیده، خود را به آتش و خون زدند و با تحمل سختی های بسیار مبارزه را تا پیروزی نهایی ادامه دادند.

در طی این سال ها، ضمن نبردِ نابرابر ایمان و كفر، منادیان حق و حقیقت دینی، با الگو قرار دادن مبارزات صدر اسلام، و با جدّیت وصف ناپذیر، نهضت مقدس امام خمینی« قدس سره» را استمرار بخشیدند و روحیه ی سلطنت ستیزی را تقویت كردند و در هر مناسبتی با نام رهبر تبعیدی خود حركت انقلابی جمعیت های تظاهر كننده را پرشتاب و با توان ساختند.

قیام 15 خرداد نقطه ی عطفی در تاریخ مبارزات ملت قهرمان ایران است، كه رهبری داهیانه ی امام خمینی« قدس سره» و یاری روحانیان انقلابی در تداوم آن، طی یك دوره ی پانزده ساله، نقش اساسی داشته است. و در همه ی آن سال ها سال روز 15 خرداد هیچ گاه در سكوت و خاموشی سپری نشد؛ زیرا كه 15 خرداد برای امت قهرمان و شهید پرور ایران، از اهمیت و اعتبار ویژه ای برخوردار بوده و خواهد بود.

15 خرداد، روز قیام خونین مردم جان بركفی بود كه، به نام اسلام و برای اسلام به میدان آمدند و علیه نظام ستمشاهی شوریدند. 15 خرداد روز آغاز نهضت مقدس اسلامی، روز عصیان علیه طاغوت و طاغوتیان و روزی بود كه ملت ایران زیر بیرق اسلام گرد آمد و برای مقابله با دشمنان اسلام و قرآن وارد صحنه شد و پشت رژیم ستمشاهی را به لرزه انداخت.

در سحرگاه 15 خرداد سال 1342، دژخیمان رژیم ستمشاهی به خانه ی امام در قم یورش بردند و امام خمینی« قدس سره» را كه سه روز پیش از آن، به مناسبت عاشورای حسینی در مدرسه ی فیضیه، طی سخنان كوبنده ای پرده از جنایات شاه و اربابان امریكایی و اسراییلی او برداشته بود، دستگیر و دور از چشم مردم به زندانی در تهران منتقل كردند.

هنوز چند ساعتی نگذشته بود كه خیابانهای شهر قم زیر پای مردان و زنان مسلمان و انقلابی كه به قصد اعتراض از خانه هایشان بیرون آمده و به حمایت از رهبرشان فریاد برآورده بودند، به لرزه در آمد. همین صحنه، در همان روز در تهران و چند شهر دیگر نیز به وجود آمد و مردم ایران با قیام گسترده ی خود نشان دادند كه خواستار برقراری حكومت اسلامی و پایان دادن به رژیم ستمشاهی هستند. به همین جرم بود كه گلوله های شلیك شده از خشم و كینه ی حكومت شاه، قلب صدها مسلمان انقلابی به پا خاسته را در 15 خرداد 1342 نشانه رفت و آنان را به خاك و خون كشید. بدین ترتیب، تاریخ ایران اسلامی و تاریخ مبارزات امت اسلامی، در روز 15 خرداد 1342 ورق خورد و فصل جدیدی در كارنامه ی رویارویی مستضعفان با مستكبران گشوده شد.

رفراندوم ساختگی

روز 6 بهمن 1341 برای شش اصل پیشنهادی شاه رأی گیری شد. در مدت اخذ رأی دو صندوق وجود داشت. یكی برای آرای موافق و دیگری برای مخالف. در تهران در همان دقایق اول این خبر چون بمبی صدا كرد كه چند نفری كه رأی مخالف در صندوق ها ریخته اند، مورد ضرب و شتم مأموران قرار گرفته و به زندان انتقال یافته اند. مخالفان به جای دادن رأی مخالف، از شركت در رفراندوم خودداری كردند. در هر حال دولت اعلام كرد 000، 598، 5 نفر در رفراندوم شركت و رأی مثبت دادند. آرای مخالف فقط 4015 رأی اعلام شد.

شاه در روز 8 بهمن به دنبال اعلام نتیجه رفراندوم، طی نطقی گفت:

«در آینده، كشور ایران را كشور آزاد مردان و آزاد زنان می سازیم. زن و مرد ایرانی با استفاده از شرایط جدید اجتماعی، دوشادوش یكدیگر برای ساختن ایران آباد خواهند كوشید. آنچه روی داد انقلابی بزرگ، قانونی و مقدس است كه شما بر آن صحه نهادید و ما به همت شما مملكتی خواهیم ساخت كه با پیشرفته ترین ممالك برابری كند.»

یكی از اصولی كه به رأی عمومی گذاشته شد، تجدید نظر در قانون انتخابات بود. هیأت وزیران بر اساس مصوبه ی تجدیدنظر در انتخابات، تصویب نامه ای صادر كرد و دولت به استناد این تصمیم خلاف قانون اساسی، برای زنان حق انتخاب كردن و انتخاب شدن را به رسمیت شناخت. با توجه به این كه این موضوع نه معنای آزادی زن در حق رأی دادن بود، بلكه ترویجِ بی بندوباری و حضور زنان در كانون های فحشا و منكرات بود و این مطلب را امام و علما به خوبی دریافتند، لذا برای حفظ كیان و كرامت انسانی زنان بزرگوار، جامعه ی روحانیت قم به زعامت آیت الله العظمی امام خمینی« قدس سره» این تصمیم دولت را بدون عكس العمل نگذاشت و واكنشی شدید نشان داد .

آیات عظام پس از نشست و گفتگو، مبادرت به صدور اعلامیه ای 6 صفحه ای مستند و مستدل نمودند و زیر آن را امضا كردند. امضا كنندگان عبارت بودند از: آیات عظام امام خمینی« قدس سره»، لنگرودی، زنجانی، علامه طباطبایی، موسوی یزدی، گلپایگانی، شریعتمدای، آملی، و مرتضی حائری.

در اعلامیه ی یاد شده با توجه به قانون اساسی و قوانین موضوعه كشور، اقدام دولت را در صدور تصویب نامه ی هیأت وزیران مبنی بر اصلاح قانون انتخابات، غیر قانونی اعلام و به دولت به شدت اعتراض شد.

حمله به مدرسه ی فیضیه قم

امام خمینی« قدس سره» در مبارزات خود علیه استبداد، عملاً رهبری قیام را در دست گرفت و سایر علما به دنبال او قدم برداشتند. از جمله ی اقدامات ایشان اعلامیه ای خطاب به علما و روحانیان بود. متن اعلامیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت ذی شرافت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام دامت بركاتهم اعظم الله تعالی اجوركم. چنان چه اطلاع دارید، دستگاه حاكمه می خواهد، با تمام كوشش به هدم احكام ضروریه ی اسلام، قیام و به دنبال آن مطالبی است كه اسلام را به خطر می اندازد و لذا این جانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر(عج) جلوس می كنم و به مردم اعلام خطر می نمایم. مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند، تا ملت مسلمان از مصیبت های وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند.

والسلام علیكم و رحمةالله بركاته.

روح الله الموسوی الخمینی

26 شوال1382

پس از صدور اعلامیه، علمای تهران و سایر شهرستان ها به تبعیت از، امام طیّ اعلامیه هایی عید را عزای ملی اعلام، و متذكر شدند، به جای دید و بازدید مجالس سوگواری تشكیل شود. از جمله آیت الله سید محمّد بهبهانی در این زمینه، اعلامیه ای انتشار داد.

یورش به مدرسه ی فیضیه قم كه، در بعداز ظهر روز دوم فروردین 1342 صورت گرفت از فجایع حكومت شاه می باشد. اعلامیه امام خمینی« قدس سره »درباره ی حمله به مدرسه فیضیه و تشریح جنایات آن موجب شد كه علمای شهرستان ها و اهل منبر به حركت سریعتری دست بزنند و گذشته از انتشار اعلامیه های متعدد و همدردی با علمای قم، چند روزی از رفتن به مساجد و منابر و اقامه ی نماز جماعت خودداری كردند.

اعلامیه ی كوبنده و تكان دهنده ی امام خمینی كه، به مناسبت چهلمین روز فاجعه قم صادر شد، بار دیگر افكار عمومی را متوجه اقدامات شاه و دولت كرد.

محرم1383 هجری قمری و مقدمات قیام خونین 15 خرداد 1342

ماه محرم هر سال، یادآور قیام امام حسین بن علی «علیه السلام» است. امام حسین «علیه السلام» همواره مشعل فروزانی برای نهضت های اسلامی است و جامعه ی تشیّع در طی قرن ها، به یاد امام حسین« علیه السلام» می گرید و خون او را حیات بخش نهال آزادی و حق و عدالت می داند. مسلمان شیعه در هر كجای دنیا باشد، دهم محرم را به عنوان عاشورای امام حسین« علیه السلام» می شناسد و پیوندی معنوی و نامرئی با امام حسین« علیه السلام» او را به تفكر در قیام خون و شهادت می برد و بر حسب استعداد، نكاتی از پیامِ امام حسین« علیه السلام» را از فراز نسل ها می گیرد. چه بسیار انسان های والا كه با لحظاتی در یاد امام حسین «علیه السلام» همه عوامل ذلت و خواری را كنار گذاشته اند و در راه حق و پیوستن به مكتب او جان باخته اند. با حضور این نقطه ی درخشان، فرارسیدن محرم 1383قمری و پا بر جا بودن حوزه ی قم با وجود تلاشی كه دولت در تعطیل آن نمود، معنی بسیار داشت. معنی حضور امام حسین علیه السلام در مبارزه ای بزرگ. به همین جهت رژیم حاكم می بایست تدابیر لازم را كرده باشد تا، به هر ترتیب از محرم بگذرد. اعلامیه ی شهربانی كل كشور، عباراتی داشت كه نگرانی دولت را می رساند و از مردم مسلمان سوگواری مشروع می خواست، یعنی سوگواری كه توأم با دعای به تاج و تخت شاه باشد و زیانی به منافع امپریالیسم امریكا و انگلیس نرساند. اما رهبر بیدار نهضت، تمام قوا را مجهز كرد، تا محرم صورت واقعی خود را باز یابد و به همین لحاظ در پیامی كه امام خمینی« قدس سره» به وعاظ و گویندگان دینی و هیأت های مذهبی داد، فرمود:

«... دستگاه جبار ... درصدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین و سران هیأت عزادار است كه از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسری واگذارند.

لازم است تذكر دهم كه، این التزامات علاوه بر آن كه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان، مجرم و قابل تعقیب هستند...

... عجب است دستگاه، بی پروا ادعا دارد كه قاطبه ی ملت با اوست و از پشتیبانی اكثریت قاطع برخوردار است، با این وصف در تمام شهرستانها، قرا و قصبات به دست و پا افتاده و با ارعاب و تهدید ملت، خفقان ایجاد می كند. اگر این ادعا صحیح است، ملت را این چند روز به حال خود واگذارند تا، از پشتیبانی مردم متمتع شده، موافقت 6 میلیونی به همه ملل جهان ظاهر، والاّ اشاعه اكاذیب برای تشویق افكار عامه بر خلاف مصالح اسلام و مملكت، جرم و قابل تعقیب است... حضرات مبلغین ... از توهّم چند روز حبس و زجر نترسند، (وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا و اَنْتُم الْاَعْلَونْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینْ). آقایان بدانند، كه خطر امروز بر اسلام كمتر از خطر بنی امیه نیست... خطر اسراییل و عمال آن را به مردم تذكر دهید... سكوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است... از سخط خدای تعالی بهراسید. اگر به واسطه ی سكوت شماها به اسلام لطمه ای وارد آید، نزد خدای تعالی و ملت مسلمان مسؤول هستید... از اخافه و ارعاب سازمان ها و دستگاه شهربانی هراسی به خود راه ندهید...»

ملاحظه می شود، امام تكلیف خود را به چه ترتیب انجام می داد. و با دقت اوضاع را بررسی می كرد و نتایج به دست آمده را در اختیار مبارزان می گذاشت. همان طور كه در آن دهه ی محرم، وعاظ تنها لعن و نفرت و اظهار انزجار نسبت به یزیدِ دودمان اموی نداشتند، بلكه با نوحه سرایی و خواندن اشعار انقلابی برای كشتگان مدرسه فیضیه، به یاری امام حسین «علیه السلام» می شتابند، خطر اسراییل را برای امت مسلمان یادآور می شوند و تأكید روی خطری می كنند كه، از جانب رژیم های وابسته، بر اسلام وارد می شود و كمتر از خطر بنی امیه نیست.

تظاهرات دهم محرم 1383

مقدمات، حاكی از تظاهرات گسترده روز عاشورا بود. خطبا و وعاظ طی دهه ی محرم گفتنی ها را بیان كردند و روزنامه های دولتی هم به همراه رادیو سعی كردند، آرامش حفظ شود و كمتر مردم به آگاهی هایی دست یابند. از نظر این رسانه های گروهی، در كشور، خبری نبود. تمام تبلیغات در اطراف نتایج رفراندوم و انقلاب سفید شاه دور می زد و ثمرات آینده ی آن، یكی، بعد از دیگری شمرده می شد و به دهقان و كارگر و دیگر طبقات نوید و بشارت زندگی مرفهی را می داد و از دین و مذهب و روحانیت به عنوان ارتجاع و خطر ارتجاع و موانعی كه انقلاب سفید را تهدید می كند یاد می شد.

روز عاشورا ده ها هزار نفر از مردم كه در جریان دقیق مبارزه بودند، با در دست داشتن عكس های امام با شعارِخمینیخدانگهدار تو،ملت طرفدار تو، به خیابان های تهران ریختند. محل اجتماع، مسجد و مدرسه حاج ابوالفتح در نظر گرفته شده بود؛ اما این مدرسه از صبح زود در محاصره ی پلیس قرار گرفت ولی در اثر ازدحام جمعیت برای مراسم عزاداری و فریاد شعارهای ضد رژیم، كنترل از دست پلیس خارج، و مسجد و اطراف آن در اختیار مردم قرار گرفت و با شعار به راهپیمایی پرداختند. تظاهر كنندگان، پس از عبور از سه راه امین حضور و سرچشمه، به میدان بهارستان رسیدند و پس از نصب عكس امام، در این میدان به خیابان فردوسی رفتند و با نطق و خطابه، انقلاب سفید شاه را محكوم ساختند و، سپس به سوی دانشگاه تهران حركت و فریاد «خمینی بت شكن خدانگهدار تو» اوج گرفت.

در بازگشت، وقتی جمعیت به مقابل كاخ مرمر رسید، فریادِ «مرگ بر این دیكتاتور» طنین انداز شد.»

در واقع هدف از تظاهرات در همین جمله خلاصه شده بود و سقوط شاه را طلب می كرد. راهپیمایی و تظاهرات آن روز در ساعت 3 بعدازظهر پس از بازگشت به بازار پایان گرفت و تظاهرات فردای آن روز از مسجد شاه اعلام شد. شب یازدهم، هم تظاهراتی از جانب دانشجویان دانشگاه تهران در حمایت از رهبری نهضت با شعار خمینی پیروز است، صورت گرفت. این تظاهرات از مسجد هدایت خیابان استانبول تا میدان شاه ادامه یافت و جمعیت تظاهر كننده به عزاداران مدرسه حاج ابوالفتح پیوست.

بخشی از سخنان تاریخی امام خمینی« قدس سره»

در 13 خرداد 1342 (دهم محرم 1383)

الان عصر عاشورا است... گاهی كه وقایع روز عاشورا را از نظر می گذرانم، این سئوال برایم پیش می آید كه، اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین «علیه السلام» سر جنگ داشند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود كه، در روز عاشورا نسبت به زنهای بی پناه و اطفال بی گناه مرتكب شدند؟ زنان و كودكان چه تقصیر داشتند؟ طفل شش ماهه ی« حسین علیه السلام» چه كرده بود؟ (گریه ی حضار) به نظر من آنها با اساس، كار داشتند. بنی امیه و حكومت یزید با خاندان پیامبر مخالف بودند. بنی هاشم را نمی خواستند و غرض آنها از بین بردن این شجره ی طیبه بود. همین سئوال این جا مطرح می شود كه، دستگاه جبار ایران با مراجع سرجنگ داشت، با علمای اسلام مخالف بود، به قرآن چكار داشتند؟ به مدرسه فیضیه چكار داشتند؟ به طلاب علوم دینیه چكار داشتند؟ به سید 18 ساله چكار داشتند؟ (گریه حضار) سید 18 ساله با شاه چه كرده بود؟ به دولت چه كرده بود؟ به دستگاه جبار ایران چه كرده بود؟ (گریه شدید حضار) به این نتیجه می رسی كه، اینها با اساس كار دارند؟ با اساس اسلام و روحانیت مخالفند. اینها نمی خواهند، این اساس موجود باشد. اینها نمی خواهند صغیر و كبیر ما موجود باشد. اسراییل نمی خواهد، در این مملكت قرآن باشد. اسراییل نمی خواهد، در این مملكت علمای اسلام باشند. اسراییل نمی خواهد، در این مملكت دانشمند باشد. اسراییل به دست عمال سیاه خود، مدرسه فیضیه را كوبید. ما را می كوبد. شما ملت را می كوبد. می خواهد اقتصاد شما را قبضه كند. می خواهد، تجارت و زراعت شما را از بین ببرد. می خواهد ، ثروتها را تصاحب كند. اسراییل می خواهد، به دست عمال خود آن چیزهایی را كه مانع هستند، آن چیزهایی را كه سد راه هستند، از سر راه بردارد. قرآن سد راه است، باید برداشته شود. روحانیت سد راه است، باید شكسته شود. مدرسه فیضیه و دیگر مراكز علم و دانش سد راه است، باید خراب شود. طلاب علوم دینیه ممكن است، بعدها سد راه بشوند، باید كشته شوند. از پشت بام پرت شوند. باید سر و دست آنها شكسته شود. برای این كه اسراییل به منافع خودش برسد. دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشه های اسراییل به ما اهانت كرده و می كند.

امام« قدس سره» سپس به رفراندوم فرمایشی اشاره می فرمایند:

«شما اهالی محترم قم ملاحظه فرمودید، آن روز كه آن رفراندومی كه برخلاف مصالح ملت ایران بود، با زور سرنیزه اجرا شد، در كوچه ها و خیابان های قم، در مراكز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه «علیها السلام» مشتی اراذل و اوباش را راه انداختند. در اتومبیل ها نشاندند و گفتند مفت خوری تمام شد، پلوخوری تمام شد. آیا این طلاب علوم دینیه كه شباب عمرشان را، موقع نشاطشان را، در این حجرات می گذرانند و ماهی 40 الی صد تومان بیشتر ندارند، مفت خورند!؟ ولی آنهایی كه، یك قلم درآمدشان، هزار میلیون تومان است، مفت خور نیستند؟ .. باید ملت قضاوت كند كه، مفت خور كیست؟ من به شما نصیحت می كنم، ای آقای شاه! من به تو نصیحت می كنم، دست از این اعمال و رویه بردار. من میل ندارم كه، اگر روزی ارباب ها بخواهند تو بروی، مردم شكرگزاری كنند. من نمی خواهم، تو مثل پدرت بشی. شما ملت ایران به یاد دارید، پیرمردها، چهل ساله ها، حتی سی ساله هایمان نیز یاد دارند كه، در جنگ دوم جهانی سه دولت اجنبی به ما حمله كردند. شوروی و انگلستان و امریكا به ایران ریخته، مملكت را قبضه كردند. اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتك بود، لیكن خدا می داند كه مردم خوشحال بودند كه پهلوی رفت. من نمی خواهم، تو این طور باشی. من میل ندارم، تو مثل پدرت شوی. نصیحت مرا بشنو، از روحانیت بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را می خواهند. از اسراییل نشنو. اسراییل به درد تو نمی خورد. بدبخت، بیچاره، چهل و پنج سال از عمرت می گذرد، یك كمی تأمّل كن. یك كمی تدبّر كن. یك قدری عواقب امر را ملاحظه كن. كمی عبرت بگیر. از پدرت عبرت بگیر. اگر راست می گویند كه، تو با اسلام و روحانیت مخالفی بد فكر می كنی. اگر دیكته می كنند و به دست تو می دهند، در اطراف آن فكر كن. چرا بی تأمل حرف می زنی؟ آیا روحانیت حیوان نجس است؟ آیا ما حیوان نجس هستیم؟ اگر اینها حیوان نجس هستند، چرا ملت ایران دست آنها را می بوسد؟ چرا به آبی كه آنها می آشامند، مردم خود را تبرك می كنند؟ آیا ما حیوان نجس هستیم؟ خدا كند كه مراد تو، از این جمله كه «اینها مثل حیوان نجس هستند» علما و روحانیت نباشد، وگرنه تكلیف ما با شما مشكل می شود و تكلیف تو مشكل تر می شود. نمی توانی زندگی كنی. ملت نمی گذارند كه، تو با این وضع ادامه دهی. آیا روحانیت و اسلام ارتجاع سیاه است؟ لكن تو مرتجع سیاه، انقلاب سفید كردی؟ انقلاب سفید به پا كردی؟ چه انقلاب سفیدی كرده ای؟ چرا این قدر می خواهی مردم را اغفال كنی؟ چرا مردم را این قدر تهدید می كنی؟ امروز به من خبر دادند كه، عده ای از وعاظ و خطبای تهران را برده اند، سازمان امنیت و تهدید كرده اند كه، از سه موضوع حرف نزنند. 1- از شاه بدگویی نكنند. 2- به اسراییل حمله نكنند. 3- نگویند كه اسلام در خطر است و دیگر هر چه بگویند آزادند. تمام گرفتاریها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است. اگر از این سه موضوع بگذریم، دیگر اختلافی نداریم و باید دید كه اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسراییل برای اسلام و مسلمین خطرناك است آیا خطرناك نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسراییل است كه سازمان امنیت می گوید: از شاه صحبت نكنید، از اسراییل نیز صحبت نكنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه، اسراییلی است؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه، یهودی است؟! آقای شاه! شاید اینها می خواهند، تو را یهودی معرفی كنند كه من بگویم كافری تا، از ایران بیرونت كنند و به تكلیف تو برسند؟! تو نمی دانی اگر یك روز صدایی در بیاید، ورق برگردد، هیچ كدام از اینها كه اكنون دور تو را گرفته اند، با تو رفیق نیستند. اینها رفیق دلارند. اینها دین ندارند. اینها وفا ندارند. دارند همه چیز را به گردن تو بیچاره می گذارند. آن مردك كه حالا اسم او را نمی برم، آن گاه كه دستور دادم، گوش او را ببرند، نام او را می برم (احساسات شدید مردم) آمد به مدرسه فیضیه و سوت كشید، كماندوها اطراف او مجتمع شدند. فرمان حمله داد. بریزید، بكوبید، تمام حجرات را غارت كنید، همه چیز را از بین ببرید. وقتی كه، از او می پرسی، چرا این جنایات را كردید، می گویند شاه گفته است. فرمان ملوكانه است كه مدرسه فیضیه را خراب كنیم. اینها را بكشیم، نابود كنیم.

مطالب خیلی زیاد است. بیشتر از آن است كه شما تصور می كنید. حقایقی در كار است، مملكت ما، اسلام ما، در معرض خطر است. آن چیزی كه در شرف تكوین است، سخت ما را نگران و متأسف ساخته است. از وضع ایران، از وضع این مملكت خراب، از وضع این هیأت دولت و از وضع این سردمداران حكومت نگران و متأسف هستیم و از خداوند بزرگ اصلاح امور را خواهانیم.

این سخنرانی ساده كه عبارات و كلمات آن برای همه قابل درك و فهم بود، با خطاب مستقیم به شاه او را شكست و خرد كرد و رسالتی تاریخی را به انجام رساند.

امام رسماً و علناً با شدیدترین حملات رو در روی شاه قرار گرفت. مبارزه ابعاد وسیعی یافت و نیروی انقلابی متكی به اسلام بدون تمایل به بیگانه، عینیت پیدا كرد. ترس و وحشتی كه همواره در بین توده مردم از شاه و دولت و دستگاه امنیتی وجود داشت، تا حد بسیاری از بین رفت. شاه بت بزرگی بود كه، در برابرش جز خضوع و خشوع معنی نداشت. در كلمات خطابی روح الله، شاه از آن مقام خیالی و تصوری پایین كشیده شد و به دل ها شجاعت داد كه قهرمانانه بپاخیزند به وظایف اسلامی خود عمل كنند و فتوای تقیه حرام است را جداً به اجرا در آورند.

امام خمینی« قدس سره» با ایراد این سخنان، پاسخ نطق شاه را در 4 بهمن 1341 كه در صحن مطهر قم ایراد كرد، به صورت دندان شكن و محكم داد. این سخنان بلافاصله به تهران گزارش شد. ساواك مأموریت یافت كه امام را توقیف كند. ساعت 3 بامداد روز 15 خرداد مأموران امنیتی به منزل امام هجوم بردند و ایشان را دستگیر كردند، و به تهران آوردند.

خبر دستگیری امام به سرعت در قم و سپس در تهران و سایر شهرها انتشار یافت. مردم قم به خیابان ها ریختند و، به راهپیمایی اعتراض آمیز پرداختند.

پلیس برای پراكنده ساختن مردم ابتدا به تیراندازی هوایی پرداخت، و مردم با پلیس درگیر شدند و در همان دقایق نخست، معاون شهربانی را به قتل رساندند؛ یك كامیون نظامی را آتش زدند. تیراندازی به طرف مردم شروع شد، و عده ای از مردم كشته شدند. سرانجام با وارد شدن ارتش و مستقر كردن تانك ها و به پرواز درآوردن هواپیماها و شكستن دیوار صوتی، برای ارعاب مردم و فرارسیدن تاریكی هوا به طور موقت قضیه فیصله داده شد.

دستگیری امام قدس سره و قیام خونین 15 خرداد

هم زمان با دستگیری رهبر نهضت اسلامی و بسیاری از علما و وعاظ و شخصیت های ذی نفوذ در قم، تهران و شهرستان ها، زمینه ی یك سركوب وحشیانه و خونین توسط ایادی دژخیم فراهم شد.

اجتماعات و تظاهرات مردمی زنان و مردان در اعتراض به بازداشت امام در قم، تهران و برخی دیگر از شهرستان ها، با هجوم نیروهای مسلح، به خاك و خون كشیده شد. دانشگاه تهران با تانك و مسلسل و افراد مسلح به محاصره درآمد.

سیل خروشان كشاورزان غیور و كفن پوش ورامین، دهقانان كَن˚ و مردم جمارانبه سوی تهران سرازیر شدند؛ و انبوه جمعیت، اعم از بازاریان، بارفروشان، دانشگاهیان، و اقشار مختلف مردم، با غریو رعد آسای «یا مرگ یا خمینی»و «مرگ بر شاه» تهران را به لرزه درآورند.

شاه در برابر قیام قهرآلود ملت، با رگبار مسلسل به جنگ ملت آمد؛ و توسط نیروهای تحت فرمان خود، تظاهركنندگان را با وضع فجیعی كه قلم از توصیف آن عاجز است، قتل عام كرد و تهران را در 15 خرداد 1342 به حمام خون تبدیل ساخت.

هم زمان با قتل عام مردم مبارز در تهران، كشتارهای فجیعی در قم، شیراز، مشهد، تبریز و دیگر شهرستانها، توسط دژخیمان رژیم به وقوع پیوست و برای ادامه ی سیاست سركوب با وجود سانسور شدید، خبرهای مربوط به دستگیری رهبر نهضت اسلامی ایران و قیام 15 خرداد و كشتارهای قم، تهران، مشهد و سایر شهرستانها، در مدت كوتاهی در سراسر كشور پخش شد و موجی از خشم و نفرت علیه شاه به راه افتاد. خبرگزاریها نیز بازتاب گسترده ی قیام مردم را، در حمایت از رهبر نهضت و واكنش شخصیت های سیاسی، علمی و مذهبی اعتراض به دستگیری امام و كشتار مردم بی گناه به سراسر جهان مخابره كردند، كه یكی از آنها اعلامیه ی اعتراض آمیزِ شیخ محمد شلتوت، مفتی و رئیس دانشگاه الأزهر مصر بود، كه شش روز بعد از دستگیری امام و فاجعه ی خونین 15 خرداد صادر شد؛ در این اعلامیه دستگیری علما و اهانت به ساحت مقدس آنان، به عنوان داغ ننگی بر پیشانی بشریت معرفی گردید؛ وی طی تلگرافی خطاب به شاه خواست از تجاوز به حریم روحانیت و علمای اسلام كه پاسداران قوانین الهی هستند، خودداری كند و علمای بازداشت شده را هر چه زودتر آزاد سازد.

حوزه های علمیه ی نجف اشرف، كربلا و كاظمین نیز به محض د

  انتشار : ۱ آذر ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 1061

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما