مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 1163
  • بازدید دیروز : 3966
  • بازدید کل : 13111245

شخصيت و حقوق زنان در اسلام


شخصيتوحقوق زن دراسلام

 

تاريخ زندگى زن‏ها در بعد مظلوميت ، سه دورهمشخص را طى كرده است؛ البته ادوار فرعى نيز دارد ، ولى سه حالت مشخص درزندگى خانم‏ها ديده مى‏شود كه جامعه‏شناسان و مورخان روى آنها بيش‏ترتكيه كرده‏اند. بدترين دوره‏اش ، زمان‏هايى است كه در ميان ملل وحشى وغير متمدن بود ؛ كه از لحاظ زمانى يكه دوره مشخص نيست و ممكن است تااين اواخر هم در بعضى از نقاط جهان چنين حالتى وجود داشته و شايد الانهم در گوشه‏اى از جهان باشد، اما به اين جهت يك دوره حساب مى‏شود كه زنبعنوان شى‏ء و كالا، يعنى قبل از حيوان ، مطرح است و ارزش زن براىاين‏گونه جوامع در حكم يك كالاست. زن ،كالاى سرگردان و سرمايهبازرگانان و در بازار داد و ستد، وسيله نيل به هدف پست زور مردان است. بدين جهت عدّه‏اى كه تعصب داشته، دختران را زنده به گور مى‏كردند كهسبب ننگ آنها نشود . در معابد كليساها، زن آبستن را زنده سر مى‏بريدندو خونش را به قربانگاه مى‏پاشيدند و سرش را تقديم به پيشگاه معبودِساخته و پرداخته خود تقديم مى‏داشتند. براى فراوانى آب، دوشيزگان رامرتب به زيور مى‏آراستند و در رودخانه غرق مى‏كردند. در جنگ ، زن جزءغارت و غنيمت بود . اقوام وحشى ، زنان هم رامى‏دزديدند(1).دوره‏اى كه يك مقدار وضع خانم‏ها بهتر مى‏شود،دوره‏اى است كه زن در حد حيوان و به عنوان يك موجود زنده، البته باارزش در حد حيوانات ، مورد توجه بوده است(2در قديم ،مردان جزجمالِ ظاهرى زن را نمى‏ديدند و نمى‏خواستند به خصايص فطرى و معنوى زنتوجه داشته باشند يا غافل از اين بودند. كه زن مى‏تواند بزرگ‏ترين مربىانسانى باشد.(3) دوره‏هاى ما قبل تاريخ ،از لحاظ وضع زندگانى انسان واصول زناشويى هنوز مورد تحقيق و بررسى كامل واقع نشده است آن چهمى‏توان از رسوم قبايل وحشى كه در حال حاضر در نقاط دور افتاده و محافلآفريقا و آمريكا و به دست آورد، اين است كه ازدواج در آغاز به قهر وغلبه صورت مى‏گرفته و اين روش مانند شكار براى لذت بخشى بوده است. زنهانيز خود اين سنت را پسنديدند صياد را به دنبال خود مى‏كشانيدند و ازراه شهوات نفسانى، راه را براى غلبه مردان باز كرده، و خود را در دام وچنگال آنان مى‏انداختند. دختران و زنانى كه نصيب شكارچيان نمى‏شدند ومورد دستبرد واقع نمى‏شدند، ارزش نداشتند(4).در دوره ديگرى زن، يك انسان مهجور و تحت قيموميت و ولايت مرد است كه استقلال انسانيش رابه كلى از دست مى‏دهد و به عنوان يك انسان ، فاقد اختيارات در جامعه ،زندگى مى‏كنداين سه مرحله، سه حالت و سه دوره از زندگى زنجزء بدترين دوران‏هاست(5).شخصيت و مقام زن دراسلاماسلام ، اولين مكتبى است كه زن را به عنوان مسئله مهمزندگى و متمّم حيات انسانى در مسائل اجتماعى و اخلاقى و قانونى خود جاداده است.(6) درست در همان موقعى كه دنيا در آتش جهل و ستم مى‏سوخت، وجوامع مختلف بشرى گرفتار انحرافهاى گوناگون بوده‏اند، گروهى از افرادزن را معبود خويش و جمعى از او را حيوانى مى‏پنداشتند و هر گونه تعدىرا بر او روا مى‏داشتند؛ پيامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلمبراى خاتمه بخشودن به انحراف‏ها، كجى‏ها و كجروى‏ها، پندارهاى غلط،تجاوزات از جانب خداوند متعال مبعوث، و خط بطلان بر روى غلط‏هاى بشرىكشيد و همه راه‏هاى فضيلت و رستگارى را به او نشان داد(7) خداوند ،حضرت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم را در روزگارى مبعوث نمود كه جهانبشريت دستخوش تيرگى‏ها و سقوط بود، و در درياى حيرت و سرگردانى دست وپا مى‏زد؛ در چنين زمانى بود كه ظهور اسلام بسان باران نيروبخشبهار ، زمين عبوس بشريت را خرم و شاداب ساخت، و يوغ‏ها و زنجيرها را ازگردن‏ها و دست و پا برداشت و تجاوزات و خرافات را چون دزدان صبح شدهرسوا گردانيدند و عقل‏ها و استعدادها و تفكرات زندانى شده، باشكوهى خاصاز زندان آزاد كرد و طومار جاهليت را دريد(8) و اين حقيقت را به دنياىبشرى اعلام داشت كه زن و مرد، از نظر دارا بودن روح كامل انسانى و روحباقى براى حشر و نشر در قيامت، مساوى هستند، و هر دو، به كردارهاى زشتو زيباى خود كيفر يا پاداش داده مى‏شوند و به همان نيت كه مردان جزئىاز پيكر جامعه انسانى محسوب مى‏شوند زنان نيز چنين هستند.
خداوند در قرآن كريم مى‏فرمايد: «يا ايها الناس اتقو ربّكمالذى خلقكم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بَثَّ منهما رجالاًكثيراً و نساءً و اتقواللّه‏ الذى تساءلون به و الارحام ان اللّه‏ كانعليكم رقيبا

اى مردم از پرودگارتان بپرهيزيد؛ همان كسى كه همهشما را از يك انسان آفريد، و همسر او را از جنس او خلق كرد، و از آن دومردان و زنان فراوانى منتشر ساخت و از خدايى بپرهيزيد كه هنگامى كهچيزى از يكديگر مى‏خواهيد، نام او را مى‏بريد و از قطع رابطه باخويشاوندان خود پرهيز كنيد، زيرا خداوند مراقب شماست.(9)

هيچ‏يكاز آيات قرآن كريم كه مردم را دعوت به تدبير و تعقل در نظام آفرينشمى‏كند، مخصوص بر مردان نيست، بلكه زنان و مردان به طور برابر مخاطبقرار داده است. بررسى آيات قرآن كريم نشان مى‏دهد زن و مرد از نظرآفرينش، هيچ تفاوتى با يكديگر ندارند و همه انسان‏ها از هر صف خواه زنو خواه مرد از يك ذات و گوهر خلق شده‏اند:

(10«يَاأَيُّهَاالنَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْشُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِأَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ

اى مردم، ما شمارا از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تايكديگر را بشناسيد. گرامى‏ترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست؛خداوند دانا و آگاه است.

(11)شكى نيست كه اسلام ، احترامويژه‏اى براى زنان قائل است. زيرا اگر آيات قرآن را مورد بررسى قراردهيم، به مقام و منزلت زن در اسلام پى خواهيم برد . مقام زنان در اسلامچنان است كه در قرآن مجيد ، سومين سوره مفصل ، به نام آنان (النساءناميده شده است، و در ده سوره ديگر از قرآن مجيد مسائلى مربوط به حقوقو منزلت زنان هست، و همه جا در خطابات عام قرآن، زنان مورد خطابند وغير از اين مورد، از بسيارى از مفاهيم قرآن مى‏توان مطالبى درباره حقوقو منزلت زنان استنباط نمود. قرآن مجيد اين اتهام دروغ و مغرضانه را، كهاسلام براى زن ارزشى قائل نيست، به كلى منتفى مى‏سازد. پيش از اسلام ،هيچ قانونى از قوانين اجتماعات متمدن و بزرگ، درباره ارزش واقعى زن، واثر وجودى او، و حفظ كرامات و حقوق او تفصيلات فلسفى و روانى و موادقانونى وجود ندارد.

(12مقام و منزلت زنان در فرهنگ اسلامى برهمگان آشكار است. دفاع از حقوق زنان، اعطاى مقام كوثر به دخت پيامبرصلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ، سخن از زنان و مردان نيكوكار در سرتاسرقرآن و اعطاى حق رأى به زن نمايانگر اهميت تقريبا مساوى زنان و مرداندر اين فرهنگ مى‏باشد.(13) اسلام ، زن را به عنوان عنصر مؤثر جامعهپذيرفته و او را در امر مهم و سرنوشت‏ساز بيعت شريك ساخته است؛ اسلاموقتى از زن بيعت گرفت، در حقيقت به او اعلام كرد . كه تو يكى ازخشت‏هاى بناى اسلامى و بايد سهم خود را در استوارى و نگهدارى اين بنيانايفا كنى همچنين شركت زنان در جنگ‏ها در صدر اسلام، نشان دهنده مشاركتزنان آن عصر در امور سياسى است. دو بانوى نمونه اسلام، حضرت فاطمهعليهاالسلام و حضرت زينب كبرى عليهاالسلام نمونه‏اى از زنانى هستند كهنسبت به سرنوشت سياسى جامعه خويش حساس بوده و رسالت خود را به خوبىانجام داده‏اند.(14) برخلاف پندار نادرست جوامع بشرى،(15) اسلام نيزاحترام ويژه‏اى براى زنان قائل است؛ زيرا همه مى‏دانيم كه اولين كسى كهاسلام را قبول كرد، يك زن بود. اولين شهيد راه اسلام نيز يك زن بود؛تنها فردى كه در كعبه دفن مى‏باشد يك زن است . و وارث پيامبرصلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نيز دخترش، حضرت فاطمه عليهاالسلام است كهپيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بر دستان مباركش بوسه مى‏زد و او راام‏ابيها خطاب مى‏فرمود، (16پيامبر اسلامصلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرمايد: «هريك از زن يا مرد موجبات آزاريكديگر را فراهم كنند خداوند نه نماز و نه هيچ عمل خيرى را از آنانقبول نمى‏كند».(17اسلام براى تمام تلاش‏هاى زن كه در خانههمسر انجام مى‏دهد، ارج مى‏نهد تا آن‏جا كه امام صادق عليه‏السلاممى‏فرمايد: «ليوان آبى كه زن به همسر مى‏دهد از يك سال عبادت شب وسحرخيزى كه روزش را روزه بگيرد، نزد خدا بهتر است».(8براىمقام زن همين بس كه زمانى حضرت على عليه‏السلام به خواستگارى فاطمهعليهاالسلام آمد ، پيامبر فرمود: «صبر كنيد تا از فاطمه اجازهبگيرم».اسلام به مردان سفارش كرده كه نيازهاى همسر و فرزندانرا به خوبى تأمين نمايند و كسانى كه در اداره زندگى بى‏تفاوت هستند، وهمسران خود را هم چنان رها و معطل، و حقوق آنان را تضييع مى‏نمايند،مورد لعنت پيشوايان معصوم قرار گرفته‏اند،ملعونٌ ملعونٌ من ضيع منيعول.(19پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «احترام وعلاقه به همسر نشانه ايمان است و سپس اضافه كرد كه من از همه شمابيش‏تر به همسرانم احترام مى‏گذارم».(20نيز فرمود: «انسانباايمان در غذا ، تابع همسر و فرزندان است:المؤمن ياكل بشهوة اهله امام صادق عليه‏السلام فرمود: «مردى كه مهريه همسر خود را براىخود ، حلال بداند و به او ندهد ، در حقيقت ، سارق است».«و گناه چنينهمسرى نابخشودنى است».

( 21)تساوى حقوق زن و مرد در پيشگاه خداوند از جمله شبهاتىكه در زمينه حقوق زن و مرد مطرح مى‏كنند، اين است كه اسلام حقوق زن ومرد را به طور مساوى مطرح نكرده است.(22) برخى چنين تصور مى‏كنند كهاسلام كفه سنگين شخصيت را براى مردان قرار داده و زنان در برنام اسلامچندان جايى ندارند.(23) از جمله نكاتى كه بايستى در اين‏گونه مباحثبدان توجه نمود، اين است : بين تساوى و تشابه تفاوت وجود دارد. سؤال مااين است: آيا لازمه تساوى حقوق، تشابه حقوق هم هست يا خير؟ «تساوى بهمعناى برابرى و يكسانى است، ولى تشابه به معناى يكنواختى و يك‏گونگىاست. استاد مطهرى در همين خصوص مثالى مى‏زنند كه براى تقريب به ذهنخالى از فايده نيست؛ ايشان مى‏فرمايد: ممكن است پدرى ثروت خود را بهطور مساوى ميان فرزندان خود تقسيم كند، اما به طور مشابه تقسيم نكند؛مثلاً ممكن است اين پدر چند قلم ثروت داشته باشد، هم تجارت‏خانه هم ملكمزروعى و هم مستغلات و بى‏نظر به‏اين كه قبلاً فرزندان خود رااستعداديابى كرده، و بر اساس استعدادشان ثروت خود را تقسيم نموده است،با در نظر گرفتن اين كه آن‏چه به همه فرزندان مى‏دهد، از لحاظ ارزشمساوى با يكديگر باشد و ترجيح و امتيازى از اين جهت در كار نباشد. آرىبايد بين كميت و كيفيت تفاوت قائل شد بين برابرى و يكنواختى نيز. آن‏چهمسلم بوده و مورد تأييد همه بزرگان دين است، اين است كه اسلام حقوقمشابه و يكنواختى براى زن و مرد قائل نشده است؛ ولى زن را برتر از مردو يا مرد را برتر از زن، از لحاظ حقوق نمى‏داند؛ چرا كه اسلام اصلمساوات انسان‏ها را درباره زن و مرد نيز رعايت كرده است.(24) براىكسانى كه اندك آشنايى با دين مبين اسلام و كتاب آسمانى آن داشته باشد،تساوى زن و مرد به خوبى نمايان است. از ديدگاه اسلام، تنها معيار برترىو امتياز، براى كسانى است كه از تقواى بيشترى برخوردار باشد، و نزدخداوند جنس برتر مطرح نيست.(25) يعنى زن و مرد هر دو به يك اندازهانسان مى‏باشند و در انسانيت بينشان تفاوتى نيست. «تفاوت در جنسيت پساز اشتراك در ذات و نوع است. به تعبير منطقى آنها دو صنف از يك نوعمى‏باشند، يعنى حقيقت و گوهر آنها يك چيز است، در انسانيت يكى را برديگرى تفاضلى نيست، آنها فرزندان يك والدين مى‏باشند، و از ارزش يكسانبرخوردارند، تنها ملاك تفاوت در ارزش تقوا است كه امرى اكتسابى است وربطى به جنسيت ندارد، چنانكه ربطى به نژاد، جغرافيا، طبقه اجتماعى،ثروت، زيبائى و غير آن ندارد.»(26در اين بخش با ذكر نمونه‏اىاز آيات قرآن كريم، به عدم برترى زن و مرد از لحاظ انسانى و جنسيتىاشاره مى‏كنيم.(27
«
إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِوَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِوَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِوَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَوَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَفُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراًوَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراًعَظِيماً»(28)»«همانا كليه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنانباايمان و مردان و زنان صابر و مردان و زنان خداترس و خاشع و مردان وزنان خيرخواه و مسكين‏نواز و مردان و زنان روزه‏دار و مردان و زنانباحفاظ و خوددار و مردان و زنانى كه ياد خدا بسيار كنند بر همه آنهاخدا مغفرت و پاداش بزرگ مهيا ساخته استآيه فوق، براى زنان ومردان - در صورت انجام كارهاى نيك - پاداش مساوى در نظر گرفته شده است؛و اين‏گونه نيست كه چون مرد برتر است، به او پاداش ويژه‏اى دادهشود.

«يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن ذَكَرٍوَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّأَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌخَبِيرٌ»(29)»«اى مردم همه شما را نخست از مرد و زنى آفريديم وآن‏گاه شعبه‏هاى بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا (قرب و بعد نژاد و نسبيكديگر را) بشناسيد (و بدانيد كه اصل و نسب و نژاد مايه افتخار نيستبلكه) بزرگوارترين شما نزد خدا باتقوى‏ترين مردمند و خدا (بر نيك و بدمردم) كاملاً آگاه است».

در آيه فوق با اشاره به آفرينش زن ومرد، تصريح شده است كه ملاك برترى، تقوا و پرهيزگارى بيشتراست.

«مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَمُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْأَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»

(30«هركس ازمرد و زن كار نيكى به شرط ايمان به خدا آورد ما او را در زندگانى خوش وباسعادت زنده (ابد) مى‏گردانيم و اجرى بسيار بهتر از عمل نيكى كه كردهبه او عطا مى‏كنيم.در آيه فوق ، خداوند بين پاداش زن و مردتمايزى قائل نشده است«وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْأَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُممَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لاَآيَاتٍ لِقَوْمٍيَتَفَكَّرُونَ»(31«و باز يكى از آيات لطف الهى اين است كهبراى شما از جنس خودتان جفتى بيافريد كه در بر او آرامش يافته با همانس گيريد و ميان شما رأفت و مهربانى برقرار فرموددر آيه فوق، خداوند به اصل ازدواج اشاره نموده و تصريح كرده كه زن و مرد، هركداممكمل يكديگرند و هركدام بدون يكديگر ناقص است؛ و اين‏گونه نيست كه مرديا زن برتر از ديگران باشد.
«
و اَوحينا الى اُمّ موسى اَنارضعيه فاذا خفت عليه فالقيه فى اليم و لاتخافى و لاتحزنى انا رادوهاليك و جاعلوه من المرسلين»

«و به مادر موسى وحى كرديم طفلت راشير ده چون آسيب فرعونيان بر او ترسان شوى او را به تو بازگردانيم و هماز پيامبران مرسلش قرار دهيم».
اين آيه به عظمت زن اشاره دارد؛اين كه زن نيز مى‏تواند به مقامى برسد كه مورد الهام خداوند واقعشود.

«و از خدا براى مومنان (آسيه) زن فرعون را مثل آورد هنگامى كه ازشوهر كافرش بيزارى جست و عرض كرد بارالها (من از فرعونى و عزت و نبوىاو درگذشتم) تو خانه‏اى براى من در بهشت بنا كن و مرا از شر فرعون وكردارش و از قوم ستمكار نجات‏بخش.در آيه فوق تصرح شده كهخداوند، زن فرعون را نمونه قرار داده است كه خود به منزلت و مقام زنعظيمى كه زن در پيشگاه خداوند مى‏تواند داشته باشد ، اشارهمى‏كند«إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَوَانْحَرْ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»(32)ما تو را (چشمه) كوثر داديم. پس براى پروردگارت نماز گذار و قربانى كن دشمنت خودبى تبار خواهد بود.سوره كوثر بنابر تصريح مفسران در شأن حضرتفاطمه عليهاالسلام و بيان عظمت ايشان نازل شده است. آيا با اين حال نيزمى‏توان گفت كه زن و مرد از منزلتى متفاوت برخوردارند؟(33
اسلام و منادى آزادى

مامعتقديم خالق و آفريننده جهان كه از همه حقايق مطلع است و قادر بر همهچيز است و مالك همه چيز. اين اصل به ما مى‏آموزد كه انسان، تنها دربرابر خدا بايد تسليم باشد و از هيچ انسانى نبايد اطاعت كند؛ مگر اينكه اطاعت او اطاعت خدا باشد. بر اين اساس، هيچ انسانى حق نداردانسان‏هاى ديگر را تسليم در برابر خود مجبور كند و ما از اين اصلاعتقادى اصل آزادى بشر را مى‏آموزيم كه هيچ فردى حق ندارد انسانى و ياجامعه و ملتى را از آزادى محروم كند، براى او قانون وضع كند، رفتار وروابط او را بنابه درك و شناخت خود كه بسيار ناقص است و يا بنابهخواسته‏ها و اميال خود تنظيم نمايد و از اين اصل ما نيز معتقديم كهقانون‏گذارى براى پيشرفت‏ها در اختيار خداى تعالى است و سعادت و كمالانسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانين الهى است كه توسط انبيا بهبشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسليم دربرابر ساير انسان‏ها است. بنابراين ، نسان بايد عليه اين بندها وزنجيرهاى اسارت و در برابر ديگرانى كه به اسارت دعوت مى‏كنند، قيام كندو خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسليم و بنده خدا باشند. ازاين جهت است كه مقررات اجتماعى ما عليه قدرت‏هاى استبدادى و استعمارىآغاز شود . بنابراين ، با هر چيزى كه برابرى در جامعه را بر هم مى‏زندو امتيازات پوچ و بى‏محتوايى را در جامعه حاكم مى‏سازد بايد مبارزهكرد؛(34

آزادى در تعبيرات اسلامى

اسلامدرباره آزادى به عنوان يك ارزش ، اعتراف كرده است؛ اما نه ارزش منحصربه فرد، و نه آزادى با آن تعبيرها و تفسيرهاى ساختگى، بلكه آزادى بهمعناى واقعى، على عليه‏السلام در وصيت‏نامه‏اش به امام حسن عليه‏السلام، در نهج‏البلاغه ، مى‏فرمايد و اكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الىالرغائب فانك لن تعتاض بما تبذُلُ من نفسك عوضا ، جان و روان خودت راگرامى بدار و از هر كار و پست و از هر پستى محترمبدار. نمى‏گويد مثلاً جان خودت را گرفتار مكن، مى‏گويد: «اكرمْ» يعنى احترام ذات خودت را حفظ كن از اين كه تن به پستى بدهى. همان طوركه قرآن مى‏فرمايد بزرگ‏ترين باختن‏ها، باختن خود است، اين‏جا نيز علىعليه‏السلام همان معنا را به تعبير ديگر مى‏گويد: پسرم براى هرچه كه ازدست بدهى و بفروشى مى‏توان قيمت گذاشت؛ ولى يك چيز دارى كه اگر آن رابفروشى بهايى در همه جهان براى آن پيدا نمى‏كنى و آن خودت هستى، يعنىهمان نفس و جان و روحت؛ اگر روحت را بفروشى و تمام دنيا و مافيها را بهتو بدهند، ديگر برابرى نمى‏كند.
نيز مى‏فرمايد: «و لاتَكُن عبدغيرك فقد جعلك اللّه‏ حرا، پسرم هرگز بنده ديگرى مباش، زيرا خدا تو راآزاد آفريده است».(35

آزادى زن در اسلام

زن در آغاز پيدايش اسلام، به كرامت انسانى خويش دست يافت، موقعيتاجتماعى خويش را به دست آورد و از حقوق و آزادى‏هاى حقيقى برخوردارگشت. اسلام ، همه ستم‏ها و برخوردهاى وحشيانه‏اى كه در دور جاهليت نسبتبه زنان صورت مى‏گرفت، از كشتن گرفته تا پايمال نمودن ضرورى‏ترين حقوقفردى، نهى نمود و زنده به گور كردن دختران را حرامگردانيد.(36«و لاتقتلوا اولادكم خشيه املاق» از ترس تنگ‏دستىفرزندان خود را نكشيد.(37در خصوص زنان، اسلام هيچ‏گاه مخالفآزادى آنها نبوده است؛ بلكه و شرافت و حيثيت وى را به وى باز داده است. زن مساوى مرد است، زن مانند مرد آزاد است كه سرنوشت و فعاليت‏هاى خودرا انتخاب كند.(38 اسلام به زن حق حيات و آزادى بخشيده و آنانرا از زير يوغ اسارت نجات داده است. آزادى (به معناى حقيقى و واقعى آن) كه اسلام به طبقه زنان عطا كرده است، تا حال در هيچ دين و يا جمعيتىديده نشده است، چنان كه خود اروپائيان به اين نكته اعتراف مى‏كنند. دراين زمينه، يكى از بانوان نويسنده انگليسى به نام «ليدى» مى‏گويد: «من اگر بگويم زن‏هاى اسلام از زن‏هاى اروپا بيشترآزادترند، زياده‏روى نكرده‏ام. زن مسلمانِ فهميده، يگانه زنى است كه بهمعناى واقعى و حقيقى آزادى پى برده و مى‏داند كه آزادى يعنىچه؟»(39)
اسلام، آزادى زن را از زمانى مقرر داشت كه وى را همسانو هموزن مرد دانست و زن را از اسارت و حقارت تاريخى، رهايى داد. اسلامدر چهارده قرن پيش زنجيرهاى اسارت را از دست و پاى زن گسست. اسلام، براى زن حق مالكيت قائل شده است و زن مى‏تواند مالكاشياى منقول و غيرمنقول باشد، حق خريد وفروش و واگذارى اموال خود رادارد، مى‏تواند به آن‏گونه كه بخواهد وصيت نمايد. اسلام ، همه حقوقمدنى و سياسى را كه به مردان داده، به زن نيز بخشيده است. زن ، حق كارشرافتمندانه دارد، حق انتخاب دارد، و مى‏تواند نماينده مجلس و كارمنداداره و قاضى شود.(40) آية اللّه‏ طالقانى رحمه‏الله در پاسخخبرنگارى گفت: «اگر معناى نگرانى درباره زن اين است كه اسلام زن‏ها درمسائل اقتصادى و اجتماعى و تكامل فكرى و دانش مجهور دارد، در اسلامنيست و ما نمونه تكامل از همان زن‏هاى صدر اسلام داشتيم، مثل فاطمهعليهاالسلام دختر پيغمبر كه هم خانه‏دار بود و هم در ميدان‏هاى جهادپشت سر مجاهدان خدمت مى‏كرد به موقعش در مسجد براى دادخواهى فريادمى‏كشدحجاب و اصل آزادى آزادى به معنىرها بودن از هر قيد و بند و عدم پايبندى به هيچ قاعده و قانون وضابطه‏اى نيست. ممكن است در بينش غربى و غرب‏گرايانه چنين مفهومى ازآزادى ارائه شود، اما در بينش الهى اين‏گونه «آزادى» عين «اسارت» است. اسارت در بند هوا و هوس‏ها و شهوات حيوانى، گرفتارى و محبوس ماندن درزندان نفس اماره و وسوسه‏گر است . آدمى كه تنها براى خوردن و خواب وشهوت خلق نشده تا آزادى او را در رابطه با اين گونه امور تفسير و توجيهكنيم، بلكه براى هدف و مقصدى بس عظيم‏تر از اين‏ها كه همان «رسيدن بهكمال مطلوب» است، پا به عرصه وجود نهاده است. در بينش اسلامى، آزادى دررابطه با «قرب حق» كه همان كمال حقيقى آدمى است، معنا و مفهوم مى‏يابدو آزادى حقيقى به معناى رها بودن از هر قيد و بندى است كه مانع پروازآدمى در فضاى لايتناهى قرب حق است. حجاب از جمله آن قيوداست. در انديشه اسلامى، آزادى از هوا و هوس‏ها و نفس‏پرورى براىرسيدن به رضوان خداست؛ ولى در نگرش غربى ، آزادى از همه قيود و تعهدات،براى اشباع خواسته‏هاى نفسانى و شهوات است.(41) گفته‏اند ، حجابموجب سلب آزادى كه يك حق طبيعى بشر است، مى‏گردد. «نوعى توهين به حيثيتانسانى زن به شمار مى‏رود... مجبور ساختن زن به اين كه حجاب داشتهباشد، بى‏اعتنايى به حق آزادى او واهانت و حيثيت انسانى اوست و بهعبارت ديگر، ظلم فاحش است به زن، عزت و كرامت انسانى و حق آزادىزن؛(42)آيا واقعا حجاب مانع آزادى زنان است؟ آيا حجاب، آزادىزنان را محدود مى‏سازد؟ «آنچه باعث اين تصورات شده، تفسير غلط آزادى وكلمه حجاب است. بايد ديد كه منظور از آزادى براى آن‏ها چيست و معناىكلمه حجاب از ديدگاه اسلام چه مى‏باشد تا بتوان درباره ممانعت حجاب وآزادى زن بحث كرد. تفسير غلط از آزادى باعث چنين تصوراتى شدهاست. امروز از سوى محافل غربى و غرب‏گرا، اين‏گونه به مردم القا مى‏شودكه آزادى به معناى ارضاى تمايلات، يا عدم التزام به قيود اخلاقى واجتماعى است و آزادى زن در بينش و نگرش آنان، يعنى اين كه به هر شكلبتوان لباس پوشيد، يا با هركس بتوان رابطه برقرار كرد، تا مناسباتخانوادگى و اجتماعى را به هر صورت كه مورد علاقه است، ترتيب داد. ولىبايد گفت كه آزادى را نمى‏توان به صورت «ارضاء تمايلات» تعبير نمود،زيرا همه تمايلات انسان، اساسى و ضرورى نيستند. تمايلات انسانى نيز درحد اعتدال قابل ارضا هستند. ارضاى تمايلات نه موجب سعادت فرد است و نهخوشبختى انسان را در حيات جمعى تأمين مى‏كند. آرى اگر ما آزادى راعبارت از ارضاء تمايلات بدانيم، در اين صورت بايد قبول كنيم، حجاب باآزادى به اين معنا ناسازگار است، ولى اين معنا از آزادى نه با شأنانسان سازگار است و نه قابل تحقق مى‏باشد. و چنان كه پيشتر گفته شد،مفهوم صحيح آزادى در ارتباط با «قرب حق» معنا مى‏شود. چه آزادى را،صرفا به معناى پيروى از عقل بدانيم و چه آن را در رابطه با تقوا، موردتوجه قرار دهيم. در هر دو صورت، حجاب نه تنها آزادى زن را محدودنمى‏سازد بلكه براى زن شرايطى فراهم مى‏كند كه مورد تأييد عقل و باتقوا سازگارتر است.(43)

در اين قسمت به معناى كلمه حجابمى‏پردازيم . اين كلمه موجب انحراف اذهان عده زيادى از افراد گشته است؛معناى لغوى حجاب كه در عصر ما اين كلمه براى پوشش زن معروف شده،چيست؟«كلمه حجاب هم به معنى پوشيدن است و هم به معنى پرده وحاجب. بيشتر استعمالش به معنى پرده است. اين كلمه از آن جهت مفهومشپوشش مى‏دهد كه پرده، وسيله پوشش است، و شايد بتوان گفت كه به حسب اصللغت، هر پوشش حجاب نيست؛ آن پوشش ، حجاب ناميده مى‏شود كه از طريق پشتپرده صورت گيرد. در قرآن كريم، در داستان سليمان، غروب خورشيد رااين‏طور توصيف مى‏كند: «حتى توارت بالحجاب»(44) يعنى تا آن‏وقتى كهخورشيد در پشت پرده مخفى شد. استعمال كلمه حجاب در مورد پوشش زن يكاصطلاح نسبتا جديد است. در قديم، مخصوصا در اصطلاح فقها، كلمه «ستر» كهبه معناى پوشش است، به كار رفته است. فقها، چه در كتاب الصلوه و چه دركتاب النكاح كه متعرض اين مطلب شده‏اند كلمه ستر را به كار برده‏اند. بهتر اين بود كه اين كلمه عوض نمى‏شد و هميشه همان كلمه «پوشش» به كاربرده مى‏شد. و همين امر موجب مى‏شود كه عده زيادى گمان كنند كه اسلامخواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود. زندانى كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست. در برخى از كشورهاى قديم مثلايران قديم و هند چنين چيزى وجود داشته است، ولى در اسلام وجود ندارد. پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود رابپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمايى نپردازد. آيات مربوط همين معنى راذكر مى‏كند و فتواى فقها هم مؤيد همين مطلب است.»(45
«
فرق استبين زندانى كردن زن در خانه و بين موظف دانستن او به اين كه وقتىمى‏خواهد با مرد بيگانه مواجه شود، پوشيده باشد. در اسلام، محبوس ساختنو اسير كردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام يك وظيفه است؛ بر عهده زننهاده شده كه در معاشرت و برخورد با مرد، بايد كيفيت خاصى در لباسپوشيدن مراعات كند. اين وظيفه نه از ناحيه مرد بر او تحميل شده است ونه چيزى است كه با حيثيت و كرامت او منافات داشته باشد و يا تجاوز بهحقوق طبيعى او كه خداوند برايش خلق كرده است، محسوب مى‏شود. اگر رعايتپاره‏اى مصالح اجتماعى، زن يا مرد را مقيد سازد كه در معاشرت روش خاصىرا اتخاذ كنند و طورى راه بروند كه آرامش ديگران را بر هم نزنند وتعادل اخلاقى را از بين نبرند، چنين مطلبى «زندانى كردن» يا «بردگى» نمى‏توان ناميد، و آن را منافى حيثيت انسانى اصل «آزادى» فرد نمى‏تواندانست. و نيز حجاب برخى دشوارى‏ها را به دنبال دارد كه اگر اصل آن براىسلامت و رشد انسانى مفيد انگاشته شود، بايد آن را متحملشد.»(46
كه البته در اين صورت نيز باحجاب در فعاليت‏ها و رفت وآمدهاى خود، آزادترند، زيرا مردان بولهوس، اطمينان دارند كه اين‏ها،طعمه و ملعبه نمى‏شوند. و بنابراين، كمتر مزاحمتى براى آنها ايجادمى‏كنند، اما زنان بى‏حجاب، آزادى كمترى دارند. زيرا در معرض ديد هستندو چشم‏هاى هرزه را به سوى فرد مى‏كشانند و هوس‏ها را تحريك مى‏كنند ودر نتيجه، مورد طمع گرگان شهوت مى‏شوند. زنان باحجاب، مظهر عفاف شناختهشده‏اند و لذا در خانه و خارج خانه، مزاحمتى ندارند و آزادند، دنبالكارها ومسئوليت‏هاى خويش هستندقرآن مجيدمى‏فرمايد:
«
يَا أَيُّهَا الْنَّبِيُّ قُلْ لاِءَزْوَاجِكَوَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنجَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْنَوَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً»(47«اى پيغمبر (گرامى) بازنان و دختران و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را به چادر بپوشانند كه اينكار براى اين كه آن‏ها(به عفت و حريت) شناخته شوند تا از تعرض وجسارت(هوسرانان) آزار نكشند بسيار بهتر و خدا (در حق خلق) آمرزنده ومهربان است.

 

 

 
 

 

 

  انتشار : ۴ دی ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 1472

دیدگاه های کاربران (0)

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما