نماد در ادبیات
مقدمه
طرح سخن به شیوة نمادین و به کارگیری تمثیلهای ادبی، کوششی در جهت زیبندگی و جلای متن محسوب میگردد و جذابیت این بار مثبت، با لطافت و ظرافتی زیرکانه ارتباط خوانندة فهیم را با مقصود سخن برقرار میسازد. نمادها از جملة ابزارهای شناخت و بنیادیترین طریقة بیان به شمار میآیند. هر نماد، تصویری محسوس و شناختهشده و گاه ملموس است که بر معنا و حقیقتی انتزاعی در ذهن انسان تأکید دارد. زبان نمادین و رمزگونة این تصاویر در متون ادبی قابل پیگیری است و این رمزگونگی، نمادها را با آرایهها و صنایع ادبی شباهت و قرابتی خاص میبخشد.
رمز یا نماد یکی از فنون بسیار هنرمندانهای است که در فرهنگ و تمدن انسان جلوههای گسترده و متنوعی دارد و از دیرباز مورد توجه گویندگان و شاعران بزرگ زبان فارسی قرار گرفته است.
با نماد پردة خیال رنگینتر میشود؛ چرا که نماد یکی از برجستهترین انواع صور خیال است. ادبیات ایران سرشار از رمز و نشانه است. رمز یا نماد در بین تمامی گونههای ادبی، بخصوص در ادبیات عرفانی ریشهای عمیق دوانده است.
تعریف نماد
در کتب لغت و فرهنگهای فارسی چندین معنا برای نماد آمده است؛ معانیای چون «ظاهر شدن»، «نمایان گردیدن»، «اظهار و وانمود غرض» و... (فرهنگ آنندراج)
این معانی به اندازهای ناقص و مختصرند که هیچ کمکی در شناخت واژة «نماد» و «نمادگرایی» به ما نمیکنند. اگر بخواهیم اطلاعات بیشتری دربارة این واژه به دست آوریم، به ناچار باید به کلمات مترادف آن مراجعه کنیم. واژههایی چون «رمز»، «مظهر»، «نشانه»، «علامت»، «اشاره»، «سِرّ»، «ایما»، «مَثَل»، «نما»، «نمود»، «نماینده» و... اما این واژهها نیز در معنی لغوی خود کمکی به ما نمیکنند و باید به معنای اصطلاحی آنها رجوع کنیم.
محمود فتوحی در کتاب «بلاغت تصویر» دربارة نماد اینگونه میگوید: «نماد بیانگر کلیات و مفاهیم بزرگ به وسیلة موضوعات جزئی است اما این موضوعات و تصاویر جزئی چنان زنده و جاندارند که ذهن را تسخیر میکنند.» (فتوحی، 1385: 161)
«نماد بهترین تصویر ممکن برای تجسم امور نسبتاً ناشناختهای است که نمیتوان آنها را به شیوة روشنتر نشان داد.»(دلاشو، 1364، 9)
آنچه در تعریف «نماد» بیان شده، همچنان چند پهلو و ناگشوده باقی مانده است اما شناخت نمادها برای هر فرد لازم و ضروری است و به تعبیر استاد کزازی «برای آگاهی از آنچه در ناخودآگاه میگذرد، به ناچار باید زبان نمادها را دانست و از آنها راز گشود.»
تاریخچة نمادها و سمبلها
نمادها تاریخی به درازای تاریخ انسانها دارند. نقاشیها و سنگنوشتههایی که از انسانهای اولیه در غارها به یادگار مانده، نشاندهندة این مطلب است که انسانهای اولیه بسیاری از مفاهیم را به کمک نمادها به یکدیگر انتقال میدادهاند.
نمادها در طول تاریخ حضوری محسوس داشتهاند. در یونان قدیم که مهد فلاسفة بزرگ است، به نمادها و سمبلها اهمیت خاصی میدادهاند و دلیل این ادعا نظریة «مُثُل» افلاطون است. پس از این نظریه بود که نمادها وارد بحثها و درسهای فیلسوفان و دانشمندان شدند. (یونگ، 1378: 28)
اگر از دیدگاه اسلامی به نماد نگریسته شود، باید گفت که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) عدهای از مسلمانان، که عدهای از آنان شیعیان بودند، برای قرآن معانی باطنی قائل شدند و کشف این معانی را به امام معصوم اختصاص دادند. از اینجا بود که رمزها و نمادها به علوم اسلامی راه پیدا کردند. لازم به ذکر است که در خود قرآن نیز نمادها حضوری محسوس و عینی دارند. برای مثال، یوسف نماد زیبایی و مریم نماد پاکی و سکوت است.
موضوع و محتوا نمادها
ممکن است گفته شود که علت استفاده از نمادها چیست. در پاسخ به این سؤال باید گفت که نمادها به کلمات و اصطلاحات، معانی وسیعتری میبخشند و ذوق و قریحة انسان را به خود میخوانند و به انسان توانایی میبخشند تا با دیگر همنوعان خود در ارتباط باشد و از آنجا که توانایی رسیدن به برخی از حقایق را ندارد، از نمادها کمک میگیرد.
«کارل گوستاو یونگ» میگوید: «چون اشیای بیشماری در ورای فهم انسان قرار دارند، ما پیوسته اصطلاحات سمبلیک را بهکار میبریم تا مفاهیمی را نمودار سازیم که نمیتوانیم تعریف کنیم یا کاملاً بفهمیم. این یکی از دلایلی است که به موجب آن تمام ادیان، زبان و صور سمبلیک را به کار میبرند.»
تصویر نمادین نقشهای متعددی بر عهده دارد و براساس این نقشها ارزش و کارکرد آن در تفکر و ادبیات و فرهنگ مشخص میشود.
براساس نظر محمود فتوحی در کتاب «بلاغت تصویر» از جمله نقشهای مهمی که نمادها ایفا میکنند به این موارد میتوان اشاره کرد:
1. نماد، نمایشگر کل به وسیلة جزء
جستوجوی معانی بزرگ و ایدههای بنیادین و وحدت غایی جهان در امور جزئی و اشیای خُرد یکی از روشهای مکتب سمبلیسم یا نمادگرایی است که به تعبیر مولانا:
«جزوها را روی ها سوی کل است» (1/773)
2. نماد، پل ارتباطی به معانی باطن
تصویر نمادین دریچة ورود به دنیای باطن و عالم ورای عقل است. نماد حرکتدهنده است و مخاطب را به دنیای بیرون از پنج حس و جهان فراسوی تن میکشاند. از نظر مولانا زبان نمادین، نردبان آسمان است.
نردبان آسمان است این کلام
هر که از این بررود آید به بام (3/510)
3. نماد، مبدأ و سرآغاز آگاهی
تصویر نمادین جانشین معنا و مقصود نیست بلکه منشأ و سرچشمة معرفت است؛ یعنی، تأویل و معنی از خود نماد شروع میشود. هنگام تأویل اگر صورت حسّی نماد را حذف کنیم، چیزی برای جستوجو وجود ندارد.
4. نماد، القاکنندة احساس و عاطفه
درواقع، نماد وسیلهای است برای بیان مفاهیم ناگفتنی که در سایة آنها عمیقترین پیام القا میشود. القاکنندگی خاصیت نماد است. در حقیقت، نمادها احساس گنگی و گمشدگی را در ما بر میانگیزد و این درواقع، نوعی القای احساس است.
5. نماد، سازماندهندة افکار
نماد نقطهای است برای تمرکز؛ از این رو تمام تصورات پراکنده و گوناگون و حتی متناقض در اطراف آن جمع میشوند. این اندیشهها عموماً انتزاعی و ذهنیاند و با عالم خارج از ذهن و جهان حس و عقل پیوندی ندارند. تصویر نمادین آنها را در سایة خود فراهم میآورد، سازماندهی میکند و یک تصویر حسی را مظهر و منشأ آن تصورات و دریافتها میسازد. بنابراین، کار نماد تثبیت و سازماندهی ادراکات و احساسات پراکندة فردی و اجتماعی است.
تفاوت نماد با مجاز، استعاره، کنایه و تمثیل
در کتب علوم بلاغی، نامی از نماد نیامده است اما این واژه کم و بیش با مجاز، استعاره و کنایه - که از صور خیال و آرایههای ادبی به شمار میروند - در ارتباط است؛ چرا که نماد نیز مانند مجاز، استعاره و کنایه بر معنایی غیر از معنای حقیقی و ظاهری دلالت میکند اما با هر کدام از آنها تفاوتهایی دارد.
انواع نماد
سمبل یا نماد به عنوان یک اصطلاح در نزد اهل قلم تعریفهای متعددی پیدا کرده و به تبع آن، تقسیمبندیهای متنوعی نیز یافته است؛ از جمله به سمبلهای عمومی یا قراردادی و سمبلهای خصوصی تقسیم شده ولی با توجه به تعاریف گوناگونی که در کتب بلاغی ارائه شده است، تقسیمبندی زیر منطقیتر به نظر میرسد.
1. نمادهای قراردادی یا دلالتگر
به نمادهایی اطلاق میشود که دلالتگرِ یک علامت اختیاری و قراردادی هستند، در رشتههای مختلف علوم به صورت نشانهها و علامتها کاربرد دارند و اغلب محققان آنها را نشانه یا علامت مینامند نه سمبل؛ مانند نماد شیمیایی عناصر در جدول تناوب.
2. نمادهای استعاری
نمادهایی که دلالتگر یک مفهوم خاص و طبیعی هستند و به علت همبستگی و ارتباط و شاید به طور اتفاقی به چیزهای دیگر اشاره دارند؛ مانند روباه که نماد انسانهای حیلهگر و شیر که نماد انسانهای شجاع است.
3. نمادهای قدسی و اساطیری
به علامتهای قراردادی و غیرطبیعیای اطلاق میشود که به مفاهیم حقیقی، معنوی، مذهبی، آیینی و فرهنگی اشاره دارند؛ مانند صلیب که نماد مسیحیت، و اذان که نماد اسلام است.
4. نمادهای یادبودی و تلمیحی
نمادهایی که به خاطرهها یا رویدادهای تاریخی، افسانهای یا اساطیری اشاره دارند؛ مانند سیمرغ نماد حضرت حق و روح والای انسانی.
البته نمادها را از جهات دیگر نیز تقسیمبندی کردهاند؛ از قبیل؛
انواع نماد از نظر نوآوری و رواج:
الف) نمادهای ابداعی
ب) نمادهای مرسوم
انواع نماد از نظر تأثیر و نوآوری:
الف) نمادهای مرده
ب) نمادهای زنده و پویا
خاستگاه نمادها
عوامل متعددی میتوانند تجلیبخش نمادها باشند که مهمترین آنها عبارتاند از:
1. طبیعت
ارائة یک تصویر نمادین و رمزی از اشیای طبیعی، اعم از جماد و نبات و حیوان، در آثار همة شاعران و نویسندگان دیده میشود. بنابراین، طبیعت، بهترین ابزار و غنیترین منابع را برای نمادپردازی در اختیار شاعران و نویسندگان قرار میدهد.
2. آیینهای ملی و اساطیری
سرچشمة بسیاری از نمادهای ادبی، باورها و اعتقادات و اساطیر ملی و فرهنگی یک قوم است؛ مثلاً شیر و خورشید از نمادهای ملی، هدهد و سیمرغ و عنقا از نمادهای اسطورهای ادب فارسی محسوب میشوند.
3. دین و مذهب
نمادهای دینی در ادبیات فارسی شامل آن دسته از عناصری هستند که شاعر یا نویسنده از گنجینة معارف دین و مذهب خاصی گرفته و به آنها ماهیت نمادین بخشیده است. این نمادها معمولاً در میان پیروان یک آیین و مذهب پذیرفته شدهاند.
در بسیاری از موارد هم نمادها خاستگاه معینی ندارند و بیشتر تابع ذهنیات و طرز تلقی شاعر یا نویسنده است.
شیوههای پیدایش نماد
نمادها به شیوههای مختلفی در آثار ادبی نمود پیدا میکنند.
1. گاه در تکبیتهای مستقل و پراکنده و گاه در درون یک اثر ادبی حضور پیدا میکنند؛ مانند حیوانات موجود در مثنوی و در تکبیتهای صائب تبریزی.
2. گاه در قالب یک داستان یا حکایت یا قصه مطرح میشوند؛ مثل بسیاری از حکایات و قصص مثنوی معنوی که دربردارندة پیام اخلاقی و عرفانی هستند.
3. گاه کل یک اثر ساختاری نمادین و تمثیلی دارد؛ مانند کلیله و دمنه نصرالله منشی و منطقالطیر عطار.
شاعران مشهور در نمادسازی
نمادپردازی عرفانی در شعر فارسی تقریباً با سنایی رسمیت یافت. پیش از وی، تصاویر نمادین در شعر شاعران عارف کاربرد بسیار اندکی دارد. البته ریشة همین تصاویر در سنت ادبی پیش از سنایی است. بنابراین، نمادپردازی در ادبیات عرفانی به یکباره و ارتجالی در آثار سنایی یا دیگران پدید نیامده است بلکه شاعران عارف برای رمزسازی از میراث ادبی کهن بهرههای بسیار گرفتهاند.
درواقع، پیش از سنایی استفاده از تمثیلات و اشارههای نمادین در نوشتههای منثور عارفان فارسی رایج بوده اما سنایی، نخستین شاعر ایرانی است که در گسترة وسیعی به ابداع نمادهای عرفانی در شعر فارسی پرداخته است. همچنین، وی کسی است که برای اولین بار عناصر اسطورههای ایرانی را، که زمینة ملی و افسانهای داشتند، وارد ادبیات عرفانی و صوفیانه کرد.
بعد از سنایی، عطار در کتابهای مختلف خود، به ویژه منطقالطیر و مختارنامه، موفق به تدوین یک نظام نمادین منسجم شد و از رهگذر همین نظام نمادین، در میان شاعران عارف به سبکی تازه و یگانه دست یافت.
مولوی بسیاری از نمادهای شخصی عطار مانند قطره، دریا، سیمرغ، قاف، هدهد و باز را در حوزة وسیعتری در آثار خود بهکار گرفته اما پا را از حد اخذ و اقتباس فراتر نهاده است. لذا در تجربة مولوی شور عاطفی شدیدی موج میزند که در کار عطار نیست. (فتوحی، بلاغت تصویر: 1385)
نتیجهگیری
نماد از جمله ابزارهای هنری علوم بلاغی است که از سوی صاحبنظران علوم بلاغی برای بیان حقایق ناشناخته در نظر گرفته شده است. نماد یا رمز را معادل واژة فرانسوی «سمبل»1 میدانند2. به تعبیر سادهتر، سمبل یا نماد یکی از انواع صور خیال شاعرانه است که در آن یک واژه علاوه بر حفظ معنای حقیقی خود، یک یا چند معنای غیرحقیقی را نیز نمایندگی میکند.
مولوی در آثار خود بیشتر از شیوة رمز و اشاره بهره برده و با استفاده از رموز و نمادها مفاهیم و مضامین والای عرفانی را که مدنظر داشته، به صورتی ساده و همهفهم بیان کرده است.
برگرفته از : مجله ی رشد آموزش فارسی - ایرج جمشیدی و سایت های http://daneshjooqom.ir و www.psdkart.ir