مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 2410
  • بازدید دیروز : 5020
  • بازدید کل : 13104865

متن مناجات و توسل ویژه ایام محرم - متن سخنرانی و مداحی 10 شب کامل


متن مناجات و توسل ویژه ایام محرم - متن سخنرانی و مداحی 10 شب کامل

متن مناجات و توسل ویژه ایام محرم - متن سخنرانی و مداحی 10 شب کامل

 

┄┅═══••↭••═══┅┄

شب اول محرم

سلام مُحرم، سلام هلال ماه غم

سلام مُحرم،سلام نوای محتشم

 

سلام پیرهن مشکیِ عزا

سلام بانیِ بزمِ روضه ها

سلام شاهِ سر از بدن جدا

 

خدا رو شکر رسیدیم باز

زیر خیمه های ماتم

 

زنده موندیم رسیدیم

به شب اول محرم

 

{سلام شاهِ بی کفن

سلام ماهِ تشنه لب

سلام غریبِ مادرم

سلام عزیز برادرم

سلام شهیدِ بی سرم

سلام سه ساله دخترم

سلام علیِ اصغرم

سلام علیِ اکبرم

سلام به ماهِ علقمه

سلام به عشقِ فاطمه

سلام مدافعِ حرم

سلام عزیز برادرم

سلام شهیدِ بی سرم}

 

*تمام سلام ها یه طرف،سلامی که امشب میخوام از یه ناحیه و یه زاویه ی دیگه بگم،شب اولِ،شب غریبِ کوفه است،بیایید امشب مثل مسلم سلام بدیم به آقا..

یه جوری سلام داد به آقا،ابی عبدالله از توی گودال جوابش رو داد،سلامی داد که لایق جواب شد..*

 

سلام آقاجون، سلام میدم از سرِ دار

سلام آقاجون، سلام با قلب بیقرار

 

سلام، به اشک چشمای ترت

سلام، به گریه های خواهرت

 

سلام، به اون سه ساله دخترت

سلام غریب شدم فدا سرت

 

شاعر : حمید رمی

 

*یه جوری سلام بدیم که لایق شنیدن پاسخ بشیم،مسلم سفیر و نائب امام بود،خیلی ابی عبدالله رو مسلم حساب می کرد،خیلی ها مسلم رو کنار اباالفضل می بینند،فکر نکنیم مقام مسلم کم مقامی است...

یه جوری بیاییم وسط میدون امام زمان رو ما حساب کنه،یه جمله ای از یکی از شهدای کربلا نقلِ،شب عاشورا،عابس خطاب به شوذب یه جمله ای میگه،خیلی قشنگِ،به درد من و تو شب اول میخوره،هی با هم مرور کنیم،عابس به شوذب گفت: شوذب! "فَتَقَدم بين يدي ابي عبدالله حتي يحتسبك" برو خودت رو به حسین عرضه کن،برو خودت رو به حسین نشون بده،یه کاری کن حسین روت حساب کنه...

این همه سال از محرم و عاشورا میگذره،آقاجان! من خودم رو چه جوری به تو نشون بدم،چیکار کنم رو منم حساب کنی،چیکار کنم منم جدا کنی،چیکار کنم منم مثل شهدا بشم؟ تنها کاری که من تونستم انجام بدم اینه شب اول محرم اومدم تو خیمه ی عزات،اومدم سیاهیِ لشکرت بشم، اومدم برات گریه کنم،نوکرت بشم...

تو رو به مادرت فاطمه،زائر کمر خیمده ی حرمت،روی ما هم حساب کن....


 

قسمت_پایانی مناجات و توسل ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_سید مهدی میرداماد

┄┅═══••↭••═══┅┄

┄┅═══••↭••═══┅┄

شانه های زخمی اش را هیچ کس باور نداشت

بار غربت را کسی از روی دوشش برنداشت

 

*ان شاءالله هیچ وقت غریب نشی،یه جایی تنها نشی....*

 

سرسپردن در مسیر سربلندی سیره اش

جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت

 

*اسیر شد به ظاهر،اما وقتی وارد کاخ اِبن زیاد شد،نشونه ای از اسیر تو وجودش نبود،مثل شهید حججی که عکسش رو نگاه میکنی می بینی اون داعش رو به اسارت گرفته بود،عزت رو می بینی...

جانم فدای اون شهید که وارد کاخ عبیدالله ابن زیاد شد،نگاه نکرد به ابن زیاد، سلام نکرد،بهش گفت: چرا سلام نمیکنی به امیر؟ گفت: من امیری اینجا نمی بینم..گفتن: امیر عبیدالله... گفت: امیر من حسینِ، ما تو عالم یه امیر داریم...

بهش گفت: سلام کنی یا نکنی می کشمت...مسلم خندید،گفت: من آرزوم شهادتِ برا حسین،تو منو به آرزوم میرسونی...*

 

در نگاهش کوفه کوفه غربت و دلواپسی

عابر دلخسته جز تنهایی اش یاور نداشت

 

بام های خانه های مردمِ بیعت فروش

وقت استقبال از او جز سنگ و خاکستر نداشت

 

*الله اکبر،چه جوری از مسلم استقبال کردن...*

 

می چکید از مشک هاشان جرعه جرعه تشنگی

نخل هاشان میوه ای جز نیزه و خنجر نداشت

 

 

سنگ ها کمتر به پیشانی او پا میزدند

نسبتی نزدیک اگر با حضرت حیدر نداشت

 

روی گلگون و لبی پرخون و چشمانی کبود

سرنوشتی بین نامردان از این بهتر نداشت

 

* اینقدر عاشق بود مسلم،اینقدر دلداده و شیفته ی امامش بود، همه چیزش شد شبیه امامش،وقتی عاشقانه دلداه بشی،اینجوری می برنت،شهادتش هم شبیه ارباب بی کفنِ عالم شد،من دو سه شباهتش رو بگم...

خودش به شهادت رسید،فرزندانش به شهادت رسیدن،تمام طایفه اش،آل عقیل هیچکی زنده نموند،ببین چی کرد برا حسین،خودش،دو تا بچه اش،داداشاش، حتی بعضی ها نوشتن دخترش هم زیر دست و پا از بین رفت، مثل حسین شد، ارباب ما هم همه ی کِس و کارش رو داد،حتی دخترش هم شهید شد،فقط دختر مسلم دیگه از باباش چیزی ندید،سری،بدنی،پاره پاره لبی..

شباهت دوم:آب ننوشید،تشنه جون داد،مادر شهید حججی میگه:همه صحنه هارو دیدم،دیدم بچه ام رو اسیر کردن،دیدم سرش رو بریدن اما اذیت نشدم، اما یه صحنه منو اذیت کرد، میگه وقتی سوار ماشینش کردن، دوربین رفت جلو،دیدم لباش خشکِ،گفتم بچه ام تشنه است...

مسلم تا لحظه ی آخر تشنگی کشید،چند بار ظرف آب رو آوردن و بردن،مسلم هم لبش پاره شد و هم دندونش شکست،اینم یه شباهت،لحظه ی آخری گفت: دیگه آب نمیخوام، ظاهراً آقام تشنه است..." بُنیّ قتلوک ذبحوک و من الماء منعوک"

یه شباهت دیگه اش رو بگم،مسلم بالای دارالاماره نوشتن: هی نگران نگاه می کرد،بهش گفت: کجارو نگاه میکنی؟ گفت: دارم نگام میکنم ببینم بچه هام یه وقت نباشن،سر بریدنم رو نبینن،نگران بچه هاش بود، اربابش هم تو گودال هی نگاه می کرد.." تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلی رَحْلِک َ وَ بَیْتِک" حسین! کجا رو داری نگاه می کنی؟ نگاه کرد دید زینب اومده بالا تل زینبیه.....

یه شباهت دیگه سراغ دارم،یه جمله ی مقتل تو هر دو روضه تکرار شده، نمیدونم میتونم معنا کنم یا نه،عبارت اینه: " وَ ضَعُفَ فِی القِتال " یعنی دیگه ضعیف شد،دیگه نا نداشت،جون نداشت، آدم چه جوری دیگه جون نداره؟ هم تنها بود،هم تشنه بود، هم زخمی بود، نوشتن: اینقدر زدنش دیگه نا نداشت مسلم،دقیقاً این جمله تو گودال قتلگاه هم هست،" وَ ضَعُفَ فِی القِتال،فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً" اربابش حسین هم یه لحظه ضعف همه جسمش رو گرفت،دیگه نا نداشت،تشنه،گرسنه،زخمی،داغدیده،یه لحظه ایستاد استراحت کنه،چه کردن؟"فَرَماهُ رَجُلً بِحَجَرٍ" یکی گفت: نذارید حسین استراحت کنه،چه کنم؟ سنگ بارانش کردن، پیراهن عربیش رو بالا زد،حسین......

اینهارو که گفتم همه شباهت بود،یه فرقی هم داشت با اربابش،شاعر تو یه بیت گفتِ:*

دخترش با دیدنِ بازارهای کوفه گفت

خوب شد بابای من در دست انگشتر نداشت

شاعر : یوسف رحیمی

غریب گیر آوردنت...

برات بمیره مادرت...

داره می بینه خواهرت...

حسین...

ای تشنه لب حسین.....

حسین...

عشق زینب حسین....

"اللهم عجل لولیک الفرج.."

قسمت_اول _ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب دوم محرم 96_سید مهدی میرداماد

┄┅═══••↭••═══┅┄

┄┅═══••↭••═══┅┄

شبهای بی قراریِ چشمم سحر نشد

دلواپسی و غربت و اندوه سر نشد

 

آهم کشید شعله، ولی بال و پر نشد

اصلاً کسی زحال دلم با خبر نشد

 

*دلم خوش بود روز اول محرم میآی،امروز چقدر یا صاحب الزمان گفتن....*

 

فرموده ای که شرط وصالت صبوری است

وقتی زمان، زمانه‌ی هجران و دوری است

 

*ان شاءالله محرم بیشتر از امام زمان بخونیم،یکی از شعرا میگن: در عالم رؤیا باغی رو می بینه،میره درِ باغ رو میزنه،محتشم کاشانی در رو باز میکنه،محتشمی که باز این چه شورش است رو سروده و عالم رو تسخیر کرده...محتشم به این شاعر میگه: فلانی از امام زمان یه جمله بگم... فرموده اند: چرا تویِ شعراتون از من زیاد نمیگید؟چرا یادِ من نمی کنید؟...

من و تو ،توی این شبها یادِ آقای غریبمون نکنیم، کی یاد امام زمان میکنه؟...*

 

ای طلعة الرشیده‌ی من، أیها العزیز

ای غُرةَ الحمیده‌ی من، أیها العزیز

 

ای نور هر دو دیده‌ی منف أیها العزیز

خورشید من سپیده‌ی من، أیها العزیز

 

اين جمعه هم غروب شد اما نیامدی

ای آخرین سُلاله‌ی زهرا نیامدی

 

*اصلاً این جمعه یه جور دیگه منتظر شما بودم،این جمعه با همه ی جمعه ها فرق داشت، چرا؟....*

آمد محرم و غم عُظمای کربلا

خون می تراود از دلِ صحرای کربلا

 

*آخ اسم کربلا اومد،تو هم مثل من ریختی به هم،امشب شَبِشِ،نگی الان وقتش نیست،علامت مؤمن همینه،اسم ابی عبدالله دل رو زیر و رو میکنه،هر چه بادا باد...کربلا،کربلا.....کیا خیلی وقتِ نرفتن؟ کیا منتظرن اربعین بیاد برن کربلا؟...کربلا،کربلا....

 

این دل تنگم عقده ها دارد

گوئیا میلِ کربلا دارد

 

*چه ارتباطی است بین امام زمان و کربلا،که روز ظهورش نمیگه: من فرزند فاطمه ام...میگه: "اِنَّ جَدی الُحسین..." چه رمزی است که ائمه ی ما تو سختی ها و شدائد،امام زمان رو صدا می زدند،حتی هنوز به دنیا نیومده،برات نمونه بگم، پیغمبر تو غدیر،مهدی رو صدا میزنه،تو خطبه غدیر...مادرش زهرا کجا صداش زد؟علامه ی امینی میگه:پشت در اول گفت: "یا ابتاه!" بعد صدا زد:فضه! بیا...بعد هم مهدی! کجایی پسرم؟

دیگه کی صداش زد؟ دعای عرفه سیدالشهدا صداش میزنه....این ارتباط عجیبِ...زیارت ناحیه ی مقدسه رو ورق بزن،هیچ امامی از ما اینجوری سلام نداده به کربلا...

دلیلش چیه؟ اینکه امام زمان از نسل سیدالشهداست،بالاتر،اینکه همه میگن: امام زمان منتقم کربلاست...

ان شاءالله بیای،انتقام اون لحظه ای رو بگیری که عمه ات نگاه کرد دید دورش همه نامحرما حلقه زدن...یه نگاه کرد به علقمه،یا عباس!...*

 

امشب بيا و با دل خونين جگر بخوان

از ماه خون گرفته و شق القمر بخوان

 

از شام بي کسي و شب بي سحر بخوان

از روضه هاي عمه تان بيشتر بخوان

 

وقتی که چشمهای تو از غم لبالب است

آئینه‌ی غریبی و غمهای زینب است

 

 

یا این دل شکسته‌ی ما را صبور کن

یا که به خاطر دل زینب ظهور کن

 

شاعر: یوسف رحیمی

 

*بعضی شب ها هی نغمه های قدیمی یادت میاد،دلت میخواد اینارو زمزمه کنی،چی بخونیم یادِ سال های قبل؟...*

 

میون همه دل ها اَمون از دلِ زینب

اَمون از دلِ زینب.....


 

#قسمت_دوم _ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب دوم محرم 96_سید مهدی میرداماد

 

┄┅═══••↭••═══┅┄

مصیبت سیدالشهداء،اعظم ِ مصیبت هاست،بزرگ ترین مصیبت،حسینِ،کربلاست.. "مُصِیبَهٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَام"...حالا سئوال،...تو کربلا چه مصیبتی بزرگ ترین مصیبتِ؟ به اون نقل معروف که همتون شنیدید،به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، اون عالم گفت:آقا مصیبتِ گودالِ؟فرمود: نه،مصیبتِ عموتون عباسِ؟ فرمود:نه...

ابی حمزه ثمالی میگه از امام سجاد سئوال کردم،آقا! چهل ساله دارید گریه می کنید،یه جوری گریه می کنید، بعد از چهل سال که انگار پدر شما اولین شهیدِ بنی هاشم و آلِ پیغمبرِ؛فرمود: اشتباه نکن،من برا بابام گریه نمی کنم،بعد فرمود:" اِنَّ القتل لنا عادة وكرامتنا الشهادة" آقا! پس چیِ؟ فرمود: من یه سئوال دارم ازت،تا قبل از کربلا کسی دستِ ناموسِ مارو با طناب بسته بود یا نه؟ کسی تا حالا به نامحرمِ مَحرمِ ما نگاه کرده بود یا نه؟ ابی حمزه! یه سَرِ طناب به بازویِ عمه ام زینب...*

 

که جرأت کرده دستت را ببندد

که جرأت کرده بر اشکت بخندد

 

*روضه بخونم،پیاده شدن،اول خیمه ای که ابی عبدالله دستورداد تو بلندی برپا کنند خیمه ی اباالفضل بود،اول خیمه ی عباس برپا بشه،همه بدونن من عباس دارم،اما می دونست چند وقت دیگه باید عمود خیمه ی عباس رو بخوابونه،اول خیمه ای که میخوابِ،بعد دستور داد بین خیمه ی عباس،با خیمه ی خودش،خیمه ی زنهارو بزنن،بعد وسط خیمه ی زن ها،خیمه ی زینب،خیمه ی خانوم رو جوری درست کرد که مستقیم بخوره تو خیمه ی ابی عبدالله،یعنی یه لحظه هم از زینب جدا نشد،بی خود نبود صدای حسین رو شنید،مثل فردا، نه عاشورا،وقتی مثل فردا همه ی محمل ها پیاده شد،ابی عبدالله رفت تو خیمه،زینب کنار خیمه ی برادر صدای حسین رو شنید،هی زیر لب می گفت: "إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ".... داداشم داره آماده ی مرگ میشه....نوشتن صدا زد:ای کاش می مردم، این آیه رو از زبان تو نمی شنیدم،گریه کرد،بی تابی کرد،ابی عدبالله آرومش کرد،گفت:خواهرم هنوز که چیزی نشده،ببین دورت همه بچه ها و محرمات هستن،صبر کن،حالا گریه نکن"فَإنَّ البُکاءَ أمامَکُم" گریه هات هنوز مونده،آروم باش،اصلاً یه دقیقه از حسینش جدا نمی شد،هی می رفت،می اومد،میزد تو سینه می گفت: وای برادرم.....


  انتشار : ۲۱ شهریور ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 1952

برچسب های مهم

دیدگاه های کاربران (0)

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما