مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 769
  • بازدید دیروز : 2772
  • بازدید کل : 13118901

هزينه يابي مراحل عمل يا هزينه يابي مرحله اي


فهرست مطالب

 

عنوان

صفحه

هزينه يابي مراحل عمل يا هزينه يابي مرحله اي

1

روش هاي هزينه يابي اصولاً برد و نوعند

1

اصول هزينه يابي و روشهاي حسابداري صنعتي

2

موارد استفاده از هزينه يابي مرحله اي

2

مشخصات عمومي

4

هزينه هاي استاندارد در هزينه يابي مرحله اي

5

روش ها و ويژگيهاي هزينه يابي مرحله اي :

5

ويژگيهاي يك سيستم هزينه يابي مرحله اي به شرح زير است

5

جريان گردش محصول

7

گردش متوالي محصول

8

گردش موازي محصول

8

گردش انتخابي محصول

9

روش هاي حسابداري هزينه هاي مواد ، دستمزد و سربار كارخانه

10

هزينه مواد

11

هزينه دستمزد

12

سربار كارخانه

13

گزارش هزينه توليد

14

گزارش هزينه توليد هر دايره شامل اقلام زير است

15

دايره مخلوط كردن

16

معادل آحاد تكميل شده

17

بهاي تمام شده يك واحد كالاي ساخته شده

20

انتقال هزينه هاي دايره

21

ضايعات

22

ضايعات در اولين دايره

23

دايره تصفيه

23

اطلاعات و محاسبات مذكور عبارتند از

24

وقوع ضايعات در دوايري غير از دايره اول

28

بهاي تمام شده واحدهاي ضايع شده را مي توان به دو روش محاسبه كرد

28

انتقال هزينه هاي دايره تصفيه:

32

دايره تكميل و بسته بندي

34

افت و ضايعات در مراحل عمل

38

ضايعات مراحل عمل

38

اصطلاح « قراضه »

39

مطالب تکمیلی

46

هزينه‌يابي برمبناي فعاليت

48

ارزيابي متوازن

49

ارزش افزوده اقتصادي

51

نتيجه‌گيري

56

منابع

58

 

 

 

 

 

 

 

هزينه يابي مراحل عمل يا هزينه يابي مرحله اي

روش هاي هزينه يابي اصولاً برد و نوعند

1- هزينه يابي سفارش كالا

2- هزينه يابي مرحله اي

در روش هزينه يابي سفارش كار ، هر شماره كار به منزله واحد مستقلي تلقي مي شود و هزينه اوليه ( مواد و دستمزد ) و سربار ساخت آن جداگانه محاسبه و در برگ خلاصه هزينه مربوط ثبت مي شود بطوري كه هويت هر سفارش در سرتاسر دوره توليد مشخص مي ماند. در نتيجه امكان دارد كه براي مثال ، هزينه يك سفارش تكميل شده با هزينه سفارش تكميل شده ديگري كه همانند آن است تفاوت داشته باشد.

روش هزينه يابي مرحله اي ( يا هزينه يابي مراحل عمل ) باهزينه يابي سفارش كار تفاوت دارد و در مواردي به كار مي رود كه توليد به طور مداوم يا به شكل توليد عمده جريان داشته باشد و محصولات از واحدهاي مشابه با مشخصات يكسان تشكيل شده باشند كه همگي يا هر نوع از آنها از مراحل عمل مشخص و مشتركي مي گذرد و به اين جهت نمي توان تمايزي بين واحدهاي مختلف انواع محصول به منظور هزينه يابي قائل شد و هويت هر يك را جداگانه در نظر گرفت. چه هر واحد در حقيقت جزء تفكيك ناپذيري از يك مرحله عمل است. چون در روش توليد مرحله اي ، محصولات به طور مداوم در يك يا چند مرحله عمل ساخته مي شوند هزينه يابي مرحله اي را هزينه يابي پيوسته نيز ناميده اند . با كار برد اين روش ، هزينه يابي يك واحد مشخص از محصول ناممكن است و به اين جهت مي يابد يك دورة زماني مبناي احتساب هزينه قرار گيرد و جمع هزينه هاي هر دوره به جمع محصول توليد شده در همان دوره تقسيم شود تا « هزينه متوسط واحد توليد» آن دوره به دست آيد.

 

اصول هزينه يابي و روشهاي حسابداري صنعتي

مثلاً اگر هزينه هي توليد در يك دورة عمل به قرار زير باشد:

توليد در آبان ماه

000/100 واحد

مواد خام مصرفي در توليد

000/700 ريال

دستمزد مستقيم

000/300 ريال

سربار ساخت

000/250 ريال

 

هزينه متوسط توليد هر واحد محصول از تقسيم جمع هزينه هاي توليد در هر دوره به جمع تعداد محصول ساخته در آن دوره به دست مي آيد كه در مثال بالا عبارت است از :

(ريال ) 5/12 = 000/100÷ 000/250/1

به اين ترتيب به هر يك از 000/100 واحد محصول ساخته شده در اين دوره مبلغ 5/12 ريال هزينه متوسط واحد توليد تخصيص داده مي شود ، هر چند امكان دارد كه مثلاً نرخ مواد مصرفي در يك روز از روز ديگر گرانتر بوده باشد. به عبارت ديگر در هزينه يابي مراحل عمل ، فرض مي شود كه مواد خام و كار و سربازي كه در هر يك از واحدهاي محصولات مشابه به كار رفته است يكسان است و به همين جهت هزينه يابي مراحل عمل را هزينه يابي متوسط واحد توليد نيز ناميده اند.

موارد استفاده از هزينه يابي مرحله اي :

هزينه يابي مراحل عمل براي تعيين بهاي تمام شده يك محصول در هر يك از مراحل عمل يا عمليات بهره برداري در مواردي به كار مي رود كه مراحل توليدي داراي يك يا تعدادي از مشخصات زير باشند.

الف- در مواردي كه محصول يك مرحلة عمل ، ماده اوليه مرحلة عمل ديگري را تشكيل دهد.

ب- در مواردي كه در يك يا چند مرحله عمل محصولات اصلي متنوعي همزمان توليد شود كه ممكن است با محصولات فرعي همراه باشند يا نباشند.

ج- درمواردي كه طي يك يا چند مرحله عمل يا سلسله عمليات متوالي ، مواد يا محصولات توليد شده از يكديگر تشخيص داده نشود ، مانند موردي كه محصولات تكميل شده فقط از لحاط شكل ظاهر با هم تفاوت داشته باشند. به اين ترتيب هزينه يابي مراحل عمل را مي توان به سه نوع : « مراحل عمل متوالي » و « مراحل عمل متوازي » و « مراحل عمل انتخابي » تقسيم كرد.

در مراحل عمل متوالي ، محصولات به طور پي در پي از مراحل عمل مختلف عبور مي كنند و محصول تكميل شده در مراحل قبلي ، ساده اولية مراحل بعدي را تشكيل مي دهد.

در مراحل عمل متوازي ، دو يا چند محصول از دو يا چند مرحله مجزا عبور مي كنند و بالاخره در مراحل انتخابي انواع مختلف محصولات توليد مي شوند كه از بعضي مراحل مشترك و بعضي مراحل غير مشترك عبور مي كنند، مانند صنعت شيلات كه در آن ماهي تازه ، ماهي شور و ماهي دودي تهيه مي شود.

مواردي كه هزينه يابي سفارش كار يا هزينه يابي خدمات كاربرد داشته باشد. معمولاً مي توان هزينه يابي مراحل صابون سازي ، توليد مواد غذايي و صنايع تقطير و تصفيه نفت خام و غيره را نام برد .

در بيشتر موارد تعداد فرمهاي چاپي كه در روش هزينه يابي مرحله اي به كار مي رود از روش هزينه يابي سفارش كار كمتر است ، ولي تجزيه دقيقتر عمليات لازم است. مثلاً احتياجي به تسهيم دستمزد پرداختي بين شماره كارهاي متعدد نيست . چه هر دسته از كارگران به طور مداوم در يك مرحله مداوم در يك مرحله عمل يا يك دايره به خصوص مشغول كارند. همچنين مواد مستقيم به مقادير عمده ، براي مصرف در هر مرحلة عمل ، از انبار خارج مي شود نه براي مصرف در سفارش كارهاي متعدد و متنوع.

مشخصات عمومي:

در روش هزينه يابي مرحله اي كارخانه را به تعدادي دايره و مرحله عمل تقسيم مي كنند كه هر يك فقط به انجام عمل مشخصي اختصاصي دارد .

مثلاً در پالايشگاه نفت خام ، يك دايره اختصاص به تقطير و تفكيك نفت خام به تعدادي ماده نفتي عمده دارد. دايره ديگر مواد نفتي نامرغوب را به مواد نفتي مرغوب تبديل مي كند.

يك مرحله ممكن است مشتمل بر يك يا چند عمل مختلف باشد كه هر يك از آنها مرحله به خصوصي از دوره كامل توليد را تكميل مي كنند. هر مرحله عمل معمولاً زير نظر يك مسئول اداره مي شود كه ممكن است سركارگر يا سرپرست باشد.

براي هر مرحله يا دايره حساب جداگانه اي در دفتر هزينه باز مي شود كه هزينه مواد خام مصرفي و دستمزد پرداختي و سربار ساخت به آن بدهكار ، و حاصل فروش خالص محصولات فرعي و ضايعات به آن بستانكار مي شود در حالي كه محصول تكميل شده در هر مرحله ، همراه با هزينه توليد آن به مرحله بعدي منتقل مي شود و محصول تكميل شده هر مرحله به منزلة ماده اوليه ( يا ماده انتقالي ) مرحله بعدي تلقي خواهد شد. اين سلسله نقل و انتقالات تا تكيمل كالا در مرحله نهايي توليد ، همچنان ادامه خواهد يافت. در واقع حساب هزينه هر مرحله به منزلة جز يا قسمتي از يك حساب ساخت كالاست. به طوري كه هزينه توليد در مرحله عمل جداگانه نشان داده مي شود و به كمك آن مي توان بهاي واحد محصول آن مرحله عمل را محاسبه كرد.

هر نوع كمبود و ضايعات عادي در يك مرحله عمل به منزلة يك هزينه اضافي ساخت تلقي مي شود و زيان حاصل از آن در بهاي تمام شده كالاي سالم منظور مي گردد و به افزايش هزينه متوسط واحد توليد آن مرحله مي انجامد. مثلاً اگر هزينه توليد 100 واحد محصول 500/4 ريال باشد ، هزينه واحد توليد آن 45 ريال است ولي چنانچه 10 درصد ضايعات عادي توليد وجود داشته باشد هزينه واحد توليد به 50 ريال مي رسد.

ضايعات غير عادي يا ضايعات فوق العاده به بهاي عادي توليد محاسبه مي شود و مبلغ آن به يك حساب «زيان ضايعات فوق العاده» منتقل مي گردد تا زيان ناشي از بي كفايتي و اتفاقات پيش بيني نشده يا ساير عواملي كه به ايجاد ضايعات غير عادي مي انجامد روشن و مشخص شود.

هزينه هاي استاندارد در هزينه يابي مرحله اي :

در صنايعي كه كاربرد روش هزينه يابي مرحله اي مناسب است ، استفاده از هزينه هاي استاندارد داراي مزاياي زيادي است. هزينه هاي استاندارد مقياسهايي به دست مي دهد كه مي توان هزينه هاي واقعي را با آنها مقايسه كرد. تلفيق هزينه يابي استاندارد با هزينه يابي مراحل عمل مقياس بسيار مفيدي جهت سنجش كفايت عمليات بهره برداري از كارخانه و سنجش ميزان هزينه هاي توليد به مديران مؤسسه مي دهد. به اين جهت شيوه هزينه يابي استاندارد بيش از پيش مورد استفاده قرار مي گيرد.

روش ها و ويژگيهاي هزينه يابي مرحله اي :

ويژگيهاي يك سيستم هزينه يابي مرحله اي به شرح زير است:

1- به منظور گردآوري ، تلخيص و محاسبه بهاي تمام شده يك واحد كلاي ساخته شد و هزينه كل توليد از گزارش هزينه توليد استفاده مي شود.

2- هزينه هاي واقع شده در هر دايره ، به حساب كالاي در جريان ساخت همان دايره بدهكار مي گردد.

3- اطلاعات مربوط به توليد هر دايره گردآوري و سپس توسط همان دايره گزارش مي شود.

4- كالاي در جريان ساخت در پايان عمليات هر دايره به صورت معادل آحاد تكميل شده بيان مي شود.

5- جمع هزينه هايي كه به حساب هر دايره بدهكار گرديده اند بر جمع تعداد كالاهاي توليد شده در آن دايره تقسيم مي شود تا ميانگين بهاي تمام شده يك واحد كلاي ساخته شده براي يك دوره خاص تعيين گردد.

6-بهاي تمام شده واحدهايي كه طي عمليات صائع گرديده اند محاسبه و به بهاي تمام شده واحدهاي سالم توليد شده ، اضافه مي گردد.

7- بهاي تمام شده واحدهاي تكميل شده هر دايره به دايره بعد انتقال يافته و نهايتاً بهاي تمام شده كالاي تكميل شده در پايان دوره محاسبه مي شود.

سيستم هزينه يابي مرحله اي به منظور دستيابي به موارد زير طرح ريزي مي‌شود:

سيستم هزينه يابي مرحله اي به منظور دستيابي به موارد زير طرح ريزي مي‌شود:

1- گردآوري هزينه هاي مواد ، دستمزد و سرباز كارخانه هر دايره توسط همان دايره.

2- تعيين بهاي تمام شده يك واحد كالاي توليد شده در هر دايره.

3- انتقال بهاي تمام شده موجودي كالاي ساخته شده يك دايره به دايره بعد و نهايتاً به حساب انباركالاي ساخته شده.

3- تخصيص هزينه ها به موجودي كالاي در جريان ساخت پايان دوره.

در صورتيكه تعيين دقيق بهاي تمام شده يك واحد كالا و موجوديها از طريق هزينه يابي مرحله اي مورد نظر باشد ، هزينه هاي دوره بايد به كالاهاي توليد شده طي همان دوره تخصيص داده شود.

هزينه يابي از طريق دواير:

ماهيت عمليات توليدي واحدهائي كه از سيستم هزينه يابي مرحله اي استفاده مي كنند به نحوي است كه عمليات توليدي در چندين دايره انجام مي گردد. در سيستم هزينه يابي مرحله اي ، تعيين هزينه هاي مواد ، دستمزد و سربار كارخانه هر دايره ، باعث تسهيل كاربرد حسابداري سنجش مسئوليت ميگردد و هر دايره توليدي عمليات خاصي را در جهت تكميل محصولات انجام مي دهد. براي مثال ، اگر يك واحد توليدي داراي سه دايره مخلوط كردن ، تصفيه و تكميل و بسته بندي باشد ، پس از تكميل عمليات ساخت در دايره مخلوط كردن كالاهاي تكميل شده در اين دايره به دايره تصفيه منتقل مي شوند و سپس براي تكميل نهائي به دايره تكميل و بسته بندي انتقال مي يابند. كالاهائي كه ساخت آنها به پايان رسيده به انبار كالاي ساخته شده ارسال خواهند شد.

در اين سيستم ، كالاهاي ساخته شده همراه هزينه هاي مربوطه از يك دايره به دايره اي ديگر منتقل مي گردند. براي هر دايره يك حساب كالاي در جريان ساخت جداگانه در نظر گرفته مي شود و بدين ترتيب سهمي از هزينه هاي مواد، دستمزد و سر بار كارخانه كه در تكميل محصول به كار رفته است ، به حساب كالاي در جريان ساخت همان دايره بدهكار مي گردد.

هزينه يابي مرحله اي ، به منظور تعيين هزينه هاي مرحله و هزينه هاي انباشته يك واحد محصول ، با ميانگين هزينه هاي يك دوره سركار دارد. بهاي تمام شده يك واحد كالاي ساخته شده از تقسيم هزينه كل به تعداد محصولات توليد شده در عرض دوره بدست خواهد آمد. به هر حال تعيين ميزان توليد هر دايره طي دوره با توجه به درجه تكميل واحدهاي در جريان ساخت پايان دوره صورت مي گردد و ضمناً ارزشيابي واحدهاي در جريان ساخت نيز مستلزم گردآوري مبلغ كل هر يك از عوامل هزينه و تعين هزينه يك واحد محصول هر دايره دارد.

جريان گردش محصول

گردش محصول طي عمليات توليدي مي تواند به طرق مختلف صورت گيرد. در هزينه يابي مرحله اي گردش محصول مي تواند به صورت متوالي ، موازي وانتخابي انجام شود. در هر يك از حالات فوق روش هزينه يابي مشابهي مورد استفاده قرار خواهد گرفت. اشكال مختلف گردش محصول در زير ارائه مي گردد:

 

 

 

گردش متوالي محصول

در گردش متوالي محصول ، عمليات مشابهي روي هر يك از اقلام توليد شده انجام مي گيرد گردش متوالي محصول به شرح زير است:

 

 

 

 

 

 

بعد از ارسال مواد به دايره مخلوط كردن ، كار و سربار كارخانه به مواد مزبور اضافه شده و بعد از تكميل به دايره تصفيه انتقال مي يابد. در اين مرحله و يا مراحل بعدي ممكن است مواد ديگري اضافه شود و يا اينكه صرفاً با اضافه كردن كار و سربار كارخانه ( همانطور كه در شكل فوق ملاحظه مي شود ) نسبت به تكميل كالا اقدام شود. بعد از آنكه عمليات ساخت در دايره تكميل و بسته بندي با تمام رسيد ، كالاي مزبور به حساب كالاي ساخته شده منتقل و به عنوان جزئي از محصولات ساخته شده تلقي مي گردد.

گردش موازي محصول

در گردش مواري ، برخي عمليات ساخت محصول به طور همزمان انجام شده و سپس درمرحله نهائي جهت تكميل و انتقال به حساب كالاي ساخته شده با يكديگر ادغام مي گردند.

 

 

 

 

 

شكل زير جريان موازي محصول را نشان مي دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همانگونه که در بالا اشاره شد. علاوه بر دايره اول ، در ساير دواير نيز ممكن است از مواد استفاده شود.

گردش انتخابي محصول

در گردش انتخابي ، با توجه به محصول نهائي مورد انتظار ، محصول از دواير مختلفي عبور مي كند. براي مثال ، در يك كارخانه تهيه مواد پروتئيني ممكن است ارائه گوشت ماهي به بازار بدين ترتيب بهشد كه قسمتي از ماهيهاي صيد شده به منظور بسته بندي در جعبه هاي چوبي مستقيماً از دايره توزين به دايره بسته بندي ارسال شود در حاليكه قسمتي ديگر از آنها ممكن است قبل از ارسال به دايره تكميل به دايره اي كه ماهيها را دودي مي‌كند فرستاده شود و همچنين باقيمانده ماهيها ممكن است ابتدا به دايره كنسرو سازي و سپس به دايره بسته بندي ارسال شود.

انتقال هزينه ها از دايره توزين مستلزم در نظر گرفتن تسهيم هزينه هاي مشترك مي باشد.

گردن انتخابي محصول در رابطه با كارخانه تهيه مواد پروتئيني كه در بالا تشريح گرديد در شكل زير ارائه شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

روش هاي حسابداري هزينه هاي مواد ، دستمزد و سربار كارخانه

در هزينه يابي مرحله اي ، هزينه هاي مواد ، دستمزد و سربار كارخانه طبق روشهاي معمول حسابداري صنعتي در حسابهاي مربوطه گردآوري مي‌شوند. سپس اين هزينه ها بر حسب تجزيه و تحليل گرديده و از طريق ثبتهاي مناسب روزنامه به حساب دواير منظور مي شوند. در صورت استفاده از روش هزينه يابي سفارش كار و در موارديكه تعداد سفارشات دريافتي زياد مي باشد. جزئيات مربوطه به گردآوري و تجزيه و تحليل هزينه ها معمولاً بيشتر از هزينه يابي مرحله اي است.

 

هزينه مواد:

در هزينه يابي سفارش كار ، براي منظور كردن هزينه مواد به سفارشات گوناگون از برگ درخواست مواد ، استفاده مي شود. اگر در سيستم هزينه يابي مرحله اي نيز از برگ درخواست مواد استفاده شو حجم عمليات مربوط به ثبت جزئيات به ميزان قابل توجهي كاهش مي يابد ، زيرا هزينه مواد مصرفي به جاي منظور شدن به حساب سفارشات ، به حساب دواير مصرف كننده مواد كه تعداد آنها معمولاً كمتر از تعداد سفارشاتي است كه در يك تاريخ معين در جريان ساخت است ، منظور مي شود در اكثر موارد كليه مواد لازم جهت توليد كالا در اولين دايره توليدي مصرف مي گردد و در دواير بعد فقط كار و سربار به آن اضافه مي شود. در صورتيكه يكي از دواير توليدي (غير از دايره اول ) جهت انجام عمليات خاصي ، تقاضا ي مواد نمايد ، هزينه اينگونه مواد به حساب دايره درخواست كننده منظور خواهد شد.

به منظور كنترل مواد ، ممكن است استفاده از برگهاي درخواست مواد كه قيمت گذاري جداگانه آنها همواره ضروري نيست ، مطلوب باشد ، هزينه مواد مصرف شده مي تواند از طريق اضافه نمودن خريدهاي مواد طي دوره به موجودي ابتدائي دوره و سپس كسر موجودي پايان دوره از آن ، تعيين شود، روش ديگر تعيين هزينه مواد مصرف شده ، استفاده از گزارشات مصرف مواد مي باشد كه بيانگر مقدار مواد به كار برده شده توسط دواير مختلف است . هزينه ها يا مقادير مواد منظور شده به حساب دواير با استفاده از چنين روشي ممكن است بر مبناي فرمول و يا روشهاي تسهيم محاسبه گردد.

فرمولهاي مورد استفاده ، نوع و مقادير مواد مورد نياز محصولات مختلف را مشخص مي كند. روشهاي مزبور ، خصوصاً هنگاميكه بيش از يك محصول توسط يك دايره توليدي ساخته مي شود. مورد استفاده صنايع شيميايي و داروئي قرار ميگيرد. غالباً مواد مصرف شده توسط يك دايره توليدي بايد با توجه به مباني برآوردي مختلف ، بين محصولات گوناگون تسهيم شود.

محاسبه هزينه مواد بر اساس هر يك از روشهاي فوق ، معمولاً مستلزم انجام ثبت زير در دفتر روزنامه است:

 

كالاي در جريان ساخت – دايره مخلوط كردن

500/24

كنترل مواد

500 /24

 

هزينه دستمزد:

در هزينه يابي مرحله اي ، هزينه دستمزد به حساب كالاي در جريان ساخت دواير مربوطه منظور مي گردد كه اين امر موجب حذف كارهاي دفتري مربوط به گردآوري هزينه دستمزد هر سفارش خواهد شد. در هزينه يابي مرحله اي به جاي كارتهاي اوقات كار مربوطه به هر سفارش از كارتهاي ساعت استفاده مي شود.

پس از تسهيم هزينه دستمزد به دواير ، ثبت زير در دفتر روزنامه انجام مي گردد.

كالاي در جريان ساخت – دايره مخلوط كردن

140/29

كالاي در جريان ساخت – دايره تصفيه

310/37

كالاي در جريان ساخت – دايره تكميل و بسته بندي

400/32

كنترل هزينه هاي توزيع و فروش

600/16

كنترل هزينه هاي اداري

550/4

كنترل حقوق و دستمزد

000/120

 

 

 

سربار كارخانه :

در هزينه يابي مرحله اي همانند هزينه يابي سفارش كار ، گردآوري هزينه هاي سربار كارخانه ترجيحاً از طريق حساب كنترل سربار كارخانه انجام مي‌گردد.

ولي در پاره اي موارد ، در سيستمهاي مختلف هزينه يابي سفارش كار و مرحله اي به جاي به كارگيري نرخهاي جذب سربار ، از هزينه هاي واقعي سربار استفاده مي شود.

استفاده از سربار واقعي كارخانه زماني مقدور است كه ميزان توليد محصولات در هر دوره نسبتاً ثابت باشد.

كه در اين حالت سربار كارخانه از ماهي به ماه به بعد تقريباً بدون تغيير خواهد ماند. ولي در صورت وجود يكي از شرايط زير ، استفاده از نرخهاي از پيش تعيين شده سربار ، ضروري است:

1- در صورتيكه ميزان توليد از يك دوره به دوره بعد كم و بيش ثابت نباشد.

2- در صورتيكه هزينه سربار كارخانه ، خصوصاً هزينه سربار ثابت ، قسمت عمده اي از كل هزينه هاي ساخت را تشكيل دهد.

در موارديكه هزينه هاي ماهانه سربار واقعي كارخانه به علت نوسانات توليد از يك ماه به ماه ديگر مساوي نباشد. سربار كارخانه بايد با استفاده از نرخهاي از پيش تعيين شده ، به اين دليل كه محصولات توليد شده سهم مناسبي از هزينه هاي سربار كارخانه را دريافت دارند ، جذب گردد.

به همين ترتيب در صورتيكه سربار كارخانه خصوصاً هزينه سربار ثابت – قسمت عمده اي از كل هزينه ها را تشكيل دهد. تسهيم سربار كارخانه بر مبناي توليد عادي و با استفاده از نرخهاي از پيش تعيين شده مطلوب خواهد بود. بعلاوه به منظور بهبود كنترل هزينه ها و تسهيل تجزيه و تحليل آنها ، استفاده از نرخهاي از پيش تعيين شده قوياً توصيه مي شود.

قبل از آنكه هزينه هاي سربار كارخانه هر دايره توليدي ، از طريق حساب كالاي در جريان ساخت همان دايره ، به حساب دايره مزبور منظور گردد. هزينه هاي واقعي بايد در حسابي تحت عنوان « كنترل سربار كارخانه» گردآوري شود. هنگام وقوع هزينه ها ثبت زير در دفتر روزنامه به عمل آيد:

كنترل سربار كارخانه

××××××

استهلاك انباشته – ماشين آلات

××××××

حسابهاي پرداختي

××××××

پيش پرداختها

××××××

 

حساب كنترل سربار كارخانه ، غالباً مبتني بر دفتر معين و كارتهاي تجزيه و تحليل هزينه هاي هر دايره آنست و كليه هزينه هاي سربار واقعي در آنها ثبت مي گردد. هزينه هاي دواير خدماتي نيز به همين ترتيب نگاهداري شده و متعاقباً به دواير توليدي تسهيم مي گردند. در پايان هر دوره، كليه هزينه هاي سربار ثبت شده در كارتهاي تجزيه و تحليل هزينه هر دايره با يكديگر جمع مي گردد. جمع مزبور كه شامل هزينه هاي تسهيم شده دواير خدماتي نيز مي باشد معرف هزينه هاي سربار منظور شده به حساب هر دايره است. حساب كالاي در جريان ساخت با هزينه هاي سربار واقعي يا هزينه هاي سربار جذب شده ( نرخ جذب سربار × ميزان واقعي مبناي انتخابي مثلاًً تعداد ساعات واقعي كار مستقيم ) هر دايره بدهكار مي گردد.

ثبت مزبور به شرح زير در دفتر روزنامه انجام مي شود:

كالاي در جريان ساخت – دايره مخلوط كردن

200/28

كالاي در جريان ساخت – دايره تصفيه

800/2

كالاي در جريان ساخت – دايره تكميل و بسته بندي

800/19

كنترل سربار كارخانه

800/80

گزارش هزينه توليد:

كليه هزينه هاي قابل تسهيم به هر دايره ، در گزارش هزينه توليد آن دايره به ثبت مي رسد. گزارش هزينه تولد تنها به عنوان منبع ثبتهاي روزنامه مورد استفاده قرار نمي گردد بلكه به عنوان آسانترين وسيله براي ارائه و انتقال هزينه هاي انباشته طي ماه نيز به كار گرفته مي شود. گزارشاتي كه فقط حاوي هزينه هاي مواد. دستمزد و سربار كارخانه باشد. نمي تواند به عنوان ابزاري مفيد جهت كنترل هزينه ها تلقي گردد.

جمع ارقام به تنهايي مفهوم چنداني ندارد، بلكه اين جزئيات است كه مي توان كنترل هزينه ها را به نحو مؤثر ممكن سازد.

گزارش هزينه توليد هر دايره شامل اقلام زير است:

1- جمع هزينه هاي انتقالي به دايره ، شامل هزينه كل و بهاي تمام شده يك واحد محصول.

2- هزينه مواد ، دستمزد و سربار كارخانه اضافه شده در آن دايره .

3- هزينه هاي اضافه شده به بهاي تمام شده يك واحد محصول انتقالي به دايره.

4- جمع هزينه ها شامل هزينه كل و بهاي تمام شده يك واحد محصول تا پايان عمليات دايره.

5- بهاي تمام شده موجودي كالاي در جريان ساخت ابتدا و انتهاي دوره.

6- هزينه هاي انتقالي به دايره بعد يا به حساب كالاي ساخته شده.

قسمتي از گزارش هزينه توليد اختصاص به « جدول مقداري توليد » دارد كه بيانگر مقدار واحدهاي دريافتي از دايره قبل و همچنين مقدار واحدهاي انتقالي به دايره بعد مي باشد. اطلاعات مندرج در « جدول مقداري توليد» جهت محاسبه هزينه هاي اضافه شده توسط دايره به بهاي تمام شده يك واحد محصول انتفاعي از دايره قبل ، بهاي تمام شده كالاي در جريان ساخت پايان دوره و بهاي تمام شده محصولات انتقالي به دايره بعد ، مورد استفاده قرار مي گيرد.

گزارش هزينه توليد ممكن است شامل جزئيات هزينه ها و يا شامل اعداد و ارقام كلي باشد.

در حالت اول : هر نوع ماده خام مصرف شده ، هر نوع عمليات انجام شده و همچنين اقلام سربار كارخانه به تفكيك نمايش داده مي شود.

در حالت دوم : ( كه در اين مبحث مورد بررسي قرار ميگيرد)

فقط جمع هزينه مواد دستمزد و سربار كارخانه در گزارش هزينه توليد منعكس و همچنين سهم هر يك از عوامل هزينه در بهاي تمام شده يك واحد كالاي ساخته شده مشخص مي گردد.

معمولاً قسمت مربوط به هزينه، در گزارش هزينه توليد ، خود به دو بخش تفكيك مي گردد، يك بخش نشانگر هزينه هايي است كه در آن دايره به خصوص واقع گرديده اند منجمله هزينه هاي دايره و جمع كل هزينه ها و هزينه يك واحد كالاي ساخته شده و بخش ديگر نمايشگر نحوه تخصيص اينگونه هزينه ها مي باشد.

گزارشات تهيه شده توسط يك كارخانه سازنده محصولات شيميايي كه براي ساخت تنها محصول خود از سه دايره توليدي ( مخلوط كردن ، تصفيه و تكميل و بسته بندي ) استفاده مي كند، مورد بررسي قرار مي گيرد تا جزئيات مربوط به تهيه گزارش هزينه توليد تشريح گردد.

دايره مخلوط كردن:

جزئيات مورد نياز براي تكميل گزارش هزينه توليد دايره مخلوط كردن كه اولين دايره توليدي در كارخانه سازنده محصولات شيميايي است.

همانطور كه جدول مقداري گزارش هزينه توليد نشان مي دهد دايره مخلوط كردن توليد 000/50 واحد محصول را در اين دوره آغاز نموده است. كالاهاي ساخته شده توسط هر دايره مي تواند بر حسب تعداد ، كيلوگرم ، متر ، ليتر و غيره اندازه گيري مي شود. بايد توجه داشت چنانچه براي مثال ، مواد ارسالي به دايره بر حسب كيلوگرم بيان گردد و كالاهاي ساخته شده اين دايره بر حسب ليتر گزارش شود. در اين صورت واحد اندازه گيري مورد استفاده در جدول مقداري توليد بايد بر حسب واحد اندازه گيري كالاهاي ساخته شده (ليتر) بيان گردد.

جدول مقداري گزارش دايره مخلوط كردن نشان مي دهد كه از 000/50 واحدي كه اين دايره مسئوليت ساخت آنرا بعهده گرفته ، 000/45 واحد به دايره بعد ( دايره تصفيه ) منتقل شده و كالاهاي در جريان ساخت پايان دوره در اين دايره 000/4 واحد بوده و 000/1 واحد نيز طي عمليات توليدي اين دايره ضايع گرديده است.

معادل آحاد تكميل شده :

هزينه هاي مواد ، دستمزد و سربار كارخانه به ترتيب از طريق تجزيه و تحليل برگهاي درخواست مواد ، خلاصه ليستهاي حقوق و دستمزد و كارتهاي تجزيه و تحليل هزينه هاي سربار هر دايره مشخص شده و به حساب دايره مربوطه منظور مي شود ، طبق گزارش هزينه توليد دايره مخلوط كردن ، بهاي تمام شده يك واحد كالاي ساخته شد بالغ بر 72/1 ريال مي باشد ( هزينه مواد 50/0 ريال ، هزينه دستمزد 62/0 ريال و هزينه سربار كارخانه 60/0 ريال مي باشد)

محاسبه بهاي تمام شده يك واحد كالاي ساخته شده هر دايره نياز به تجزيه و تحليل كالاي در جريان ساخت پايان دوره جهت تعيين درجه تكميل اينگونه موجوديها دارد ، تجزيه و تحليلهاي فوق معمولاً توسط سرپرستان دواير با استفاده از فرمولهاي از پيش تعيين شده ، صورت مي گيرد.

در توليد 000/4 واحد موجودي كالاي در جريان ساخت پايان دوره ، سه عامل مواد ، كار و سربار كارخانه به كار رفته است ولي فرآيند توليد در خصوص واحدهاي مزبور تكميل نشده است،به منظور تسهيم معقول هزينه ها به واحدهاي انتقالي به دايره بعد و واحدهاي در جريان ساخت پايان دوره، لازم است كه واحدهاي در جريان ساخت بر حسب معادل آحاد تكميل شده بيان گردند. در دايره مخلوط كردن تعداد000/4 واحد كالاي در جريان ساخت صد در صد مواد لازم را دريافت كرده اما از نظر دستمزد و سربار كارخانه ، هنوز به درجه تكميل نرسيده اند.

براي تعين معادل آحاد تكميل شده دوره معادل آحاد تكميل شده كالاي در جريان ساخت پايان دوره به تعداد كالاي ساخته شده آن دوره اضافه مي‌شود.معادل آحاد تكميل شده بيانگر تعداد واحدهايي است كه براي آنها مواد، دستمزد و سربار كارخانه به ميزان كافي طي دوره صرف گرديده است.

براي تعيين بهاي تمام شده يك واحد كالاي ساخته شده ، هزينه هاي مواد، كار و سربار كارخانه به تفكيك بر معادل آحاد مربوطه تقسيم مي گردد. به عبارت ديگر هزينه مواد به معادل آحاد تكميل شده از نظر مواد هزينه دستمزد ، به معادل آحاد تكميل شده از نظر دستمزد و هزينه سربار كارخانه به معادل آحاد تكميل شده از نظر سربار كارخانه تقسيم مي شود.

در بسياري از صنايع كه از هزينه يابي مرحله اي استفاده مي شود، كليه مواد مورد نياز در اولين دايره توليدي مصرف مي گردد. در اين مبحث نيز فرض بر اعمال چنين روشي است. مگر آنكه خلاف اين موضوع تصريح شود.

بنابراين 000/4 واحد كالاي در جريان ساخت پايان دوره از لحاظ مواد 100% تكميل مي باشد.

 

 

 

طبق بررسيهاي انجام شده توسط سرپرستان دايره مخلوط كردن ، كالاي در جريان ساخت پايان دوره از نظر كار و سربار 50% مي باشد. بنابراين موجودي كالاي در جريان ساخت پايان دوره از محافظ مواد معادل 000/4 واحد و از لحاظ كار و سربار معادل 000/2 واحد كالاي ساخته شده مي باشد.

كارخانه سازنده محصولات شيمايي

دايره مخلوط كردن

گزارش هزينه توليد براي فروردين ماه 1 × 13

جدول مقداري توليد

واحد

واحد

واحدهائي كه طي دوره اقدام به توليد آنها شده است.

000/50

واحدهاي انتقالي به دايره بعد

كالاي در جريان ساخت(مواد 100% كار و سربار 50% تكميل)

000/45

000/4

000/1

 
 
 

هزينه كل – ريال

هزينه يك واحد – ريال

هزينه منظور شده به حساب دايره

هزينه هاي اضافه شده در اين دايره

مواد

500/24

50/0

دستمزد

140/29

62/0

سربار كارخانه ص

200/28

840/81

60/0

72/1

نحوه تخصيص هزينه هاي دايره

انتقالي به دايره بعد ( 72/1 × 000/45)

 

400/77

كالاي در جريان ساخت پايان دوره :

   

مواد

(5/0 × 000/4)

000/2

دستمزد

240/1

سربار كارخانه

200/1

ساير محاسبات

 

440/4

معادل آحاد تكميل شده

 

840/81

مواد – واحد

000/49=000/4+000/45

 

دستمزد دو سربار كارخانه – واحد

000/47=+ 000/45

 

محاسبه هزينه مواد ، دستمزد و سربار كارخانه يك واحد:

   

مواد – ريال

50/0=

 

دستمزد – ريال

 

سربار كارخانه – ريال

 

 

بهاي تمام شده يك واحد كالاي ساخته شده :

گزارش هزينه توليد هر دايره بهاي تمام شده واحدهاي انتقالي از آن دايره به دايره بعد نشان مي دهد. بهاي تمام شده يك واحد كالاي ساخته شده در آخرين دايره بيانگر بهاي تمام شده يك واحد كالاي تكميل شده براي دوره مربوطه است.

گزارش هزينه توليد دايره مخلوط كردن نمايشگر هزينه مواد به مبلغ 500/24 ريال ، هزينه دستمزد به مبلغ 140/29 ريال و هزينه سربار كارخانه به مبلغ 200/28 ريال مي باشد هزينه مواد به مبلغ 500/24 ريال براي تكميل كردن 000/49 واحد كافي مي باشد ( 000/45 واحد انتقالي به دايره بعد و 000/4 واحد كالاي در جريان ساخت كه از نظر مواد 100% تكميل مي باشد).

طبق محسابات انجام شده در صفحة 13 هزينه مواد به كار رفته در يك واحد كالاي ساخته شده 50/0 ريال مي باشد.. عملياتي مشابه آنچه كه در فوق ذكر شد بايد جهت تعيين هزينه دستمزد و سربار كارخانه به كار رفته در يك واحد كالاي ساخته شده صورت گيرد. بنابراين 000/2 واحد ، معادل آحاد تكميل شده كالاي در جريان ساخت ، با 000/45 واحد كالاي تكميل شده انتقالي جمع مي گردد

و سپس هزينه دستمزد و سربار كارخانه به ترتيب بر 000/47 واحد تقسيم مي شود. يعني ترتيب بهاي تمام شده يك واحد كالاي ساخته شده در دايره مخلوط كردن بالغ بر 72/1 ريال خواهد شد(50/0 ريال مواد ، 62/0 ريال دستمزد و 60/0 ريال سربار كارخانه ) مبلغ 72/1 ريال هزينه اي است كه دايره مخلوط كردن براي توليد يك واحد كالا متحمل مي شود. از آنجائيكه كالاهاي در جريان ساخت پايان دوره از لحاظ مواد دستمزد و سربار كارخانه در درجات مختلف تكميل قرار دارند ، لذا نمي توان بهاي تمام شده يك واحد كالاي ساخته شده ( 72/1 ريال ) را از طريق تقسيم 840/81 ريال بر يك عدد به عنوان معادل آحاد تكميل شده بدست آورد.

انتقال هزينه هاي دايره :

در گزارش هزينه توليد دايره مخلوط كردن ، قسمتي تحت عنوان « هزينه هاي منظور شده به حساب دايره » وجود دارد كه جمع هزينه هاي دايره را به مبلغ 840/81 ريال نشان مي دهد.

قسمت بعدي گزارش ، هزينه هاي انتقالي مربوط به 000/45 واحد كالاي ساخته شده و انتقالي به دايره بعد را به مبلغ 400/77 ريال ( 72/1 × 000/45 ) نشان مي دهد ، مبلغ 440/4 ريال ( 400/77-840/81) بيانگر بهاي تمام شده كالاي در جريان ساخت پايان دوره مي باشد.

رقم موجودي كالاي در جريان ساخت پايان دوره بايد به تفكيك عوامل تشكيل دهنده آن يعني مواد ، كار و سربار كارخانه نشان داده شود. هر يك از اين عوامل به آساني قابل محاسبه مي باشد. هزينه مواد در جريان ساخت از حاصل ضرب تعداد كالاهاي در جريان ساخت ( 000/4 واحد ) و هزينه مواد مصرف شده در توليد يك واحد ( 50/0 ريال ) بدست مي آيد(50/0 × 000/4 )، هزينه كار و سربار كارخانه در جريان ساخت نيز به همين ترتيب محاسبه مي گردد با اين تفاوت كه تعداد 000/4 واحد كالاي در جريان ساخت پايان دوره از نظر دستمزد و سربار كارخانه فقط 50% تكميل گرديده است.

بنابراين هزينه دستمزد در جريان ساخت 240/1 ريال ( 62/0 × 000/2) و هزينه سربار كارخانه د رجريان ساخت 200/1 ريال ( 60/0 × 000/2) مي‌باشد.

ضايعات:

مراحل عمل مداوم و پيوسته ، امكان وقوع ضايعاتي از قبيل تبخير ، آب رفتگي و صدمه ديدن را افزايش مي دهد مديريت واحد تجاري علاوه بر دريافت اطلاعاتي در مورد تعداد كالاهاي ساخته شده ، در جريان ساخت و ضايعات ، مايل به دريافت گزارشات مستمر مربوط به مقايسه نتايج واقعي و پيش بيني شده نيز مي باشد، از جمله اطلاعاتي كه در اينگونه گزارشات ضميمه مي گردد مقايسه محصولاتي كه توليد آنها در دايره مورد نظر آغاز گرديده با مقادير گزارش شده به عنوان واحدهاي ساخته شده و ضايعات مي باشد، يكي از روشهاي مورد استفاده براي انجام اين مقايسه ، تعيين بازده توليد است.

 

 

اين «بازده » به ترتيب زير محاسبه مي شود:

 

 

 

نرخ بازده كه بدين ترتيب محاسبه مي شود يكي از ابزارهاي مهم كنترل مصرف مواد است.

بازده هاي پايين تر از حد عادي ، مقياسهاي سنجش عدم كارآئي بوده و در پاره اي از اوقات جهت محاسبه واحدهاي ضايع شده مورد استفاده قرار مي گيرد.

اندازه گيري صحيح كالاهاي تكميل شده و تعيين دقيق ضايعات بطور غير قابل انكاري با روشهاي كنترل كيفيت در ارتباط مي باشد. براي محاسبه بهاي تمام شده كالاهاي ساخته غالباً از اطلاعات ارسالي توسط قيمت كنترل كيفيت استفاده مي شود.

ضايعات در اولين دايره:

از آنجائيكه واحدهاي ضايع شده باعث كاهش تعداد كالاهاي توليد شده مي‌شود.

بنابراين هزينه كل ، روي تعداد كالاهاي كمتري سرشكن شد كه اين موضوع به نوبه خود باعث افزايش بهاي تمام شده يك واحد كالاي ساخته شده مي گردد. بنابراين ضايعات دايره مخلوط كردن به ميزان 000/1 واحد موجب افزايش هزينه هاي مواد ، دستمزد و سربار كارخانه به كار رفته در توليد واحد كالاي ساخته شده مي گردد. در صورت عم وقوع ضايعات در دايره مخلوط كردن ،معادل آحاد تكميل شده براي مواد خام 000/50 واحد و براي كار و سربار كارخانه 000/48 واحد مي بود و نتيجتاً هزينه

مواد به كار رفته در توليد يك واحد، به جاي 50/0 ريال ، مبلغ 49/0 ريال وهزينه دستمزد 62/0 ريال ، مبلغ 607/0 ريال و هزينه سربار كارخانه به جاي 60/0 ريال ، مبلغ 588/0 ريال مي گرديد. ضايعات دايره مخلوط كردن صرفاً موجب افزايش بهاي تمام شده واحدهاي سالم باقي مانده مي شود.

 

دايره تصفيه :

دايره مخلوط كردن 000/45 واحد كالا را براي انجام ساير عمليات توليدي ، به دايره تصفيه منتقل كرده است و قبل از انتقال اين واحدها به دايره تكميل وبسته بندي ( سومين دايره توليدي)، در دايره تصفيه مقداري كار و سربار خانه جهت كاملتر نمودن آنها صرف مي گردد. هزينه هاي انجام شده در دايره تصفيه باعث افزايش بهاي تمام شده يك واحد كالاي ساخته شده دايره و همچنين باعث افزايش بهاي تمام شده يك واحد كالاي ساخته شده بطور كلي مي شود.

گزارش هزينه توليد دايره تصفيه كه اما در صفحه 18 ارائه شده است. در چند مورد با گزارش هزينه توليد دايره مخلوط كردن اختلاف دارد. از آنجائيكه گزارش هزينه توليد دايره تصفيه مستلزم انجام تصفيه مستلزم انجام محاسبات و انعكاس اطلاعاتي بيشتري است لذا در گزارش هزينه توليد اين دايره فضاي مناسبي براي اين منظور در نظر گرفته شده است.

اطلاعات و محاسبات مذكور عبارتند از:

(1) هزينه هاي انتقاي از دايره قبل

(2) تعديل بهاي تمام شده يك واحد كالاي ساخته شده داير قبل به خاطر واحدهاي ضايع شده طي عمليات دايره تصفيه

(3) محاسبه سهمي از هزينه هاي انتقالي دايره قبل كه بايد در بهاي تمام شده موجودي كالاي در جريان ساخت پايان اين دوره اين دايره منظور گردد.

جدول مقداري گزارش هزينه توليد دايره تصفيه ، وضعيت 000/45 واحد محصول دريافتي از دايره قبل را به شرح زير نشان مي دهد:

الف ) 000/40 واحد انتقالي به دايره تكميل و بسته بندي

ب) 000/3 واحد كالاي در جريان ساخت پايان دوره

ج) 000/2 واحد ضايعات طي عمليات

تجزيه و تحليل كالاهاي در جريان ساخت پايان دوره در اين دايره نشان مي دهد كه كالاي مزبور از نظر كار و سربار ، تكميل است. هزينه دستمزد و سربار كارخانه براي تكميل يك واحد در دايره تصفيه به ترتيب 91/0 و 80/0 ريال مي باشد. به عبارت ديگر مبلغ 310/37 ريال هزينه دستمزد براي تكميل 000/40 واحد كالاي ساخته شده و همچنين معادل تكميل 000/1 واحد از 000/3 واحد كالاي در جريان ساخت پايان دوره پرداخت گرديده است. بنابراين معادل آحاد تكميل شده از نظر دستمزد000/41 واحد ( 000/1+000/40) مي باشد

و بدين ترتيب هزينه دستمزد معادل هر واحد كالاي ساخته شده به مبلغ 91/0 ريال و هزينه سربار كارخانه معادل هر واحد كالاي ساخته شده به مبلغ 80/0 ريال محاسبه مي گردد.

دايره تصفيه علاوه بر مسئوليت محاسبه هزينه هاي دستمزد و سربار كارخانه صرف شده در دايره خود ، مسئوليت هزينه هاي انتقالي از دايره قبل زا نيز به عهده دارد. در گزارش هزينه توليد دايره تصفيه ، هزينه هاي انتقالي از دايره مخلوط كردن ، تحت عنوان « هزينه هاي انتقالي از دايره قبل » و بلافاصله قبل از عنوان « هزينه هاي اضافه شده در اين دايره » درج مي گردد. هزينه هاي انتقالي به دايره تصفيه 400/77 ريال مي باشد كه هنگام انتقال آنها به دايره تصفيه ، ثبت زير در دفتر روزنامه به عمل مي‌آيد.

كالاي در جريان ساخت – دايره تصفيه

400/77

كالاي در جريان ساخت- دايره مخلوط كردن

400 /77

حساب كالاي در جريان ساخت دايره تصفيه بابت هزينه هاي انتقالي از دايره مخلوط كردن به مبلغ 400/77 ريال و همچنين هزينه دستمزد و سربار كارخانه واقع شده در دايره تصفيه به مبلغ 110/70 ريال ، بدهكار مي گردد.

انتشار : ۶ آبان ۱۳۹۵

برچسب های مهم

هزینه یابی در موسسات آموزشی


هزینه یابی در موسسات آموزشی 

چکیده

در آستانه قرن 21،مؤسسه‌های آموزشی با وجود درآمدهای اندک و هزینه‌های روزافزون، افزایش ثبت نام دانشجویان،و درعین‌حال،ارتقای کیفیت آموزش،با چالش در زمینهء ادارهء دانشگاهها مواجه‌اند.

برخی از دانشگاه ها و دانشکده‌ها،با به‌کارگیری مدیریت سنجش مسئولیت یا رویکردهای‌ «هزینه‌یابی مبتنی بر فعالیت».با چالش مذکور برخورد می‌کنند.در این مقاله،به طور اجمالی روش هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت که رویکردی نوین و کارا در زمینهء تخصیص‌ هزینه به شمار می‌آید،معرفی شده است.با استفاده از این رویکرد،به تعیین چگونگی‌ صرف زمان در کارکردهای هرحوزه فعالیت و تخصیص بودجه بر اساس فعالیتهای صورت‌ گرفته در بخش آموزش عالی،پرداخته شده است و بر این اساس،هزینه‌ها و وجوه بودجه به‌ شش حوزهء وسیع فعالیت تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از:آموزش،پژوهش،خدمات عمومی، پشتیبانی آموزشی،خدمات دانشجویی و امور اداری.

 

کلیدواژه‌ها:

هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت،آموزش عالی،موضوع هزینه،مخزن هزینه، محرک هزینه.

 

مقدمه

از اوایل دهه 80،شرکتهای آمریکایی با رشد اقتصادی کند،هزینه‌های روزافزون و رقبای نوظهور بین المللی مواجه شدند.برخی از آنها برای مقابله با این وضعیت‌ دشوار،یک فرایند بازسازی را آغاز کردند که شامل«هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت» و نیز مدیریت بر مبنای فعالیت بود.رویکرد هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت،ه تحلیل‌ هزینه‌ها در کلیهء سطوح فعالیت،به جای یک سطح واحد می‌پردازد.این فرایند بازسازی به افزایش بهره‌وری و نیز تثبیت یا کاهش هزینه‌ها منجر می‌شود. [ Mahony,1997 ].از آن جا که آموزش عالی نیز با مشکلی مشابه روبه‌رو بود، به استفاده از رویکرد هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت برای دانشکده‌ها و دانشگاهها روی‌ آورد.از جهتی می‌توان گفت که دانشگاهها با رجوع به مفاهیم تعیین فعالیتها و هزینه‌ها و مهندسی مجدد مفاهیم و فرایندها،به طور مؤثری می‌توانند به برنامه‌ریزی‌ و اداره بودجهء خود بپردازند.

دانشگاهها می‌توانند از سیستمهای نوین حسابداری که تمیزدهنده هزاران حساب‌ است،استفاده کنند،اما مدیران و دانشکده‌ها اغلب با کمبود اطلاعات در خصوص‌ هزینهء برنامه‌ها و فعالیتهای موظف مواجه‌اند.این سیستمها بر اساس نوعی از حسابداری که با ایجاد اطلاعات برای اخذ تصمیم کار می‌کنند،شکل گرفته‌اند. هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت،در مقایسه با سیستمهای حسابداری سنتی این مزیت را دارد که تخصیص هزینه‌های اضافی به فعالیتها و برنامه‌ها در آن،بیشتر بازتاب‌ عواملی است که در کار،تأثیرگذاری واقعی دارند.

با وجود آن‌که هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت در سازمانهای دولتی و غیر انتفاعی‌ بیشتر به کار می‌رود،اما اغلب برای فرایندهای تکراری-به‌جای فعالیتهای هزینه‌بر -کاربرد دارد.کاربرد الگوهای هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت در یک دانشگاه،از آن‌ جهت که توجه همگان به هزینه‌های کلیدی دانشگاهها،هم‌چون افزایش دوره‌ها یا برنامه‌های جدید در سطوح متفاوت معطوف است،اهمیت دارد.به‌کارگیری این‌ سیستم در تخصیص هزینه‌ها،ممکن است در ابتدا مشکل و زمان‌بر باشد.اما همان گونه که در مطالعهء موردی این مقاله خواهیم دید،درسهایی به ما می‌آموزد که‌ نه‌تنها برای دانشگاهها،بلکه برای سایر سازمانهای دولتی و غیر انتفاعی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد.

 

 

ادبیات موضوع

از جولای 1997،تعداد بسیار کمی از دانشکده‌ها و دانشگاهها در مدیریت مالی خود از رویکرد هزینه‌یابی مبتنی بر فعالیت استفاده کرده‌اند.اصولا در صنعت خدمات، کاربرد این روش،کمتر از اشتیاق برای استفاده از آن بوده است.بااین‌حال،در انگلستان چند دانشگاه برای اولین بار به استفاده از آن پرداختند.آنها دریافتند که‌ کاربرد این روش،در مدیریت مالی دشوارتر،و تخصیص منابع در این سیستم، مؤثرتر از سیستم سنتی است‌[ Gordon and Charles ].

تعداد مقاله‌هایی که درباره هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت و کاربرد آن در بخش‌ عمومی،به ویژه آموزش عالی،نوشته شده،بسیار کم است.کوپر (1988)،یک‌ الگوی براورد هزینه با عنوان هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت ارائه کرده است.در این‌ الگو چنین فرض می‌شود که رفتار هزینه،ناشی از فعالیتهای انجام‌گرفته در سازمان‌ است.تورک‌ (1992)تأکید کرد که گام اول در رویکرد براورد هزینهء مبتنی بر فعالیت،تعیین فعالیتهایی است که در حوزه وظایف سازمان قرار دارند.با تعیین این‌ فعالیتها،می‌توان هزینه‌ها را برای این مراکز فعالیت مشخص کرد.بیجن و سینگهال‌ (1990)تأکید داشتند که با براورد هزینه بر مبنای فعالیت،می‌توان به درک‌ مناسب‌تری از نحوه کاهش هزینه‌ها با مدیریت فعالیتهای مصرف‌کننده منابع،دست‌ یافت.هم‌چنین آنها بر این باور بودند که درک روشن فعالیتها،رمز کاربرد کارا و مؤثر این رویکرد است.

با کاهش منابع پایدار در واحدها،اهمیت اطلاعات هزینه‌ای افزایش می‌یابد و اصولا الگوهای هزینه را به دیده روشی برای گردآوری اطلاعات و سپس پرداختن‌ به سؤالات مربوط به جابه‌جایی در تخصیص هزینه می‌نگرند.به گفته دی‌هایز و لورینیک«براورد هزینه مبتنی بر فعالیت،روشی را فراهم می‌کند که به وسیلهء آن‌ می‌توان به پی‌گیری دروندادهای مالی از طریق فعالیتهای تولیدی متفاوت(مانند آموزش در کلاس و استفاده از آزمایشگاه در قبال انواع بازده‌های آموزشی، پژوهشی و خدماتی مربوط به آموزش عالی)پرداخت.پلاتر،این گونه نتیجه گرفته‌ که بیشتر منابع دانشگاه ثابت است و وقت اعضای هیئت علمی و کارکنان دانشگاه، تنها منابع متغیر در این زمینه به شمار می‌آید.بر همین اساس لازم است مؤسسه‌ها، چگونگی صرف زمان اعضای هیئت علمی و میزان تطبیق آن را با مأموریت تعریف‌ شده برای اعضا،به طور مرتب ارزیابی کنند.

به منظور ابداع روشهایی برای اندازه‌گیری حجم کاری هیئت علمی دانشگاهها، تحقیقات بسیاری انجام گرفته است.اما این مطالعات،حجم کاری اعضای هیئت‌ علمی را با هزینه‌های مربوط ترکیب نکرده‌اند تا آن فعالیتها را تأیید کند.از طریق‌ هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت،می‌توان به ثبت،تعیین و گزارش وقت اعضای هیئت‌ علمی با هزینه‌های مربوط اقدام کرد.

در خصوص کشور ایران نیز،پس از بررسی تحقیقات،مطالعات و مقاله‌های تهیه‌ شده-از آنجا که روش هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت،رویکرد تازه‌ای برای شرکتها و مؤسسات محسوب می‌شود-مشخص شد که سازمان خاصی از سیستم یادشده‌ استفاده نکرده است.به علاوه،در خصوص پیاده‌سازی این رویکرد در سیستم‌ آموزش عالی و دانشگاهها نیز متأسفانه،تاکنون مطالعه‌ای انجام نشده است تا بتوان‌ از پیشنهادها و نتایج آن در این بخش سخنی به میان آورد.

 

مزایای هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت

الف)همان گونه که در ادامه خواهد آمد،هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت را می‌توان‌ با تبدیل حسابداری سنتی وجوه به حسابداری مبتنی بر فعالیت،عملی کرد.

 

ب)رویکرد هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت می‌تواند به عنوان ابزار روابط عمومی‌ مهمی مورد استفاده قرار گیرد.

این رویکرد را می‌توان شیوهء تکامل‌یافته‌ای از روش تخصیص دو مرحله‌ای‌ هزینه تلقی کرد که شالودهء سیستمهای نوین حسابداری صنعتی است.در مرحلهء اول‌ این روش،هزینه‌های غیر مستقیم منابع به«مخازن هزینه»تخصیص می‌یابد.و در مرحلهء دوم،هزینه‌های انباشته‌شده در مراکز هزینه به محصولات یا سایر «موضوعات هزینه»تخصیص داده می‌شود.تخصیص در مرحلهء اول،معمولا برای‌ ارزیابی عملکرد مدیر مسئول هزینه و تخصیص در مرحلهء دوم،برای تعیین بهای تمام‌ شده محصولات به کار می‌رود.طراح سیستم هزینه‌یابی باید معیارهایی را برای‌ تخصیص هزینه‌های مراکز هزینه به محصولات انتخاب کند.در صورتی که‌ تخصیص هزینه‌ها از نوع تسهیم باشد،این معیار بر مبنای«تخصیص یا تسهیم»و چنانچه تخصیص با توجه به رابطهء علّی(علت و معلولی)صورت گیرد،معیار «محرک هزینه»نامیده می‌شود.

نرخ سربار هرهزینه،از تقسیم هزینه‌های انباشته‌شده در مرکز هزینه،به نسبت‌ مقدار محصول بودجه‌شده به عنوان مبنای تخصیص هزینه،یا محرک هزینهء آن‌ مرکز محاسبه می‌شود.هزینه‌های سربار،با توجه به نرخ سربار هریک از مراکز هزینه و مبنای تسهیم یا محرک فعالیت هرمحصول،به سایر محصولات تسهیم‌ می‌شود.

در سیستمهای سنتی حسابداری صنعتی که مبتنی بر واحد محصول است،بر حجم‌ تولید و واحدهای محصولات خاص تاکید می‌شود.در این سیستمها،هزینه‌ها به‌ واحدهای محصولات تولیدشده تخصیص می‌یابد،زیرا فرض می‌شود که تنها محصولات،منابع را مصرف می‌کنند.در مقابل،در سیستم هزینه‌یابی بر مبنای‌ فعالیت،فرض بر آن است که به جای محصولات،فعالیتها،منابع(هزینه‌ها)را مصرف می‌کنند و محصولات در نتیجهء انجام فعالیتها تولید می‌شوند.بنابراین بر مبنای معیار مناسبی از انجام(مصرف)هرفعالیت،می‌توان هزینه‌ها را از منابع به سوی‌ فعالیتها و از فعالیتها به محصولات ردیابی کرد.در شکل شماره 1،الگوی دوبعدی‌ هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت مشاهده می‌شود.به علاوه،نمای کلی تخصیص هزینه در هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت در شکل 2 ترسیم شده است.و سرانجام از آنجا که بحث‌ در مورد چگونگی اجرا و پیاده‌سازی سیستم هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت،بسیار گسترده،و مفصل و خارج از بحث اصلی ماست،در شکل 3،به طور مشخص‌ تفاوتهای بین هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت و هزینه‌یابی سنتی جمع‌بندی و ذکر شده‌ است.

 

(به تصویر صفحه مراجعه شود) نمودار 1.الگوی دوبعدی هزینه

 

(به تصویر صفحه مراجعه شود) نمودار 2.بنیانهای تخصیص هزینه و هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت

 

(به تصویر صفحه مراجعه شود) نمودار 1.الگوی دوبعدی هزینه

 

(به تصویر صفحه مراجعه شود) نمودار 2.بنیانهای تخصیص هزینه و هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت

 

هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت در دانشگاه

 

بیشتر مؤسسات آموزش عالی با این پرسش روبه‌رو هستند که:«دانشگاه وقت خود را چگونه صرف می‌کند؟»از آن جا که قسمت اعظم بودجهء دانشگاه،صرف خرید وقت مردم(برای نیل به رسالت کلی دانشگاه)می‌شود توانایی تهیهء گزارش از چگونگی صرف وقت دانشگاهها،باعث فراهم آمدن اطلاعات ارزشمندی برای‌ هیئت امنا،قانون‌گذاران و مدیران دانشگاهها جهت پاسخ‌گویی به سؤال مذکور می‌شود.

 

با اجرای این رویکرد،ارزیابی و بودجه‌بندی بسیاری از خدمات دولتی‌ فعالیت‌مدار می‌شود،و درعین‌حال،مؤسسه‌های عمومی ضرورتا باید آمادهء پاسخ‌ گویی در خصوص نحوهء ارائهء خدمات و اجرای مأموریتهای خود به صورت مؤثر و بسنده باشند[گزارش سنا،شمارهء 5871 و 2991].

 

رویکرد هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت،روشی مطمئن را برای گزراش و ثبت زمان‌ صرف‌شدهء دانشگاهها در محدودهء فعالیتهای خاص مربوط به عملکرد کلی آنها، فراهم می‌کند.دو دلیل عمده باعث می‌شود که ضرورت کاربرد هزینه‌یابی بر مبنای‌ فعالیت در دانشگاهها،نسبت به سایر سازمانهای غیر انتفاعی و دولتی بیشتر باشد:

 

اول این‌که هزینه‌های آموزش عالی بسیار سریع‌تر از قیمت سایر کالاها و خدمات در حال افزایش است.در حقیقت،در سال 7991 تحقیقی راجع به دلایل‌ افزایش هزینه‌ها و نیز پیشنهاداتی در خصوص مواردی که این هزینه‌ها را موجب‌ می‌شوند،انجام گردیده است.بر اساس یافته‌های این تحقیق،یافتن اطلاعات در خصوص هزینه‌های مربوط،مهم‌تر از کنترل هزینه‌هاست.

 

دوم این‌که با اندازه‌گیری و کنترل هزینه‌ها،دانشگاهها در رأس شروع رقابت‌ قرار می‌گیرند.اگر سیستمهای مناسب سنجش و کنترل در دانشگاهها پایه‌گذاری‌ شوند،آنها می‌توانند مؤسسات گوناگون دیگر را در معرض فعالیتها قرار دهند.

بنابراین،به طور طبیعی مسئول اعمال فشار مدیران و کنترل هزینه‌ها نیستند.

 

*بیشتر اعضا در انتخاب وظایف دانشگاهی خود آزادند،از ساختار دولتی‌ مدیریت که به نوعی در مؤسسات دیگر نیز وجود دارد،گریزان هستند.با نگاه به‌ تلاشهای مجدانهء آنها می‌توان دریافت که این افراد ارتباط بین هزینه‌ها و مزایای‌ مالی فعالیتهایشان را نادیده می‌گیرند.

 

*مدیران دانشگاهها بر خلاف بیشتر مؤسسات تجاری در سلسله‌مراتب اختیار برخورد نمی‌کنند.به عبارت دیگر،تصمیم‌گیریهای کلیدی مؤثر در هزینه‌ها،در سلسله‌مراتب سازمانی بیشتر توسط مدیران سطوح پایین‌تر صورت می‌گیرد تا مدیران سطوح بالا؛برای مثال تصمیم‌گیری در خصوص:

 

-پیشنهاد ارائهء دوره‌ها؛

 

-تعداد درسهای یک دوره با توجه به برنامهء زمان‌بندی‌شده؛

 

-برنامه‌های جدید،مثل برنامه‌ها دورهء دکتر یا فوق لیسانس در مجموعه رشته‌ها؛ -پروژه‌های تحقیقاتی دانشگاهیان؛

 

-آموزش کاهش هزینه در امور اجرایی و تحقیقاتی.

 

با توجه به موارد یادشده،این تصمیمات اغلب با در نظر گرفتن تأثیرات‌ فعالیتهای جدیدی که در بهترین حالت،تنها بر میزان حجم کاری اعضای علمی‌ مؤثرند،اتخاذ می‌شوند.حتی اگر هزینه‌ها در محاسبات لحاظ شوند،عمده توجه به‌ هزینه‌های کوتاه‌مدت و تصاعدی است.غالبا،این هزینه‌ها به صورت حداقل در نظر گرفته می‌شوند.

 

*دانشگاهیان از سیستمهای حسابداری وجوه استفاده می‌کنند.این امر بیشتر از آن‌که در جهت آماده کردن اطلاعات مورد نیاز برای مدیریت مؤثر باشد،در راستای تبعیت از قانون است.طراحی این سیستم از آن جهت ضروری است که‌ بودجهء دانشگاهیان از منابع متفاوت تأمین و برای اهداف مشخصی مصرف می‌شود.

حقوق کارکنان دانشگاه ممکن است تحت کنترل مدیران اجرایی دانشگاه باشد،در حالی‌که بخش دیگری از حسابها ممکن است توسط مدیران گروهها و رؤسای‌ دانشکده‌ها کنترل شود.بنابراین،پاسخ به پرسش ساده‌ای مانند:«پاداش و حقوق‌ کامل اعضای هیئت علمی چه‌قدر است؟»ممکن است نیازمند ساعتها تحقیق باشد.

 

*اصولا دانشگاهها در بیان مشخص اهداف و تعیین نتایج قابل سنجش این‌ اهداف ضعیف‌اند و غالبا راهکارهای ارائه‌شده و نتایج آنها با کارکرد اصلی‌ دانشگاه،یعنی آموزش،پژوهش و خدمات عمومی هماهنگی ندارند.درعین‌حال، کیفیت تولیدات بسیار مورد توجه ناظران است.بنابراین،برای مثال کلاسهای‌ کوچک ضرورتا از نظر کارایی هزینه بهتر از کلاسهای بزرگ نیستند و حتی ممکن‌ است از نظر کیفی نیز بهتر نباشند.

 

*فعالیتهای کارکنان اصلی دانشگاهها به یکدیگر مرتبط هستند و مجزا نیستند. در این میان،وجه تمایزی میان تحقیقات دانشگاهی،و تدوین و ارائهء خدمات‌ حرفه‌ای توسط دانشگاهیان وجود ندارد.برای مثال،اعضای هیئت علمی،هم در هدایت و رهبری تحقیقات علمی،به آموزش و راهنمایی دانشجویان می‌پردازند،و هم در بررسی و مطالعهء مقالات منتشرده در مجلات دانشگاهی(نوعی ارائهء خدمات حرفه‌ای)،از دیدگاههایی که بر تدریس و تحقیقاتشان تأثیر می‌گذارد، حداکثر استفاده را می‌کنند.نه‌تنها بازده و خروجیهای اعضای هیئت علمی را نمی‌توان به طور مشخص از یکدیگر تفکیک کرد،بلکه بین ورودیها و خروجیها و فرایندها و مصرف‌کنندگان نیز این فقدان شفافیت در تمایز دیده می‌شود.برای‌ مثال،دانشجویان دورهء دکترا می‌توانند،به عنوان دستیار تحقیقاتی و دستیار آموزشی‌ حقوق دریافت کنند که در این شرایط،آنان نه‌تنها به دانشگاهها خدمات ارائه‌ می‌کنند،بلکه باعث افزایش هزینه‌های تحقیقات و یا آموزش نیز می‌شوند.در همین‌ حال،تدریس و تحقیق دانشجویان دورهء دکترا به عنوان دو عنصر مهم در امر حقوق کارکنان دانشگاه ممکن است تحت کنترل مدیران اجرایی دانشگاه باشد،در حالی‌که بخش دیگری از حسابها ممکن است توسط مدیران گروهها و رؤسای‌ دانشکده‌ها کنترل شود.بنابراین،پاسخ به پرسش ساده‌ای مانند:«پاداش و حقوق‌ کامل اعضای هیئت علمی چه‌قدر است؟»ممکن است نیازمند ساعتها تحقیق باشد.

 

*اصولا دانشگاهها در بیان مشخص اهداف و تعیین نتایج قابل سنجش این‌ اهداف ضعیف‌اند و غالبا راهکارهای ارائه‌شده و نتایج آنها با کارکرد اصلی‌ دانشگاه،یعنی آموزش،پژوهش و خدمات عمومی هماهنگی ندارند.درعین‌حال، کیفیت تولیدات بسیار مورد توجه ناظران است.بنابراین،برای مثال کلاسهای‌ کوچک ضرورتا از نظر کارایی هزینه بهتر از کلاسهای بزرگ نیستند و حتی ممکن‌ است از نظر کیفی نیز بهتر نباشند.

 

*فعالیتهای کارکنان اصلی دانشگاهها به یکدیگر مرتبط هستند و مجزا نیستند. در این میان،وجه تمایزی میان تحقیقات دانشگاهی،و تدوین و ارائهء خدمات‌ حرفه‌ای توسط دانشگاهیان وجود ندارد.برای مثال،اعضای هیئت علمی،هم در هدایت و رهبری تحقیقات علمی،به آموزش و راهنمایی دانشجویان می‌پردازند،و هم در بررسی و مطالعهء مقالات منتشرده در مجلات دانشگاهی(نوعی ارائهء خدمات حرفه‌ای)،از دیدگاههایی که بر تدریس و تحقیقاتشان تأثیر می‌گذارد، حداکثر استفاده را می‌کنند.نه‌تنها بازده و خروجیهای اعضای هیئت علمی را نمی‌توان به طور مشخص از یکدیگر تفکیک کرد،بلکه بین ورودیها و خروجیها و فرایندها و مصرف‌کنندگان نیز این فقدان شفافیت در تمایز دیده می‌شود.برای‌ مثال،دانشجویان دورهء دکترا می‌توانند،به عنوان دستیار تحقیقاتی و دستیار آموزشی‌ حقوق دریافت کنند که در این شرایط،آنان نه‌تنها به دانشگاهها خدمات ارائه‌ می‌کنند،بلکه باعث افزایش هزینه‌های تحقیقات و یا آموزش نیز می‌شوند.در همین‌ حال،تدریس و تحقیق دانشجویان دورهء دکترا به عنوان دو عنصر مهم در امر اعتبار و فایده این شیوهء گزارش با شک و تردید همراه است،زیرا اعضای هیئت‌ علمی فعالیتهای خود را با توجه به گذشته گزارش می‌کردند.با درک این حقیقت‌ که آگاهی از فعالیتهای انجام‌شده توسط اعضای هیئت علمی در طول جریان سال‌ ضروری است،لزوم ابداع شیوه‌های جدید احساس شد.

 

دانشگاه پس از بررسی چند راهکار،به این نکته پی برد که رویکرد براورد هزینه‌ بر مبنای فعالیت،از پتانسیل لازم برای استفاده مؤثر در حوزهء آموزش عالی برخوردار است.دانشکده دندان‌پزشکی«دانشگاه ایندیانا»اطلاعات ارزشمندی در تأیید کاربرد هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت در آموزش عالی گردآوری کرده است.پس از بررسی تجزیهء این دانشکده و تحلیل فرایند کار،دو علت به عنوان عوامل موفقیت‌ این گونه هزینه‌یابی مشاهده می‌شد:

 

1.سازمان‌دهی داده‌های هزینه‌ای با دروندادها انجام می‌گیرد،نه بازده‌ها.

 

2.فرصت زمانی استفاده از یک منبع موضوعی اساسی است و استفاده از آن باید اندازه‌گیری شود[ Imore Dehayes,1996 ].به منظور عملی ساختن رویکرد هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت،باید فعالیتهای اصلی و هزینه‌های مربوط مشخص شوند. با در نظر گرفتن وقت هیئت علمی به عنوان مهم‌ترین منبع‌[ Plater,1995 ]،گام‌ اول در این زمینه تعیین فعالیت مرتبط با وقت اعضای هیئت علمی است. هم‌چنین،دانشگاه در همین زمینه پی برد که استعدادها و تواناییهای اعضای هیئت‌ علمی از بهترین و مهم‌ترین منابع به شمار می‌آیند.

 

در نتیجه،با استفادهء صحیح از تواناییهای اعضای هیئت علمی،دانشگاه به کلیهء اهداف مورد نظر خود دست می‌یابد.البته در مورد دانشگاهها و دانشکده‌ها،از آنجا که فعالیتها به اعضای هیئت علمی مربوط هستند،کمتر قابل رؤیت‌اند.از نظر بسیاری،ثبت این نوع اطلاعات غیر ممکن به نظر می‌رسد.با در نظر گرفتن این نکته،دانشگاه دو مفهوم را که قبلا وجود داشته‌اند،با هم ادغام‌ کرد:تعیین هدف اعضای هیئت علمی،با هماهنگ‌سازی گزارش مربوط به وقت‌ اعضای هیئت علمی و فرایند ارزیابی.اطلاعات به دست‌آمده در این زمینه قابل قبول‌ بود.مهم‌تر آن‌که وقت و هزینهء مربوط به هرفعالیت،اهداف اعضای هیئت علمی و نیز مأموریت گروه مورد نظر،از یک سال به سال دیگر،قابل تغییر و اصلاح بود.

 

بدیهی است که اهداف و مأموریت گروه،تعیین‌کنندهء نحوه تقسیم وقت‌ اعضای هیئت علمی است.دانشگاه سه کارکرد اصلی دارد:آموزش،پژوهش و خدمات عمومی که با افزودن کارکرد اداری،به صورت چهار فعالیت اصلی تعریف‌ می‌شود.درون هریک از فعالیتهای مذکور،فعالیتهای جانبی وجود دارد که تنوع‌ بیشتری به اختصاص وقت گروهها و اعضای هیئت علمی می‌بخشد.برای مثال،هر عضو هیئت علمی که فعالیت اصلی‌اش پژوهش است،کارکردش تا مرز مشاوره به‌ دانشجویان دربارهء پایان‌نامه‌ها و رساله‌های آنها پیش می‌رود.بنابراین،عضو هیئت‌ علمی یادشده،مقداری از وقت خود را نیز به آموزش(مشاوره)اختصاص می‌دهد؛ گرچه کل این فعالیت،تحت حمایت بودجهء تحقیقات قرار دارد.

 

*کارکرد آموزش پس از بررسیهای متفاوت،به چهار حوزهء خاص تقسیم شد:

 

1.آموزش دانشجویان

 

2.مشاورهء دانشجویان

 

3.آموزش فارغ التحصیلان

 

4.مشاورهء فارغ التحصیلان

 

*کارکرد پژوهش نیز به دو حوزهء مشخص تقسیم شد:

 

1.پژوهشی که بودجهء آن از منابع بیرونی تأمین می‌شود.

 

2.پژوهشی که به طور مستقیم به گروه آموزشی مربوط می‌شود(بودجهء آن را دانشگاه تأمین می‌کند).

*در بخش خدمات عمومی،چهار حوزهء فعالیت مشخص شد:

 

1.برنامه‌های غیر انتفاعی برای استفادهء عموم و برنامه‌هایی که بودجهء آن از منابع‌ بیرونی تأمین می‌شد.

 

2.فعالیتهای مرتبط با مشارکت دولت

 

3.خدمات حرفه‌ای

 

4.بهسازی و توسعهء حرفه‌ای(نظیر فرصتهای مطالعاتی)

 

آخرین حوزهء فعالیت که همان حوزه گستردهء امور اداری است،ترکیبی از امور پشتیبانی دانشگاهی،امور اداری دانشگاه،خدمات دانشجویی،و امور اداری(شامل‌ تسهیلات)است.بدین‌ترتیب روی هم 41 فعالیت برای تشریح نحوهء اختصاص وقت‌ اعضای هیئت علمی و کارکنان دانشگاه تعریف می‌شود.فرایند جمع‌آوری‌ اطلاعات در خصوص فعالیتها،می‌تواند به طور مستقیم با روند گردش کار ارزیابی‌ هیئت علمی مرتبط شود.در طی دورهء تعیین اهداف سالانه،عضو هیئت علمی(یا یکی از کارکنان)و رئیس گروه،دربارهء شرح وظایف و برنامه‌های تحصیلی یا سال‌ مالی آینده سخن می‌گویند و وقت اعضای هیئت علمی،هماهنگ با 41 فعالیت‌ مشروح در جدول 1 و مطابق با رسالت تعریف‌شده برای گروه آموزشی اختصاص‌ داده می‌شود.

 

این رویکرد در پی آن است که فعالیتها را مطابق نقاط قوت هریک از اعضای‌ هیئت علمی که در جهت اجرای اهداف و رسالت گروه آموزشی یا گروه مربوط تلاش می‌کنند،تمیز دهد و به صورت فردی مشخص کند.مشابه راهکاری است‌ که یکی از نمایندگان پارلمان مریلند به تصویب رساند و به موجب آن،اعضای‌ هیئت علمی باید وقت خود را به آموزش،مشاوره،پژوهش،انجام وظایف اداری و خدمات عمومی اختصاص دهند[ Pesei,1975 ].این قاعده در تعیین مبانی ارزیابی‌ اعضای هیئت علمی به طور کامل در نظر گرفته شده است.

 

جدول 2.فهرست و تعریف فعالیتهای اعضای هیئت علمی‌ (به تصویر صفحه مراجعه شود)

 

به محض تکمیل فرایند ارزیابی و موافقت مجلس ایالتی با اختصاص بودجه به‌ دانشگاههای دولتی،نامه‌های تخصیص بودجه در گروهها و واحدها توزیع شد و هر یک از گروهها،از وظایف مربوط به اعضای هیئت علمی و کارکنان به طور کامل‌ آگاه شدند.در زمینهء تخصیص بودجهء یادشده رئیس گروه و گاهی اوقات رئیس‌ دانشکده می‌توانند،مشارکت کنند.در موارد مربوط به حمایت کارکنان و دانشجویان شاغل و هزینه‌های عملیاتی(که به طور غیر مستقیم تخصیص می‌یابد)، تخصیص بودجه بر اساس درصد کل هرفعالیت برای هرگروه آموزشی صورت‌ می‌گیرد و وجوه و درصد زمان(فعالیت)صرف‌شده توسط اعضای هیئت علمی و کارکنان،به وسیلهء تراز کردن بودجه‌ها با تخصیص کل بودجه‌ها،در پایگاه داده‌ها وارد می‌شود.

 

تجزیه و تحلیل

 

از این تحقیق،دو گزارش به دست آمده است.گزارش اول،مقدار وجوه دولتی‌ اختصاص‌یافته به فعالیتهای هربخش را نشان می‌دهد که برای تجزیه و تحلیل،41 فعالیت به چهار حوزهء اصلی آموزش،پژوهش،خدمات عمومی و امور اداری گروه‌ بندی شده است.با این گزارشها،گروهها و مسئولان دانشگاه(مثل رئیس دانشگاه) و ذی نفعان بیرونی،از نوع فعالیتهای استفاده‌کنندگان از بودجهء کل مطلع می‌شوند. هم‌چنین،این گزارش مقایسه‌ای از وجوه صرف‌شده را در رابطه با وظایف کلی‌ گروه آموزشی فراهم می‌آورد.در جدول 2،وجوه تخصیص‌یافته به مصارف‌ عمومی،برای چهار حوزهء کلی فعالیت در کل بخشهای دانشگاه و پنج بخش‌ منتخب،ذکر شده است.وجوه ارائه‌شده در این جدول،شامل حقوق اعضای هیئت‌ علمی،حقوق و مزایای کارکنان و هزینه‌های عملیاتی است.حقوق هریک از اعضای هیئت علمی و مزایای آنان در درصد زمان صرف‌شده برای هرفعالیت‌ ضرب و با بخشهای متفاوت جمع شده است.

 

در زمینهء تخصیص هزینهء حمایت از کارکنان و هزینه‌های عملیاتی،فرض شده‌ است که وقت و هزینه‌های آنان در خصوص حمایت از فعالیتهای یادشده،به نسبت‌ مساوی مورد استفاده قرار گرفته است.تهیهء گزارش از وجوه صرف‌شده برای‌ فعالیتها،شیوه‌ای برای توصیف کلی هزینه‌های مربوط به وظایف خاص را فراهم‌ می‌آورد.فعالیتهای جانبی نهفته در هرچهار فعالیت کلی،توضیح بیشتری در خصوص رف وجوه مالیاتی توسط مؤسسه‌ها ارائه می‌کند.

 

جدول 3.تخصیص بودجه بر مبنای فعالیتهای سال 0002 کل وجوه عمومی تخصیص‌یافته(شامل وجوه پژوهشی خارج از دانشگاه و وجوه خدمات عمومی) (به تصویر صفحه مراجعه شود) چنان‌که مشاهده می‌شود،24/6 درصد کل وجوه واحدهای دانشگاهی به‌ فعالیتهای آموزشی،72/4 درصد به پژوهش و 31/8 درصد به خدمات عمومی‌ اختصاص یافته است.تخصیص وجوه به واحدهای دانشگاهی،به صورت متوازن در خصوص کارکرد اداری صورت پذیرفته است.این تقسیم وجوه،مطابق وظایف و اهداف دانشگاه است.

 

پنج گروه آموزشی از چهار دانشکده انتخاب شده‌اند تا سازوکارهای بودجه‌ بندی را در جهت انجام اهداف گروهها و وظایف کلی دانشگاه تشریح کنند.همان‌ گونه که در جدول 2 آمده است،هرگروه آموزشی وظایف مشخصی دارد:

 

1.کارکرد آموزشی مؤثر

 

2.جهت‌گیری پژوهشی قوی

 

3.ترکیبی از هرسه عملکرد اصلی دانشگاه به علاوه کارکرد اداری به عنوان‌ فعالیت حمایتی.جالب آن‌که هرگروه به هرسه حوزهء فعالیت پرداخته است،اما تنوع این توجه کاملا چشم‌گیر است.

 

گزارش دوم،ارتباط مستقیم بیشتری با وقت و فعالیت اعضای هیئت علمی دارد. جدول 3،توزیع زمان در چهار حوزهء کلی فعالیت را با گستره‌های خدمات نشان‌ می‌دهد.با استفاده از توزیع فراوانی،می‌توان تعداد اعضای هیئت علمی و درصد گستره خدمات برای هرفعالیت را به دست آورد.در جدول 3،تنوع وظایف اعضای‌ هیئت علمی برای آموزش،پژوهش،خدمات عمومی و امور اداری به چشم‌ می‌خورد.بنابراین،331 عضو هیئت علمی مسئولیتهای عمومی آموزشی نداشته‌اند و برعکس،921 نفر از آنان به طور تمام‌وقت کار آموزشی انجام می‌دادند.

 

«مؤسسهء پژوهش آموزش عالی لس‌آنجلس»دانشگاه کالیفرنیا،هرسه سال یک‌ بار نظرات اعضای هیئت علمی را ارزیابی می‌کند.از طریق این ارزیابی،زمانهایی‌ که اعضای هیئت علمی صرف فعالیتهای متفاوت کرده‌اند،جمع‌آوری،و تجزیه و تحلیل می‌شود.فعالیتهای یادشده با نوع فعالیتهایی که دانشگاه تدوین کرده بود، شباهت بسیار داشت.جدیدترین اطلاعات موجود،حاصل تحلیل و ارزیابی اطلاعات‌ سال 4991 همراه با کاربرد نتایج این ارزیابی برای تشریح درصد زمان صرف‌شده‌ در سه حوزهء فعالیت آموزشی،پژوهشی و خدمات عمومی است.

 

جدول 4.توزیع زمان اعضای هیئت علمی‌ (به تصویر صفحه مراجعه شود)

 

جدول 5.درصد زمان صرف‌شدهء فعالیتهای حرفه‌ای اعضای هیئت علمی تمام وقت‌ با توجه به نوع مؤسسه‌ (به تصویر صفحه مراجعه شود) همان گونه که در جدول 4 آمده است،بالاترین درصد زمان در فعالیتهای کلیهء اعضای هیئت علمی صرف بخشهای آموزشی شده است.هم‌چنین،کارکرد اداری‌ در تحلیل دانشگاه لس‌آنجلس به طور کامل مشخص نشده و اطلاعات دانشگاه‌ لس‌آنجلس دربرگیرندهء کلیهء بخشها،از جمله بخش خدمات عمومی است(توسعه، برنامه‌های امدادی،آموزش مستمر و...).

 

جالب آن‌که در میان نتایج اعلام‌شده توسط دانشگاه در جدول 4،داده‌ها به‌ طور قابل ملاحظه‌ای با جدول 2،به جز پژوهش،تفاوت دارد.اما این دو جدول را نمی‌توان با هم مقایسه کرد.زیرا جدول 2،کلیهء بودجه‌های اختصاص‌یافته به‌ اعضای هیئت علمی،کارکنان و هزینه‌های عملیاتی را در بر می‌گیرد،در حالی که‌ جدول 4 شامل زمان صرف‌شده در حوزه‌های خاص تنها برای اعضای هیئت علمی‌ تمام‌وقت و نیمه‌وقت است.اگرچه گروهها را ترغیب کرده بودند،تا زمان و بودجه کارکنان خود را بر اساس درصد کلی به فعالیت گروههای آموزشی اختصاص‌ دهند،اما هنوز برخی از گروههای آموزشی هزینه‌های عملیاتی و کارکنان خود را به صورت اداری گزارش می‌کردند.

 

نمودارهای ستونی،بیانگر تفاوتهای توزیع زمان اعضای هیئت علمی در سه‌ حوزهء فعالیت اصلی،بین گروههای آموزشی‌ A تا E است.در جدول 1،گروه‌ A گروهی سنتی‌تر با آموزش بنیادی در نظر گرفته شده که فعالیت پژوهشی و خدمات‌ عمومی فرعی کمی داشته یا اصلا فعالیتی نداشته است و بیش از 09 درصد از اعضای هیئت علمی این گروه،54 درصد از وقت خود یا بیش از آن را صرف‌ آموزش می‌کنند.

 

فعالیت پژوهشی که واقعا بودجه‌ای به آن اختصاص یافته،در فعالیت اصلی گروه‌ B نمود یافته است(جدول 2).تقریبا نیمی از اعضای هیئت علمی گروه‌ B بیش از 54 درصد از وقت خود را صرف پژوهش می‌کنند و حدود 61 درصد از اعضای‌ هیئت علم نیز،تقریبا تمام وقت خود را به ارائهء خدمات عمومی می‌پردازند.

نمودار 3.توزیع زمان اعضای هیئت علمی در زمینهء خدمات آموزشی،پژوهشی و خدمات عمومی در گروه آموزشی‌ A (تعداد 41 نفر) (به تصویر صفحه مراجعه شود)

 

نمودار 4.توزیع زمان اعضای هیئت علمی در زمینهء خدمات آموزشی و پژوهشی و خدمات عمومی در گروه آموزشی‌ B (تعداد 55 نفر) (به تصویر صفحه مراجعه شود)

 

در بیشتر مؤسسه‌ها،گروههای وجود دارد که کار اصلی آنها ارائهء دوره‌های‌ آموزش عمومی لازم برای کلیه دانشجویان در همهء رشته‌هاست.کار این گروهها، فعالیتهای آموزشی جدی یا ترکیبی از پژوهش و خدمات عمومی است.معمولا این‌ بخشها،بیشتر استادیاران دانش‌آموخته و مدرسان حق التدریس را استخدام‌ می‌کنند.اگرچه نمودار 3 استادیاران را دربرنمی‌گیرد،بیشتر اعضای هیئت علمی‌ گروه‌ D ،65 تا 06 درصد از زمان خود را برای آموزش صرف کرده و بیشتر آنها باقی‌ماندهء وقتشان را به پژوهش یا فعالیتهای علمی اختصاص داده‌اند.

 

اعضای هیئت علمی در گروه‌ D ،بیشتر زمان خود را به آموزش و پژوهش‌ تخصیص داده‌اند و وقت کمی صرف خدمات عمومی می‌کنند،یا اصلا وقتی برای‌ آن نمی‌گذارند.نمودار 4 نشان‌دهندهء ترکیبی از فعالیتهای آموزشی و پژوهشی با تزریق وجوه مخصوص پژوهش(تأمین‌شده از بیرون دانشگاه)است.

 

کارکرد اعضای هیئت علمی در گروه‌ E تا حد زیادی بر فعالیتهای آموزشی و خدمات عمومی چشم‌گیر متمرکز بوده است(نمودار شماره 5).جالب آنکه گروه‌ E گروهی نیست که به توسعه گرایش داشته باشد،اما مأموریت دانشکده‌ای که این‌ گروه در آن قرار دارد،افزایش برنامه‌های امدادی است.

نمودار 4.توزیع زمان اعضای هیئت علمی در زمینه خدمات آموزشی،پژوهشی و خدمات عمومی در گروه آموزشی‌ C (تعداد 53 نفر) (به تصویر صفحه مراجعه شود)

 

 

نمودار 5.توزیع زمان اعضای هیئت علمی در زمینهء خدمات آموزشی،پژوهشی و خدمات عمومی در گروه آموزشی‌ D (تعداد 34 نفر) (به تصویر صفحه مراجعه شود)

 

 

نمودار 6.توزیع زمان اعضای هیئت علمی در زمینهء خدمات آموزشی،پژوهشی و خدمات عمومی در گروه آموزشی‌ E (تعداد 71 نفر) (به تصویر صفحه مراجعه شود)

 

 

نتیجه‌گیری

 

حرکت و گام آغازین برای تبیین فعالیتهای اعضای هیئت علمی و کارکنان در طول‌ دورهء یک‌سالهء تعیین اهداف،نقش مهمی در انجام اقدامات اولیه در فرایند براورد هزینه مبتنی بر فعالیت ایفا می‌کند.گزارشهای حاصل از این فرایند،دانشگاه را قادر به درک بیشتر انواع فعالیتهایی ساخت که جامعهء دانشگاهی سالهاست به آن‌ می‌پردازند.به طور کلی،گروهها،دانشکده‌ها و در نهایت دانشگاه،بهتر می‌توانند بین وقت و فعالیت اعضای هیئت علمی خود تفاوت و تمایز قائل شوند.با ارزیابی‌ سالانهء اعضای هیئت علمی توسط رئیس گروه،زمان صرف‌شده در چهار فعالیت‌ کلی،بسته به تحقق اهداف حرفه‌ای خود و مأموریت گروه تغییر می‌کند.این‌ رویکرد،انعطافی را فراهم می‌سازد تا منابع متغیر بتوانند وقت اعضای هیئت علمی را در جهت انجام فعالیتها به شیوه‌ای مؤثر تخصیص دهند.به طور خلاصه،نتایج‌ حاصل از پیاده‌سازی این سیستم عبارت‌اند از:

 

*منافع اولیهء هزینه‌یابی مبتنی بر فعالیت،به ساختارهای زیربنایی و سیستم مدیریت‌ اصولی معطوف است.

 

*برای موفقیت یک سیستم،انعطاف‌پذیری،عامل مهمی است و قوانین دست‌و پاگیر نمی‌توانند مؤسسه‌ها و سیستمهای مدیریتی غیرمتمرکزی مانند دانشگاهها را بهبود و ارتقا بخشند.

 

*هزینه‌یابی بر مبنای فعالیت به وسیلهء تخصیص هزینه‌ها و سنجش هزینه کلی‌ برنامه‌ها و فعالیتها،به تشخیص و نحوهء اجرای اهداف با توجه به تصمیمات اخذ شده یاری می‌رساند.

 

باید اذعان داشت که گروههای آموزشی و واحدها به آموزش و اطلاعات‌ بیشتری نیاز دارند،چراکه آموزش و اطلاعات پیشرفته،باعث حذف غلو دربارهء وظایف پژوهشی و کوتاهی در خصوص وظایف مشاورهء دانشجویی می‌شود.به‌ علاوه،گروهها و اعضای هیئت علمی باید از تلاشهای روزافزون برای اختصاص‌ وقت به 41 نوع فعالیت تعیین‌شده،آگاه شوند.هردانشکده و هرگروه نیز باید اهداف مشخصی داشته باشد تا وقت اعضای هیئت علمی را به خود اختصاص دهد. فرایند ارزیابی باید تغییر کند تا بتواند،هرشخص را بر حسب انتظارات ارزیابی کند و سپس به اعضای هیئت علمی به خاطر دست‌یابی به اهداف در حوزهء تخصص‌ خود،به درستی پاداش دهد.برای مثال،از استادان مجرب و ماهر باید به اندازهء پژوهشگران تقدیر شود.مسئولان در کلیهء سطوح،از اجرای این فرایند به نکاتی پی‌ برده‌اند.واحدهای اداری دریافته‌اند که حتی اگر از جانب گروه آموزشی مربوطه‌ حمایت مالی نشوند،باید تلاشهای خود را در زمینه‌های آموزش،پژوهش و خدمات‌ عمومی گزارش دهند.رؤسای دانشگاه و مدیران گروه نیز می‌توانند،از گزارشهای‌ موجز اطلاعات جمع‌آوری‌شده،برای اختصاص مجدد منابع بهره بگیرند و بودجه‌های دولتی را برای حمایت از فعالیتهای پژوهشی اعضای هیئت علمی تشریح‌ و در خصوص اهداف و وظایف مرتبط با تواناییهای اعضای هیئت علمی تجدید نظر کنند.در نهایت،رئیس دانشگاه می‌تواند با رئیس دانشکده،دربارهء زمان و هزینه‌های‌ مرتبط با هرفعالیت،بحث و گفت‌گو کند.دانشگاهها،با تکمیل این اطلاعات در خصوص ظرفیتهای فعالیت هررشته،می‌توانند شاخصهای بهره‌وری پژوهشی و اعضای هیئت علمی را تعیین کنند.

 

با پذیرفتن این راهکار،مؤسسه‌ها باید از ویژگیهای زیر برخوردار باشند.

 

*برخورداری از فرایند بودجه‌ای توسط هرگروه آموزشی.

 

*برخورداری از سیستمهای اهداف و انتظارات اعضای هیئت علمی در هرگروه‌ آموزشی.

 

*داشتن سیستمی برای پیوند این دو نوع داده در سطح اعضای هیئت علمی،طی‌ دورهء بودجه‌بندی.

*برخورداری از سایر شاخصهایی که به بررسی نتایج حاصل از فرایند می‌پردازند.

 

*داشتن فعالیتهای دانشگاهی با توضیحاتی که به تعریف این فعالیتها می‌پردازند.

 

در آستانه هزاره سوم،مؤسسهء آموزشی باید برای ادارهء درامدهای اندک، هزینه‌های روزافزون،افزایش ثبت نام دانشجویان و درعین‌حال ارائهء آموزش با کیفیت بهتر،چاره‌ای بیندیشد.راهکار هزینه‌یابی مبتنی بر فعالیت ارائه‌شده در این‌ مقاله،روش دیگری برای انجام این وظیفهء خطیر ارائه می‌دهد.

 

مؤسسه‌های آموزشی می‌توانند،با ترکیب بودجهء فعلی و سیستمهای ارزیابی با اطلاعات مربوط به اهداف هیئت علمی،درک بهتری از عملکرد خود و راهی که‌ در پیش دارند،به دست آورند.با اجرای این رویکرد،فعالیتها به تفصیل در مقوله‌های خاص گنجانده می‌شوند و به مدیران اجازه می‌دهد تا دربارهء فعالیتهای‌ مهم خود،بر حسب هزینه‌های ایجادشده برای مؤسسه بحث کنند.هم‌چنین با این‌ کار می‌توان از مشکلات ناشی از هزینه کردن در بخشهایی که مأموریتهای پیچیده‌ دارند،اجتناب کرد.بدیهی است که گزارشهای ارائه‌شده،برای رؤسای گروه، رؤسای دانشکده و رؤسای مرکزی،بسیار ارزشمند است.از ترکیب گزارشهای‌ ABC با اطلاعات به دست‌آمد دربارهء واحد(مثلا واحد اعطای بورس)که امکان‌ قضاوت در مورد نتایج به دست‌آمده از هزینه‌ها را فراهم می‌کند،می‌توان به‌ حداکثر فواید دست یافت.

 

 

 

 

 

هزینه یابی بر مبنای فعالیت


هزینه یابی بر مبنای فعالیت

 

تبین موضوع و سرفصل مباحث

اهمیت بهای تمام شده ارزش را در مدیریت هزینه و تصمیم گیری ارزش آفرینی کسب و کار اقتصادی در محیط اقتصادی پویا ، نیاز به تبیین رویکرد جدید دارد.

روش هزینه یابی بر مبنای فعالیت و مدیریت بر مبنای فعالیت از ابزار های مدیریت هزینه ، در محیط اقتصادی پویا جهت خلق ارزش و توانمند ساختن بنگاه های اقتصادی است که در این مجموعه با نگاهی نوین و با کاربست عملی مورد توجه قرار گرفته است.

 

مدیریت هزینه

هدف بنگاهها

کمک به حداکثر رساندن سود و ارزش شرکت در حال و آینده است. تحقق هدف مذکور به ایجاد نظام مدیریت هزینه‌ایی مرتبط است که به بقاء در رقابت جهانی و توسعه مستمر منجر گردد.

 

تعریف

1- مجموعه‌ای از تکنیک‌ها و شیوه‌ها برای کنترل و توسعه فعالیت‌ها، فرایندها، تولیدات و خدمات آن (برنکه 1998)

2- مجموعه اقداماتی که مدیریت برای تامین رضایت مشتریان، همراه با کنترل و کاهش مستمر هزینه‌ها، با رعایت کیفیت مورد انتظار (رهنمای 1387)

 

نظام اصلی مدیریت هزینه

ضمن بستگی مستقیم بر تعهد و اعتقاد تغییرناپذیر مدیریت عالی سازمان به بهبود مستمر، رضایت مشتری و برنامه‌ریزی راهبردی در بکارگیری کارکنان در همه سطوح و سازماندهی دارد که به بهبود و توسعه فعالیت‌های ارزش زا و حذف فعالیت‌های فاقد ارزش منتهی شود.

 


ارکان نظام مدیریت هزینه

 

 

 

هدف نظام مدیریت هزینه

1- شناسایی تاثیر بهای تمام شده بر تصمیمات مدیریت از طریق

الف: ارزیابی منابع مصرف شده در انجام فعالیت‌های سازمان

ب: ارزیابی تاثیر تغییر فعالیت‌ها بر بهای تمام شده

2- کمک به مدیران از طریق شناسایی فعالیت‌های ارزش‌زا و فعالیت‌های فاقد ارزش

3- مشارکت با مدیریت جهت تدوین استراتژی ارزش‌آفرین کسب و کار و نهادینه نمودن تفکر مدیریت استراتژیک ارزش‌آفرین از طریق پیاده‌سازی مدیریت هزینه استراتژیک ارزش‌آفرین

 

 

استراتژی مدیریت هزینه

ماورا و نایابوکا (2005)، استراتژی مدیریت هزینه را برای ایجاد مزیت رقابتی مورد مطالعه قرار دادند، آنها معتقدند:

مدیریت هزینه به‌صورت دقیق مجموعه‌ایی از راهکارها و روش‌ها برای مدیریت کارآمد و اتخاذ تصمیمات اثربخش، در معنای گسترده به‌ صورت یک حلقه و نگرش و مجموعه‌ایی از سازوکارها جهت ایجاد ارزش بیشتر و هزینه کمتر.

وایک راماسینگه و آلا واتیج (2007)، عوامل کلیدی روش‌های ژاپنی در تحقق استراتژی مدیریت هزینه را به شرح زیر ارائه داده است:

1- نگاه به بازار

2- تمرکز بر کیفیت

3- ثبات و پایداری سهم ضایعات در افزایش بهای تمام شده

4- بهبود مستمر

5- یکپارچگی از طریق ارتباطات

 

مدیریت استراتژیک و مدیریت هزینه استراتژیک

مدیریت استراتژیک، عبارت از توسعه وضعیت رقابتی قابل دستیابی بنگاه اقتصادی است که وظایف اصلی آن و سودمندی اطلاعات مدیریت هزینه در جدول زیر براساس دیدگاه Blocher and et. al (2005) ارائه شده است.

كارخانه سازنده محصولات شيمايي

دايره تصفيه

گزارش هزينه توليد براي فروردين ماه 1 × 13

جدول مقداري توليد

واحد

واحد

 

واحدهاي انتقالي از دايره قبل

 

000/45

 

واحدهاي انتقالي به دايره بعد

000/40

   

كالاي در جريان ساخت ( كار و سربار كارخانه تكميل )

000/2

   

ضايعات

000/2

   

هزينه هاي منظور شده به حساب دايره

 

000/45

 

هزينه هاي انتقالي از دايره قبل :

هزينه كل – ريال

هزينه يك واحد – ريال

 

ساختار و وظایف مدیریت استراتژیک

کاربرد اطلاعات مدیریت هزینه

مدیریت استراتژیک

مورد نیاز اتخاذ تصمیمات استراتژیک با انتخاب محصولات روش‌های تولید، تکنیک‌ها و کانالهای بازاریابی و دیگر تصمیمات بلندمدت

برنامه ریزی و تصمیم‌گیری

مورد نیاز جهت تصمیمات پشتیبانی نظیر جایگزینی تجهیزات، مدیریت جریان نقد، بودجه بندی خرید مواد و خدمات، برنامه‌ریزی تولید و قیمت‌گذاری

کنترل عملیاتی و مدیریتی

مورد نیاز جهت تدارک و بکارگیری مبنای اثربخش در شناسایی عملیات غیرکارا و روش‌های مناسب اعطای پاداش و ایجاد انگیزه برای مدیران مؤثر

تهیه و تدارک گزارش‌های مالی

مورد نیاز جهت تدارک اطلاعات حسابداری مرتبط با موجودیها و دیگر داراییها و ارائه گزارش‌های مالی موردنیاز و استفاده از آن جهت سه وظیفه دیگر مدیریت استراتژیک است.

 

بنابراین نظام مدیریت هزینه استراتژیک، مسئولیت تهیه اطلاعات مدیریت هزینه که جهت انجام وظایف مدیریت استراتژیک اثربخش نیازمند است را برعهده گرفته و حسابداران مدیریت در توسعه و بهبود اطلاعات مدیریت هزینه نقش مؤثری ایفاء می‌نمایند.

 

استراتژی‌های مدیریت هزینه

استراتژی، مجموعه‌ایی از سیاست‌ها، رویه‌ها، روش‌های تجاری است که موفقیت بلندمدت تحقق می‌بخشد.

 

استراتژی‌ها

الف: کوتاه مدت و تاکتیکی مبتنی بر اهداف کوتاه مدت

ب: بلندمدت و استراتژیک مبتنی بر تغییر نگرش در فرهنگ سازمانی و کسب و کار از جمله فرهنگ ارتقاء کیفیت و کارایی عملیاتی و حضور در رقابت جهانی

 

انواع استراتژی کوتاه مدت

1- کاهش ظرفیت

2- تعلیق استخدام

3- غیبت داوطلبانه

4- کار مشترک

5- انتقال

6- بازخرید

7- خرید سنوات

8- برکناری و اخراج

9- تعطیلي کارخانه / شعب/ نمایندگی‌ها / تغییر مکان

10- کاهش اندازه

 

انواع استراتژی بلندمدت

1- تولید به موقع یا دیگر سیستم‌های تولیدی مناسب نظیر تولید ناب، چابک، نابچابک

2- تامین کالا و خدمات از خارج

3- انتقال خدمات مستقیم

4- انتقال خدمات تدارکاتی

5- مدیریت زنجیره تولید و عرضه

6- مدیریت هزینه‌های مربوط به خدمات مشتری و ارتباط با مشتریان (CRM)

7- به روزرسانی فن آوری و بهره گیری از روش‌های نوین

8- مدیریت برنامه ریزی منابع اقتصادی (ERP)

 

مراحل تدوین استراتژی‌های مدیریت هزینه

الف: مرحله شروع مبتنی بر طرح یا پروژه که هزینه‌بر است (مدل مبتنی بر طرح)

ب: مرحله رشد مبتنی بر تمایز محصول (مدل راه‌حل‌ها)

ج: مرحله رشد مبتنی بر ظهور بازاریابی توده‌ای و گسترش بازار با رقابت محصولات عمومی شده (مدل محصول)

د: مرحله رشد متمرکز بر توسعه بازار مشتریان (مدل خدمات مصرفی/پرداختی)

ﻫ: مرحله نگهداری یا ته انباشت هزینه‌ها (مدل حفظ مشتریان مبتنی بر کاهش، ثابت نگهداشتن و کنترل هزینه‌ها)

 

تکنیک ها و ابزارهای مدیریت هزینه

1- الگوبرداری (محک زدن رقبا) Benchmarking

2- مدیریت کیفیت جامعTQM

3- بهبود مستمر و هزینه‌یابی کایزنKaizen

4- مدیریت، هزینه‌یابی و بودجه‌ریزی بر مبنای فعالیتABM/ABC/ABB

5- مهندسی مجدد Reengineering

6- تئوری محدودیت‌ها و عملکرد سیستم TOC/Troughput

7- تولید مشتری مداری انبوه Mass Customization

8- نظام تولید به موقع، نظام کانبان و نظام نابچابک JIT, Kanban, LeAgile

9- تولید و طراحی به کمک رایانه CAD / CAM

10- اتوماسیون، نظام تولید منعطف و نظام‌ تولید یکپارچه رایانه Automation, FMS, CIM

11- هزینه یابی هدف Target Costing

12- هزینه عمر کالا Life-Cycle Costing

13- هزینه کیفیت Quality Costing

14- زنجیره ارزش Value Chain

15- ارزیابی متوازن BSC

16- سایر روشهای هزینه یابی Lean, Value, Back flash, Process, and Product Costing

 

 

هزینه یابی (Costing)

هزینه یابی عبارتست از طبقه بندی و تسهیم صحیح هزینه ها به منظور تعیین بهای تمام شده محصولات و خدمات واحد تجاری وتنظیم و ارئه اطلاعات به نحوی که برای راهنمایی مدیران و صاحبان واحد مزبور در جهت کنترل عملیات آن قابل استفاده باشد.

منظور از هزینه یابی یک یا چند مورد از موارد ذیل می باشد :

  • تعیین بهای تمام شده ساخت یک محصول
  • تعیین بهای تمام شده ارائه یک خدمت
  • تعیین روشی که به وسیله آن بتوان هزینه ها را کنترل کرد

 

هزینه یابی بر مبنای فعالیت

تاریخچه هزینه یابی بر مبنای فعالیت

تفکر ایجاد ارتباط بین هزینه ها و فعالیت ها در اواخر دهه 1960 و اوایل 1970 در آثار برخی از نویسندگان از جمله سالومنز (Solomons ,1968) ، واستاباس (Stubus) ارائه گردید.

اما توجه مراکز علمی و دانشگاهی درباره اهمیت و چگونگی عملکرد آن بر سازمانها بیشتر در دهه 1980 مطرح گردید.

واژه هزینه یابی بر مبنای فعالیت، که بعدها به سیستم ABC تکامل یافت، اولین بار توسط کوپر و کاپلان (Cooper & Kaplan,1988) ، برای تخصیص هزینه فعالیت های محصولات بکار گرفته شد.

 

مزایــا

1- فراهم نمودن اطلاعات لازم جهت اتخاذ تصمیمات ((ایجاد ارزش)) برای مدیران

2- فراهم نمودن اطلاعات برای هزینه یابی و قیمت گذاری

3-ABC تصویری شفاف از اینکه منابع باید کجا استفاده شوند،ارزش مشتری ایجاد شده و پول ایجاد شده یا سوخت شده چقدر است،ارائه می دهد.

4- ABC جایگزینی بهتر برای روش(هزینه یابی محصول بر مبنای هزینه دستمزد) می باشد.

5- شناسایی فعالیت های دارای ارزش افزوده و حذف یا کوچک کردن فعالیتهای فاقد ارزش افزوده.

6- ترغیب در جهت طراحی مجدد محصول (بهبود طراحی)

 

محـدودیـت

1- در بسياري از موارد تعيين فعاليت‌ها و محرك هزينه آسان نيستند.

2- آموزش كاركنان در تمام سطوح پياده‌سازي ABC، يكي از وظايف مهم و مشكل است.

3- محدوديت در گزارشگري

4- بسياري از شركتها اهميت جمع‌آوري اطلاعات مورد نياز براي به كار بردن ABC را بعد از پياده سازي آن، درك كرده‌اند زيرا ABC بسيار مفصل تر و جزئي‌نگرتر از هزينه‌يابي سنتي مي‌باشد.

روش ABC

روش سنتی

هدف اساسي آن ارائه اطلاعاتي در زمينه هاي سودآوري، رضايت مشتريان و رقابت در سطح بين المللی است.

1. هدف اصلي آنها ارائه اطلاعاتي در زمينه سودآوري است.

براي جريان هاي توليدي ساده، پيچيده و غيراستاندارد كاربرد دارد.

2. براي جريان هاي توليدي ساده، استاندارد و معمولي به كار گرفته مي شود.

بهاي تمام شده را با استفاده از مواد اوليه مستقيم وسربار كارخانه (يا هزينه هاي تبديل ) محاسبه مي كند وهزينه هاي مربوط به تكنولوژي، كنترل كيفيت و رقابت در سطح جهاني را در نظر مي گيرد.

3. بهاي تمام شده محصول را با استفاده از مواد اوليه مستقيم، دستمزد مستقيم و سربار كارخانه محاسبه مي كنند و ر سماً اثرات تكنولوژي پيشرفته را منظور نمي کنند.

جهت محاسبه بهاي تمام شده، رابطه عليت بين فعاليتهاي لازم جهت توليد و توزيع محصول يا خدمت و ارزش اقتصادي منابع به كار گرفته شده را به طورمستقيم و با مبالغ كمي ايجاد مي نمايد.

4. بهاي تمام شده را بر اي يك دايره، محصول يا خدمت بدون توجه مستقيم به فعاليت هاي لازم جهت توليد و توزيع محاسبه مي كنند.

از مراكز هزينه هاي متعدد كه با توجه به ميزان فعاليت ها تعيين مي گردند، استفاده مي كند.

5. داراي يك يا حداكثر چند مركز هزينه براي تخصيص هزينه ها در سطح يا دايره مي باشند.

از مبناهای مناسب برای هر مرکز فعالیت و دارای مبنا های چندگانه است.

6- از یک مبنا یا حداکثر چند مبنا جهت تسهیم هزینه های سر بار استفاده می کنند.

براي هر فعاليت، صرفاً بر اساس روابط علت و معلول، مبناي مقتضي تسهيم سربار كارخانه را تعيين و مورد استفاده قرار مي دهد.

7. از مبناهای تسهیم سرباري استفاده مي كنند كه الزاماً بر اساس روابط علت و معلولي تمام اقلام سربار سازمان نيستند.

از مبناهاي مالي و غيرمالي جهت تسهیم هزينه هاي سربار بهره مي گيرد.

8. اكثراً از مبناهاي مالي جهت تسهیم هزينه هاي سرباراستفاده مي كنند.

كليه هزينه ها را“هزينه هاي محصول“تلقي مي كند و با توجه به ديد بلند مدت، كليه هزينه ها را
« متغير » در نظر میگیرد.

9.هزینه ها را به دو گروه ”هزینه های محصول ” و ”هزینه های دوره“ تقسیم می کنند همچنين هزينه هاي ثابت را از هزينه هاي متغير متمايز مي سازند

اتخاذ تصميم گيري هاي صحيح و مناسب را بااستفاده از اطلاعات سيستم حسابداري مديريت ممكن مي سازد.

10. مي توانند براي تصميم گيري مديران آن گمراه کننده باشند.

براي برنامه ريزي و كنترل بسيار مناسب است واطلاعات دقيق را در اين زمينه فراهم مي سازد.

11. جهت برنامه ريزي و كنترل مديران چندان مناسب و دقیق نیست.

 

رابطه ABC با مدیریت هزینه

سيستم مديريت هزينه بر ضرورت اين مفهوم تأكيد دارد كه شركت‌ها براي كسب موفقيت در بازار،می بایست برنامه های جامع و هوشمندانه ای براي قيمت‌گذاري و همچنين انطباق با قيمت‌هاي رقابتي داشته باشند.

از اين رو، مديريت هزينه مستلزم به كارگيري ابزارها و فنوني است كه اغلب در حوزة حسابداري مديريت ابداع شده و در سازمانهاي موفق و تراز جهاني به وفور كاربرد دارند؛ از جمله این ابزارها می توان به :

- هزینه یابی بر مبنای فعالیت

- هزینه یابی هدف (Target Costing)

- هزینه کل چرخه محصول

- هزینه یابی کیفیت (Quality Costing)

- مهندسی ارزشی (Value Engineering)

- هزینه یابی کایزن (Kaizen Costing)

- بهینه گزینی (Benchmarking)

 

 

اصول هزینه یابی بر مبنای فعالیت

 

 

 

 

 

 

 

کاربرد ABC در مدیریت بر مبنای فعالیت

مدیریت بر مبنای فعالیت ،اطلاعات هزینه یابی بر مبنای فعالیت را با هدف بهبود مدیریت فعالیت ها به کار می برد.دلیل توسعه موفقیت آمیز سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت به عنوان یک ابزار هزینه یابی ،کاربرد گستردۀ آن توسط مدیریت بر مبنای فعالیت است.

ABM در واقع ابزار مدیریت اطلاعات و نه یک روش ارزیابی وضعیت مالی می باشد.

ABC روشی است که نه تنها به موضوعات استراتژیک نظیر سودآوری،مشتریان یا خدمات می پردازد بلکه با تجزیه و تحلیل آنها سعی می کند فعالیت های غیر ارزش زا،محرکهای هزینه، عملیات و فرصتها را با طراحی مجدد فرآیند های کسب و کار تعیین نماید ،یا به عبارت دیگر اطلاعات لازم در مورد اینکه کدام محصول یا مشتری سودآور هستند و کدام فعالیت غیر ارزش زا باید حذف شود را برای مدیران ارشد سازمان فراهم می سازد.

 

مدل اتحادیۀ بین المللی بنگاههای تولیدی پیشرفته

اتحادیه مزبور مدل مدیریت بر مبنای فعالیت را به شکل ذیل معرفی کرده است:

نسل دوم هزینه یابی بر مبنای فعالیت (TDABC) (Time Driven Activity Based Costing )

 

مفهوم ABC بامحرک زمان در آغاز ، توسط استیون اندرسون (Anderson) در سال 1997 ارائه شد ودر شرکت وی "سیستم های آکرون" به مرحله عمل درآمد.

اخیراً اندرسون به همراه کپلن (Kaplan) اقدام به ذکر مشکلات سیستم متداول هزینه یابی بر مبنای فعالیت کرده و نسل دوم آن را تحت عنوان (TDABC) معرفی کردند.

در این روش بر خلاف ABC ،در مرحله اول فعالیتها را شناسایی نمی کند و هزینه ها را تخصیص نمی دهد بلکه در این روش ، مدیران ابتدا به طور مستقیم منابع مورد نیاز را برای هر موضوع هزینه(محصول،مشتریان،خدمات و...) پیش بینی می کنند.

 

رویکرد ABC با محرک زمان از 6 گام زیر تشکیل شده است (کپلن و اندرسون ،2003)

1- شناسایی انواع منابعی که فعالیتها را انجام می دهند

2- برآورد هزینه هر منبع: ABC زمان گر مانند ABC سنتی با برآورد هزینه ظرفیت عرضه شده شروع می شود.

3- برآورد ظرفیت عملی هر منبع بر حسب زمان (یعنی ساعت کار در دسترس)؛اغلب ظرفیت عملی بر حسب درصدی از ظرفیت تئوریکی (مثلاً 80 درصد یا 85 درصد) برآورد می شود.

 

 

4- محاسبه هزینه هر واحد منبع از طریق برآورد

الف)هزینه ظرفیت عرضه شده و

ب)ظرفیت عملی،هزینه هر واحد منبع را محاسبه می کند.

 

5- تعیین زمان لازم برای هر فعالیت بر اساس انواع ویژگی های آن : تنها اطلاع جدید مورد نیاز روش ABC با محرک زمان،برآورد زمان لازم برای انجام یک فعالیت کاری است.به بیان دیگر،روش ABC با محرک زمان ،از زمان برآوردی مورد نیاز در هر دفعه استفاده می کند که جایگزین فرآیند مصاحبه با افراد در مورد درصد زمان صرف شده توسط آنها بر روی همه فعالیت ها می شود.

6- ضرب هزینه هر واحد در زمان لازم به منظور ردیابی هزینه ها به موضوعات هزینه

 

چهار نسل از هزینه یابی بر مبنای فعالیت

 

 

مراحل سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت

1- تعریف فعالیت ها و هزینه های آنان

2- تعیین عوامل به وجود آورنده هزینه ها (محرک هزینه ها)

3- محاسبه نرخ عامل به وجود آورنده هزینه

4- فراهم نمودن نرخ عامل هزینه برای محاسبه هزینه محصولات یا خدمات

 

بهره گیری از هزينه يابي بر مبناي فعاليت در پروژه های دولتی (عمرانی)

لزوم بکارگیری ABCدر پروژه های عمرانی

سیستم های هزینه یابی سنتی هنگامی توسعه یافتند که هزینه نیروی کار درصد بالایی از هزینه تولید را شامل می شد، ولی با پیشرفت تکنولوژی ومدرنیزه شدن ماشین آلات در صنعت ساخت و ساز هزینه نیروی انسانی کاهش و هزینه های سربار را افزایش داده است.

برای سازمانهایی که با پروژه سر و کار دارند ضروری است که هزینه های واقعی محصولات و خدماتشان را به درستی برآورد کنند .

پیمانکاران برای هر پروژه مبالغی را پیشنهاد می دهند و هنگام برنده شدن باید بر اساس بودجه درخواستی که در مناقصه مطرح کردند ، بتوانند پروژه را اجرا کنند.بنابراین قیمت مناسب از اهمیت بسزایی برخوردار است تا بتواند هزینه های مرتبط با آن پروژه را پوشش دهد و در ضمن به پیمانکار سودی بر مبنای رقابت پذیری عاید شود.

 

فرآیند طراحی عملی سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت

1- شناسایی فعالیتها

شرح فعالیت

ردیف

عملیات خاکبرداری

1

عملیات خاکریزی

2

عملیات قالب بندی

3

عملیات آرماتور بندی

4

عملیات بتنی

5

عملیات آسفالتی

6

حمل و نقل

7

 

تفکیک دوایر موجود در فرودگاه

دوایر عملیاتی: بخشهایی هستند که به طور مستقیم در اجرای عملیـات پروژه نقش دارند که همان هدف اصلی پروژه می باشد.

دوایر تشخیصی: منظور بخشهایی که در جهت کمک و ارائه خدمات تشخیصی برای انجام فعالیت های عملیاتی می باشد.

دوایر پشتیبانی و عمومی: منظور از این بخشها واحد هایی می باشند که در جهت تسهیل و ارئه خدمات به دو بخش ذکر شده انجام فعالیت می کنند.

 

2.شناسایی مراکز هزینه

جهت شناسایی مراکز هزینه در پروژه ابتدا یک شناخت کلی از وضعیت پروژه ها و واحد های گوناگون آن به عمل آمده و جهت دسته بندی آن عوامل مختلفی مانند فعالیت ها و اهداف مشترک،یکسان بودن از نظر موقعیت جغرافیایی و غیره در نظر گرفته شده است.

 

نحوه تعيين بهاي تمام شده پول با بهره گیری از هزينه يابي بر مبناي فعاليت در شبکه بانکي کشور

 

کاربردهاي اصلي محاسبه بهاي تمام شده از ديدگاه بانکداري اسلامي

1- رعايت مسائل شرعي بانکداري اسلامي در تعيين انواع نرخ هاي مورد نياز بانکداري اسلامي مانند تعيين بهاي کارمزد خدمات بر اساس قيمت گذاري بر مبناي فعاليت، نرخ تسهيلات، نرخ سود متعلق به سپرده گذاران، قيمت گذاري مبادلات داخلي و ...

2- کاهش و کنترل هزينه ها

3- محاسبه سود و زيان طرح هاي ارجاعي مشتريان به بانکها جهت اخذ تسهيلات

علت اصلي استفاده از سيستم بهاي تمام شده در مورد سوم اين است که در اکثر معاملات عقود اسلامي، سيستم بانکي شريک گيرندگان تسهيلات است و اين مشخصه وظيفه سيستم بانکي را در بکار گيري و شناخت انواع روش هاي محاسبه بهاي تمام شده دو چندان مي کند.

 

تقاضا براي هزينه يابي بر مبناي فعاليت

هزينه يابي برمبناي فعاليت در موسسات مالي از نياز اين موسسات براي تعيين هرچه دقيق تر بهاي تمام شده خدمات بانکي سرچشمه گرفته است.

مشكل اصلي در هزينه يابي اين خدمات، با سود علي الحساب پرداختي به سپرده هاي سرمايه گذاري مشتريان و يا هزينه محدوديتهاي قانوني نيست، اين هزينه ها با سهولت قابل رديابي هستند. مشكل اصلي با هزينه هاي غيربهره اي (سربار) است، که ارتباط دادن آنها به انواع خدمات کار چندان ساده اي نيست.

در حال حاضر، اکثر بانکها کليه هزينه هاي سربار خود را بر مبناي درصد سهم هر يک از سپرده ها از کل سپرده به آنها اختصاص مي دهند.

اين رويه به دو دليل مي تواند به بهاي تمام شده نادرست منجر گردد:

اول آنكه مدت زمان مراجعه مشتريان سپرده هاي سرمايه گذاري به شعبه و دريافت خدمات بسيار اندک است ولي مبالغ اين سپرده های عمده درصد بالايي از منابع شعبه را به خود اختصاص داده اند پس لحاظ اين درصد (درصد سهمي هريک از سپرده ها) محرک خوبي براي تسهيم هزينه ها نيست به ويژه هزينه هاي پرسنلي که سهم عمده اي را از کل هزينه هاي موسسه مالي (23 درصد) دارند، زيرا محرك هزينه به هر عاملي که تغيير آن موجب تغيير در کل يك هزينه مربوط مي گردد اطلاق
مي شود.

دوم آنكه هيچ عامل واحد موجب تحريك کليه هزينه هاي غيرمستقيم، يعني تقريبآً کليه هزينه هاي موجود در زنجيره ارزش نمي شود.

 

کاربرد ABC در صنعت بانکداري

از اينرو موسسات مالي به نوعي سيستم هزينه يابي که بتواند هزينه ها را برمبناي محركهاي گوناگون هزينه جذب کند، نياز دارند. هزينه يابي بر مبناي فعاليت اين نياز را برآورده مي سازد.

کاربرد ABC در صنعت بانکداري علاوه بر هزينه هاي گوناگون مربوط به هزينه پرسنلي شعب و ستاد ها ، هزينه هاي عمومي، اداري و استهلاکات آنها، را نيز در بر مي گيرد و بر خلاف روشهاي سنتي در جريان توليدي پيچيده و غير معمول هم بكار مي رود. در اينگونه موارد ABC دو نوع هزينه متغير جديد را در ساختار جمع هزينه هاي هر واحد محصول منظور مي کند:

1ـ هزينه هاي مشترک مربوط به ارائه انواع تسهيلات

2ـ هزينه هاي مربوط به جذب سپرده ها با توجه به تنوع آنها

در نتيجه در اين سيستم سه جزء هزينه هاي متغيير مي تواند وجود داشته باشد:

1ـ هزينه هايي که تابع سطح فعاليت موسسه هستند. مانند هزينه هاي بهره اي براي جذب سپرده هاي سرمايه گذاري.

2ـ هزينه هاي مشترک جذب منابع واعطاي تسهيلات.

3ـ هزينه هايي که با ترکيب منابع تغيير پيدا مي کنند.

در هزينه يابي براساس فعاليت چهار گروه فعاليت در نظرگرفته مي شود:

1ـ فعاليتهاي توليد واحدي که با توليد هر يک ريال تسهيلات روي مي دهند. (سود علي الحساب سپرده ها)

2ـ فعاليتهاي توليد دسته اي که با توليد دسته اي ازمنابع روي مي دهند. (هزينه تبليغات)

3ـ فعاليتهاي توليد گروهي، که براي کمك به توليد انواع محصولات انجام
مي شود. (هزينه اداري و پرسنلي شعب)

4ـ فعاليتهاي توليدي که براي کمك به فرآيند عمومي و اداره موسسه مالي انجام مي شود. (هزينه هاي مربوط به ستاد هاي مرکزي بانکها و موسسات مالي و اعتباري)

فعاليت هاي گروه اول و دوم بطور مشخص با ميزان منابع جذب شده در هر شعبه تناسب دارد، اما فعاليتهاي گروه سوم چهارم الزامآً به همان نسبت که توليدات گروهي تغيير مي کند، تغيير نمي کند و علت اصلي بکارگيري روش هاي نوين هزينه يابي مانند ABC در بانکها، تخصيص درست و منصفانه هزينه هاي گروه سوم و چهارم به محصولات شامل تسهيلات و خدمات بانکي است.

 

تشريح تئوريک مراحل بکار گيري سيستمABC در يک بانک يا موسسه مالي و اعتباري

1- ارزيابي فعاليت ها:

پيش ازهرچيز بايد قلمرو فعاليتها تعيين شود. تعيين درست فعاليتها مهمترين چالش در پياده سازي اين روش است. در اين مرحله بايد فرايند توليد کالا يا خدمت به فعاليت هايي مجزا و بدون هم پوشاني تجزيه گردد. عمق و دقت ارزيابي هاي اين روش، در فرايند تحليل آنها مشخص خواهد شد. سپس بايد هر فعاليت را به يک کالا يا خدمت توليدي اختصاص داد. همواره برخي از فعاليت ها ميان چند کالا يا خدمت توليدي مشترک هستند. بر اساس بررسيهاي صورت گرفته براي انجام اين تحقيق ، اين شاخص در سيستم بانکي مي تواند پردازش هر فقره سند در شعب بانکها باشد

 

درهنگام مشخص سازي فعاليت ها بايد سه ويژگي در مورد آن تعيين شود:

اول آنکه، آيا فعاليت ارزش افزوده دارد؛

دوم آنکه فعاليت مورد نظر اوليه است يا ثانويه است؛

سوم آنکه آيا فعاليت مورد نظر فعاليتي الزامي است يا مي تواند متوقف گردد، بدون آنکه در توليد کالا يا خدمت مورد نظر مشکلي پيش آيد.

(فعاليت داراي ارزش)

فعاليتهاي اوليه به صورت مستقيم در جهت اهداف سازمان هستند و فعاليت هاي ثانويه در جهت کمک به فعاليت هاي اوليه هستند. با اين توضيحات و تطبيق آن با سيستم بانکي مي توان گفت فعاليتهاي ذيل در يک شعبه بانک انجام مي پذيرد:

1) عمليات جذب سپرده

2) عمليات ارائه تسهيلات

3) عمليات خدمات کارمزدي

4) ساير عملياتها

 

2- جمع آوري هزينه ها:

پس از مشخص شدن تمام فعاليت ها و تخصيص آن ها به کالاها و خدمات توليدي، تمام هزينه هاي فرايند توليد، جداگانه، گردآوري مي شود.

اين هزينه ها دريک کارگاه صنعتي مي تواند از جنس دستمزد، هزينه هاي توسعه، ماشين آلات، لوازم اداري و غيره باشند و در سيستم بانکي عبارتند از :

1) هزينه هاي پرسنلي

2) هزينه هاي اداري

3) هزينه هاي تامين منابع

4) هزينه هاي مالي

5) هزينه هاي استهلاک

 

3- رديابي هزينه ها در فعاليت ها:

در اين مرحله نتايج دو مرحله قبل در هم تلفيق مي شوند، به اين ترتيب که هر هزينه اي به يک فعاليت تخصيص مي يابد. به اين ترتيب تمام هزينه هاي هر فعاليت بدست مي آيد.

در اين مرحله هزينه ها اندازه گيري نمي شوند و فقط ارتباط هر هزينه با فعاليت ها بدست مي آيد. اين ارتباط در سيستم بانکي بدين شرح است که عمليات جذب سپرده و اعطاي تسهيلات از همه هزينه ها سهم دارند ولي عمليات خدمات کارمزدي و ساير عملياتها فقط با هزينه هاي پرسنل و اداري مرتبط هستند.

 

4- پياده سازي سيستم اندازه گيري خروجي:

در اين مرحله هزينه حقيقي هر واحد از يک فعاليت بدست مي آيد اگر يک فعاليت در توليد چند خروجي (کالا يا خدمات) موثر باشد، فقط يک خروجي به عنوان خروجي اصلي تعيين مي شود. خروجي اصلي اختصاص داده شده به يک فعاليت، بايد قابل اندازه گيري باشد يعني تعداد يا اندازه آن مشخص باشد.

پس از تعيين خروجي اصلي يک فعاليت و تعيين تعداد يا مقدار فعاليت مورد نظر لازم براي هر واحد خروجي توليد شده، هزينه متوسط هر واحد فعاليت بدست مي آيد. هزينه هر واحد از يک فعاليت برابر با حاصل تقسيم مجموع هزينه هاي مرتبط با يک فعاليت (اعم از هزينه هاي فعاليت هاي اوليه و ثانويه آن فعاليت مورد نظر) به تعداد يا اندازه آن فعاليت است.

در پايان اين مرحله يک صورتحساب از فعاليتهاي محاسبه شده ساخته مي شود که در آن فهرست فعاليتهاي محاسبه شده ساخته مي شود که درآن، فهرست فعاليت ها و مقدار هر يک از آن ها و هزينه هر واحد از آن فعاليت ها مشخص شده است. با توجه به توضيحات ارائه شده شاخص هايي مانند: ميزان پردازش سند، جذب منابع، حجم ساعات کاري و... در سيستم بانکي مشخص گرديده و هزينه هاي مرتبط با آن سنجيده مي شود.

 

5- ارزيابي هزينه ها:

در مرحله نهايي، با توجه به صورتحساب تهيه شده، هزينه هر کالا يا خدمت توليدي به دست مي آيد. به علاوه از روي صورتحساب هاي موجود مي توان به تحليل اين مساله پرداخت که کدام فعاليتها غير ضروري هستند و يا داراي هزينه هاي غير ضروري هستند که مي توان آنها را کاهش داد. اين فرايند به مديران اجازه مي دهد که فعاليت هاي بدون ارزش افزوده را بيابند و اقلام غير ضروري آن را حذف کنند. حال با داشتن شاخص و مشخص کردن سهم آنها در هزينه هاي سيستم بانکي مي توان به راحتي بهاي تمام شده هر خدمت را ارائه نمود.

 

 

نتيجه گيري

به نظر مي رسد «هزينه يابي بر مبنای فعاليت» بهترين روش در مديريت هزينه ها و تعيين بهای تمام شده پول (منابع) و خدمات در بانک است. با وجود تعداد بسيار زياد عوامل هزينه در صنعت بانکداري، اين عوامل به راحتي قابل تشخيص و طبقه بندي هستند.

شناساندن و اجراي چنين سيستمي، سبب تغيير نگرش سياست گزاران و مديران بانک هاي کشور به مقوله هزينه وقيمت گذاري انواع خدمات بانکي مي شود و با بهبود فرايند عملکرد بانکها و موسسات مالي و اعتباري، کاهش و بهينه سازي هزينه ها، تصحيح قيمت خدمات ، موجب سود دهي آنها و حتي کاهش قيمت برخي از خدمات آن خواهد شد.

نتيجه کاربرد اين رويه يک سياست برد برد است. مشتريان از کيفيت بهترخدمات و در برخي از اقلام، کاهش هزينه خدمات، سود خواهند برد و بانکها هم از کاهش هزينه هاي غير ضروري و افزايش کارايي فعاليت هاي خود منتفع خواهند شد.

 

 

مديريت تجارت الکترونيک


مديريت تجارت الکترونيک(E-Commerce )

 

مقدمه

يکي از مهمترين آثار وتبعات رشد و توسعه فناوريهاي ارتباطي و اطلاعاتي(ICTs) در عصر حاضر ظهور پديدهتجارت الکترونيک(E-Commerce) بوده است. تجارت الکترونيک که همگام و همپاي توسعهاينترنت قوت و بسط بيشتري يافت زمينه لازم را در جهت رشد و توسعه اقتصادي فراهم ميکند و راندمان کمي و کيفي مبادلات تجاري را افزايش مي دهد. افزايش و گسترش عرصه هايرقابتي را در مراودات تجاري باعث مي شود و موجب توليد مشاغل جديد در سازمان ميشود.

مديران پيشرو در عرصه فعاليت هاي تجاري خود ضمن تحکيم وتوسعه شاخصهايICT برحسب نيازهاي سازمان از ظرفيتهاي مثبت آن نيز در امور تجاري بهره مي برند و باساختار شکني اقدام به حذف و يا کمرنگ کردن نقش تجارت به شيوه سنتي مي کنند. يکي از معضلات و مشکلات تجارت سنتي، کندي سرعت مبادلات و حجم بالايفعاليت براي انجام مبادله است.اما تجارت الکترونيک با تسريع در روند مبادله فعاليتکمي را نيز مي طلبد. در سازمانهاي پويا مديران با شناخت مناسب از ساختار سازمان وکالاهاي توليدي اقدام به راه اندازي پايگاه اينترنتي ويژه اي با قابليت ها ونيازهاي مورد استفاده در ارتباطات تجارت الکترونيکي مي کنند.

تجارت الکترونیک (Electronic Trade)

تجارت الکترونیک واژه ای است که برای تجارت از طریق سیستم اطلاعاتی، ارتباطی به کار می رود با این که مدت زمان زیادی از عمر آن نمی گذرد ولی نقش به سزا و چشم گیری در زندگی روزمره مردم به عهده دارد، به طوری که اجتناب از آن کار ساده ای نیست. یکی از ساده ترین و کارآمد ترین نقش های تجارت الکترونیک در زندگی مردم خرید و فروش اجناس و تبادل وجوه مربوطه از طریق کارتهای هوشمند می باشد.

تجارت الکترونیک مجموعه ارتباطات، مدیریت اطلاعات و قابلیت های امنیتی است که اطلاعات خدمات و کالاهای خود را بهینه تر، آسان تر و سریع تر با استفاده از شبکه های ارتباطی کامپیوتری به ویژه اینترنت عرضه دارند. در سالهای اخیرروند شتابان حجم تجارت الکترونیکی درجهان موجب شتاب فراوان سازمانها به سوی بهره گیری از فناوریهای ارتباطات و اطلاعات در زمینه های تجاری و بازرگانی شده است. در واقع می توان علل ورود به تجارت الکترونیک را برای سازمانها چنین بر شمرد:

  • هزینه سربار بالا
  • هزینه های عملیاتی بالا
  • عدم به کار گیری فناوریهای رقابتی
  • پاسخ ندادن به موقع به مشتریان (صرافی زاده، 1383)

 

 

 

سیستم های تجارت الکترونیک در اتخاذ استراتژی های جدید مدیریت مشتریان نقش مهمی دارند ازجمله:

  • ارتباط مستقیم خریداران و فروشندگان
  • رفع محدودیت و صرفه جویی در زمان
  • پشتیبانی از فعالیتهای تعاملی

تجارت الکترونیک از طریق برقراری ارتباط مستقیم می تواند در ارتقای خدمات کمک نماید اولین فایده تجارت الکترونیک ارائه اطلاعاتی در مورد محصول به مشتریان این کار از طریق جزوات الکترونیک اینترنتی یا راهنماییهای خرید صورت می گیرد. در واقع فناوریهای اطلاعات مورد استفاده در تجارت الکترونیک بایستی دارای مولفه ای مورد اشاره در جدول شماره 1 باشند(حبیب دعائی، 1384).

 

 

ارتقای محصول

1- بهبود بخشی

  • تنظیم بازار
  • خدمات پس از فروش
  • انعکاس وسیع

مجرای جدید فروش

2- دگرگونی

  • آموزش سازمان فناوری
  • روابط با مشتریان

صرفه جویی مستقیم

3- باز تعریف

  • قابلیت محصول جدید
  • مدل های جدید تجاری

 

اولين قدم در مديريت تجارت الكترونيك

يکي از مهمترين و ظريفترين قدمهاي ابتدايي در زمينه تجارت الكترونيك، طراحي حرفه ايسايت و برنامه نويسي براي سايتهايي است که به صورت ويژه به تجارت الکترونيکياختصاص داده مي شوند. هر پايگاه اينترنتي مي تواند در قالب يک فروشگاه کوچک دردنياي بزرگ اينترنت قلمداد شود بنابراين لازم است در راه اندازي يک پايگاه اينترنتيکه بستر مبادلات الکترونيکي سازمان شما خواهد بود از شاخصه هاي لازم در جذب و حفظمشتريان برخوردار باشد تا مشتريان مزايا و امکاناتي که دراختيارش مي گذاريد به خوبياگاه شود. مهمترين و حساس ترين موضوع در تجارت الکترونيک سرويس هاي پشتيباني مناسباز جانب شما براي مشتري است بايد دقت کنيد تا هر يک از مشتريان کالاي خود را باکيفيت مناسب و در کوتاهترين زمان ممکن در يافت کنند. توجه داشته باشيد علي رغم ايکهزبان پايه مورداستفاده از شبکه جهاني اينترنت انگليسي است قطعاٌ مشترياني درسراسرجهان از پايگاه اينترنتي شما بازديد خواهند کرد. بنابراين توصيه مي شود پايگاهاينترنتي سازمان خود را حداقل در سه نسخه متفاوت از نظر زباني تهيه و انتشار دهيد وبه روزرساني کنيد. اين موضوع مي تواند در طراحي سايت شما نيز مهم باشد شما بايستسدر طراحي سايت ازويژگيها و شاخص هاي بومي مردمي که از هريک از نسخه هاي سايت شماديدن مي کنند آگاهي داشته باشيد و به روحيات و علائق آنها را در طراحي مورد توجهقرار دهيد.اين مسئله درجذب و گرايش و تبليغ سايت شما در بين جستجو گران اينترنتموثر است. توجه داشته باشيد هميشه براي آندسته از افرادي که از طريق اينترنت با شماوارد مراودات تجاري و در نهايت معامله مي شوند امتيازات و امکانات ويژه اي لحاظکنيد.چون اين افراد در صورتي که از سوي شما حرکت مثبتي نبينند ارتباط خود را با شماقطع خواهند کرد.

سعي کنيد از طرق مختلف نسبت به جمع آوري اطلاعات در مورد قوانين تجارت، واردات و صادرات، گمرک و بيمه ساير کشورها علي الخصوص کشورهايي که طرفمعاملات شما هستند اقدام کنيد. همچنين مطالعاتي در مورد شيوه هاي پرداخت و دريافتپول به صورت الکترونيکي صورت دهيد. سازمان شما با استفاده از تجارت الکترونيک ميتواند آگاهي خود را از نظام هاي عرضه و تقاضا در دنياي مجازي افزايش دهد و ازنيازها و کمبودها نسبت به کالاهاي مختلف در تمام نقاط جهان اطلاع حاصل کنيد وازميزان پيشرفتها و تحولات صورت گرفته در ساير شرکتها و سازمانهاي رقيب به سرعتاگاهي پيدا کنيد و در مقابل تمام اين موارد استراتژي و برنامه هاي لازم را پيشبگيريد.

با مشائل مطرح شده اهميت تجارت الکترونيک و پيوستن به استفاده کنندگاناز اين پديده نوظهور براي سازمان ها مورد اشاره قرار گرفت اما بايد ديد که يکسازمان براي دست يافتن به اهداف و برنامه هاي مورد انتظار از تجارت الکترونيکنيازمند فراهم کردن چه ابزارها و زير ساختهايي است.

پس اولين و مهمترين مسئله،بهره گيري از ابزارهاي ارتباطي مناسبي است که بر اساس نياز سنجي و طرح مطالعاتيآينده نگرانه مورد گزينش قرار گرفته باشد. اين ابزارها را استفاده از خطوط اينترنتمناسب، استفاده از شبکه هاي داخليLAN ، WAN ، INTRANET ، استفاده از شبکه هايمخابراتي ماهواره اي و سيمي و.... هر کدام از اين ابزارها با توجه به نوع کاربردهاو سطح فعاليت سازمان نسبت به انتخاب زير ياختهاي ارتباطي موجود استفادهکنيد.

يکي ديگر از مسائل مهم و تاثير گذار بر روند گرايش سازمان هاي ذي ربط ميباشد. ظهور کارتهاي اعتباري و گسترش استفاده از اين کارتها در ميان مردم حتي درمبادلات روزانه مي تواند تامين کننده اين مسئله باشد. اما به هر حال سازمان تحتمديريت شما بايستي مسائل اعتباري خود را از طريق مطمئن و مورد تاييد مراجع دولتي حلکنيد. اصول، ضوابط و معيارهاي منظور شده در قوانين تجاري هر کشوري متفاوت خواهد بود. مواردي چون بيمه، گمرک، ماليات و .... توسط مراجع قانون گذار همان کشورتدوين ميشوندو به همين دليل يک مدير موفق در تجارت الکترونيک بايد براي پيشي گرفتن از ساير رقباهميشه از آخرين تحولات و اطلاعات قوانين کشورهايي که مورد مراودات تجاري سازمانمتبوعش هستند اگاهي پيدا کند. با وارد شدن تجارت الکترونيک به ساختار سازماني که تاکنون به شيوه سنتي فعاليت اقتصادي کرده به عنوان يک برنامه کليدي و اساسي درمراودات تجاري سازمان نيازهاي جديدي بوجود مي ايد. از جمله اين مسائل تغيير در روندارتباطي کارمندان سازمان با طرفهاي تجاري است بدين صورت که کارمندي که تا ديروزبااستفاده از نامه نگاري، فکس و... اقدام به ارسال و دريافت اطلاعات مي کرد همکنون باابزارها و بسترهايجديدي روبرو مي شود. در اين وضعيت مسائل جديدي در سازمان ظهورخواهد کرد.

 

بازاريابي الکترونيکي

نياز به بازاريابي الکترونيکي(E-MARKETING ) تغييرات اساسي در بخشتبليغات و روابط عمومي سازمان و ... از مسائلي است که مدير را مجاب خواهد کرد که بهجذب نيروهاي جديد و متخصص در زمينه هاي مزبور اقدام کند و يا طي برنامه هاي اموزشينيروهاي موجود را باتغييرات هماهنگ سازد.

در بعد ديگر مدير سازمان بايد مسئلهتجارت الکترونيک را از نظر اهميت سازماني به دقت مورد توجه قرار دهد و از لحظه وروداطلا عات به سازمان تا ذخيره سازي آنها به حفظ و امنيت آنها نظارت داشته باشد. امنيت در دريافت و پرداخت به شيوه الکترونيکي بايد به شدت مورد توجه مديران سازمانقرار بگيرد. مدير بايد با توجه به حجم و گستردگي کار بايد از سخت افزارها و نرمافزارهاي مطلوب و مورد اقبال ساير شرکتها و سازمان ها استفاده کند.

 

نقش انواع مديريت

مديريتپايگاه اينترنتي، مديريت بازاريابي، مديريت روابط عمومي و تبليغات، مديريت امورحقوقي و... از جمله نيازهاي يک طرح بزرگ تجارت الکترونيکي براي سازمان است. از جملهعوامل و مسائل تعيين کننده در موفقيت طرح هاي تجارت الکترونيک بستر سازي هاي لازمبراي انجام سرويس هاي پشتيباني کالاها و خدمات است. سازمان شما بايد مسئوليت کليهروابط و معملات انجام شده را تا رضايت کامل مشتري بپذيرد. انجام سريع پروسه انتقالکالا به مشتري با کيفيت مورد توافق در معامله از قبيل انجام امور گمرکي، انبارداري، پست، حمل و نقل زميني هوايي و دريايي از جمله مسائلي است که در ترغيب و تشويقمشتري سازمان شما به انجام معاملات بعدي مي افزايد در غير اين صورت يا مشتري بهپايکاه اينترنتي سازمان ديگري مراجعه مي کند و يا قيد تجارت الکترونيکي را ميزند.

اگر قانون يکپارچه و منظمي براي دريافت و پرداختهاي الکترونيکي در يک کشورحاکم نباشد بايد سعي کنيد که در نظام دريافت و پرداخت الکترونيکي سازمان خود استفاده از شيوه ها و ابزارهايمختلفي را لحاظ کنيد تا در مقابل تنوع ابزارهاي موجودبا مشکل مواجه نشويد مثلاً پذيرش دو يا چند کارت اعتباري معتبر را بلامانع کنيد تا مشتريان بيشتري قادر به خريد از شما باشند. در گزينش سازمانهاي اعتباري مثل بانک ويمه از سازماني خدمات بگيريد که با استانداردهاي عمومي و ساختار تجارت الکترونيکيشما و مشتريانتان سازگارتر باشد. تلاش کنيد ضمن بالا بردن کيفيت خدمات الکترونيکيخود در افزايش کيفيت کالاهاي خود نيز موفق باشيد و در کنار اطلاعات جامع و شفافي کهاز کالاي خود در اختيار مشتريان مي گداريد اطلاعات مفيد جنبي مثل نرخ برابري ارز،هزينه هاي حمل و نقل در فواصل مختلف و... را نيز به او بدهيد. با اين اوصاف بايدگفت که آينده تجارت جهاني در عرصه بازارهاي الکترونيکي رقم خواهد خورد و بنابراينسازماني موفق خواهد بود که با تقبل هزينه ها و ريسک هاي احتمالي در روند تغييراتساختار تجاري خود از شيوه هاي سنتي به شيوه هاي مدرن از رقبا پيشي بگيرد.

 


نگاهي به فرآيندE-Management

تنوع و پيچيدگي فعاليتهاي مختلفعلمي، اقتصادي، آموزشي و ... در قالب سازمان هاي مختلف و گستردگي ارتباطات درون وبرون سازماني در نظام هاي مديريتي امروزي و همچنين شاخصها و عوامل فراوان موثر دررشد و توسعه سازمان ها موجب مي شود تا مديران سازمان ها بيش از هر زمان ديگرينيازمند باشند به سلاح ها و ابزارهاي اطلاعاتي و ارتباطي در عرصه رقابت هاي تجاريمجهز شوند. چالش جهاني ايجاد شده در عرصه مديريت که با ظهور پديده فناوري اطلاعات وارتباطات رنگ و جلوه اي ديگر گرفته است مهمترين و شايد اثر گذارترين دست يافته بشردر طول چند قرن اخيرمي باشد تا جايي که مهمترين کالاي تجاري قرن حاضر را " اطلاعات" معرفي کرده اند.

تاثير مستقيم و غير مستقيم ICT در کليه ساختارها و سطوح زندگي عادي مردم و نفوذ و توسعه ابزارهاي اين پديده عصر جديد در پيچيدهترين فعاليتها، موثرترين عامل در راه توسعه تکنولوژيک و به تَبع آن اطلاعاتي بشربوده است. ظرفيتهاي بالقوه ICTمديران پيشرو را مجاب مي کند تا با نگرشي عميقبرابزارهاي اين پديده جهان شمول قابليتهاي بالفعل سازمان خود را به مَنصه ظهوربگذارند. با اين ديدگاه سعي مي شود تا با نگاهي گسترده زمينه هاي بستر سازي ICT وکارکردهاي آن در تحولات درون سازماني و ارتباطات برون سازماني مورد بررسي و تحليلقرار گيرد.

همانطور که مي دانيم فناوري ارتباطات و اطلاعات به مجموع مکانيزمهايتلفيق کننده و هدايت کننده اي که زمينه هاي کاربردي شدن، به هنگام شدن و گسترشيافتن اطلاعات و داده هاي خام را با استفاده از ابزارهاي ريز پردازنده (تراشه هايرايانه اي) انجام مي دهند اطلاق مي شود. ارتباط اغلب مديران باICT به دونوع سيستم محدود مي شود:

الف)سيستم هايي که اطلاعات را ذخيره و پردازش ميکنند.

ب) سيستمهايي که ارتباط بين افراد و مشاغل را با سرعت و بسيار کارآمدبرقرار مي کنند.

در واقع پديدهICT دو سيستم مديريت اطلاعات و مهندسي اطلاعات رابراي مديران به ارمغان مي آورد.

 

نقش مديران در سازمان

مديران پيشرو هميشه به دنبال فناوري هايي هستندکه جريان کار را تسريع و تسهيل مي کند در وقع مديران براي ايجاد ارتباطات موثرمابين سطوح طولي و عرضي سازمان همچنين ساده کردن جريان امور براي جمع آوري و راهبردمناسب اطلاعات مرتبط با حوزه فعاليت سازمان خود ناگزير از شناخت ظرفيتهاي موجودسازمان خود و نياز سنجي ظرفيتهاي تکميلي هستند.

استفاده از قدرت اثر ICT در هدايتسازمان براي پيشتازي در مقابل رقبا امري ضروري و اساسي است. فناوري هاي ارتباطي واطلاعاتي بسياري از عمليت مربوط به سازمان مانند سيستم ها و جريان اتوماسيون رابه انجام مي رسانند. بدون شک بايد گفت که ICT موجب تقويت توانايي ها و خلاقيت هايمديران پيشرو
مي شود. با اين نگرش يک مدير و کارمندان او وقتي ابزارهاي ارتباطيو اطلاعاتي را به ساختار سازمان خود تزريق شدند مي توانند به جاي سخت کارکردنسريعترو با دقت تر از قبل کارکنند ضمن اينکه مدير ميتواند نظارت و مديريت غيرمتمرکز را تجربه کند . با توجه به اينکه هدف غايي هر رابطه کاري دست يابي به سودتجاري مي باشد مي توان گفت که ارتباط کمي و کيفي با مشتريان با استفاده از اينابزارها گسترش مي يابد و هزينه هاي جاري و حتي سرمايه اي و امکان سنجي نيز کاهش مييابد.

يکي از مهمترين شاخصه هاي شناخت درست ICT توسط مديران استفاده يا ايجادسيستمهاي کارآمد در ساختار سازمان مي باشد با توجه به اينکه هر يک از ابزارهايICT که منطبق بر سيستمهاي مديزيتي باشند مي توانند در بهبود و يا ايجاد نقص در شيوهمديريت و ارتباط با مخاطبان سازمان موثر باشند بنابراين به جاست که در گزينشسيستمهاي مذکور:

الف) عملکرد سيستم براي مخاطبان سازمان روشن باشد

ب)استفادهکاربران را تسريع و تسهيل شود

ج)از انعطاف پذيري بالايي در قبال تحولاتتکنولوژيک و يا ساختاري برخوردار باشد.

با اين توضيح مي توان گفت به واقع مديريموفق خواهد بود که فناوري هاي ارتباطي و اطلاعاتي را منطبق بر نيازهاي سازمان خودطراحي و يا انتخاب کند. در اين صورت در هنگام ارائه خدمات سازمان خود به مخاطبان ومشتريان قادر خواهد بود نيازهاي مشتريان را نيز در تدارک سيستم ها لحاظ کند. بهطور مثال استفاده از دستگاه هاي خودپرداز بانکي اين نياز را مي طلبد که آموزش وفرهنگ سازي لازم براي اشاعه اطلاعات در مورد استفاده از کارتهاي اعتباري گسترشيابد. در استفاده از ابزارهاي فناوري ارتباطات و اطلاعات به مديرا ن توصيه مي شوددر تعيين ابزارها انتخابگر باشند و با مطالعه اي فراگير درباره همه ابزارهاي موجوداين فناوري آندسته اي را مورد گزينش و ا ستفاده قرار دهند که سبب ايجاد تسهيلاتبيشتري در امور اجرايي مي شود. صرفه جويي در زمان را به همراه دارد و موجب کاهشهزينه ها و يا افزايش درآمدها مي شود. براي معرفي نمونه اي از اين سيستمها مي توانبه سيستمهاي تجارت الکترونيک(براي خريد و فروش هاي اينترنتي) و شبکه هاي محلي و ياسايتهاي اختصاصي داخلي(اينترانت و( LAN اشاره کرد.

بنابراين براي مديريتاطلاعات درون سازماني در ابتدا بايد حوزه هاي اصلي کار را تعيين کرد و به نياز سنجيهر يک از اجزا سازمان پرداخت تا بهترين تکنولوژي موجود برا ساس نيازهاي و ظرفيتهاتامين شود. شبکه ها به عنوان شاهرگهاي تجارت نوين و ابزار اساسي استفاده اشتراکي ازاطلاعات و برقراري ارتباطات درون و برون سازماني اند. انتخاب سيستم هاي شبکه اي نيزبا توجه به تعداد کاربران و امکان دسترسي سريع آنها به بانکهاي اطلاعاتي صورت ميگيرد. تصميمات و کارهايي که بايستي در انتخاب وراه اندازي شبکه هاي درون سازمانيتوسط مدير انجام شود در مورد تعداد کاربراني است که بايد با شبکه مرتبط باشند که دراين صورت سطح گسترش شبکه بر حسب تعداد کاربران تغيير مي کند.

در بُعد نرم افزارييک مدير بايد از برنامه هاي نرم افزاري مختلف اطلاعات کافي داشته باشد و بتواندبرخي از آنها را در اجراي کارهاي خود مورد استفاده قرار دهد اين قابليت مدير را درانتخاب برنامه هاي نرم افزاري مورد نياز سازمان بسيار کمک خواهد کرد. انتخاب سيستمعامل هايي چون خانواده ويندوز، لينوکس، مکينتاش و ... همچنين انتخاب نرم افزارهايکاربردي مورد نياز براي بخش هاي حسابداري، اداري، دبيرخانه، طراحي و ... امري استکه با دانش و تجربه توام مي تواند تاثير مثبت خود را به جا بگذارد. نوع نرمافزارهايي که يک مدير در فعاليت هاي سازمان خود استفاده مي کند بستگي به ماهيتسازمان دارد اما امروزه اغلب مديران رويکرد مثبتي به نرم افزارهاي اداري توليد شده توسط شرکت مايکروسافت دارند در اين بين
بسته نرم افزاري MS OFFICE با امکاناتگسترده اي چون واژه پرداز رايانه‌ايWORD استفاده از صفحات گسترده براي محاسبات با EXCEL و استفاده از پايگاههاي ذخيره سازي اطلاعات باACCESS مديريت پروژه هايسازماني
با MS POROJECTکه در اختيار کاربران خود قرار مي دهد جايگاه مناسب خودرا در امور اجرايي اکثر سازمانها پيدا کرده است نرم افزار INTERNET EXPELORER و سرويس پست الکترونيکي رايگانGMAIL از ديگر نمونه هاي قابل ذکر هستند که مديرانمي توانند از آنها در امور سازمان خود استفاده کنند. ولي درکل آنچه اهميت دارد ايناست که مديران بايد از نرم افزارهايي که توسط سازمان هاي مختلفي مورد استفاده قرارگرفته و امتحان شده بهره بگيرد.

پست الکترونيک به عنوان يک ابزار ارزان، سريع وکارآمد براي ارسال پيامهاي مديريت در قالب الکترونيکي به بخش هاي گوناگون سازمان ويا نقاط گوناگون سراسر جهان است. با استفاده از برنامه پست الکترونيک مي توانيدپيام هاي مورد نظر خود را تهيه ارسال، دريافت ، ذخيره سازي و مديريت کنيد. بهترينشيوه براي راه اندازي و اجراي پست الکترونيک در هر سازماني استفاده از يک رايانهمرکزي براي مديريت نامه هاي الکترونيکي داخلي و کنترل دائمي ارتباط دائمي يا تلفنيبا اينترنت است. بسياري از سازمان ها بدون توجه به مشکلات ارتباطات الکترونيکي وبدون ارائه آموزش هاي لازم به کارکنان اقدام به نصب و راه اندازي پست الکترونيک ميکنند مديران سازمان ها بايد توجه داشته باشند که در دنياي ارتباطات الکترونيکي همانقوانيني حکمفرماست که در انتشار قراردادها و ادعانامه هاي مکتوب حاکم است بنابراينيک اشتباه مي تواند خسارتهاي فراواني به بار آورد.

در بُعد سخت افزاري مديريتسازمان مي تواند مهمترين و موثرترين نقش را در توسعه توانمنديهاي سازمان را در بستر ICT فراهم کند.مدير سازمان بايستي با توجه به نيازها و بدون در نظر گرفتن تجملاتبهترين و کارآمد ترين ابزارهاي سخت افزاري مورد نياز در سازمان را مورد گزينش قراردهد در انتخاب ابزارهاي سخت افزاري مدير سازمان به علاوه نيازسنجي حال حاضر بايد دربرابر هزينه اي که متحمل مي شود نياز هاي آتي را نيز مد نظر قرار دهد يکي از بهترينراهها در انتخاب ابزار مشاوره با کاربران سازمان مي باشد. بسته به اينکه چه کساني در چه زماني و چه مکاني و براي چه کاري از اين ابزارها استفاده مي کنند نوع ، کميتو کيفيت ابزارها قابل تغيير خواهد بود. به طور معمول سخت افزارهاي کامپيوتري پس ازيک سال از گارانتي توليد کننده خارج مي شوند و از آن پس تضمين سلامت کاردستگاه باخود مشتري خواهد بود و به همين دليل در هنگام تجهيز سازمان به رايانه و کلاٌ هر يکاز ابزارهاي فناوري ارتباطات و اطلاعات خريد از شرکتهاي معتبر الزامي است. در ادامهلازم است تا مدير پس از خريد و راه اندازي هر يک از اين ابزارها در سازمانشناسنامه سخت افزارهاي موجود را تهيه کند تا در موقع لزوم نسبت به انجام سرويس هايلازم اقدام شود. يکي از روشهاي توصيه شده در تعيين نوع سخت افزار هاي سازمانينيازسنجي نرم افزاري سازمان و سپس تعيين، تامين و ترکيب سخت افزار با بسته هاي نرمافزاري انتخاب شده براي هر يم از اجزاي سازمان مي باشد.

به عنوان مثال مدير بايدتشخيص بدهد در بخش گرافيک سازمان با توجه به نوع نرم افزارهاي موجود به چه ترکيبياز سخت افزارها نيازمند است. مطمئناً اين نوع نگاه در انتخاب سخت افزار در حذفهزينه هاي زائد نقش موثري دارد نمونه هايي از سخت افزارهاي متنوع را به عنوان مثالذکر مي کنيم. تصميم گيري در مورد اينکه در هريک از بخش هاي سازمان شما از چهمانيتوري(15،17،21 اينچ) استفاده شود و يا مانيتور معمولي باشد يا LCD از عوامل بهظاهر ساده ولي مهم هستند که مي توانند ضمن افزايش راندمان کاري سازمان در کاهش وحذف هزينه هاي غير ضروري موثر باشد.
با تمام اين تفاسير بايد گفت که بستر سازيمطلوب براي توسعه ICT در ساختار سازماني نيازمند شناخت کافي و نگرش مثبت مديران بهضروروتهاي حضور اين پديده در روند فعاليتهاي سازمان است با وجود اين شناخت يک مديردر ابتداي پروسه بستر ساري فناوري اطلاعات و ارتباطات در سازمان خود بايد آيين نامهها و قوانين درون سازماني را تهيه، آزمايش و ابلاغ نمايد اين آيين نامه هاي اجرايي ICT در سازمان مي بايد با استانداردهاي تعيين شده از جانب مراجع ذيصلاح و نيازهايسازماني هماهنگ و همساز باشند. با توجه به اهميت نقش ICT در توسعه و گسترشفرآيندهاي سازماني هر مدير پيشرو و آينده نگر ناگزير از انجام زمينه سازي هاي لازمو انجام مشاوره هاي علمي و فني با صاحبان دانش ICT است. براي باقي ماندن مديران درعرصه رقابت هاي اقتصادي و حتي ربودن گوي سبقت از ديگران بايد ابزارها و لوازم مختلفاطلاعاتي و ارتباطي با ديدي روشن و گاهي کامل از نياز هاي سازمان تامين و راهاندازي شوند.

 

نتیجه گیری

بايد گفت که بستر سازي مطلوب براي توسعه فناوري اطلاعات و ارتباطات در ساختار سازماني نيازمند شناخت کافي و نگرش مثبت مديران به ضرورتهاي حضور اين پديده در روند فعاليتهاي سازمان است. با وجود اين، شناخت يک مدير در ابتداي پروسه بستر سازي فناوري اطلاعات و ارتباطات در سازمان خود بايد آيين نامه ها و قوانين درون سازماني را تهيه، آزمايش و ابلاغ كند. اين آيين نامه هاي اجرايي فناوري اطلاعات و ارتباطات در سازمان مي بايد با استانداردهاي تعيين شده از جانب مراجع ذيصلاح و نيازهاي سازماني هماهنگ و همساز باشند. با توجه به اهميت نقش فناوري اطلاعات و ارتباطات در توسعه و گسترش فرايندهاي سازماني هر مدير پيشرو و آينده نگر ناگزير از انجام زمينه سازي هاي لازم و انجام مشاوره هاي علمي و فني با صاحبان دانش فناوري اطلاعات و ارتباطات است. براي باقي ماندن مديران در عرصه رقابتهاي اقتصادي و حتي ربودن گوي سبقت از ديگران بايد ابزارها و لوازم مختلف اطلاعاتي و ارتباطي با ديدي روشن و گاهي کامل از نياز هاي سازمان تا مين و راه اندازي شوند.

منابع و ماخذ

1 - پر کردن شکاف ديجيتالي چالش بزرگ قرن بيست و يکم .منبع. فناوري اطلاعات www. iran.com

2 - حسني ، فرنود ،فناوري ارتباطات و اطلاعات نياز امروزِ مديران فردا ، فناوري اطلاعات. www. iran.com

3 - حسني ، فرنود، بررسي شاخصهاي توسعه فناوري اطلاعات و ارتباطات در ايران(2003-2002). www. iran.com.

4 – دعائي، حبيب اله، عالي، مرضيه، سازمانها در بستر جهاني شدن، نشر بيان هدايت نور، 1384.

5 – صرافي زاده، احمد، فناوری اطلاعات در سازمان، انتشارات امير، بهار 1383. 5 - سعيد احمدي بهنام ،تجارت الکترونيک از آغاز تا امروز، فناوري اطلاعات. www.iran.com

6- بهروز نوعي پور,اميرحسين شمس‌زاده ، ماهنامه شبکه - فرودين و ارديبهشت ۱۳۸۴ شماره 53

 

 

فرهنگ كار جمعي


فرهنگ كار جمعي

مقدمه

فرهنگ کار براساس دیدگاه‌های مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. آنچه به فرهنگ کار مشروعیت می‌بخشد نظم‌پذیری جمعی، کار دلسوزانه و باورهای عملی به ارزش کار یدی، فکری و سازگار شدن با شرایط، قواعد و رفتارهای صنعتی و تولیدی است. هدف از این پژوهش بررسی فرهنگ کار و ارائه راهکارهایی برای ارتقای آن بوده است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که فرهنگ کاری بالا با بهره‌وری و عملکرد شغلی بهتر رابطه دارد و کسانی که از فرهنگ کاری بالایی برخوردارند عملکرد شغلی آنان نیز بهتر است.

فرهنگ کار به عنوان شیوه زندگی نقش بنیادی وزیر بنایی در ارتقای سطح پویایی جوامع دارد. در مقایسه با مفاهیمی همچون فرهنگ سازمانی، فرهنگ عمومی و نظایر آن، مفهوم فرهنگ کار کمتر تعریف شده است. فراهم آوردن امکان تصمیم‌گیری براساس عقل و درایت در تمام مراحل زندگی به ویژه از دوران کودکی از جمله بنیان‌های اصلی و تأثیرگذار در ایجاد و تقویت فرهنگ کار محسوب می‌شود. بررسی‌های کارشناسان مسایل اجتماعی ایران نشان می‌دهد که فرهنگ کار در ایران در مقایسه با جوامع پیشرفته در سطح پائین‌تری قرار دارد. این در حالی است که در جهان پیشرفته با وقوف بیشتر به نقش استراتژیک نیروی انسانی و نگر‌ش‌های آن به کار و تولید مفهوم فرهنگ کار از اهمیت فزاینده‌ای برخوردار شده است. زمانی که فرهنگ کار نهادینه گردد کار به عنوان یک ارزش تلقی شده و همه افراد جامعه در سطوح مختلف کار کردن را مسیر توسعه موزون جامعه دانسته و از طریق درست کار کردن به توسعه اقتصادی کمک می‌نمایند.

 

مفهوم فرهنگ

فرهنگ از دو جزء «فر» و «هنگ» تشکیل یافته است. فر به معنای جلو و بالا آمده است و هنگ در زبان فارسی از ریشه اوستایی «تنگ» و به معنای کشیدن و وزن می‌باشد. فرهنگ فارسی معین فرهنگ را به معنای علم، دانش و تدبیر آورده است. در فرهنگ بزرگ سخن فرهنگ چنین تعریف شده است: «پدیده کلی پیچیده‌ای از آداب، رسوم، اندیشه، هنر و شیوه زندگی که در طی تجربه تاریخی اقوام شکل می‌گیرد و قابل انتقال به نسل‌های بعدی است».

فرهنگ لغات و بستر فرهنگ را به عنوان مجموعه‌ای از رفتارهای پیچیده انسانی که شامل افکار، روش زندگی، گفتار، اعمال و آثار هنری که بر توانایی انسان برای بکارگیری و انتقال دانش به نسل دیگر اطلاق می‌شود تعریف می‌کند.

فرهنگ به عنوان یک اصطلاح فنی در نوشته‌های انسان‌شناسان در اواسط قرن نوزدهم وارد شده است. هنگامیکه فرهنگ یک گروه یا جامعه شکل گرفت و به تدریج بهبود یافت افراد آن حوزه فرهنگی، کیفیت تمایلات، ذهنیات و رفتارهای خود را با آن منطبق ساخته و به گونه‌ای رفتار خواهند کرد که هنجارها و ارزش‌های فرهنگی شکسته نشده و فردی غیرعادی شناخته نشوند.

با توجه مطالب فوق می‌توان گفت: فرهنگ مجموعه‌ای از باورها، اندیشه‌ها و تراوشات فکری بشر در طول تاریخ است که زمینه‌ساز و تداوم بخش رشد و تعالی انسان و شکل‌گیری هویتی خاص برای او بوده است. فرهنگ مجموعه‌ای تبادل‌پذیر و به اشتراک گذاشتن از مجموعه داشته‌ها و پیشینه‌های جوامع انسانی است که به عنوان سرمایه‌ای قابل انتقال از نسلی به نسل دیگر قابل بررسی است و در عین حال یکی از رایج‌ترین، پیچیده‌ترین و پرابهام‌ترین مفاهیم است.

 

مفهوم کار

کار بخش اساسی زندگی است. ما انسان‌ها احتیاجات مازاد زیادی داریم، مانند لباس، سرگرمی، سفر، تحصیل و دیگر امکاناتی که به آن‌ها عادت کرده‌ایم. کار جدا از موقعیت تکنولوژیکی آن قابل فهم نیست و در مقاطع تاریخی مختلف و فرهنگ‌های متفاوت شکل‌های مختلفی به خود می‌گیرد. مقایسه کار کشورهای پیشرفته و کشورهای جهان سوم نشان می‌دهد که نه تنها تکنولوژی کاملاً متفاوت است بلکه روش‌های انگیزه‌دهی و ارتباطات اجتماعی هم تغییر می‌کند. همین امر نیز صدق می‌کند اگر ما کار در جهان کنونی را با کار در انقلاب صنعتی، قرون وسطی و امپراطوری‌ ساسانی مقایسه کنیم کار دارای تعاریف چندگانه‌ای است. تعاریف زیادی از جانب متخصصان مختلف و با مکاتب فکری متفاوت ارایه شده است. در فرهنگ فارسی سخن کار چنین تعریف شده است: «آنچه از کسی سر می‌زند، عمل و دیگر اینکه فعالیتی که شخص به طور روزانه به آن مشغول است و معمولاً بابت آن حقوق دریافت می‌کند».

استفاده معمول و متداول واژه کار به کار بدنی محدود می‌شود لیکن این یک معنای عام از واژه کار نیست. لذا هرگونه تعریف علمی از کار باید شامل کوشش‌های فکری نیز بشود، زیرا در صنایع جدید مغزها به اندازه بازوها مورد احتیاج است. لکن این موضوع نباید سبب شود که کارگران یدی در موقعیت پایین‌تری از لحاظ استفاده از نعم مادی موجود در جامعه قرار گیرند. کاربرد معمول و متداول کار به طور کلی محدود به موجود انسانی است. لیکن تمام متخصصان کار را به یک شکل تعریف نکرده‌اند. آدام اسمیت کار را بر طبیعت و انسان هر دو نسبت می‌دهد و می‌گوید «طبیعت همراه انسان زحمت می‌کشد.

امروزه تمام متخصصان اقتصاد واژه کار را عملاً محدود به کار انسان می‌دانند. بعضی متخصصان اصطلاح کار را برای کوشش‌های دشوار و پرزحمت به کار می‌برند و هر نوع کوششی که خوشی ایجاد کند یا به خاطر لذتی صورت گیرد کار نمی‌دانند. اقتصاددان انگلیسی (William Stanley Jevons) معتقد است که کار هر نوع تلاش دشوار مغز یا بدن است که به طور جزیی یا کلی با توجه به سود آینده صورت می‌گیرد. به هر حال مفهوم جدید این است که هر کوششی نیازی را ارضاء نماید یا فایده‌ای را ایجاد کند کار مولد باید حساب آید، مانند کار هنرپیشه، قاضی، زارع و نویسنده. مسلماً هر نوع کوشش انسان که منظور آن تحصیل مزد باشد کار نامیده می‌شود لیکن هر کاری مولد نیست. یعنی چیزی تولید نمی‌کند یا در خدمت تولید قرار نمی‌گیرد. به هر صورت کار است لیکن کار مولد نیست. در زیر چند تعریف از کار ذکر می‌گردد.

کار یکی از عوامل تولید که تمام فعالیت‌های اقتصادی انسان، اعم از فکری و یدی، تخصصی و غیرتخصصی برای تولید ثروت را در برمی‌گیرد.

کار می‌تواند به عنوان انجام وظایفی تعریف شود که متضمن صرف کوشش‌های فکری و جسمی بوده و هدفشان تولید کالاها و خدماتی است که نیازهای انسانی را برآورده می‌سازد. شغل یا پیشه کاری است که در مقابل مزد یا حقوق منظمی انجام می‌شود. کار در همه فرهنگ‌ها اساس نظام اقتصادی است که شامل نهادهایی است که با تولید و توزیع کالاها و خدمات سر و کار دارند.

 

مفهوم فرهنگ کار

فرهنگ کار را بایستی مقوله‌ای پویا دانست که در جریان صنعتی شدن روند تکاملی خود را طی می‌نماید. عصاره فرهنگ کار چگونگی تولیدات ملی و میزان آن می‌باشد که خود بر رفاه اجتماعی اثر می‌گذارد و تولید به نوبه خود بر فرهنگ کار و روابط اجتماعی اثر شایانی دارد.

فرهنگ کار از فرهنگ سازمانی نشات می‌گیرد. فرهنگ سازمانی پدیده مبهمی است. برای تصمیم‌گیری درباره فرهنگ سازمان و فرهنگ کار تشخیص و تفکیک باورهای راهنمای بنیادی از باورهای روزمره ضروری است. در سازمان باورهای راهنمای عالی زمینه ایجاد باورهای عملی و واقعی کار و زندگی را فراهم می‌آورند. باورهای راهنما به دو دسته تقسیم می‌شود: باورهای برونی مربوط به نحوه رقابت و نحوه هدایت کسب وکار و باورهای درونی که در خصوص نحوه مدیریت و هدایت سازمان است در ایران اصطلاح فرهنگ کار بارها از سوی افراد بکار رفته، لیکن تعریف مشخصی از آن داده نشده است. چنانچه به اختصار فرهنگ را مجموعه ارش‌ها، باورها و دانش‌های مشترک و پذیرفته شده یک گروه دانسته و کار را فعالیت‌های اقتصادی منجر به ارزش افزوده در نظر بگیریم فرهنگ کار عبارت است از: مجموعه ارز‌ش‌ها، باورها و دانش‌های مشترک و پذیرفته شده یک گروه کاری در انجام فعالیت‌های معطوف به تولید و یا ایجاد ارزش افزوده به کلام دیگر اینکه، در وجود کارکنان یک سازمان چه ارزش‌ها و نگرش‌هایی درونی شده و مورد پذیرش جمعی قرار گرفته است، فرهنگ کاری حاکم بر آن سازمان یا گروه را تبیین می‌کند. براساس این رویکرد می‌توان فرهنگ سازمانی را به عنوان پدیده عامل‌تری در نظر گرفت که بخشی از آن مربوط به چگونگی انجام کار بوده و به آن فرهنگ کار گفته می‌شود. بر این اساس هنگامیکه فرهنگ کار در یک سازمان یا جامعه ضعیف ارزیابی می‌شود این بدین معنا است که کارکنان به انجام کار مفید و مولد تمایل نداشته و در نتیجه فعالیت‌های آن‌ها از راندمان و اثربخشی کمتری برخوردار است و منابع به کار گرفته شده حداکثر بازده ممکن را نخواهد داشت.

 

نقش استعمار

استراتژی استعمار در رابطه با کشورهای نفتخیزی مانند ایران همیشه بر این پایه بوده که درآمد آنها باید فقط وابسته به فروش نفت خام باشد و از نظر تولید وابسته به کشورهای دیگر باقی بمانند.

در دوره‌ای که بخصوص استعمار حاکمیت و نفوذ زیادی در ایران داشت، تمام تلاش خودش را کرد تا جلوی تولید ثروت را در کشور بگیرد. همین باعث شد که آنها به فرهنگ کار و تولید ایرانی لطمه زدند. حتی دقت داشتند که درآمد حاصل از فروش نفت صرف آبادانی کشور نشود و به جایش مصرف‌گرایی بخصوص مصرف کالاهای خارجی رواج پیدا کند که هنوز هم متاسفانه ما گرفتار همین استراتژی آنها هستیم و هنوز هم مصرف کالای خارجی برای مردم نشانه تشخص است.

بدون فرهنگ صحیح مصرف و بدون اینکه کالاهای داخلی را به خارجی ترجیح بدهیم وضعیت اقتصادی ما پیشرفت نخواهد کرد. هرچند باید اذعان داشت که در این تحریم‌های جدید پیشرفت چشمگیری در تولید داخلی و فرهنگ کار جمعی داشته‌ایم اما در صورت اصلاح فرهنگ عمومی، کشور پیشرفت خواهد کرد و هر چه زودتر می‌توانیم به افق‌هایی که مد نظر داریم برسیم.

تاکید مقام معظم رهبری بر اصلاح فرهنگ عمومی درباره کار جمعی اين هم یک موضوع استراتژیک و کلیدی است که بدون آن اهدافمان تحقق پیدا نمی‌کند. اما متاسفانه هنوز اقدام لازم در این رابطه صورت نگرفته است. یعنی نه تنها در ایجاد این فرهنگ تلاش جدی نشده، که در حوزه‌های هنری مثل سینما، سریال و امثالهم در بسیاری از مواقع برعکس اهداف موردنظر حرکت شده است.

به نحوی که اصطلاحات منفی و ضد فرهنگ کار از جمله ضد فرهنگ کار گروهی به کرات القا می‌شود. به طور مثال در سریال‌ها وقتی از خواستگاری می‌پرسند شغلت چیست؟ می‌گوید: من خودم رئیس خودم هستم. یعنی زیر نظر کسی کار نمی‌کنم.

هر چند ممکن است راننده تاکسی یا مغازه‌دار باشد اما در این عبارت داشتن رئیس به عنوان یک امیر منفی القا می‌شود در حالی که در هر کار گروهی وجود یک مسئول و رئیس الزامی است و اکثریت در کار گروهی مرئوس هستند بنابراین با این عبارت مرئوس بودن که عامل کار گروهی است به عنوان یک عامل منفی ترویج می‌گردد.

یا در کار گروهی رعایت سلسله مراتب اداری ضروری است در حالی که در فرهنگ عمومی رایج در ایران اطاعت از مافوق چاپلوسی و ایستادگی در برابر مافوق و عدم انجام کارهای محوله، اقتدار تعریف شده است. استقلال دستگاه‌ها از هم در ایران به عنوان عدم هماهنگی تلقی و ترویج می‌شود. این روحیه ضد کار فرهنگی را در همه عرصه‌ها از جمله در عرصه ورزش مشاهده می‌کنیم و لازم است این روحیه با برنامه دقیق ترویج گردد.

در کارتون‌ها برای کودکان و از مدارس ابتدایی یا دانشگاه‌ها باید درباره فرهنگ کار جمعی صحبت و تبلیغ شود. در بسیاری از کشورها حتی کتاب‌هایی که منتشر می‌شوند با تلاش مشترک چند نفر تهیه می‌شوند. این عدم علاقه به کار جمعی میراث فرهنگی ما نیست بلکه چیزی است که استعمار در ایران القا نموده و برای تبدیل آن به یک فرهنگ تلاش کرده است.

روحیه کار جمعی در اسلام هم بسیار مورد توجه قرار گرفته است و این امر را حتی در نماز جماعت می‌توان مشاهده کرد. به نحوی که تاکید می‌شود اگر جمعیت نمازگزاران جماعت به 10 نفر برسد ثواب آن قابل شمارش نخواهد بود. اما راه حلی که می‌شود برای این معضل ارائه داد این است که باید مکانیسم‌های ترویج کار جمعی مورد مطالعه و تحقیق کارشناسان مربوطه قرار بگیرد و از تجربیات سایر ملل نیز در این رابطه استفاده شود.

گاه می‌توان با مثال‌های ساده این مطالب را تشریح کرد. در کتب درسی موضوع شکستن راحت یک چوب و سختی شکستن دسته‌ای از چوب‌ها بیان می‌شد. می‌توان مثال‌های دیگری را نیز مطرح نمود مثلا 10نفر هر کدام تک تک قادر به بیرون آوردن چرخ یک ماشینی که در جوی آب افتاده نیستند اما اگر چهار نفر با هم همزمان به این کار اقدام ورزند، سریعا می‌توانند چرخ را بیرون بیاورند. این نمونه‌ای از اهمیت کار جمعی است. اصولا کار جمعی موجب هم‌افزایی می‌شود.

 

گزيده بيانات رهبر معظم انقلاب درباره «ضعف فرهنگ كار جمعی»

اعتصام هم باید دسته‌جمعی باشد

چرا فرهنگ كار جمعى در جامعه‌ى ما ضعيف است؟ اين يك آسيب است. با اينكه كار جمعى را غربى‌ها به اسم خودشان ثبت كرده‌اند، اما اسلام خيلى قبل از اينها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»، يا: «و اعتصموا بحبل اللّه جميعا». يعنى حتّى اعتصام به حبل‌اللّه هم بايد دسته‌جمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا».

 

آموزش كار جمعی

نكته‌ى ديگر، كار جمعى، تعاون و همكارى با يكديگر و همت بلند است. كودكان و همچنين جوانان را از آغاز عادت بدهيم كه با همتِ بلند نگاه كنند. مسائل گوناگونى وجود دارد كه اينها را بايد در سطح دنيا ديد، در سطح جهانى بايد مشاهده كرد، نه در سطح منطقه‌اى، چه برسد به اين كه انسان بخواهد آنها را در سطح كشورى يا در سطح ولايتى و استانى ببيند.

 

یك نقص ملی

می‌دانيد ملت‌ها خصال ملى دارند. بعضى از ملت‌ها خصلتى دارند كه خصلت عمومى است، بعضى از ملت‌ها خصلت‌هاى ديگرى دارند كه حالا مربوط به تاريخ و جغرافيا و اقليم است و به عوامل گوناگونى وابسته است. ما اين روحيه‌ى شور و شوق را، ميل به تحقيق را، كنجكاوى را، خسته نشدن و پيگيرى كردن را بايد در ملتمان به وجود بياوريم. اين روحيه، كم است؛ نيست.

كار جمعى هم كه گفتند، همين جور است؛ كار جمعى هم جزو خصال ملى ما نيست. شما به ورزش‌هاى ما هم كه نگاه كنيد و مقايسه كنيد با ورزش‌هائى كه متعلق به اروپائى‌هاست، مى‌بينيد همين جور است. ورزش ملى ما كه كشتى است، يك ورزش انفرادى است. حتّى ورزش باستانى ما هم كه يك ورزش دسته‌جمعى است، هر كسى براى خودش ورزش می‌كند. می‌دانيد وقتى كه توى گود زورخانه می‌روند، كار دسته‌جمعى انجام نمی‌گيرد؛ با هم يك حركاتى را انجام می‌دهند، هر كسى ورزش خودش را انجام می‌دهد؛ مثل فوتبال يا واليبال نيست كه كار اين، مكمل كار آن باشد؛ لذا كار، كار جمعى نيست. اين يك نقص ملى است در ما؛ اين را بايد درست كرد؛ بايد تزريق كرد. اين كارِ كيست؟ كار دانشگاه است. بنابراين دانشگاه غير از مسئله‌ى علم، بايد به مسئله‌ى فرهنگ هم بپردازد.

ما می‌توانيم اين جوان را صبور، قانع، مايل به كار، مايل به تحقيقات، اهل كار جمعى، اهل اغماض، اهل تغليب عقل بر احساس، اهل انصاف، اهل وقت‌شناسى، اهل وجدان كارى تربيت كنيم؛ می‌توانيم هم عكس اين صفات را در او تزريق كنيم. واقعاً اين جوانى كه در اختيار دانشگاه قرار می‌گيرد - يك جوان هجده نوزده ساله - در خور اين تربيت هست. در دوره‌هاى بخصوص ليسانس - اين دوره‌ى اول - می‌توان روى اين مسئله واقعاً فكر كرد، برنامه‌ريزى كرد. شما می‌توانيد يك نسلى را به وجود بياوريد كه اين نسل داراى اين خصوصيات اخلاقى باشد. اين هم برنامه‌ريزى می‌خواهد؛ اين با پوستر و با دستور و با اينها درست نمی‌شود.

همان‌طور كه شما براى كار علمى نياز به برنامه‌ريزى داريد و بايد برنامه‌ى كلان ترتيب بدهيد، براى اين كار هم برنامه‌ى كلان لازم است. اين برنامه‌ى كلان هم توى خود دانشگاه بايد انجام بگيرد؛ اين چيزى نيست كه ما بگوئيم بيرون دانشگاه انجام بدهند، به دانشگاه ابلاغ كنند؛ اينها حكمى نيست كه با حكم بشود اين كارها را كرد؛ اينها كارهائى است كه بايد از درون دانشگاه‌ها بجوشد. من اينها را عرض می‌كنم تا ان‌شاءاللَّه اين زمينه و ذهنيت به وجود بيايد و روى مسئله‌ى فرهنگى در دانشگاه كار بشود.

 

تحقيق دسته‌جمعى، خاطرجمع‌تر است

حوزه بايد با سبكهاى نوين تحقيق آشنا بشود. تحقيق كه مى‌گوييم، منظورمان، هم تحقيق عمقى است - يعنى همان چيزى كه ما در حوزه به آن تحقيق مى‌گوييم؛ يعنى تعمق در مطلب - و هم تحقيق عرضى است، كه در روشهاى اروپايى به آن هم تحقيق مى‌گويند، و ما به آن تتبع مى‌گوييم. در اسم‌گذارى بحثى نداريم؛ اين هم يك نوع تحقيق است؛ تحقيق عرضى است، تحقيق سطحى است؛ يعنى در سطح و در عرض، دنبال مطلبى گشتن. امروز هر دو نوع تحقيق، روشهاى نوينى دارد. استادانى مى‌نشينند، دانشجويانى را هدايت مى‌كنند؛ كار گروهى انجام مى‌گيرد و تحقيقى دسته‌جمعى عرضه مى‌شود. تحقيق دسته‌جمعى، خاطرجمع‌تر از تحقيق فردى است؛ اختلافات كمتر مى‌شود و پيشرفتها بيشتر مى‌گردد. اين روشها را بايد در حوزه به كار بيندازيم. ما در حوزه هميشه روش فردى را دنبال مى‌كرديم. به نظر من، هنوز هم روشها فردى است. همين درسى كه شما ملاحظه مى‌كنيد، يك كار فردى است. درست است كه صدنفر، هزارنفر پاى درسى نشسته‌اند، اما هر يك از آنها جداگانه با استاد روبه‌روست و مخاطب استاد است؛ بعد هم مى‌رود و مشغول كار خودش مى‌شود. حتّى مباحثه‌ى ما كارى فردى است. عجيب است! يك روز اين آقا استاد مى‌شود، او شاگرد؛ اين گوينده است، او شنونده؛ يك روز هم او استاد مى‌شود، اين شاگرد؛ او گوينده مى‌شود، اين شنونده! يعنى كارِ با هم و دسته‌جمعى نيست، تعامل فكرى نيست؛ كار فردى است. البته اين كار فردى جهات حسنى هم دارد، كه محسنات اين كار و اين شكل نبايد از دست برود؛ اما روشهاى دسته‌جمعى هم در دنيا معمول است؛ چرا ما از اين روشها استفاده نكنيم؟

 

برای اینكه اشتباه كوچك هم در كار نباشد

احساس پيمودن راه جديد، احساس خيلى خوبى است؛ يعنى واقعاً ما احساس كنيم كه در عالم دائرةالمعارف نويسى، يك كار جديد مى‌كنيم. به عبارت ديگر، چون تاكنون دائرةالمعارف اسلامى به قلم جمعى از مسلمانان متدين و شيفته‌ى اسلام نوشته نشده است، ما حالا مى‌خواهيم آن كار را بكنيم. اين احساس خوب است و من كاملاً موافق با آن هستم. معمولاً در اين‌طور كارها، چند درصد اشتباه هم ديده مى‌شود. چه كار كنيم كه همان درصد كوچك اشتباه هم در كتاب نماند؟ هر چه بتوانيم اشتباه نكنيم، بهتر است. اصلاً كار جمعى هم مى‌تواند بى‌اشتباه در بيايد. آنچه نمى‌تواند بى‌اشتباه در بيايد، كارى است كه يك نفر انجام مى‌دهد؛ و الّا كارى كه جمعى مى‌كنند، واقعاً چه اشكالى دارد كه كارى كنيم اصلاً بى‌اشتباه در بیاید؟

 


سبک زندگی از دیدگاه مقام معظم رهبری فرهنگ كار

چرا فرهنگی کار جمعی در ایران ضعیف است؟

دین اسلام به عنوان آخرین آیین نجات بخش انسان است، دینی همه جانبه بدون فرو گذاردن حق هیچ کس دین برتر می‌باشد.

مکتبی که به یکی بودن دستور می دهد. و تعالی انسان را در با هم بودن می داند. و او را به این امر فرمان می‌دهد:

«واعتصموا بحبل الله جمیعاً‌ ولا تفرقوا» (آل عمران/۱۰۳)

رسول گرامی اسلام (ص)‌می‌فرماید: مومن سراسر سود است اگر همراهش شوی به تو سود می‌رساند. مشورت کنی به تو سود می‌رساند، شریکش شوی سود می‌کنی (جامع ا لصغیر)

 

همکاری و همیاری در کجا و تا کجا؟!!

سوال ما این است حال که روشن شد کار جمعی و با هم بودن این همه توصیه گشته است در چه اموری باید باشد خداوند در سوره مائده می‌فرماید:

«تعاونوا علی البر و التقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان» (مائده/۲)

در کارهای خ یر و نیک همدیگر را یاری دهید، و در گناه و تجاوز یکدیگر را کمک نکنید.

خداوند متعال این آیه را با چه منطق و ادبیات زیبایی بیان نموده است: که ای انسان! برای رشد، برای تعالی، برای خدمت به خلق، کمک کن و هر جا که دیدی بوی فتنه می‌آید دوری کن.

 

چند نمونه از چراها؟

چرا در کوچه و محل زندگی ما جوانی زندگی کند که بخاطر تنگدستی نتواند ازدواج کند؟ آیا با همکاری اهل محل نمی توان گره کار او را باز کرد؟

چرا در آشنایان ما دو خانواده با هم سال ها قهر باشند؟

آیا با همیاری نمی‌توان آشنایان را صلح داد؟

چرا سرمایه های خرد جوانان صرف هیچ و پوچ می‌شود؟ آیا با شراکت و تاسیس کارگاه و یا شرکتی نمی‌توان سرمایه آنها را به ثمر رساند؟

چرا استعداد نابغه هایمان؟ چرا فکر نخبه‌هایمان؟ و چرا؟ و صدها چرای دیگر و چرا ما «خیلی هایمان» نمی‌توانیم کار جمعی ا نجام دهیم؟

 

دربررسی ریشه‌های این پدیده میتوان به این امر اشاره کرد:

۱-عدم اطلاع از فواید کار جمعی

فوایدی مانند:

کم هزینه شدن امور (مانند ازدواج‌های دانشجویی)

ایجاد شور و نشاط در بین افراد و رفع کسالت‌های روحی

جلب رحمت الهی که در روایات ما وارد شده است (دست خدا با جماعت است)

در صورتی که بتوان فواید و آثار کار جمعی را بر همگان تشریح نمود بسیاری از انسانها کارهای خود را در قالب کارهای جمعی انجام خواهند داد.

۲-آنها همه چیز را برای خود می‌خواهند:

از نتیجه پیروزی کار جمعی فقط برای کیسه خود می‌اندیشند و حسادت آنها اجازه خیررسانی به دیگران را نمی‌أهد.

انحصار طلبی و توهم (خیال باطل) توان انجام همه کارها، او را مشغول می‌کند و با بدبینی و عدم اعتمادی که از غرور وخود خواهی او سرچشمه می‌گیرد، هرگز وارد کار جمعی نمی‌شود.

۳-عدم وجود فرهنگ جمعی

فرهنگ مقوله‌ای است که باید در وجود انسان ریشه بدواند و این مسیر نمی گردد الا اینکه از دوران کودکی شروع گردد.

امیر مومنان (ع) فرمود: «التعلم فی الصغر، کانقش فی الحجر» که آموختن در کودکی مانند حکاکی در سنگ است. (بحار الانوار)

نقش رسانه ها در فرهنگ سازی: ن

قش بسزایی است که باید روح با هم بودن را در وجود انسان ها بدمند، جامعه‌ای که صدها نقطه مشترک آیینی، تمدنی، مذهبی و آداب و رسومی دارد نباید هنوز در فکر یکه تازی‌های فردی غوطه ور باشد. امیرمومنان (ع) فرمود: با هم بودن و مشورت، شراکت درعقل های هم خواهد بود (مفاتیح الحیوه) و روشن است اثر و کاری که نتیجه چند فکر و عقل باشد هرگز قابل مقایسه با نتیجه یک عقل نیست.

 

زیباترین سمبل کار جمعی

شاید بتوان یکی از زیباترین و دوست داشتنی ترین مصادیق کارگروهی و جمعی را تزیین کوچه و خیابانهای شهر در ایام نیمهشعبان دانست، که همه با هم و هر کس به اندازه توان خود شرکت می کند، و چقدر شهر زیبا می شود و انسان چقدر مهربانتر. و باید باور کرد که یکی از شرایط ظهور، مولود نیمه شعبان ، همدل بودن و هم نوا بودن است. و همه باور کنیم:

“تا نیاید گره از کار بشر وا نشود..”

 

شیطان مخالف تشکیل گروههای هم فکر

رسول الله (ص) فرمود: دست خدا بر سر جماعت است و شیطان همراه کسی که با جماعت (جامعه مسلمان) ناسازگاری کند می‌رود. (کثرالعمال / ۱۰۳۱)

پیامبر اعظم (ص) فرمود: دست خدا بر سرجماعت است، هر گاه فردی از جماعت جدا شود، شیطان او را می‌رباید، همچنان که گرگ گوسفند جدا مانده از گله را می‌رباید (کثرالعمال/۱۰۲۸)


فهرست منابع و مأخذ

۱- جعفری مصطفی و حبیبی محمد ۱۳۸۱. فرهنگ کار، ماهنامه تدبیر، سال ۱۳، شماره ۱۲۵، ص ۷۳-۷۰.

۲- جواهر دشتی فرانک و دیگران ۱۳۸۲. گزارش فرهنگ کار؛ باورها و ارزش‌ها، ماهنامه تدبیر، سال ۱۴، شماره ۱۳۱ ص ۸۸-۷۸.

۳- سلطانی ایرج ۱۳۸۳. راهکارهای عملی نهادینه کردن فرهنگ صنعتی، سال ۱۵، شماره ۱۵۲.

۴- شورای فرهنگ کار ۱۳۷۶. مقدمه‌ای بر فرهنگ کار، موسسه کار و تأمین اجتماعی، چاپ اول، تهران، ص ۱۴۸.

۵- عطافر علی ۱۳۷۲. فرهنگ سازمانی و نحوه ایجاد تحول در آن، مجموعه مقالات سمینار تکامل فرهنگ کار، جلد اول، وزارت کار و امور اجتماعی ص ۱۲-۱۱.

6- مجتبوی نائینی سید مهدی ۱۳۷۲. فرهنگ اصطلاحات کار و تأمین اجتماعی، موسسه کار و تأمین اجتماعی، تهران، ص ۲۷۰- ۲۵۸.

7- معید فر سعید ۱۳۸۰. فرهنگ کار، موسسه کار و تأمین اجتماعی، تهران ص ۳و ۵۱۷.

 

شیوه های نوین انبارداری


شیوه های نوین

انبارداری

  

مقدمه ................................................................................................................. 1

اهداف انبار و انبارداری......................................................................................... 2

اهمیت و مزایای سیستم صحیح انبارداری ................................................................ 2

دانستنیهایی در مورد انبارهای نوین ......................................................................... 3

بارکد.................................................................................................................. 5

کاربردهای بارکد و نرم افزارهای مرتبط.................................................................. 7

بارکد و دستگاه بارکد خوان.................................................................................. 7

استفاده از فناوری RFID .................................................................................... 8

بکارگیری بارکد در مدیریت انبار .......................................................................... 9

فضای فیزیکی انبار............................................................................................... 9

نیروی انسانی ....................................................................................................... 13

فرایندها............................................................................................................... 13

معیارهای ارزیابی ................................................................................................. 18

تجهیزات انبار...................................................................................................... 22

کالاهای امانی...................................................................................................... 24

خودبخودسوزی................................................................................................... 25

ایمنی و مقررات................................................................................................... 26

انبارگردانی.......................................................................................................... 33

منابع وماخذ اطلاعات............................................................................................ 36


مقدمه

انبارداری یک خدمت اقتصادی است و عبارت از تهیه و نگهداری کالا به منظور عرضه به موقع یا گسترش دادن مدت عرضه آن به نحوی که کالا برای مدت بیشتری قابل دسترس و مصرف باشد. در اقتصاد هر کشوری انبارداری حلقه ای از زنجیره تولید، انتقال، توزیع و مصرف به شمار رفته و نقش اتصال و واسط را در انتقال کالا از مناطق تولید به بازارهای مصرف و سپس توزیع محلی برعهده دارند.

 

درصد زیادی از سرمایه سازمان ها را مواد اولیه و قطعات، تجهیزات و کالاهای آن تشکیل می دهد. لذا نگهداری و مراقبت دقیق از آنها و برقراری یک نظام صحیح اطلاعاتی برای کنترل موجودی انبار و یا زمان به موقع جهت سفارش و میزان سفار ش کالا بسیار ضروری بوده و با بهبود وضع انبارداری می توان از زیان های ناشی از بی دقتی در نگهداری کالا جلوگیری نمود و به میزان سود سازمان افزود. در حوزه های بهداشتی، درمانی و بیمارستانها انبارها با توجه به نوع کالا، لوازم مورد نیاز واحدهای تحت پوشش به انواع مختلف تقسیم می شوند که تمامی آنها از سیستم انبارداری گذر می کنند.

اهداف انبار و انبارداری:

پشتیبانی وحمایت درچرخه تولید وخدمات

هدف از تشکیل و ایجاد انبارها چه در سازمان های دولتی و چه درسازمان های خصوصی، تهیه، سفارش دهی، تحویل گیری و نگهداری و تحویل کالاهای موردنیاز سازمان است.

انبار به عنوان یک جایگاه سازمانی در چارت سازمانی کلیه ارگانها وجود دارد، به همین دلیل ضمن اهمیت ویژه ای که این بخش در سازمان دارد به نظارت بیشتر، حفظ و ایمنی و استاندارد مربوطه نیازمند است. از طرفی بدیهی است که اگر مواد و لوازم در زمان مناسب در دسترس واحد مصرف کننده قرار داده نشود، در گردش کار که از اهمیت خاصی برخوردار است وقفه ایجاد خواهد شد. هر چند که در حال حاضر سیستمهای جدیدی در امور اداری و مدیریتی بوجود آمده و در حال استقرار هستند که هدف آنها حذف انبار و ایجاد روش کاری مبتنی بر انبار مجازی است که نیاز است با مطالعه دقیق و با درنظرگرفتن تمامی عوامل حرکت به سمت فوق را آغاز نمود.

 

اهمیت و مزایای سیستم صحیح انبارداری

ایجاد یک سیستم صحیح انبارداری درسازمان مزایایی به شرح زیر به دنبال دارد:

  1. با نظارت دقیق بر موجودی انبار، از افزایش بیش از اندازه و حد تعیین شده کالاها در انبار جلوگیری و در نتیجه از ضرر و زیان های ناشی از تغییر قیمت ها یا خرابی و فساد کالاها جلوگیری می شود.
  2. دریافت، استقرار، حفاظت و در دسترس قرار دادن کالاها در انبار به روش مطلوب و به آسانی انجام می پذیرد و نیازهای واحدها به موقع تأمین می شود.
  3. از سفارشات اضافی و تکراری جلوگیری می گردد.
  4. اطلاعات موردنیاز مدیران در زمینه میزان موجودی ها و مصارف کالاها در هر زمان به نحو مناسب تهیه و باعث تسهیل شمارش می گردد.
  5. با خرید به مقدار صرفه اقتصادی، از راکد شدن سرمایه جلوگیری به عمل می آید. در نتیجه نگهداری و حفاظت صحیح از کالاها، اتلاف ضایعات به حداقل می رسد.
  6. عملیات شمارش، صورت برداری و در نهایت انبارگردانی از موجودی ها و همچنین تعیین ارزش موجودی جنس در پایان سال به سهولت انجام پذیر است.

 

دانستنیهایی در مورد انبار و انبارداری نوین

آموزش و ارائه مطالب موردنیاز انبارداری و انبار موجب افزایش قابلیت ها و استعددهای انبارداران و کارکنان انبار و در نتیجه تسهیل کارها و در مجموع باعث کارایی و اثربخشی و نیروی محرک و جلوبرنده سیستم و سازمان می باشد با توجه به بازدیدهای انجام گرفته توسط کارشناسان انبار و صاحب نظران خبره ، ما را بر آن داشت تا مجموعه ای خلاصه وار و کلیدی از مطالب مهم در مورد انبار و عملیات انبارداری که همان سفارش تهیه کالا، تخلیه، بارگیری و نگهداری کالاهای مورد نیاز و توزیع صحیح و به هنگام می باشد و موجب ارتقاء کیفیت خدمات ارائه شده می گردد معطوف داریم البته ناگفته نماند سیستم های انبارداری با توجه به نوع کاربری و جامعه مورد استفاده بسیار متفاوت است و در بسیاری از جوامع انبارها هنوز به صورت سنتی اداره می گردند حال آنکه برخی از انبارها بسته به نیاز آنها کاملاً خودکار و مکانیزه می باشند بدون اینکه نیاز به نیروی کار داشته باشند و از طریق سیستم های دریافت و انتقال خودکار، کالاها و نرم افزارهای لجستیکی مدیریت می شدندکه برای اطلاع از وجود چنین انبارهایی در اینجا آورده شده است . این سیستم ها معمولاً در انبارهای با دماهای بسیار پایین که کارکردن در آنها دشوار است و یا در مناطقی که قیمت زمین بسیار گران می باشد پیاده سازی می شود چرا که امکان استفاده از ارتفاع در این سیستم ها کاملاً مقدور می باشد (یک نمونه تصویر از انبارهای نوین)

 

 با توجه به کاربری و تنوع زیاد انواع انبارها، ماشین آلات، سیستم ها و تجهیزات سخت افزاری و نرم افزاری تخصصی متناسب با نوع کاربری انبارها توسعه یافته اند که دانشگاه علوم پزشکی اصفهان نیز با بهره گیری از تکنولوژی روز در حد توان و منابع انسانی توانا و امین و متعهد و متخصص و باتجربه در انبارها کوشش خود را جهت افزایش خدمت رسانی و گسترش سلامت آحاد جامعه بکار گرفته است.

در این مجموعه سعی شد مطالب مفید بطور گویا و واضح بیان وشامل اطلاعات موردنیاز در انبارها به طور عمومی باشد و با بالارفتن اطلاعات عمومی و مورد نیاز انبارداران و کارکنان انبار، گامی جهت بهتر شدن و تسریع امور در انبارها شود.

در پایان از همکاران محترم تقاضا می شود با همکاری، راهنمایی و ارائه پیشنهادها و دیدگاه های اصلاحی ما را در اصلاح و بالا بردن اطلاعات مربوط به انبار یاری رسانند.

 

بارکد

بارکد در فارسی به آن خط نماد، رمز میله، کد میلیه ای و رمزینه نیز می گویند. نوعی نمایش تصویری اطلاعات بر روی سطوح است که اطلاعات آن را می توان توسط ماشین بازخوانی کرد. بارکدهای اولیه اطلاعات را در قالب عرض و فاصله خطوط موازی چاپ شده ذخیره می کردند و به صورت یک دسته از خطوط مستقیم موازی دیده می شدند اما امروزه بارکدها ممکن است بسته به نوع به شکل دو بعدی یک دسته نقطه، یک دسته دایره هم مرکز و یا به صورت مخفی شده در تصاویر نیز ظاهر شوند. بارکدها توسط یک پویشگر نوری که دستگاه بارکدخوان نامیده می شود بازخوانی می شوند و اگر در تصاویر مخفی شده باشند توسط نرم افزار خاصی از آن بیرون کشیده می شوند. بارکدها به صورت گسترده ای در پیاده سازی سیستم های جمع آوری خودکار اطلاعات شناسه ها که سرعت و دقت ورود اطلاعات را بالا می برند کاربرد دارند.

سیستم مکانیزه عملیات انبار بر مبنای فن آوری بارکدینگ کالا، با حذف عملیات دستی و سرعت بخشیدن به امور انبارداری موجب ایجاد صحت بیشتر در اطلاعات مربوط به کالاهای ورودی به انبار میگرددو همچنین امکان مغایرت در موجودی انبار و خطا در ثبت تقریباً به صفر می رسد و تنها با خواندن بارکد هر کالا، می توان مشخصات کلی آن کالا و سوابق آن را استخراج نمود.

 

هر قلم از کالاها در ابتدای ورود به انبار پس از تخصص یک سریال منحصر به فرد در قالب بارکد، توسط دستگاه الکترونیکی بارکد خوان قرائت شده و وارد سیستم می گردد (رسید انبار و اضافه شدن به موجودی انبار) و می توان کالا را آدرس دهی نمود، جهت خروج کالا از انبار نیز لازم است تا طبق درخواست کالا تحویلی به انبار، انباردار نسبت به تحویل اقدام نماید و به دلیل ثبت در لحظه تحویل توسط دستگاه های POCKET PC بارکد خوان، حواله انبار صادر و آمار موجودی به صورت دقیق، بدون خطا قابل گزارش گیری خواهد بود.

سیستم جانمایی (Location): بهره گیری از سیستم جانمایی (Location یکی از مزایای مهم استفاده از تکنولوژی بارکد در انبارها می باشد، پس از آن که هر کالا و یا محصول کد بارکد مخصوص به خود را دریافت نمود باید در انبار، نیز در جای مناسب و تعیین شده ای قرار بگیرد، این امکان وجود خواهد داشت. (همان جاگذاری برحسب کد و برچسب اطلاعات کالا).

 

کاربردهای بارکد و نرم افزارهای مرتبط

بارکدخوان، اسکنر بارکد، نرم افزار بارکد، تجهیزات بارکد و مواردی از این دست در صنعت فناوری اطلاعات و نیز استفاده از تکنولوژی های جدیدتر عموماً مبتنی بر فناوری بارکد و RFID امروزه در صنعت بسیار الزامی می باشد. ارائه نرم افزارهای کاربردی منطبق بر فرایندهای عملیاتی و در راستای اهداف و استراتژی های تجاری سازمان، خط مشی تولید نرم افزارهای شرکت های معتبر فعال می باشد.

 

بارکد و دستگاه بارکد خوان

بارکدخوان ها معمولاً از یک منبع نور و یک حسگر حساس نسبت به نور تشکیل شده اند که در کنار یکدیگر در نوک یک بارکدخوان قرار داده شده است. برای خواندن بارکد، نور بصورت یکنواخت در سراسر میله منعکس می گردد. حسگر اندازه گیری حساس به نور، شدت جریان نور منعکس شده از منبع نوری و شکل موج تولید شده و عرض میله ها و فاصله های آنها از یکدیگر را اندازه گیری می کند و خروجی صفر و یک را نتیجه می دهد، سیستمهای بارکدها می توانند با چندین روش رمزگشایی عمل کند، هر روش رمز گشایی مانند یک زبان برای سیستم است و هر کدام نقاط قوت و ضعف خود را دارند.

اسکنرها عموماً براساس نحوه ارتباطشان با کامپیوتر و نوع منبع نوریشان دسته بندی می شوند که از انواع مدل های متداول می توان به مدل های تفنگی لیزری، تفنگی CCD و Dual CCDثابت چند پرتوه، قابل حمل بی سیم (هند هلد) قابل حمل حافظه دار و ... اشاره نمود.

 

استفاده از فناوری RFID (آر اف ای دی ) در انبار Radio Frequency Identification:

یکی دیگر از فن آوری های مبتنی بر امواج رادیویی قابل استفاده جهت ردیابی و شناسایی اشیاء می باشد. به کمک این تکنولوژی می توان اقلام موجود در انبار را توسط تگ (برچسب) الصاق شده بر روی هر کالا ردیابی نمود. تگ ها حاوی داده های گوناگونی از کالاهای انبار هستند که به صورت بیسیم یا گیرنده ها ارتباط برقرار کرده و اطلاعات را رد و بدل می نمایند. مبادله اطلاعات بین تگ کالا و ریدر (گیرنده) از طریق امواج رادیویی انجام می پذیرد. زمانی که یک شی حاوی تک RFIDبه محدوده قابل خواندن توسط یک ریدر می رسد، ریدر با ارسال یک پالس به تگ دستور ارسال اطلاعات را می دهد.

 

بکارگیری بارکد در مدیریت انبارها

استفاده از بارکد جهت مدیریت و کنترل گردش کالا در انبارها می توانند مزایای زیر را در برداشته باشد.

1- ثبت ورود و خروج ها (اسناد رسید و حواله انبار) به صورت غیر دستی

2- سرعت و دقت بالا در جمع آوری و ورود اطلاعات مربوط به گردش کالا در انبار

3- امکان اختصاص یک کد سریالی برای هر واحد از کالا

4- کنترل گردش و موجودی انبار براساس کد، لات و سریال

5- ایجاد امکان ردیابی هر کالا بر اساس شماره کالا

6- به حداقل رساندن خطاهای عملیاتی و اطلاعاتی

7- امکان دسترسی به کلیه اطلاعات کالا به صورت online بدون خطا و با سرعت بالا

8- امکان تهیه برگه های خروجی کالا به صورت اتوماتیک و سریع

9- امکان بهره گیری دقیق از روشهای FiFo و Lifo در نحوه ترخیص محصولات از انبار

10- انبارگردانی بسیار سریع و آسان با استفاده از دستگاه پرتابل

11- امکان تعریف شرایط جایگذاری کالاهای خاص در موقعیت های خاص انبار

 

فضای فیزیکی انبار

1- دیوارها و سقف و سرپناه تمام انبارها بدون استثناء باید از مصالح غیر قابل اشتعال ساخته شود.

2-در فاصله مناسب از دیواره ها باید زه کشی انجام تا از ایجاد رطوبت جلوگیری گردد. (آب راهه هایی جهت راهنمایی خروج آب)

 

3-محل انبارها باید طوری باشد که دسترسی افراد و خودروها در هنگام بارگیری مواد و کالاها و همچنین در مواقع اضطراری سریعاً به سهولت ممکن باشد و حداقل سه جهت ساختمان به لحاظ دسترسی خودروها امدادی و دستگاه های اطفاء حریق و ارسال تجهیزات ضروری در شرایط اضطراری آزاد باشد.

4-مساحت زیر بنای انبار متناسب با تعداد روزهای انبارداری میزان اقلام، حجم هر ماده، فضا جهت پالتهای خالی، فضایی جهت عبور و مرور و در نظر گرفتن ارتفاع مفید چیدمان محاسبه می شود.

5-انبارهایی که عرض آنها کمتر از 20 متر است عرض راهرو داخل انبار نباید از 5/1 متر کمتر باشد. انبارهایی که عرض آنها از 20 متر بیشتر باشد عرض راهرو کمتر از 2 متر نباید باشد.

چنانچه انبار به وسایل مکانیکی یا موتوری حمل و نقل (لیف تراک یا ... مجهز باشد راهروی متناسب با عبور وسایل مزبور منظور خواهد شد. راهروی طولی باید تا انتها انبار خالی از کالا بوده و یا با رنگ سفید از دو طرف خط کشی و مشخص شده باشد.

6- محوطه بیرونی انبار باید دارای حصارکشی با ارتفاع مناسب باشد به گونه ای که مانع از ورود حیوانات موذی به محوطه انبار شده و حتی المقدور مانع از اثرات سوء شرایط جوی نامساعد گردد.

محوطه بیروی انبار باید به گونه ای با آسفالت یا پوشش مناسب دیگر مفروش گردد که از ورود گرد و خاک و آلودگی به داخل انبار جلوگیری شود و امکان عبور و مرور وسایل سنگین وجود داشته باشد و شیب کلیه قسمتها به نحوی باشد که هیچ گونه تجمع آب ایجاد نگردد.

محوطه اطراف انبار باید عاری از مواد زائد، زباله، علفهای هرز و مواد غیر مفید دیگر باشد تا مانع از انباشتگی حشرات و سایر حیوانات شود.

 6-ساختمان انبار باید به گونه ای باشد که در مقابل زلزله، ورود و لانه گزینی حشرات و پرندگان به طور موثری حفاظت شود در برابر برف و باران شدید استحکام کافی داشته و ناودانها و راه آبهای کافی وجود داشته باشد.

انبار باید خشک و خنک، منظم ، عاری از حشرات و جوندگان، بدون گرد و خاک، آلودگی و مواد خارجی زائد باشد.

7-کف تمام انبارها باید بتون یا آسفالت یا سنگ فرش شود و کاملاً مقاوم و نفوذ ناپذیر، قابل شستشو و تمیز باشد دارای شیب کافی به سمت مسیر فاضلاب باشد تا از تجمع آب در کف انبار و زیر کالاها جلوگیری شود.

8-دیوارهای انبار و ستونهای داخل انبار بایستی جهت ا فزایش میدان دید تا ارتفاع 2 متر از سطح زمین با رنگ های روشن یا رنگ های ایمنی ( نوار مورب زرد و سیاه رنگ آمیزی شود و مسیر تردد و سایل چرخ دار بایستی توسط خط کشی ممتد به رنگ زرد مشخص شود).

دیوارها به گونه ای ساخته شود که از لانه گزینی جوندگان ممانعت نمایند و جهت جلوگیری از لانه گزینی جوندگان باید از ساختن دیوارهای دو جداره اجتناب شود.

10- سقف انبارها باید مقاوم قابل تمیز کردن و به گونه ای باشد که از تجمع گرد و خاک و لانه گزینی حشرات و پرندگان جلوگیری کند. پوشش سقف باید به نحوی در نظر گرفته شود که در مقابل عوامل جوی پایدار باشد و مانع از تبادل حرارت و نفوذ رطوبت گردد. فاصله و فضای باز بین دیوارها با سقف وجود نداشته باشد.

11- روشنایی انبارها بطوری باشد که از نور کافی برخوردار باشد و حتی الامکان این روشنایی از نور طبیعی باشد و طراحی نورگیرها بایستی طوری باشد که از تابش مستقیم نور خورشید به کالاها جلوگیری شود و در صورت استفاده از نور مصنوعی طراحی ایمنی و استفاده از تجهیزات برقی کم مصرف و هوشمند و کلید و پریزهای ضد جرقه استاندارد و با لحاظ نمودن تابلو برق ایمن و استاندارد حتی الامکان در بیرون از انبار

12- درب های انبار به خوبی چفت شده (sealed) و برای جلوگیری از ورود حشرات و جوندگان به خوبی بسته شود و ناحیه زیرین درب ها همسطح با کف باشد.

درب های مجزایی جهت تردد کارکنان و ترابری کالا وجود داشته باشد. درب خروج اضطراری برای انبار در نظر گرفته شود و فقط از طرف خارج انبار قفل شود.

13. سکوی تخلیه و بارگیری عبارت است از مکانی که می تواند ثابت یا متحرک برای تسریع در امربارگیری و تخلیه کالا باشد و ارتفاع آن درصورت ثابت بودن به ارتفاع خودروهای حمل بار و در صورت استفاده از تجهیزات مکانیکی (جک هیدرولیک) می تواند قابل تنظیم برای کلیه خودروها باشد.

 

 

 

 

نیروی انسانی

  1. انبارداران باید با مبانی و اصول مربوطه با مفاهمیم انبارداری، کنترل موجودی، حسابداری تعهدی، نظام نوین مالی ، طبقه بندی و کدگذاری کالا، ایمنی انبار، نقطه سفارش ، انبارگرانی، میزان سفارش و ... آشنا باشند.
  2. سطح تحصیلات انبارداران هرچه بیشتر و مرتبط با شغل آنها باشد بهتر بوده و داشتن تحصیلات دانشگاهی مرتبط با حسابداری و بکارگیری نیروهای مجرب، امین و توانا از اولویت های نیروی انسانی انبار است.
  3. تناسب نیروی کار انبار بستگی به پارامترهایی مانند میزان اقلام و کالاها ، حجم کار، گردش کالا . ... دارد و می تواند متشکل از یک نفر یا بیشتر باشد.
  4. کارکنان انبارهای مواد غذایی نیاز به گواهینامه سلامت دارند و نگهداری کالاهای خاص، مواد شیمیایی، و ... نیاز به آموزش های مربوط به خود دارد.

 

فرایندها

1-کوشش در حفظ و امانتداری و نگهداری صحیح کالا ها و مراقبت از عواملی ماند سرقت، صدمه، ضایعه، حادثه و خسارت

2-دقت در دریافت صحیح کالاها مشاهده عینی کالا و ثبت دقیق صرفاً براساس مشاهده عینی نه براساس فاکتور ارائه شده، شمارش و تأیید کیفیت کالا و در صورت نیاز درخواست از کارشناسان مربوطه جهت تأیید مرغوبیت و کیفیت کالاها و چیدمان از طریق طبقه بندی، قفسه بندی و چیدمان صحیح آنها

3-اجرای به هنگام فرایند رسید کالا درسیستم نظام نوین (دقت در کد انتخابی، پلاک خور، مصرفی) جهت جلوگیری از وقفه در عملیات حسابداری

4- در صورت وجود مغایرت در انتخاب کدها و کالاها سریعاً به کارشناسان ستاد جهت اصلاح اطلاع داده شود.

5-دقت در هنگام ثبت اطلاعات رسید کالا و حواله ها و توضیح مختصر و مفید در قسمت شرح رسید یا حواله (با انتخاب آیتم های زیر):

 

خرید کالا

-خرید و تحویل مستقیم به واحد

-ایجاد سوابق کالا

-برگشت از مصرف/ توزیع

-هدایا و کمکهای دریافتی

-دریافتی از ستاد

-دریافتی از واحد تابعه

حواله ها

-توزیع/ مصرف

-ارسال به واحد تابعه

-ارسال به ستاد

-جابه جایی کالا

-مرجوعی

-مقدار

 

6-رعایت فرایند مربوط به تحویل کالا و حواله با رعایت مقررات و دستورالعمل های سازمان و بایگانی صحیح رسید و حواله ها در زونکن طبق تاریخ و شماره با تکمیل امضاء آنها

7-اطلاع رسانی به مسئولین خرید و تدارکات از کیفیت و مرغوبیت کالاهای خریداری شده و یا مرجوع نمودن آنها در صورت خرابی یا اشکال و ارائه گزارشات لازم به مقامات ذیربط

8-دقت در تأیید حواله های که از مراکز دیگر به طور سیستمی ارسال می شود پس از اطمینان از درستی ارسال و رؤیت کالاها

9-انبارها باید تحت پوشش بیمه حوادث، آتش سوزی، سرقت و ... باشند (که در دانشگاه علوم پزشکی توسط مدیریت خدمات پشتیبانی این مورد برای کلیه انبارها انجام می گردد)

10- کنترل تاریخ انقضاء اقلام و کالاهای تاریخ دار جهت جلوگیری از منقضی شدن آنها

11-خود کنترلی مدون و منظم بطوری که حداقل سه بار در سال انبارگردانی انجام پذیرد و طبق چک لیست واحد نظارت بر عملکرد هر شش ماه یکبار چک لیست خود ارزیابی صورت گیرد.

12-تطابق موجودی انبار با کامپیوتر بطوری که در بازرسی های تصادفی موجودی انبار با کالاهای داخل انبار یکی باشد و تحویل کالا فقط با مجوزهای قانونی و فرایند مربوطه صورت پذیرد.

13- طراحی مسیرهای داخلی انبار نحوه چسبیدن قفسه ها و کالاها بایستی طوری باشد که

الف) دسترسی افراد به درب های خروجی در اسرع وقت و به سهولت انجام پذیرد.

ب) امکان برخورد لیفتراک و وسایل نقلیه به قفسه ها و کالاها نباشد و وسایل حمل و نقل قدرت مانور داشته باشند.

ج) حتی الامکان از ایجاد مسیرهای طولانی که به بن بست منتهی می شود جلوگیری کرد.

14- بایستی اقلام چیده شده در انبار همگن، سازگار و از یک نوع باشد تا شرایط نگهداری از آنها قابل اجرا بوده و از اثرات احتمالی بر یکدیگر مصون باشند همچنین خط سقوط و بروز سوانح به حداقل ممکن برسد و رفت و آمد و ترابری کالا در انبار به آسانی صورت پذیرد.

15- انبارها مجهز به سیستمهای اعلام حریق، ضد سرقت و دزدگیر و سیستم مدار بسته باشند و کارایی و سالم بودن آنها مورد ارزیابی قرار گیرد.

16- چیدمان کالا در انبار باید بر روی پالت (ترجیحاً فلزی ضد زنگ و یا پلاستیکی با ارتفاع 14 سانتی متر از سطح زمین) باشد و نحوه چیدن مواد در انبار با ید مرتب بوده و رعایت حداقل 50 سانتی متر فاصله از دیوارها و 60 سانتی متر بین ردیفها شده باشد.

17- کلیه قفسه ها باید از جنس مقاوم و قابل شستشو باشند و هر محصول باید با رمز و کدخاصی انبار شود که معمولاً معرف زمان و ورود به انبار و تاریخ تولید محصول باشد تا به ترتیب زمان ورود و خروج انقضاء خارج شوند ( سیستم Lifo و FiFo) و محصولات موجود در انبار قابل ردیابی باشند.

نگهداری کلیه مواد و کالاها مطابق با شرایط قید شده توسط تولید کننده آن باشد.

- عدم نگهداری کالاهای ضایعاتی و مرجوعی در انبار

- اقلامی که تأثیرات سوء بر یکدیگر دارند در مجاورت یکدیگر نباید نگهداری شوند.

18- رعایت چینش کالاهای سبک و کم مصرف تر در طبقات بالای قفسه ها و چینش کالاهای پر مصرف و سنگین در طبقات پایینی و حتی الامکان نزدیک به درب های خروجی

19- کنترل کردن حواله های آماده تحویل (بازخوانی کردن) جهت جلوگیری از مغایرت ها و کاهش میزان کسر و اضافه انبار

20- درخواست خرید کالاها به واحد سفارشات و تدارکات درصورت عدم موجودی کافی با رعایت میزان سفارش

21- همکاری با حسابداری انبار



ردیف

معیارهای ارزیابی مربوط به فرآیندها

0

1

2

ملاحظات

خیر

تا حدودی

بلی

1

آیا دسترسی مناسب به کالاها در واحد انبار رعایت شده است؟

       

2

آیا سیستم نظام نوین مالی در انبارداری اجرا شده است؟

       

3

آیا ثبت به موقع و به روز کلیه رسیدها و حواله‌های واحد انبار در سیستم نظام نوین مالی رعایت شده است؟

       

4

آیا کدبندی و برچسب اطلاعات کالا‌ها در واحد انبار اجرا شده است؟

       

5

آیا بازدید روزانه قبل و بعد از تعطیل انبار از نظر ایمنی به وسیله مسئول واحد انبار اجرا شده است؟

       

6

آیا خالی بودن راهرو طولی تا انتهای انبار جهت تردد و دسترسی به کالا رعایت شده است؟

       

7

آیا فرآیند تهیه لیست موجودی کامپیوتری قبل از شمارش در واحد انبار اجرا شده است؟

       

8

آیا خط مشی و بخشنامه‌ها و مقرراتی که از طرف دانشگاه ابلاغ می‌شود در واحد انبار، اجرا شده است؟

       

9

آیا فرآیند صدور رسید پس از رؤیت جنس، تحویل و شمارش در واحد انبار اجرا شده است؟

       

10

آیا امضاهای مربوط به رسید و حواله واحد انبار به درستی و به موقع اخذ شده است؟

       

11

آیا در انبار، اجناس پر مصرف درطبقه‌های پایین‌تر قفسه‌ها چیده شده است؟

       

12

آیا کنترل اقلام دارای تاریخ انقضاء در واحد انبار اجرا شده است؟

       

13

آیا در واحد انبار حداقل موجودی، حداکثر موجودی و نقطه سفارش مشخص شده است؟

       

14

آیا فرآیند تکمیل امضاء فرم درخواست کالا از انبار و درخواست خرید اجرا شده است؟

       

15

آیا حداقل 4 بار در سال انبارگردانی انجام شده است؟ (تا کنون طبق برنامه‌ریزی صورت پذیرفته است؟)

     

مستندات پیوست

16

آیا همگن بودن کالا ها و اجناس در چینش انبار رعایت شده است؟

       

17

آیا در انبار چرخش در ورود و خروج کالاهای قدیمی و جدید اجرا شده است؟ (fifo)

       

18

آیا سرعت مناسب در عملیات انبار (دریافت و تحویل کالا، بایگانی رسیدها و حواله‌ها و اخذ امضاهای مربوطه و ...) رعایت شده است؟

       

19

آیا تدوین و پیاده‌سازی برنامه‌های نظارتی و تکمیل چک‌لیست‌های ارزیابی از واحد انبار اجرا شده است؟

       

20

آیا موجودی انبار با کاردکس برنامه نظام نوین مالی مطابقت داده شده است؟

       

21

آیا درصد موجودی کالاهای منقضی شده به کل کالاها در انبار به حد استاندارد کمتر از 5 درصد رسیده است؟

       

22

آیا برنامه عملیاتی (دوره زمانی معین) برای واحد انبار توسط مسئول تنظیم شده است؟

       

جمع امتیاز مکتسبه:

       

 

ردیف

معیارهای ارزیابی مربوط به فضای فیزیکی و تجهیزات

0

1

2

ملاحظات

خیر

تا حدودی

بلی

1

آیا جعبه کمک‌های اولیه در انبار نصب شده است؟

       

2

آیا در انبار کالاها به صورت صحیح و با ایمنی لازم چیده شده‌اند؟

       

3

آیا محیط داخل و اطراف انبار از مواد مضر و زائد و خطرساز، خالی و پاک‌سازی شده است؟

       

4

آیا دما و رطوبت انبار مناسب است؟

       

5

آیا در انبار فاصله بیش از دو متر برای کالاها از تابلوهای برق و تجهیزات ایمنی و لامپ‌های آویزان رعایت شده است؟

       

6

آیا در انبار مکان تجهیزات اطفاء حریق مشخص شده است؟

       

ردیف

معیارهای ارزیابی مربوط به فضای فیزیکی و تجهیزات (ادامه)

0

1

2

ملاحظات

خیر

تا حدودی

بلی

7

آیا در انبار از قفسه‌های غیر قابل اشتعال استفاده شده است؟

       

8

آیا نقشه‌ای برای نشان دادن موقعیت تمام وسایل ایمنی در انبار تهیه شده است؟

       

9

آیا در انبار شماره تلفن‌های اضطراری درمحل قابل رؤیت نصب شده است؟

       

10

آیا در انبار سیستم گرمایش و سرمایش مناسب تعبیه شده است؟ (جهت جلوگیری ازگرم یا سرد شدن مستقیم کالاها و عدم استفاده از وسایل گرمازای گازسوز و نفت سوز با شعله باز)

       

11

آیا انبار بیمه شده است و بیمه نامه خریداری شده طبق دستورالعمل‌های بیمه‌ای تنظیم شده است؟

       

12

آیا انبارداران بیمه مسئولیت شده‌اند؟

       

13

آیا انبار به درب اضطراری مجهز شده است؟

       

14

آیا برای واحد انبار وسایل ارتباطی (تلفن و درصورت لزوم بی سیم) تدارک دیده شده است؟

       

15

آیا ساختمان انبار به برق‌گیر استاندارد تجهیز شده است؟

       

16

آیا ایمنی و استانداردسازی سیستم برق انبار رعایت شده است؟

       

17

آیا انبار به دستگاه‌های اعلام حریق با توجه به نوع و جنس کالا تجهیز شده است؟

       

18

آیا در انبار مایعات قابل اشتعال در ظروف سر بسته و محل‌های مناسب نگهداری شده‌اند؟

       

19

آیا در انبار از سبد یا ظروف مایعات خطرناک از نظر سلامت و ایمنی بازدید صورت گرفته است؟

       

20

آیا چشم شوی ایمنی در مکان انبار مایعات خطرناک وجود دارد؟

       

21

آیا علائم هشدار دهنده (تابلوها) به تعداد کافی در داخل و خارج انبار نصب شده است؟

       

22

آیا فشار آب در سیستم آتش نشانی ثابت مستقر در انبار مناسب می‌باشد؟

       

23

آیا در انبار از پالت استفاده شده است؟

       

24

آیا کارکنان انبار از لباس کار و دستکش ایمنی استفاده نموده‌اند؟

       

25

آیا وجود دفتر کار مناسب جهت مسئول انبار و پرسنل رعایت شده است؟

       

26

آیا انواع کپسول اطفاء حریق (CO2، پودر و گاز) در انبار نصب شده است؟

       

27

آیا از قرارگیری کالاها در معرض نورخورشید، باران و ... در طراحی انبار جلوگیری شده است؟

     

استفاده از شیشه های مات یا رنگ زده جهت جلوگیری از تابش نور مستقیم به کالا

28

آیا در انبار سیستم ضد سرقت مناسب (دوربین مداربسته و دزدگیر) نصب شده است؟

       

29

آیا در انبار برای حمل و نقل کالا از وسایل مناسب (لیفتراک، جرثقیل و ...) استفاده شده است؟

       

30

آیا در انبار کلیدهای ضد جرقه تعبیه شده است؟

       

31

آیا نرده و حفاظ آهنی جهت جلوگیری از سرقت احتمالی از انبار نصب شده است؟

       

32

آیا تسهیل در عبور و مرور وسایل حمل و نقل و افراد درکل فضای انبار اجرا شده است؟

       

33

آیا روشنایی انبار مناسب است؟

       

34

آیا در انبار مسیر تردد وسایل چرخ دار توسط خط کشی ممتد مشخص شده است؟

       

35

آیا در ساخت دیوارها، سقف و سرپناه انبار از مصالح غیر قابل اشتعال استفاده شده است؟

       

36

آیا زه‌کشی از دیوارهای جانبی جهت جلوگیری از رطوبت در فواصل مناسب در انبار اجرا شده است؟

       

37

 

آیا در ساخت کف کل انبار از پوشش مناسب(کاملاً مقاوم، نفوذ ناپذیر، قابل شست وشو و از جنس بتون، آسفالت یا سنگ فرش) استفاده شده است؟

       

ردیف

معیارهای ارزیابی مربوط به فضای فیزیکی و تجهیزات (ادامه)

0

1

2

ملاحظات

خیر

تا حدودی

بلی

38

آیا در انبار شیب مناسب جهت جلوگیری از تجمع آب در زیر کالا رعایت شده است؟

       

39

آیا در انبار از ایجاد مسیرهای طولانی که به بن‌بست منتهی می‌شود جلوگیری شده است؟

       

40

آیا در انبار فاصله بین کالاها تا سقف و دیوارهای مجاور رعایت شده است؟

       

41

آیا انبار در مکان مناسب (از لحاظ دسترسی واحدها و بخش‌های استفاده کننده) واقع شده است؟

       

42

آیا تهویه مناسب در کل فضاهای انبار تعبیه شده است؟

       

43

آیا از ورود و خروج جوندگان و حیوانات (در مورد انبارهای مواد غذایی و ملزومات اداری از قبیل کاغذ، پلاستیک و ...) محافظت شده است؟

       

44

آیا در انبار، کنار هر بلوک برای جابجایی، بازرسی و عبور هوای آزاد، راهرویی با عرض مناسب در نظر گرفته شده است؟

       

جمع امتیاز مکتسبه:

       

 

ردیف

معیارهای ارزیابی مربوط به نیروی انسانی

0

1

2

ملاحظات

خیر

تا حدودی

بلی

1

آیا کارکنان مباحث حفاظت ایمنی، کار با کپسول آتش‌نشانی و اصول انبارداری را آموزش دید‌ه‌اند؟

       

2

آیا تعداد نیروی انسانی با حجم کار در واحد انبار متناسب است؟

     

جدول برآورد نیرو پیوست

3

آیا در واحد انبار برنامه دوره‌های آموزشی برای کارکنان تحت سرپرستی اجرا شده است؟

       

4

آیا انبار از نگهبانی مناسب و سیستم ضد ‌سرقت برخوردار شده است؟

       

5

آیا کلیه کارکنان واحد انبار از اطلاعات و مهارت کافی در استفاده از سیستم نظام نوین مالی برخوردار شده‌اند؟

       

6

آیا کارکنان واحد انبار از امکانات اولیه برخوردار شده‌اند؟

       

7

آیا شرح وظایف هر یک از پرسنل واحد انبار بصورت مشخص، مدون و مکتوب تنظیم شده است؟

       

8

آیا کارکنان واحد انبار، قادر به ارتباط مؤثر با همکاران و ارباب رجوع خارج سازمانی هستند؟

     

بررسی جلسات و مصوبات آنها

9

آیا از کارکنان علاقه‌مند به کار در واحد انبار استفاده شده است؟

       

10

آیا تناسب شغل و شاغل در واحد انبار رعایت شده است؟

       

11

آیا کارکنان واحد انبار، دوره‌های آموزشی مربوطه را طی نموده‌اند؟

     

اکثریت پرسنل بیش از 50 ساعت=2، بین 30 تا 50٪=1 و زیر 30٪=0

12

آیا مسئول واحد انبار، فرآیند انتخاب و انتصاب مدیریت خدمات پشتیبانی را طی نموده است؟

       

13

آیا گزارشارزیابیسالانهازنيازهايآموزشیکارکنانواحد انبار تنظیم شده است؟

       

14

آیا دورة توجیهی، کارآموزی و آموزش چهره‌‌‌به‌چهره برای هریک از کارکنان واحد انبار در بدو ورود به واحد اجرا شده است؟

       

15

آیا میانگین استاندارد برای سطح تحصیلات کارکنان انبار (رسمی، پیمانی، قراردادی) رعایت شده است؟

     

لیسانس به بالا بیش از 60 ٪=2، بین 40 تا 60٪ =1 و زیر 40٪=0

جمع امتیاز مکتسبه:

       

ردیف

معیارهای ارزیابی مربوط به مشتری مداری

0

1

2

ملاحظات

خیر

تا حدودی

بلی

1

آیا صندوق نظرسنجی از ارباب رجوع در واحد انبار همراه با فرم‌های مخصوص، در دسترس گیرندگان خدمت قرار گرفته است؟

       

2

آیا رضایتمندی ارباب رجوع توسط واحد انبار ارزیابی و تعیین شده است؟

     

بر اساس نتایج فرم های تکمیل شده و مستند نظرسنجی

3

آیا مدیر واحد از عملکرد انبار رضایت دارد؟

     

تصویر تشویق های اخذ شده پیوست

جمع امتیاز مکتسبه:

       

 

ردیف

موارد قابل بررسی

کل امتیاز

امتیاز کسب شده

1

فرآیندها

44

 

2

تجهیزات و فضای فیزیکی

88

 

3

نیروی انسانی

30

 

4

مشتری مداری

6

 

جمع کل امتیاز

168

 

درصد امتیاز کل مکتسبه

100

 

تجهیزات انبار

  1. ساختمان انبار باید مجهز به الکترود برق گیر (صاعقه گیر) استاندارد باشد.
  2. هر انباری بایستی حداقل با یکی از وسایل ارتباطی و تلفن بی سیم با قسمتهای مختلف خارج از انبار در ارتباط باشد.
  3. استفاده از وسایل گرما زا برقی، گازی، نفت سوز در محوطه انبار ممنوع و برای دفتر کار پرسنل باید ازسیستم گرمایش بسته (شوفاژ، فن کوئل یا اسپلیت ) استفاده نمود و دستگاه های سیستم تهویه سرمایش، گرمایش داخل انبار باید مجهز به حفاظ باشد.
  4. انبارها باید مجهز به زنگ خطر، کپسول اطفاء حریق با شارژ معتبر ( هر دو نوع co2 و پودر و گاز) و سیستم اطفاء حریق خودکار باشد.
  5. وجود دستگاه دماسنج و رطوبت سنج و ثبت تغییرات دما و رطوبت به ویژه در انبارهای مواد غذایی، آشامیدنی، آرایشی و بهداشتی ضروری است (انبار خنک 5-15 درجه سانتی گراد باشد و انبار معمولی که دمای آن بسته به نوع کالا بین 15-30 درجه سانتیگراد باشد)
  6. استفاده از قفسه های ایمن با سطح مقطع مناسب، راک ها، پالت ها و دیگر تجهیزات متناسب با نوع کالاها جهت حفظ کیفیت و سلامت کالاها
  7. انبار باید دارای سیستم نقل و انتقال و جابه جایی مناسب از جمله نوار نقاله، بالا برنده، سایر تجهیزات مورد نیاز بسته به نوع انبار و از جنس مقاوم و قابل شستشو باشد و در هنگام استفاده هیچگونه آسیبی به کارکنان، مواد و کالاها وارد نشود. تجهیزات حمل و نقل مواد غذایی باید از سطح نظافت قابل قبولی برخوردار باشد.
  8. زباله دان به تعداد، حجم و اندازه کافی در پوش دار، ضد زنگ و قابل شستشو برای داخل و محوطه اطراف انبار در دسترس باشد و جمع آوری و نظافت آن ها روزانه و به موقع انجام شود.
  9. یک جعبه کمکهای اولیه در هر انبار باید تعبیه شود و مواد ضروری داخل آن کنترل شود.

10- علائم و تابلوهای راهنمایی هشدار دهنده بهداشتی و نکات ایمنی باید از فاصله 15 متری قابل دیدن و خواندن باشد. معنا و مفهوم تابلوها باید به کارکنان آموزش داده شود.

12-م

سیستم حقوق و دستمزد


اهمیت سیستم حقوق و دستمزد

هزینه حقوق و دستمزد نشان دهنده سهم نیروی کار در تولید محصولات و ارائه خدمات بوده ویکی از مهمترین هزینه های عملیاتی اکثر مؤسسات است.

هزینه دستمزد به عنوان یکی از عوامل مهم هزینه مستلزم اندازه گیری، کنترل و تجزیه وتحلیل مستمر می باشد. اقزایش تولید که به کاهش بهای تمام شده هر واحد منجر می گردد، توأم با افزایش نرخهای دستمزد و مزایای مربوط، موجب افزایش روند استفاده از تجهیزات ماشینی و پیشرفته به منظور تولید بیشتر با ساعات کار کمتر گردیده است. تغییرات در استفاده از نیروی کار، اغلب تغییرات در روشهای پرداخت پاداش را ایجاب می نماید و این امر خود موجب تغییراتی در نحوه حسابداری هزینه های دستمزد می گردد. طبق آخرین تجزیه و تحلیلها، پرداختهای دستمزد به طور مستقیم یا غیرمستقیم، بر مبنای درجه مهارت کارگران صورت می گیرد.

وظایف حسابداران در مورد هزینه حقوق ودستمزد از ساده ترین و در عین حال بااهمیت ترین آنها است. محاسبه و پرداخت درست وبه موقع حقوق و دستمزد یکی از عوامل مؤثر در ایجاد رابطه مطلوب بین کارکنان (کارگران) و کارفرما می باشد.

مدارک سیستم حقوق ودستمزد که به درستی تهیه و به آسانی قابل فهم باشند نیز یکی دیگر از عوامل با اهمیت در برقراری رابطه مناسب بین مدیریت مؤسسات، کارکنان و مقامات قانونی از قبیل ادارات کار، بیمه و دارایی و.... می باشد.

سیستم حقوق و دستمزدpayroll system

 

به مجموعه اجزا به هم پیوسته در داخل یک مؤسسه که داده های مربوط به سهم نیروی کار را در تولید محصولات یا ارائه خدمات به صورت اطلاعات حقوق و دستمزد تبدیل می نماید یک سیستم حقوق و دستمزد گفته می شود.

داده های مربوط به نیروی کار را می توانیم نام کارمند یا کارگر، شماره پرسنلی یا شماره بیمه تأمین اجتماعی، ساعات یا روزهای کارکرد، نرخ دستمزد، میزان اضافه کاری، ... و کسورات قانونی و توافقی (بیمه، مالیات، وام، مساعده، ....) نام برد.

ازآنجا که هزینه حقوق و دستمزد و مخارج مربوط به آن درصد تقریباً بالایی از هزینه های هر مؤسسه را تشکیل می دهد. ضروری است در این سیستم پیش بینی های لازم برای حصول اطمینان از پرداخت صحیح حقوق و دستمزد به عمل آید. ازسوی دیگر سیستم حقوق ودستمزد باید به نحوی طراحی شود که اطلاعات لازم را به سرعت گردآوری، کسورات لازم را محاسبه و رقم خالص قابل پرداخت به هریک از کارکنان را تعیین نموده و تدابیر مناسبی را برای جلوگیری از پرداخت به شکل غیر قانونی به افراد سوء استفاده کننده ایجاد نماید.

معمولاً قوانین کشورها همه ی مؤسسات اعم از خدماتی، بازرگانی و تولیدی را ملزم نموده تا اطلاعات لازم در مورد تعداد کارکنان، حقوق و دستمزد و مزایای مربوطه را همه ماهه به دستگاههای ذیربط همچون وزارت دارائی برای تعیین و وصول مالیات حقوق و سازمان تأمین اجتماعی برای وصول بیمه و ارائه خدمات ارسال دارند. در نتیجه موارد فوق یک سیستم منظم و دقیق را برای حقوق و دستمزد ضروری کرده است.

 

کنترل داخلی سیستم حقوق و دستمزد

 

به منظور کنترل هزینه های دستمزد علاوه بر دایره حسابداری حقوق و دستمزد، سایر دوایر از قبیل کارگزینی، دایره ثبت اوقات کار (کنترل ورود وخروج پرسنل)، دایره برنامه ریزی تولید ودر مواردی دایره پرداخت نیز می توانند یاری دهنده باشند.

 

الف) دایره کارگزینی :

وظیفه اصلی دایره کارگزینی تأمین نیروی کار است.

در ارتباط با منابع انسانی:

تهیه آیین نامه های استخدامی، تهیه و اجرای برنامه های آموزشی، تنظیم شرح وظایف و ارزیابی مشاغل، انجام معاینه پزشکی، مصاحبه ترفیعات، نقل وانتقالات-مرخصی ها، تعیین مشاغل، استخدام و صدور حکم کارگزینی در زمره وظایف دایره کارگزینی می باشد.

مقررات استخدامی باید علاوه بر مطابقت با مقررات مؤسسه، با قوانین، مقررات و آئین نامه های وزارت کار و امور اجتماعی وسایر مقررات جاری کشور نیز مطابقت داشته باشد.

پس از استخدام کارمند یا کارگر جدید و انجام مراحل مختلف استخدام توسط دایره کارگزینی، نرخ حقوق و دستمزد تعیین شده و سایر اطلاعات مورد نیاز را به دایره حقوق و دستمزد ارسال می کند. تغییر نرخ حقوق و دستمزد و یا احیاناً خاتمه کار (قطع رابطه شغلی با مؤسسه)، غیبت و سایر تغییرات مؤثر بر حقوق و دستمزد بایستی سریعاً به دایره حسابداری حقوق و دستمزد اطلاع داده شود تا موضوع را در هنگام محاسبات و تنظیم لیست حقوق و دستمزد در نظر بگیرد.

 

 

ب) دایره برنامه ریزی توليد:

این دایره برنامه تولید را برای هر سفارش یا مرحله تولید تهیه می کند.

ج)دایره ثبت اوقات کار (دایره کنترل ورود وخروج پرسنل)

وظیفه این دایره کنترل زمان ورود و خروج پرسنل و نگهداری مدارک صحیح و کامل در مورد اوقات کار هر یک از کارکنان می باشد. نگهداری مدارکی که نشان دهنده اوقات کار هر یک از کارکنان در دوره های مشخص هفتگی یا ماهانه باشد اولین ومهمترین مرحله از مراحل جمع آوری داده های (اطلاعات) مربوط به سیستم حقوق و دستمزد می باشد. برای انجام این کار از وسایل و مدارک زیر استفاده می شود:

 

کارت ساعت time card

کارت ساعت که به آن کارت حضور و غیاب نیز می گویند یکی از مدارک مسلم و گویا در مورد حضور یا عدم حضور کارکنان در محل کار می باشد. کارت ساعت که توسط دایره ثبت اوقات کار جمع آوری می گردد شامل نام ونام خانوادگی و شماره پرسنلی هر یک از کارکنان بوده و معمولاً یک دوره پرداخت حقوق و دستمزد را در بر می گیرد. یک کارت ساعت تکمیل شده نشان دهنده ساعت شروع به کار (ورود) وخاتمه کار (خروج) هریک از کارکنان در هر روز یا نوبت کاری و همچنین میزان ساعت اضافه کاری می باشد ومعمولاً به وسیله ماشین ساعت زن تکمیل می گردد.

لازم به توضیح است که ساخت ماشینهای ساعت زن دیجیتالی و پیشرفته امروزی استفاده از کارت ساعت طبق فرم قبل تقریباً منسوخ گردیده است وجای آن را کارتهای کوچک شناسایی خاص این موضوع گرفته است. وکارکنان هنگام ورود و خروج کافی است که کارت را از شیار مخصوصی که در دستگاه ماشین ساعت زن تعبیه شده عبور دهند. اطلاعات لازم در دستگاه ذخیره گردیده و در پایان هر ماه استخراج می گردند. استفاده از شیوه های جدید امکان سوء استفاده را تقریباً غیرممکن ساخته است.

 

ماشین ساعت زن time clock

ماشین ساعت زن وسیله ای است برای ثبت و انعکاس اوقات حضور کارکنان در محل کار بر روی کارت ساعت یا ذخیره اطلاعات مربوط به ورود و خروج کارکنان.

معمولاً برای هر یک از کارکنان یک شماره کارت ساعت اختصاص داده می شود. شماره کارت ساعت ذکر شده به عنوان شماره شناسایی کارکنان در لیست حقوق و دستمزد می باشد. معمولاً مسئولین ثبت اوقات کار هنگام ورود و خروج کارکنان در نزدیکی محل ماشین ساعت زن مستقر می گردند و به منظور حصول اطمینان از نحوه صحیح ثبت اوقات کار نظارت و کنترل می نمایند که هر یک از کارکنان فقط کارت خود را زده و به جای دیگری کارت نزنند.کارتهای ساعت زن یا اطلاعات استخراج شده پس از امضاء وتأئید توسط دایره ثبت اوقات کار به قسمت حسابداری حقوق و دستمزد ارسال می گردند.

کارت اوقات کار:

کارت اوقات کار بیشتر در مؤسساتی که تولید آنها به صورت سفارش انجام می گردد از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

هر کارگر باید زمان انجام کار، خود را برای هر سفارش به سرپرست مربوطه اطلاع دهد تا کارت اوقات کار توسط سرپرست به طور صحیح تکمیل و درنهایت تأئید گردد. در موسسات تولیدی که تولید به صورت سفارش انجام نمی گیرد به این کارت نیازی نیست.

 

 

 

 

دایره حقوق و دستمزد Payroll Department:

محاسبه و تعیین حقوق و دستمزد ناخالص، کسورات، خالص دریافتی هر یک از کارکنان و تهیه و تنظیم لیست حقوق و دستمزد براساس اطلاعات رسیده از سایر دوایر مرتبط با حقوق و دستمزد مثل دایره کارگزینی و دایره ثبت اوقات کار و بارعایت قوانین و مقررات مربوط در دایره حسابداری حقوق ودستمزد انجام می گیرد. در اکثر موارد پرداخت حقوق و دستمزد کارکنان نیز توسط همین دایره انجام می گیرد.

هر چند در گذشته تهیه و تنظیم لیست حقوق و دستمزد در مؤسسات کوچک و حتی بزرگ به صورت دستی انجام می گرفته ولی امروزه در همه مؤسسات کوچک نیز این امر مهم به وسیله سیستمهای پردازش رایانه ای و با استفاده از نرم افزارهای خاص و مناسب و منطبق با آخرین قوانین و مقررات مربوط به حقوق و دستمزد انجام می گیرد.

این دایره با استفاده از مستندات لازم و رعایت آخرین قوانین مربوط ، دریافتهای هریک از کارکنان (حقوق و سایر مزایا) را محاسبه سپس به استناد آخرین قوانین ومقررات مربوط به بیمه و دارائی، حق بیمه سهم کارگر و احیاناً مالیات حقوق هر فرد را تعیین و با درنظر گرفتن سایر کسورات توافقی و یا قانونی، لیست حقوق و دستمزد را تنظیم و خالص پرداختی به هر یک از کارکنان را مشخص می نماید. پس از امضاء لیست توسط تنظیم کننده، مسئول امورمالی، مدیر مؤسسه وهمچنین سایر مقامات مسئول و رسیدگی کننده، یک فقره چک به مبلغ جمع ستون خالص پرداختنی لیست، صادر وبه همراه سایر مدارک لازم جهت پرداخت حقوق به دایره پرداخت تحویل می دهد ودر صورتی که دایره پرداخت به طور جداگانه وجود نداشته باشد، چک صادره را به همراه یک نسخه از لیست حقوق و دستمزد (امروزه به صورت ذخیره شده بر روی دیسکت یا CD) به بانک پرداخت کننده تحویل می نماید تا مبلغ خالص پرداختنی هر یک از کارکنان به حساب بانکی آنان که به همین منظور افتتاح گردیده واریز گردد.

بعد از پرداخت حقوق نوبت به پرداخت کسورات حقوق و دستمزد به حساب ادارات ذینفع می رسد.

به همین منظور یک فقره چک معادل مبلغ جمع ستون مالیات لیست جهت واریزی به حساب اداره دارائی محل صادر وبه همراه یک نسخه از لیست حقوق و دستمزد به اداره دارائی مربوط تحویل می نماید.

همچنین یک فقره چک معادل جمع حق بیمه سهم کارگران و سهم کارفرما جهت واریز به حساب سازمان بیمه تأمین اجتماعی (در بخش غیر دولتی) یا اداره بیمه خدمات درمانی (در بخش دولتی) به سازمان بیمه تأمین اجتماعی مربوط تحویل می نماید.

این دایره مدارک و مستندات مربوط به حقوق و دستمزد هر یک از کارکنان را به همراه یک نسخه از لیست حقوق و دستمزد بایگانی می نماید.

دایره پرداخت :

در برخی از مؤسسات دایره ای مستقل از دایره حقوق و دستمزد وظایف مربوط به پرداخت حقوق و دستمزد را بر عهده دارد. در صورتی که به دلایل مختلف پرداخت حقوق به وسیله چک امکان پذیر نباشد مثل شرکتهای راه سازی که محل فعالیت آنها دور از شهر بوده و بانک در نزدیکی آنها وجود ندارد پرداخت حقوق به صورت نقدی انجام می شود. در این صورت به میزان جمه مبلغ مورد نیاز برای پرداخت خالص حقوق و دستمزد وجه نقد از بانک دریافت و معادل مبلغ خالص حقوق هر یک از کارکنان در پاکتهای مخصوص که براساس شماره کارمند یا حروف الفبا مرتب شده اند قرار داده می شوند. پس از کنترل جمع مبالغ پاکتها و موازنه آن با جمع ستون خالص قابل پرداخت لیست حقوق و دستمزد نسبت به پرداخت و اخذ امضاء از کارکنان اقدام می شود.

البته بهترین و متداول ترین شیوه پرداخت به این صورت است که برای هر یک از کارکنان یک حساب بانکی جداگانه نزد یکی از بانکهای نزدیک مؤسسه افتتاح کرده و در پایان هر ماه به مبلغ جمع خالص پرداختی همه کارکنان یک فقره چک صادر و به همراه یک نسخه از لیست به بانک تحویل داده تا بانک مبلغ خالص پرداختی هر یک از کارکنان را به حساب آنها واریز نماید.

 

حسابداری هزینه حقوق و دستمزد :Payroll Accounting

هزینه حقوق و دستمزد متشکل از جمع مبالغ پرداختی به کارکنان مؤسسه به صورت روزانه، هفتگی یا ماهانه می باشد. علاوه بر دستمزد ثابت (حقوق پایه) که بر مبنای ساعات یا روزهای کارکرد، میزان انجام کار یا محصول تولید شده محاسبه می گردد. هزینه حقوق و دستمزد شامل موارد دیگری از قبیل: اضافه کاری، نوبت کاری، شب کاری، حق مأموریت، حق ایاب و ذهاب، حق مسکن و خواروبار، حق اولاد و عائله مندی، عیدی (پاداش آخر سال)، پاداش افزایش تولید، بازخرید مرخصی، هزینه های کارآموزی، سهم از مؤسسه، مزایای غیر نقدی همچون اتومبیل و مسکن واگذاری به کارکنان نیز می باشد. علاوه بر موارد فوق به هزینه دستمزد باید هزینه های تأمین اجتماعی سهم کارفرما، بیمه بیکاری و در برخی موارد هزینه غذای رایگان کارکنان نیز اضافه گردد. بنابراین هزینه حقوق و دستمزد شامل برخی یا همه موارد بالا می باشد.

کلیه این موارد به موجب قانون حق السعی نامیده می شود.

قوانین کار مربوط به حقوق و دستمزد

مزد : عبارت است از وجوه نقد یا غیر نقد یا مجموع آنها که در مقابل انجام کار به کارگر پرداخت می شود.

اگر مزد با ساعات انجام کار مرتبط باشد مزد ساعتی و در صورتی که براساس میزان انجام کار یا محصول باشد، کارمزد و چنان چه بر اساس میزان انجام کار یا محصول تولید شده در زمان معین باشد کارمزد ساعتی نامیده می شود.

نکته: حداقل مزد با در نظر گرفتن شرایط تورمی و سایر معیارها در آغاز هر سال توسط شورای عالی کار تعیین و اعلام می شود.

کارفرمایان موظفند در ازای انجام کار در ساعات تعیین شده ی قانونی به هیچ کارگری کمتر از حداقل مزد تعیین شده جدید پرداخت ننمایند. در صورت تخلف، ضامن تأدیه ی ما به تفاوت مزد پرداخت شده و حداقل مزد جدید می باشند حتی اگر در قرارداد کتبی مابین کارگر و کارفرما، مزد تعیین شده کمتر از حداقل مزد قانونی باشد.

حداقل مزد حتماً می بایست به صورت نقدی پرداخت شود. پرداخت های غیر نقدی به هر صورتی که در قراردادها پیش بینی می گردد به عنوان پرداخت اضافه بر حداقل مزد تلقی می شود.

 

حقوق پایه (حقوق مبنا)

حقوقی است که با رعایت قانون کار (برای کارگران رسمی) و یا به وسیله عقد قراردادی که مغایر قانون کار نباشد (برای کارگران قراردادی) برای انجام یک ساعت کار و یا تولید یک واحد محصول تعیین و به صورت ساعتی، روزانه، هفتگی و معمولاً ماهانه پرداخت می شود. یا به عبارت دیگر:

«مزد ثابت عبارت از مجموع مزد شغل و مزایای ثابت پرداختی به تبع شغل در کارگاههایی که طرح طبقه بندی و ارزیابی مشاغل اجرا نگردیده، منظور از مزایای ثابت پرداختی به تبع شغل، مزایایی است که بر حسب ماهیت شغل یا محیط کار و برای ترمیم مزد در ساعات عادی کار پرداخت می شود مثل مزایای سختی کار، فوق العاده شغل، حق سرپرستی و نظایر آن.»

در کارگاههایی که طرح طبقه بندی و ارزیابی مشاغل به اجرا درآمده، مزد گروه و پایه، مزد مبنا را تشکیل می دهد.

نکته: مزایای رفاهی و انگیزه ای مثل: کمک هزینه مسکن، خواربار، حق اولاد و عائله مندی، پاداش اقزایش تولید و سهم از سود سالانه جزو مزد ثابت و مزد مبنا محسوب نمی شود.

در صورتی که بر اساس قرارداد یا عرف کارگاه، پرداخت مزد به صورت ماهانه باشد این پرداخت باید در آخر ماه صورت گیرد. که در این حالت به آن حقوق می گویند.

نکته: در ماههای 31 روزه، حقوق و مزایا باید بر اساس 31 روز محاسبه و به کارگر پرداخت شود.

 

مدت کار:

مدت زمانی است که کارگر نیرو یا وقت خود را به منظور انجام کار در اختیار کارفرما قرار می دهد. ساعات کار موظف کارگران نباید از 8 ساعت در شبانه روز تجاوز کند.

البته کارفرما با توافق کارگران یا نمایندگان قانونی آنها می تواند ساعات کار را در بعضی از روزهای هفته کمتر از میزان مقرر و در دیگر روزها بیشتر از این میزان تعیین کند به شرط آن که مجموع ساعات کار در هفته از 44 ساعت بیشتر نشود. ( ساعت کار موظف در هفته برای هر دو بخش دولتی و غیر دولتی یکسان است.)

نکته: به طور متوسط میزان ساعت کار موظف کارگر در هر روز کاری معادل 7 ساعت و 20 دقیقه یعنی 23/7 ساعت خواهد بود.

33/7= 44 ÷ 6

در مشاغل سخت و زیان آور و زیر زمینی، ساعات کار موظف نباید از 6 ساعت در روز و 36 ساعت در هفته تجاوز نماید.

تعیین کارهای سخت و زیان آور و زیر زمینی به موجب آئین نامه ای خواهد بود که توسط شورای عالی حفاظت فنی و بهداشت کار و شورای عالی کار تهیه و به تصویب وزرای کار و امور اجتماعی و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی خواهد رسید.

 

کار روز و کار شب :

کار روز کاری است که زمان انجام آن از ساعت 6 بامداد تا 22 باشد، یعنی مجموع کار صبح و عصر. (کار صبح از 6 بامداد تا 14، کارعصر از 14 تا 22)

کار شب کاری است که زمان انجام آن از ساعت 22 تا 6 باشد.

نکته: برای هر ساعت کار در شب به کارگرانی که نوبت کار نباشند 35 درصد اضافه بر مزد ساعت کار عادی پرداخت می شود.

 

کار مختلط :

کارهایی هستند که بخشی از ساعات انجام آن در روز و قسمتی در شب واقع شود در کارهای مختلط، ساعاتی که در شب واقع می گردد مشمول 35 درصد فوق العاده شب کاری می گردد.

 

کار نوبتی :

کارنوبتی عبارت است از کاری که در طول ماه گردش دارد نوبت های آن در صبح یا عصر یا شب واقع می شود. کارگرانی که در طول ماه به طور نوبتی کار می کنند و نوبت های کارشان در صبح و عصر واقع شود 10 درصد و چنان چه نوبت کارشان در صبح و عصر و شب قرار گیرد 15 در صد و در صورتی که نوبت ها در صبح و عصر و شب باشد 5/22 درصد علاوه بر دستمزد عادی به عنوان فوق العاده نوبت کاری دریافت خواهند کرد.

نکته: در کارهای نوبتی ممکن است ساعات کار از 8 ساعت در شبانه روز و یا 44 ساعت در هفته بیشتر شود ولی جمع ساعات کار در چهارهفته متوالی نباید از 176 ساعت بیشتر شود.

 

اضافه کاری :

انجام کار بیش از ساعات تعیین شده در قانون کار اضافه کاری نام دارد.

نکته: ارجاع کار اضافی به کارگرانی که کار شبانه یا کار سخت و زیان آور و زیر زمینی انجام می دهند ممنوع است.

در سایر مشاغل ارجاع کار اضافی به کارگر با شرایط زیر مجاز است:

الف) موافقت کارگر.

ب) پرداخت 40 درصد اضافه بر مزد هر ساعت کار عادی برای یک ساعت اضافه کار.

ج) ساعات اضافه کار در هر روز از 4 ساعت بیشتر نشود. (مگر در موارد استثنایی)

 

عیدی (پاداش آخر سال) کارگران مشمول قانون کار:

کلیه کارفرمایان کارگاه های مشمول قانون کار مکلفند به هر یک از کارگران خود به نسبت یک سال کار معادل 60 روز آخرین مزد، به عنوان عیدی و پاداش بپردازند. مبلغ پرداختی از این بابت به هر یک از کارکنان در پایان هر سال نبایستی از معادل 90 روز حداقل مزد روزانه قانونی همان سال بیشتر شود.

حداقل دستمزد روزانه × 60 = حداقل عیدی و پاداش آخر سال

حداقل دستمزد روزانه × 90 = حداکثر عیدی و پاداش آخر سال

نکته: مبلغ پرداختی به کارکنانی که کمتر از یک سال در کارگاه کار کرده اند باید به مأخذ 60 روز مزد و به نسبت ایام کارکرد در سال محاسبه می گردد. مبلغ پرداختی برای هر ماه نباید از سقف تعیین شده تجاوز نماید.

عیدی (پاداش آخر سال) کارکنان مشمول نظام هماهنگ پرداخت حقوق در پایان هر سال توسط هیأت دولت تعیین و اعلام می شود.

 

 

 

پاداش افزایش تولید:

مبلغی است که به منظور ایجاد انگیزه برای تولید بیشتر و با کیفیت بهتر و تقلیل ضایعات و بالا بردن سطح درآمد کارگران پرداخت می شود.

برای این منظور یک مقدار تولید را در یک دوره حداکثر یک ساله به عنوان تولید مبنا تعیین می نمایند.

کوشش در زمینه افزایش تولید نباید موجب کاهش مرغوبیت و کیفیت کالا و یا سبب افزایش ضایعات (مواد و محصول) بیش از حد مجاز گردد.

در کارگاه هایی که امکان افزایش تولید وجود ندارد می توان کاهش ضایعات یا افزایش کیفیت و یا هر دو را مد نظر قرار داد.

حداکثر مبلغ قابل پرداخت بابت این پاداش متناسب با درصد افزایش تولید (نسبت به تولید مبنا) یا کاهش ضایعات و افزایش کیفیت، جمعاً تا میزان 50 درصد کل مزد مبنای کارگران کارگاه در سال مورد نظر خواهد بود.

 

فوق العاده مأموریت :

مأموریت به موردی اطلاق می شود که کارگر برای انجام امور مربوط به مؤسسه حداقل 50 کیلومتر از محل کارگاه اصلی دور شود و یا ناگزیر باشد شب را در محل مأموریت توقف نماید. فوق العاده مأموریت نباید کمتر از مزد ثابت یا مزد مبنای روزانه کارگران باشد.

نکته: در هر دو بخش دولتی و غیر دولتی تأمین وسیله یا هزینه رفت و برگشت و همچنین تأمین غذا و محل مناسب برای توقف شبانه (در صورت ضرورت) و یا هزینه آن به عهده کارفرما یا اداره متبوع خواهد بود.

 

 

حق اولاد و عائله مندی :

حق اولاد (عائله مندی) برای مشمولین قانون کار :

حق اولاد (عائله مندی) در صورت داشتن شرایط زیر حداکثر تا 2 فرزند قابل پرداخت است.

  1. کارگر حداقل سابقه پرداخت حق بیمه 720 روز کار (24 ماه) را داشته باشد.
  2. سن فرزندان پسر او از 18 سال کمتر باشد ویا به تحصیل اشتغال داشته باشند تا پایان تحصیل.
  3. در اثر بیماری یا نقص عضو (معلولیت) طبق گواهی کمیسیون پزشکی قادر به کار نباشند.
  4. فرزند دختر تا قبل از ازدواج یا اشتغال.

مبلغ حق اولاد برای هر فرزند معادل 3 برابر حداقل مزد روزانه خواهد بود (10درصد حداقل حقوق ماهانه)

نکته: منظور از حق عائله مندی در این بخش همان حق اولاد می باشد.

لازم به توضیح است برخی از کارفرمایان به طور ماهانه مبلغی را به عنوان حق همسر به دلخواه پرداخت می نمایند که این مورد غیراز حق اولاد (عائله مندی) مورد نظر در قانون کار می باشد.

حق اولاد در این بخش به محض تولد فرزند و ارائه گواهی ولادت به کارگزینی اداره متبوع، حداکثر تا 3 فرزند اول قابل پرداخت است.

عائله مندی : در صورت داشتن بیش از یک همسر دائمی، حق عائله مندی فقط به یک همسر دائمی تعلق می گیرد. در صورت فوت همسر یا طلاق وی، پرداخت حق عائله مندی قطع می گردد.

حق عائله مندی زنان شاغل : به زنان شاغل با داشتن یکی از شرایط زیر حق عائله مندی تعلق می گیرد.(دائمی بودن ازدواج ضروری است.)

  1. عدم توانایی انجام کار شوهر طبق گواهی کمیسیون پزشکی
  2. فوت شوهر

تعطیلات و مرخصی ها

روز جمعه روز تعطیل هفتگی کارگران با استفاده از مزد می باشد.

در امور مربوط به خدمات عمومی نظیر آب، برق، اتوبوسرانی و یادر کارگاه هایی که حسب نوع کار ویا توافق طرفین، به طور مستمر روز دیگری برای تعطیل هفتگی تعیین شود همان روز در حکم روز تعطیل هفتگی خواهد بود وبه هر حال تعطیل یک روز معین درهفنه اجباری است.

کارگرانی که به هر عنوان به این ترتیب روزهای جمعه کار می کنند در مقابل عدم استفاده از تعطیلی روز جمعه 40 درصد اضافه بر مزد دریافت می کنند.

انجام کاردرسایر روزهای تعطیل رسمی نیزمشمول 40 درصد فوق العاده اضافه کاری خواهد بود.

درصورتی که روزهای کاردر هفته کمتر از 6 روز باشد مزد روز تعطیل هفتگی کارگر معادل مجموع مزد یا حقوق دریافتی وی در روزهای کار در هفته خواهد بود.

کارگاه هایی که با انجام 5 روز کار در هفته و 44 ساعت کار قانونی کارگرانشان از دو روز تعطیل هفتگی استفاده می کنند، مزد هر یک از دو روز تعطیل هفتگی برابر با مزد روزانه کارگران خواهد بود.

کارگران کارمزد برای روزهای جمعه تعطیلات رسمی و مرخصی، استحقاق دریافت مزد را دارند ومأخذ محاسبه، میانگین کارمزد آنها در روزهای کارکرد آخرین ماه کار آنهاست. مبلغ پرداختی درهرحال نباید کمتر از حداقل مزد قانونی باشد. در کارگاه هایی که فعالیت آنها جنبه استمرار دارد یا به صورت فصلی فعالیت می کنند کارگران مشمول مزد ساعتی حق استفاده از مرخصی و تعطیلات رسمی با استفاده از مزد را دارند.

هر گاه نوع کار طوری باشد که تعداد ساعات کار عادی و مجموع مزد هر روز مساوی باشد مزد ایام مذکور معادل مزد روزهای کار است. در غیر این صورت مأخذ محاسبه، میانگین مزد ساعتی کارگر در روزهای آخرین ماه کار وی خواهد بود. مبلغ پرداختی درهر حال نباید کمتر از مزد قانونی باشد.

علاوه بر تعطیلات رسمی کشور، روز کارگر (11 اردیبهشت) جزء تعطیلات رسمی کارگران به حساب می آید. مرخصی استحقاقی سالیانه کارگران مشاغل عادی با استفاده از مزد و احتساب 4 روز جمعه جمعاً یک ماه است. سایر روزهای تعطیل جزء ایام مرخصی سالانه محسوب نخواهد شد.

مرخصی استحقاقی سالانه کارگران مشاغل سخت و زیان آور، 5 هفته می باشد. مرخصی مزبور به نسبت مدت کار انجام یافته محاسبه می شود.

مرخصی استحقاقی کارگران فصلی حسب ماههای کارکرد تعیین می شود.

بطور کلی مرخصی استحقاقی سالانه، شامل کارکنان آموزشی مثل معلمین و اساتید دانشگاه و نظایر آنها نمی شود.

نکته : مرخصی کمتر از یک روز کار (مرخصی ساعتی) جزء مرخصی استحقاقی منظور می گردد.

کسورات حقوق و دستمزد

بطور کلی به کسورات توافقی و کسورات قانونی تقسیم می شوند.

کسورات توافقی :

مبالغی که طبق قرارداد یا توافق بین کارگر و کارفرما در زمان تهیه لیست حقوق و دستمزد از حقوق کارگر یا کارمند کسر می گردد.

برخی از کسورات توافقی :

  1. اقساط وام مسکن
  2. اقساط وام ضروری
  3. بدهی به شرکت تعاونی
  4. مساعده
  5. پیش پرداخت ها
  6. پس انداز سهم کارگر یا کارمند
  7. حق عضویت ها (صندوق تعاون، انجمن ها وصندوق ذخیره کارکنان دولت و...)
  8. صندوق امداد و امور خیریه
  9. بیمه تکمیلی

منظور از مساعده بخشی از حقوق است که به طور معمول قبل از پایان هر ماه به علت نیاز کارکنان به آنان پرداخت میشود و در زمان تهیه لیست حقوق و دستمزد همان ماه به طور کامل از حقوق آنها کسر می گردد.

پیش پرداخت :

پرداخت مبلغی است قبل از اینکه کاری انجام گرفته باشد و در زمان تهیه لیست حقوق و دستمزد از حقوق کسر می گردد.

کسورات قانونی :

مبالغی است که کارفرما به نمایندگی از طرف سازمانهای مربوط و بر اساس مصوبه های قانونی یا به حکم دادگاه از حقوق کارکنان کسر و به سازمانهای ذینفع پرداخت می نماید.

کسورات قانونی اساسی به این شرح است :

  1. بیمه اجتماعی سهم کارگر در بخش خصوصی و سرانه بیمه بابت بیمه شده اصلی وافراد تبعی درجه 1 در بخش دولتی.
  2. مالیات حقوق و دستمزد
  3. بدهی کارگر به صندوق اجرا (اجرائیات)
  4. حق بازنشستگی در بخش دولتی مشمول نظام

 

اجرائیات :

به مبالغی گفته می شود که به موجب حکم دادگاه یا مراجع قانونی بابت جریمه یا بدهی کارگر یا کارمند به کارفرما یا اشخاص دیگر باید به وسیله کارفرما از حقوق کارگر کسر و به حساب صندوق اجرا (حساب واحد اجرای احکام دادگستری) واریز گردد.

نکته: از این بابت تنها می توان مازاد بر حداقل مزد را آن هم به موجب حکم دادگاه برداشت نمود. در هرحال این مبلغ برای کارکنان متأهل نباید از کل مزد و برای کارکنان مجرد نباید از کل مزد کارگر یا کارمند بیشتر شود.

 

 

بیمه

بیمه شده:شخصی است که راسأ مشمول مقررات تأمین اجتماعی بوده و با پرداخت مبلغی به عنوان حق بیمه، حق استفاده از مزایای مقرر در این قانون را دارد.

خانواده بیمه شده:شخص یا اشخاصی هستند که به تبع بیمه شده از مزایای موضوع این قانون استفاده می کنند.

حمایت های سازمان بیمه تأمین اجتماعی از بیمه شدگان شامل مارد زیر است :

  1. حمایت در برابر حوادث و بیماریها
  2. پرداخت غرامت دستمزد ایام بیماری
  3. پرداخت غرامت دستمزد ایام بارداری
  4. پرداخت مستمری از کارافتادگی (کلی و جزئی)
  5. پرداخت مستمری بازنشستگی
  6. پرداخت مقرری بیمه بیکاری
  7. پرداخت غرامت نقص عضو
  8. پرداخت کمک هزینه کفن و دفن به بیمه شدگان متوفی
  9. پرداخت مستمری به بازماندگان واجد شرایط بیمه شده متوفی (مستمری بازماندگان)
  10. همچنین مشمولین این قانون از کمک های ازدواج و عائله مندی طبق مقررات مربوطه برخوردار خواهند شد.

برخی از سایر حمایتهای جنبی که سازمان خارج از تکلیف قانونی خود انجام می دهد.

پرداخت وام ازدواج به بیمه شدگان – پرداخت وام ضروری به بیمه شدگان و مستمری به دیگران- پرداخت بن کالاهای اساسی، عیدی و ... به بازنشستگان و مستمری دیگران و وام دانشجوئی به فرزندان آنان.

حق بیمه :وجوهی است که به حکم قانون تأمین اجتماعی برای استفاده از مزایای موضوع آن به سازمان تأمین اجتماعی پرداخت می گردد.

مجموع حق بیمه پرداختی به سازمان تأمین اجتماعی معادل 30 درصد حقوق و دستمزد مشمول بیمه می باشد. که 7 درصد آن بیمه تأمین اجتماعی سهم کارگر و 20 درصد بیمه اجتماعی سهم کارفرما و 3 درصد بیمه بیکاری سهم کارفرما است.

7 درصد سهم کارگر به عنوان یکی از کسورات حقوق و دستمزد از حقوق و دستمزد ناخالص کارگر کسر می گردد. و 23 درصد دیگر فقط برمبنای حقوق و دستمزد مشمول بیمه کارگر محاسبه می گردد وبه عنوان یکی از هزینه های کارفرما شناسائی و در دفاتر ثبت می گردد.

اقلام مشمول محاسبه حق بیمه :

  1. دستمزد وحقوق
  2. کارمزد و حق الزحمه
  3. حق الشاوره
  4. مزایای نقدی شامل: فوق العاده شغل، اضافه کاری،شب کاری، نوبت کاری، خارج از مرکز، سختی کار،حق خواروبار، حق مسکن، حق ایاب و ذهاب
  5. مزد ایام تعطیل و مرخصی استحقاقی
  6. پاداش های غیر مستمر
  7. فوق العاده های ثابت و نظایر آنها
  8. مزایای غیر نقد مانند خوراک، پوشاک، مسکن، وسیله نقلیه

کارفرما مکلف است از کلیه وجوه و مزایای مشمول بیمه، حق بیمه مقرر را کسر کرده و به اضافه سهم خود به سازمان پرداخت نماید.

مهلت تحویل لیست مربوطه و پرداخت حق بیمه حقوق کارکنان به سازمان بیمه تأمین اجتماعی و صندوق بیمه بیکاری حداکثر تا آخرین روز ماه بعد می باشد. اگر آخرین روز در جمعه یا روز تعطیل رسمی دیگری قرار گیرد تا پایان وقت اداری اولین روز، بعد از تعطیلی نیز مهلت خواهد داشت درغیر این صورت مشمول جریمه می گردد.

مهلت رسیدگی سازمان به اسناد و مدارک لیست حداکثر 6 ماه از تاریخ دریافت لیست است. درصورت مشاهده نقص یا اختلاف اقدامات قانونی را انجام داده و مابه تفاوت را وصول می نماید. درمورد بیمه شدگانی که کارمزد دریافت می دارند حق بیمه به مأخذ کل درآمد می باشد.

 

بیمه بیکاری

بیمه بیکاری یکی از حمایت های تأمین اجتماعی است و سازمان تأمین اجتماعی مکلف است با دریافت حق بیمه مقرر، به بیمه شدگانی که طبق مقررات این قانون بیکار می شوند مقرری بیمه بیکاری پرداخت نماید.

حق بیمه بیکاری به میزان 3 درصد حقوق و مزایای مشمول بیمه می باشد که توسط کارفرما تأمین و پرداخت می شود.

 

 

شرایط دریافت مقرری بیمه بیکاری

  1. بیمه شده بدون میل و اراده بیکار شده و آماده به کار باشد.
  2. قبل از بیکار شدن حداقل 6 ماه سابقه پرداخت حق بیمه را داشته باشد. (به استثنای کسانی که به علت بروز حوادث قهریه و غیرمترقبه مثل سیل، زلزله، جنگ، آتش سوزی و ... بیکار می شوند.)
  3. ظرف 30 روز از تاریخ بیکاری با اعلام مراتب بیکاری به ادارات کار وامور اجتماعی، آمادگی خود را برای اشتغال به کار تخصصی ویا مشابه آن اطلاع دهد. ( مراجعه بعداز 30 روز با داشتن عذر موجه و تشخیص هیأت حل اختلاف تا3 ماه امکان پذیر است.)
  4. در دوره های کارآموزی و سوادآموزی تعیین شده از سوی اداره کار شرکت نموده و هر دو ماه یک بار گواهی شرکت در کلاس را به شعب تأمین اجتماعی تسلیم نماید.

 

مدت پرداخت مقرری بیمه بیکاری

برای مجردین حداکثر 36 ماه و برای متأهلین و متکلفین حداکثر 50 ماه براساس سابقه کلی پرداخت حق بیمه به شرح زیر می باشد:

حداکثر مدت استفاده از مقرری بیمه بیکاری

سابقه پرداخت حق بیمه مجردین متأهلین ومتکلفین

تا6 ماه تعلق نمی گیرد تعلق نمی گیرد

از 6 ماه تا 24 ماه 6 ماه 12 ماه

از25 ماه تا 120 ماه 12 ماه 18 ماه

از 121 ماه تا 180 ماه 18 ماه 26 ماه

از 181 ماه تا 240 ماه 26 ماه 36 ماه

از 241 به بالا 36 ماه 50 ماه

توجه داشته باشید که گروههای زیر از شمول مقررات این قانون مستثنی هستند:

  1. بازنشستگان و از کار افتادگان کلی
  2. صاحبان حرفه و مشاغل آزاد و بیمه شدگان اختیاری
  3. اتباع خارجی

 

لیست بیمه

بیمه یکی از کسورات قانونی حقوق و دستمزد می باشد یعنی پرداخت کنندگان حقوق مکلف هستند تنظیم لیست حقوق و دستمزد (معمولاً پایان هر ماه ) با در نظر گرفتن نوع بیمه تحت پوشش و قوانین و مقررات مربوطه حق بیمه سهم کارکنان را محاسبه نموده و در موعد مقرر به همراه حق بیمه سهم خود به حساب سازمان بیمه تأمین اجتماعی یا اداره بیمه خدمات درمانی واریز نمایند.

همچنین لازم است در موعد مقرر یک نسخه از لیست حقوق و دستمزد را به همراه برگ پرداخت حق بیمه به مؤسسه بیمه گر تحویل نماید. (مهلت پرداخت حق بیمه به حساب مؤسسات ذینفع و تحویل لیست مربوط به هر ماه تا آخرین روز ماه بعد می باشد.)

چون لیست حقوق فرم ثابت و مشخصی ندارد و هر مؤسسه ای برحسب ضرورت و نیاز خود فرم خاصی را برای آن طراحی و مورد استفاده قرار می دهد، سازمان بیمه تأمین اجتماعی به منظور جلوگیری از مشکلات و اشتباهات احتمالی و کنترل بهتر و راحت تر و سریع تر و با توجه به اطلاعات مورد نیاز خود فرم خاصی را تهیه و در اختیار مؤسسات تحت پوشش خود قرار داده و آنان را ملزم به استفاده از آن کرده است.

مالیات

مالیات در واقع انتقال بخشی از درآمدهای جامعه به دولت ویا بخشی از سود فعالیت های اقتصادی است که نصیب دولت می گردد. زیرا ابزار و امکانات دستیابی به این درآمد و سود را دولت فراهم ساخته است. در واقع با اجرای صحیح و عادلانه قوانین مالیاتی دولت مردم را به یک پس انداز اجباری سوق می دهد. امروزه در کلی ترین تعریف، مالیات یک نوع هزینه اجتماعی است که افراد جامعه به تناسب استفاده از این هزینه اجتماعی باید تقبل پرداخت آن را بنمایند. همچنین مالیات یکی از ابزارهای مهم ومناسب دولت ها برای توزیع عادلانه درآمد می باشد.

در برنامه مالی (بودجه) هر کشور، مالیات به عنوان یکی از منابع مهم درآمد در نظر گرفته می شود. قوانین مالیاتی و اصلاحیه های بعدی آن در کشور ایران طوری تنظیم گردیده اند که علیرغم افزایش درآمد مالیاتی کشور، بار مالیاتی را از دوش افراد کم درآمد جامعه برداشته و به اقشار مرفه تر انتقال دهد.

وظیفه مهم اجرای صحیح قوانین مالیاتی کشور و وصول مالیات های مقرر به عهده وزارت امور اقتصادی و دارائی می باشد. براساس قوانین مالیاتی کشور، انواع مالیات ها به شرح زیر است:

  1. مالیات های مستقیم
  2. مالیات های غیرمستقیم

مالیات های مستقیم :مالیات هایی با رعایت قوانین مربوطه از دارائی و درآمد افراد وصول می گردد وشامل مالیات بر دارائی و مالیات بر درآمد می باشد.

مالیات های غیر مستقیم :مالیات هایی است که با رعایت قوانین مربوط به قیمت کالاها و خدمات اضافه گردیده و به مصرف کننده منتقل می گردد.

طبقه بندی حقوق و مزایا و نحوه محاسبه مالیات آن

تقسیم بندی درآمد حقوق :

الف- مستمر نقدی

ب- مستمر غیر نقدی

ج- غیر مستمر نقدی

د- غیر مستمر غیر نقدی

مستمر: مواردی است که در حکم حقوقی (حکم کارگزینی) کارمند یا کارگر آورده شده و همه ماهه پرداخت می گردد.

غیر مستمر:مواردی است که در حکم حقوقی (حکم کارگزینی) کارمند یا کارگر قید نمی گردد وتحت شرایط خاص ممکن است در برخی ماه های سال پرداخت شود. یعنی قبل از پایان ماه کاری، معلوم نیست به چه کارکنانی تعلق می گیرد و مبلغ آن چقدر است.

نقدی:مواردی است که به وجه رایج مملکت جمهوری اسلامی ایران پرداخت می شود. طبق قانون حداقل حقوق حتماً می بایست به صورت نقدی پرداخت شود. برخی از پرداخت های نقدی به طور مستمر و برخی دیگر به طور غیر مستمر پرداخت می شود.

غیرنقدی:مسکن و اتومبیل واگذاری شده از طرف کارفرما و کالاهایی مثل خواروبار و پوشاک است که به عنوان بخشی از مازاد برحداقل مزد در اختیار کارگر یا کارمند قرار می گیرد.

 

 

درآمد مشمول مالیات حقوق

عبارت است از حقوق ( مقرری یا مزد اصلی) و مزایای مربوط به شغل اعم از مستمر و غیر مستمر قبل از وضع کسور و پس از کسر معافیت های مقرر در قانون مالیات های مستقیم.

 

نحوه محاسبه درآمد مشمول مالیات حقوق

برای محاسبه مالیات درآمد حقوق، ابتدا مالیات درآمد مستمر حقوق را محاسبه و سپس مالیات درآمد غیرمستمر حقوق را محاسبه و با هم جمع می زنیم. به همین منظور لازم است درآمد مستمر حقوق اعم از نقد و غیرنقد و همچنین جمع درآمد غیر مستمر حقوق اعم از نقد و غیر نقد را محاسبه نمائیم. در نتیجه لازم است معادل نقدی مزایای غیرنقد را به دست آورده و با حقوق و مزایای نقد جمع بزنیم تا جمع درآمد حقوق را به تفکیک مستمر و غیرمستمر به دست آوریم.

 

سیستم های حقوق و دستمزد

  1. سیستم های مبتنی بر زمان
  2. سیستم های پارچه کاری
  3. طرح های مبتنی بر پاداش

 

سیستم های مبتنی بر زمان

این گروه سیستم ها بر این اصل تکیه دارند که به هر یک از کارکنان بر مبنای ساعت حضور در محل کار، حقوق و دستمزد پرداخت می شود. در این سیستمها پرداخت نرخ دستمزد بالاتر برای هر ساعت کار مازاد بر ساعات کار عادی روزانه و یا هفتگی امری کاملاً عادی و متعارف است.

 

سیستم های پارچه کاری

به طورکلی سیستم پرداخت دستمزد بر اساس تعداد تولید شده را سیستم پارچه کاری می نامند. در این سیستم یک مقدار تولید به عنوان هدف تعیین و به تولیدات مازاد بر آن پاداش تعلق می گیرد.

 

طرح های مبتنی بر پاداش

اصل اساس حاکم بر این طرح ها ایجاد انگیزش در کارکنان برای تولید بیشتر و بهتر می باشد.

 

 

توانایی صدور اسناد مربوط به حقوق و دستمزد :

براساس اطلاعات مندرج در لیست حقوق و دستمزد و در نظر گرفتن بیمه اجتماعی سهم کارفرما و بیمه بیکاری، لیست دریافت کنندگان وام و اقساط ماهیانه آنها- لیست دریافت کنندگان پیش پرداخت و مساعده و ....

ثبت های زیر در دفاتر زده می شود:

هزینه حقوق و دستمزد برابر است با جمع ناخالص حقوقمثل حق بیمه اجتماعی سهم کارفرما، حق بیمه بیکاری و ...

ثبت تنظیم لیست:

هزینه حقوق و دستمزد ×××

مالیات پرداختنی ×××

بیمه پرداختنی ×××

وام پرداختنی ×××

مساعده ×××

پیش پرداخت ×××

اجرائیات ×××

خالص پرداختنی ×××

ثبت تنظیم لیست حقوق و دستمزد ماه ....

 

 

ثبت تنظیم لیست حقوق و دستمزد با در نظر گرفتن حسابها یعنی حقوق و دستمزد :

هزینه حقوق و دستمزد ×××

مالیات پرداختنی ×××

بیمه پرداختنی ×××

وام دریافتنی ×××

حقوق پرداختنی ×××

 

همچنین هنگام تنظیم لیست حقوق می بایست بیمه اجتماعی سهم کارفرما و بیمه بیکاری نیز در دفاتر ثبت گردند.

هزینه بیمه اجتماعی (20%) ×××

هزینه بیمه بیکاری (3%) ×××

بیمه پرداختنی ×××

ثبت هزینه اجتماعی و بیمه بیکاری کارکنان در ماه ...

ثبت پرداخت :

ثبت پرداخت حقوق و دستمزد کارکنان و پرداخت حق بیمه و مالیات به حساب ادارات مربوطه.

خالص پرداختنی ×××

بانک ×××

ثبت پرداخت حقوق کارکنان در ماه ...

مالیات پرداختنی ×××

بیمه پرداختنی ×××

بانک ×××

ثبت پرداخت حق بیمه به سازمان تأمین اجتماعی و مالیات به اداره دارائی .(ثبت پرداخت بیمه و مالیات حقوق ماه .. به حساب ادارات مربوطه)

ثبت تسهیم لیست در مؤسسات تولیدی :

در مؤسسات تولیدی هنگام ثبت بابت تنظیم لیست بجای حساب «هزینه حقوق و دستمزد» حساب «کنترل حقوق و دستمزد» بدهکار می شود و علاوه بر ثبت های تنظیم و پرداخت، ثبتی نیز بایت تسهیم لیست صورت می گیردکه در این ثبت حساب «کنترل حقوق و دستمزد» را به همان مبلغ بستانکار می کنیم.

کنترل کالای در جریان ساخت ×××

کنترل سربار ساخت ×××

هزینه دستمزد بخش اداری و تشکیلاتی ×××

هزینه دستمزد بخش توزیع و فروش ×××

کنترل حقوق و دستمزد ×××

ثبت تخصیص هزینه حقوق و دستمزد

برای سهولت در محاسبه حقوق و دستمزد و اطمینان از درستی محاسبه آیتمهای موجود در لیست حقوق و دستمزد یک سی دی برنامه حقوق و دستمزد با اکسل طراحی و فرمولی دهی شده است.

در این برنامه ی طراحی شده عناوین موجود در لیست حقوق و دستمزد در دو sheet به شرح زیر فرمول دهی شده است:

Sheet لیست حقوق ودستمزد:

حقوق پایه: حقوق قانونی هر کارمند است که سالانه توسط اداره کار تعیین میگردد. در سال 1389 حداقل حقوق پایه که شامل بن کارگری، حق مسکن، خواربار است مبلغ 000/130/3 ریال می باشد.

کارفرما و کارمند در صورت توافق می توانند مبلغی بیش از حداقل حقوق پایه تعیین شده بوسیله اداره کار را به عنوان حقوق پایه پرداخت کنند.

حقوق پایه در این برنامه به طور پیش فرض مبلغ 000/130/3 ریال می باشد که حداقل حقوق ودستمزد تعیین شده توسط اداره کار است.

حق اولاد:هر کارمند می تواند حق اولادی معادل 252520 ریال بابت هر فرزند دریافت کند. حداکثر تعداد فرزندان دارای حق اولاد تا 2 فرزند می باشد به بیش از 2فرزند حق اولاد تعلق نمی گیرد.

حق مأموریت:به هر کارمند برای مأموریت با مسافت بیش از 50 کیلومتر به ازای هر روز مأموریت 000/100 ریال حق مأموریت تعلق می گیرد.

اضافه کاری: برای محاسبه اضافه کاری در ابتدا باید دستمزد هر ساعت اضافه کار را محاسبه کرد. که بصورت فرمول زیر می باشد:

دستمزد هر ساعت اضافه کار = × (220 ÷ حقوق پایه)

سپس دستمزد هر ساعت اضافه کار را در ساعات اضافه کاری ضرب کرده تا دستمزد اضافه کار بدست آید. طبق فرمول زیر:

دستمزد اضافه کار = دستمزد هر ساعت اضافه کار × ساعت اضافه کار

پاداش: مبلغی است که مدیر یا مافوق بنابر صلاح دید خود به کارمند یا کارگر پرداخت می کند.

جمع حقوق و مزایا: شامل حقوق پایه، حق اولاد، حق مأموریت و اضافه کاری و پاداش می باشد.

نکته: در جمع حقوق و مزایا بن کارگری ، حق مسکن و خواربار لحاظ نمی شود چون این اقلام قبلاً در حقوق پایه توسط اداره کار لحاظ شده است.

مساعده:پرداختی است که طی یک ماه جاری پرداخت میشود و درپایان هر ماه پس از دریافت مساعده از دستمزد کارمند کسر میشود.تا حقوق پایه مساعده پرداخت میشود.

بیمه:در لیست حقوق و دستمزد فقط بیمه سهم کارگر از جمع حقوق ودستمزد کسر میشود. سهم کارفرما و بیمه سهم بیکاری در لیست حقوق ودستمزد لحاظ نمیشود.

بیمه سهم کارگر معادل 7% جمع حقوق و مزایا می باشد.

مالیات:مالیات برای حقوق ومزایا بیش از 4375000 ریال تعلق می گیرد. اگر حقوق ومزایا بیش از 4375000 ریال باشد برای محاسبه مالیات 10% مازاد آنرا به عنوان مالیات از جمع حقوق ومزایا کسر می شود.

نکته: در مناطق محروم مالیات 5% و در سایر مناطق 10% می باشد.

غیبت:هرکارمند به ازای هر روز غیبت معادل یک روز کاری از حق

انتشار : ۶ آبان ۱۳۹۵

سيستم حسابداري حقوق و دستمزد شركت بسته بندي


سيستم حسابداري حقوق و دستمزد شركت بسته بندي

تاريخچه :

اين تحقيق در رابطه با شركت بسته بندي پاژپارس مي باشد كه اندك زماني از تاسيس اين شركت مي گذرد كه ساخت آن در سال 82 شروع و در سال 83 به بهره برداري رسيده است و پرسنل آن 104 نفر مي باشد و محل كارخانه در شهرك صنعتي چناران كيولمتر 50 مشهد مي باشد و دفتر مركزي آن واقع در مشهد بلوار خيام , خيام 10 , نبش زنبق مي باشد كه در اين دفتر 10 نفر حضور دارند. در شركتهاي خصوصي به استثناء مديري و مديران آن بقيه پرسنل آن كارگر مي باشند اما در شركتهاي دولتي به اين اشخاص كارمند گويند و اين تفاوت بين شركتهاي خصوصي و دولتي مي باشد و هدف از تاسيس آن ايجاد اشتغال و درآمدزايي براي نيروي فعال جامعه و خود مي باشد.

 

1ـ1ـ اهميت شناخت قوانين و مقررات

معمولاً بررسي تحولات اقتصادي و اجتماعي و شناخت جامعه و روابطه در هر دوره‌ي تاريخي و قوانين و مقررات جاري آن زمان از اهميت بسزائي برخوردار است همه مي‌دانيم كه قانون كار در هر كشوري از مهمترين قانون بعد از قانون اساسي مي‌باشد. و بي ترديد آگاهي و شناخت دست‌اندركاران از قوانين كار و تأمين اجتماعي صرف‌نظر از قانون اساسي كه همه‌ي مردم بايستي از آن آگاه باشد. هم به لحاظ اجرائي و هم به لحاظ نظري مفيد و مؤثر خواهد بود، زيرا بسياري از اختلافات در محيط هاي كار كه سبب تضييع وقت و منابع مي شود از عدم آگاهي از قوانين و مقررات است. پس لازم است افرادي كه مسئوليتي را مي پذيرند به قوانين و مقررات حوزه‌ي فعاليت خود شناخت كافي پيدا كنند. به عنوان مثال يك حسابدار حقوق و دستمزد علاوه بر اصول حسابداري بايستي اطلاعات دقيق از قوانين (كار، تأمين اجتماعي، ماليات) داشته باشد تا در انجام كارها موفق باشد.

2ـ1 كارگر چه كسي است؟

كارگر از نظر قانون كار كسي است كه در مقابل دريافت حق السعي اعم از مزد، حقوق، سود، كمك عائله‌مندي، هزينه مسكن، خوار و بار، اياب و ذهاب و ساير مزايا به درخواست كارفرما كار مي كند.

3ـ1 كارفرما چه كسي است؟

شخصي است حقيقي و حقوقي كه كارگر به درخواست و به حساب او در مقابل دريافت حق السعي كار مي كند. كليه‌ي كساني كه عهده‌دار اداره، كارگاه هستند نماينده كارفرما محسوب مي شوند و كارفرما مسئول كليه تعهداتي است كه نمايندگان مذكور در قبال كارگر به عهده مي گيرند.

4ـ1 كارگاه چه محلي است؟

محلي است كه كارگر به درخواست كارفرما يا نماينده او در آنجا كار مي كند از قبيل موسسات صنعتي، كشاورزي، معدني، ساختماني، خدماتي، آموزشي و...

5ـ1 قرارداد كار چيست؟

عبارت است از قرارداد كتبي يا شفاهي كه به موجب آن كارگر در قبال دريافت حق‌السعي كاري را براي مدت موقت يا مدت غيرموقت براي كارفرما انجام مي دهد.

كارهايي كه طبيعت آنها جنبه ي مستمر دارد، در صورتي كه مدتي در قرارداد ذكر نشود قراداد دائمي تلقي مي شود، هر گاه قرارداد براي مدت موقت و يا براي انجام كار معين منعقد شده باشد هيچ يك از طرفين به تنهايي حق فسخ آن را ندارد. براي اينكه قرارداد بين كارگر و كارفرما صحيح باشد رعايت شرايط ذيل الزامي است.

1ـ مشروعيت مورد قرارداد. 2ـ معين بودن موضوع قرارداد 3ـ عدم ممنوعيت قانوني و شرعي طرفين در تصرف اموال و يا انجام كار مورد نظر.

بنابراين قرارداد كار علاوه بر مشخصات فوق الذكر بايستي حاوي موارد ذيل باشد:

1ـ حقوق و مزد مبنا 2ـ ساعات كار و مرخصي و تعطيلات 3ـ محل انجام كار

4ـ تاريخ انعقاد قرارداد 5ـ مدت قرارداد چنانچه براي مدت معين باشد. 6ـ موارد ديگري كه عرف و عادات شغل و محل ايجاب مي كند.


6ـ1 تعليق قرارداد كار چيست؟

چنانچه تعهدات يكي از طرفين موقتاً متوقف شود كار به حالت تعليق درمي آيد و پس از رفع آن قرارداد كار با احتساب سابقه خدمت و از لحاظ بازنشستگي و افزايش مزد به حالت اول برمي گردد اگر چنانچه كارگري توقيف گردد و توقيف وي منتهي به حكم محكوميت نشود در مدت توقيف قرارداد به حالت تعليق درمي آيد و كارگر پس از رفع توقيف به كار خودباز مي گردد. اگر توقيف كارگر به سبب شكايت كارفرما باشد و اين توقيف در مراجع حل اختلاف منتهي به حكم محكوميت نگردد، مدت آن جزء سابقه خدمت كارگر محسوب مي شود و كارفرما مكلف است علاوه بر ميزان ضرر و زيان وارده كه مطابق حكم دادگاه به كارگر مي پردازد، مزد و مزاياي وي را نيز پرداخت كند و تا زماني كه تكليف كارگر از طرف مراجع حل اختلافات مشخص نشده باشد كارفرما بايستي براي رفع احتياجات خانواده وي حداقل 50 درصد از حقوق ماهيانه او را به طور علي‌الحساب به خانواده‌اش پرداخت نمايد. ولي اگر كارفرما پس از رفع حالت تعليق از پذيرفتن كارگر خودداري كند اين عمل حكم اخراج غيرقانوني تلقي
مي شود و كارگر حق دارد مدت 30 روز به هيات تشخيص مراجعه نمايد و اگر كارفرما نتواند ثابت كند كه نپذيرفتن كارگر مستند بر دلايل موجه بوده است به تشخيص هيات مزبور مكلف به بازگرداندن كارگر و پرداخت حقوق و يا مزد وي از تاريخ مراجعه به كارگاه مي باشد و اگر بتواند آن را اثبات كند به ازاي هر سال سابقه كار بايستي معادل 45 روز آخرين مزد به وي پرداخت نمايد و اگر چنانچه كارگر بدون عذر موجه در حداكثر 30 روز پس از رفع حالت تعليق آمادگي خود را براي انجام كار به كارفرما اعلام نمايد و يا پس از مراجعه و ممانعت كارفرما به هيات تشخيص مراجعه نكند مستعفي شناخته مي شود و كارگر حق اخذ سنوات به ازاء هر سال يك ماه آخرين حقوق را دارد.

7ـ1 جبران خسارت و پرداخت مزاياي پايان كار

طبق ماده 29 قانون كار در صورتي كه بنا به تشخيص هيأت حل اختلاف كارفرما موجب تعليق قرارداد از ناحيه كارگر شناخته شود كارگر استحقاق دريافت خسارت ناشي از تعليق را خواهد داشت و كارفرما مكلف است كارگر تعليق از كار را به كار سابق وي بازگرداند. طبق ماده 31 چنانچه خاتمه قرارداد به لحاظ از كارفتادگي كار و يا بازنشستگي كارگر باشد كارفرما بايد بر اساس آخرين مزد كارگر به نسبت هر سال سابقه خدمت، حقوق به ميزان 30 روز مزد به وي پرداخت نمايد.

8ـ1 خاتمه قراردادكار

قراردادكار به يكي از طرق زيرخاتمه مي يابد

1ـ فوت كارگر 2ـ بازنشستگي كارگر 3ـ از كارافتادگي كلي كارگر 4ـ انقضاء مدت در قرارداد كار يا مدت موقت و عدم تجديد سريع يا... 5ـ پايان كار در قراردادهايي كه مربوط به كار معين است 6ـ استعفاي كارگر.

9ـ1 جرائم و مجازاتها

طبق ماده 172قانون كار، كار اجباري با توجه به ماده 6 قانون كار به هر شكل ممنوع است و متخلف علاوه بر پرداخت اجرالمثل كار انجام يافته و جبران خسارت با توجه به شرايط و امكانات خاطي و مراتب جرم به حبس از 91 روز تا 1 سال و جريمه نقدي معادل 50 تا 200 برابر حداقل مزد روزانه محكوم خواهد شد.

طبق ماده 38 قانون كار براي انجام كار مساوي كه در شرايط مساوي در يك كارگاه انجام مي گيرد بايد به زن و مرد مساوي پرداخت شود و تبعيض در تعيين ميزان مزد بر اساس سن، جنس، نژاد و قوميت و اعتقادات سياسي و مذهبي ممنوع است.

كارفرمايان موظفند كه در ازاي انجام كار در ساعات تعيين شده قانوني به هيچ كارگري كمتر از حداقل مزد تعيين شده جديد پرداخت ننمايند و در صورت تخلف ضامن تاديه ما به التفاوت مزد پرداخت شده و حداقل مزد جديد مي باشد.

10ـ1 مستمري بازنشستگان و تعيين سن بازنشستگي

مستمري بازنشستگان تأمين اجتماعي در واقع مجموع پس انداز ماهيانه آنهاست كه به عنوان حق بيمه سهم كارفرما 20% و بيمه بيكاري 3% و سهم كارگر به دولت 3% بحساب سازمان تأمين اجتماعي واريز مي شود.

11ـ 1 شرايط بازنشستگي بيمه شدگان تأمين اجتماعي

الف) بيمه شدگاني كه 35سال تمام سابقه پرداخت حق بيمه داشته باشند بدون در نظر گرفتن شرايط سني

ب) بيمه شدگان داراي 30سال سابقه پرداخت بيمه در صورت داشتن 50 سال سن براي درمان و 45 سال براي زنان مي‌توانند درخواست بازنشستگي كنند.

ج) افرادي كه حداقل مدت 20 سال متوالي و 25 سال متناوب در مناطق بد آب و هوا كار كرده و كارهاي سخت و زيان‌آور را اشتغال داشته و در صورت داشتن 55 سال سن براي مردان و 45 سال براي زنان مي توانند درخواست بازنشستگي كنند.

و) بيمه‌شدگان داراي حداقل 10 سال سابقه پرداخت حق بيمه قبل از تاريخ تقاضاي بازنشستگي با داشتن 60 سال تمام براي مردان و 55 سال براي زنان مي توانند تقاضاي بازنشستگي كنند.

توجه: در تعيين ميزان مستمري بازنشستگي دو عامل نقش اساسي ايفا مي كند.

الف) سنوات پرداخت حق بيمه ب) حقوق و مزاياي مبناي كسر حق بيمه

12ـ غرامت دستمزد ايام بيماري

غرامت دستمزد ايام بيماري به وجوهي اطلاق مي شود كه براي جبران دستمزد بيمه شده در زمان بيماري و عدم اشتغال به كار پرداخت مي شود هر بيمه شده در طول مدت كار و فعاليت ممكن است چندين بار به علت بيماري و يا حوادث ناشي و غيرناشي از كار به طور موقت از گردونه توليد خارج مي شود. غرامت دستمزد ايام بيمار مبلغي است كه براي تأمين معاش بيمه شده و خانواده وي در طول ايام بيماري و عدم توانايي موقت اشتغال به كار از طرف سازمان تأمين اجتماعي پرداخت مي شود. افرادي كه بيمار مي شوند و از مرخصي استعلاجي استفاده مي كنند مدت زمان مرخصي هيچگونه حقوقي از كارفرما، دريافت نمي كنند و حقوق اين مدت به عهده سازمان تأمين اجتماعي مي باشد و نام كارگر در مدت زمان بيماري از ليست بيمه آن ماه حذف مي شود.

1ـ12ـ1ـ شرايط دريافت غرامت دستمزد در ايام بيماري

بيمه شدگاني كه تحت معالجه و يا درمانهاي توانبخشي قرار مي گيرند چنانچه برحسب تشخيص پزشكان معتمد تأمين اجتماعي به طور موقت قادر به كار نباشند با رعايت شرايط زير استحقاق دريافت غرامت دستمزد را خواهند داشت.

الف) عدم اشتغال به كار، اگر بيمه شده با وجود بيماري به كار اشتغال ورزد، غرامت دستمزد به وي تعلق نمي گيرد.

ب) عدم دريافت مزد يا حقوق در طول مدت بيماري.

ج) در تاريخ اعلام بيماري به شعبه تأمين اجتماعي را به بيمه شده با كارفرما قطع نشده باشد.

د) زماني كه استراحت بيمه شده بيماري يا حادثه توسط پزشك معتمد سازمان تأمين اجتماعي تاييد شده باشد.

2ـ12ـ 1 ـ نحوه محاسبه ميزان غرامت دستمزد ايام بيماري

ميزان غرامت دستمزد ايام بيماري بيمه شدگان بر اساس آخرين مزد يا حقوق روزانه آنان در دوران پيش از بيماري به شيوه ي زير محاسبه مي شود:

غرامت دستمزد ايام بيماري بيمه شده متأهل يا متكلف بر مبناي 34 آخرين مزد يا حقوق روزانه وي پرداخت مي شود. غرامت دستمزد ايام بيماري بيمه شده مجرد در صورتي كه به هزينه سازمان بستري مي شود، بر مبناي 12 آخرين مزد و حقوق روزانه و در غير اين صورت بر مبناي 23 آخرين حقوق يا دستمزد روزانه وي محاسبه و پرداخت مي شود. آخرين مزد يا حقوق روزانه عبارت است از جمع كل حقوق و مزاياي وي كه بعد از آن بيمه پرداخت شده است در آخرين 90 روز قبل از استراحت تقسيم بر روزهاي كاركرد .

13ـ1ـ كمك هزينه بارداري و مرخصي زايمان

بانوان بيمه شده مشمول قانون تأمين اجتماعي در دوران استراحت ايام حاملگي مي‌توانند از غرامت دستمزد دوران بارداري بهره‌مند شوند. ضمناً اين مدت جزء سوابق بيمه‌اي آنان محسوب مي شود. ميزان مرخصي زايمان حداقل تا 3 فرزند و براي هر فرزند 4 ماه است و غرامت دستمزدها هر ماه از اين دوران مقابل دو سوم آخرين مزد يا حقوق روزانه بيمه شده است كه حداكثر براي چهار ماه جمعاً قبل يا بعد از زايمان بدون كسر سه روز اول پرداخت مي شود.

14ـ1 مقرري بيكاري

موضوع بيمه بيكاري در كشور ما بسيار جوان است با اين وجود ايران سومين كشور خاورميانه مي باشد كه اين نوع حمايت بيمه اي را براي كارگران خود قرار داده است.

مطابق بيمه بيكاري تمام افراد تحت حمايت پوشش قانون كار كه مشمول تأمين اجتماعي هستند به جزء صاحبان حرفه و مشاغل آزاد، بيمه شدگان اختياري ، اتباع خارجي) زير پوشش نيز قرار دارند و كارفرمايان اين افراد ملزم به پرداخت حق بيمه آنها هستند.

از نظر قانون ، بيكار، بيمه شده‌اي است بدون ميل و اراده بيكار شده و آماده كار مي‌باشد. اين گونه بيكاري ناشي از تقصير بيمه شده نيست بلكه به واسطه عواملي چون موانع طبيعي مانند سيل، زلزله، جنگ و آتش سوزي و يا به خاطر جابجايي كارگاه و يا ماشين آلات آن با هدف كاستن وابستگي و افزايش توليد بپيوند.

تشخيص ارادي و غير ارادي بودن بيكاري بيمه شدگان به عهده اداره كار و امور اجتماعي محل اشتغال بيمه شده است و شعبه تأمين اجتماعي بر اساس راي و نظر ادارات كار و امور اجتماعي در خصوص برقراري بيمه بيكاري اقدام مي كند.

1ـ14ـ1 مدت پرداخت مقرري بيمه بيكاري

مدت پرداخت مقرري بيكاري از زمان برقراري آن براي بيمه شدگان متأهل يا مجرد بر اساس جدول زير تعيين مي شود.

 

 

 

سابقه پرداخت بيمه

مدت زمان پرداخت مقرر بيمه بيكاري

مجرد

متأهل

از 6 تا 24 ماه

6 ماه

12 ماه

از 25 تا 120 ماه

12 ماه

26 ماه

از 121 تا 180 ماه

18 ماه

26 ماه

از 181 تا 240 ماه

24 ماه

36 ماه

از 241 ماه به بالا

36 ماه

50 ماه

جدول 1ـ1

در مورد سقف مدت زمان پرداخت مقرري بيمه بيكاري تنها يك استثنا وجود دارد افراد مسن مشمول قانون بيكاري كه 55 سال و يا بيشتر سن داشته باشند. در صورتيكه كار ديگري به آنها پيشنهاد شود مي توانند تا رسيدن به سن بازنشستگان از مقرري بيمه بيكاري استفاده نمايند.

15ـ كمك هزينه ازدواج

سازمان تأمين اجتماعي به منظور جبران قسمتي از هزينه ازدواج بيمه شدگان مبلغي را به عنوان كمك هزينه ازدواج به افراد واجدالشرايط پرداخت مي كند. اين كمك هزينه به بيمه شدگاني كه براي اولين بار ازدواج مي كنند پرداخت مي شود و ميزان آن معادل يك ماه متوسط مزد يا حقوق بيمه شده است و در صورتي كه عروس و داماد هر دو بيمه شده بوده و واجد شرايط مقرر باشند كمك هزينه ازدواج به هر دو زوج پرداخت مي شود.


1ـ15ـ1 شرايط پرداخت كمك هزينه ازدواج

شرايط پرداخت كمك هزينه ازدواج به اين شرح است:

1ـ در تاريخ ازدواج رابطه استخدامي بيمه شده با كارفرما قطع نشده باشد.

ـ در 5 سال قبل از ازدواج، بيمه شده حداقل بيمه 720 روز كار را به تأمين اجتماعي پرداخته باشد.

ـ عقد ازدواج دائم بوده و در دفاتر رسمي ازدواج به ثبت رسيده باشد.

ـ ميزان كمك هزينه ازدواج (متوسط مزد يا حقوق بيمه شده) به صورت زير محاسبه مي شود:

مجموع مزد يا حقوق مبناي كسر حق بيمه دو سال قبل از ازدواج

= كمك هزينه ازدواج

24


حسابداري حقوق و دستمزد:

در شركتها و كارگاه كارگران زير نظر كارفرما يا نمايندگان آن به فعاليت مي پردازند و با توجه به فعاليتي كه طي ماه داشته‌اند حقوق و دستمزد دريافت مي كنند، كارگاههاي كوچك چون مقدار كارگران زياد نيست پرداخت حقوق و دستمزد نياز به يك سيستم حسابداري پيچيده نيست ولي در كارگاههاي بزرگ وجود يك سيستم حسابداري قوي و پيچيده ضروري است كه تمامي حسابها و فعاليت‌هاي شركت را ثبت و ضبط نمايد، در كارگاههاي بزرگ هر ماهه با توجه به اطلاعاتي كه از قسمت هاي كارگزيني و قسمت هاي مربوط به حقوق و دستمزد به دايره حسابداري ارسال مي‌گردد ليست حقوق كارگران تهيه و حقوق آنها پرداخت مي شود.

1-2 حقوق و مزاياي مستمر و غيرمستمر

كارگران شركت ها و مؤسسات علاوه بر حقوق مبنا و حقوق اصلي مزاياي ديگري هم دريافت مي كنند مانند حق اولاد، حق مسكن، خواروبار، جذب، سختي شرايط كار و... به مزايايي كه هر ماهه كارگر از كارفرما دريافت مي كند مزاياي مستمر مي كنند و مواردي كه هميشگي نيست و بستگي به موقعيت و شرايط خاص درد، مزاياي غيرمستمري مي گويند.

2ـ2 مزد يا حقوق چيست؟

مزد ثابت عبارتست از مجموع مزد شغل و مزاياي ثابت پرداختني به تبع شغل، در كارگاههايي كه داراي طرح طبقه بندي و ارزيابي مشاغل نيستند منظور از مزاياي ثابت پرداختي به تبع شغل مزايايي است كه بر حسب ماهيت شغل يا محيط كار و براي ترميم مزد در ساعات عادي كار پرداخت مي گردد از قبيل مزاياي سختي كار، مزاياي سرپرستي، فوق العاده شغل و... ولي مزاياي رفاهي و انگيزه‌اي از قبيل كمك و هزينه مسكن، خواربار، حق اولاد، پاداش افزايش توليد و سود سالانه جزء مزد ثابت و و مزد مبنا محسوب نمي شود. مزد ممكن است بر اساس قرارداد روزانه يا هفتگي يا 15 روز يكبار پرداخت مي شود اگر پرداخت مزد به صورت ماهيانه باشد حقوق هم مي گويند. در ماههاي سي و يك روز، حقوق و مزايا بر اساس سي و يك روز پرداخت مي شود. حقوق و دستمزد مشمول بيمه تأمين اجتماعي و ماليات مي باشند و ماليات آن بر اساس جدول مالياتي حقوق كه هر ساله با ضريب سال جاري اعلام مي شود محاسبه مي شود.

3ـ2 مدت كار و مدت اضافه كاري چيست؟

ساعات كار عادي كارگر 8 ساعت در شبانه روز يا 44 ساعت در هفته يا 176 ساعت در ماه مي باشد. طبق ماده 59 قانون كار و تأمين اجتماعي ارجاع كار اضافي به كارگر زماني مجاز است كه شرايط زير را داشته باشد.

الف) موافقت كارگر ب) پرداخت 40% اضافه بر مزد هر ساعت كار عادي

ضمناً ساعات اضافه كاري كارگر از 4 ساعت نبايد، بيشتر باشد مگر در مواردي استثنايي با توافق كارگر اگر كارگري بيش از 44 ساعت در هفته يا 176 ساعت در ماه كار كند آن ساعات اضافه به عنوان اضافه كاري محسوب مي شود.

4ـ2 نوبت كاري

طبق ماده 55 كار و تأمين اجتماعي كار نوبتي عبارت است از كاري كه در طول ماه گردش دارد به نحوي كه نوبت هاي آن در صبح يا عصر و يا شب واقع مي شود. طبق ماده 56 اگر كارگري نوبت كاري او صبح و عصر واقع شود 10% و اگر نوبت كاري صبح و عصر و شب قرار مي گيرد 15% و اگر نوبت كاري صبح و شب يا عصر و شب باشد 5/22% علاوه بر مزد به عنوان فوق العاده نوبت كاري دريافت خواهد كرد.


5ـ2 شب كاري

طبق ماده 53 كارهايي كه زمان انجام آن از ساعت 6 بامداد تا 22 باشد كار روز مي‌گويند و كارهايي كه زمان انجام آن بين 22 تا 6 بامداد قرار گيرد كار شب گويند. اگر قسمتي از ساعت كار در شب و قسمتي در روز باشد كار مختلط گويند اگر كارگري نوبت كاري نباشد و ساعت كار او بر ساعت كار عادي او تعلق مي گيرد.

6ـ2 حق اولاد

حق اولاد معادل سه برابر حداقل مزد روزانه كارگر ساده در مناطق مختلف براي هر فرزند در ماه پرداخت مي شود حق اولاد حداكثر تا 2 فرزند بيمه شده پرداخت مي شود مشروط بر آنكه :

1ـ6ـ2ـ بيمه شده حداقل سابقه‌ي پرداخت 720 روز كار را داشته باشد.

2ـ6ـ2ـ سن فرزندان او از 18 سال كمتر باشد و يا منحصراً به تحصيل اشتغال داشته باشد. تا پايان تحصيل يا در اثر بيماري يا نقص عضو طبق گواهي كميسيون‌هاي پزشكي موضوع ماده 91 قانون كار و تأمين اجتماعي قادر به كار نباشند حق اولاد مشمول ماليات مي شود ولي مشمول بيمه نمي شود. طريقه بدست آوردن حق اولاد بدين صورت است حداقل حقوق سال 80 مبلغ 567900 ريال مي باشد. اگر حداقل حقوق را بر 30 روز تقسيم كنيم يك روز حداقل حقوق به دست مي آيد و اگر يك روز حقوق را بر 3 ضرب كنيم حق اولاد براي يك فرزند بدست مي آيد.

حق اولاد يك فرزند در سال 80 56790=3×18930 18930=

 

حق اولاد دو فرزند در سال 80 13580=2×56790


7ـ2 حق خواربار و مسكن

حق خواروبار مسكن مبلغي است كه هر سال توسط هيات دولت تعيين مي شود حق خوابار و مسكن براي افراد مجرد و متأهل متفاوت است حق خواربار براي افراد مجرد و متأهل به ترتيب (400و800) ريال و حق مسكن به ترتيب (8000 و12000) ريال مي‌باشد. حق خواروبار مسكن مشمول بيمه و ماليات مي شوند.

نكته: بر اساس مصوبه هيئت وزيران از آبان ماه سال 80 حق مسكن مجردين و متأهلين به ترتيب 20000 ريال و 40000 ريال تعيين شده است.

8ـ2ـ مأموريت

كارگري كه به خارج از محل خدمت اعزام مي شود فوق العاده مأموريت تعلق مي‌گيرد به شرط اينكه حداقل 50 كيلومتر از محل كارگاه اصلي دور شود و يا ناگزير باشد حداقل يك شب در محل مأموريت بماند. فوق‌العاده مأموريت نبايد كمتر از اين مبناي روزانه كارگر باشد و همچنين كارفرما موظف است وسيله يا هزينه اياب و ذهاب آن را تأمين نمايد.

9-2 اياب و ذهاب و كمكهاي غيرنقدي

كارفرما در صورت دوري كارگاه و عدم تكافوي وسيله نقليه عمومي بايستي براي رفت و برگشت كاركنان خود وسيله‌ي نقليه مناسب در اختيار آنها قرار دهد يا هزينه رفت و برگشت آنها را پرداخت كند ارزش مزاياي غيرنقدي مستمر مانند غذا و پوشاك و نظاير آنها طبق آئين نامه اي كه به پيشنهاد هيات مديره به تصويب شوراي عالي خواهد رسيد بطور مقطوع تعيين مي گردد.


10-2تعطيلات و مرخصي ها

كارگران 6 روز هفته را كار مي كنند و روز جمعه تعطيلي هفتگي آنها با استفاده از مزد
مي باشد. در صورتي كه روزهاي كار هفته كمتر از شش روز باشد مزد روز تعطيل هفتگي يك ششم مجموع مزد دريافتي كارگر در روزهاي كاركرد خواهد بود علاوه بر تعطيلات رسمي روز كارگر جزء تعطيلات رسمي محسوب مي شود. كارگري كه روز جمعه كار مي كند در مقابل عدم استفاده از تعطيلي روز جمعه 40% اضافه بر مزد دريافت خواهد كرد.

مرخصي استحقاقي كارگران با احتساب 4 روز جمعه جمعاً يك ماه مي باشد و ساير روزهاي تعطيل جزء ايام مرخصي محسوب نمي شود . براي كار كمتر از يكسال مرخصي استحقاقي به نسبت كاركرد محاسبه مي شود. طبق ماده 65 قانون كار و تأمين اجتماعي مرخصي سالانه كارگراني كه به كارهاي سخت و زيان‌آور اشتغال دارند 5 هفته مي باشد كه در دو نوبت و در پايان هر شش ماه صورت مي گيرد. كارگران بيش از 9 روز از مرخصي را نمي تواند ذخيره كنند.

كارگران در موارد زير حق برخورداري از سه روز مرخصي با استفاده از مزد دارند.

الف) ازدواج دائم ب) فوت همسر، پدر، مادر و فرزندان

مدت مرخصي استعلاجي كه به تاييد سازمان تأمين اجتماعي رسيده باشد جزء سوابق كار و بازنشستگي كارگر محسوب مي شود.


11ـ2 عبدي و پاداش پايان سال:

عيدي عبارتست از مبلغي كه هر ساله توسط هيات دولت بر اساس حقوق و دستمزد كارگران تعيين مي گردد و براي پرداخت عيدي سقفي را قرار مي دهند كه از مبلغ عيدي تعيين شده مبلغ 100000 ريال از ماليات معاف و مابقي آن مشمول ماليات مي‌باشند.

12-2 كسور قانوني چيست؟

كسور قانوني وجوهي هستند كه كارفرماها موظفند هر ماهه از حقوق كارگران كسر كنند و به سازمانهاي مربوطه ارسال نمايند كسور قانوني شامل: الف) ماليات حقوق و مزاياي كارگران ب) حق بيمه هاي اجتماعي ج) بدهي كارگر به صندوق اجرا (اجرائيات)

1ـ12ـ2ـ ماليات

ماليات يكي از كسور قانوني مي باشد كه توسط كارفرما از حقوق ـ اضافه كاري ـ حق اولاد ـ خوابار و مسكن و مزاياي ديگري كه مشمول ماليات مي شود هر ماهه كسر مي‌گردد و به حوزه‌هاي مالياتي محل پرداخت مي گردد.

مواردي كه از ماليات معاف مي باشند عبارتند از:

1ـ حقوق بازنشستگي وظيفه و مستمري و پايان خدمت، خسارت اخراج و بازخريد خدمت و وظيفه يا مستمري پرداختي به وارث.

2ـ هزينه‌ي سفر و فوق العاده مسافرت مربوط به شغل و فوق العاده هاي بدي آب و هوا، محروميت از تسهيلات زندگي، محل خدمت، اشتغال خارج از مركز، مرزي، شرايط محيط كار، نوبت كاري، كشيك، جذب و همچنين مزاياي ارزي و اشتغال مأمورين در خارج از كشور. (در موارد ذكر شده در رديف 2 به جز هزينه‌ي سفر و فوق العاده مسافرت مابقي موارد در بخش خصوص تا 30 درصد مقرري با مزد اصلي از ماليات معاف مي باشد و مانده آن مشمول ماليات مي باشد.

3) مسكن و اثاثيه معادل 25 و بدون اثاثيه 20% حقوق و مزاياي مستمر نقدي مشمول ماليات است ولي مسكن واگذاري در محل كارگاه يا كارخانه جهت استفاده كارگران و خانه هاي ارزان قيمت سازماني خارج از كارگاه يا كارخانه اي كه مورد استفاده‌ي كارگران قرار مي گيرد و همچنين ساير مزاياي غيرنقدي يا وجوهي كه تحت عنوان اياب و ذهاب يا تغذيه به كارگران پرداخت مي شود معاف از ماليات مي باشد.

4) وجوه حاصل از بيمه بابت جبران خسارت بدني و معالجه معاف از ماليات است.

5) عيدي سالانه يا پاداش آخر سال تا ميزان يكصدهزار ريال معاف است.

6) وجوهي كه كارفرما بابت هزينه‌ي معالجه كاركنان خود به افراد تحت تكفل آنها مستقيماً يا به وسيله‌ي حقوق بگير به پزشك يا بيمارستان به استناد اسناد و مدارك مثبت پرداخت
مي كند معاف از ماليات است.

2ـ12ـ2ـ حق بيمه هاي اجتماعي

كسور قانوني حق بيمه هاي اجتماعي مي باشد كه هر ماهه توسط كارفرما از حقوق و مزاياي مشمول بيمه كارگر كسر مي كند، حق بيمه تأمين اجتماعي سهم كارگر كه از حقوق ناخالص او كسر مي شود 7% مي باشد و علاوه بر اين كارفرما بايستي 20% از حقوق ناخالص كارگر را به عنوان سهم كارفرما و 3% به عنوان بيمه بيكاري از طرف خودش هزينه كند بدين معني كه فقط 7% ماهيانه از حقوق ناخالص كارگر كسر مي‌شود 20% و 3% را كارفرما خودش پرداخت مي كند. مجموع درصدهاي فوق الذكر كه 30% مي باشد هر ماهه در فرم بيمه درج مي شود و به همراه چك مربوطه به سازمان تأمين اجتماعي ارسال مي گردد.

علاوه بر سهم كارگر (7%) و سهم كارفرما(20%) و سهم بيمه بيكاري (3%) ، دولت هم (3%) تحت عنوان سهم مشاركت دولت به سازمان تأمين اجتماعي پرداخت مي كند و سازمان تأمين اجتماعي در قبال اين پرداخت ها كارگران را تحت پوشش خود دارد و به آنها خدمات ارائه مي دهد كه به شرح زير مي باشد.

1ـ2ـ12ـ2ـ دفترچه‌ي بيمه

هر كارگر و افرادي كه تحت تكفل او باشد. يك دفترچه‌ي اختصاصي تأمين اجتماعي دارند كه در زمان مراجعه به پزشك بستري شدن و بيمارستان از آنها استفاده مي كنند و زمان پرداخت حق ويزيت دريافت دارو از داروخانه درصدي از آن مبلغ تعيين شده را پرداخت مي كند.

2ـ2ـ12ـ2ـ مستمري بازنشستگان

مستمري بازنشستگان در واقع مجموع حق بيمه هايي است كه سنوات خدمت كارفرمايان از حقوق كارگران كسر و به حساب سازمان تأمين اجتماعي واريز كرده اند. مبلغ مستمري بازنشستگان به سنوات پرداخت حق بيمه و حقوق و مزاياي مبناي كسر حق بيمه بستگي دارد.

3ـ2ـ12ـ2ـ انواع بيمه

1ـ بيمه تأمين اجتماعي 2ـ بيمه‌ي آينده‌ساز 3ـ نيروهاي مسلح4ـ بيمه خدمات درماني

كاركنان بخش خصوصي تحت پوشش بيمه‌ي تأمين اجتماعي مي باشد ولي كاركنان بخش دولتي تحت پوشش بيمه‌ي خدمات درماني مي باشند كه هر ماهه 30% از مبلغي كه توسط هيات دولت براي بيمه كامل تعيين شده براي خود كارمند و افراد تحت تكفل او و حداكثر تا 3 فرزند هر ماهه از حقوق كارمند كسر و به حساب سازمان بيمه خدمات درماني پرداخت مي شود. البته به خاطر داشته باشيم كه حقوق بازنشستگان و موظفين از محل كسور سهم كارمند و دولت است كه به حساب صندوق اجرا واريز نمايد.

13ـ2ـ صورت دستمزد (حقوق و مزايا) چيست؟

صورت دستمزد همان فرم بيمه است كه هر ماهه پس از پرداخت حقوق توسط حسابدار حقوق و دستمزد بر اساس ليست حقوق ماه جاري تنظيم مي شود و پس از مهر و امضا كارفرما به انضمام چك‌هاي (20%، 7%، 3%) به شعبه تأمين اجتماعي محل ارسال مي گردد.

14ـ2ـ نحوه‌ي تنظيم فرم بيمه

ابتدا مشخصات هويتي كارگاه و كارفرما درج مي شود و بعد از آن مشخصاتي از هويت كارگر درج مي شود در قسمت روزهاي كاركرد ماه تعداد روزهايي كه كارگران كار كرده‌اند درج مي شود و تاريخ شروع و خاتمه آنها مشخص مي شود در قسمت دستمزد و مزاياي حقوق روزانه‌ي كارگران و حقوق ماهيانه‌ي آنها درج مي شود، در قسمت حقوق و مزاياي مشمول، حقوق و مزايايي كه مشمول بيمه مي شود درج مي‌كنيم و در قسمت حقوق و مزاياي مشمول و غيرمشمول تمامي مواردي كه به كارگر پرداخت مي شود چه مشمول بيمه شود و چه مشمول بيمه نشود در اين قسمت درج مي‌شود و در ستون حق بيمه بايستي ستوني كه حقوق و مزاياي مشمول بيمه در آن درج شده را 7% ضرب كنيم و در اين ستون بنويسيم. در اين ستون ساير كسور مربوط به كسر ماليات حقوق است و ستون ماده قابل پرداخت، مابه تفاوت ستون به حقوق و مزاياي مشمول و غيرمشمول از ستون حق بيمه و ساير كسورات بعد از اينكه موارد فوق را براي همه‌ي كارگران محاسبه كرديم در قسمت پايين ليست جمع 7% را مي آوريم و در قسمت حق بيمه‌ي كارفرما همان مبلغ 20% و در قسمت 3% بيمه‌ي بيكار مبلغ بيمه‌ي بيكاري آورده
مي شود و در نهايت تمامي آنها با هم جمع زده مي شوند و توسط كارفرما مهر و امضا مي شوند تا با چك مربوطه به شعبه‌ي بيمه تأمين اجتماعي ارسال گردد.

30≠ 3%+20%+7%

15ـ2 جريمه ديركرد كسور قانوني

كارفرمايان كليه كارگاههاي مشمول قانون تأمين اجتماعي مكلفند صورت مزد كه همان فرم بيمه كه شامل حقوق و مزاياي مشمول بيمه و تعداد روزهاي كاركرد كارگران مي باشد و شامل كسور كارگر و كارفرما و بيمه بيكاري مي باشد را حداكثر تا پايان آخرين روز ماه بعد به همراه چك مربوطه به شعبه سازمان تأمين اجتماعي محل تحويل دهد. در غيراين صورت ملزم به پرداخت جريمه نقدي از 5% تا 20% حق بيمه مي باشند و كليه‌ي جرائم وصولي موضوع اين قانون به حساب خزانه داري كل واريز مي گردد و دولت مكلف است همه ساله معادل مبلغ جرائم واريز شده را در قانون بودجه منظور و براي تعميم بيمه هاي اجتماعي در اختيار تأمين اجتماعي قرار دهد.

كارفرمايان علاوه بر ارسال صورت دستمزد به سازمان تامين اجتماعي بايستي ماليات و كسور، از حقوق كارگران را از تاريخ پرداخت تا سي روز بعد به وزارت امور اقتصادي و دارايي تحويل دهند و گرنه مشمول جريمه نقدي مي شوند.

16ـ2 نحوه محاسبه ماليات حقوق بر اساس جدول مالياتي

كارگران علاوه بر حقوق مبنا مزاياي ديگري هم ماهيانه دريافت مي كنند كه بعضي از آنها مشمول بيمه و ماليات نمي شوند و برخي ديگر مشمول مي شود و اين وظيفه كارفرماست كه حقوق و مزاياي مشمول ماليات كارگر را مشخص و ماليات آن را كسر كند. در قسمت
معافيت هاي مالياتي مواردي كه مشمول ماليات نمي شوند و يا مزاياي مشمول ماليات را بر اساس جدول مالياتي محاسبه مي كنند.

هر ساله مبلغ معافيت هاي مالياتي توسط هيات دولت اعلام مي شود و حقوق و مزايايي كه بالاتر از معافيت ها مي باشند با نرخ هايي كه اعلام شده است ماليات حقوق و مزايا كسر مي گردد.

17-2 كسور توافقي چيست؟

غير از كسور قانوني كسور ديگري هم است كه بايستي توسط كارفرما از حقوق كارگر كسر شود البته با توافق كارگر و كارفرما طبق ماده 45 قانون كار و تامين اجتماعي كارفرما فقط موارد زير مي توانند كارگر را برداشت كند.

1ـ مواردي كه قانون صراحتاً اجازه داده است. 2ـ هنگامي كه كارفرما مبلغي را به عنوان مساعده، كارگر پرداخت كرده است. 3ـ اقساط و وامهايي كه كارفرما طبق ضوابط به كارگر داده است. 4ـ اشتباه واريزي به حساب كارگر 5ـ اقساط بدهي شركت تعاوني 6ـ اجاره بها
خانه هاي سازماني و غيره.

نحوه‌ي پرداخت حقوق و دستمزد

1ـ3ـ قسمت هاي مختلف يك كارگاه يا شركت

كارگاه ها و موسسات داراي قسمت هاي گوناگوني مي باشند از جمله قسمت توزيع و فروش، قست اداري، كارگزيني، زمان سنجي، برنامه ريزي ، ثبت اوقات كار، مالي و حسابداري و... اكنون آنچه مورد نظر مي باشد قسمت حسابداري حقوق و دستمزد و قسمت هاي وابسته به آن است. بنابراين پرداخت حقوق و دستمزد كارگران يا آخر هر هفته يا هر 15 روز يكبار يا ماهيانه مي باشد كه در طي هر پرداخت اتفاقي ممكن است صورت پذيرد.

1-1-3 قسمت كارگزيني

قسمت كارگزيني در زمينه تهيه و تدوين و يا اصلاح دستورالعمل ها و آيين نامه هاي استخدامي و فرم هاي پرسشي كه با قانون و كار و تأمين اجتماعي منطبق است فعاليت مي كند و وظيفه دارد هر گونه تغيير و تحولي در آئين نامه ها و دستورالعمل ها صورت گرفت به قسمت حسابداري حقوق دستمزد ارسال فرمايد و قسمت حسابداري حقوق و دستمزد را كنترل كند.

2ـ1ـ3 قسمت زمان سنجي

قسمت زمان سنجي محاسبه زمان استاندارد براي ساخت يك واحد محصول را به عهده دارد. اطلاعات اين قسمت براي پرداخت طرح تشويق يا پارچه كاري و پاداش صد در صد لازم است.

3ـ1ـ3ـ قسمت ثبت اوقات كار

در قسمت ثبت اوقات كار هر يك از كارگران داراي كارت حضور و غياب هستند كه زمان ورود و خروج آنها با آن مشخص مي شود و يا اگر كارگري بيش تر از ساعات اضافه كاري و به وسيله اين كارت مشخص مي شود. وظيفه اين قسمت است كه اطلاعات مربوط به ورود و خروج و غيبت و مرخصي تاخير را به قسمت حقوق و دستمزد ارسال نمايد تا در ليست حقوق درج شود تا به كارگران به نسبت كاركرد حقوق پرداخت شود تا در اين بين حق كارگر يا كارفرما ضايع نشود.

4ـ1ـ3 قسمت برنامه‌ريزي

قسمت برنامه ريزي با استفاده از زمان استاندارد محصول، برنامه توليد را براي هر سفارش يا مرحله توليد تهيه مي كند.


2ـ3 دفاتر روزنامه، كل و معين چيست؟

شركتها و مؤسسات در زمينه هاي گوناگوني فعاليت مي كنند و تمامي فعاليت هاي مالي آنها خريد و فروش و...) در دفاتر ثبت و ضبط مي گردد. تا مشخص كنند كه آيا شركت در طي سال چقدر فعاليت داشته و سود و زيان شركت چقدر بوده است و آيا براي صاحبان سرمايه و سهامداران مقرون به صرفه است كه به فعاليت خود ادامه دهند و يا شيوه جديدي به كار گيرند. تمامي اين اطلاعات از ثبت و ضبط فعاليت‌هاي مالي كه در دفاتر فوق الذكر بيان شد صورت گيرد.

1ـ2ـ3 دفتر روزنامه

دفتر روزنامه يك دفتر رسمي است كه نام آن در قسمت بالاي آن نوشته شده است و داراي ستون تاريخ است كه روز و ماه در آن درج مي شود به خاطر داشته باشيم در قسمت تاريخ زمان وقوع معامله ثبت مي شود و نه زمان ثبت سند، و داراي ستون شرح مي باشد كه بايست هر معامله شرح آن معادله نوشته مي شود و ستون عطف آن يا ستون دفتر كل كه شماره دفتر كل نوشته مي شود و داراي دو ستون بدهكار و بستانكار است كه موقع ثبت سند آن حسابهايي كه ماهيت بدهكار دارند را بدهكار مي كنيم و آن حسابهايي كه ماهيت بستانكار دارند بستانكار
مي كنيم.



2ـ2ـ3 دفتر كل

دفتر كل يا به صورت يك دفتر است يا مجموعه‌ايست از كارتها كه براي هر يك از حسابها يك صفحه از دفتر كل اختصاص داده مي شود يعني براي هر حساب يك يا چند صفحه از دفتر كل را به آن اختصاص مي دهيم شكل دفتر كل مانند دفتر روزنامه است ولي ثبت آن متفاوت است بدين صورت كه وقتي حسابها را از دفتر روزنامه به دفتر كل منتقل مي كنيم اگر ماهيت بدهكار داشت در قيمت بدهكار و اگر بستانكار بود در قسمت بستانكار ثبت مي كنيم و در نهايت مانده‌گيري مي كنيم. و مانده آن حساب را در قسمت باقيمانده مي نويسيم.

3ـ2ـ3 دفتر معين

در شركتها و موسسات كوچك كه فعاليتهاي وسيعي ندارند نياز چنداني به دفتر معين ندارند ولي شركتهاي بزرگ باين دفتر نياز پيدا مي كنند و براي اينكه ريزفعاليتها در آن نوشته مي شوند البته بعضي از حسابها دفتر معين دارند.

3ـ2ـ3 ليست حقوق چگونه تنظيم مي شود؟

وقتي كه اطلاعات مربوط به حقوق و دستمزد از قسمت هاي وابسته به دايره‌ي حسابداري حقوق و دستمزد ارسال شد وظيفه حسابدار حقوق و دستمزد است كه همه‌ي موارد را به تفكيك محاسبه كند و در ليست حقوق درج كند ولي خوشبختانه امروز، رايانه كارها راحت‌تر كرده است بدين صورت كه كاربر فقط اطلاعات را وارد سيستم مي كنند رايانه تمامي محاسبات را دقيق انجام مي دهد و در ليست حقوق جايگزين مي كند.

اكنون به توضيحات تكميلي ليست حقوق مي پردازيم.

ليست حقوق فرمي است كه داراي مشخصات هويتي كارگران و مشخصات حقوقي آنهاست كه مي بايست توسط حسابدار حقوق و دستمزد، حقوق مبنا و مبلغ اضافه كاري پس از محاسبات ساعات اضافه كاري و مزاياي مستمر و غيرمستمر در آن درج شود و در متون حقوق و مزاياي مشمول بيمه، حقوق و مزايايي كه بيمه به آن تعلق مي‌گيرد جمع مي شود و در ستون حقوق و مزاياي مشمول ماليات مواردي كه مشمول ماليات مي شود جمع مي شود و ستوني كه مربوط به بيمه سهم كارگر مي شود از حقوق و مزاياي مشمول بيمه 7% بيمه گرفته مي شود و در اين ستون درج مي شود و از حقوق و مزاياي مشمول ماليات، ماليات گرفته مي شود و در آن ستون درج مي شود و در نهايت كسور قانوني و توافقي از حقوق و مزاياي ناخالص كسر مي شود و مبلغ بدست آمده خالص پرداختي مي باشد كه به كارگران پرداخت مي شود.

4ـ3 روش ثبت ليست حقوق در دفاتر روزنامه و كل

پس از اينكه ليست حقوق تنظيم گرديد نوبت سند حقوق و ثبت در دفاتر روزنامه و كل فرا مي رسد. ابتدا حقوق و مزاياي مشمول و غيرمشمول كسر كنيم مانده آن خالص حقوق و دستمزدي مي باشد كه به كارگران بايستي پرداخت شود بدين صورت:

 

هزينه حقوق و دستمزد ×××

حق بيمه پرداختي ××

ماليات حقوق پرداختي ××

وام ضروري ××

بدهي سهام ××

مساعده ××

حقوق و دستمزد پرداختي ××

ثبت هزينه حقوق در حسابها

به خاطر داشته باشيد كه ثبتي كه بدهكار مي شود در مقابل آن ثبتي بستانكار مي‌شود كه نشاندهنده فعاليتي مي باشد كه اين ثبت بايستي در دفتر روزنامه نوشته شود اگر ثبت زير را مشاهده كنيد متوجه مي شويد دفتر روزنامه چيست؟ و نشاندهنده‌ي چه فعاليتي است.

حق بيمه پرداختي ××

بانك ××

پرداخت حق بيمه توسط بانك كارفرما

ثبت فوق نشان مي دهد كه چك بيمه توسط كارفرما صادر شده و براي تحويل به سازمان تامين اجتماعي حاضر است در اين مقاله دفتر كل را به شكل T مي آوريم كه سمت راست آن بدهكار و سمت چپ آن بستانكار است.

اكنون كه ثبت هزينه حقوق در حسابها ثبت شده است و مبلغ كسور قانوني و توافقي و خالص حقوق پرداختني مشخص شده است بايستي تك تك حسابهايي كه در مقابل هزينه حقوق و دستمزد بستانكار شده اند توسط بانك كارفرما پرداخت و به دستگاههاي مربوطه و يا اشخاص تحويل شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

بيمه پرداختي ××

بانك ××

بابت پرداخت حق بيمه كارگر

حقوق پرداختي ××

بانك ××

ثبت بابت پرداخت حقوق كارگران و غيره.

وقتي كه تمامي پرداخت ها توسط كارفرما صورت گرفت آنها را در دفتر كل ثبت مي كنيم اگر دقت كنيد متوجه مي شويد حسابهايي كه توسط بانك پرداخت شده (آن حسابهايي كه در مقابل هزينه حقوق و دستمزد بستانكار بودند) حالت بدهكار دارند و در مقابل آنها بانك بستانكار شده است و مانده آنها صفر شده و حساب آنها بسته شده است (كشيدن دو خط زير دفتر كل(T) نشان دهنده بسته شدن حساب است و حساب پاس شده و مانده آن صفر مي شود.)

مشاهده مي كنيم كه سهم بيمه كارگر 7% و سهم بيمه كارفرما 20% و سهم بيمه بيكاري 3% هر ماهه بايستي در صورت دستمزد و درج شود و به همراه چك مربوط به شعبه تامين اجتماعي محل ارسال گردد در ليست حقوق فقط 7% سهم كارگر مشخص شده است و از حقوق ناخالص او كسر گرديده است ولي بيمه سهم كارفرما و بيمه بيكاري آن مشخص نشده است و علت آن اين است كه اين مبالغ از حقوق كارگر كسر نمي گردد بلكه اينها يك هزينه است براي كارفرما كه بايستي توسط آن به سازمان تأمين اجتماعي ارسال گردد.

 

 

 

 

هزينه بيمه ××

حق بيمه پرداختي ××

بابت ثبت 20% سهم كارفرما

 

هزينه بيمه ××

حق بيمه پرداختي ××

بابت ثبت 3% بيمه بيكاري

ثبت هاي فوق كه در دفتر روزنامه ثبت شد هزينه‌ي بيمه مشخص گرديد، كه كارفرما چقدر بابت سهم 20% و 3% بايستي پرداخت كند و اكنون كه موقع پرداخت است بدين صورت ثبت مي شود.

حق بيمه پرداختي 20% ××

حق بيمه پرداختني 3% ××

بانك ××

ثبت بابت پرداخت حق بيمه سهم كارفرما و بيمه بيكاري

 

 

 

اكنون حساب بيمه پرداختي بسته شده و در مقابل بيمه بيكاري و بيمه سهم كارفرما بانك بستانكار شده است بدين معني است كه هزينه‌ي بيمه توسط كارفرما پرداخت شده و چك بيمه كه شامل 7% سهم كارگر و 20% سهم كارفرما و 3% بيمه بيكاري مي باشد بايستي به همراه صورت دستمزد و تامين اجتماعي ارسال گردد.

تذكر: اگر به قسمت معافيت هاي مالياتي برگرديم موارد معاف از ماليات مشخص مي شود مثل نوبت كاري كشيك، ماموريت و...

وقتي كه محاسبات ماليات حقوق تمام شود مبالغ بدست آمده در ستونهاي مخصوص آنها درج مي شود در ستون جمع حقوق و مزايا تمامي مواردي كه مشمول ماليات و بيمه مي شوند و آنهايي كه مشمول ماليات و بيمه نمي شود با هم جمع مي زنيم در ستون جمع حقوق و مزايا جمع مي كنيم و تمامي كسور توافقي و قانوني را در محل كسور نوشته و در قسمت جمع كسور جمع مي كنيم و در آخر اگر جمع كسور را از جمع حقوق و مزاياي هر كارگر كسر كنيم خالص حقوق و دستمزد پرداختني او بدست مي آيد.

پس از آنكه ليت حقوق و دستمزد تنظيم شد موقع ثبت سند حسابداري حقوق و دستمزد و ثبت در دفاتر روزنامه و كل فرا مي رسد.

ابتدا بر اساس ليست حقوق جمع ستون جمع حقوق و مزايا (جمع تمامي مواردي كه در ماه مربوطه به وي پرداخت شد)را به حساب هزينه ي حقوق و دستمزد بدهكار مي كنيم و در مقابل تمامي كسور قانوني و توافقي را بستانكار مي كنيم و مابه التفاوت هزينه ي حقوق دستمزد و كسور قانوني و توافق را خالص و حقوق پرداختني مي باشد كه به كارگران پرداخت مي شود.

 

 

 

 

هزينه حقوق و دستمزد ×××

حق بيمه پرداختني سهم كارگر ××

حق ماليات و حقوق پرداختني ××

بدهي وام ضروري××

خالص حقوق پرداختني ××

ثبت بابت هزينه ي حقوق كارگران

 

 

 

بعد از اينكه حق بيمه كارگر مشخص شد بايستي سهم كارفرما و بيمه بيكاري هم مشخص شود بنابراين بر اساس حقوق و مزاياي مشمول بيمه كارگران بايستي سهم كارفرما و بيمه بيكاري محاسبه شود بدين صورت:

حق بيمه سهم كارفرما = 20% × حقوق و مزاياي مشمول بيمه بر اساس ليست حقوق

حق بيمه سهم بيمه بيكاري = 3% × حقوق و مزاياي مشمول بيمه بر اساس ليست حقوق

بنابراين همان مبلغي را كه در 7% سهم كارگر ضرب شده است را مي توانيم در 20% و 3% ضرب كنيم.

اين 20% و 3% براي كارفرما هزينه‌ي بيمه محسوب مي شود براي اينكه اين مبالغ را بايستي از خودش پرداخت كند.

 

 

 

 

هزينه بيمه ×× هزينه بيمه××

حق بيمه پرداختني ×× حق بيمه پرداختني ××

 

ثبت بابت سهم 20% كارفرما ثبت بابت سهم 3% بيمه بيكاري

 

 

 

اكنون كارفرما موظف است تمامي ثبت هايي را كه در مقابل هزينه حقوق و دستمزد هزينه‌ي بيمه بستانكار شده آن را توسط بانك صندوق پرداخت كند.

 

حق بيمه پرداختني ××

بانك (صندوق) ××

پرداخت حق بيمه سهم كارگر

حق ماليات حقوق پرداختني ××

بانك (صندوق) ××

پرداخت ماليات حقوق كارگر

حسابرسي منابع انساني


حسابداری منابع انسانی

 چکیده

امروزه در بسياري از كشورها، نيروي انساني به عنوان يك منابع سرمايه‌اي مورد توجه مديران تمامي واحدهاي اقتصادي و نهادهاي اجتماعي در جهت ارتقاي سطح عملكرد و افزايش بازدهي آنان قرار گرفته است. در این تحقیق سعی شده پس از نگاهی اجمالی به تاریخچه مراحل توسعه و تکوین حسابداری منابع انسانی مواردی چون حسابداری منابع انسانی و اخلاق، مفهوم و مقصود حسابداری منابع انسانی، منابع انسانی = دارایی یا هزینه، احتساب بهای تمام شده یا ارزش منابع انسانی، کاربرد حسابداری منابع انسانی، سنجش
غیر پولی منابع انسانی، الگوی حسابداری منابع انسانی، مدل های سنجش منابع انسانی،
روش های گزارشگری منابع انسانی و مشکلات حسابداری دارایی های انسانی مورد بحث و بررسی قرار گیرد

 

مقدمه

حسابداري يک حقيقت علمی است، محصولي است از اختراع بشر، طراحي شده به وسيلة بشر و براي اهداف بشري. تنوع اين اهداف بسياراست، از جمله: برنامه ريزي، کنترل، سرمايه گذاري، تصميمات استخدامي، تشويق و ترغيب، استدلال منطقي، هماهنگي و تبليغ. ضوابط طراحي و اجراي سيستم هاي حسابداري براي مقاصد مذکور اغلب به توجه و تمرکز خاص بر روشهاي ثبت و گزارشگری می پردازد .

در عصری که زندگی می کنيم به عصر اطلاعات و ارتباطات معروف است که در آنها رابطه ميان منابع انسانی و بهره وری از پيچيدگی خاصی برخوردار است که از آن به «سازمانهای دانايي محور» تعبير می کنيم به اين مفهوم که بهره وری را ديگر نبايد صرفاً در ابزار و آلات و مواد جستجو کرد بلکه بهره وری به گونه فزاينده ای پی آمد آگاهی، مهارت و توانايي مغز پرورش يافته بشر است؛ و انسان دارای ظرفيتی نامحدود برای رشد، بالندگی و توسعه است که تا بحال نسبت به اندازه گيری و گزارشگری آن چندان بهاء داده نشده است(بیگ زاده و غلامی1387).

منابع انسانی ماهر و متخصص برای یک سازمان همانند دارایی های فیزیکی و سرمایه گذاریهای آن سازمان دارای اهمیت اساسی بوده و مدیران سازمان ها به منظور افزایش کارآیی سازمان تحت سرپرستی خود همواره مبالغ هنگفتی را صرف آموزش و پرورش کارگران و کارمندان می نماید، علی رغم آنکه بیشتر آنان اطلاعات وسیعی در ارتباط با منابع مادی و مالی سازمان های خود در اختیار دارند، ولی در مورد منابع انسانی و ارزش اقتصادی و میزان آموزش و تخصص و کارآیی آنها اطلاعات جامعی ندارند. نداشتن اطلاعات، درباره اینکه ارزش اقتصادی چنین دارایی های کمیاب چقدر است و یا چه میزان از مخارج انجام شده برای پرورش و آموزش افراد متخصص و مورد نیاز، ارزش به حساب دارایی بردن دارد و چه میزان از هزینه از دست رفته تلقی می گردد، از نکات ضعف سیستم های فعلی حسابداری به شمار می آید

 

À تعاریف :

ï
حسابداري منابع انساني عبارت‌ است از:

شناسايي و ارزيابي منابع انساني موسسه و گزارشگري به اشخاص ذينفع در اين تعريف سه بخش اساسي پيرامون منابع انساني وجود دارد:
شناسايي: تشخيص كميت و كيفيت آن و تهيه آمار مناسب.
ارزيابي: اندازه گيري ارزش اقتصادي و تعيين ميزان مالي آن.
گزارشگري : تنظيم و ارايه گزارش‌هاي مالي مناسب در مورد آن.

حسابداری در صدد گزارش وضعیت مالی و عملکرد اقتصادی اشخاص اعم از حقیقی و حقوقی است، زمانی که پارامتر انسان در گزارش وضعیت مالی و نتیجه عملیات مد نظر قرار نگیرد، ارزشهای انسانی نیز جایی در حسابداری ندارد. به نظر میرسد به منظور حصول اهداف ذیل باید حسابداری منابع انسانی جنبههای کمی و عملی پیدا کند:
۱) ثبت ارزش اقتصادی انسان در گزارشهای مالی
۲) احتساب سرمایهگذاری یک سازمان در منابع انسانی خود
۳) افزایش کارآیی مدیریت منابع انسانی و ایجاد امکاناتی برای ارزشیابی خطمشیهای پرسنلی نظیر برنامههای آموزشی و توجیهی
۴) ارزیابی منابع انسانی یک سازمان از نظر حفظ شدن، تحلیل رفتن و یا توسعه یافتن .
۵) شناسایی سود غیر عملیاتی و بهرهوری ایجاد شده ناشی از سرمایهگذاری در منابع انسانی.
۶) محاسبه میزان ارزشی که منابع انسانی در سایر منابع مالی و فیزیکی یک سازمان ایجاد میکند.
با توجه به نیاز مدیریت به اطـــلاعات برای تصمیمگیری، حسابداری منابع انسانی (HUMAN RESOURCE ACCOUNTING) اطــــلاعاتی فــــراهم میآورد که مدیران هر چه بهتر و مفیدتر بتوانند از منابع انسانی تحت اختیارشان استفاده کنند.
یکی از هدفهای عمدهی حسابداری منابع انسانی، گسترش کاربرد روشهای معتبر و درخور اطمینان برای اندازهگیری ارزش منابع انسانی )کارکنان( در سازمان است. برای تعمیم روشهای اندازهگیری ارزش منابع انسانی باید ارزش خدمات کارکنان و عواملی را که روی این ارزش اثر می گذارند، مشخص کنیم.
ارزش در علم اقتصاد دارای دو معنی متفاوت به شرح زیر است:
الف) قابل استفاده بودن یک منبع
ب) قدرت خرید آن منبع
تمام نظریههای ارزش در اقتصاد مبتنی بر این فرضیه است که منبع بتواند در آینده مطلوب باشد و خدمات ایجاد کند. لادویک وان اقتصاددان معروف در این مورد گفته است «کسی که میخواهد یک نظریه مقدماتی ارزش و قیمت را بنا کند باید در درجه اول به مطلوب بودن آن فکر کند. » بهطور مشابه ایروینگ فیشر چنین میگوید:
»
ثروت فعلی، ارزش تنزیل شدهی ارزش سرمایهای درآمدهای آینده است، اگر چیزی در آینده بازدهی مورد انتظار را نداشته باشد، ارزشی نخواهد داشت. «
بنابراین ارزش یک دارایی، ارزش بازدهی مورد انتظار آن در آینده است.

À تاریخچه حسابداری منابع انسانی:

حسابداری منابع انسانی مولود نیازهای عصر خود، رشد و گسترش دانش بشری و نیز نیازهای اطلاعاتی استفادهکنندگان اطلاعات حسابداری است. تحقیقات در این زمینه از سال ۱۹۶۰ آغاز شده و همگام با مکتب «مدیریت انسانی» گسترش یافته است، این مکتب انسان را به عنوان یکی از منابع با ارزش هر سازمان مورد توجه خاص قرار میدهد و معتقد به رفتاری شایسته و در خور این ارزشهاست.
تعیین نقطه شروع حسابداری منابع انسانی به عنوان یک موضوع تحقیقی یا مطالعاتی مشکل است. در سال ۱۹۷۶ مجله حسابداری، فهرست سازمانها و جوامع مربوط به این مبحث را که یازده مورد از آنها مربوط به پایان نامههای منتشر نشده دوره دکتری بود و نیز اولین مرجع را که اساس کار دابلین و لاتکا در سال ۱۹۳۰ بود، منتشر کرد.
سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۶ را میتوان دورهی توجه هر چه بیشتر به حسابداری منابع انسانی دانست. اما از ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۰ توجه به حسابداری منابع انسانی از طرف محافل علمی و تجاری کاهش یافت. در سال ۱۹۷۰ بسیاری از نویسندگان علاقهمند بودند تا به عنوان پیشکسوتان حسابداری منابع انسانی و ارایهکنندگان اندیشههای جدید مطرح شوند. این اندیشهها به طور متداول به حسابداری دارایی های انسانی اشاره میکرد اما بیانیههای کوتاه آن دربارهی کارکنان در بلندمدت موجب تعمیم اهمیت منابع انسانی شد.
واژهی حسابداری داراییهای انسانی را میتوان در ادبیات دههی ۱۹۶۰ تحت عنوان مدیریت کارکنان در پوشش جدید خود یا مدیریت منابع انسانی بازیافت که برای تحکیم ادعای اهمیت محوری در مدیریت کوشش میکند. شاید یک علاقهمندی واقعی در برخی از مدیران اجرایی برای سنجش ارزش منابع انسانی برحسب واحد پول، موجب پدیداری دوبارهی حسابداری منابع انسانی در عصر حاضر شده باشد، تا مدیران ارشد را آماده نمایند که کارکنان را به عنوان ارزشمندترین داراییها، مورد توجه قرار دهند.
فلم هولتز پنج مرحله را در توسعهی حسابداری منابع انسانی ذکر میکند:
مرحله اول سالهای ۱۹۶۶-۱۹۶۰: در این دوره مفهوم حسابداری منابع انسانی استنتاجی از نظریهی اقتصادی «سرمایه انسانی» و متأثر از مکتب «منابع انسانی نوین » و روانشناسی سازمانهای متمرکز و تاثیر نقش رهبری در سازمان بود.
مرحلهی دوم سالهای ۱۹۷۱-۱۹۶۶: تحقیقات فنی و عملی در این دوره به الگوهایی برای اندازهگیری دقیق و تعیین هویت استفادهکنندگان بالقوه این روش و استفاده تجربی حسابداری منابع انسانی در سازمانهای واقعی معطوف گشت.
مرحلهی سوم سالهای ۱۹۷۶-۱۹۷۱: این دوره را میتوان دورهی توجه پژوهشگران و سازمانها به حسابداری منابع انسانی دانست. سازمانهای کوچک تلاش بیشتری برای به کار بردن حسابداری منابع انسانی داشتند. برآوردها و نتیجهگیریهای به عمل آمده بر اساس تاثیرات بالقوه اطلاعات حسابداری منابع انسانی بر مدیریت اجرایی و تصمیمات سرمایهگذاران بود.
مرحله چهارم سالهای ۱۹۸۰ – ۱۹۷۶: این دوره، دورهی توجه نکردن محققان حسابداری و موسسههای بازرگانی به حسابداری منابع انسانی بوده است.
مرحله پنجم از سال ۱۹۸۰ تا کنون: که دوره توجه دوباره به حسابداری منابع انسانی است. این مساله به کمک مطالعات جدید، به صورت کوشش بعضی از سازمانهای بزرگ برای استفاده از حسابداری منابع انسانی نشان داده شده است.
در سال ۱۹۸۰ تفکر نوینی در زمینه منابع انسانی در علم مدیریت بوجود آمد و پس از شناور شدن نرخ ارز و از میان رفتن ارتباط سنتی طلا و دلار، موضوع نیروی انسانی به عنوان پشتوانه تولید و پول کشورها مانند یک اصل بدیهی مطرح شد.
در مباحث جدید مدیریتی در موضوع منابع انسانی و راهکارهای ارزیابی این منابع در دهه اخیـــر جایگاه و اهمیت ویژهای یافته است که از یک طرف جزو منابع نامحدود تلقی میشوند و از طرف دیگر کم توجهی به آن، کلیه منابع دیگر را تحت تاثیر قرار خواهد داد و در حسابداری نوین نیز مباحث خاصی را مطرح کرده است، امروز تردیدی نیست که منابع نیروی انسانی نیز باید قیمتگذاری و بهعنوان بخشی از داراییهای شرکتها در ترازنامه منعکس شوند و استهلاک این منابع نیز به شیوهی خاص محاسبه و منظور شود. همچنان که در بسیاری از کشورها استهلاک منابع انسانی نیز در مجموعه هزینههای قابل قبول مالیاتی قرار داده میشود که این موضوع به نوبهی خود سود را افزایش میدهد.
درباره مفاهیم مدیریت و وظایف مدیران،در ادبیات مدیریت بسیار بحث شده است. در سالهای اخیر تحولا‌ت بسیاری در فنون مدیریت رخ داده و رویکردهایی نوین در مدیریت سازمانها مطرح شده و نقش مدیر از نقشهای فرماندهی و کنترل به نقش مربیگری تغییر یافته و دو مقوله کارایی و اثربخشی محور توجه مدیران قرار گرفته است. روند تحولا‌ت در اقتصاد دانش‌محور موجب رشد فزاینده پدیده‌های جهانی شدن و جامعه اطلا‌عاتی شده است و در راستای این تحولا‌ت، الگوی مدیریت تغییر یافته و توجه به رویکرد مشتری‌مداری، توان‌ا‌فزایی کارکنان و تغییر در سبکهای رهبری، الزام‌آور شده است.
تاثیر این تحولا‌ت در سازمانها به صورت انهدام سازمانهای سنتی و تشکیلا‌ت استخدامی مشاهده می‌شود. روند کلی حرکت از سازمانهای کارمندی و مبتنی بر استخدام انبوه، به سمت سازمانهای شبکه‌ای، نیاز به بازنگری در شیوه‌های مدیریتی را دیکته می‌کند.
سرمایه‌های انسانی در سازمانهای دانش‌محور1، نقش و اهمیت ویژه‌ای یافته و مدیریت سرمایه‌های انسانی و دانشگران2 در سازمانهای امروزی، به رمز موفقیت تبدیل شده است.
قدرت واقعی رئیس رو به زوال رفته است. متمرکز شدن قدرت در بالا‌، در دست کسی که دانایی و منابع لا‌زم را برای کنترل و هدایت کل سازمان دارد، می‌تواند شیوه مناسبی برای اداره سازمانهای بی‌تحرک و بوروکراتیک و یا اداره امور جاری و تکراری باشد؛ اما بدون شک این شیوه مدیریت در زمانه تغییرات پرشتاب، آشوب‌گونه و پیش‌بینی‌ناپذیر جوابگو نیست. اداره سازمانهای امروز، کارکنان مسئولیت‌پذیر را می‌طلبد که قادر به تصمیمگیری هستند تا رضایت مشتری را بدون وقفه فراهم آورند.
در این راستا در سازمانهای امروز سود تعریف جدیدی دارد. سود عبارت است از مورد تقدیر و تمجید قرار گرفتن مدیر از سوی مشتریانی که خدمات خوبی از سوی کارکنان توانمند و مسئولیت‌پذیر دریافت می‌کنند. در این سازمانها مدیران در نقش مربی یا مرشد به توان‌افزایی کارکنان خود می‌پردازند. این کارکنانِ توانمند هستند که با دلسوزیها و ارائه خدمات بیش از انتظار به مشتریان، آنان را به طرفداران پروپاقرص سازمان تبدیل می‌کنند.
از این‌روست که تعریف کیفیت نیز در قالبی جدید ارائه می‌شود. کیفیت یعنی رضایت مشتری. سازمانی با کیفیت‌تر است که مشتریان راضی تری داشته باشد. کارکنان هر سازمان مشتریان داخلی آن تلقی می‌شوند. رضایت مشتریان خارجی در گرو مشتریان داخلی است. بنابراین برخلا‌ف قرن گذشته که ارزشمندترین داراییهایی یک سازمان ابزار تولید بود، امروزه کارکنان کارامد و دانشگران، سرمایه‌های سازمان تلقی می‌شوند. البته این سرمایه‌ها شمشیر دولبه هستند. چنانچه بدرستی مدیریت نشوند، به قول مایکل دل، می‌توانند به بزرگترین تهدید برای سازمان بدل شوند.
براساس دیدگاه مبتنی بر هوشمندی3 در مدیریت سرمایه‌های انسانی، کار اصلی مدیران در هر سطحی از مدیریت که باشند «توسعه هوشمندی کارکنان» است. در این رابطه مدیر باید پیوسته درصدد شناسایی هوشمندیها در کارکنانش باشد و تلا‌ش کند تا آنان را برکارهایی بگمارد که در مسیر هوشمندیهایشان باشد، تا این هوشمندیها به توانمندی تبدیل شود؛ «هرکسی را بهرکاری ساختند!» بنابراین کار مدیر صرف‌نظر از بزرگی یا کوچکی حیطه مدیریتش، این است که هوشمندی و استعداد همکارانش را تشخیص دهد و فرد مناسب را برای کار مناسب انتخاب کند و با تشکیل تیمهای کاری متشکل از هوشمندیهای مکمل بهره‌وری، سازمان یا بخش تحت مدیریتش را بهبود دهد. در این مسیر مدیر باید بداند که انسانها دارای چهار بعد جسم، قلب، مغز و روح هستند و توجه به همه این ابعاد است که انگیزه کار را در کارکنان تقویت می‌کند تا همه توان و هوشمندی خود را در سازمان به‌کار گیرند.
روند تحولا‌ت حسابداری، چهار مرحله «حسابداری سیاهه‌نویسی»، «حسابداری مالی»، «حسابداری مدیریت» و «حسابداری اجتماعی- اقتصادی» را دربرمی‌گیرد که حسابداری کمابیش سه مرحله اول را طی کرده است و چالش آینده حسابداران، پیاده‌سازی مرحله چهارم حسابداری است که «حسابداری منابع انسانی» از این مقوله است. «حسابداری منابع انسانی» آن‌طور که انجمن حسابداری امریکا4 تعریف کرده است عبارت است از: "فرایند تشخیص و اندازه‌گیری اطلا‌عات درباره منابع انسانی و گزارش این اطلا‌عات به افراد علا‌قمند و ذینفع ".
از زمان مطرح شدن «حسابداری منابع انسانی» در ادبیات حسابداری که به دهه شصت برمی‌گردد، همواره انتقادات بسیاری بر آن وارد بوده است. از جمله این که انسان دارایی یا ملک نیست و به مالکیت در نمیآ‌ید، انسان قابل اندازه‌گیری نیست و مدل اندازه‌گیری مناسبی ارائه نشده است و یا اینکه هزینه حسابداری منابع انسانی بسیار سنگین است. در این رابطه صاحبنظران بزرگی پاسخگو بوده‌اند، از جمله‌گری بکر، برنده جایزه نوبل اقتصاد که در مقاله «سرمایه‌های اقتصادی در عصر اقتصاد دیجیتال» چنین می‌نویسد:
"
همان‌طور که کارخانه‌ها، خانه‌ها، ماشینآلا‌ت و دیگر سرمایه‌های مادی، بخشی از ثروت ملل شمرده می‌شوند، سرمایه‌های انسانی نیز بخشی از این ثروت هستند". و یا پاسخی که انجمن حسابداری امریکا می‌دهد که "حسابدار باید گوش به‌زنگ باشد تا روشهای جدید اندازه‌گیری را که می‌تواند اطلا‌عات اضافه‌تر و مفیدتری برای استفاده‌کنندگان ایجاد کند، به‌کار گیرد. این اطلا‌عات ممکن است در مورد روحیه کارکنان، رضایت مشتریان، کیفیت محصول و یا شهرت و اعتبار یک سازمان باشد یا چیزی اضافه بر اینها؛ به هرحال حل این مشکل برعهده حسابداری است".
به هرحال آنچه در حسابداری پیش‌بینی می‌شود، حرکت از ایجاد ارزش برمبنای معامله با شخص سوم5 به عوامل خلق ارزش6 است و به دنبال آن حرکت از حسابداری مالی و گزارشگری سنتی به ارائه سیستم موازی حسابداری و گزارشگری خلق ارزش است. آنچه اخیراً توسط هیئت استانداردهای حسابداری مالی(FASB) مطرح شده است که: "دارایی نامشهود تحصیل شده باید به ارزش بازار در گزارشهای مالی افشا شود"، دلیلی بر این مدعاست.

À حسابداری منابع انسانی چیست ؟

حسابداری منابع انسانی عبارت است از معیارها و استانداردهای اندازهگیری نیروی انسانی در یک سازمان صنعتی، بازرگانی یا خدماتی با توجه به تجزیه و تحلیل کمی و کیفی اینگونه سرمایهگذاریها. به عبارت سادهتر یک موسسه صنعتی یا بازرگانی باید از ارزش سرمایهگذاری در نیروی خود آگاه باشد. همچنین بتواند نرخ بازگشت این سرمایه را نیز محاسبه کند و بداند که آیا بازده سرمایه گذاری رضایت بخش است یا خیر؟
حسابداری منابع انسانی در واقع کاربرد مفاهیم و روشهای حسابداری در محدودهی مدیریت نیروی انسانی است. این حسابداری معیارسنجی و گزینش هزینه و ارزشگذاری نیروی انسانی به عنوان منابع اصلی هر موسسه است، این هزینهها، نظیر سایر هزینهها، از بخشهای جاری و سرمایهای _ یا به تعبیر دیگر هزینههای مستقیم و غیر مستقیم _ تشکیل میشود.
هزینههای منـــــابع انســــانی از دو بخش هـــزینهی اولیه وهزینهی جایگزینی تشکیل میشود:
۱)هزینههای اولیه: هزینههای اولیه منابع انسانی کلیه وجوهی هستند که برای تامین و پرورش نیروی انسانی مصرف میشود و شامل هزینههای گزینش نیرو، استخدام،
استقرار، جهتدهی و آموزش حین خدمت، بازآموزی و آموزشهای کاربردی و تخصصی برای کسب مهارتهای لازم میشود. این تعریف در مورد سایر منابع نیز ً کاربرد مشابهی دارد، چرا که هزینههای اولیه کارخانجات و تجهیزات همان مبالغی هستند که برای تحصیل این منافع صرف می شود.
۲) هزینههای جایگزینی: هزینههایی هستند که باید برای جایگزینی کارکنانی که در حال حاضر در موسسه یا واحد مشغول به کار هستند، متحمل شد. این هزینهها به دو بخش تقسیم میشود:
الف- هزینههای جایگزینی پستی یا شغلی
ب - هزینههای پرسنلی
هزینههای جایگزینی پستی:
هزینههایی هستند که باید برای جایگزین کردن فردی در یک پست سازمانی با شخصی که بتواند خدمات مشابهی را در این پست سازمانی ارایه دهد، پرداخت شود و این گونه هزینهها خود از سه بخش (تأمین، پرورشی یا آموزشی و کنارهگیری) تشکیل میشوند.
هزینههای کناره گیری:
مبالغی هستند که برای کنارهگیری هر یک یا تعدادی از شاغلان پستهای سازمانی صرف میشوند. این هزینهها عبارتاند از هزینهی پاداش یا اجرت کنارهگیری، هزینهی مابهالتفاوت پیش از کنارهگیری، هزینهی خالی ماندن پست سازمانی. نباید فراموش کرد که هزینه پاداش یا اجرت کنارهگیری در واقع همان هزینهی بازخرید سنوات خدمت (مزایای پایان خدمت) است و هزینههای مابهالتفاوت پیش از کنارهگیری ناشی از کاهش بهرهوری فرد قبل از کنارهگیری است. هزینههای خالی ماندن پست سازمانی، هزینهای است غیر مستقیم که از کاهش کارآیی پستهایی که از خالی ماندن پست مورد نظر تاثیر می پذیرند.
ارزش اقتصادی منابع انسانی: ارزش اقتصادی منابع انسانی مانند ارزش اقتصادی همه منابع به ظرفیت کارفرما برای استفاده از توان نهفتهی این نیروها بستگی دارد. به طور مشخص ارزش اقتصادی نیروی انسانی همان ارزش فعلی خدماتی است که در آینده از آنها انتظار می رود.

ï اندازهگیریهای غیر پولی منابع انسانی:

برخی از صاحبنظران حسابداری منابع انسانی به اهمیت بالقوه معیارهای غیرپولی در امر تصمیم گیری تاکید داشتند. یکی از این معیارها میتواند تهیه لیستی از افراد مهم سازمان و مهارتهای آنها به عنوان دارایی باشد. میزان دانش، مهارت، سلامت، قابلیت بهرهبرداری از آنها و عملکرد شغلی کارکنان میتواند به عنوان سایر داراییهای انسانی تلقی شوند.
مهمترین گروه معیارهای رفتاری غیر پولی توسط زیسنی لیکرت به وجود آمده است. مدل او شامل:
۱- متغیرهای سببی (متغیرهای مستقلی که توسط مدیریت قابل تغییر است)
۲- متغیرهای واسطهای (دارای بازتاب بر سلامت داخل سازمان مانند وفاداری، رفتار، حرکات، عملکرد و هدفها و درک اعضای سازمان است)
۳- متغیرهای نهایی (مانند قدرت تولید، هزینهها، رشد، سهم بازار و درآمد)
برخی روشهای اندازهگیری ارزش منابع انسانی بهشرح زیر است که تعدادی از آنها را بررسی میکنیم:
۱- ارزش اقتصادی ( فعلی)
۲- ارزش جایگزینی
۳- ضریب ارزشی
۴- الگو ارزشگذاری پاداشهای تصادفی
۵- الگوهای کل سازمان
۶- نظریه مزایده
۷- بهای تمام شده تاریخی
نظریه ارزش اقتصادی ( ارزش فعلی)۴: این نظریه مبتنی بر تیوری ارزش سرمایه است طبق نظر ایرونیگ فیشر »سرمایه به مفهوم ارزش سرمایهای، ارزش تنزیل شده درآمدهای آینده است«. برخی از محققان بر اساس این نظریه معتقدند که قیمتهای بازار داراییها عبارت است از ارزش تنزیل شده منافعی که در آینده از این داراییها حاصل می شود، اما باید توجه داشت که تحلیلهای مسایل اقتصاد کلان به طور کامل در سطح اقتصاد خرد تعمیم نمییابد. قیمت بازار داراییها، قیمت پرداختی برای تمام منافع و خدمات بالقوه این داراییهاست. این مساله در مورد حقوق و دستمزد کارکنان مصداق ندارد. زیرا حقوق و دستمزد پرداختی بهای استفاده از خدمات کارکنان برای یک زمان مشخص و یا برای مقدار کارمعینی است. بنابراین قیمت بازار کار به مفهوم دقیق قابل مقایسه با قیمت داراییها نیست.
به علاوه، میتوان استدلال کرد که بازار کار به شدت تحت تاثیر قانون کار، مقررات منفی و قراردادهای دستهجمعی کار است. در نتیجه مقایسه بازار کار با سایر بازارها چندان عملی نیست. به هر حال بر اساس این نظریه، برخی معتقدند که درآمدهای آینده حاصل از خدمات منابع انسانی را میتوان تنزیل کرد و به عنــــــوان ارزش منابع انسانی به حساب آورد.

نارساییهای روش ارزش اقتصادی:

۱- در این مدل احتمال ترک خدمت فرد از سازمان به دلایل غیر بازنشستگی یا فوت در نظر گرفته نشده است.
۲- احتمال تغییر موقعیت و پست فرد درزمانی که در سازمانی مشغول خدمت است نیز در این مدل در نظر گرفته نشده است.
۳- برآورد درآمد کارکنان مشکل است.
۴- به کارگیری این روش در حسابداری منابع انسانی با اصول پذیرفته شده حسابداری سازگاری ندارد.
نظریه ارزش جایگزینی: ارزش جایگزینی منابع انسانی، همان مخارج جایگزین کردن منابع انسانی موجود در یک سازمان است. ارزش جایگزینی در این روش شامل اقلامی به شرح زیر است:
الف- هزینههای استخدام افراد جدید برای مشاغل موجود
ب- هزینههای آموزش افراد جدید
ج- هزینهی انتقال یا اخراج فرد شاغل
الف- هزینههای استخدام: این هزینه شامل هزینهی مستقیم و غیر مستقیم است.
ـ هزینهی مستقیم شامل:
۱- هزینه کارمند یابی، شامل هزینهی جست و جوی اولیه برای منابع انسانی مورد نیاز در داخل و خارج سازمان.
۲- هزینهی انتخاب، شامل هزینههای انتخاب کارکنان از بین افراد واجد شرایط.
۳- هزینهی استخدام، شامل هزینهی ورود افراد جدید به داخل سازمان و قرار گرفتن در شغل مناسب.
هزینههای غیر مستقیم شامل هزینهی ارتقای خود و قرار گرفتن در مشاغل جدید در داخل سازمان است.
ب- هزینهی آموزشی: این هزینه شامل دو بخش مستقیم و غیرمستقیم است.
ـ هزینههای مستقیم عبارتاند از:
۱- آموزش حین خدمت: شامل هزینهی آموزشی کارکنان در حین خدمت.
۲- آموزش رسمی: شامل هزینهی برنامههای آموزشی و آشنایی فرد با سازمان.
ـ هزینههای غیر مستقیم عبارتاند از:
۱- زمان آموزش دهنده، شامل هزینهی سرپرستان در طول دورهی آموزش.
۲- از دست رفتن بهرهوری در هنگام آموزش، شامل هزینهی ساعاتی که کارکنان ( به جز کارآموزان) در طول دوره آموزشی، مشغول انجام خدمات محول شده نیستند.
ج- هزینهی انتقال یا اخراج: شامل هزینهی تحمیل شده به سازمان هنگام ترک خدمت فرد از سازمان. این هزینه شامل دو بخش مستقیم و غیر مستقیم است.
ـ هزینهی مستقیم آن شامل هزینهی اخراج یا ترک خدمت فرد از سازمان است و هزینهی غیر مستقیم آن شامل کاهش کارآیی فرد قبل از انتقال یا اخراج و هزینهی ناشی از خالی بودن شغل مورد بحث تا زمان استخدام کارمند جدید است.
نظریهی ارزش جایگزینی نه فقط موقعیت فرد را در داخل سازمان، بلکه هزینههای انتقال یا اخـــراج فـــرد و همچنین هزینهی کاهش کارآیی را نیز در نظر دارد.

نارساییهای روش ارزش جایگزینی:

۱- منافع آیندهی داراییهای انسانی در نظر گرفته نمیشود.
۲-روش ارزش جایگزینی، یک روش ذهنی است.
۳- تعیین ارزش منابع انسانی بر اساس ارزش جایگزینی دشوار است.
نظریهی ضریب ارزش
بر اساس نظریه ضریب ارزش، ارزش منابع انسانی برابر است با تفاضل ارزش کل شرکت و ارزش ثبت شده در دفاتر شرکت. در این محاسبه، داراییهای نامشهود همچون سرقفلی، حق امتیاز، میزان وابستگی مشتریان و ارزش قراردادهای بلندمدت تعدیل میشوند. در این روش، ضرایب ارزش که اساس محاسبه هستند، با توجه به هر یک از عوامل زیر تعیین میشود:
ـ تحصیلات و تجارب فنی
ـ تجربهی مورد نیاز برای شغل مورد نظر
ـ خصوصیات فردی
ـ قابلیت ترفیع
ـ عرضه و تقاضا
ـ میزان وابستگی افراد به شرکت و انتظار بهرهوری شرکت از خدمات آنان.
در این روش یک ضریب اختیاری از صفر تا ۵/۲ تعیین شده است، بهعلاوه کارکنان به چهار طبقهی عمدهی مدیریت سطح عالی، مدیریت، سرپرستان و کارمندان تقسیم میشوند.
با توجه به تقسیم بالا، بهای تمام شــدهی تاریخی سـالانه کارکنان بین چهار طبقه تقسیم میشود و سهم هر یک در ضرایب تعیین شده ضرب میشود. بدین ترتیب، ارزش کل تقریبی منابع انسانی به دست میآید، در صورتی که ارزش منابع انسانی بیش از داراییهای نامشهود باشد( تفاوت ارزش بازار شرکت و خالص ارزش دفتری) ضرایب بهگونهای تعدیل میشود تا این تفاضل معادل اقلام داراییهای نامشهود شود. هزینهی ایجاد شده برای کارکنان به منظور استخدام، آموزش و پرورش منابع انسانی در یک دوره در ضرایب محسوب میشوند و نتیجهی تغییرات ایجاد شده در ارزش منابع انسانی در طول دوره نشــــان داده میشود. بدین طریق، میتوان صورت سود و زیان و ترازنامه منابع انسانی را تهیه و ارایه کرد.
نارساییهای نظریهی ضریب ارزشی:
۱- ارزش منابع انسانی بهطور مستقیم اندارهگیری نمیشود بلکه از طریق مقایسه با عوامل دیگر بهدست میآید. با توجه به آن که داراییهای نامشهود به طور معمول بر حسب حدس و گمان ارزشیابی میشوند، در نتیجه رقم به دست آمده از دقت کافی برخوردار نیست.
۲-نحوهی تعیین ضرایب پایهی علمی ندارد.
۳- تعیین خالص ارزشهای جاری شرکت به طور دقیق میسر نیست.
نظریه ی مزایده:
بر اساس این نظریه شرکت به مراکز سرمایهگذاری تقسیم میشود و خدمات نیروی انسانی متخصص، بر اساس اشتغال در این مراکز سرمایهگذاری به مزایده گذارده میشود. بدین ترتیب مدیری که بالاترین قیمت را برای خدمات نیروی انسانی مورد مزایده پیشنهاد کند، نیروی انسانی را دراختیار خواهد گرفت. قیمت توافق شده به عنوان سرمایهی مرکز سرمایهگذاری محســــوب میشود. از نظر مفهومی این روش بر ارزیابی عملکرد مدیران بخشهای مختلف واحد اقتصادی مبتنی است که مراکز سرمایهگذاری مذکور را در برمیگیرد. هر یک از این الگوها نه تنها یک نگرش متفاوت ارایه میکند بلکه، مکانیزم متفاوتی را نیز برای محاسبه ارزش کارکنان در سازمان ایجاد میکند و هر یک از الگوهای گوناگون با توجه به نظامها و زمینههای مختلف و همچنین ساختارهای متفاوت نظری توسط محققان پیشنهاد میشود.
الگوی مزایده متفاوتتر از سایر الگوهاست. بر اساس این الگو، ارزشگذاری کارکنان توسط مدیران سازمان برای رقابت در مورد منابع انسانی محدود که در سازمان موجود هستند، صورت میگیرد. مدیران برای دستیابی به منابع انسانی کمیاب با بالاترین قیمت در مزایده در برابر یکدیگر شرکت میکنند.
نارسایی های نظریهی مزایده:
۱- نرخ بازده سرمایه نسبت قابل پذیرشی برای ارزیابی عملکرد مدیران نیست.
۲- برای تعیین کمیابی یا فراوانی افراد متخصص ضابطهای تعیین نشده است.
۳- کاربرد نظریهی مزایده در سازمانهای غیرانتفاعی و تولید مرحلهای که قابل تقسیم به مراکز سرمایهگذاری نیستند با اشکال روبروست.
۴- این نظریه ممکن است بر روحیهی کارکنانی که خدمات آنها به بهای ناچیز محک زده شده است و یا مطلقاً در مزایده شرکت نداشتهاند، تاثیر منفی داشته باشد.
نظریهی بهای تمام شدهی تاریخی:
این نظریه مبتنی بر اصول متداول حسابداری است، طبق این نظریه، هزینههای صرف شده برای کارکنان، به طور مستقیم موجب افزایش ارزش خدمات آنها میشود. لذا موجب افزایش ارزش منابع انسانی از طریق محاسبهی بهای تمام شدهی تاریخی آن شده و محاسبه میشود.
بهای تمام شدهی منابع انسانی شامل هزینههای استخدام و آموزش کارکنان است.
که در یک فرد شامل دو بخش مستقیم و غیر مستقیم است.
ـ مزایای این نظریه:
۱- این روش با نحوهی عمل جاری حسابداری مبتنی بر اصول پذیرفته شده به عنوان مقیاس اندازهگیری داراییها هماهنگی دارد.
۲-روش بهای تمام شدهی تاریخی، یک روش عینی است.
۳-این روش به دلیل مستند بودن، احتمالاً بیشتر از سایر روشها از سوی ادارهی مالیاتها پذیرفته میشود.
نارساییهای این نظریه:
۱-تعیین وجه تمایز بین اقلام منابع انسانی و سایر منابع و همچنین تفکیک هزینههای منابع انسانی به هزینههای جاری و سرمایهای بسیار دشوار است.
۲- منابع حاصل از روش بهای تمام شدهی تاریخی نمیتواند جوابگوی تمامی نیازهای مدیریت برای تصمیمگیری اقتصادی باشد، زیرا آنچه از نظر مدیریت در تصمیمگیریهای اقتصادی یک سازمان اهمیت دارد، نتایج آیندهی تصمیمات است به آنچه در گذشته اتفاق افتاده است.
۳- تعیین ارتباط بین بازده منابع انسانی و هزینههای انجام شده برای این منابع بر اساس نرخهای استهلاک از پیش تعیین شده، ناممکن است.


سه دلیل اساسی برای ارزیابی داراییهای منـــابع انسانی و گـــزارشگری سرمایهگذاری در داراییهای انسانی وجود دارد:
۱-تهیه اطلاعات مربوط به وضعیت مالی شــــامل صورتهای مالی به منظور آگاهی سرمایهگذاران، کارکنان و وامدهندگان
۲- تعیین مشارکت سرمایه و کار در عملکرد کلی سازمان
۳- ارایه مبنایی بر اساس انگیرههای اقتصادی بیشتر برای ادارهی سازمان و تهیه اطلاعات گسترده برای انجام وظایف کارمندی.
طرفداران حسابداری منابع انسانی عقیده دارند که کارآیی مدیریت منابع انسانی با تسهیل برآورد خطمشیهای اداری از قبیل مراحل استنتاجی برنامههای آموزشی و غیره، روندی رو به رشد دارد. نارسایی در ارایهی اطلاعات کافی و به موقع به مدیران، منجر به گرفتن تصمیمات نامناسب میشود و در نتیجه هزینههای مربوط به کار و برنامهریزی مورد نیاز منابع انسانی مـــورد توجه قرار نمیگیـــــرد. تحلیلگران اقتصادی عقیده دارند سرمایهگذاری در منابع انسانی منجـــر به کارآیی میشود؛ بنـابراین در اختیــار داشتن اطلاعات مربوط به سرمایهگذاری در داراییهای انسانی در راستای حفظ کارآیی از نظر سرمایهگذاران ضــــروری تلقی میشود. این امر از راههای مختلف میتواند برای سرمایهگذاران مفید واقع شود. سرمایهگذاران میتوانند تعیین کنند که آیا از منابع انسانی به نحوهی مطلوب محافظت میشود و یا این که آیا منابع در حال توسعه و یا کاهش هستند؟
کاهش سرمایهگذاری در منابع انسانی ممکن است باعث افزایش سود کوتاه مدت شود، اما تهدیدی برای سودآوری سازمان در بلند مدت است. حداقل مزیت استفاده از حسابداری منابع انسانی در دسترس قرار دادن چنین اطلاعاتی برای سرمایهگذاران است.
در آمریکا برخی معتقدند که حسابداری منابع انسانی میتواند در مورد چگونگی وضع و پرداخت مالیات آثار با اهمیتی داشته باشد. این گروه عقیده دارند که افزایش حرکت تدریجی اقتصاد غرب از بخش صنعتی ( تولیدی) به سوی صنایع خدماتی، موجب افزایش سرمایه گذاری در زمینه دانش، مهارتها و تجربههای کارکنان در این نوع سازمانها میشود. گسترش نیاز به کارکنان واجد شرایط در این صنایع و نیاز به توسعهی منابع انسانی موجب کاهش در پرداختهای مالیاتی میشود و میزان آن بیش از حد نصاب متداولی است که به وسیله قوانین مالیاتی مجاز شده است. به همین ترتیب تشخیص مخارج منابع انسانی در موسسههایی مانند موسسههای حسابرسی و خدمات مدیریت برخورداری از مزایای مالیاتی، از طریق استهلاک قابل قبول مخارج منابع انسانی مربوط در این زمینه را سبب میشود.

À روشهای گزارشگری:

چهار روش برای انعکاس سرمایهگذاریها در منابع انسانی در گزارشهای مالی سالانه شرکتها وجود دارد، اطلاعات مربوط به سرمایه گذاریها در منابع انسانی را میتوان در گزارش هیأت مدیره به مجمع عمومی صاحبان سهام، گزارش داراییهای نامشهود، صورتهای مالی حسابرسی نشده، یا به شکل پیوست صورتهای مالی اساسی ارایه کرد. گزارش هیات مدیره به مجمع عمومی صاحبان سهام اغلب شامل اطلاعاتی درباره مخارج مربوط به منابع انسانی است که ممکن است چشمگیر یا حتی به نسبت مهمتر از مخارجی باشد که برای داراییهای عینی ( مشهود) انجام شده است. به عنوان یک اقدام اولیه در مورد نحوهی عمل حسابداری داراییهای انسانی، گزارش هیأت مدیره ممکن است مخارجی را به عنوان سرمایهگذاری در داراییهای انسانی گزارش دهد. برای نمونه یک شرکت ممکن است مخارج انجام شده برای آموزش کارکنان خود را جداگانه گزارش دهد.
این گونه اطلاعات به سرمایهگذاران و تحلیلگران مالی کمک میکند تا میزان توجه مدیریت به توسعهی منابع انسانی را به عنوان عامل حیاتی برای تضمین سوددهی شرکت در بلند مدت ارزیابی کنند. به علاه گزارش هیات مدیره باید شامل اطلاعاتی در مورد ترک خدمت کارکنان از لحاظ روند و هزینهی آن نیز باشد. شرکت باید در مورد ترک خدمت مدیران کلیدی و متخصصان فنی خود نیز که ممکن است به رقبای تجاری شرکت ملحق شوند یا رقیب جدیدی را به وجود آورند، گزارش دهد. این موضوع در صنایعی که با تکنولوژی پیش میروند و تحقیق و توسعهی دانش فنی در آنها نقش بسیار مهمی دارد، غیر عادی نیست.
دومین روش آن است که اطلاعات در مورد سرمایهگذاریها در داراییهای انسانی در گزارش داراییهای نامشهود ارایه شود.
این روش توسط موسسه حسابرسی آرتور اندرسن پیشنهاد شده است. این موسسه پیشنهاد میکند که مبالغ عمدهای که صرف داراییهای نامشهـــود از جمله منابع انسانی، میشود در صورتهای مالی به طور جداگانه گزارش شود. به علاوه شرکتهایی که مخارج هنگفتی را در رابطه با داراییهای نامشهود متحمل میشوند. به ویژه شرکتهایی با وابستگی شدید به تکنولوژی، شرکتهای خـــدماتی که برای کارکنان خود سرمایهگذاریهای کلان میکنند و همچنین شرکتهایی که از طریق ادغام و خرید سهام و پرداخت مبلغ هنگفت برای سرقفلی فعالیتهای تجاری موجود، رشد میکنند، باید صورتی از داراییهای نامشهود خود را ارایه کنند. این گزارش باید بیانگر مخارج انجام شده برای انواع داراییهای نامشهود در دورهی جاری و همچنین در دورههای گذشته باشد.
یادداشتهای لازم به منظور افشای اطلاعاتی در مورد ماهیت مخارج انجام شده و سایر اطلاعات مربوط باید پیوست گزارش داراییهای نامشهود ارایه شود. محدودیت مهم این روش آن است که ترازنامه گمراه کننده است. زیرا ارزش داراییهای شرکت، کمتر از واقعیت ارایه میشوند. اندازهگیری سود یا زیان نیز تعریف شده است، زیرا کلیه مخارج مربوط به داراییهای انسانی در دورهای که واقع شدهاند، هزینهی جاری تلقی میشوند به همین ترتیب اندازهگیری بازده سرمایهگذاری نیز تعریف شده خواهد بود.
سومین روش ارایهی اطلاعات در مورد سرمایهگذاریها در منابع انسانی، انعکاس آنها در صورتهای مالی حسابرسی نشده است و شرکتها میتوانند مجموعهای از صـــورتهای مالی را که در برگیرنده ســــرمایهگذاریها در داراییهای انسـانی طبق روشهای پیشنهادی حسابداری منابع انسانی است، به عنوان اطلاعات تکمیل به همراه صورتهای مالی سالانه ارایه کنند.
در گزارشها تصریح خواهد شد که صورتهای مالی مزبور باید جدا از صورتهای مالی اساسی که طبق اصول پذیرفته شدهی حسابداری تهیه و ارایه شدهاند مورد بررسی قرار گیرند.
آخرین روش گزارش سرمایهگذاریها در داراییهای انسانی، منظور کردن آن در صورتهای مالی اساسی است، در این روش سرمایهگذاری در داراییهای انسانی به عنوان دارایی بلند مدت مطرح و در زمان عمر مفید مورد انتظار آن مستهلک میشود. اگر چه این نحوهی عمل در مورد سرمایهگذاریها در منابع انسانی معمول و متداول نیست اما برخی شرکتها از آن پیروی کردهاند. برخی از موسسهها و شرکتها نظیر خطوط هواپیمایی، صنایع الکترونیک و باشگاههای ورزشی حرفهای که بخش عمده سرمایه آنها را نیروی انسانی تشکیل میدهد این روش را اعمال میکنند.
نحوهی گزارش داراییهای انسانی: چنانچه تصمیم گرفته شود داراییهای انسانی در صورتهای مالی گزارش شود، به چند پرسش اساسی باید پاسخ داده شود.
۱- چه مخارجی باید مخارج سرمایهای تلقی شود؟
۲- این مخارج چگونه باید مستهلک شوند ؟
۳- این داراییها تحت چه شرایطی باید از حسابها حذف شوند ؟
۴- سرمایهگذاری در منابع انسانی چگونه باید در صورتهای مالی گزارش شوند؟
پرسش نخست، اساسیتــــرین پرسش از این موضوع است. این موضوع در واقع طبقهبندی کردن مخارج منابع انسانی به عنوان هزینههای جاری و مخارج سرمایهای است. ضابطهی اصلی برای تعیین آن که چه مخارجی باید جاری به حساب آید یا دارایی، که به امکان بالقوه خدمات آیندهی آن مخارج مربوط میشود. برای مثال مخارج آموزشی کارکنان مشخص.
اگر چه داراییهای نامشهود، عمر مفید نامحدود دارند، اما از لحاظ حسابداری باید طی عمر مفید برآوردی مستهلک شـــوند. داراییهای انسانی نیز به عنوان هزینهای تخصیص مییابند که استهلاک نامیده میشوند. هدف اصلی از استهلاک داراییهای انسانی تطابق استفاده از دارایی با منافع حاصل از آن است. به طور م

حسابداري محيط زيست


حسابداري محيط زيست

 

 

 

 

حسابداري محيط زيست (green accounting) :

تعريف : مجموعه فعاليتهاي است که با افزايش در توان سيستم‌هاي حسابداري (سنتي) موجب مي‌گردد تا آثار ناشي از آلودگي و تخريب محيط زيست ، شناسايي، اندازه‌گيري و گزارش گردد.

 

مسير تاريخي حسابداري محيط زيست (EA):

  1. 1980-1971 : طرح ابتدايي حسابداري مسئوليتها و اجتماعي (Social Aceouny)
  2. 1990-1981 : ادبيات حسابداري از حسابداري مسئوليتهاي اجتماعي بدست حسابداري محيط زيست تغيير جهت داد.
  3. .....-1990 : توجه شديد در دانشگاهي‌ها و حرفه و کشورها به محيط زيست EA و حسابداري آن

 

روند شكل گيري حسابداري محيط زيست را به شرح زير تشريح نمود :

در دهه 1970 بود که بحث محيط زيست و حسابداري آن و بدهيهاي محيط زيست پا به عرصه حسابداري گذاشت.

بدنبال اين وضعيت، در سال 1975 FASB استاندارد حسابداري شماره 5 به عنوان حسابداري رويدادهاي احتمالي را تدوين و منتشر نمود اين استاندارد مي‌توانست هزينه و مخارج احتمالي آتي درخصوص محيط زيست را نيز مدنظر قرار داده و مشمول گردد.شرکتها براساس اين استاندارد مي‌بايستي مخارج آتي و احتمالي مرتبط با محيط زيست (خسارتهاي احتمالي) را شناسايي و در دفاتر خود ثبت مي‌نمودند. اينگونه اقلام تحت عنوان زيان احتمالي شناسايي و ثبت مي‌گرديدند ولي مشکلي که وجود داشت اين بود که برآورد اين مخارج بسيار مشکل بود و رويه و برآوردهاي صنايع در اين خصوص متفاوت بود و شايد در برخي موارد مديران، اينگونه مخارج و هزينه‌ها را به عنوان ابزاري در جهت مديريت و هموار سازي بود . در سال 1990، FASB نشريه 8-90 را تحت عنوان سرمايه‌اي کردن هزينه‌هاي آلودگي محيط زيست منتشر نمود که براساس اين نشريه، مخارج مرتبط با زيست محيطي بايستي هزينه گردند مگر در شرايطي که يکي از موارد زير تحقق يابد:

  1. مخارج باعث افزايش ظرفيت، ..... کارايي و عمر مفيد گردد.
  2. هزينه‌هايي که جهت کاهش آلودگي محيط زيست انجام شده و مرتبط با فعاليت دوره‌هاي آتي است.
  3. مخارجي که براي آماده کردن داراييهاي کنار گذار يا براي فر.ش انجام مي‌گردد.

 

ديدگاههاي مرتبط با مخارج محيط زيست:

  1. هزينه‌هاي مرتبط با محيط زيست بايستي سرمايه‌اي تلقي و طي عمر مفيدشان مستهلك گردد. توجيه اينها منطقي است چرا كه از اين مخارج طي سالهاي متمادي استفاده مي‌گردد.
  2. هزينه‌هاي مرتبط با محيط زيست نمي‌تواند سرمايه‌اي تلقي گردد چون كه عمر مفيدشان مشخص نيست و استانداردهاي خاصي نيز بر اين تدوين نشده.
  3. درخصوص تعهدات خود به جامعه، يدهي شناسايي كنيم (تعهدات احتمالي درخصوص تخريب محيط زيست).

حسابداري محيط زيست صرفاً مربوط به آلودگي محيط زيست نيست بلكه، تخريب منابع، فرسايش و ... را در برمي‌گيرد.

وقتي صحبت از EA مي‌شود صرفاً به محيط زيست به تنهايي نمي‌توان نگريست بكله بايستي به اجتماع نگريست يعني به حسابداري اجتماعي نگريست. EA شاخه اي است از حسابداري مسئوليت اجتماعي.

در حسابداري، براي هزينه‌يابي محصولات بايستي تمامي اقلام مربوط به هزينه‌ها شناسايي گردند. هزينه‌هايي که بوسيله عوامل توليد تحصيل مي‌گردند. براي مثال: يکي از عوامل توليد، نيروي انساني ات. مخارج مرتبط با نيروي کار در قالب دستمزد و هزينه‌هاي آن به محصولات تحصيل داده مي‌شود حال اين که اگر محيط زيست و منابع محيط زيست نبود، آيا توليدي صورت مي‌گرفت؟ براي مثال اگر دريا وجود نداشت، آيا محصولات دريايي ..... مي‌گرديد؟ خير پس به موازات توليد، به محيط زيست به عنوان يکي از عوامل توليد، خسارت وارد مي‌شود و در آنها آلودگي ايجاد مي‌شود. پس محيط زيست را نيز مي‌توان جزئي از عوامل توليد تلقي نمود و براساس اصول و استانداردهاي حسابداري (بصورت کلي) بايستي هزينه‌هاي عوامل توليد شناسايي و در محصولات منظور گردد.

هزينه‌هاي مرتبط با محيط زيست را مي‌توان از دو ديدگاه ديد:

  1. هزينه‌هايي که مستقيماً مرتبط با فعاليت شرکتها بوده و بصورت مشخص مي‌توان اين هزينه‌ها را با شرکتها ارتباط داد، شناسايي اين قبيل هزينه‌ها بسادگي صورت مي‌گردد.
  2. هزينه‌هايي که مستقيماً مرتبط با فعاليت شرکتها نيست ولي غير مستقيم به شرکتها مربوط مي‌شود مثلاً خسارت تخريب منابع زيستي توسط شرکتها. اين قبيل هزينه‌ها بايسي به الزام دولتها به شرکتها تحميل گردد (الزام، يکي از راهکارهاي حل مشکل شناسايي هزينه‌هاي زيست محيطي است).

در حسابداري سنتي مالي محيط زيست، بدنبال شناسايي هزينه‌ها و درآمدهاي مرتبط با محيط زيست هستيم ولي به لحاظ برخي محدوديتها در اندازه‌گيري و گزارشگري هزينه‌ها مرتبط با محيط زيست، برخي از اين هزينه‌ها ناديده گرفته مي‌شوند. براي مثال در حسابداري مالي، تنها هزينه‌هاي توليد در عملکرد سال جاري منظور مي‌گردد در حالي که برخي هزينه‌هاي سال جاري، انتفاعي چند ساله خواهند داشت يا اين مطلب موجب مخدوش گرديدن اصل تطابق مي‌گردد. در حسابداري مديريت، در بحث هزينه‌يابي، life cycle مدنظر قرار مي‌گيرد و محدوديتهاي GAAP در آن وجود ندارد. (گزارشگري درون سازماني)

 

حسابداري مسئوليت اجتماعي

اين نوع از حسابداري سعي دارد تا تأثيرات متقابل عملکردهاي واحدهاي تجاري و جامعه پرامون را شناسايي و براي تصميم‌گيري صحيح‌تر در اختيار استفاده کنندگان قرار بدهد

در اين خصوص توجه به اين نکته ضروري است که در حسابداري مسئوليت اجتماعي، تأثيرات متقابل جامعه و واحد تجاري بر يکديگر مورد شناخت و اندازه‌گيري و گزارشگري قرار مي‌گيرد. تأثيراتي که واحدهاي تجاري در قالب آلودگي و تخريب بر جامعه (از جمله محيط زيست) وارد مي‌نمايند و همچنين تأثيراتي که جامعه بر واحدهاي تجاري وارد مي‌نمايند (براي مثال، براساس قوانين و مقررات برخاسته از اجتماع، واحدهاي تجاري بايستي در قابل تخريب و آلودگي محيط زيست، خاست پرداخت نمايند، از اين موارد بايستي مورد شناسايي، اندازه‌گيري و ثبت و گزارشگري قرار بگيرد.) حسابداري محيط زيست در واقع جزئي از حسابداري مسئوليتهاي اجتماعي است.

اگر حسابداري مسئوليت اجتماعي راه حسابداري محيط زيست (محيطي) مقايسه نماييم خواهيم ديد که:

  1. حسابداري مسئوليتهاي اجتماعي حوزه بسيار وسيعي را در مقايسه با حوزه حسابداري محيط زيست، در قلمرو دارد چرا که در حسابداري محيط زيست، تنها مسائل مرتبط با محيط زيست مطرح است در حالي که در حسابداري مسئوليتهاي اجتماعي، تمامي مسائلي که به دليل فعاليتهاي تجاري شرکتها تحت تأثير قرار مي‌گيرند مدنظر قرار مي‌گيرد. امکان دارد که فعاليت واحد تجاري باعث تأثير بر اجتماع گردد ولي اين تأثير در غير از ابعاد زيست محيطي، تأثيرات غير از محيط زيستي نيز داشته باشد و يا برلو دو حوزه يا چند حوزه تأثيرگذار باشد. براي مثال قعاليت يک شرکت بر ترافيک شهري مؤثر مي‌باشد که خود اين ترافيک، هم بر سلامتي افراد، هم بر محيط زيست، هم بر ميزان تصادفات و خسارات وارده از اين طريق و ... مؤثر مي‌باشد.
  2. حسابداري محيط زيست تنها بر تأثيرات متقابل واحد تجاري و محيط زيست متمرکز است ولي در حسابداري مسئوليت اجتماعي، بر روابط متقابل شرکت و اجتماع (در تمامي حوزه‌ها) متمرکز دارد (از جمله محيط زيست)

ديدگاه‌هاي مربوط به مفهوم مسئوليتهاي شرکتها (وظيفه و هدف شرکتها) در برابر اجتماع (مسئوليتهاي اجتماعي)، درخصوص مسئوليت شرکتها (در قبال ديگران)، سه رويکرد وجود دارد. اين سه رويکرد، يک طيف گسترده را تشکيل مي‌دهد. طيفي از پاسخگويي در قبال سهامداران (تنها سهامداران) تا آنطرف اين طيف يعني پاسخگويي در قبال ذينفعان (همه استفاده کنندگان).

ديدگاه اول:

از تئوريهاي کلاسيک اقتصادي نشات مي‌گيرد. در اين رويکرد، شرکتها فقط و فقط يک هدف دارند و آنهم به حداکثر ساندن سود مي‌باشد که به تبع اين موضوع، سود سهامداران حداکثر خواهد گرديد. پس در اين رويکرد، هدف تنها متوجه سهامداران است، البته ديدگاه تا جايي قابل جهت است که در رسيدن به اين هدف، ابعاد اخلاقي و حقوقي نيز در نظر گرفته شود.

 

ديدگاه دوم:

در دهه 1970 اين ديدگاه شکل گرفت. براساس اين ديدگاه، اهداف اجتماعي نيز در نظر قرار گرفت. براساس اين ديدگاه، مديران شرکتها بايستي تصميماتي را اتخاذ نمايند که بين حقوق سهامداران، کارکنان، مشتريان، عرضه کنندگان کالا و خدمات و عامري مردم تعادل ايجاد نمايند. پس در واقع براساس اين ديدگاه بايستي يک ائتلاف بين منافع و ملاحظات (اجتماعي) ايجاد مي‌شود و اين ائتلاف تنها راهي است که شرکت را از هدف حداکثر نمودن سود در بلندمدت مطمين مي‌سازد. در واقع اگر ديدگاه دوم عملي گردد، ديدگاه اول نيز در بلندمدت عملي خواهد شد.

ديدگاه سوم:

براساس اين ديدگاه نقطه پاياني اهداف مؤسسه، سود نيست. مؤسسات يا کسب سود، با مشکل خواستهاي کارکنان، افزايش کيفيت محصولات، خواست دولت و سازمانهاي محيط زيست مبني بر اصلاح و بهبود محيط زيست و پرداخت جرائم و ... روبرو خواهند گرديد. پس به جاي تلاش در جهت افزايش و حداکثر کردن سود بايستي به نحوي عمل کرد که هم سود را کسب نمود درحد معقول و مطلب و هم اين که سطح مطلوبي از اهداف اجتماعي تحقق يابد.

هزينه‌هاي محيط زيست:

هنگام وقوع مخارج مرتبط با محيط زيست، سوالاتي چند در ذهن شکل مي‌گيرد:

  1. اين مخارج براي کدام دوره هزينه شود؟
  2. اين مخارج سرمايه‌اي هستند و يا هزينه (و يا تعديل دوره‌هاي قبل)؟
  3. اين مخارج با عملکرد سال جاري مطابقت داده شود يا دوره‌هاي بعد يا دوره‌‌هاي قبل؟

پس تأثير ثبت هزينه‌هاي زيست محيطي مي‌توانند تأثير سود و زياني و ترازنامه‌اي باشد.

هزينه‌هاي محيط زيست را مي‌توان به دو گروه کلي تقسيم نمود:

  1. هزينه‌هاي اقدامات زيست محيطي: هزينه‌هايي که مؤسسه به خاطر اقداماتي که براي جلوگيري، کاهش و جبران خسارتهاي زيست محيطي متحمل مي‌گردد. مانند: مرمت و بازسازي، حفاظت منابع قابل بازيافت و غيرقابل بازيافت.
  2. زيانهاي محيط زيست (جرائم مربوط به محيط زيست).

مخارج زيست محيطي به لحاظ زماني، يا مربوط به دوره‌ يا دوره‌هاي قبل و يا مربوط به دوره‌هاي جاري و يا دوره يا دوره‌هاي آتي هستند.

(A اگر مشخص گردد مخارجي انجام گرديده يا مي‌گردد که مربوط به دوره‌هاي قبل است بايستي بلافاصله نسبت به شناسايي اين اقلام و تعديل سود و زيان دوره يا دوره‌هاي قبل اقدام کنيم، اين اقلام اغلب جهت پاکسازي يا پرداخت جريمه و خسارت دوره‌هاي قبل مي‌باشد.

(B اگر مخارج انجام شده در ارتباط با محيط زيست، مشخصاً در ارتباط با فعاليت دوره جاري بوده باشد و يا غير مستقيم در ارتباط با فعاليت دوره جاري باشد (منافع مربوط به آنها قابل تهاتر با منافع قابل کسب يا کسب نشده در دوره جاري باشد) بايستي اين اقلام را در دوره جاري به عنوان هزينه منظور نمود

(Cمخارج محيط زيست اگر مرتبط با دوره‌هاي آتي باشند و يا اين که داراي منافع آتي باشند، بدليل داشت منافع آتي، مخارج انتقالي يا سرمايه‌اي تلقي مي‌گردند. (بعنوان دارايي يا مخارج انتقالي ثبت مي‌شوند). بعنوان دارايي يا مخارج انتقالي به دوره‌هاي آتي.

اگر واحد تجاري انتظار وقوع مخارج را مرتبط با محيط زيست، درآينده داشته باشد و بتواند از مبلغ اين مخارج (يا تعهدات) را بصورت قابل اتکاء برآورد نمايد بايستي نسبت به شناسايي اين اقلام اقدام نمايد و همچنين بايستي براي شناخت بدهي، جريان خروج منافع اقتصادي متحمل باشد. متحمل يعني اين که احتمال انجام شدن يک کار بيشتر از احتمال انجام نشدن کار باشد.

پس بدين صورت در صورت وجود 2 شرط مي‌توان نسبت به شناخت بدهيها اقدام نمود:

  1. جريان خروج منافع اقتصادي (پرداخت بدهي) متحمل باشد.
  2. بتوان سود بدهي را بصورت قابل اتکاء برآورد نمود.

 

براساس استانداردهاي حسابداري ايران که با استانداردهاي بين‌المللي نيز ............. و ........... دارد:

بدهيهاي مرتبط با رويدادهاي آتي به 2 بخش تقسيم مي‌شوند:

  1. تعهدات آتي متحمل.
  2. تعهدات آتي بعيد و ممکن.

در استاندارد جديد به تعهدات متحمل، ذخيره و به تعهدات متحمل و بعيد، بدهيهاي احتمالي مي‌گويند.

استاندارد قبلي شامل بدهيهاي مرتبط با رويدادهاي آتي است که بدهيهاي مرتبط با رويدادهاي آتي شامل سه قسمت متحمل، ممکن و بعيد است.

متحمل= شناخت در صورتهاي مالي

ممکن= افشاء در .......

بعيد= عدم نياز بر شناخت و افشاؤ

استاندارد جديد شامل بدهيهاي مرتبط با رويدادهاي آتي است که بدهيهاي مرتبط با رويدادهاي آتي شامل ذخيره و بدهيهاي احتمالي مي‌باشد.

ذخيره= شناخت در صورتهاي مالي

بدهيهاي احتمالي= بدهيهاي احتمالي بايستي افشاء شوند ولي اگر خروج منافع اقتصادي بعيد باشد، افشاء نيز نبايستي صورت گيرد.

حال با توجه به استاندارد شماره 4 ايران (ذخاير، بدهيهاي احتمالي و داراييهاي احتمالي)، چنانچه وجود بدهي قطعي و محرز باشد ولي وقوع آن منوط به رويدادهاي آتي مي‌باشد، اگر بتوان مبلغ بدهيهاي مرتبط با محيط زيست را بطور قابل اتکاء ارزيابي کرد و همچنين خروج منافع اقتصادي نيز متحمل باشد، اين بدهيها را بعنوان ذخ؟يره در حسابها بايستي شناسايي نمود و چنانچه خروج منافع اقتصادي بعيد باشد، نيازي به شناخت و افشاء نيست ولي در شرايطي که بدهي و تعهدي غير قطعي باشد در قالب بدهيهاي احتمالي طبقه‌بندي مي‌گردد و نيازي بر شناخت آن نيست بلکه بايستي در پيوستهاي صورتهاي مالي افشاء گردد. پس بدهيهاي مرتبط با محيط زيست يا شناسايي مي‌گردند و يا افشاء.

هزينه‌يابي محيط زيست از نگاه حسابداري مديريت (EA):

حسابداري مديريت را در هرگونه‌اي از حسابداري، مي‌توان حسابداري پشتيان تصميم قلمداد نمود. حسابداري مديريت به مديريت هزينه‌ مي‌پردازد. حسابداري مديريت فارغ از الزامات و تاکيدات توسط استانداردهاي حسابداري و گزارشگري و همچنين الزمات قانوني، از اطلاعات کمي و همچنين پولي محيط زيست و اجتماع در گزارشگري خود بهره مي‌گردد.

 

در حسابداري مديريت، هزينه‌هاي چرخه غير محصول (life cycle cost) مدنظر قرار مي‌گيرند. حال اين واقيعت وجود دارد که هزينه‌هاي زيست محيطي نيز جزئي از هزينه‌هاي چرخه غير محصول مي باشند.

 

در حسابداري مديريت، عوامل داخلي و خارجي مدنظر قرار مي‌گيرد. از جمله عوامل خارجي مي‌توان رضايت مشتريان را مدنظر قرار داد. درخصوص حسابداري مديريت زيست محيطي مي‌توان، رضايت‌مندي زيست محيطي را مدنظر قرار داد. حال رضايت مندي زيست محيطي از عواملي است که متغيرهاي ديگر از جمله ميزان فروش، درآمد کل فروش، نسبت به سودآوري و .... تأثير خواهد داشت. براي اين که بتوان ميزان رضايت‌مندي را افزايش داد بايستي عوامل مرتبط با آن را از قبيل هزينه‌هاي زيست محيطي شناسايي کرده و درصد و کنترل و کاهش اين قبيل هزينه‌ها برآمد. حسابداري مديريت، کنترل و کاهش هزينه‌هاي زيست محيطي را برنامه‌ريزي مي‌کند.

نظر هيئت تدوين استانداردهاي حسابداري مالي (FASB) درخصوص هزينه کردن مخارج مربوط به محيط زيست و نشريه 8-90 بطور کلي، مخارج آلودگي محيط زيست بايستي هزينه گردند (پس در درجه اول بايستي هزينه شوند) ولي در صورتي که شرايط زير را دارا باشند بايستي سرمايه‌اي تلقي گردند:

  1. مخارجي که عمر اموال يا ظرفيت توليد و افزايش دهد يا ايمني يا کارايي اموال را بهبهود بخشد.
  2. مخارجي که براي کاهش يا جلوگيري از آلودگي محيط زيست انجام مي‌شود و مربوط به عمليات يا فعاليتهاي آينده است.
  3. مخارجي که براي داراييهاي کنار گذاشته شده براي فروش متحمل مي‌گردد.

 

ايرادهاي حسابداري متداول:

حسابداري مرسوم (سنتي) با تاکيد بر شناخت، اندازه‌گيري و گزارشگري رويدادهاي اقتصادي واحد تجاري، تأثيرات متقابل واحد تجاري و محيط پيرامونش (اجتماع) را ناديده مي‌گيرد. پيامد اين معاملات و تأثيرات اجحتماعي، هزينه‌هاي اجتماعي است که بمعني کاهش منابع اجتماعي است و منابع اجتماعي آن به معني افزايش و بهبود منابع اجتماعي است، اين تأثيرات مثبت يا منفي در حسابداري و گزارشگري سنتي، ناديده گرفته مي‌شوند. پس مي‌توان گفت که حسابداري سنتي، شناخت، اندازه‌گيري و گزارشگري را بصورت کامل انجام نمي‌دهد. بدليل همين نقطه ضعف است که حسابداري سنتي درخصوص مسائلي از جمله محيط زيست، سرمايه‌هاي فکري، منابع انساني و ... .......... واقع گرديده، مي‌گيرد و خواهد گرفت.

 

طبقه‌بندي شرکتها به لحاظ هدف و مسئوليت پاسخگويي آنها:

  1. هدف، کسب سود است (حداکثر ساختن ثروت سهامداران يا تئوري کلاسيک اقتصادي)
  2. هدف به جزء سود اين است که تعادل بين خواستهاي کارکنان، سهامداران، مشتريان و تأمين کنندگان مواد اوليه ايجاد نمود (سال 1970) در واقع در ديدگاه دوم، يک همبستگي (ائتلاف) مابين منافع (سهامداران، کارکنان، فروشندگان و ....) ايجاد مي‌شود.
  3. کسب سود هدف نهائي نيست. با کسب سود، شرکتها در جايگاه پاسخگويي به طيف وسيعي از افراد و گروه‌ها قرار مي‌گيرند ينعي کسب سود، ابتداي راه و سير پاسخگويي است (در برابر کيفيت محصول، تخريب آلودگي محيط زيست و ...).

پس شرکت‌ها تنها با سهامداران ارتباط ندارند و تنها در مقابل آنها پاسخگو نيستند بلکه در مقابل طيف وسيعي از استفاده کنندگان مسئوليت دارند، در واقع کل جامعه پاسخگو هستند، در قابل محيط زيست نيز پاسخگو هستند پس بايستي سيستم حسابداري بتواند آثار ناشي از آلودگي و تخريب محيط زيست را شناسايي، اندازه‌گيري و ثبت و گزارشگري نمايد.

 

چند سئوال درخصوص هزينه‌هاي محيط زيست:

(A آيا هزينه‌هاي زيست محيطي خاص را مي‌توان جزء هزينه‌هاي فوق‌العاده ( ) طبقه‌بندي نمود؟

 

 

(B هزينه‌هاي محيط زيست جزء هزينه‌هاي عملياتي طبقه‌بندي مي‌شوند يا غيرعملياتي؟

در اغلب اوقات، هزينه‌هاي محيط زيست، هزينه‌هاي عملياتي هستند، چرا که با موضوع اصلي فعاليت شرکتها ارتباط دارند مگر اين که در ارتباط با فعاليت اصلي و مداوم شرکت نباشند که در اين صورت، غيرعملياتي تلقي خواهند گرديد.

 

 

 

پياده سازي حسابداري زيست محيطي:

پياده سازي سيستم حسابداري زيست محيطي شامل 10 مرحله مي‌باشد. سيستم حسابداري محيط زيست باعث ايجاد محيطي سالم و سودآور بدليل شناخت، اندازه‌گيري و گزارشگري مخارج مرتبط با محيط زيست و بدنبال آن استخراج سود و زيان با کيفيت بهتر خواهد شد، همچنين که اين اطلاعات در تصميم‌گيريهاي مديران و سهامداران و ... مورد استفاده قرار خواهد گرفت. حسابداري محيط زيست با در نظر قراردادن هزينه‌هاي زيست محيطي (بعنوان اقلامي که حسابداري مرسوم و سنتي قادر به شناسايي اين اقلام نبوده و نيست) به تصميم‌گيريها و تحليلهاي هزينه و ....... (Cost-benefit analyses) کمک خواهد نمود و در نهايت با شناسايي اقدامات داراي ارزش افزوده و همچنين اقدامات فاقد ارزش افزوده، را در حذف اقدامات فاقد ارزش افزوده ياري کرده و سودآوري را بهبود خواهد داد.

 

گامهاي پياده سازي EA بشرح زير مي‌باشد:

  1. شناسايي آثار زيست محيطي عمليات شرکت، به اين معني که ماده و انرژي وارده و خارجه بسته شناسايي و آثار ناشي از اين ورود و خروج انرژي نيز شناسايي گردد. ماده و انرژي از طريق فرايندهاي مختلف توليد، وارد سيستم شرکت مي‌گردند و بخش از آنها نيز از شرکت خارج مي‌شوند (در قالب همان مواد يا مواد جديد توليدي بواسطه و طي فرايندهاي مختلف توليد، در ضمن بخشي از مواد و انرژي وارده به شرکت، در قالب ضايعات، از شرکت خارجه و وارد محيط زيست خواهد گرديد. در مرحله اول بايستي تمامي اين ورود و خروجها شناسايي گردند (از لحاظ مقداري و ريالي) اينجاست که به نقص و ضعف حسابداري بعنوان يک سيستم کنترلي مي‌توان پي‌برد چرا که اندازه‌گيري مقادير ضعف اساسي داشته و دارد و با فرض اندازه‌گيري دقيق مقادير، در تبديل اين مقاير به معيارهاي پولي نيز مشکل خواهد داشت. در اين بخش مدلي "ورودي- خروجي" يا "مدل زيست مانده" طراحي خواهد شد. EA بايستي ريشه در درک جريانهاي ماده و انرژي و آثار محيطي داشته باشد و نه صرفاً براساس جريانهاي مالي باشد. پس EA بايستي بتواند 2 جزء را در اين مرحله شناسايي و اندازه‌گيري نمايد که شامل جريان ماده (به داخل و خارج شرکت) و يا جريان انرژي (به داخل و خارج شرکت) تأثيرات اين 2 جريان بر شرکت و محيط پيرامون (جامعه)
  2. شناسايي هزينه‌هاي محيطي و کسب اطلاعات درخصوص تنوع، پراکندگي، وسعت و علت آنها. هزينه‌هاي محيطي احتمالاً در سرتاسر رنجيره ارزش شکل خواهند گرفت. از اطلاعات بدست آمده در مرحله اول (جريان ماده و انرژي) مي‌توان بخش عمده‌‌اي از اين هزينه‌ها را تشخيص داد. اين هزينه‌ها در سيستم حسابداري سنتي، اغلب در هزينه‌هاي سربار و اداري پنهان مي‌شوند.
  3. در مورد جريان‌هاي ماده و انرژي، داده‌هاي غير مالي رديابي و گزارش شود.
  4. هزينه‌هاي محيطي رديابي و گزارش شوند. يعني اين که هزينه‌هايي که در مرحله دوم شناسايي گرديدند، در چارچوب يک سيستم حسابداري رسمي، ثبت و دنبال شوند.
  5. مدلهاي تصميم‌گيري موجود در شرکت، نسبت به حالتشان درخصوص هزينه‌هاي محيطي و آثار آنها، مورد بررسي قرار گيرند.
  6. هدفهاي زيست محيطي و معيارهاي غيرمالي عملکرد در سيستم بودجه‌بندي و ارزيابي عملکرد دخالت داده شود. سيستمهاي ارزيابي عملکرد و ...... که هزينه‌‌ها و هدف‌هاي زيست محيطي را ناديده مي‌گيرند، دستيابي به سياست‌هاي محيطي هدفمند و ابتکارهاي راهبردي را با مشکل مواجه خواهند ساخت. در اين خصوص (بدون در نظر گرفتن هدفهاي زيست محيطي و معيارهاي غير مالي در سيستم‌هاي بودجه‌بندي و ارزيابي عملکرد) احتمالاً مديران در جهت بهبود عملکرد و منافع خود، آلودگي و تخريب محيط زيست را در نظر نخواهند گرفت.
  7. در تخصيصهزينه‌هاي زيست محيطي به توليدات، فرايندها و واحدهاي سازماني، از روشهاي بهتري استفاده کرد (ابداع کرد). براي مثال در هزينه‌يابي فراينده، بخشها و محصولات از سيستم‌هايي نظير هزينه‌يابي بر مبناي فعاليت (ABC) و يا مديريت بر مبناي فعاليت (ABM) استفاده نمود. استفاده از ABC و ABM در هزينه‌يابي، هزينه‌هاي زيست محيطي را به ميزان قابل توجهي کاهش داده و عملکرد محيطي را بهبود مي‌بخشد. ABM بر اين پايه استوار است که، هزينه‌ها را نمي‌توان بصورت متقيم مديريت کرد بلکه بايد فعاليتهاي ايجاد کننده اين هزينه‌ها را مديريت کرد. استفاده از ABC و ABM در هزينه‌يابي، قيمت‌گذاري محصولات، افزايش و کاهش سطح توليد، توقف خط توليد، افزايش ظرفيت خط توليد و ... مؤثر مي‌باشد. وقتي .......................................................................................... شده و به دنبال اين موضوع، قيمت‌گذاري محصولات بصورتي صحيح صورت نمي‌گيرد، قيمت محصولات غيرواقعي محاسبه مي‌گردد و پديده سوبسيددهي عرضي (يارانه‌اي متقاطع) صورت مي‌گيرد که منجر به مخدوش شدن هزينه‌‌يابي و همچنين قيمت‌گذاري محصولات مي‌گردد. در اين ميان مصرف آن بخش از محصولات که قيمتشان کمتر از واقع ارزيابي گرديده، افزايش و ديگر کالاهايي که قيمتشان بيشتر از واقع ارزيابي گرديده (بدليل انتقال هزينه‌هاي محيطي ديگر محصولات به آنها) مصرف نخواهد شد. اين موضوع، پديده چرخه گمرک شرکت و نهايتاً ورشکستگي را بهمراه خواهد داشت. ABM به تصميم‌گيريهاي انجام شده در قسمت طراحي محصول (R8d) توجه دارد در اين مرحله بيش از 9 درصد هزينه‌هاي محيطي تعهد مي‌شوند.
  8. دامنه EA از طريق تجزيه و تحليل چرخه حيات (life eyele) و زنجيره ارزش (value chain) گسترش يابد. جريان ورود و خروج هزينه و آثار محيطي مشخص شود.
  9. با انتشار گزارشهاي زيست محيطي، اعتقادات و مسئوليتهاي شرکت درخصوص محيط زيست بهتر افشا شود و به اطلاع افراد ذينفع برسد.
  10. هدف سازمان بايستي توسعه پايدار قرار داد. امروز بايستي توان بهبود سيستم کيفيت زندگي بر روي کره زمين را در آينده تضمين کرد.

به نظر مي‌رسد که اگر حسابداري محيط زيست در سازمانها و شرکتها اجرايي نگردد، بخشي از هزينه‌هاي مربوط به محيط زيست و مرتبط با فعاليتهاي تجاري بدليل عدم توانايي سيستمهاي حسابداري سنتي در شناسايي و اندازه‌گيري اين هزينه‌ها، اتزر نگاههاي پنهان شده و دارد سيستمهاي اطلاعاتي حسابداري (ALS) نخواهد گرديد.

روال اينجاست که آيا اين هزينه‌ها محو خواهد شد؟ در واقع، اين هزينه‌ها به جامعه و محيط زيست تحميل خواهد شد و گزارشگري واحدهاي تجاري نيز مخدوش خواهد شد (همانطوري که در حال حاضر نيز اين اتفاق افتاده است).

گزارشگري زيست محيطي و مزاياي آن:

حسابداري زيست محيطي، گزارشگري زيست محيطي را نيز بايستي در کنار خود داشته باشد و استفاده کنندگان از گزارشگري محيط زيست، اصلاع از عملکرد زيست محيطي برايشان حائز اهميت است. (استفاده کنندگان از اطلاعات، خواهان اين موضوع هستند که بدانند، شرکت درخصوص ارتباطش با محيط زيست و اجتماع، در مجموعه چه حاصلي داشته است) و افشاي اطلاعات در مورد هزينه‌هاي زيست محيطي در جهت افزايش (حداکثر شدن) ثروت سهامداران، موجب افزايش ارزش بنگاه اقتصادي مي‌شود. ارائه اطلاعات اينگونه هزينه‌ها (گزارشگري هزينه‌هاي محيط زيست) موجب ايجاد تمايز شرکت به عنوان صنعت سبز خواهد گرديد و از طريق ايجاد محبوبيت اجتماعي، آثار مفيد و مؤثري بر قيمت سهام اين شرکتها خواهد داشت. پس در نهايت

گزارشگري محيطي (سبز) موجب افزايش ارزش شرکتها، حداکثر شدن ثروت سهامداران، رشد پايدار شرکت و ... خواهد گرديد.


واحدهاي اندازه‌گيري در
EA:

واقعيت اين است که اندازه‌گيري در EA از مشکلات اساسي است. اگر هزينه مخارج زيست محيطي را به دو بخش خصوصي و اجتماعي تقسيم نماييم، مخارج خصوصي (اختصاصي سازمان) به سادگي قابل شناسايي و اندازه‌گيري است ولي هزينه‌هاي اجتماعي به محصولات قابل اندازه‌گيري نيستند. البته اين موضوع نبايستي باعث شود که EA کنار گذاشته شود.

بدليل اين که بسياري از خدمات زيست محيطي، کالاي عمومي هستند، سود بازارهاي ....... براي شناسايي واحدهاي اندازه‌گيري ٱنها در دست نيست. از طرفي چون اين اقلام (درآمد هزينه‌هاي زيست محيطي) در محاسبه GDP توسط دولتها منظور نمي‌گردند لذا معيارهايي براي اندازه‌گيري آنها نيز ارائه نمي‌شود. در عمل، چنين بازارهاي گرايش به نقض واحدهاي استاندارد در اندازه‌گيري تجاري دارند. لذا قابليت مقايسه نيز در صورت گزارشگري محيط زيست بوجود نخواهد آمد.

از مشکلات بازارهاي خدمات زيست محيطي مي‌توان اين مطلب را عنوان کرد که بازار خدمات محيط زيست خودش واحدهاي اندازه‌گيري را تعريف نمي‌کند، اين موضوع در حالي است که بازارهاي سنتي معمولاً اين کار را انجام مي‌دهند. براي مثال، يک متر مربع جنگل را چگونه مي‌توان اندازه‌گيري کرد؟ اولاً نوع گياهان و درختان در جنگلها متفاوت است و تراکم اينها نيز متفاوت است و علاوه بر آنها، تأتثرات زيست محيطي درختان و گياهان بي‌شمار است پس به سادگي نمي‌توان واحد امدازه‌گيري مشخصي را براي خدمات زيست محيطي تعيين نمود.

دولتها بايستي مباني اندازه‌گيري زيست محيطي را ارائه دهند، چرا که خدمات زيست محيطي، خدماتي عمومي است و هيچ شخص حقيقي بدنبال کيفيت آن نيست (براساس تحقيقات، دولتهاي پيشرفته نيز در حفظ و ارتقاء کيفيت خدمات زيست محيطي به عنوان خدمات عمومي) کوشا نيستند. نتيجه‌گيري درخصوص واحدهاي اندازه‌گيري اين که:

حسابداري زيست محيطي در واقع به دنبال ارتقاء و تکميل حسابداري کلاسيک است و گزارشگري و اطلاعات EA منجر به ايجاد مزيت رقابتي، معرفي شرکت بعنوان صنعت سبز، سودآوري و رشد پايدار و ... مي‌گردد و در نهايت اين مورد باعث افزايش ثروت سهامداران خواهند گرديد. ..... اينها بايستي پس از شناخت و اندازه‌گيري تحقق يابد و اندازه‌گيري نياز به واحد اندازه گيري خواهد داشت.

EA مبتني بر انديشه تحول در حسابداري کلاسيک و تکميل آن است. در اين راستا بايستي هزينه‌هاي ناشي از آلودگي و رفع آن، بعنوان تابعي از توليد يا خدمات، در کنار سودو ساير هزينه‌هاي کالا و خدمات قرار بگيرد تا در بلندمدت منجر به مزيت رقابتي، نرخ رشد پايدار، معرفي صنعت و .... گردد.

عملکرد زيست محيطي، از عوامل بسيارمهم در ارزيابي موفقيت شرکتهاست.

EA ابزار العطاف‌پذيري است و مي‌تواند چارچولهاي مختلفي را پوشش دهد و در مقياسهاي مختلفي مورد استفاده قرار گيرد. مقياس و درجه حسابداري محيط زيست به عوامل زير بستگي دارد:

  1. منابع.
  2. نيازها.
  3. اهداف شرکت.

 

 

 

نحوه و ميزان سختي و سهولت و هزينه‌يابي EA را مي‌توان بشرح زير ارائه نمود:

 

در EA هر چه به سمت هزينه‌يابي هزينه‌هاي خصوصي (از نوع مستقيم) مي‌رويم، هزينه‌يابي ساده‌تر مي‌شود. در واقع در سمت راست اين طيف، حسابداري سنتي با عملکردهايش در هزينه‌يابي قرار دارد (که مخفي و بيشتر) هزينه‌هاي مستقيم را شناسايي مي‌کند.

در EA هر چه به سمت محاسبه هزينه‌هاي اجتماعي پيش مي‌رويم، هزينه‌يابي پيچيده‌تر مي‌شود.

شکلي از EA که براي حسابداري محيط زيست در شرکت انتخاب مي‌گردد اهداف و دلايل استفاده از آن را منعکس مي‌کند.

فرايند تسهيم هزينه در EA:

در حسابداري سنتي، هزينه‌هاي زيست محيطي و ساير هزينه‌هاي عمومي به حساب هزينه‌هاي سربار متحملا مي‌شوند و همه محصولات از اين قبيل هزينه‌ها (از جمله هزينه‌هاي محيط زيست) سهمي برند و بدون در نظر گرفتن اين که باعث هزينه‌هاي محيط زيست شده‌اند يا خير. براي مثال: محصول الف موجب ايجاد هزينه‌هاي مديريت ضايعات سهمي نگرديده ولي محصول به موجب ايجاد هزينه‌هاي مديريت ضايعات نمي‌گرديده ات. در سيستم هزينه‌يابي سنتي اين 2 محصول يک نسبت از هزينه‌هاي زيست محيطي سهمي مي‌برند (تحريف هزينه‌ها/ ...... در تسهيم هزينه‌ها).

هر دو محصول به يک نسبت از هزينه مديريت ضايعات سهم مي‌برند در حالي که محصول الف هيچ دخالتي در ايجاد هزينه مديريت ضايعات سهمي (هزينه زيست محيطي) نداشته و سهمي براساس تسهيم سيستم سنتي، بخشي از هزينه را به دو اصل مربوط به محصول ب بوده است به خود اختصاص داده و يا بهتر است بگوييم که محصول ب بخشي از هزينه‌هاي خود را به محصول الف منتقل نموده است (پديده سوبسيد دهي عرضي يا يارانه متقاطع) حال در سيستم حسابداري محيط زيست اينگونه عمل نمي‌شود بلکه با شناسايي ارتباط هزينه‌هاي زيست محيطي با محصولات ...... آن هزينه‌ها، تنها محصولات يا دواير ..... اينگونه هزينه‌ها، از اين هزينه‌ها سهم مي‌برند.

 

در واقع براساس EA، سربار به 2 بخش سربار مستقيم (اختصاصي) و سربار عمومي تقسيم مي‌شود و هزينه‌هاي محيط زيست مستقيماً به محولاتي که اين را (هزينه‌هاي زيست محيطي) باعث مي‌شوند تعلق مي‌يابد. هنگامي که EA اجرا شود، پديده سوبسيددهي عرضي (يارانه متقاطع) از بين خواهد رفت و گزارشگري محصول مي‌يابد. فعاليتهاي بدون ارزش افزوده و محصولات غير سودآور شناسايي مي‌گردند.

 

نحوه برخورد با هزينه‌هاي محيط زيست:

وفتي هزينه‌اي در ارتباط با محيط زيست براي يک شرکت روي مي‌دهد 2 سوال پيش مي‌آيد:

  1. اين هزينه (مخارج) مربوط به کدام دوره است (گذشته/ جاري يا آتي)؟
  2. اين هزينه (مخارج) سرمايه‌اي است يا هزينه و يا بعنوان تعديل دوره قبل؟

 

از طرفي هزينه‌هاي مرتبط با محيط زيست را مي‌توان به دو بخش قسمت نمود:

  1. هزينه‌هاي اقدامات زيست محيطي

مخارج مربوط به محيط زيست در دوره جاري امکان دارد که مرتبط با يک دارايي يا خدمت (در دوره جاري يا آتي) باشد، در اين صورت در قالب هزينه يا دارايي شناسايي مي‌گردد ولي امکان دارد مخارجي صورت گرفته باشد ولي در ارتباط با يک دارايي شخص يا ...... مشخص در دوره جاري يا دوره‌هاي آتي نباشد يعني از محل مصرف اين مخارج منافعي ........ نباشد، در اين صورت زيان تحميل شده است.

  1. زيانهاي زيست محيطي

پس امر مخارجي در ارتباط با محيط زيست در دوره جاري انجام شود، قطعاً بصورت شفاف در صورتهاي مالي شناسايي مي‌گردد. هزينه‌هايي را که در دوره جاري شناسايي و تحميل مي‌شوند مي‌توان به شرح نمودار زير مورد بررسي قرار دارد:

 

نشريه 8-90 FASB به عنوان "سرمايه‌اي کردن هزينه و آلودگي محيط زيست" بشرح زير مي‌باشد:

بطور کلي مخارج مرتبط با محيط زيست بايستي هزينه گردند ولي در صورت داشتن هر يک از معيارهاي زير ممکن است سرمايه‌اي تلقي گردند:

  1. هزينه‌هايي که غير اموال يا ظرفيت توليد و يا کارايي ايمني اموال را بهبود داده و افزايش دهند.
  2. هزينه‌هايي که جهت کاهش يا آلودگي محيط زيست انجام مي‌گيرند و مرتبط با فعاليت و عمليات دوره‌هاي آتي است.
  3. هزينه‌هايي که براي آماده سازي اموال کنار گذاشته شده براي فروش تحميل شده‌اند.

 

 

شناسايي هزينه و زيان فعاليتهاي زيست محيطي آتي:

مخارج آينده محيط زيست به دو شاخه تقسيم مي‌شود. هزينه‌هايي که انتظار مي‌رود واقع گردند که اين شاخه به دو شاخه ديگر تقسيم مي‌گردند مخارجي که به مبادلات و رويدادهاي گذشته مربوط هستند که شناسايي بعنوان بدهي مي‌گويند و مخارجي که به مبادلات و رويدادهاي آينده مربوط هستند که عدم شناسايي گويند و شاخه ديگر هزينه‌هايي که ممکن است واقع گردند.

 

کاربردهاي EA به سه قسمت تقسيم مي‌شوند:

  1. Costing
  2. investing
  3. planning

 

مهمترين هدف و کاربرد EA:

هزينه‌يابي محصولات = Costing

 

ارتباط EA با عوامل و متغيرهاي ديگر شامل:

قيمت‌گذاري محصولات= planning & Costing

تحقق صنعت سبز = planning

ايجاد مزيت رقابتي توسط شرکت= planning

سودآوري و رشد پايدار= planning & Costing

بهبود فرايند و تصميم‌گيري= planning

جلوگيري از ورشکستگي= planning & Costing

کاربرد اطلاعات در سرمايه‌گذاري= investing

 

حسابداري زيست محيطي (Envinomental Acoounty):

تعريف حسابداري زيست محيطي: شاخه‌اي از حسابداري است و مجموعه فعاليتهايي است که موجب افزايش در توان سيستم حسابداري جهت شناسايي، اندازه‌گيري، ثبت و گزارشگري آثار ناشي از تخريب و آلودگي محيط زيست مي‌گردد و نيز اطلاعاتي را براي ارزيابي عملکرد، تصميم‌گيري، کنترل و گزارشگري به دولتها و ذينفعان فراهم مي كند

پس در حسابداري زيست محيطي بدنبال سيستم شناسايي، اندازه‌گيري، ثبت و گزارشگري آثار ناشي از تخريب آلودگي محيط زيست هستيم.

از طرفي حسابداري زيست محيطي، سيستم حسابداري سنتي را آنچنان تغيير مي‌دهد و سازمان را به ابزاري مجهز مي‌کند تا بتواند اطلاعات مربوط به هزينه‌هاي زيست محيطي را پردازش و بطور مناسب در اختيار مديران قرار بدهد.

همگام با رشد اقتصادي، فشار بر منابع کره زمين و سيستمهاي طبيعي شدت مي‌گيرد و به موازاتي که اقتصاد پيشرفت مي‌کند برعکس محيط زيست رشد نمي‌کند بلکه مستهلک گرديده و تضعيف مي‌گردد.

مديران از سوي دولتها، سهامداران، رسانه‌هاي گروهي، مصرف‌کنندگان و .... تحت فشارند که:

  1. هزينه‌هاي عملياتي را کاهش دهند و افزايش سودآوري و (افزايش سودآوري)
  2. حداقل کردن تأثيرات زيست محيطي فعاليتهاي خود

پس شرکتها ناچارند براي اين که بتوانند به خواشت اين گروه‌ها پاسخ بدهند، اطلاعات مربوط به هزينه‌هاي زيست محيطي خود را در حسابهاي خود و تصميمات خود وارد نمايند. البته با توجه به فشارهاي موجود، مديران خواه ناخواه ناچارند که مخارج و هزينه‌هاي مربوط به محيط زيست را در تصميماتشان دخالت بدهند ولي نکته اينجاست که اين اطلاعات بايستي از دل سيستم اطلاعاتي حسابداري استخراج گردد. پس حسابداري سنتي بايستي به نحوي تغير يافته و ارتقاء يابد که بتواند هزينه‌هاي زيست محيطي را نيز در فرايند، شناخت، اندازه‌گيري، ثبت، طبقه‌بندي و گزارشگري خود ارائه بدهد.

مسير تاريخي حسابداري محيط زيست (EA):

  1. 1980-1971 : طرح ابتدايي حسابداري مسئوليتها و اجتماعي (Social Aceouny)
  2. 1990-1981 : ادبيات حسابداري از حسابداري مسئوليتهاي اجتماعي بدست حسابداري محيط زيست تغيير جهت داد.
  3. .....-1990 : توجه شديد در دانشگاهي‌ها و حرفه و کشورها به محيط زيست EA.

 

برخي از اثرات مهم EA :

  1. درک بهتر از هزينه‌هاي زيست محيطي احتمالاً بهايابي محصولات و بدنبال آن، قيمت‌گذاري صحيح محصولات را ممکن مي‌سازد و در بلندمدت از ورشکستگي جلوگيري مي‌کند.
  2. توجه به فرايندها و توليد محصولات منطبق با شرايط زيست محيطي، مزاياي رقابتي براي محصولات شرکت در ميان مشتريان ايجاد مي‌کند.

 

خلاصه‌اي از مباحث:

- رشد اقتصادي

- تحليل و تخريب منابع طبيعي و خسارت زيست محيطي

- فشار و ...، سهامداران، رسانه‌ها بر شرکت‌ها مبني بر

- کاهش هزينه‌هاي عملياتي

- کاهش خسارت زيست محيطي مرتبط با عمليات شرکت

- لزوم اندازه‌گيري هزينه‌هاي زيست محيطي

- براي اندازه‌گيري هزينه‌هاي زيست محيطي با سيستم حابداري سنتي بايستي ارتقاء يافته و اصلاح گردد تا بتواند آثار ناشي از آلودگي و تخريب محيط زيست را شناسايي، اندازه‌گيري، ثبت و گزارش نمايد

- در سالهاي 1980-1971 طرح اوليه حسابداري مسئوليتهاي اجتماعي

- در سالهاي1990-1980 ادبيات حسابداري مسئوليتهاي اجتماعي بسوي حسابداري محيط زيست تغير جهت داد

- در سالهاي پس از 1990 توجه به EA شدت گرفت

بعنوان برخي تأثيرات مهم EA مي‌توان گفت :

  1. هزينه‌يابي بهتر محصولات بواسطه ي قيمت‌گذاري بهتر آنها بدليل شناخت و اصلاع از هزينه‌هاي زيست محيطي و جلوگيري از ورشکستگي در بلندمدت.
  2. توليد محصولات منطبق بر استانداردهاي زيست محيطي موجب ايجاد و ارتقاء مزيت رقابتي شرکت در بين مشتريان مي‌گردد.
  3. معرفي شرکت به عنوان صنعت سبز.
  4. جلوگيري از پديده سوبسيد دهي عرضي بدليل جلوگيري از تحريف هزينه‌ها
  5. تهيه و ارائه اطلاعات بهتر جهت تصميم‌گيري مديريت بدليل اين که در EA، life cycle gostiny صورت مي‌گيرد.

 

سطوح کاربردي قابل بررسي در EA :

EA را در دو سطح مي‌توان مورد بررسي قرار دارد :

  1. سطح اقتصاد خرد :

1- 1- حسابداري مالي: گزارشگري برون سازماني (EEA)

2-1 - حسابداري مديريت: گزارشگري درون سازماني (EA)

  1. سطح اقتصاد کلان : در سطح اقتصاد کلان ، EA بصورت حسابداري درآمد ملي تعريف مي شود

 

حسابداري مالي محيط زيست :

در حسابداري مالي محيط زيست ، شرکتها براساس اصول پذيرفته شده عمومي حسابداري (GAAP) به استفاده کنندگان برون سازماني(از قبيل سرمايه گذاران، سهامداران بالقوه، اعتبار دهندگان و ....)، گزارشگري مي‌نمايند لذا مبناي حسابداري محيط زيست ، GAAP مي‌باشد. براساس حسابداري مالي محيط

حسابداري اموال و ماشين آلات


مقدمه:

داراييهايي كه در روال عادي عمليات تجاري به كار مي رود و تا سالهاي متمادي خدماتي را فراهم مي كند در حسابداري به دو گروه عمده زير طبقه بندي مي شود:

داراييها عملياتي مشهود (Tangible Operation Assets) . اين گروه از داراييها اقلامي نظير: زمين ساختمان، ماشين آلات و انواع تجهيزات را در بر مي گيرد و معمولاً تحت عنوان «داراييهاي ثابت» «اموال، ماشين آلات و تجهيزات» يا «زمين و داراييهاي مشهود استهلاك پذير» در ترازنامه طبقه بندي مي شود. از آنجا كه اصطلاح «اموال، ماشين آلات و تجهيزات» ماهيت اين گروه از داراييها را بهتر ارائه مي كند اين عنوان در سالهاي اخير بيشتر به كار مي رود. داراييهاي عملياتي مشهود داراي ويژگيهاي عمده زير است:

در عمليات بطور موثر مورد استفاده قرار مي گيرد. داراييهايي كه در عمليات واحد تجاري كاربرد ندارد، يا انتظار مي رود طي مدت زماني معقول به كار گرفته نشود تحت عنوان «ساير داراييها» در ترازنامه طبقه بندي مي شود.

به قصد سرمايه گذاري يا فروش مجدد خريداري نشده است. داراييهايي كه به قصد سرمايه گذاري يا فروش تحصيل شده است جداگانه و بنا به مورد، تحت عنوان «سرمايه گذاريها» يا «موجودي جنسي» در ترازنامه طبقه بندي مي شود. براي مثال، وسايط نقليه كه در نمايشگاههاي اتومبيل براي فروش نگهداري مي شود جزو موجودي جنسي به حساب مي آيد. اما اگر اين وسايط نقليه را موسسه ديگري بخرد و در روال عادي عمليات به كاربرد جزو اموال، ماشين آلات و تجهيزات طبقه بندي مي شود.

دراراي منافع اقتصادي آتي است. داشتن منافع آتي مشخصه اصلي تمام داراييهاست. هر يك از اقلام كه اين ويژگي را نداشته باشد دارايي به شمار نمي آيد.

داراي موجوديت عيني است. داراييهايي كه وجود خارجي ندارند تحت عنوان داراييهاي نامشهود در ترازنامه طبقه بندي مي شود.

داراييهاي عملياتي مشهود به سه گروه فرعي زير طبقه بندي مي شود:

دراييهاي استهلاك پذير. نظير ساختمان و ماشين آلات كه داراي عمر اقتصادي محدود است و سرمايه گذاري در آنها از طريق فرايند استهلاك به خدمات يا داراييهاي توليد شده تخصيص مي يابد و بابه هزينه هاي دوره منظور مي شود.

داراييهاي استهلاك ناپذير. نظير زمين كه معمولاً عمر اقتصادي نامحدود دارد بر خلاف ساير اموال در نتيجه استفاده يا گذشت زمان تحليل يا از بين نمي‌رود.

داراييهاي نقصان پذير. نظير جنگلها، معادن و ساير منافع و ذخاير طبيعي كه بر اثر استخراجح و بهره برداري تحليل مي رود و به موجودي مواد يا كالا تبديل مي شود. اين گونه داراييها معمولاً در گروه جداگانه اي تحت عنوان «منابع و ذخاير طبيعي» در ترازنامه طبقه بندي مي شود.

داراييهاي عملياتي نامشهود (Intangible Operational Assets). اين گروه از داراييها موجوديت عيني ندارند و تحت عنوان داراييهاي نامشهود در ترازنامه طبقه بندي مي شوند. مانند حقوق طبع، اختراع و امتياز.

داراييها نامشهود داراي ويژگيهاي عمده زير است:

در عمليات بطور موثر به كار مي رود.

براي سرمايه گذاري يا فروش مجدد خريداري نشده است.

داراي منافع آتي است اما موجوديت عيني ندارد.

 

بخش اول

تعيين بهاي تمام شده اموال ماشين آلات و تجهيزات

 

بهاي تمام شده اموال، ماشين آلات و تجهيزات

حسابداري اموال، ماشين آلات و تجهيزات بر مبناي بهاي تمام شده تاريخي انجام مي گيرد. بهاي تمام شده تاريخي بر اساس قيمت خريد نقدي كه معرف ارزش متعارف دارايي در تاريخ تحصيل است تعيين مي شود و تمام مخارج ضروري و عادي كه صرف مي گردد تا دارايي در وضعيت و موقعيت لازم براي استفاده مورد نظر قرار گيرد به بهاي تمام شده اضافه مي شود. در مواردي كه قيمت خريد نقدي داراي مشخص نباشد دارايي تحصيل شده به ارزش متعارف دارايي واگذار شده ثبت مي شود. اگر ارزش متعارف دارايي تمام مخارج مربوط به تحصيل دارايي سرمايه اي به حساب نمي آيد به عنوان مثال اقلام زير نبايد جزو بهاي تمام شده دارايي به حساب آيد:

1 – تخفيفات نقدي حتي اگر خريدار از آن استفاده نكرده باشد بايد از قميت خريدار از آن استفاده نكرده باشد بايد از قيمت خريد دارايي كم شود، زيرا اصلي كلي اين است كه داراييها نبايد به مبلغي بيش از قيمت خريد نقدي در حسابها ثبت گردد.

2 – مخارج غير عادي كه در ارتباط با تحصيل دارايي پرداخت مي شود. زيرا جزو مخارج ضروري براي تحصيل نيست. مانند مخارج اضافي كه به علت اشتباه در نصب ماشين آلات انجام مي گيرد.

3 – بهره و كارمزد بدهيهايي كه بر اثر خريد دارايي واقع مي شود. زيرا هزينه بهره بعد از استفاده مورد نظر از دارايي تحقق مي يابد.

4 - مخارج آموزش كاركنان كه براي فراگيري طرز كار ماشين آلات پرداخت مي شود. زيرا آموزش كاركنان، ارزش ماشين آلا را افزايش نمي دهد.

5 – هزينه ماليات و بيمه كه بعد از تحصيل دارايي هر ساله پرداخت مي شود. زيرا براي حفظ دارايي در وضعيت عادي عملياتي انجام مي گيرد.

اموال و ماشين آلات و تجهيزات بر اساس بهاي تمام شده يا ارزش تاريخي اندازه گيري و ثبت مي شود زيرا:

بهاي تمام شده معرف ارزش متعارف دارايي در تاريخ تحصيل است.

بهاي تمام شده بر پايه معامله فرض تعيين نشده، بنابراين واقعي و قابل رسيدگي است.

سود يا زيان بايد در تاريخ فروش دارايي شناسايي شود و نمي تواند مبتني بر فرض و پيش بيني باشد.

با اين حال استانداردهاي حسابداري برخي از كشورها و استانداردهاي بين المللي حسابداري تجديد ارزيابي اموال، ماشين آلات و تجهيزات را تحت شرايط معيني مجاز شناخته است.

 


كاهش در ارزش دارايي

اموال، ماشين آلات و تجهيزاتي كه در عمليات واحد تجاري به كار مي رود نبايد به مبلغي بيش از ارزش جاري، و اگر در عمليات واحد تجاري به كار نمي رود به مبلغي بيش از ارزش خالص بازيافتني در حسابها ثبت شود.

در صورتي كه بازده اقتصادي اموال، ماشين آلات و تجهيزات بطور مداوم كاهش يابد و ميزان آن از لحاظ مبلغ با اهميت باشد بايد از حساب دارايي خارج يا كاهش ارزش داده شود. براي مثال، ماشين آلات ممكن است به سبب عواملي نظير: جنگ، زلزله، پيشرفت تكنولوژي، كاهش مداوم تقاضا، نابابي فرآورده هايي كه توليد مي كند، كم ارزش، يا بي ارزش شود. در چنين مواردي، ارزش دفتري داراييهاي مزبور بايد تا ميزان ارزش خالص بازيافتني دارايي كاهش داده شود و ميزان كاهش ارزش به عنوا زيان دوره شناسايي و در صورت سود و زيان همان دوره گزارش گردد.

 

مخارج جاري و سرمايه اي

مخارج ناشي از تحصيل و بكارگيري اموال، ماشين آلات و تجهيزات به دو گروه جاري و سرمايه اي تقسيم مي شود:

مخارج جاري (Revenue Expenditures). مخارجي است كه انتظار مي رود منافع آن تنها عايد دوره مالي جاري شود. بنابراين، اين گونه مخارج جزو هزينه هاي دوره جاري محسوب و از درآمد همان دوره كم مي شود. مانند هزينه تعيمر و نگهداشت ماشين آلات.

مخارج سرمايه اي(Capital Expenditures). مخارجي است كه انتظار مي رود منافع آن علاوه بر دوره جاري به دوره هاي آينده نيز تسري يابد. بنابراين، اين گونه مخارج چنانچه از نظر مبلغ با اهميت باشد سرمايه اي محسوب و به عنوان دارايي به حسابهاي مربوط منظور مي شود و در صورتي كه عمر مفيد محدودي داشته باشد بتدريج از طريق فرآيند استهلاك به دوره هاي مالي مورد انتفاع تخصيص مي يابد. مانند هزينه حمل و نصب ماشين آلات.

 

زمين

تمام مخارج لازم براي تحصيل زمين بايد در حساب زمين زمين يا اراضي ثبت شود. از آنجا كه زمين و ساختمان داراييهاي مجزا از هم هستند، بنابراين، بهاي تمام شده هر يك بايد در حسابي جداگانه ثبت شود.

تمام مخارجي كه زمين تحصيل شده را براي استفاده مورد نظر آماده مي سازد بايد جزو بهاي تمام شده زمين منظور شود. برخي از اجزاي مشخص بهاي تمام شده زمين عبارت است: 1) قيمت خريد، 2) مخارج مربوط به معامله و انتقال سند مالكيت نظير: كارمزد دلالي، ماليات مستغلات و حق الثبت.

اگر زميني كه به تازگي خريداري شده است در وضعيت لازم براي استفاده مورد نظر نباشد، مخارج خاصي كه خريدار براي آماده سازي آن انجام مي دهد، بايد به عنوان بخشي از بهاي تمام شده زمين ثبت شود مانند مخارج تسطيح، خاكريزي و آماده سازي زمين. همچنين اگر، در زمين خريداري شده براي احداث بنا، تاسيساتي وجود داشته باشد كه بايد تخريب شود، مخارج تخريب تاسيسات فرسود (پس از كسر عوايد حاصل از فروش مواد و مصالح ساختماني اسقاط) بايد به بهاي تمام شده زمين اضافه شود.

زمينهايي كه به قصد استفاده در روال عادي عمليات نگهداري نمي شود نظير زميني كه به منظور سرمايه گذاري يا توسعه آينده كارخانه تحصيل مي شود، يا زميني كه در عمليات واحد تجاري مورد استفاده قرار نمي گيرد، نبايد تحت عنوان «اموال ماشين آلات و تجهيزات» طبقه بندي شود. بلكه بايد جزو سرمايه گذاريها يا ساير داراييها در ترازنامه ارائه گردد. زميني كه به وسيله موسسات خريد و فروش املاك براي فروش مجدد نگهداري مي شود بايد به عنوان موجودي جنسي در ترازنامه طبقه بندي شود.

 

تاسيسات و مستحدثات زمين

بهاي تمام شده تاسيسات و مستحدثات در زمين مانند: نرده كشي، اسفالت محوطه، پياده رو سازي، احداث پاركينگ بايد در حساب جداگانه اي تحت عنوان تاسيساتي كه در زمين احداث مي شود داراي عمر اقتصادي نامعيني باشد، بهاي تمام شده اين گونه تاسيسات به بهاي تمام شده زمين اضافه مي گردد و مشمول محاسبه استهلاك نمي شود. به عنوان مثال تاسيساتي كه توسط مالك زمين احداث شده است اما نگهداري و جايگزيني آن از طرف شهرداري محل تقبل گرديده باشد مشمول محاسبه استهلاك نمي شود.

 

ساختمان

تمامي مخارجي كه براي انتقال مالكيت ساختمان به خريدار و آماده سازي آن براي استفاده مورد نظر انجام مي شود عموماً قابل انتقال به بهاي تمام شده ساختمان است. اگر واحد تجاري زمين و ساختمان را بطور يكجا خريداري كند، بهاي تمام شده هر يك بايد جداگانه شناسايي و در حسابهاي مربوط ثبت شود. زيرا چنانكه پيشتر گفته شد زمين يك دارايي استهلاك ناپذير است و بها تمام شده آن بايد در حسابي جدا از ساختمان نگهداري شود.

 

ماشين آلات و تجهيزات

در اصطلاح، ماشين آلات و تجهيزات معمولاً شامل اقلام متعددي نظير: انواع ماشين آلات توليدي، اثاثه، مبلمان، قالبها، ابزار آلات، منصوبات و ظروف قابل استرداد است كه در روال عادي عمليات واحد تجاري به كار مي رود. داراييهاي مزبور ممكن است در قسمتهاي مختلف واحد تجاري مانند كارخانه، اداره يا نمايشگاه به كار رود. براي تعيين و تخصيص استهلاك ماشين آلات و تجهيزات به قسمتهاي توليدي، اداري و فروش بايد مشخص شود كه اين گونه داراييها در كدام يك از قسمتهاي مزبور به كار رفته است.

تمام مخارج لازم براي خريد و آماده سازي ماشين آلات و تجهيزات جهت استفاده مورد نظر، قابل انتقال به بهاي تمام شده اموال و تجهيزات است. بهاي تمام شده اموال و ماشين آلات معمولاً از اجزاي زير تشكيل شده است:

قميت خريد پس از كسر كليه تخفيفات تجاري و نقدي.

هزينه حمل و نقل و بيمه و بارگيري در طول دوره حمل.

عوارض، حقوق گمركي و سود بازرگاني واردات.

مخارجي كه براي راه اندازي دارايي تا مرحله بهره برداري انجام مي شود. مانند: محوطه سازي، زير سازي، نصب و حق الزحمه خدمات فني.

مخارج باز سازي و مرمت كه براي قبال استفاده ساختن ماشين آلات دست دوم خريداري شده انجام مي شود.

وجوه غير قابل استرداد مربوط به سفارش ماشين آلات و تجهيزات.

مخارج غير عادي نظير: پرداخت جريمه به علت تاخير در پرداخت حقوق گمركي يا تعمير قطعاتي از ماشين آلات كه در حمل و نقل خسارت ديده است يا مخارج اضافي كه به دليل اشتباه در نصب ماشين آلات پرداخت مي شود نبايد به بهاي تمام شده ماشين آلات و تجهيزات اضافه گردد.

در موارد خاص، چنانچه هر يك از اقلام ماشين آلات و تجهيزات از اجزاي متفاوت و تفكيك پذير تشكيل شده باشد، تخصيص جمع مخارج به اجزاي تشكيل دهنده و برآورد عمر مفيد هر يك از اجزا مي تواند نحوه حسابداري اموال، ماشين آلات و تجهيزات را بهبود بخشد. براي مثال، اگر عمر مفيد موتورهاي هواپيما كمتر از عمر مفيد بدنه هواپما باشد، به جاي گرفتن كل هواپيما به عنوان يك دارايي، بهتر است براي محاسبه استهلاك، بهاي تمام شده بدنه و موتور هواپيما در حسابهاي جداگانه نگهداري شود. به عكس، اقلامي نظير قالبها، ابزار و وسايل كار كه به تنهايي كم ارزش مي باشد بهتر است يك كاسه و تلفيق شود.

تاسيسات در مورد اجاره

موجر بدون اين كه مالكيت مورد اجاره را به مستاجر منتقل كند حق استفاده از آن را در اجاره نامه براي مدتي معين به مستاجر واگذار مي كند. ساختمان استيجاري جزء اقلام سرمايه اي نيست اما تاسيسات يا مسحدثات در ساختمان مورد اجاره مانند ديواركشي محوطه سازي و اموالي كه به خرج مستاجر، در مورد اجاره احداث مي شود، در صورتي كه داراي منافع آتي باشد در حساب «تاسيسات در ساختمان استيجاري» ثبت و جزء اموال، ماشين آلات و تجهيزات در ترازنامه طبقه بندي مي شود. بهاي تمام شده اين گونه تاسيسات بايد در طول عمر مفيد دارايي يا مدت اجاره، هر كدام كه كوتاهتر است مستهلك يا از حساب خارج شود زيرا در پايان مدت اجاره، اين تاسيسات به مستاجر تعلق نخواهد داشت.

 

ظروف

برخي از محصولات واحدهاي توليدي در داخل ظرف به بازار عرضه مي شود كه ظروف آن ممكن است براي استفاده مجدد قابل استرداد باشد. مانند: بشكه هاي نفت، سيلندرهاي گاز وشيشه هاي نوشابه. معمولاً بابت بهاي ظروف اين گونه محصولات، مبلغي به عنوان سپرده از خريدار اخذ مي شود كه به هنگام استرداد ظروف، به خريدار بازگردانده و يا به حساب وي بستانكار مي شود. اين گونه داراييها اگر چه در اختيار خريدار است اما در دفاتر فروشنده در بخش اموال، ماشين آلات و تجهيزات طبقه بندي و در طول عمر برآوري آن مستهلك ميشود. ظروفي كه در مدت زماني معقول (تعيين شده) مسترد نشود، به عنوان فروش تلقي و از سپرده خريدار كسر مي شود و بهاي تمام شده و استهلاك انباشته آن نيز از حسابها خارج مي گردد. بر عكس، اگر سپرده اي بابت ظروف از خريدار اخذ نشده يا بهاي ظروف ناچيز باشد، فروشنده ممكن است ظروف را به عنوان «ملزومات توليدي» تلقي و هزينه هر سال را از اين بابت، از طريق شمارش عيني، مطابق روشهاي معمول انبارگرداني تعيين كند.

 

ابزار آلات

ابزار آلات نظير آچار و انبردست و ساير ابزار و وسايل كار را شامل مي شود. بهاي تمام شده اين گونه اقلام نسبتاً ناچيز است و اغلب در معرض خسارت، سرقت و شكستگي قرار دارد. از اين رو، معمولاً نحوه عمل حسابداري، ابزار آلات مشابه اموال، ماشين آلات و تجهيزات نيست و روشهاي معمول استهلاك در مورد آن كاربرد ندارد. اقلام مزبور را مي توان به سه شكل زير در حسابها ثبت كرد:

1 – در موقع خريد به حساب دارايي منظور و در پايان سال پس از موجودي برداري، حساب دارايي اصلاح شود و هر گونه زيان ناشي از سرقت، خسارت و شكستگي به عنوان هزينه جاري به حساب آيد.

2 – مبلغي متناسب با موجودي عادي (متعارف) ابزار آلات به حساب دارايي منظور و سپس كليه خريدهاي مازاد بر اين مبلغ به حساب هزينه منتقل شود.

3 – در موقع خريد به حساب هزينه منظور گردد.

طرق تحصيل اموال، ماشين آلات و تجهيزات

بخش دوم

طرق تحصيل اموال، ماشين آلات و تجهيزات

اموال، ماشين آلات و تجهيزات را مي توان به طريق زير تحصيل كرد:

نقد توليد يا احداث

نسيه معاوضه

صدور سهام رايگان

گروهي (بطور يكجا)

 

تحصيل دارايي بطور نقد

خريد دارايي بطور نقد متداولترين شيوه تحصيل دارايي است. كليه وجوهي كه خريدار آگاه و مطلع در معامله اي عادله و در شرايط عادي براي خريد دارايي و آماده كردن آن براي استفاده مورد نظر پرداخت مي كند جزء بهاي تمام شده دارايي منظور مي شود.

 

تحصيل دارايي بطور نسيه

طبق اصل بهاي تمام شده، داراييهاي كه بطور نسيه خريداري مي شود، به يكي از دو طريق زير، هر كدام مشخص تر و قال اعتمادتر باشد در دفاتر ثبت مي شود.

معادل قيمت نقدي (قيمت بازار)

ارزش فعلي اسناد واگذار شده

اصل كلي اين است كه داراييها نبايد به مبلغي بيش از قيمت نقدي در حسابها ثبت شود. يعني كليه تخفيفات نقدي حتي اگر خريدار از آن استفاده نكرده باشد بايد از قميت خريد دارايي كم شود. در صورتي كه خريدار در مدت زمان تعيين شده نتواند از تخفيف استفاده كنند، تخفيفات استفاده نشده بايد در حسابي با عنوان تخفيفات از دست رفته يا تخفيفات استفاده نشده ثتب و جزو هزينه هاي دوره جاري به حساب آيد.

داراييها ممكن است بر اساس قرادادهاي بلند مدت و از طريق اوراق تجارتي يا ديون رهني تحصيل شود. بهاي تمام شده اين گونه داراييها بايد به ارزش متعارف (معادل قيمت نقدي)، بدون در نظر گرفتن بهره، محاسبه شود. قاعده كلي براي ثبت داراييها كه در ازاي صدور اسناد بلند مدت تحصيل مي شود به شرح زير است:

الف: ارزش متعارف دارايي تحصيل شده مشخص يا قابل تعيين باشد. در اين صورت دارايي تحصيل شده بايد به ارزش متعارف در دفاتر ثبت شود و تفاوت مبلغ اسمي اسناد واگذار شده و ارزش متعارف دارايي تحصيل شده به حساب كسر اسناد منظور و به تدريج طي دوره واريز اسناد به حساب هزينه بهره دارايي منتقل و مستهلك گردد. در خريد اقساطي ممكن است مالكيت به خريدار منتقل نشد. با اين حال ثبت بهاي تمام شده دارايي و بدهي مربوطه به آن عموماً پذيرفته شده است.

ب: ارزش متعارف دارايي تحصيل شده مشخص يا قابل تعيين نباشد. در صورتي كه ارزش متعارف دارايي تحصيل نشده مشخص نباشد، اين گونه داراييها بايد بر اساس ارزش متعارف يعني ارزش فعلي اسناد واگذار شده در دفاتر ثبت شود. ارزش فعلي اسناد واگذار شده با توجه به پرداختهاي آتي و بر اساس نرخهاي متداول يا جاري بهره تعيين مي شود و مبناي اندازه گيري بهاي تمام شده دارايي تحصيل شده قرار مي گيرد و تفاوت ارزش فعلي و مبلغ اسمي اسناد واگذار شده به حساب كسر اسناد منظور و به تدريج در طي دروه واريز اسناد به حساب هزينه بهره منتقل و مستهلك مي شود.

مثال: «شركت الف» در اول فروردين ماه 1´3 ماشين آلاتي را در ازاي صدور 7 برگ سفته بدون بهره كه قابل پرداخت در 7 قسط سالانه بود امضا و تسليم فروشنده كرد. مبلغ هر قسط 300000 ريال و موعد پرداخت اولين قسط 29 اسفند 1´13 بود. در صورتي كه قيمت نقدي (ارزش متعارف) ماشين آلات تحصيل شده معادل 1500000 ريال و نرخ متداول بهره برداي براي اسناد واگذار شده 10 درصد باشد «شركت الف» بايد ماشين آلات خريداري شده را به چه مبلغي در دفاتر ثبت كند؟

پاسخ: ماشين آلات بايد به مبلغ 1500000 ريال در حسابها ثبت شود. زيرا همانگونه كه قبلاً گفته شد در صورتي كه ارزش متعارف دارايي تحصيل شده مشخص باشد. بهاي تمام شده دارايي بر اساس ارزش متعارف اندازه گيري و تفاوت مبلغ اسمي اسناد و ارزش متعارف دارايي تحصيل شده به حساب «كسر اسناد» منظور و به تدريج طي دوره اسناد به حساب هزينه بهره يا هزينه مالي منتقل و مستهلك مي شود.

1 فروردين ماشين آلات 1500000

كسر اسناد پرداختي 600000

اسناد پرداختني 2100000

خريد ماشين آلات در ازاي صدور 7 برگ سفته

چنانكه ملاحظه مي كنيد ماشين آلات به مبلغ 2100000 ريال در دفاتر ثبت نشده است زيرا اين مبلغ معرف ارزش متعارف ماشين آلات در تاريخ تحصيل نيست.

 

تحصيل دارايي از طريق صدور سهام

طبق استانداردهاي حسابداري، هنگامي كه اقلامي از اموال، ماشين آلات و تجهيزات در مبادله با سهام واحد تجاري تحصيل مي شود بايد به ارزش متعارف دارايي تحصيل شده يا ارزش متعارف سهام صادر شده هر كدام مشخص تر و قابل اعتماد تر باشد، ثبت شود.

در مواردي كه ارزش متعارف سهام به وضوع قابل تعيين بوده و بيش از ارزش متعارف دارايي تحصيل شده قابل اتكا باشد. دارايي تحصيل شده به ارزش متعارف سهام صادر شده در دفاتر ثبت مي شود. مثلاً در مواردي كه سهام مظنه بازار داشته باشد (در بورس اوراق بهادار مورد داد وستد باشد) و تعداد سهامي كه براي تحصيل دارايي واگذار مي شود كمتر از حجم معاملات معمول روزانه اين سهام در بورس باشد قيمت اين سهام در بورس مبناي صحيح براي تعيين ارزش داراييهاي تحصيل شده خواهد بود.

در صورتي كه ارزش متعارف سهام (به تعدادي كه واگذار مي شود) به نحوي معقول قابل تعيين نباشد (در بورس اوراق بهاردار مورد داد و ستد نباشد) مي توان ارزش متعارف دارايي تحصيل شده را از طريق ارزيابي به وسيله كارشناسان رسمي دادگستري يا كارشناسان بيمه تعيين كرد.

در مواردي كه نتوان ارزش داراييهاي مورد مبادله را به طرق بالا تعيين كرد ممكن است ارزش اين گونه داراييها به وسيله هيات مديره مشخص شود.

مثال: شركت «الف» كه سرمايه ثبت شده آن 100000000 ريال است در سال 1´13 ماشين آلات فرسوده اي را در ازاي واگذاري 1000 برگ سهم 1000 ريالي خود تحصيل كرد. ارزش متعارف ماشين آلات تحصيل شده به نحو معقلول قابل تعيين نيست اما مظنه بازار هر برگ از سهام واگذار شده در بورس اوراق بهادار مشخص و 1800 ريال است. «شركت الف» ماشين آلات خريداري شده را به چه مبلغي بايد در دفاتر ثبت كند؟

پاسخ: ارزش ماشين آلات بر اساس ارزش متعارف واگذار شده تعيين و به ترتيب زير در دفتر روزنامه ثبت مي شود:

ماشين آلات 1800000

سرمايه 1000000

صرف سهام 800000

همان گونه كه در ثبتهاي بالا مشاهده مي كنيد، سرمايه در هر حال به مبلغ اسمي سهام واگذار شده در دفاتر ثبت مي شود و تفاوت ارزش متعارف دارايي تحصيل شده و مبلغ اسمي سهام واگذار شده به حساب صرف يا كسر سهام منظور مي شود.

 


تحصيل گروهي از داراييها بطور يكجا

گاه ممكن است يك واحد تجاري در يك معامله بيش از يك قلم دارايي خريداري كند. برخي از اين داراييها ممكن است استهلاك پذير و برخي ديگر استهلاك ناپذير باشد. حال اين سوال مطرح مي شود كه بهاي تمام شده داراييهايي كه بطور گروهي تحصيل مي شود به چه ترتيب بايد به هر يك از اقلام دارايي تسهيم شود؟ طبق اصول متعارف هر يك از اقلام دارايي ممكن است بر اساس ارزش متعارف معاملاتي يا ارزيابي به وسيله كارشناسان رسمي تعيين شود.

 

تحصل دارايي از طريق توليد يا احداث

گاه ممكن است موسساتي نظير شركتهاي آب و برق و راه آهن علاوه بر فعاليتهايي كه در روال عادي عمليات خود انجام مي دهند به دلايل زير تصميم بگيرند كه ماشين آلات يا ساير داراييهاي مورد نياز خود را بسازند:

توليد يا احداث دارايي بوسيله واحد تجاري مقرون به صرفه است. يعني واحد تجاري با استفاده از نيروي انساني و امكانات موجود خود در فرصتهاي مقتضي، مي تواند دارايي مورد نياز خود را بسازند:

توليد يا احداث دارايي بوسيله واحد تجاري مقرون به صرفه است. يعني واحد تجاري با استفاده از نيروي انساني و امكانات موجود خود در فرصتهاي متقضي، مي تواند دارايي مورد نياز خود را به بهاي تمام شده كمتري بسازد.

توليد يا احداث دارايي بودن بوسيله واحد تجاري موجب مي شود كنترل بيشتري نسبت به مشخصات و كيفيت واحد تجاري در طول دوره ساخت اعمال شود.

در مورد حسابداري داراييهايي كه واحد تجاري به قصد استفاده خود مي سازد موارد زير مطرح است كه به تفصيل بررسي مي شود:

الف: نحوه محاسبه بهاي تمام شده دارايي.

ب: به حساب دارايي بردن بهره.

ج: سود يا زيان ناشي از احداث دارايي.

د: نحوة انعكاس دارايي در ترازنامه.

الف: نحوة محاسبة بهاي تمام شده دارايي

تمام مخارجي كه بطور مستقيم قابل تخصيص به دارايي است و در نتيجه احداث دارايي به وجود آمده باشد جزو بهاي تمام شده محسوب و در طول دوره ساخت به حساب دارايي منظور مي شود. مانند: مواد مستقيم، دستمزد مستقيم و هزينه سربار كه در نتيجه احداث دارايي واقع شده باشد. ساير مخارجي كه بدون اجراي طرح احداث دارايي واقع نمي شد نيز جزو مخارج سرمايه اي و به حساب دارايي منظور مي شود. در مورد تسهيم سربار ثابت سه نظريه ارائه شده است كه هر يك بايد در قالب وضعيتهاي توليدي زير مطالعه شود.

وضعيت اول: واحد تجاري از حداكثر ظرفيت عملي خود استفاده كند.

وضعيت دوم: واحد تجاري از حداكثر ظرفيت عملي خود استفاده نكند.

نظريه اول: تخصيص بخشي از كل سربار ثابت به داراييهايي كه واحد تجاري به قصد استفاده خود مي سازد. اين نظريه با مفهوم هزينه يابي كامل در حسابداري مطابقت دارد: زيرا، در يك فرايند تصحيح تسهيم، كل مخارجي كه در يك دروه مالي واقع مي شوند بايد به كل توليدات همان دوره تخصيص يابد. طبق اين نظريه، اگر هزينه هاي سربار ثابت بر اساس ساعات كار تسهيم شود و 8% ساعات كار مربوط به8 احداث دارايي باشد بايد 8% از هزينه هاي سربار ثابت به اين گونه داراييها تسهيم شود. بكارگيري اين روش موجب مي شود كه: (1) بهاي تمام شده داراي ساخته شده معادل يا نزديك به قيمت خريد آن باشد، زيرا اگر دارايي به شكل ساخته شده نيز خريداري مي شد فروشنده هزينه هاي سربار را هم در قيمت فروش منظور مي كرد، (2) اگر يك واحد تجاري علاوه بر كالاهايي كه از فعاليتهاي عادي و متسمر توليد بدست مي آورد قادر به ساختن داراييهاي مورد نياز خود باشد منافعي بدست مي آورد كه بايد به گونه اي در درآمد كلي واحد تجاري منعكس شود. اين نظريه به شرطي صحيح است كه واحد تجاري قبل از احداث دارايي از حداكثر ظرفيت عملي يا ظرفيت كامل استفاده كند. در اين وضعيت چون احداث دارايي موجب مي شود كه توليد كالاهايي كه در يك دروه مالي از فعاليتهاي عادي و مستمر بدست مي آيد كاهش يابد، بنابراين، براي آن كه بهاي تمام شده داراييهاي در دست احداث به نحو صحيح محاسبه شود سربار ثابت بايد با همان مبنايي كه به فعاليتهاي عادي و متسمر تسهيم مي شود به اين گونه داراييها نيز تخصيص يابد. در صورتي كه واحد تجاري از حداكثر ظرفيت عملي خود استفاده نكند تسهيم هزينه هاي سربار ثابت به طرح احداث دارايي موجب مي شود كه بهاي تمام شده كالاهايي كه از فعالتيهاي عادي و توليدي بدست مي آيد كمتر از واقع و سود حاصل از عمليات جاري و مبلغ ماليات بر درآمد بيش از واقع گزارش شود.

نظريه دوم: تخصيص سربار ثابت اضافي به داراييهايي كه واحد تجاري به قصد استفاده خود مي سازد. طبق اين نظريه،سربار ثابت جزو بهاي تمام شده دارايي منظور نمي شود مگر آن كه بر اثر احداث دارايي افزايش يافته باشد. كاربرد اين روش در صورتي عملي است كه واحد تجاري قبل از احداث دارايي، ظرفيت بلا استفاده داشته باشد. و از ظرفيت كامل توليدي استفاده نكند. در صورتي كه واحد تجاري قبل از احداث دارايي از حداكثر ظرفيت توليدي استفاده كند بكارگيري اين روش موجب افزايش بهاي تمام شده كالاهايي مي شود كه از فعاليتهاي عادي و مستمر بدست مي آيد. زيرا به دليل احداث دارايي، تعداد كالاهايي كه از فعاليتهاي عادي و مستمر بدست مي آيد كاهش مي يابد در نتيجعه سربار ثابت به تعداد كالاي كمتري تسهيم مي شود.

نظريه سوم: عدم تخصيص سربار ثابت به دارايييهايي كه واحد تجاري به قصد استفاده خود مي سازد. طبق اين نظريه، هزينه هاي سربار ثابت بر اثر احداث دارايي تغير نمي كند. بنابراين، تسهيم هزينه هاي سربار ثابت به دارايي در طول دوره ساخت موجب كاهش هزينه دوره و افزايش سود و ماليات بردرآمد مي شود البته اين استدلال در صورتي صحيح است كه هزينه هاي سربار ثابت بر اثر احداث دارايي افزايش پيدا نكند. بكارگيري اين روش زياد توصيه نمي شود زيرا معمولاً برخي از اقلام سربار ثابت در نتيجه احداث دارايي افزايش پيدا مي كند.

بطور خلاصه روش اول يعني تخصيص بخشي از كل سربار ثابت به داراييهايي كه واحد تجاري به قصد استفاده خود مي سازد منطقي تر از ساير روشها به نظر مي رسد به شرط آن كه واحد تجاري از حداكثر ظرفيت توليدي خود استفاده كند. در غير اينصورت يعني در مواردي كه واحد تجاري ظرفيت بلااستفاده داشته باشد و از ظرفيت كامل توليدي استفاده نكند فقط آن بخش از سربار ثابت كه بر اثر احداث دارايي افزايش پيدا كرده است به حساب دارايي منظور مي شود. در صورتي كه سربار ثابت بر اثر احداث دارايي تغيير نكرده باشد ممكن است سربار ثابت به داراييهاي كه واحد تجاري به قصد استفاده خود مي سازد منظور شود.

به رغم اين نظرات، روش اول يعني تخصيص بخش از كل سربار ثابت به داراييهايي كه واحد تجاري به قصد استفاده خود مي سازد با اصل تطابق مطابقت دارد و مشابه روش بكارگيري اصل بهاي تمام شده در مورد موجودي كالا است. همچنين هيات تدوين استانداردهاي حسابداري صنعتي بر اساس استاندارد زير بكارگيري روش اول را توصيه كرده است:

«بهاي تمام شده داراييهاي سرمايه اي مشهود كه پيمانكار براي استفاده خود مي سازد بايد شامل تمام مخارج از جمله هزينه هاي عمومي و اداري باشد به شرط آن كه هزينه هاي مزبور با اهميت و بطور مشخص به احداث دارايي مربوط باشد. چنانچه داراييهاي ساخته شده از نوع يا مشابه داراييهايي باشد كه پيمانكار از فعاليتهاي عادي و مستمر توليدي خود بدست مي آورد، بهاي تمام شده بايد بر اساس سهم كاملي از مخارج غير مستقيم محاسبه شود.»

ب: به حساب دارايي بردن بهره

واحدهاي تجاري طي مدتي كه داراييهايي را به قصد استفاده خود مي سازند وجوهي را صرف خريد مواد، پرداخت دستمزد و ساير مخارج ساخت مي كنند. سوالي كه در اين مورد مطرح مي شود اين است كه آيا بابت بهره در طول دوره ساخت مبلغي به حساب دارايي منظور مي شود يا خير؟ پاسخ به اين سوال از نظر تئوري و عملي مباحثي را به شرح زير مطرح كرده است.

تخصيص ندادن بهره به حساب دارايي. طبق اين روش، بهره جزو مخارج تامين مالي محسوب مي شود و به عنوان بخشي از بهاي تمام شده دارايي به حساب نمي آيد.

تخصيص بهره به حساب دارايي. طبق اين روش بهره جزو مخارج تامين مالي محسوب مي شود و به عنوان بخشي از بهاي تمام شده دارايي به حساب نمي آيد.

تخصيص بهره به حساب دارايي. طبق اين روش بهره جزو مخارج سرمايه اي محسوب مي شود و به عنوان بخشي از بهاي تمام شده دارايي به حساب مي آيد.

استاندارد شماره 34 (FASB 34) تحت عنوان به حساب دارايي بردن بهره كه در سال 1979 به تصويب رسيد روش دوم يعني تخصيص بهره به حساب دارايي را با تعديلهايي پذيرفت. ضوابط استاندارد مزبور به شرح زير تلخيص و جمع بندي مي شود:

كليات. طبق اصل بهاي تمام شده، تمام مخارج عادي و ضروري كه انجام مي شود تا دارايي در وضعيت و موقعيت لازم براي استفاده مورد نظر قرار گيرد بايد جزو بهاي تمام شده دارايي به حساب آيد. در نيتجه بهره نيز در صورتي كه با اهميت باشد تحت شرايط خاص مي تواند در دوره تكميل و آماده شدن براي استفاده مورد نظر به حساب دارايي منظور شود. منظور از استفاده مورد نظر «استفاده در عمليات واحد تجاري» يا توليد به قصد «فروش يا اجاره» است.

داراييهاي واجد شرايط. داراييهايي كه براي تكميل و آماده شدن براي استفاده مورد نظر نيازمند طي دوره اي طولاني هستند واجد شرايط براي به حساب دارايي بردن بهره به شمار مي روند. داراييهاي زير شرايط لازم را براي به حساب بردن دارايي بردن بهره دارند:

داراييهايي كه واحد تجاري به قصد استفاده خود مي سازند. اعم از اين كه آن را خود بسازند يا ساخت آن را از طريق انعقاد پيما به پيمانكار ارجاع كنند (مانند ساختن ماشين آلات يا احداث بنا به قصد استفاده در عمليات).

داراييهايي كه واحد تجاري به شكل طراحهاي مجزا به قصد فروش يا اجاره مي سازد (ساختن كشتي يا فيلمهاي سينمايي به قصد فروش يا اجاره).

داراييهاي زير واجد شرايط براي به حساب دارايي بردن بهره نيستند:

كالاهايي كه بطور عادي يا به تكرار و تعداد زياد توليد مي شود.

داراييهايي كه قبلاً مورد استفاده قرار گرفته يا براي استفاده مورد نظر آماده اند.

داراييهايي كه براي رسيدن به آنها به حد استفاده مورد نظر، فعاليتي جريان ندارد.

اگر در ساختن يك دارايي قسمتهايي از آن تكميل و براي استفاده مورد نظر آماده شود طي مدتي كه عمليات ساخت براي قسمتهاي ديگر ادامه دارد منظور كردن بهره به قطعات تكميل شده بايد متوقف گردد.

دوره حساب دارايي بردن بهره. دوره به حساب دارايي بردن بهره (يعني دوره اي كه بهره مي تواند به حساب دارايي منظور شود) زماني كه آغاز مي شود كه سه شرط زير بطور توام وجود داشته باشد:

براي دارايي مخارجي انجام شده باشد.

فعاليتهاي لازم براي توليد يا احداث دارايي بطور واقعي در جريان پيشرفت باشد.

مخارج بهره تحقق پيدا كرده باشد.

به حساب دارايي بردن بهره تنها تا زماني كه اين سه شرط توام وجود دارد ادامه مي يابد. اين دوره با اولين فقره مخارج مربوطه به دارايي شروع مي شود و زماني پايان مي يابد كه دارايي تكميل و براي استفاده مورد نظر آماده باشد. چنانچه در جريان توليد يا احداث دارايي وقفه درخور ملاحظه اي پيش آيد به حساب دارايي بردن بهره نسبت به اين مدت بايد متوقف شود.

مبلغ بهره. مبلغ بهره اي كه در هر دوره مالي مي تواند به حساب دارايي حساب منظور شود عبارت است از بهره واقعي «يا بهره اجتناب پذير» هر كدام كمتر باشد. بهره اجتناب پذير بهره اي است كه اگر دارايي ساخته نمي شد اجتناب از آن امكان پذير بود. اگر مبلغ واقعي بهره در يك دوره مالي مبلغ 900000 ريال و بهره اجتناب پذير مبلغ 800000 ريال باشد فقط مبلغ 800000 ريال بهره بايد به حساب دارايي منظور شود. بعكس اگر مبلغ واقعي بهره در يك دوره مالي مبلغ 800000 ريال و بهره اجتناب پذير مبلغ 900000 ريال باشد فقط مبلغ 800000 ريال بهره مي تواند به حساب دارايي منظور گردد.

براي تعيين بهره اي كه در هر دوره مالي مي تواند به حساب دارايي منظور شود بايد ميانگين مخارج انباشته مربوط به توليد دارايي و نرخ يا نرخهاي مناسب بهره به ترتيب زير محاسبه گردد:

ميانگين مخارج انباشته مربوط به توليد دارايي به ترتيب زير محاسبه مي شود:

در صورتي كه مخارج مربوط به توليد دارايي بطور يكنواخت در طول دوره مالي واقع شده باشد محاسبه ميانگين مخارج انباشته بسيار ساده است و به ترتيب زير انجام مي گيرد:

ميانگين مخارج انباشته=

مخارج انباشته پايان دوره + مخارج انباشته ابتداي دوره

2

در صورتي كه مخارج انباشته مربوط به توليد دارايي بطور يكنواخت در طول سال واقع نشده باشد ميانگين مخارج انباشته بايد بر اساس مبلغ و زمان وقوع مخارج محاسبه شود.

محاسبه نرخ بهره. نرخ يا نرخهاي مناسب براي به حساب دارايي بردن بهره ببر اساس اصول زير انتخاب مي شود:

براي آن بخش از ميانگين مخارج انباشته كه مساوي يا كمتر از مبلغ وامي است كه مشخصاً براي توليد دارايي اخذ شده است از نرخ بهره اين وام خاص استفاده مي شود.

براي آن بخش از ميانگين مخارج انباشته كه مساوي يا كمتر از مبلغ وامي است كه مشخصاً براي توليد دارايي اخذ شده است از ميانگين موزون نرخ بهره ساير بدهيهاي پرداخت نشده استفاده و به ترتيب زير محاسبه مي شود.

ميانگين موزون نرخ بهره=

حاصل جمع بهره بدهيهاي پرداخت نشده ض

حاصل جمع اصل بدهيهاي پرداخت نشده

ج: سود يا زيان ناشي از احداث دارايي

اگر بهاي تمام شده داراييهايي كه واحد تجاري به قصد استفاده خود ساخته است از قميت خريد يا ارزش متعارف بازار آن كمتر باشد سودي شناسايي و به حساب سود منظور مي شود.

مثلاً اگر شركتي ساخت يك نوع ماشين آلا مورد نياز خود را به مناقصه بگذارد، كمترين مبلغ پيشنهادي براي انجام كار مبلغ 500000 ريال مي باشد و سپس ماشين آلات مزبور به مبلغ 400000 ريال در داخل شركت ساخته شود، مبلغ 100000 ريال صرفه جويي ناشي از ساختن دارايي، نبايد به عنوان سود شناسايي گردد. به عبارت ديگر، ماشين آلات به مبلغ 400000 ريال در دفاتر ثبت و سود ناشي از ساختن دارايي، از طريق استهلاك كمتري كه طي عمر اقتصادي ماشين آلات به حساب منظور مي شود ، شناسايي خواهد شد.

بر عكس، اگر تخصيص سربار و بهره يا ساير مخارج ناشي از فعاليتها و عمليات بدون بازده و كار تلف شده موجب شود كه بهاي تمام شده دارايي ساخته شده از قميت خريد يا ارزش متعارف بازار آن بيشتر شود، طبق اصل احتياط بايد بهاي تمام شده دارايي تا حد ارزش متعارف كاهش يابد و تفاوت به حساب سود و زيان دوره منظور شود.

5 – نحوه انعكاس دارايي در جريان ساخت در ترازنامه

مخارج انباشته داراييهايي كه واحد تجاري به قصد استفاده خود مي سازد، معمولاً در طول دوره ساخت به حساب دارايي در جريان ساخت منظور و تا قبل از اينكه تحت سرفصل سرمايه گذاريها يا ساير داراييها در ترازنامه گزارش مي شود. اين داراييها پس از آن كه تكميل يعني قادر به ايجاد درآمد شد مشمول محاسبه استهلاك و تحت سرفصل «اموال، ماشين آلات و تجهيزات» در ترازنامه طبقه بندي مي شود.

تحصيل دارايي بطور رايگان

گاه ممكن است داراييهايي از طرف سهامداران يا موسساتي نظير: سازمانهاي دولتي، موسسات غير انتفاعي يا ساير اشخاص بطور رايگان به واحد تجاري اهدا شود. هدف از اين كمك ممكن است تشويق واحد تجاري به شروع فعاليتهايي باشد كه اگر كمك مزبور اعطا نمي شود واحد تجاري در حالت عادي بدون كمك، دست به انجام آن نمي زد. اهداي اين گونه داراييها ممكن است بلاعوض يا مشروط و موكول به رعايت و تحقق شرايط خاصي باشد.

اعطاي داراييها بطور رايگان در شمار انتقالات يكجانبه است. زيرا اعطا كننده در ازاي كمك خود چيزي دريافت نمي كند. داراييها غير پولي كه در انتقال يكجانبه بطور غير مشروط دريافت مي شود بايد ارزشيابي و بر مبناي ارزش متعارف در دفاتر ثبت شود. و اگر مخارجي در اين مورد انجام شده باشد از ارزش متعارف دارايي كسر گردد.

در صورتي كه اهداي دارايي موكول به ايفاي تعهداتي از طرف دريافت كننده باشد تا تحقق تمامي شرايط، دارايي تحصيل شده بطور رايگان بايد به عنوان دارايي احتماملي تنها در يادداشتهاي همراه صورتهاي مالي افشا شود.

داراييهايي كه بوسيله واحد تجاري بطور رايگان تحصيل مي شود دربرخي از كشور به حساب درآمد و در برخي از كشورها به حساب سرمايه اهدايي بستانكار مي شود. به نظر مي رسد كه با توجه به اوضاع و احوال ايران اعمال روش درآمد در مورد زمين و ساير داراييهايي غير پولي كه از طرف دولت يا شهرداريها به واحد تجاري اعطا مي شود در اكثر موارد مناسب نباشد.

 

تحصيل دارايي از طريق معاوضه

گاه اموال، ماشين آلات و تجهيزات مورد نياز واحدهاي تجاري از طريق معاوضه با اموال، ماشين آلات و تجهيزات واحدهاي تجاري ديگر تحصيل مي شود. در برخي از اين گونه مبادلات با اين كه معاوضه اساساً غير پولي است اما ممكن است مبلغي جزيي به عنوان سرك نقدي يا تفاوت نقدي دريافت يا پرداخت شود. قبل از انتشار استاندارد حسابداري مبادلات غير پولي معاوضه داراييها معمولاً به روشهاي زير در حسابها ثبت مي شد:

ارزش متعارف دارايي واگذار شده يا ارزش متعارف دارايي تحصيل شده و شناسايي كل سود يا زيان معاوضه.

ارزش دفتري دارايي واگذار شده بدون شناسايي سود يا زيان معاوضه.

تعيين ارزش براي داراييها در تاريخ مبادله و شناسايي كل سود يا زيان معاوضه.

بديهي است اين برخورد چندگانه، حسابدراي و حسابرسي معاوضه دارييها با را با اشكال روبرو مي كرد. تا اين كه استاندارد حسابداري شماره 29 (APB29) تحت عنوان حسابداري مبادلات غير پولي در سال 1973 به تصويب رسيد. طبق اين استاندارد حسابداري مبادلات غير پولي همانند مبادلات پولي بايد بر پايه ارزش متعارف داراييها يا خدمات مورد مبادله باشد. يعني بهاي تمام شده يك دارايي كه در معاوضه با دارايي ديگر تحصيل مي شود بايد بر مبناني ارزش متعارف دارايي واگذار شده ثبت و سود يا زيان معاوضه نيز كلاً شناسايي شود. در مواردي كه ارزش متعارف دارايي تحصيل شده بايد بر مبناي اندازه گيري بهاي تمام شده قرار گيرد استاندارد مزبور اصل ارزش متعارف را در مورد معاوضه داراييها در دو مورد زير تعديل كرده و شناسايي سود را مجاز نشناخته است:

1 – ارزش متعارف دارايي واگذار شده و ارزش متعارف دارايي تحصيل شده هيچ يك در حدي معقول قابل تعيين نباشد. در اين صورت، دارايي تحصيل شده به ارزش دفتري دارايي واگذار شده ثبت و سودي شناسايي نمي شود.

2 – معاوضه داراييها به تكميل فرايند سود منجر نشود. طبق اصل شناخت درآمد، هنگامي كه فرايند كسب سود كامل شده و مبادله انجام گرفته باشد مي توان درآمد را شناسايي كرد. در معاوضه داراييهاي زير فرايند كسب سود كامل نيست:

معاوضه داراييهاي مولد مشابه. معاوضه داراييهايي كه در جريان عادي فعاليتهاي تجاري براي فروش نگهداري نمي شود يا داراييهاي مشابهي كه به همان منظور نگهداري خواهد شد. مانند معاوضه يك دستگاه كاميون كهنه با كاميون نو.

معاوضه داراييهاي غير مولد مشابه. معاوضه داراييهايي كه در جريان عادي فعاليتهاي تجاري براي فروش نگهداري مي شود با داراييهاي مشابهي كه به همان منظور نگهداري خواهد شد مانند معاوضه كالا با كالا.

از آنجا كه قواعد متفاوتي در مورد حسابداري معاوضه داراييهاي غير مشابه و معاوضه داراييهاي مشابه وجود دارد بنابراين حسابداري معاوضه داراييها به ترتيب زير در دو بخش جداگانه مطالعه مي شود:

حسابرداي معاوضه غير مشابه.

حسابداري معاوضه داراييهاي مشابه.

معاوضه داراييهاي غير مشابه (Exchange of Dissimilar Assets). در صورتي كه كاربرد داراييهاي كه معاوضه مي شود متفاوت باشد اين معاوضه از نظر مقاصد حسابداري غير مشابه محسوب مي شود. در معاوضه داراييهاي غير مشابه چون فرايند كسب سود كامل شده است دارايي تحصيل شده بايد به ارزش متعارف دارايي واگذار شده ثبت و سود يا زيان معاوضه كاملاً شناسايي شود. بهاي تمام شده دارايي تحصيل شده و سود يا زيان ناشي از معاوضه داراييهاي غير مشابه به ترتيب زير محاسبه مي شود: محاسبه بهاي تمام شده دارايي تحصيل شده:

سرك نقدي پرداخت شده

ارزش متعارف دارايي واگذار شده= بهاي تمام شده دارايي تحصيل شده

سرك نقدي دريافت شده

در مواردي كه ارزش متعارف دارايي واگذار شده به نحوي معقول قابل تعيين نباشد، ارزش متعارف دارايي تحصيل شده مبناي ثبت قرار مي گيرد.

محاسبه سود يا زيان معاوضه:

ارزش دفتري دارايي واگذار شده- ارزش متعارف دارايي واگذار شده= سود يا زيان معاوضه

معاوضه داراييهاي مشابه (Exchange of Similar Assets). در صورتي كه كاربرد داراييهايي كه معاوضه مي شود يكسان باشد و در فعاليتهاي تجاري بكارگرفته شود اين معاوضه از نظر مقاصد يك از دو حالت جداگانه در زير بررسي مي شود:

الف: معاوضه داراييهاي مشابه كه معاوضه به زيان منجر مي شود. در معاوضه داراييهاي مشابه، در صورتي كه ارزش متعارف دارايي واگذار شده كمتر از ارزش دفتري دارايي واگذار شده باشد زيان معاوضه بايد كلاً شناسايي و دارايي تحصيل شده نبايد به مبلغي بيش از ارزش متعارف در دفاتر ثبت شود.

در معاوضه داراييها اعم از مشابه يا غير مشابه، دارايي تحصيل شده نبايد به مبلغي بيش از ارزش متعارف در دفاتر ثبت شود.

ب: معاوضه داراييهاي مشابه در مواردي كه معاوضه به سود منجر شود. معاوضه داراييهاي مشابه به تكميل فرايند كسب سود منجر نمي شود زيرا دارايي تحصيل شده كاربردي مشابه با دارايي واگذار شده دارد و مبادله به قصد تحصيل سود انجام نمي گيرد. روش ثبت معاوضه داراييهاي مشابه در مواردي كه معاوضه به سود منجر شود به شرح زير است:

اگر معاوضه بدون سرك نقدي باشد

چالش های پیش روی حسابداری منابع انسانی


چالش های پیش روی حسابداری منابع انسانی

 

چکیده

امروزه در بسياري از كشورها، نيروي انساني به عنوان يك منابع سرمايه‌اي مورد توجه مديران تمامي واحدهاي اقتصادي و نهادهاي اجتماعي در جهت ارتقاي سطح عملكرد و افزايش بازدهي آنان قرار گرفته است. در این تحقیق سعی شده پس از نگاهی اجمالی به تاریخچه مراحل توسعه و تکوین حسابداری منابع انسانی مواردی چون حسابداری منابع انسانی و اخلاق، مفهوم و مقصود حسابداری منابع انسانی، منابع انسانی = دارایی یا هزینه، احتساب بهای تمام شده یا ارزش منابع انسانی، کاربرد حسابداری منابع انسانی، سنجش

غیر پولی منابع انسانی، الگوی حسابداری منابع انسانی، مدل های سنجش منابع انسانی،

روش های گزارشگری منابع انسانی و مشکلات حسابداری دارایی های انسانی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

کلید واژه

حسابداری منابع انسانی، گزارشگری، نظریه بهای تمام شده تاریخی، اندازه گیری، سازمان های دانایی محور، سنجش منابع انسانی

 

1- مقدمه

حسابداري يک حقيقت علمی است، محصولي است از اختراع بشر، طراحي شده به وسيلة بشر و براي اهداف بشري. تنوع اين اهداف بسياراست، از جمله: برنامه ريزي، کنترل، سرمايه گذاري، تصميمات استخدامي، تشويق و ترغيب، استدلال منطقي، هماهنگي و تبليغ. ضوابط طراحي و اجراي سيستم هاي حسابداري براي مقاصد مذکور اغلب به توجه و تمرکز خاص بر روشهاي ثبت و گزارشگری می پردازد .

 

در عصری که زندگی می کنيم به عصر اطلاعات و ارتباطات معروف است که در آنها رابطه ميان منابع انسانی و بهره وری از پيچيدگی خاصی برخوردار است که از آن به «سازمانهای دانايي محور» تعبير می کنيم به اين مفهوم که

بهره وری را ديگر نبايد صرفاً در ابزار و آلات و مواد جستجو کرد بلکه بهره وری به گونه فزاينده ای پی آمد آگاهی، مهارت و توانايي مغز پرورش يافته بشر است؛ و انسان دارای ظرفيتی نامحدود برای رشد، بالندگی و توسعه است که تا بحال نسبت به اندازه گيری و گزارشگری آن چندان بهاء داده نشده است(بیگ زاده و غلامی1387).

 

منابع انسانی ماهر و متخصص برای یک سازمان همانند دارایی های فیزیکی و سرمایه گذاریهای آن سازمان دارای اهمیت اساسی بوده و مدیران سازمان ها به منظور افزایش کارآیی سازمان تحت سرپرستی خود همواره مبالغ هنگفتی را صرف آموزش و پرورش کارگران و کارمندان می نماید، علی رغم آنکه بیشتر آنان اطلاعات وسیعی در ارتباط با منابع مادی و مالی سازمان های خود در اختیار دارند، ولی در مورد منابع انسانی و ارزش اقتصادی و میزان آموزش و تخصص و کارآیی آنها اطلاعات جامعی ندارند. نداشتن اطلاعات، درباره اینکه ارزش اقتصادی چنین دارایی های کمیاب چقدر است و یا چه میزان از مخارج انجام شده برای پرورش و آموزش افراد متخصص و مورد نیاز، ارزش به حساب دارایی بردن دارد و چه میزان از هزینه از دست رفته تلقی می گردد، از نکات ضعف سیستم های فعلی حسابداری به شمار می آید(اعتمادی و شهریاری 1375).

 

2- مفهوم و مقصود حسابداری منابع انسانی

 

کمیته ناظر بر حسابداری منابع انسانی (HRA) وابسته به انجمن حسابداری آمریکا، حسابداری منابع انسانی را به عنوان «فرآیند شناسایی و اندازه گیری داده های مرتبط با منابع انسانی و ارائه آن به گروه های علاقمند تعریف کرده است» (1973 CAHRA). هدف حسابداری منابع انسانی بهبود بخشیدن به کیفیت تصمیمات مالی مورد اتخاذ گروه های داخل و خارج یک سازمان از طریق وارد کردن متغیرهای سرمایه انسانی به جمع متغیرهای سنتی تصمیم گیری مدیریت است. در این راستا پژوهشگران حسابداری منابع انسانی کوشش هایی را به شرح زیر آغاز کرده اند:

 

1. تدوین و پیریزی مدل ها و روش هایی برای سازمان ها به منظور اندازه گیری بهای تمام شده و ارزش (پولی و غیر پولی ) کارکنان.

 

2. طراحی سیستم های کاربردی برای استفاده از اطلاعات منابع انسانی.

 

3. تعیین اثر حسابداری منابع انسانی بر رفتار و طرز تلقی مردم( تالانه و پوریا نسب1374).

 

3- مراحل توسعه و تکوین حسابداری منابع انسانی

 

حسابداری منابع انسانی مولود نياز عصر تکوين مکاتب مديريت از توجه به اشياء، روشها و مواد به سازمانهای متعالی و انسان محور است که روز به روز اهميت آن را بيشتر و بيشتر می گردد از نظر تاريخی حسابداری منابع انسانی توسط فلم هولتز در پنج مرحله متوالی زير توسعه و تکوين يافته است .

 

مرحله اول طی سالهای 1966 ـ 1960 عبارت بود از مفهوم حسابداری منابع انسانی که استنتاجی از نظريه اقتصادی ( سرمايه انسانی) و بعد از آن متاثر از مکتب ( منابع انسانی نوين ) و سرانجام متاثر از روان شناسی سازمانهای متمرکز و موثر بودن نقش رهبری در سازمان بود.

 

مرحله دوم بين سالهای 1971 - 1966 دوره ای بود که در آن تحقيقات فنی و علمی به الگوهايي برای

اندازه گيری دقيق و تعيين هويت استفاده کنندگان بالقوه اين روش و استفاده تجربي حسابداری منابع انسانی در سازمانهای واقعی معطوف گشت.

 

مرحله سوم در سالهای 1979 ـ 1971 دوره توجه محققان و سازمانها به حسابداری منابع انسانی بود. تلاش برای به کار بردن آن بيشتر توسط سازمانهای کوچک صورت می گرفت، برآوردها و نتيجه گيريهای به عمل آمده بر اساس اثرات بالقوه اطلاعات حسابداری منابع انسانی بر روی مديريت اجرايي و تصميمات سرمايه گذاران بود .

 

مرحله چهارم در سالهای 1980 ـ 1979 دوره توجه نکردن محققان حسابداری و موسسه های بازرگانی به حسابداری منابع انسانی بود.

 

مرحله پنجم از سال 1980 تا کنون دوره تجديد حيات توجه به حسابداری منابع انسانی است. اين مسله به کمک مطالعات جديد، به صورت کوشش بعضی از سازمانهای بزرگ برای استفاده از حسابداری منابع انسانی نشان داده شده است.

 

در سال 1980 تفکر نوينی در زمينه منابع انسانی در علم مديريت به وجود آمد و پس از شناور شدن نرخ ارز و از ميان رفتن ارتباط سنتی طلا، دلار، موضوع نيروی انسانی به عنوان پشتوانه توليد و پول کشورها به مثابه يک اصل بديهی مطرح شد . در مباحث جديد مديريتی دو موضوع منابع انسانی و راهکارهای ارزيابي اين منابع در دهه اخير جايگاه و اهميت ويژه ای يافته است که از يک طرف جزو منابع لايزال تلقی می شوند و از طرف ديگر کم توجهی به آن، کليه منابع ديگر را تحت تاثير قرار خواهد داد و در حسابداری نوين نيز مباحث خاصی را مطرح کرده است. در واقع امروز ترديدی نيست که بايد منابع نيروی انسانی نيز قيمت گذاری شود و به عنوان بخشی از داراييهای شرکتها در ترازنامه انعکاس يابد و استهلاک اين منابع نيز به شيوه خاص محاسبه و در نظر گرفته شود. ارزيابی عملکرد واحد منابع انسانی تنها در ارقام سود خلاصه نمی شود، بلکه در بسياری کشورها استهلاک منابع انسانی نيز در مجموعه هزينه های قابل قبول مالياتی تلقی می شود که اين موضوع به نوبه خود سود را افزايش می دهد(بیگ زاده و غلامی 1387).

 

4- حسابداری منابع انسانی و اخلاق

 

حسابداری به عنوان یکی از شاخه های علوم اجتماعی در صدد گزارش وضعیت مالی و عملکرد اقتصادی اشخاص اعم از حقیقی و حقوقی می باشد مادامی که انسان به عنوان یک عنصر برای گزارش وضعیت مالی و نتیجه عملیات مدنظر قرار نگرفته باشد

ارزش های انسانی نیز جایی در حسابداری ندارد و بالطبع چنانچه کشوری بخواهد از تکنیک ها و استانداردهای حسابداری مرسوم در سایر کشورها استفاده کند صرف مشابهت سیستم اقتصادی آن کشور با کشور مبدا کفایت می کند. اما دیر زمانی است که حسابداری

منابع انسانی به عنوان یکی از شاخه های حسابداری مطرح شده است و به تبع خود مباحث اخلاقی و ارزشی را مطرح کرده است. عده ای آن را یادآور شیوه حسابداری دوران برده داری می دانند در حسابداری روم باستان برده ها همچون داراییهای غیر انسانی به عنوان دارایی به ثبت می رسیدند. اگرچه این رویه به دلیل اینکه ارزش مبادله یک نوع دارایی (انسان) را مشخص می کرد فی نفسه «در دانش حسابداری» مذموم نبود. اما به سبب اینکه نظام برده داری همواره منفور بوده و می باشد لذا گزارش انسان در صورت وضعیت مالی نیز منفور و مذموم شمرده شده است. عده ای معتقدند که انسان علاوه بر جنبه های مادی دارای جنبه های روحی و معنوی

می باشد بنابر این نباید با آن به مثابه یک دارایی بیجان برخورد شود در پاسخ به این عده گفته شده است که ثبت ارزش اقتصادی انسان در گزارش های مالی دلیل بر نادیده گرفتن جنبه های معنوی انسان نیست و ابداً لطمه ای به اعتقادات، ارزش ها و باورهای انسانی وارد نمی کند.

 

حسابداری منابع انسانی مخلوق نیازهای عصر خود یعنی رشد وگسترش دانش بشری و نیز نیازهای اطلاعاتی استفاده کنندگان اطلاعات حسابداری است، حال سئوال این است که آیا امروز می توان، انسان ها را به طریقی مشابه با دوران برده داری در

گزارش های مالی درج کرد؟ و یا اگر ارزش اقتصادی انسان در گزارش های مالی درج گردد با او به منزله یک برده رفتار شده است؟ و یا اینکه این گونه سئوالات اساساً نوعی سفسطه هستند و حسابداری منابع انسانی مقوله ای دیگر می باشد. کوتاه سخن اینکه آیا حسابداری منابع انسانی می تواند با نظام ارزشی کشورهای توسعه نیافته سازگار گردد؟ پاسخ به این پرسش مستلزم انجام تحقیقات گسترده ای است(تالانه وپوریا نسب1374).

 

5- احتساب بهای تمام شده یا ارزش منابع انسانی

 

اصطلاح هزينه در حسابداری، به روشهای متفاوت مورد استفاده قرار می گيرد اصطلاحاتی نظير بهای تمام شده تاريخی،

بهای تمام شده تحصيل، هزينه نهايي، بهای تمام شده جايگزينی، هزينه ريخته (اقلام از دست رفته )، هزينه های ثابت و متغيير و هزينه های فرصت از دست رفته نمونه هايی از به کار گيری اصطلاح مخارج و هزينه در حسابداری است.

 

هزينه عبارتست از بهای دست يابی و تحصيل منافع يا خدمت. هزينه ممکن است در قبال دريافت کالا، منافع، اقلام مشهود يا نامشهود واقع شود. هزينه های منابع انسانی از دو بخش هزينه اوليه و هزينه جايگزينی تشکيل می شوند:

 

1 ـ هزينه های اوليه:

 

هزينه های اوليه منابع انسانی کليه وجوهی هستند که برای تامين و پرورش نيروی انسانی مصرف می گردند و شامل هزينه های گزينش نيروی انسانی، استخدام، استقرار، جهت دهی و آموزش حين خدمت، بازآموزی و آموزشهای کاربردی و تخصصی به منظور کسب مهارتهای لازم می شوند. اين تعريف در مورد ساير منابع نيز تقريباً کاربرد دارد ، چرا که هزينه های اوليه کارخانجات و تجهيزات همان مبالغی هستند که برای تحصيل اين منابع صرف مي شود .

 

2 ـ هزينه های جايگزينی:

 

هزينه هايي هستند که بايد برای جايگزينی پرسنلی محتمل شد که در حال حاضر در موسسه یا واحد مشغول به کار هستند و به دو بخش تقسيم می شوند :

 

الف ـ هزينه های جايگزينی پستی يا شغلی

 

ب ـ هزينه های پرسنلی ( رحمانی ، 1383 ، ص 53 )

 

6- منابع انسانی = دارایی یا هزینه

 

سوال مهمی که لازم است توسط طرفداران حسابداری منابع انسانی پاسخ داده شود ریشه در ماهیت ذاتی پرسنل دارد. آیا سرمایه گذاری یک سازمان در کارکنانش هزینه دوره است یا نوعی دارایی است که برای سازمان متضمن منافع آتی است. کمیته ناظر بر حسابداری منابع انسانی معتقد است که منابع انسانی اساساً با سایر منابع سازمان متفاوت است. زیرا منابع انسانی در سایر منابع مالی و فیزیکی یک سازمان ایجاد ارزش می کند. به همین دلیل این کمیته هدف حسابداری منابع انسانی را نه تنها شناسایی ارزش منابع انسانی مورد استفاده یا تحت کنترل یک شرکت قلمداد می کند بلکه بهبود بخشیدن به مدیریت منابع انسانی به منظور بالا بردن کیفیت کالا ها و خدمات را به عنوان هدف آن تلقی می کند.

 

شناسایی بهاء[1] یا ارزش[2] منابع انسانی یک سازمان به عنوان یک هدف، انتقادات خاص خودش را برانگیخته است. در این خصوص

عده ای از منتقدین به تعدادی از مشکلات اشاره کرده اند. Gambling اظهار کرده است که درج انسان ها در ترازنامه به مانند ساختمان و تجهیزات امکان پذیر نیست. به رغم آنکه ممکن است منابع انسانی بخشی از سرقفلی را تشکیل دهند لیکن تفکیک اثر منابع انسانی از میزان مشارکت کارگاه تولیدی، حق امتیاز و ... در سرقفلی شرکت، مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد. همچنین او معتقد است که به دارایی بردن مخارج استخدام و آموزش کارکنان مساله تسهیم هزینه های سربار را پیش می آورد 1976 Gambling).

 

Dittman و همکارانش گفته اند که برای توجیه ثبت نکردن منابع انسانی وجود دو شرط لازم است. اول آنکه منافع آموزش کارکنان فقط نصیب سازمان شود و دوم اینکه شرایط محدود کننده برای جلوگیری از خروج منابع انسانی برقرار باشد. بنابر این آنها با ذکر چنین توجیهی در مورد درج منابع انسانی در ترازنامه تردید دارند. آنها معتقدند با فرض آنکه جابجایی پنهانی نیروی انسانی، رفتاری ثابت داشته باشد، پیش از آنکه دارایی های انسانی ثبت نشده حقیقتاً موجود باشد، باید هر دو شرط مذکور بطور همزمان صادق باشند. همین محققین در تحقیق بعدی خود که در مورد برنامه های آموزش حسابداری در موسسات خدمات مالی انجام دادند، دریافتند که فقط بخش کوچکی از منابع برنامه های آموزشی به موسسات مربوطه بر می گردد. لذا آنها مخالف عدم ثبت منابع انسانی در چنین شرکت هایی (که جزو صنایع کاربر هستند) می باشند(1976 Dittman).

 

Mee شناسایی منابع انسانی را به عنوان دارایی مورد انتقاد قرار داده است. او معتقد است که ارزش دارایی انسانی را نمی توان از سایر عناصر سازمان که با افراد دارای کنش متقابل هستند و سازمان اثربخشی خود را از آنها کسب می کند، مجزا کرد. بعلاوه او

می گوید که یک سازمان نمی تواند کارکنان خود را به طریقی مشابه با سایر دارایی های مالی و فیزیکی خود کنترل کند او روش حسابداری بهای تعویقی و انتقالی به دوره های آتی را به عنوان یک راه حل برای منابع انسانی پیشنهاد کرده است(1982 Mee).

 

صاحب نظران دیگری هستند که دیدگاه متفاوتی دارند. برخی از آنها می گویند که ارزش سهام بعضی از شرکت ها تا حدی تابع تخصص و اعتبار مدیران آنهاست و معتقدند که شرکت از گنجینه دانش کارکنان کلیدی خود منتفع می شود. سازمانها از طریق استخدام و آموزش کارکنان و نظایر آن در شاغلین خود سرمایه گذاری می کنند. اما به مجرد آنکه یک شرکت توسط شرکت دیگر تملک می شود، منابع انسانی به واسطه پاکسازی سازمانی، بازنشستگی زودرس و نظایر آن به حساب گرفته می شوند. بر این اساس طرفداران حسابداری منابع انسانی دلیل می آورند که تهیه اطلاعات برای ارزش یابی، حفاظت و توسعه منابع انسانی یک سازمان ضروری است(تالانه و پوریا نسب1374).

 

در پاسخ به این انتقاد که منابع انسانی همچون دارایی های مالی و فیزیکی تحت کنترل و تملک نیستند. نکته ای در مورد شکل و محتوا مطرح می شود. اگر وظیفه حسابداری گردآوری و ارائه اطلاعات با معنی به استفاده کنندگان گزارش های مالی است، پس شناسایی شاغلین به عنوان منابعی که برای سازمان ارزش آتی دارند به معنی محتوا است.

 

از جنبه شکلی باید منابع انسانی را به عنوان دارایی هایی که سازمان بر آنها کنترل انحصاری اعمال

نمی کند، در نظر گرفت (1980 Levine)، همین برهان قبلاً توسط Marques مطرح شده بود دلیل وی این بود که با انجام تغییری در اصول حسابداری، ثبت منابع انسانی میسر می شود. او حذف مفهوم دارایی و قبول مفهوم مفید بودن را در قالب ارزش فعلی هزینه های آتی تا جایی که عملی باشد پیشنهاد کرده است. چنین اظهاراتی اولاً بر این تصور استوار است که هر سازمانی که برای استفاده بهتر از منابع انسانی خود می کوشد، ممکن است مایل به استفاده از حسابداری منابع انسانی باشد و دوم اینکه خود پرسنل هم ممکن است از این ارزش بهره مند شوند( 1976 Marques).

 

Rogw;Edmonds مفهوم وسیع تری از دارایی را که شامل کارکنان نیز می شود مطرح کردند. به نظر آنها با تلقی کردن

دارایی ها (مالی، فیزیکی، یا انسانی ) به عنوان منابعی با ارزش برای سازمان می توان از بحث پیرامون مالکیت و کنترل اجتناب کرد. به بیان دیگر لزومی ندارد که کنترل مطلق برقرار باشد(1986 Rogw; Edmonds).

 

بحث پیرامون دارایی بودن منابع انسانی ممکن است به آنجا ختم شود که نکته مهمی از نظر حسابداران پوشیده بماند. نکته مهم این است که استفاده کنندگان داخلی و خارجی ممکن است به واسطه دسترسی به اطلاعاتی در مورد منابع انسانی (که می تواند آنها را در اخذ تصمیمات مدیریتی و سرمایه گذاری یاری کند) منتفع شوند. علاوه بر این، همان طوری که یکی از محققین خاطرنشان کرده حسابداری منابع انسانی با کارکنان همانند دارایی ها رفتار نمی کند. اما در جستجوی راهی برای احتساب سرمایه گذاری یک سازمان در انسان ها می باشد. به هر حال، این سوال اساسی نباید از نظر دور بماند:«آیا انسان ها منبعی برای موسسه هستند یا اینکه موسسه برای اشخاص یک منبع است؟»حسابداری ماهیت اجتماعی دارد و می توان گفت که شکل و سمت و سوی آن از اهداف جامعه متاثر می شود(تالانه و پوریا نسب1374).

 

7- کاربرد حسابداری منابع انسانی

 

موارد استفاده از اين سيستم گسترش زيادي يافته است بطوريكه افراد و گروههاي مختلف از اطلاعات پردازش شده بوسيله سيستم حسابداري منابع انساني استفاده هاي فراواني مي كنند. و مورد استفاده از اين سيستم گسترش زيادي يافته است كه در ذيل به شرح اين موارد مي پردازيم:

 

- حسابداری منابع انسانی در خدمت مديران و متخصصان منابع انسانی

 

حسابداری منابع انسانی به عنوان چارچوب و ابزاری برای متخصصان منابع انسانی و مديران ارشد تلقی می شود .

 

نخستين نقش متخصصان منابع انسانی در محيط های فعاليت امروزی اين است که در نقش مشاور نيروی انسانی مديران کمک کند. - حسابداري منابع انساني در خدمت سرمايه گذاران

 

سهامداران فعلي و بالقوه يك شركت از دير باز به دستيابي به اطلاعاتي در مورد منابع انساني شركت به عنوان دارايي هاي يك سازمان علاقه منداند. به علاوه آنان مي خواهند در مورد سرمايه گذاري يك شركت در منابع انساني اطلاعاتي بدست آورند. اين اطلاعات در تصميم گيريهاي مربوط به تحصيل، نگهداري يا فروش و واگذاري سهام به آنها كمك خواهد كرد.

 

- حسابداري منابع انساني در حسابداري اجتماعي

 

روش هاي اندازه گيري حسابداري منابع انساني ممكن است پاسخگوي اجتماعي يك موسسه را در قبال كاركنان آسانتر كند.

تكنيك هاي اندازه گيري سرمايه گذاريهاي منابع انساني را مي توان براي ارزيابي ميزان مشاركت فعال يك موسسه در

سرمايه انساني كه از نظر اجتماعي داراي ارزش والايي است، به كار گرفت.

 

- كاربردهاي حسابداري منابع انساني براي مشتريان

 

از حسابداري منابع انساني مي توان به عنوان خدمت به مشتريان نيز استفاده كرد. مثلاً هنگاميكه مشتري با بحران اقتصادي مواجه شود، ممكن است از نظر هزينه مؤثر باشد كه كاركنان به حالت تعليق درآيند يا اينكه در پست خود باقي بمانند تا بحران از بين برود يا زمانيكه مشتري عملياتي را متوقف كند، ممكن است از نظر هزينه باصرفه تر باشد كه افراد جابجا شوند يا كنار گذاشته شوند و غيره( بیگ زاده و غلامی 1387).

 

8- سنجش غیر پولی منابع انسانی:

 

در سال 1973،CAHRA به مفید بودن باالقوه سنجش غیر پولی منابع انسانی در تصمیم گیری ها اشاره می کند. سنجش های غیر پولی می تواند شامل مهارت های موجود در سازمان، فهرستی از پرسنل کلیدی و استوار نامه آنها، یا نوعی دانش، مهارت، سلامتی و عملکرد شغلی کارکنان سازمان باشد(1983 CAHRA).

 

قابل ذکرترین مجموعه از سنجش های غیر پولی توسط Rensis likert عنوان شده است. او سعی کرد متغیرهایی که اثر بخشی عوامل انسانی یک سازمان را معین می کند به صورت مدل در آورد. مدل likert شامل متغیرهای «علّی» (متغیرهای مستقلی که ممکن است توسط مدیریت تحریف شود)، متغیرهای «مداخله گر»(که معرف سلامت داخلی سازمان هستند مثل: صداقت، رفتار، انگیزش و...) و متغیرهای «نتیجه» (مثل بهره وری، هزینه ها، رشد و سهم بازار و...) می باشد. بر طبق این مدل، ارزش فعلی

عوامل انسانی یک سازمان را می توان از امتیازات تعلق گرفته به متغیرهای علی و متغیرهای مداخله گر به دست آورد(تالانه و پوریا نسب1374).

 

از دیگر روش های غیر پولی، مدلی است که توسط Welling تدوین شده است. او برای وقف دادن اهدافی چون بهره وری، گسترش منابع انسانی و رضایت پرسنل یک مدل برنامه ریزی مبتنی بر هدف تدوین کرد. این مدل اثر تغیر در سود (هدف سازمان) را بر متغیرهایی چون اضافه کاری کارکنان، آموزش شغلی و اشتغال حرفه ای پیگیری کرده است و این امکان را می دهد تا مدیریت براساس اوزانی که به این تغییرها تخصیص می دهد( در همان حال که آنها را تحت کنترل و نظارت نیز دارد) برای آنها هدف تعیین کند( 1977 Welling).

 

9- الگوهای حسابداری منابع انسانی ( محا سبه ارزش کارکنان )

 

الگوهای حسابداری منابع انسانی که با نگرش اصلی پذيرفته شده اند ، به شرح زير است :

 

1 ـ الگوهای ارزش اقتصادی

 

2ـ الگوهای بهای تمام شده تاريخی

 

3 ـ الگوهای هزينه جايگزينی

 

4 ـ الگوهای ارزشگذاری پاداش های تصادفی

 

5 ـ الگوهای کل سازمان

 

6 ـ الگوی مزايده

 

هر يک از اين الگوها نه تنها يک نگرش متفاوت ارائه می نمايند بلکه ، مکانيزم متفاوتی را نيز برای محاسبه ارزش کارکنان در سازمان ايجاد می کند و هر يک از الگوها گوناگون با توجه به نظام ها و زمينه های مختلف و همچنين ساختارهای متفاوت نظری توسط محققان پيشنهاد می شوند(رحمانی 1383).

 

10-مدل اندازه گيری منابع انسانی

 

در سال 1970 تعدادی از محققان مدل های ارزيابی حسابداری منابع انسانی را به عنوان زمينه ای برای کاربردهای علمی معرفی کردند . در سال 1971 هولتز به ارائه مدلی پرداخت که می توانست اثر تغيير موقعيت شغلی يک کارمند را در کليه مراحل گوناگون سازمانی تعقيب کند، مدل حالات خدمات وی، عرضه کننده مقدار مشخصی از خدمات در يک دوره زمانی معين است. بر اساس احتمال اشغال وضعيت های گوناگون سازمانی توسط يک فرد خدمات مورد انتظار ارائه شده اين شخص را می توان بر اساس فرمول زير محاسبه کرد :

 

E ( S ) =

 

در اين مدل (S ) :

 

عبارت است از کميت خدمات مورد انتظار از شخص در يک موقعيت سازمانی مشخص. از اين رابطه می توان معادل ارزش پولی (ريالی) خدمات را از طريق ضرب کردن قيمت خدمات در مقدار خدمات مورد انتظار به دست آورد و يا به صورت سود مورد انتظار ناشی از خدمات ارائه شده توسط کارمند محاسبه و بهای خدمات مورد انتظار آتی را بعداً به ارزش فعلی آنها تبديل کرد .

 

طی سالها ی 1971 شوارتز مدلی را مطرح کرد که در آن ارزش اقتصادی يک کارمند را به صورت ارزش فعلی در آمد کارمند در طول عمر مفيد آن در نظر گرفت و در آن احتمال مرگ کارمند را ملحوظ کرد . در سال 1973 مورس ترکيبی از دو مدل قبلی را به وجود آورد . در مدل هولتز ارزش دارائيهای انسانی سازمان با استفاده از ارزش فعلی خالص خدمات مورد ارائه توسط کار کنان تعيين شده است ولی در مدل شوارتز سعی شده سرمايه انسانی با استفاده از ارزش فعلی در آمد باقی مانده ناشی از اشتغال يک فرد در سازمان تخمين زده شود . لذا انباشت منافع ناشی از افزايش در دارایي های انسانی مستقيماً به سود کارمندان و منافع غير مستقيم آن به سود سازمان استخدام کننده است (زهرا حسن قربان ، نشريه 140 ، ص 75 ).

 

11-روشهای گزارشگری منابع انسانی

 

چهار روش برای انعکاس سرمايه گذاری ها در منابع انسانی در گزارش های مالی سالانه شرکت ها وجود دارد ، اطلاعات مربوط به سرمايه گذاری ها در منابع انسانی را می توان در گزارش هيات مديره به مجمع عمومی صاحبان سهام، گزارش دارايی های نامشهود، صورت های مالی حسابرسی نشده، يا به شکل پيوست صورت های مالی اساسی ارائه کرد. گزارش هيات مديره به مجمع عمومی صاحبان سهام اغلب شامل اطلاعاتی درباره مخارج مربوط به منابع انسانی است که ممکن است چشم گير يا حتی به نسبت مهم تر از مخارجی باشد، که برای دارايی های عينی (مشهود ) انجام شده است. به عنوان يک اقدام اوليه در مورد نحوه عمل حسابداری دارايی های انسانی، گزارش هيات مديره ممکن است مخارجی را به عنوان سرمايه گذاری در دارايی های انسانی گزارش دهد. برای نمونه يک شرکت ممکن است مخارج انجام شده برای آموزش کارکنان خود را جداگانه گزارش دهد. اين گونه اطلاعات به سرمايه گذاران و تحليل گران مالی کمک مي کند تا ميزان توجه مديريت به توسعه ی منابع انسانی را به عنوان عامل حياتی برای تضمين سود دهی شرکت در بلند مدت ارزيابی کنند. به علاوه گزارش هيات مديره بايد شامل اطلاعاتی در مورد ترک خدمت کارکنان از لحاظ روند و هزينه ی آن نيز باشد. شرکت بايد در مورد ترک خدمت مديران کليدی و متخصصان فنی خود نيز که ممکن است به رقبای تجاری شرکت ملحق شوند يا رقيب جديدی را به وجود آورند، گزارش دهد.اين موضوع در صنايعی که با تکنولوژی پيش

می روند و تحقيق و توسعه ی دانش فنی در آنها نقش بسيار مهمی دارد، غير عادی نيست. دومين روش آن است که اطلاعات در مورد سرمايه گذاری ها در دارايی های انسانی در گزارش دارايی های نامشهود ارايه شود.

 

اين روش توسط موسسه حسابرسی آراتور اندرسن پيشنهاد شده است. اين موسسه پيشنهاد مي کند که مبالغ عمده ای که صرف دارايی های نامشهود از جمله منابع انسانی، می شود در صورت های مالی به طور جداگانه گزارش شود. به علاوه شرکت هايی که مخارج هنگفتی را در رابطه با دارايی های نامشهود متحمل می شوند. به ويژه شرکت هايی با وابستگی شديد به تکنولوژی، شرکت های خدماتی که برای کارکنان خود سرمايه گذاری های کلان

می کنند و همچنين شرکت هايی که از طريق ادغام و خريد سهام و پرداخت مبلغ هنگفت برای سرقفلی فعاليت های تجاری موجود، رشد می کنند، بايد صورتی از دارايی های نامشهود خود را ارائه کنند. اين گزارش بايد بيان گر مخارج انجام شده برای انواع دارايی های نامشهود در دوره ی جاری و همچنين در دوره های گذشته باشد(رحمانی ، 1383 ).

 

12-مشكلات حسابداري داراييهاي انساني

 

اگر تصميم گرفته شود دارايي هاي انساني در صورتهاي مالي گزارش گردد، بايد پنج پرسش عمده حسابداري را پاسخگو بود. اين پرسشها عبارتند از:

 

1- چه مخارجي بايد به عنوان دارايي مخارج سرمايه ايي تلقي شود؟

 

2- اين مخارج چگونه بايد مستهلك شوند؟

 

3- اين داراييها تحت چه شرايطي بايد از حسابها حذف شوند؟

 

4- سرمايه گذاري ها در دارايي هاي انساني چگونه بايد در صورت هاي مالي گزارش شوند؟

 

5- چگونه مي توان از احتمال اينكه حسابداري دارايي هاي انساني به عنوان وسيله اي براي دستكاري سود و زيان استفاده شود، اجتناب كرد؟

 

اساسي ترين پرسش در حسابداري دارايي هاي انساني صورت هاي مالي آن است كه چه مخارجي بايد سرمايه گذاري محسوب شوند؟ پس از آنكه دارايي هاي انساني سرمايه گذاري محسوب گرديدند، مسأله بعدي در حسابداري، تعيين آن قسمت از مخارج است كه متناسب با عمر مفيد سرمايه شده بايد در هر دوره به عنوان هزينه شناسائي گردد و اين فرآيند براي دارايي هاي فيزيـكي مانند ماشين آلات استهـلاك ناميده مي شود. اگر چه استهلاك، روش اصلي براي تخصيص تدريجي دارايي انساني به هزينه ها است اما در برخي شرايط لازم است كه حسابهاي دارايي انساني تعديل شوند. يك جنبه دارایي هاي انساني كه مشكلات گزارشگري خاصي را به وجود مي آورد، احتمال ترك خدمت كاركنان است. اگر چه برخي از سازمانها با كاركنان خود قراردادهاي استخدامي مي بندند، كه جابجايي آنها را محدود مي كند، ولي در بيشتر موارد افراد نسبتاً آزاد هستند كه سازمان را ترك كنند. بنابراين، تا اندازه اي نسبت به تحقق پيش بيني طول عمر بالقوه خدماتي يك فرد عدم اطمينان وجود دارد. پرسش اصلي حسابداري اين است كه چگونه مي توان درجه عدم اطمينان نسبت به عدم تحقق پيش بيني خدمات انساني را به منظور ارائه سرمايه گذاريها در منابع انساني، در صورت هاي مالي، در حسابها منظور نمود. اين مسأله را مي توان با در نظر گرفتن ذخيره اي براي هزينه هاي مورد انتظار ترك خدمت حل كرد. خدشه دار كردن سود و زيان آخرين موضوع در گزارشگري دارايي هاي انساني در صورتهاي مالي، در رابطه با احتمال سود و زيان

مي باشد. برخي از حسابداران عقيده دارند كه داراييهاي نامشهود نظير دارايي هاي انساني اگر چه انتظار

مي رود، منافع آتي داشته باشند، به دليل عدم اطمينان فراواني كه مربوط به دارايي تلقي كردن چنين مخارج وجود دارد، بايد در سالي كه واقع مي شوند به عنوان هزينه گزارش شوند. در اين نظر نكته هاي مثبت وجود دارد. اما تعميم دادن آن تندروي است. دستكاري درآمدها يك مشكل ابتدايي و بي اهميت نيست و هنوز جا دارد كه درباره آن مطالعه شود. حتي در آن صورت نيز اين مشكل نمي تواند لزوم منعكس كردن داراييهاي انساني در گزارشهاي مالي غيرداخلي مؤسسه را تحت الشعاع قرار دهد(بیگ زاده و غلامی1387).

 

13-پيشنهادات:

 

برای غلبه بر مشکلات حسابداری منابع انسانی پیشنهادات زیر ارائه می گردد:

 

الف- پيشنهاد مي شود که مرکز مطالعات مديريت و بهره وري دوره اي در ارتباط با رشد و ارتقای حسابداري منابع انساني براي مديران شرکتهاي پذيرفته شده در بورس برگزار نماید.

 

ب- پيشنهاد مي شود که سازمان بورس اوراق بهادار دوره اي در ارتباط با رشد و ارتقاع حسابداري منابع انساني براي کارگزاران بورس (سرمايه گزاران) برگزار نمايد.

 

ج- پيشنهاد مي شود که سازمان حسابرسي استانداردي با عنوان استاندارد حسابداري منابع انساني تدوين و اجراي آن را براي حسابداران ابلاغ نمايد.

 

د- پيشنهاد مي شود که بانک مرکزي و شوراي اقتصاد براي واحدهايي که قصد اجراي سيستم حسابداري منابع انساني دارند تسهيلات اعطا نمايند.

 

ه- پيشنهاد مي شود که دانشکده هاي حسابداري و مديريت درسي را با عنوان حسابداري منابع انساني در مقطع کارشناسي رشته حسابداري و مديريت در نظر گرفته و برگزار نمايند.

 

و در نهایت پیشنهاد می شود :

 

با توجه به نقش عمده نيروي انساني در بخشهاي مختلف اقتصاد كشورها و همچنين سودمندي گزارشگري حسابداري منابع انساني و با توجه به بيانيه شماره 5 هئيت تدوين استانداردهاي حسابداري مالي (FASB) كه افشاء صورتهاي مالي مكمل را در ارائه اطلاعات جديد، مفيد و سودمند مي داند، بنظر می رسد . كه وجود سيستم حسابداري منابع انساني در كنار سيستم هاي فعلي حسابداري در كشور ما هم بسيار ضروري به نظر مي رسد.

 

14- بحث و نتيجه گيری

 

علی رغم نقش محوری نيروی انسانی در فرايند توسعه بخصوص بحث توسعه پايدار بعنوان چالش اساسی پيشروی دولت ها ، حسابداری منابع انسانی بعنوان فن جمع آوری و تلخيص و گزارشگری معيارهای جذب ، توسعه ، پيشرفت ، تخصص ، حفظ ، نگهداری ، بهره برداری ، ارزشيابی و پاداش منابع انسانی است تا بدين وسيله مديران را در اتخاذ تصميمات صحيح مربوط به

نيروی انسانی سازمان ياری کند با اين حال مديران با نقش حسابداری منابع انسانی آشنايی ندارند حاميان حسابداری منابع انسانی

بر اين باورند که مديران در هر سطحی که هستند بايد از توانايی های خلاقيت مهارت کارکنانی که تحت هدايت آنها انجام وظيفه می کنند آگاه باشند بنابراين حسابداری منابع انسانی می تواند هزينه های از دست رفته گردش بی مورد شغلی را مورد سنجش

قرار داده و حسابدار سنجش مسئوليت را تقويت می کند با اين همه مديران کشورها وجود حسابداری منابع انسانی را در اين مورد

بی ارتباط می دانند . يکی از مزايای حسابداری منابع انسانی اين است که مي توان از آن در تصميم گيري های ساخت در مقابل خريد استفاده کرد اما مديران از اين کاربرد حسابداری منابع انسانی آگاهی ندارند.

 

نرخ برگشت سرمايه گذاری متغير مهم در تصميم گيری سرمايه گذاران است که در نتيجه در صورت اجرای سيستم حسابداری منابع انسانی اين نرخ به دليل تغيير در اجرای آن دست خوش تغيير خواهد شد در حالی که

سرمايه گذاران از اين تغيير بی اطلاع هستند. سرمايه گذاران از نقش اطلاعات گزارشگری حسابداری منابع انسانی که می تواند اطلاعات مفيد تری را جهت تصميم گيری های مربوط به تحصيل، نگهداری، فروش و واگذاری سهام در اختيار آنها قرار دهد بی اطلاع هستند.

 

در نتيجه نحوه عمل حسابداری و گزارشگری فعلی به گونه ای است که سرمايه گذاران از منابع سرمايه گذاری واقعی شرکت در دارائيهای انسانی آگاه نمی شوند حسابداری منابع انسانی قادر است اين محدوديت را بر طرف نمايد و اطلاعات کاملتری را به آنان ارائه نمايد اما سرمايه گذاران از اين نقش حسابداری منابع انسانی آگاهی کامل ندارند .

 

سيستمهای فعلی حسابداری درگير ساختار اقتصاد مبتنی بر سرمايه های مالی و فيزيکی سازمانها هستند و

نمی توانند اطلاعات مورد نياز را درباره هزينه ها و ارزش منابع انسانی ارائه نمايند با اين همه دانشکده ها و مراکز آموزشی حسابداری در جهت هماهنگ ساختن سيستم های حسابداری با ساختار اقتصاد مبتنی بر نيروی انسانی اقدامی نکرده اند مجامع حرفه ای حسابداری تا کنون نتوانستند نقش فعالی در جهت معرفی و اشاعه سيستم حسابداری منابع انسانی و اهداف آن ايفا نمايند. اميد است با بکار گيری پيشنهادات ارائه شده گامی موثر در اين راستا برداشته شود.

 

منابع و مآخذ

 

اعتمادی، حسین، شهریاری، محمد رحیم. تابستان و پاییز 1375. بررسی تاثیر ارائه اطلاعات حسابداری منابع انسانی بر رفتار استفاده کنندگان اطلاعات حسابداری در ایران. فصلنامه علمی پژوهشی بررسی های حسابداری. شماره 16، 17: 56-70

 

بیگ زاده، یوسف، غلامی، سیف الدین. سال1387. حسابداری منابع انسانی و موانع بکار گیری آن در ایران. مجموعه مقالات همایش ملی

چشم انداز آتی حسابداری و حسابرسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بناب

 

تالانه، عبدالرضا و پوریا نسب، امیر. تابستان 1374. حسابداری منابع انسانی. فصل نامه علمی پژوهشی بررسی های حسابداری. شماره8 : 47-68

 

حسن قربان، زهرا. حسابداري مالي براي سياستهاي منابع انساني. دی ماه 1378. مجلة حسابدار، ماهنامة انجمن حسابداران خبره ايران. شماره 134

 

رحمانی ، علی. 1383. حسابداری رفتاری باگری سيگل . هلن ، مارکونی. مرکز تحقيقات تخصصی حسابداری و حسابرسی98-108

 

CAHRA(1973), Committee on Human Resource Accounting, Report of the Committee on Human Resource Accounting, The Accounting Review Supplement, 169-85

 

Dittman, D.A, Juris, H.A, & Revsine, L. (1976). On the Existance of Unrecorded Human Assets: An Economic perspective, Journal of Accounting Research, spring, 49-65.

 

Edmonds, C.P.,& Rogow, R (1986), Should Human Resource Be Reflected on the Balance Sheet, Financial Executive, January, 42-4

 

Gambling, T. (1976) Systems Dynamics and Human Resource Accounting, Acccounting, Organizations and Society, 167-74

 

Levine, M. (1980). Perspective in Accounting for Human Resource, The chartered Accountant in Australia, August, 19-22

 

Margues, E. (1976)Human Resource Accounting, Some Questions and Reflections, Accounting, Organizations and Socitey, 175-8

 

Mee, M.J. (1982), The Tasks of Human Asset Accounting, Accounting and Business Research, Winter, 24-8

 

Welliling, P.(1977), A Goal Programming Model for Human Resource Accounting in a CPA Firm, Accounting, organizations and Society, 307-16

تحقیق چگونگی ارتباط مؤلفه های اقتصاد مقاومتی با پدیده قاچاق کالا


چگونگی ارتباط مؤلفه های اقتصاد مقاومتی با پدیده قاچاق کالا

 

چکیده

اقتصاد مقاومتی گفتمان بدیعی است که هنوز ابعاد و مؤلفه­های آن به طور کامل شناخته و تبیین نشده­اند اما از خلال گفته­ها و نوشته­های صاحب­نظران می­توان به برخی از مؤلفه­های آن پی برد که در این مقاله ارتباط مواردی چند از آن­ها با پدیده قاچاق بررسی شده است. آن­چه روشن شده این است که پدیده قاچاق کالا از هر جهت با این مؤلفه­ها در تضاد و اصطکاک قرار دارد. قاچاق کالا سبب ترویج مصرف کالای خارجی و رواج مصرف­زدگی می­شود ، به تولید داخلی آسیب می­رساند ، موجب بی­کاری می­گردد ، به فساد مالی و اداری دامن می­زند و منابع ارزی را به هدر می­دهد و این­ها همه بر خلاف مسیر اقتصاد مقاومتی هستند.

کلید واژه­ها : اقتصاد مقاومتی ؛ قاچاق کالا ؛ اشتغال­زایی ؛ مصرف­زدگی ؛ فساد

 

 

 

 

مقدمه

«اقتصاد مقاومتی» گفتمان بدیع و نوآورانه­ای است که برای نخستین بار از سال1389 از سوی رهبری نظام جمهوری اسلامی مطرح گردید و در ادبیات اقتصاد ، سیاست و مدیریت جای گشود. اقتصاد مقاومتی در حقیقت شیوه­ای از مدیریت اقتصاد در سطح کلان و خرد است که بر پایه الزامات و در شرایط خاصی تدبیر و به اجرا گذاشته می­شود.

با توجه به این موضوع که مسئله اقتصاد بعد از اعتقاد ، مهم‌ترین عنصر استقلال سیاسی هر کشور است ، طبیعی است که نظام­های سلطه­گر حاکم بر جهان نیز برای به­زانو درآوردن کشورهای مستقل و آزاد اگر از راه فرهنگ و اعتقاد موفقیتی کسب ننمایند به سمت و سوی اقتصاد متوجه می­گردند و یا در شرایطی همزمان از هر جبهه­ای وارد می­شوند اما تهاجم در جبهه­ی اقتصاد را تشدید می­کنند.

مردم ایران پس از سال­ها مبارزه ، نظام سیاسی مورد نظر خود را مستقر ساختند و با نفی سلطه­پذیری برخاسته از اصول اعتقادی ، استقلال سیاسی را وجهه­ی همت خویش قرار دادند. بسیار طبیعی به نظر می­رسید که برچیده­شدن سلطه ده­ها ساله­ی کشورهای استکباری با واکنش­های خصمانه روبه­رو گردد و از همین رو از همان اوان به ثمر نشستن مبارزات و استقرار نظام جمهوری اسلامی ، کشور ما آماج تهاجمات فرهنگی ، نظامی ، امنیتی و تروریستی و البته اقتصادی قرار داشته است. گرچه دشمنان از همان ابتدا همگام و ملازم با جبهه­های فرهنگی ، نظامی و امنیتی ، جبهه­ای نیز در اقتصاد گشوده­اند اما شاید هیچ­گاه تا این زمان به اقتصاد امید نبسته و طیف گسترده­ای از ابزار­های اقتصادی را به کار نگرفته باشند. بنابر این می­توان گفت که ملت ایران سال­هاست که مقاومت هوشیارانه در عرصه­های مختلف و از جمله در اقتصاد را آزموده­اند اما بی­گمان گفتمان کنونی مفهومی فراتر از مقاومت دارد و به سوی یک منش و روش نظام­مند ، هدفدار و توام با برنامه­ریزی رهنمون می­شود. تعریف دقیق ابعاد و جوانب مختلف این گفتمان تازه نیازمند کوشش­های علمی و پژوهش در این عرصه است.

قاچاق کالا از دیرباز یک معضل و یک آفت اقتصادی برای اغلب کشورها بوده است. هر چند مفهوم قاچاق و تعریف آن در قوانین کشورها متفاوت از یکدیگر است اما وقتی فعالیتی در شمول فعل قاچاق و کالایی در شمول کالای قاچاق قرار گرفت ، هدف مبارزه و مجازات قرار می­گیرد. مبارزه با قاچاق در کشور ما نیز از گذشته­های دور انجام می­گرفته اما در شرایط امروزی که اقتصاد آمال تهاجم و هدف دشمنان قرار دارد و گفتمان اقتصاد مقاومتی نیز در مقابل آن مطرح گردیده ، به نظر می­رسد قاچاق کالا به عنوان آفتی در رویه اقتصاد مقاومتی نیازمند مبارزه­ای جدی­تر باشد . مقاله پیش رو به بررسی این موضوع می­پردازد. در این نوشتار ضمن گذری بر آن­چه در باب مفهوم اقتصاد مقاومتی گفته شده ، به بیان مفهوم قاچاق کالا در ایران پرداخته و سپس ارتباط مؤلفه­های اقتصاد مقاومتی با قاچاق کالا را بررسی می­نماییم.

 

تعریف مفاهیم و اصطلاحات

قاچاق کالا : تعاریف و مصادیق قاچاق کالا در هرکشوری خاص خود بوده و متفاوت از دیگری است. در ماده 1 از فصل اول لایحه مبارزه با قاچاق که اکنون در شرف تبدیل به قانون است قاچاق کالا و ارز این­گونه تعریف شده است : « هر فعل یا ترک فعلی که موجب نقض تشریفات قانونی مربوط به ورود و خروج کالا و ارز گردد و بر اساس قانون یا سایر قوانین ، قاچاق محسوب و برای آن مجازات تعیین شده باشد ، در مبادی ورودی یا هر نقطه از کشور حتی محل عرضه آن در بازار داخلی کشف شود » ( مجلس شورای اسلامی ، 1390). بنابراین کالای قاچاق مشتمل بر آن کالاهای وارداتی یا صادراتی است که از مسیری خارج از مبادی رسمی ( گمرکات ) وارد شده یا در شرف صدور باشد و یا این که از مبادی رسمی عبور کرده اما به طریقی تمام یا بخشی از عوارض مقرر را پرداخت نکرده باشد. به همین ترتیب مبارزه با قاچاق کالا مشتمل بر اقدامات پیشگیرانه ، بازدارنده و مقابله­مستقیم برای جلوگیری از ظهور کالا به­صورت قاچاق می­باشد.

 

اقتصاد مقاومتی : بیان یک تعریف جامع و مانع از اقتصاد مقاومتی به­غایت دشوار است. علت این امر شاید به این خاطر آن باشد که عبارت یاد شده مفهومی از یک شیوه مدیریتی در اقتصاد را در خود دارد که خودبه­خود با مسایل فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و امنیتی گره می­خورد و در قالب یک جمله و عبارت قابل بیان نیست. از این­روست که غالب محققان و صاحب­نظرانی که در این عرصه اظهار نظر و قلم­فرسایی کرده­اند ، به­جای بیان تعریف ، به توصیف و تبیین یک یا چند بعد از ابعاد ، مصادیق و مؤلفه­های اقتصاد مقاومتی پرداخته­اند. در این میان مبدع این گفتمان که رهبری نظام جمهوری اسلامی هستند از اقتصاد مقاومتی به عنوان «اقتصادی که برای یک ملت، حتی در شرایط فشار و تحریم، زمینه رشد و شکوفایی را فراهم می کند یاد نموده­اندکه معنايش حصار كشيدن دور خود و فقط انجام يك كارهاى تدافعى نمی باشد.»( خامنه­ای، 17/5/1391)یا در جای دیگری اشاره دارند که « اقتصاد مقاومتی در رویارویی و تقابل با اقتصاد وابسته و مصرف کننده قرار می گیرد . . . . و يك مسئله هم در اقتصاد مقاومتى، مديريت مصرف است. . . . . يك ركن ديگر اقتصاد مقاومتى، حمايت از توليد ملى است . . . . مردمى كردن اقتصاد، جزء الزامات اقتصاد مقاومتى است (منبع پیشین ، 2/6/91).

 

مبانی نظری : مؤلفه­ها و عناصر اقتصاد مقاومتی

ماهیت اقتصاد مقاومتی هنوز کاملاً شناخته­شده نیست و به تعبیر برخی صاحب‌نظران چه در عرصه تئوری و چه در عرصه عمل سابقه‌ای در دنیا ندارد (ایمانی،1391). از همین روست که مبدع این دیدگاه خواهان شکل­گیری« مراكز مطالعاتى‌ براى تحقيق در اقتصاد مقاومتى»( منبع پیشین ، 17/5/1390)شده­اند. اما در این میان نویسندگان و صاحب­نظران ،دیدگاه­هایی در باب مؤلفه­ها و عناصر مربوط به اقتصاد مقاومتی مطرح کرده­اند که به مواردی از آن­ها اشاره می­شود.

خشایار سیدشکری اجتناب از مصرف بی­رویه و پس­انداز بیشتر ، تنوع­بخشی به منابع درآمدی اقتصاد و خودبسندگی در نیازهای اساسی کشور را از لوازم اقتصاد مقاومتی دانسته است.(سیدشکری و همکار ، 1391).

محمدزاده و نظریان در مقاله­ای انضباط اقتصادی ، مبارزه با فساداقتصادی ، حمایت از تولید داخلی و برندهای ملی ، جلوگیری از واردات کالاهای غیرضروری و رفع وابستگی به نفت را در اقتصاد مقاومتی مهم دانسته­اند( محمدزاده و همکار ، 1391).

ممبینی با محور قرار دادن سخنان رهبری ، کارآفرینی ، حرکت برنامه­ای ، کاهش اسراف ، کاهش وابستگی ، مدیریت مصرف ، تولید داخلی ، کاهش وابستگی به نفت ، مردمی کردن اقتصاد ، پرهیز از دید کوتاه مدت ، مبارزه با مفاسد ، مدیریت صحیح منابع ارزی و شرکت­های دانش­بنیان را برای اقتصاد مقاومتی درنظر گرفته است(ممبینی ، 1391 ).

یاری­فرد و همکاران دراین رابطه مديريت مصرف و جلوگیری از اسراف و زیاده روی، توجه و حمایت از تولیدات داخلی، توانمندسازی و فعال شدن بخش خصوصی و استفاده از همه ظرفیت­های دولتی و مردمی را مورد تاکید قرار داده­اند( یاری­فرد و دیگران ، 1391).

و بالاخره تاری و همکاران در گزارشی شاخص­های اقتصاد مقاومتی را بر اساس قاعده نفی سبیل ، عدم اسراف ، نهی از اخلال در نظام و نهی از اتراف بیان داشته و خودکفایی و متنوع­ساختن تولید داخلی ، جایگرینی واردات و خودکفایی در کشاورزی را از راهبردهای درازمدت آن دانسته­اند( تاری و دیگران ، 1391).

 

مؤلفه­های اقتصاد مقاومتی و پدیده قاچاق کالا

1-حمایت از تولید داخلی : توليد ملي با ايجاد ثروت ملي و ارزش افزوده بالا، افزايش درآمد ملي، رونق اشتغال، بازار كار و سرمايه و ارزآوري مناسب ، موتور محرکه اقتصاد کشورها به حساب می­آید. توليد، مهمترين فرآيندي است كه زمينه فعاليت نيروي انساني را براي آفرينش ارزش اقتصادي و رشد اقتصادی مهيا مي سازد(تقوی، 1381: 5). در سياست گذاري سطح كلان كشور صيانت و حمايت از توليدات داخلي به عنوان یک اصل كليدي و ضرورتي انكارناپذير مطرح است. گرچه این خود جای بحث دارد كه مرز حمايت و رهايي توليد داخل تاكجاست اما هیچ جای تردید نیست که قاچاق، یکی از بزرگ­ترین آفت­های تولید داخلی است. کشور ما در تمامی زمینه­های تولیدی از مزیت نسبی برخوردار نیست و به لحاظ فن­آوری و مدیریت تولید نیز هنوز در شرایطی قرار ندارد که بتواند با تولیدکنندگان خارجی رقابت کند. از این رو برای حفظ و حمایت از تولیدکنندگان داخلی و فراهم آوردن زمینه­های اشتغال، دولت ناگزیر از وضع تعرفه­های گمرکی است. کالاهایی که از مسیر قاچاق به شبکه توزیع وارد می­شوند مشمول این تعرفه قرار نمی­گیرند. از سوی دیگر کالای گذر نموده از گمرک به لحاظ کیفیت و اصالت تحت کنترل قرار گرفته و از این رو احتمال کمی وجود دارد که تقلبی و بی­کیفیت باشند. طبیعی است که کالای اصیل و باکیفیت در اصل نیز قیمتی بالاتر از نوع تقلبی دارد. این در حالی است که کالاهای غیراصیل که با نشان­های تقلبی و بسته­بندی­های جعلی از مسیر قاچاق وارد بازار می­شوند، به قیمتی به مراتب پایین­تر از نمونه غیرقاچاق عرضه می­گردند وحجم واردات این کالاها نیز قابل کنترل نیست. در صورتی که کنترلی بر واردات کالا صورت نگیرد و حجم عظیمی از کالاهای جعلی و تقلبی آزادانه وارد بازار شوند ، اغلب تولیدکنندگان داخلی به­ویژه صنعتگران قادر به ادامه فعالیت نخواهند بود. از این­روست که برای نشو و پایداری تولید داخلی ناگزیر باید از ورود غیرقانونی کالا به شبکه توزیع ممانعت نمود.

 

2-اشتغال و کارآفرینی : بی­کاری یکی از مهم­ترین مشکلات کشور و دغدغه روز مسئولان است. نرخ بی­کاری جوانان هم‌اکنون 26‌درصد است که دو برابر نرخ بی­کاری در جمعیت فعال 10 ساله و بیشتر کشور است. این به معنای آن است که کشور ما از نظر نرخ بی­کاری در وضعیت بحرانی قرار گرفته‌ است. طبق آمارهای موجود در مرکز آمار ایران، در سال 1383 نرخ بی­کاری جوانان بین 15 تا 24 سال، 24‌درصد بود که این رقم در سال 1390 به 5/26‌درصد رسیده است( مرکز آمار ایران ، 1390). بی­کاری جز این­که به فقر و نابسامانی­های اقتصادی دامن می­زند ، منشاء و عامل بسیاری از کجروی­های اجتماعی و جرایم نیز هست و از این رو در شرایط بحرانی بی­کاری ، به دلیل پتانسیل شورش و ناآرامی­های اجتماعی ، چه بسا امنیت ملی نیز تهدید شود و به مخاطره بیفتد و این درست نقطه مقابل اقتصاد مقاومتی است که درپی وضعیتی می­باشد که مصونیت در برابر هجمه­های دشمنان فراهم می­آورد. فائق آمدن بر این شرایط بحرانی ، جز باگسترش فعالیت­های اشتغال­زا و رونق بخشیدن به تولید داخلی میسر نیست. پیش از این استدلال نمودیم که قاچاق کالا آفت تولید داخلی است و در این­جا باید این را اضافه نماییم که بی­کاری خود مسبب قاچاق نیز می­باشد. بسیاری از خانواده­ها که در مناطق مرزی اجیر قاچاقچیان بزرگ می­شوند جز برای کسب لقمه­نانی برای خانواده و جز از سرناچاری نیست و پژوهش­ها نیز حکایت از رابطه معنی­دار میان پرداختن به کار قاچاق و بی­کاری در مناطق مرزی دارد ( کرمی ، 1391). قاچاق کالا سبب تعطیلی و ورشکستگی تولیدکنندگان داخلی می­شود و به بی­کاری دامن می­زند. مطالعات نشان داده که به ازاء هر 15 تا 30 هزار دلار واردات کالای قاچاق یک فرصت شغلی از بین می­رود(میراحمدیان ، 1388).اگر میزان قاچاق کالا را سالانه حدود 3/19 میلیارد دلار( ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز، 1387)بدانیم باید گفت که قاچاق کالا هر سال نزدیک به یک میلیون فرصت شغلی را زایل می­سازد. از سوی دیگر بی­کاری خود عامل تشدید­کننده قاچاق می­گردد و بدین­گونه چرخه فزاینده و دور باطل قاچاق و بی­کاری تکرار می­شود. مگر این که عزمی جدی و اقداماتی مؤثر بتواند جلو قاچاق را سدّ کرده و این دور باطل را بشکند.

تضعیف روحیه کار و فرهنگ تلاش از جمله پیامدهای منفی قاچاق است که خلاف رویه اقتصاد مقاومتی است. ثروت زیاد و راحتی که از طریق قاچاق کالا بدست می آید روحیه کار و فرهنگ تلاش در جامعه را سست می کند و سبب می­شود برخی به جای کسب درآمد حلال از راه شرافتمندانه به قاچاقی گری روی می آورند تا در مدت کوتاهی بتوانند سود زیادی بدست آورند.

 

3- مدیریت مصرف: در الگوی مصرف منطبق بر اقتصاد مقاومتی ، صرفه­جویی ، قناعت ، ساده­زیستی ،پرهیز از اسراف ، ترجیج خرید و مصرف کالای داخلی ، حذف خریدهای غیرضروری ، حذف تشریفات و منع مدگرایی سرلوحه کار قرار می­گیرد( فصیحی ، 1391: 193).از میان مقوله­های یاد شده به­نظر می­رسد آن­چه بیشتر به قاچاق کالا دامن می­زند الگوی مصرفی شکل­گرفته­ای است که متاسفانه اغلب هنگام خرید ، کالای خارجی بر محصول تولید داخل ارجحیت می­یابد. از این­رو موفقیت در برنامه مبارزه با قاچاق کالا تا حدود زیادی مرهون تغییر الگوی مصرفی فعلی جامعه است به­گونه­ای که هنگام خرید محصول داخلی در اولویت قرار گیرد. عملكرد اقتصادي دهه‌هاي اخير كشور به خوبي نشان می‌دهد كه علاوه بر گسترش مصرف‌زدگی در اقتصاد کشور و گسترش شتابان مصرف در کشور، مصرف جامعه به نسبت زیادی به جهان خارج وابسته گرديده است. در کنار این مسائل پاره‌ای از ملاحظات در بخش تولید و مصرف کشور از جمله گرایش غیرمنطقی به حمایت از تولید داخلی بدون ملاحظه به کیفیت، قیمت، و کفایت تولیدات در برآوردن تقاضای بازار و وضع الزامات و محدودیت‌های قانونی در رابطه با واردات و صادرات به همراه مشکلاتی که در ساختار اقتصاد کشور وجود دارد سبب شده است تا کالاهای موجود در ساخت قانونی بازارهای داخلی امکان کفایت نیازهای مصرفی مصرف‌کنندگان جامعه را نداشته باشد( احمدی و دیگران، 1387).

الگوی مصرف یک پدیده فرهنگی است که به تاسّی از عوامل گوناگون در گذر زمان به­تدریج شکل گرفته و به همین ترتیب باید به­تدریج نیز تغییر یابد و اصلاح شود. در حالی که پرهیز از اسراف و تبذیر جزء دستورات اکید مذهبی است ، متاسفانه آن­چه در عمل مشهود است و به­خصوص در انجام آیین­های شادی و عزا ، تهیه جهیزیه و حتی مراسم و آداب مذهبی چون ولیمه­ی حج و عمره مشهود است ، رفتاری خلاف دستورات دینی است. «مصرف گرايي براي جامعه ، ‌بلاي بزرگي است . . . . . مصرف گرايي ، جامعه را از پاي درمي آورد. جامعه­ايي كه مصرف آن از توليدش بيش تر باشد، در ميدان هاي مختلف شكست خواهد خورد (خامنه­ای ، 15/9/1381). . . . كدام خوره وزلزله اي­ است كه مثل مصرف بلايي باشد به جان اين ملت . اگر زلزله يك­بار درچند سال اتفاق مي افتد ، درد مصرف زدگي هرروز وهرماه وهر سال اين ملت را به سوي نابودي ومرگ مي برد( پیشین ، 25/9/1371).

دو روند قوی از کشورهای توسعه یافته سراسر کشورهای توسعه نیافته را زیر پوشش مسلط خود دارد که عبارت­اند از : اطلاعات و مصرف . اطلاعات در خدمت مصرف قرار می­گیرد تا مصرف فراگیر شود . این دو عامل به همراه هم ، سازمان فضایی ، اقتصادی و اجتماعی کشورهای درحال توسعه را بازسازی و نیروهای پخش و تمرکز فضایی را تعیین می­کنند . روند اطلاعات که از کشورهای غربی به همه­ی زوایای جوامع جهان سوم نفوذ می­کند ،این کشورها را آینه­ی جوامع غربی می­سازد و از این طریق شیوه­ی مصرف مانند کشورهای غربی می­شود که یک پیامد آن کاهش شدید تقاضا برای تولیدات محلی و ملی است ( شکوئی ، 1373 :180). آن­چه در قضیه اسراف و مصرف­زدگی سبب تاسف مضاعف می­گردد این است که در این سبد مصرفی غالباً کالاهایی قرار می­گیرند که وارداتی بوده و بسیاری به هر دلیل از مجاری غیر رسمی و غیرقانونی ( قاچاق) به بازار عرضه راه یافته­اند. در شرایط رسومات غلط ، اسراف و چشم­وهمچشمی، وقتی خانواده­ها زیر فشار هزینه­ها قرار می­گیرند ( هزینه­هایی که باید برای خرید کالاهایی تحمل شود که اغلب نیازی نیز به وجود آن­ها احساس نمی­شود و پاره­ای نیز تنها حالت تشریفاتی و تجملاتی دارند )، به­ناچار تنها به قیمت کالا توجه می­کنند و نام و نشان آن که ترجیحاً باید خارجی باشد و این موضوع آن­ها را به سمت کالاهای قاچاق سوق داده و تقاضا برای این کالاها را افزایش می­دهد.زیرا همان­طور که گفته شد کالای قاچاق به یکی یا چند دلیل مثل عدم پرداخت تعرفه­های گمرکی ، جعلی و تقلبی بودن ، پایین بودن کیفیت و نداشتن خدمات پس از فروش و ضمانت، قیمتی به­مراتب پایین­تر از نوع اصلی و قانونی دارد.

4- مبارزه با فساد : بسیاری از صاحب­نظران اقتصاد مقاومتی ، مبارزه با فساد مالی را از جمله لوازم اقتصاد مقاومتی محسوب داشته­اند. فساد یکی از جنبه­های ناکارآمدی جامعه است که رشد و توسعه اقتصادی را تضعیف می­کند و از مهم­ترين عوامل بازدارنده رشداقتصادي وناپايداري سياسي، به­ويژه دركشورهاي در حال توسعه است(Gallen,2007: 463). یکی از مصادیق فساد در ایران جرم پول­شویی است. فرآيند پول­شويي از طريق قاچاق کالا نیز انجام مي­گيرد و به عبارتي پُل پول شويي در ايران را بايد قاچاق سازمان يافته کالا دانست(ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز(ب) ، 1387: 163). در عبور وگذردادن محموله­های قاچاق پرداخت رشوه ، زدوبند با ماموران ، جعل اسناد ، تقلب در بسته­بندی­ها از کارهای متداولی است که انجام می­گیرد و این­ها همه از مصادیق بارز فساد محسوب می­گردند. همچنین بسیاری از عاملین قاچاق با سوء استفاده از قوانین و مصوباتی که بنا به اهداف توسعه­ای ، رفاهی و حمایتی تدوین شده­اند ، به این کار مبادرت می­ورزند یا به نحوی قوانین و مقررات را به­اصطلاح دور می­زنند که این نیز مصداقی از فساد است. سوء استفاده برخی قاچاقچیان از تسهیلات دولت برای بازارچه­های مرزی و واردات بدون تعرفه حجم غیرمجاز کالاها برای مقاصدی جز آن­چه هدف قانون بوده و وارد کردن حجم غیرمجاز کالا در پوشش تسهیلاتی که قانون برای ملوانان قائل شده مثال­هایی از این مورد هستند. رانت ایجاد شده از این طریق خود زمینه­ساز میزانی از قاچاق شده است( ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز(الف) ، 1387: 104).

 

5- مدیریت صحیح منابع ارزی نیز از جمله مؤلفه­های اقتصاد مقاومتی محسوب شده و قاچاق کالا به لحاظ این­که مدیریت صحیح منابع ارزی را با اختلال روبه­رو می­کند، در ارتباط با آن قرار می­گیرد. قاچاق کالا از یک سو تقاضا برای ارز در بازار غیررسمی را افزایش می دهد و افزایش قیمت داخلی ارز ، خاصیت تورم زایی دارد و از سوی دیگر با افزایش عرضه کالاها در داخل و جلوگیری از افزایش قیمت آن­ها ، در نظام ارزی اختلال ایجاد می کند. قاچاق ، چه در شکل کالای وارداتی و چه در شکل کالای صادراتی موجب خروج ارز از کشور می شود و این امر پشتوانه مالی کشور را با تزلزل روبه­رو می کند.چرا که صدور غیر قانونی کالا منجر به خروج سرمایه از کشور و عدم بازگشت ارز می شود و در نتیجه کمبود درآمدهای ارزی ، توازن پرداخت های خارجی به هم می خورد.

 


نتیجه­گیری

اقتصاد مقاومتی به عنوان یک گفتمان بدیع و شیوه­ای از مدیریت اقتصاد کشور در شرایط هجمه و فشار خارجی مطرح شده است. با توجه به اصول و آرمان­های نظام جمهوری اسلامی که برخاسته از اعتقادات دینی است و ماهیتی استکبارستیزی دارد و نیز با توجه به تجربه بیش از سه دهه تخاصم اردوگاه استکبار جهانی با نظام و سعی وافر آن­ها در استمرار فشارهای اقتصادی ، به نظر می­رسد که رویه اقتصاد مقاومتی باید به عنوان راهکاری در مقابله نه در زمانی کوتاه و برای سال­هایی چند بلکه برای دوره­های درازمدت آینده مدنظر قرار گیرد. در این میان پدیده قاچاق کالا به عنوان یک آفت بزرگ اقتصادی از جهات بسیاری با مؤلفه­های مورد تاکید در رویه اقتصاد مقاومتی در تضاد و اصطکاک قرار می­گیرد. از این­روست که مبارزه با قاچاق کالا در شرایط اقتصاد مقاومتی نه تنها لازم است بلکه بسیار ضروری­تر از هر زمان دیگری است .اهمیت مسئله ایجاب می­کند تا همچنان « بر همه­ی دستگاه­هایی که به نحوی می­توانند در این امر دخیل باشند واجب باشد که سهم خود را در این مبارزه ایفا کنند» (خامنه­ای ، 1381 ).

 

 


منابع

- احمدی ، علی­محمد و محمدغفاری ، حسن و وفایی یگانه ، رضا (1387) . نقش الگوی مصرف در گسترش واردات قاچاق کالا در ایران. گزارش پژوهشی منتشر نشده . ستاد مرکزی کبارزه با قاچاق کالا و ارز.

- ایمانی، حمیدرضا (1391). تاملی در ابعاد اقتصاد مقاومتی. گروه مطالعات اقتصادي پایگاه تحلیلی رصد : http://rasad.org/1391/05/23/ /

- تاری ، فتح­ا... و سیدشکری ، خشایار و کاویانی ، زهره (1391).اقتصاد مقاومتی و مؤلفه­های آن . مرکز پژوهش­های مجلس شورای اسلامی . شماره مسلسل 12546.

- تقوی،مهدی(1381). جهاني‌شدن و چالش‌هاي پيش‌رو. فصلنامه‌ پژوهشنامه‌ اقتصادي، شماره‌5.

- ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز-الف (1387). گزارش منتشر نشده برآورد حجم قاچاق کالا.

- ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز ( 1387) . مروري بر نقش و جايگاه تعاوني‌هاي مرزنشين . مجموعه مقالات اقتصاد پنهان (1).

- ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز-ب(1387). مروری بر ارتباط پولشويي با پدیده قاچاق مجموعه مقالات اقتصاد پنهان(2).

- سیدشکری،خشایار و کاویانی، زهره (:1391). اقتصاد مقاومتی و ویژگی­های آن ، فرصت­ها و تهدیدها .گزارش مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی؛شماره مسلسل 12817.

- شکوئی، حسین ( 1373) . دیدگاه­های نو در جغرافیای شهری ،تهران : انتشارات سمت .

- خامنه­ای ، سیدعلی ( 12/4/1381) . فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی . مجموعه سخنرانی­های همایش تخصصی راهبردهای نوین در پیشگیری و مبارزه با قاچاق کالا و ارز . ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز ، 1390.

- خامنه­ای ، سید علی ( 15/9/1381) . خطبه­های نماز عید فطر.

- خامنه­ای ، سید علی ( 17/5/1391) . سخن­رانی در جمع دانشجویان .

- خامنه­ای ، سید علی (2/6/1391) . سخن­رانی در جمع اعضای هیئت دولت.

- فصیحی ، حبیب­اله(1391). نقش مبارزه با قاچاق در تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی . نشریه اقتصاد پنهان ، شماره­های13 و14 . پاییز و زمستان.

- کرمی ، عبدالکریم و چقازردی ، احسان( 1391) . فقرزدایی ، بی­کاری و قاچاق . مجموعه مقالات همایش اقتصاد پنهان . ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز.

- ممبینی ، یعقوب ( 1391) . مؤلفه­ها و شاخص­های اقتصاد مقاومتی . مجموعه مقالات همايش ملي بررسي و تبيين اقتصاد مقاومتي. دانشگاه گیلان .

- میراحمدیان ، روح­ا... ( 1388). سیاست جنایی تقنینی ایران در مبارزه با قاچاق کالا . پایان نامه دوره کارشناسی ارشد به راهنمایی غلامحسین الهام . دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.مجلس شورای اسلامی (1390). لایحه مبارزه با قاچاق کالا و ارز.

- محمدزاده ، یوسف و نظریان ، علمناز(1391). انضباط اقتصادی، مؤلفه تحقق اقتصاد مقاومتی. مقاله ارائه شده به سومین فراخوان مقالات اقتصاد سالم . ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز.

- مرکز آمار ایران (1390) . نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390 کل کشور.

- یاری­فرد، رسول و احسان ملکی ، شیما و یاری­فرد سمیه (1391). مفاهیم، شاخص­ها و ضرورت­های اقتصاد مقاومتی و نقش آن در جهاد اقتصادی. مقاله ارائه شده به سومین فراخوان مقالات اقتصاد سالم . ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز.

انتشار : ۶ آبان ۱۳۹۵

برچسب های مهم

بودجه نویسی در ایران


تاریخچه بودجه نویسی در ایران

تاریخ حكايت از آن دارد كه طى دوران مختلف دولت ها تا حدود زيادى تكيه بر كارشناسان بين المللى را مبناى تحولات ساختارى در بودجه قرار داده اند به گونه اى كه طى چند سال اخير نيز دستورات صندوق بين المللى پول تاثيرات بسيارى در ساختار و نظام بودجه ريزى كشور داشته است.

مورگان شوستر آمريكايى اولين كارشناسى بود كه به صورت رسمى و با هدف سامان بخشيدن به وضعيت مالى دولت ايران در سال ۱۲۹۰ شمسى به ايران آمد. اما به دليل تشديد بحرانهاى سياسى و اولتيماتوم دولت روسيه پس از ۸ ماه مجبور به ترك كشور شد. پس از گذشت يك دهه يعنى در سال ۱۳۰۱ دكتر ميليسپو كه او هم اهل آمريكا بود با ماموريتى مشابه شوستر به ايران سفر كرد. وى كه در راس هياتى به ايران آمد، به دنبال يك دوره اقدامات اجرايى بود و قرارداد خدمت و حدود اختيارات وى در سال ۱۳۰۴ به مدت دو سال ديگر تمديد شد.كارشناسان در حوزه بودجه ريزى ورود ميليسپو به ايران را پايان فصل بودجه ريزى سنتى در كشور مى دانند، چرا كه بدين ترتيب درآمدهاى دولت از درآمدهاى كشاورزى و روستايى جدا شد و در حقيقت ساختار بودجه به هم ريخت.. اما سال هاى ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ دوران شكل گيرى نظام تازه اى براى بودجه ريزى ايران به شمار مى رود. در اين دوران نقش درآمدهاى نفتى در بودجه عمومى دولت جدى نبود و بيشتر صرف هزينه هاى نظامى مى شد.نظام بودجه نويسى در سال هاى ۱۳۱۸ و ۱۳۱۹ به تكامل رسيد و اطلاعات بودجه اى دولت در هفتاد ستون عرضه شد.

از سال ۱۳۳۲ فصل نوينى در نظام بودجه ريزى آغاز شد. از آن سال كشور با وام ها و كمك هاى بلاعوض آمريكا و انگليس مواجه شد و درآمدهاى نفتى نيز نقش مهمى در بودجه پيدا كرد.با افزايش درآمدهاى نفتى و شروع برنامه هاى عمراني، بودجه اهميت مضاعفى يافت و در سال ۱۳۴۵ پيشنهاد لايحه بودجه از وظايف وزارت دارايى خارج شد و در حوزه مسؤوليت نخست وزير درآمد و بدين ترتيب دفتر بودجه در سازمان برنامه تشكيل شد.از سال ۱۳۵۲ تهيه و تنظيم بودجه كل كشور جزو وظايف سازمان برنامه و بودجه و كليه امور مالى و خزانه دارى در وزارت دارايى متمركز شد.

همانطور كه گفته شد تحولات نظام بودجه ريزى طى ۱۰۰ سال گذشته همچنان ادامه داشته و به سمت اصلاح اين نظام پيش رفته است؛ تا جايى كه در تبصره ۴۸ قانون بودجه سال ۸۰ نيز دولت ملزم به اطلاح ساختار بودجه شد و سازمان مديريت و برنامه ريزى نيز نحوه طبقه بندى اقلام بودجه اى كشور را در لايحه بودجه سال ۸۱ بر مبناى نظام طبقه بندى آمارهاى مالى دولت GFS تغيير داد.در اين نظام بودجه به دو بخش كلى دريافت ها و پرداخت ها تقسيم مى شود كه دريافت ها شامل درآمدهاى عمومى است و از اين ميان درآمدهاى نفتى جزو واگذارى دارايى هاى سرمايه اى قرار مى گيرد. از سوى ديگر در برابر درآمدهاى عمومى اعتبارات هزينه اى يا هزينه جارى قرار دارد كه اين دو تراز عملياتى بودجه را تشكيل مى دهد. در مقابل تراز سرمايه اى برابر واگذارى دارايى هاى سرمايه اى است كه از تملك دارايى هاى سرمايه اى كم مى شود. نكته حايز اهميت در اين تعريف اين است كه در اين نظام كسرى بودجه تفاوت بين تراز عملياتى و تراز سرمايه اى بودجه است كه معمولاً از طريق تراز مالى جبران خواهد شد.

 

تعريف، مفاهيم اساسي و اصول بودجه

1- مقدمه

چون مفهوم بودجه از آغاز پيدايشش تاكنون تغيير و تحول بسيار يافته است از اين رو تعريف جامعي كه در برگيرنده تمام مفاهيم آن در دوره هاي گذشته و زمان حال باشد كار دشواري است. ديدگاهها، نظريه ها و تعاريف زمانمند و مكانمنداند و به همين خاطر در زمان ها و مكان هاي متفاوت تعاريف متفاوتي ارائه شده است. اگر نظام بودجه ريزي كشور را به ساختماني تشبيه نماييم، اصول بودجه فونداسيون و اسكلت آن محسوب مي شود و هر چه بر مبناي اصول علمي و منطق اقتصادي استوارتر باشد قطعاً نتايج مطلوب تري به دنبال خواهد داشت. اصول بودجه در ايران نشأت گرفته از قانون اساسي، قانون محاسبات عمومي، قانون برنامه و بودجه و ديدگاههاي صاحبنظران و كارشناسان اقتصادي مي باشد. در اين مقاله ابتدا به اصطلاحات بودجه و سپس تعاريف مهم آن پرداخته و در نهايت به اصول مهم بودجه اشاره مي شود.

2- فلسفه وجودي بودجه

انسانها در دوران مختلف هميشه درصدد بوده اند تا نيازها و خواسته هاي خود را به نوعي از امكاناتي كه در طبيعت وجود دارد تأمين نمايند. اما با توجه به اينكه نيازها و خواسته هاي انسان نامحدود و در مقابل، منابع و امكاناتي كه در اختيار دارد محدود است، مي توان گفت كه بشر با دنيايي مملو از كميابي زندگي مي كند و لذا در مواجهه با اين مشكل از قوه تعقل و قدرت تجزيه و تحليل و توان پيش بيني خود استفاده كرده و با توسل به برنامه ريزي درصدد برآيد تا با حداقل امكاناتي كه در اختيار دارد، حداكثر مطلوبيت را نصيب خود نمايد.

حتي آثار به جا مانده از زندگي بشر اوليه در صدها هزار سال پيش، قبل نشانه هاي زيادي از برنامه ريزي در امور دارد. با عنايت به مباحث مطرح شده، مي توان گفت: فلسفه وجودي بودجه نويسي دو عامل است: يكي نيازهاي نامحدود بشر و دوم منابع و امكانات محدودي كه در اختيار دارد.

 

3- واژه شناسي بودجه

در گذشته فرانسويان كلمه «بوژت» را به معني كيف يا كيسه چرمي كوچك به كار مي برده اند. اين كلمه نخستين بار در انگلستان براي كيف كوچك حاوي مهر «وزارت دارايي» آن كشور و سپس نام كيفي گرديد كه بصورت دريافتها و پرداختهاي كشور را در آن مي نهادند. در سال 1733 زماني كه وزير دارايي انگلستان صورت دريافتها و پرداختها و گزارش مالي سالانه كشور را براي نمايندگان مردم مطرح ساخت، نويسنده ناشناسي در جزوه اي با عنوان «كيسه اش باز شد1» به سياست وزير داراي حمله نمود و او را به شعبده بازي تشبيه كرد كه كيسه حقه ها و كلكهاي خود را گشوده است و به طعنه گفته شد «سفره اش-بودجه اش- را گشوده است».

كلمه« بوژت» فرانسوي اندك اندك انگليسي شد و به صورت «باجت2» درآمد و سپس بدان شكل به فرانسه بازگشت و با گويش فرانسوي «بودجه» مرسوم شد.

 

4- تعريف بودجه

تعريف هاي زيادي براي بودجه شده است كه به چند نمونه از آن به شرح زير اشاره مي شود:

بودجه دخل و خرج دولت است .

اولين تعريف قانوني كه از بودجه در نظام حقوقي مالي ايران به عمل آمده است در ماده يك قانون محاسبات عمومي مصوب مورخ 21 صفر 1329 هجري قمري مطابق با سال 1289 شمسي است كه بودجه را چنين تعريف كرده است: «بودجه دولت سندي است كه معاملات دخل و خرج مملكتي براي مدت معيني در آن پيش بيني و تصويب مي گردد. مدت مزبور را سنه مالي مي گويند كه عبارت از يك سال شمسي است».

دومين تعريف قانوني مربوط به قانون محاسبات عمومي مصوب 16 اسفند 1312 شمسي مربوط مي شود كه چنين آمده است: بودجه لايحه پيش بيني كليه عوايد و مخارج مملكتي است براي مدت يكسال شمسي كه به تصويب مجلس شوراي ملي رسيده باشد.

سومين تعريف قانوني مربوط به قانون محاسبات عمومي مصوب 15 ديماه 1349 شمسي است كه بودجه را چنين تعريف نموده است: «بودجه كل كشور برنامه مالي دولت است كه براي يك سال مالي تهيه و حاوي پيش بيني درآمدها و ساير منابع تأمين اعتبار و برآورد هزينه ها براي انجام عملياتي كه منجر به وصول به هدفهاي دولت مي شود و از سه قسمت تشكيل مي شود:

 

سیاستهای پولی و مالی ( Fiscal and Monetary policies )

مقدمه :

هرکشور و نظام اقتصادی دارای هدفهای معین اقتصادی است که برای رسیدن به آنها تلاش میکند . به عنوان مثال نظامهای اقتصادی کشورهای روبه توسعه و ازجمله کشور ما درصدد دستیابی به هدفهای رشد و توسعه اقتصادی و افزایش اشتغال و رفاه جامعه می باشند .

در کشورهای صنعتی پیشرفته نیز هدف اغلب دولتها درتامین اشتغال کامل و مبارزه با تورم است تا همراه با حفظ ثبات قیمتها و اعتبار پول ملی ، درکشورخود با اعتراض بیکاران و گروههای کم درآمد مواجعه نشوند . سیاستهای اقتصاد کلان به دو گروه مختلف تقسیم میشوند . سیاستهای غیرمستقیم که به طور عمده شامل سیاست مالی و پولی و سیاستهای مستقیم که به طور عمده شامل سیاستهای بازرگانی و درآمدی میشود .

یک عقیده مبنی براین است که بالاترین مرجع و نهادی که به عنوان مظهر شعور جامعه نسبت به پدیده های اقتصاد و سیاست وجود دارد دولت است .

ازهمین روکسانی که اصل دخالت را جایز می شمارند خود را منادی اقتصاد ارشادی می دانند ، به آن معنا که درنظر آنان نوسانات و حرکات ناخوشایند اقتصاد ازطریق دخالتهای بخردانه دولت تصحیح میشود . بعکس کسانی که دراصول مخالف دخالت دولت هستند خود را منادی اقتصاد آزاد می دانند ، به آن معنا که درنظرآنان نوسانات و تغییرات نامطلوب ازطریق مکانیسم خودکار که درنظام اقتصاد آزاد وجود دارد خود بخود تصحیح می شوند .

سیاستهای مالی و پولی از مهمترین اشکال دخالت دولت درسیر اقتصاد کلان به شمار می روند. زمانی که دولت وضعیت موجود اقتصاد را مطلوب نداند و برای رسیدن به وضعیت مطلوب ، بهبود وضعیت موجود و یا هدف تعیین شده راه معینی را درپیش می گیرد .

 

تعریف سیاست مالی و پولی :

سیاست مالی به سیاستی می گویند که ازطریق ابزارهایی نظیر تغییر درهزینه های دولتی و مالیات سعی میکند به اهداف معین اقتصادی نایل گردد . سیاست پولی به سیاستی می گویند که می خواهد ازطریق تغییر و کنترل درحجم پول و تغییر درسطح و ساختار نرخ بهره و یا سایر شرایط اعطای اعتبار و تسهیلات مالی به اهداف معین اقتصادی نایل گردد .

هدف از سیاستهای مالی و پولی درکشورهای صنعتی پیشرفته و کشورهای روبه توسعه تا حدودی متفاوت است . درکشورهای صنعتی هدفهای مذکور به طور عمده برطرف ساختن تورم ، رفع کسادی و رسیدن به اشتغال کامل می باشد درحالی که برای کشورهای روبه توسعه ، هدف عمده سیاستهای مالی و پولی را رشد اقتصادی و افزایش درآمدهای دولتی و عرضه کل تشکیل می دهد .

پس از کسادی بزرگ 1929-1933 دراقتصاد غرب و بویژه پس از جنگ جهانی دوم ، اشتغال کامل بصورت یکی از اهداف اولیه جوامع درآمده است . به عنوان مثال قانون اشتغال سال 1946 ایالات متحده امریکا دولت فدرال ایالات متحده را موظف میکند تا هرچه درتوان دارد برای ایجاد و حفظ فرصتهای اشتغال ، رشد مداوم و قدرت خرید ثابت برای پول درجریان ، به کار ببرد . قانون اساسی کشورمان نیز دراصل چهل وسوم یکی ازضوابط اقتصاد جمهوری اسلامی ایران را «« تامین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و ... »» قرار داده است .

به قراری که تعریف شد سیاست مالی شامل اقداماتی نظیر تغییر درهزینه های جاری و عمرانی دولت ، تغییر در مالیات مستقیم ، تغییر در مالیات غیرمستقیم ، تغییر در پرداختهای انتقالی و کمکهای بلاعوض میباشد . درحالی که سیاست پولی به طور عمده شامل اقداماتی نظیر تغییر درنرخ ذخیره قانونی ، تغییردر پایه پولی و حجم پول ، تغییر درشرایط اعطای تسهیلات مالی بانکها به بخش خصوصی وتغییر درشرایط اعطای تسهیلات مالی بانک مرکزی به بانکها می باشد که برای تغییر حجم پول میتوان از ابزارهائی برای کنترل عرضه پول استفاده کرد .

نظرات طرفداران سیاست مالی ( کینزینها ) و طرفداران سیاست پولی ( کلاسیک ها ) :

الف ) کینز و کینزگرایان : اساساً طرفدار سیاست مالی می باشند . به نظر آنان شرایط کسادی بزرگ ثابت کرده است که کاهش نرخ بهره و افزایش حجم پول تاثیر چندانی برتوسعه سرمایه گذاری و فعالیتهای اقتصادی ندارد و تعادل اقتصادی درسطح بسیار پائین تقاضای کل و درشرایط بیکاری زیاد همچنان ادامه می یابد . بنابراین سیاست پولی از کارآیی لازم برخوردار نیست . بعکس هزینه های دولت و مالیات میتواند با تاثیر شدید درسطح تقاضای کل و بویژه افزایش تقاضا در رشته هایی اشتغالزا نظیر ساختمان ، راهها ، اسکله ها ، پلها ، سدها ، بناها و نظایرآن درآمد و تولید ملی را بسیار افزایش داده بیکاری را به سرعت کاهش دهد . درشرایط تورم و استفاده زیاد از ظرفیت اقتصادی به عکس کاهش هزینه دولت موجب کاهش تقاضای کل و بویژه تقاضا در بخشهای مولدی که برخی از آنها به عنوان نمونه قبلاًَ خاطرنشان شد می گردد که بازتاب شدیدی برکاهش تولید ودرآمد ملی داشته ازفشار تقاضا برای محصولات و فشار بهره برداری اضافی از ظرفیت تولید می کاهد و باعث کاهش تورم میشود .

ب ) کلاسیک های جدید و طرفداران مکتب پولی : که دخالت دولت دراقتصاد را جزء درحدود حفظ نظم و امنیت جامعه و حداقل اجتناب ناپذیر آن مفید نمی دانند ، بهترین راه مقابله با نوساناتی چون تورم و کسادی را سیاست پولی می دانند که آنهم اساساً به تغییر حجم پول به صورتی متناسب با سطح فعالیت اقتصادی خلاصه میشود . به طورمثال کاهش حجم پول یا کاهش رشد عرضه پول باعث افزایش نرخ بهره و کاهش سطح تقاضای کل گردیده درصورت مداومت به تدریج تورم را مهار می سازد . طرفداران سیاست پولی متقابلاً برای سیاست مالی تاثیر چندانی قایل نیستند . زیرا بنا به تحلیل آنها اگر دولت هزینه های خود را افزایش دهد به معنای آن است که برای تامین مالی آن با بخش خصوصی به رقابت برخاسته اوراق قرضه با سود بیشتر منتشر کرده ویا با شرایط سخت تری وام دریافت کرده است . افزایش تقاضای دولت باعث شرایط دشوارتر استفاده از تسهیلات مالی برای بخش خصوصی و اثر دفع ازدحامی می گردد که طرفداران سیاست پولی مقدار آن را تقریبا ٌ معادل سرمایه گذاری دولت دانسته نتیجه می گیرند که در تقاضای کل افزایشی به وجود نمی آید .

 

سیاست مالی ( Fiscal policy )

سیاست مالی یکی از نقاط تلاقی سیاست و اقتصاد است ، زیرا سیاست نقش بسیارمهمی درتعیین هدف یا هدفهای سیاست مالی دارد . زمانی که دولت گریبانگیر مسایل اجتماعی و پیامدهای سیاسی ناشی از آن مسایل باشد راهی را انتخاب می کند که به حل یا تخفیف آنها منتهی گردد . به عنوان مثال اغلب دولتها درهنگام انتخابات ، سیاست کاهش تورم و افزایش کمکهای بلاعوض و رفاه عمومی را درپیش می گیرند . درصورتی که مهمترین هدف دولت کاهش وابستگی اقتصادی و حفظ استقلال باشد ، تلاش میکند در مخارج ارزی خود به نحوی صرفه جویی کند که حتی المقدور گرفتارکسری تراز پرداختها و بدهی به دولتهای خارج نگردد و درصورتی که بیکاری مشکل عمده باشد هدف اصلی را ایجاد اشتغال و افزایش تولید قرار داده و سیاست مالی مناسب برای دستیابی به اهداف مذکور را انتخاب میکند و درصورتی که مشکل عمده تورم باشد سیاست مالی شکل ضدتورمی به خود می گیرد .

مهمترین تقسیمات سیاست مالی طبقه بندی آن به سیاست مالی انبساطی و سیاست مالی انقباضی است :

الف ) سیاست مالی انبساطی درشرایط عدم اشتغال کامل و بویژه درشرایط کسادی بازار و اقتصاد انتخاب میشود و عبارت از افزایش مخارج دولت و کاهش مالیاتها به منظور بسط فعالیت اقتصادی و رفع شکاف انقباضی است .

ب ) سیاست مالی انقباضی درشرایط پراشتغالی و تورم ناشی از بهره برداری اضافی ازمنابع تولید انتخاب میشود و سیاست مناسبی جهت کاهش فشار تقاضا و تورم و یا رفع شکاف تورمی ازطریق افزایش مالیاتها و کاهش مخارج دولتی به شمار می رود .

سیاست مالی جزئی از فرآیند تثبیت اقتصادی ( Economic stabilization ) به شمار می رود . تثبیت اقتصادی زمانی ازطریق خودکار و به کمک نهادهای مالی و مالیاتی موجود در نظام اقتصادی عمل می کند که دراین صورت اینگونه نهادها را تثبیت کننده های خودکار ( Automatic stablizers ) می نامند . تثبیت اقتصادی زمانی دیگر ازطریق لوایح قانونی و مصوبات هیئت وزیران انجام میشود ، که بطور عمده درلوایح بودجه – که برای تصویب به مجلس تقدیم میشود – منعکس می باشد . ابزاری نظیر تغییر در مالیاتها و تغییر درهزینه های دولت و ساختار آن که دراین نوع تثبیت مورد استفاده قرار می گیرند جزء تثبیت کننده های اختیاری ( Discretionary stablizers ) به شمار می روند .

شایان ذکراست که منظور از تثبیت اقتصادی کاهش نوسانات و هدایت فعالیت اقتصادی به سمت اشتغال کامل است و لزوماً منافاتی با رشد اقتصادی ندارد درکشورهای روبه توسعه ، هدف اشتغال کامل اغلب دست نیافتنی است و سیاست مالی براساس نیل به اهداف رشد اقتصادی که در برنامه های توسعه اقتصادی تعیین می شوند تنظیم گردیده و درلایحه های بودجه سالیانه مورد تجدید نظر و تصحیح لازم قرار می گیرند . بنابراین باکمی مسامحه هدف اشتغال کامل برای کشورهای مذکور را میتوان با هدفهای رشد اقتصادی یکسان قرار داد و از تثبیت کننده های بودجه برای تحقق آن هدفها استفاده نمود .

 

انواع تثبیت کننده های اقتصادی :

الف ) تثبیت کننده های خودکار

مالیات بردرآمد شخصی ، بیمه بیکاری و کمکهای مستمری دولت به گروههای کم درآمد و زیرخط فقر ازمهمترین تثبیت کننده های خودکار به شمار می روند . این نوع تثبیت کننده ها قبلاً به وسیله قانون تصویب شده و به صورت نهاد قانونی درساخت اقتصادی جای گرفته اند . به عنوان مثال نقش مالیات بردرآمد به گونه ای است که نمی گذارد درآمدقابل تصرف به سرعت درآمد تغییر کند و بنابراین در روند اقتصاد اثرضد نوسانی دارد . به طور کلی میتوان گفت مالیاتها و عواملی که اندازه ضریب فزاینده را کاهش می دهند از دامنه تلاطمات درآمد و تولید ملی کاسته ، خاصیت ضربه گیری دارند .

 

بیمه بیکاری و کمکهای مستمری نیز به همین شکل عمل میکنند . درزمان کسادی که بیکاری زیاد میشود و درآمد کاهش می یابد حجم بیکاری رو به افزایش گذاشته بخشی از کاهش درآمد را جبران کرده باعث میشود تا درآمد قابل تصرف وتقاضای کل به سرعت درآمد ملی کاهش نیافته سیرکسادی اقتصادی کند گردد . به عکس در زمان رونق اقتصادی که بیکاری کاهش می یابد جریان بیمه بیکاری و کمکها کاهش یافته باعث میشود درآمد قابل تصرف به سرعت درآمد ملی افزایش نیافته ازفشار تقاضا و سیرتورم کاسته گردد .

بنابراین نتیجه می گیریم که تثبیت کننده های خودکار برخلاف عقربه های اقتصاد عمل می کنند .

 

ب ) تثبیت کننده های اختیاری :

تثبیت کننده های اختیاری مهمترین ابزارهای برونی سیاست مالی و تنظیم فعالیت اقتصادی می باشند . ابزارهای مذکور اساساً شامل تغییر درمالیات و مخارج دولتی می شود . مقدار ، ترکیب و ساختار مخارج و درآمد سالیانه دولت درلایحه بودجه برآورد و به مجلس تقدیم میشود که پس از تصویب به شکل بودجه قانونی به دولت ابلاغ میشود . ازمقایسه ارقام بودجه موردنظر با ارقام بودجه دوره قبل میتوان به سیاست مالی دولت درآن دوره پی برد ، به طورمثال ، اگر در بودجه فعلی حجم مخارج دولت کاهش یافته درحالی که مالیات تغییر نکرده باشد و یا مخارج دولت ثابت مانده ولی مالیات افزایش یافته باشد سیاست مالی دولت درآن دوره سیاست انقباضی و درغیرآن صورت یعنی درشرایطی که مخارج نسبت به مالیات افزایش داشته باشد سیاست انبساطی میباشد.

اثر یک سیاست مالی بردرآمد ملی تعادلی به وسیله کمیت تغییر موردنظر و ضریب فزاینده اندازه گیری میشود .

 

سیاست پولی ( policy Monetary ):

سیاست پولی ازطریق تغییر درحجم پول ، تغییر در رشد حجم پول و نرخ بهره و یا شرایط اعطای تسهیلات مالی انجام می گیرد . چنانکه قبلاً متذکر شده ایم ابتکار تغییر حجم پول به طور عمده در دست بانک مرکزی قرارداد و این بانک با اعمال سیاستهای پولی نظیر تغییر در نرخ ذخیره قانونی بانکها ، تغییر درنرخ تنزیل مجدد و عملیات بازار باز حجم پول را تغییر میدهد . سیاست پولی بردونوع انبساطی و انقباضی تقسیم میشود .

الف ) سیاست پولی انبساطی : به منظور مقابله با رکود و دستیابی به اشتغال کامل اتخاذ میشود . به طور مثال بانک مرکزی ازطریق خرید اوراق قرضه از اشخاص یا دولت باعث افزایش پایه پولی و افزایش بیشتر حجم پول میشود . افزایش حجم پول باعث کاهش نرخ بهره و افزایش تقاضای کل شده ، درشرایط ظرفیت خالی در اقتصاد وسیله ای برای نیل به اشتغال کامل است .

ب ) سیاست پولی انقباضی : به منظور مقابله با تورم و فشار قیمتها اتخاذ میشود . به طور مثال بانک مرکزی ازطریق فروش اوراق قرضه به اشخاص یا بالا بردن نرخ ذخیره قانونی حجم پول را کاهش می دهد . کاهش حجم پول ازطریق کاهش تقاضای معاملاتی ، درآمد ملی و اشتغال را کاهش داده جلوی فشارهای تورمی را سد میکند .

سیاست پولی اصولاً برنظریه مقداری پول درهردو شکل قدیمی ( کلاسیکها ) و جدید آن ( فریدمن و مکتب پولی ) مبتنی است . نوع سیاست پولی مورد استفاده اغلب انقباضی و ضد تورمی است و به صورت انبساطی تنها درشرایط کم اشتغالی و آن هم در کوتاه مدت باعث افزایش تولیدو اشتغال کل میشود .

ازمهمترین ابزارهای رایج سیاست پولی درکشورهای پیشرفته نرخ تنزیل یا نرخ بهره بانک مرکزی است که به نام نرخ بانک (Bank rate ) معروف است و کمترین نرخ بهره ای است که به بانک مرکزی برای تنزیل بروات درجه اول به کار می گیرد و شاخص تغییرات سایرنرخ بهره ها می باشد که درکشورهای رو به توسعه البته چندان نقشی به عهده ندارد .

بجزاستفاده از ابزار رایج سیاست پولی ، بانک مرکزی همچنین از ابزارهایی نظیر ایجاد سقف برای اعتبارات بخشهای مختلف تولیدی و تعیین سهم آنها ازکل اعتبارات ، تعیین حداقل ذخیره قانونی ، الزام بانکها به نگهداری نسبت معینی از دارائیهای آنی نسبت به بدهیهای دیداری ، تعیین نرخ کارمزد عملیات بانکی ، تعیین نوع معاملات و عقود مجاز برای بانکها استفاده میکند .

 


ارتباط سیاستهای مالی و پولی :

ارتباط سیاستهای پولی و مالی و تعیین تعادل عمومی به کمک ابزار آی اس ، ال ام ( IS-LM ) انجام می گیرد . IS نمودار ترکیبهای مختلف درآمد ملی و نرخ بهره است که بازار کالا را درتعادل نگه میدارند و LM ترکیبهای مختلف درآمد ملی و نرخ بهره است که تعادل بازار پول را حفظ میکنند . سیاست مالی باعث جابجایی اولیه IS و سیاست پولی باعث جابجایی اولیه LM می گردد . سیاستهای انبساطی باعث انتقال IS و LM به سمت راست و سیاستهای انقباضی باعث انتقال آنها به چپ می گردند.

منظور از تعادل عمومی تعیین سطحی ازتولید ملی و نرخ بهره است که بازارهای کالا و پول را درحالت تعادل نگه دارد . تعادل در بازارکالا روی خط IS و تعادل دربازار پول روی خط LM قرار دارند و برخورد این دو خط تعادل عمومی را تعیین میکند . همچنانکه درمبحث تاثیر تعادل پولی برتعادل اقتصادی نمی توان تعادل اقتصادی را بدون دخالت بازار پول به طور واقع بینانه ای تعیین کرد . به عنوان مثال اگر بانک مرکزی برای دفع فشار تورمی حجم پول را کاهش و نرخ بهره را افزایش دهد ، افزایش نرخ بهره ازطریق تاثیر بر سرمایه گذاری و کاهش تقاضای کل حجم درآمد ملی و اشتغال را کاهش میدهد . لکن همزمان با کاهش درآمد ملی تقاضای معاملاتی برای پول نیز رو به کاهش گذاشته حجم پول بیشتری برای تقاضای بورس بازی پول آزاد شده و درنتیجه ازشدت افزایش نرخ بهره کاسته شده و تاثیر آن برسرمایه گذاری تخفیف می یابد بدین ترتیب همچانکه در ابتدا سیاست پولی بر بازار کالا تاثیر میکند شرایط بازار کالا نیز برنتایج سیاست پولی موثر است و تعادل نهایی از ارتباط متقابل این دوبازار به دست می آید .

 

علت کاهش کارآیی سیاست پولی و سیاست ملی درکشورهای درحال توسعه :

الف ) بالا بودن سهم اسکناس و مسکوک درحجم عرضه پول که با پائین بودن سهم پول بانکی ازکل عرضه پول مترادف است افق سیاست پولی را محدود میکند زیرا نسبت اسکناس و مسکوک در عرضه پول اصولاً تحت تاثیر تقاضای پول توسط مردم است درحالی که اثر تغییرات سیاستهای پولی بانک مرکزی اغلب براعتبارات بانکی است .

ب ) اندک بودن حساسیت تابع سرمایه گذاری خصوصی به نرخ بهره ، بیشتر از آن رو که بهره سهم قابل توجهی درهزینه های سرمایه گذاری ندارد .

ج ) وجود بخش بزرگ غیرپولی دراقتصاد که مانع موفقیت سیاست پولی می شود

د ) کوچک بودن بازار پول و سرمایه و شبکه بورس اوراق بهادار

هـ ) بالا بودن سطح نقدینگی دربانکها و عدم حساسیت آنها به تغییرات سیاست پولی بانک مرکزی نظربه ملاحظات فوق و شباهت وضعیت اقتصاد این کشورها با نظریه کلاسیکها که درآن عرضه کل تقریباً ثابت است برخی از اقتصاد دانان برآنند که سیاست پولی دراین کشورها نقش مهمی در مدیریت تقاضا بویژه در زمان تورم به عهده دارد ضمن اینکه نرخ بالای بهره را چه ازنظر جذب سرمایه خارجی و تنظیم تراز پرداختها و چه ازنظر بهبود درتخصص منابع توصیه میکنند .

 

سیاستهای پولی و اعتباری در سال 1385 :

طبق مصوبات هیات وزیران و شورای پول و اعتبار و همچنین طرح مجلس درخصوص منطقی‌کردن نرخ سود تسهیلات، تکالیفی به بانک مرکزی محول گردیده است که به شرح ذیل می‌باشد.

الف- مصوبات مجلس شورای اسلامی

اهداف رشد نقدینگی و تورم بر مبنای قانون برنامه چهارم توسعه ، اهدف رشد نقدینگی و تورم در سال 1385 به ترتیب معادل 22.0 و 11.5 درصد تعیین گردیده‌اند.

طرح منطقی‌ کردن نرخ سود تسهیلات بانکی ماده واحده – دولت و بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران مکلفند سازوکار تجهیز و تخصیص منابع بانکی را چنان سامان دهند که سود مورد انتظار تسهیلات بانکی در عقود با بازدهی ثابت طی برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به طوری کاهش یابد که قبل از پایان برنامه نرخ سود این گونه تسهیلات در تمامی بخشهای اقتصادی یک رقمی گردد.

تبصره 1- درباره عقود با بازدهی متغیر، بانکها مکلفند بدون تعیین نرخ سود مورد انتظار، براساس مفاد قانون عملیات بانکی بدون ربا، درحاصل فعالیت اقتصادی مورد قرارداد شریک شوند، درعقود امور مشارکت برای تولید، مذکور در تبصره بند (ب) ماده (3) قانون عملیات بانکی بدون ربا مصوب 1362 ، بانک نمی‌تواند از شریک وثیقه خارج از طرح بخواهد.

تبصره 2- بانکها در اعطای تسهیلات و تامین مالی طرحهای دارای توجیه اقتصادی، بخشهای خصوصی و تعاونی را نسبت به بخش دولتی در اولویت قرار ‌دهند.

تبصره 3- بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران مکلف است آیین نامه اجرایی این قانون راحداکثر ظرف مدت دو ماه از تاریخ تصویب با هماهنگی وزارت امور اقتصادی و دارایی و سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور تهیه و پس از تصویب هیات وزیران به مورد اجراء گذارد.

قانون تعیین سقف انتشار اوراق مشارکت توسط بانک مرکزی:

ماده واحده- در اجرای بند (ح) ماده (10) قانون برنامه چهارم توسعه، به بانک مرکزی اجازه داده می‌شود از محل اوراق مشارکت قابل انتشار در سال 1385 به منظور کنترل نقدینگی مبلغ 20 هزار میلیارد ریال اوراق مشارکت منتشر کند.

 

ب- مصوبات هیئت وزیران

1- برمبنای مصوبه مورخ 3/2/1385 هیأت وزیران طبق ماده 16 آیین‌نامه اجرایی گسترش بنگاههای کوچک اقتصادی زودبازده و کارآفرین، مقرر گردیده است وزارت امور اقتصادی و دارایی به میزان 180 هزار میلیارد ریال بانک عامل به استثنای بانک مسکن معرفی نماید.

2- برمبنای مصوبه مورخ 17/2/1385 هیات وزیران مقرر گردید، نرخ سود تسهیلات بخش کشاورزی حداقل به میزان 5/2 درصد کمتر از نرخ سود مصوب شورای پول و اعتبار تعیین شود و سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور به نیابت از دولت متعهد به تامین و پرداخت هزینه مابه‌التفاوت نرخ 5/11 درصد بخش کشاورزی از نرخ سایر بخشها، به بانکهای عامل گردد. همچنین بانک مرکزی با صدور ابلاغیه‌های لازم در مورد اجرای دقیق مفاد جزء (2)، بند (ج) ماده (10) قانون برنامه چهارم توسعه مبنی بر اعطای حداقل 25 درصد از منابع بانکی به بخش کشاورزی اقدام نماید.

 


ج- مصوبات شورای پول و اعتبار

1- در یکهزارو پنجاه و هفتمین جلسه شورای پول و اعتبار مورخ 20/12/1384 مقرر گردید:

الف- براساس مفاد ماده 20 قانون عملیات بانکی بدون ربا و بندهای "الف" و "ب" ماده 10 قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران حداقل نرخ سود مورد انتظار تسهیلات بانکهای دولتی برای کلیه بخش‌های اقتصادی در سطح 14 درصد یکسان خواهد بود.

ب- نرخهای سود مورد انتظار تسهیلات، ناظر بر تسهیلات جدید بانکها بوده و تسهیلات قبلی بانکها تا سرسید و تسویه با نرخهای قبلی به قوت خود باقیست.

ج- نرخهای سود علی‌الحساب سپرده‌های بانکی نزد بانکهای دولتی در دامنه 7 درصد (سپرده‌های کوتاه مدت) و 16 درصد (سپرده‌های بلندمدت پنج ساله) قرار خواهد داشت.

2- در جلسه 1058 مورخ 27/12/1384 شورای پول و اعتبار مقرر گردید، حداقل سود موردانتظار تسهیلات بانکها و موسسات اعتباری غیردولتی برای کلیه بخشهای اقتصادی در سال 1385 در سطح 3 درصد بالاتر از نرخهای سود تسهیلات در بانکهای دولتی باشد.

3- در جلسه یکهزار وشصتمین جلسه شورای پول و اعتبار مورخ 9/2/1385 مقرر گردید:

الف- شورای پول و اعتبار با پیشنهاد بانک مرکزی مبنی بر افزایش حداقل سرمایه لازم برای تاسیس بانک غیردولتی و موسسه اعتباری غیربانکی به ترتیب به 3500 میلیارد ریال و 1500 میلیارد ریال موافقت نمود.

ب- شورای پول و اعتبار با انتشار اوراق مشارکت بانک مرکزی به میزان 20000 میلیارد ریال با نرخ سود علی‌الحساب 5/15 درصد معاف از مالیات و مدت مشارکت یکسال پس از تاریخ انتشار موافقت نمود و مقرر داشت مراتب در اجرای بند "ح" ماده 10 قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران برای تصویب مجلس شورای اسلامی ، ابتدا به هیات محترم وزیران و سپس به مجلس محترم گزارش گردد.

4- در یکهزار و هفتاد و یکمین جلسه شورای پول و اعتبار مورخ 6/8/1385 مقرر گردید:

با توجه به افزایش رشد نقدینگی در سال جاری نسبت به هدف رشد نقدینگی مصوب برنامه چهارم توسعه ، شورای پول و اعتبار مجوز انتشار ده هزار میلیارد ریال اوراق مشارکت بانک مرکزی به منظور جایگزینی با اوراقی که در چهار ماه آخر سال سررسید خواهد شد را صادر نمود که انتشار اوراق مذکور منوط به تصویب مجلس شورای اسلامی خواهد بود .

5- در یکهزار و شصت و سومین جلسه شورای پول و اعتبار مورخ 6/3/1385 مقرر گردید:

الف- در مورد عقود مبادله‌ای (اجاره به شرط تملیک، فروش اقساطی، معاملات سلف، جعاله و خرید دین) نرخ سود تسهیلات اعطایی بانکهای دولتی در سال 85، 14 درصد و برای بانکها و موسسات اعتباری غیردولتی در سال 85، 17 درصد تعیین گردید.

ب- به منظور ایجاد تسهیلات بیشتر برای اشخاص بدهکار از بابت ما‌به‌التفاوت نرخ ارز غیرفاینانس موافقت شد مشتریانی که جهت انعقاد قرارداد در موعد مقرر مراجعه ننموده‌اند چنانچه حداکثر تا سقف 6 ماه پس از تاریخ این مصوبه مبادرت به انعقاد قرارداد با بانک نمایند مشمول پرداخت با نرخ سود 7? خواهند بود.

ج- مدت زمان بازپرداخت 30 میلیون ریال وام قرض‌الحسنه تأمین ودیعه مسکن برای مستأجران کم درآمد از 3 سال به 5 سال افزایش یافت.

 

بودجه عمومي دولت

بودجه شركت ها

بودجه موسساتي كه تحت عنوان غير از عناوين فوق در بودجه كشور منظور مي شود».

چهارمين تعريف مربوط است به قانون محاسبات عمومي كشور 1/6/1366 مجلس شوراي اسلامي، در اين قانون، بودجه كل كشور چنين تعريف شده است: «بودجه كل كشور برنامه مالي دولت است كه براي يك سال مالي تهيه و حاوي پيش بيني درآمدها و ساير منابع تأمين اعتبار و برآورد هزينه ها براي انجام عملياتي كه منجر به نيل سياستها و به هدفهاي قانوني مي شود».

با دقت بيشتر در تعريف بودجه متوجه مي شويم كه سه جنبه سياسي، مالي و برنامه اي جزو ماهيت بودجه بوده، هر تعريفي از بودجه بايد بر پايه هاي سه گانه مذكور تكيه داشته باشد. منتها هر دسته از تعاريف بودجه به مناسبت شرايط و اوضاع و احوال حاكم، بر يكي از جنبه هاي سه گانه فوق تآكيد بيشتري نموده است. به بيان ديگر هر نوع بودجه به مفهوم واقعي آن داراي آثار و ابعاد سياسي، مالي و برنامه اي است و اين سه بعد از هم جدا نشدني و ذاتي بودجه بوده، در همديگر تأثير متقابل و مداوم دارند.

با توجه به مجموع تعاريفي كه از بودجه وجود دارد مي توان عناصر تشكيل دهنده آن را برشمرد:

بودجه برنامه مالي دولت است؛

بودجه براي يك سال مالي تهيه مي شود؛

بودجه پيش بيني آينده است؛

بودجه در برگيرنده كل درآمدها و هزينه هاي دولت در قالب بودجه عمومي، بودجه شركت هاي دولتي و بودجه ساير موسسات انتفاعي وابسته به دولت مي باشد؛

هزينه ها براي نيل به سياست ها و هدفهاي معين و قانوني دولت مي باشد.؛

سندي است كه بايد به تصويب قوه مقننه برسد؛

هيچ دولتي بدون داشتن بودجه نمي تواند دست به فعاليتي بزند.

 

بودجه و حسابداري

ارتباط حسابداری، بودجه و پاسخگویی

حلقه ارتباطی حسابداری و بودجه، حسابداری دولتی است. حسابداران، استانداردهای حسابداری دولتی را برای ارائه خدمات به بودجه و امور مالی دولت تدوین کردهاند. درحال حاضر بودجه در مراحل مختلف تنظیم، تصویب، اجرا و نظارت وابستگی کامل به اطلاعات سیستم حسابداری دولتی دارد، بهگونه‌ای که میتوان حسابداری دولتی را حسابداری بودجهای نامید.

استاندارد کنترل بودجهای در حسابداری دولتی، حسابداران را موظف میکند سیستم اطلاعات مالی دولت را بهگونهای مستقر کنند که اعمال نظارت بر درامدها و هزینههای دولت (بودجه) فراهم شود.

چارچوب نظری حسابداری را میتوان براساس تصمیمگیری یا پاسخگویی تشریح کرد. در چارچوب مبتنی بر تصمیمگیری هدف حسابداری فراهم کردن اطلاعات مفید جهت تصمیمهای اقتصادی است یعنی استفادهکنندگان از اطلاعات، شامل سرمایهگذاران، اعتباردهندگان و دیگران، با استفاده از صورتهای مالی بتوانند تصمیمهای صحیح در جهت بیشینه ساختن منافع خود بگیرند.

درچارچوب نظری مبتنی بر پاسخگویی، هدف حسابداری ایجاد سیستم مناسب جریان اطلاعات بین حسابده و حسابخواه است، به صورتی که منافع طرفین تامین شود. امروزه در زمینه حسابداری دولتی و غیرانتفاعی، چارچوب پاسخگویی است که چیرگی کامل دارد و میتوان گفت:حسابداری دولتی ابزار پاسخگویی دولت به ملت است. و اگر در استانداردهای حسابداری دولتی دقت کنیم این مسئله آشکارا مشخص است. اهمیت نقش مسئولیت پاسخگویی عمومی در بیانیه مفهومی شماره ۱(GC۱) هیئت استانداردهای حسابداری دولتی امریکا (GASB) از بندهای تفصیلی بیانیه مذکور به شرح زیر استخراج میشود:

مسئولیت پاسخگویی سنگبنای کلیه گزارشهای مالی دولت است و مفهوم پاسخگویی در کلیه مفاد این بیانیه مورد استفاده قرار گرفته است. مسئولیت پاسخگویی، دولت را ملزم میکند در مورد اعمالی که انجام میدهد به شهروندان توضیح دهد و براین عقیده استوار است که شهروندان حق دارند بدانند و حق دارند [بخواهند که] حقایق به صورت علنی و به طریق مطمئن به دست آنها و نمایندگان قانونی آنها برسد. گزارشگری مالی نقش عمدهای در ادای وظیفه پاسخگویی در یک جامعه آزاد ایفا میکند.

 

  • شرایط لازم برای تحقق حداقل استاندارد شفافیت بودجهای

سازمانهای بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول، سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD)، بانک جهانی، برنامه توسعه سازمان ملل (UNDP) و بانکهای توسعه منطقهای بر شفافیت مالی تاکید دارند. این سازمانها کنجکاوند که بدانند کمکهای اقتصادی و فنی آنها حتماً در جای صحیح به کار رود و به وسیله افراد صلاحیتدار اداره و سیاستگذاری شود. به همین دلیل نسبت به تدوین شرایط شفافیت بودجهای اقدام کردهاند. استاندارد زیر توسط صندوق بینالمللی پول ارائه شده است:

بخش دولت باید در قالب نظام حسابهای ملی۸ یا درقالب ضوابط صندوق بینالمللی پول در مورد آمارهای مالی دولت۹ مشخص شود و تحت همین سیستمها به گزارشگری مالی بپردازد.

 

 

  • سیستم حسابهای ملی

سیستم حسابهای ملی از یک مجموعه منسجم، سازگار و یکپارچه حسابها، ترازنامهها و جدولهای مبتنی بر تعریفها و مفهومها، طبقهبندیها و قواعد حسابداری پذیرفتهشده در سطح بینالمللی تشکیل شده است. در این سیستم، چارچوب حسابداری جامعی طراحی شده که در آن دادههای اقتصادی در قالبی تنظیم میشود که برای برنامهریزیها، سیاستگذاریها، تجزیه و تحلیلها و تصمیمگیریهای اقتصادی مورد استفاده قرار میگیرد. حسابهای پیشبینی شده در سیستم بهنوبه خود مجموعه وسیعی از اطلاعات تفصیلی و سازمان یافته را درباره عملکرد اقتصادی کشور ارائه میدهد. این حسابها اطلاعات جامع و مفصلی از فعالیتهای مختلف اقتصادی انجام شده در کل اقتصاد کشور و مبادلات صورت گرفته بین بنگاههای اقتصادی در بازار یا محل دیگر را فراهم میکند.

حسابهای ملی برای یک دوره زمانی معین تنظیم میشود و بنابراین عملکرد اقتصاد یک کشور از طریق دادههای حاصل از آن به تصویر کشیده شده و مورد تجزیه و تحلیل و ارزیابی قرار میگیرد. در فرایند تهیه و تنظیم حسابهای ملی افزون بر ارائه تصویر روشن از عملکرد فعالیتهای اقتصادی، اطلاعاتی در زمینه ثروت و داراییهای متعلق به اقتصاد کشور در دوره زمانی مربوط فراهم میشود. همچنین اطلاعات حاصل از آن ارتباط بین اقتصاد کشور با دنیای خارج را نشان میدهد.

سیسم حسابهای ملی برمحور یک سلسله حسابهای متوالی و مرتبط با یکدیگر تنظیم میشود، به طوری که دادههای ثبت شده در آنها را دادههای مربوط به جریانها و موجودیها تشکیل میدهند. متغیرهای جریانی اطلاعات مربوط به انواع مختلف فعالیتهای اقتصادی انجام شده در طول دوره معینی از زمان را بیان میکنند و متغیرهای موجودی ارزش موجودی داراییها و بدهیها را در مقطعی از زمان یعنی آغاز و پایان دوره در قالب ترازنامهها نشان میدهند.

هریک از حسابها به نوع خاصی از فعالیتهای اقتصادی نظیر تولید، ایجاد درامد، توزیع درامد، توزیع مجدد درامد و مصرف درامد مربوط میشود. دادههای اقتصادی مربوط به هر یک از حسابها به صورت منابع و مصارف در آنها ثبت میشود و هرحساب بهوسیله یک عنصر ترازکننده حاصل از مابهالتفاوت منابع و مصارف، تراز میگردد. این عنصر از یک حساب به حساب دیگر منتقل میشود و از نظر اقتصادی دارای اهمیت زیادی است نظیر ارزش افزوده، درامد قابل تصرف، پسانداز و... از طرف دیگر بین حسابها و ترازنامه نیز ارتباط قوی وجود دارد. تهیه حسابهای ملی از سال ۱۳۷۳ در برنامه کار مرکز آمار ایران قرار گرفته و فعالانه پیگیری میشود.

 

  • سیستم آمارهای مالی دولت

مهمترین تغییر و تحول حسابداری دولتی ایران در سالهای اخیر که میتواند زمینهای برای تحقیقات باشد، بحث اعمال سیستم آمارهای مالی دولت است. نظام یادشده میتواند هدفهایی را که در حسابداری دولتی کشور دنبال میشود براورده سازد و مراجع بینالمللی را نیز در مورد صحت و کارایی فعالیتهای اقتصادی و بودجهای دولت متقاعد کند. افزون بر این باعث پشتیبانی تحلیلهای مالی و بالابردن ارزش تجزیه و تحلیلپذیری گزارشهای مالی دولتی میشود. همچنین میتواند شرایط لازم برای حداقل استاندارد شفافیت بودجهای صندوق بینالمللی پول را ایجاد کند.

در زمینه ارزیابی عملکردها، سیستم آمارهای ملی دولت، آمارهایی ارائه میکند که سیاستگذاران و تحلیلگران را قادر میسازد تا پیشرفتهای ایجاد شده در فعالیتها، موقعیت مالی و وضعیت نقدینگی بخش دولت را در قالب روشی پایدار و نظاممند مطالعه کنند. چارچوب تحلیلی آمارهای مالی دولت، میتواند برای تجزیه و تحلیل فعالیتهای سطح مشخصی از دولت و دادوستدهای بین سطوح دولتی و همچنین کل بخش عمومی مورد استفاده قرار گیرد. مفاهیم، طبقهبندیها و تعاریف پایهای مورد استفاده در سیستم آمارهای مالی دولت، صرفنظر از شرایط کاربرد آن به اصول اقتصادی و استدلالهایی بستگی دارد که از نظر جهانی معتبر است. بنابراین این سیستم برای اقتصاد کلیه کشورها کاربرد پیدا میکند. کاربرد عمومی این سیستم توسط کشورهای مختلف باعث ایجاد قابلیت مقایسه بین اقتصاد کشورها شده و استفاده از تجربیات اقتصادی کشورهای دارای شرایط مشابه را تسهیل میکند. در این سیستم اقلام آماری بهگونهای انتخاب شده است که از یک طرف بررسی و تحلیل مالی و اقتصادی جهت تصمیمگیریها فراهم شود و از طرف دیگر این اقلام حالت ترازکننده داشته باشد و دریک نظام حسابداری دو طرفه گنجانده شود.

استقرار سیستم آمارهای مالی دولت در ایران، با صدور حکم قانونی در تبصره ۴۸ قانون بودجه سال ۱۳۸۰ مبنی بر اصلاح ساختار نظام بودجهریزی کشور توسط سازمان مدیریت و برنامهریزی شروع شد. سازمان مدیریت و برنامهریزی نحوه طبقهبندی اقلام بودجهای کشور را در لایحه بودجه سال ۱۳۸۱ -البته به صورت ناقص- برمبنای نظام یادشده تغییر داد. بهرغم اهمیت این تغییر تاکنون متون تخصصی اندکی در این زمینه موجود است و زمینههای پژوهشی زیادی در مورد چگونگی این نظام، منافع مترتب بر استقرار آن، امکانسنجی اجرای آن در سیستم مالی دولتی کشور و موانعی که در استقرار آن میتواند باعث به تعویق افتادن یا عدم اجرای صحیح آن شود، وجود دارد.

 

  • صورتهای مالی اساسی در سیستم آمارهای مالی دولت

گزارشهای مالی مورد نیاز جهت هدفهای سیستم یادشده باید بهگونهای باشد که تجزیه و تحلیل مالی و اقتصادی را امکانپذیر کند. به عبارت دیگر شاخصهای مالی مختلف برای بررسی و مقایسه عملکرد دستگاهها و دولتها فراهم آورد. بدیهی است گزارشهای سنتی حسابداری دولتی براساس گروه حسابهای مستقل نمیتواند چنین زمینهای را ایجاد کند. به همین دلیل سیستم آمارهای مالی دولت تمایل به استفاده از گزارشهایی شبیه به صورتهای مالی حسابداری انتفاعی دارد تا بتواند شاخصهای مورد نظر خود را که از آنها به عنوان معیارهای تحلیلی یاد میکند، به دست آورد.

صورتهای مالی اساسی در سیستم آمارهای مالی دولت عبارتند از:

▪ صورت وضعیت عملیات دولت،

▪ صورت وضعیت سایر جریانهای اقتصادی،

▪ ترازنامه،

▪ صورت وضعیت منابع و مصارف وجوه نقد.

سه صورت وضعیت اول در تلفیق با یکدیگر نشاندهنده کلیه تغییرات در انباشتها (دارایی و بدهیها) ناشی از جریانها (رویدادهای مالی) هستند. صورت وضعیت چهارم ورودی و خروجیهای نقدی را با استفاده از طبقهبندی مشابه صورت وضعیت عملیات دولت ثبت میکند.

 

  • تغییر نظام بودجهریزی در ایران

در جهت استقرار سیستم آمارهای مالی دولت طبقهبندیهای بودجهای از بودجه سال ۸۱ به بعد تغییرات اساسی پیدا کرد. بهگونهای که مفاهیم اساسی بودجهریزی مانند درامد و هزینه متفاوت از مفهوم آن در بودجه سالهای گذشته شد. درامد در بودجه ۸۱ برخلاف سالهای گذشته که شامل وجوه حاصل از فروش و واگذاری داراییها و سرمایهها از قبیل نفت و گاز و معادن میشد دراین سال صرفاً شامل آن دسته از دادوستدهای بخش دولتی بود که ارزش خالص را افزایش میداد و وجوه حاصل از فروش داراییها و سرمایه تحت عنوان واگذاری داراییهای سرمایهای طبقهبندی شده بود.

مفهوم هزینه هم که در گذشته به انواع پرداختهایی اطلاق میگردید که بهطور قطعی در وجه ذینفع در ازای تعهد یا تحت عنوان کمک، انجام میشد، درحال حاضر آن دسته از دادوستدهای بخش دولتی است که ارزش خالص را کاهش میدهد در نتیجه پرداختهای بابت خرید و ساخت دارایی ثابت و موجودی انبار به جای هزینه تحت عنوان تملک دارایی سرمایهای منظور میشود. نمودار زیر طبقهبندی جدید بودجه ایران را نشان میدهد.

 

بودجه بندی عملیاتی

درایران علی رغم توسعه روزافزون وظایف وبرنامه های دولت وضرورت استقراریک سیستم اطلاعاتی موثرومفیددرمدیریت مالی سازمانه

انتشار : ۶ آبان ۱۳۹۵

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما